eitaa logo
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
4.6هزار دنبال‌کننده
21.5هزار عکس
8.6هزار ویدیو
303 فایل
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمی‌شود🌷 رفیق‌شهیدمْ‌دورهمی‌خودمونیه✌️ خوش‌اومدی‌رفیق🤝 تأسیس¹⁰/⁰³/¹³⁹⁸ برام بفرست،حرف،عکس،فیلمی،صدا 👇 https://eitaayar.ir/anonymous/vF1G.Bs4pT جوابتو👇ببین @harfaton1 کپی‌آزاد✅براظهورصلوات‌📿هدیه‌کردی‌چه‌بهتر
مشاهده در ایتا
دانلود
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
و علاقه در بسیاری از کارها داشت در ساخت و ‏_منزل نيز علاقه نشان مى‏ داد. بچّه ‏ها را بسيار دوست مى‏ داشت و هميشه سعى در سرگرم كردن آنان داشت. فردى بود و در عين حال از مسائل فردى نيز غافل نبود. ايشان تمام همّ و غمّ خود را صرف ، و اداى مى ‏كرد. به امام(ره) علاقه بسيارى داشت و ايشان را نماينده (عج) مى ‏دانست و عقيده داشت امام آمده است تا راه را به انسانها نشان دهد. اوامر ايشان را اطاعت مى‏ كرد و ديگران را نيز به اين كار تشويق مى‏كرد. از پيروزى انقلاب بسيار خوشحال بود و براى حراست از آرمانهاى نظام جمهورى اسلامى، از هيچ فعّاليّتى دريغ نداشت. او همواره در حال مبارزه با نفس و پرورش روحى و معنوى خود بود و سعى مى ‏كرد لحظه ‏اى از ياد خدا غافل نباشد. اغلب از تشك و لحاف، براى خوابيدن استفاده نمى ‏كرد و روى زمين مى‏ خوابيد و بدين ترتيب روز به روز بر غناى روحى و معنوى خود مى‏ افزود. اين سير تكاملى وى ادامه داشت تا جنگ تحميلى شروع شد. شركت در جبهه را فريضه مى‏ دانست و مى ‏گفت: «همان طور كه پيشوايان دينى ما و حضرت على(ع) و امام حسين(ع) براى بقاى اسلام و حفظ و حراست از جان و ناموس و مال مسلمانان جنگيدند و به شهادت رسيدند، ما هم بايد از خود گذشتگى نشان دهيم و در جنگ شركت كنيم. بايد از حريم جمهورى اسلامى ايران دفاع كنيم تا مبادا ذرّه‏ اى از خاك وطن اسلامى به دست اجانب بيفتد.» به نداى امام خمينى(ره) لبيك گفت‏ و به عنوان مسئول پرسنلى و مأمور جذب و تحقيق برادران سپاه و تحت مأموريت شناسايى نيروهاى متخصّص و كارآمد بسيج براى جذب به سپاه، به منطقه جنگى رفت و در آنجا با سمت مسئول پرسنلى لشكر 5 نصر خدمت كرد. پنج بار به جبهه رفت. اولين بار از طريق بسيج عازم شد و سه ماه در آنجا بود و پس از مرخّصى، به استخدام سپاه پاسداران انقلاب اسلامى درآمد. مجدد به منطقه بازگشت و مدّتى در بستان حضور داشت. بعد از آزاد سازى بستان، ايشان بود و به علّت اينكه در قسمت سپاه مشغول خدمت شد، گروهان تحت امرش را تحويل داد. پس از سه ماه به مرخّصى رفت و در سوّمين اعزام‏ با قبول سمت در منطقه تنگه چزّابه‏ حضور پيدا كرد و در تاريخ 22 بهمن ‏ماه سال 1360 در حمله از ناحيه پا بر اثر اصابت تركش، مجروح شد و مدّتى را نتوانست به جبهه برود. او به پشت جبهه و سپس به مشهد منتقل شد. و حدود سه ماه بسترى شد. http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
دارای خصلتهای خوب و فراوانی بود که هر چه گفته شود باز هم کم است کمکم به خانواده و مادر در امر کارهای خانه اعم از شستشوی لباس خرید و تمام دوستان آشنایان اقوام حس خوبی نسبت به این شهید عزیز داشتن از دروغ غیبت به شدت بدش می آمد... و و و... http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
آرزوى پيروزى اسلام و شهادت از آرزوهاى هميشگى او بود. پدرش مى ‏گويد: «روزى در تراس منزل، رو به قبله ايستاده بوديم. به او گفتم: فرزندم، منطقه شدن، شدن و حتّى شدن دارد. او گفت: پدر جان من همه اين مسائل را مى ‏دانم، ولى بايد براى از خون شهدا و انقلاب به جبهه برويم. بايد به دستورات رهبر انقلاب گوش دهيم. و همان طور كه امام حسين(ع) نيز در راه اسلام شهيد شدند و با خون خودشان نهال اسلام را آبيارى كردند، ما هم بايد همان طور باشيم. شايد اين نصيب من هم بشود.» او همواره به شهدا مى‏ خورد و مى ‏گفت: «خوش به سعادت آنان كه در طريق اللَّه به سعادت جاودانه دست يافتند.» http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
او مكرّر و با شوق فراوان مى ‏گفت: «شب حمله، شب ديدار مهدى(عج) است.» مسعود با يكى از دوستانش - ابوالقاسم اكرمى - هر كدام فرمانده يك گروهان از سپاه در شوش بودند كه در جريان اين برخورد و درگيرى، مسعود گروهان «والنّازعات» را فرماندهى مى ‏كرد و ابوالقاسم اكرمى فرماندهى گروهان ياسين را به عهده گرفت. ساعت 13310/5 شب هر دو گروهان از دو طرف به صورت گازانبرى حركت مى‏ كردند و پس از عبور از مواضع و خطوط دشمن و سركوب نيروهاى عراقى بازگشتند. در حمله والفجر 1 - كه در 24 فروردين 1362 از منطقه شرهانى شروع مى‏ شد در نزديكيهاى صبح و در هنگام بازگشت در خاكريزهاى سوم - جايى كه عراقى‏ ها از تيربار هوايى استفاده مى ‏كردند - بر اثر اصابت گلوله ضدّ هوايى به ناحيه سينه و قلب او در شيار تپه 103، به فيض عظيم شهادت نايل مى‏ گردد. در لحظات آخر از دوستانش خواست كه به مادرش بگويند، از او راضى باشد. جسم مطهّر او را بعد از انتقال به مشهد، در 1 ارديبهشت 1362 تشييع كردند و در بهشت رضا(ع) به خاك سپردند. آخرين بارى كه مسعود به جبهه مى ‏رفت، شهادت در چهره ‏اش آشكار بود. خانواده، دوستان و آشنايان آخرين ديدارشان را با او به خوبى به ياد دارند. يكى از همرزمانش مى‏ گويد: «آثار شوق و برافروختگى، در چهره او هويدا بود؛ شبيه آن حالتى كه در مورد ياران امام حسين(ع) و آن حضرت نوشته‏ اند: و هرچه به لقاء معبود نزديك ‏تر مى ‏شدند، برافروخته ‏تر و بشّاش ‏تر بودند.» http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
پدر مسعود قبل از اينكه خبر شهادت فرزندش را بشنود، دريافته بود كه او شهيد شده است. چنان كه مى ‏گويد: «موقعى كه مسعود شهيد شده بود خانواده در اهواز بودند و من خودم به آقاى حلاّجيان مراجعه كردم و سؤال كردم كه فرزندم كجاست؟ ايشان در جواب گفتند: حاج مسعود رفته است خطّ. شب هنگام موقع خواب او را ديدم كه گفت: ساكم در قسمت پرسنلى لشكر است و مقدارى وسايل و وصيّت ‏نامه ‏ام پيش آقاى مراد نژاد است و هنگامى كه صبح از خواب برخاستم، گفتم كه مسعود شهيد شده است و  وقتى نزد آقاى حلاّجيان و مرادنژاد رفتم، آنها شروع به گريه كردند و اين خبر را دادند.» او خود را در كنج قفس زندانى مى ‏دانست و بالأخره پرواز ابدى نصيبش شد. http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
قسمتى از وصيّت‏ نامه او در بهشت رضا(ع) نصب شده است. اين عبارات در آن ديده مى ‏شود: «سبحان‏ اللّه كه بخشنده و ستّار است و كريم و عليم. و شكر خداى را كه بر من منّت نهاد و مرگم را شهادت در راهش قرار داد كه در غير اين صورت مفرّى از گمراهى بر خود نمى ‏ديدم كه معاصيم بس بزرگ است و بد حاليم از حدّ درگذشته است. اين وصيّت ‏نامه را در حالى مى ‏نويسم كه شب گذشته - 21 فروردين ماه - سربازان امام زمان(عج) و خاصّه اوليا، بر مواضع دشمن زبون حمله بردند و هم اكنون كه هنگام سحر است لحظه ‏اى صداى توپخانه‏ ها قطع نمى‏ شود و به احتمال قوى امروز گردان النّازعات هم - كه بنده قصد شركت در حمله با آن را دارم - به خطّ خواهد رفت. ان شاء اللّه به جاى ناراحتى خوشحال هم باشيد. اولاً آن كه همگى وقوف داريم كه هر لحظه در خسران هستيم و اين حرف صريح خداوند است كه مى‏ گويد:(انَّ الإنسان لَفى خُسر) پس چه بهتر تا گناهانمان سنگين ‏تر و دلبستگى به دنيا بيشتر نشده است، به سويش برويم. آن هم شهيد گونه و با تمام حسناتى كه براى شهيد در نظر گرفته شده است از جمله تضمين بهشت و رضاى خداوند هم در وهله اوّل و مسائل ديگرى چون شفاعت.» http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
مادر میگوید «حدود سيزده چهارده سالگى، شبى خواب ديده بود كه مى ‏خواهد از پلى [به تعبير ما] عبور كند و او نگران كه چگونه اين كار را انجام دهد، كه حضرت على(ع) دست او را گرفته بودند و او نيز در عالم خواب، دست مرا گرفته بود كه هر سه نفر با هم عبور مى‏ كنيم. سرانجام شهيد شد و اميدوارم در روز محشر دست مرا بگيرد و شفاعتم كند.» روى پارچه‏ هاى سبزى كه از مكّه آورده بود و دور خانه خدا و ضريح امام رضا(ع) طواف داده بود، با دست خود خطّاطى كرده و يا حسين(ع) نوشته ‏ و بين برادران در جبهه شرهانى تقسيم كرده بود. اغلب رزمندگانى كه از اين پارچه به دور پيشانى خود بسته بودند، به شهادت رسيدند. حتّى در تمام قرآنهاى جيبى - كه آقاى سعادتى آورده بودند به عنوان يادگارى به بچّه‏ ها بدهند - با خطّ بسيار زيبايى مطلبى نوشته بود. http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
محمود موّحد مى ‏گويد: «اوايل عضو شدنم در سپاه، در يكى از بخشهاى پرسنلى كار مى ‏كردم. چند بار چشمم به سيماى ملكوتى او خورده بود كه با دو عصا در زير بغل و پاى مجروح، براى احوالپرسى برادران به مقرّ مركزى قديم سپاه در الندشت مى ‏آمد. خيلى گرم، صميمى و دوست داشتنى بود. داخل كانتينر پرسنلى چند مقواى سبز را با خطّ زيبا نوشته بود كه متون جالب و زيباى انتخاب شده، حسن نظر و دقّت او را نشان مى ‏داد.» پلاكهايى به عنوان شناسايى به افراد رزمنده تحويل داده مى ‏شد كه فقط يك شماره سريال داشت، امّا او با يك ميخ و چكّش، نام و نام خانوادگى كاركنان را به صورت زيبايى روى آنها حكّ مى‏ كرد. http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
🤚سلام° و عرض ادب خدمت همراهان ان شاءالله که رضایت ❤️ـخدا و 🤝ـدستگیری 🌷ـشهدا شامل حال همه ما باشه در دنیا و آخرت 🌹🌹🌹 امروز با معرفی خدمت بزرگواران بودم شادی روح شهدا بخصوص فاتحه+صلوات+وعجل فرجهم ان شاءالله ک این دنیا و آخرت شفیع همه مون باشن با ارسال پیامهای معرفی شهدا در ثوابش شریکش باشید که زنده نگه داشتن یاد کمتر از نیست اجرتون با 🌷ـشهدا با تشکر جهت و پذیرای شما بزرگواران هستم 👇👇👇 @zahra_mab_62 http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
🤚سلام° و عرض ادب خدمت همراهان #سنگر #رفیق_شهیدم ان شاءالله که رضایت ❤️ـخدا و 🤝ـدستگیری 🌷ـشهدا ش
متاسفانه هیچ عکسی من بجز اون یه عکس پیدا نکردم واین باعث ناراحتی من شد😔😔😔 برا اصلاعات بیشتر از این شهید عزیز (شهید مسعود گنج آبادی)به سایت زیر مراجعه کنید به علت زیاد بودن مطالب همه رو من نفرستادم ان شاءالله ک موفق باشید http://navideshahed.com/fa/news/456747/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF-%DA%AF%D9%86%D8%AC-%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF%DB%8C