💢 حدیث شناسی
💠 قرب اسناد
در آن زمان متعارف بود که مشایخ بزرگ اواخر عمرشان غالبا قرب اسناد می نوشتند، مخصوصا اگر خاندان علمی بودند چون در آن زمان تدریجا این رسم شد که اجازه بگیرند حتی برای بچه یک ماهه، فرض کنید مثلا یک ماهه بوده پدرش جز علما بوده رفته از یک پیرمرد هشتاد ساله اجازه تمام کتبش را گرفته است. برای اتصا،ل اجازه را قبول می کردند. از آن استادی که در هشتاد سال قبل مطلبی نقل کرد، می تواند نقل حدیث کند.
ما در نجف که خدمت مرحوم آقای بجنوردی بودیم، حدود بیست و خرده ای سالمان بود، آقای بجنوردی هم هشتاد و خرده ای، ایشان یک قصه ای از مرحوم آقای ادیب اول نقل می کرد می گفتند: من حدود بیست سالم بود، آقای ادیب هم حدود هشتاد سال، باز آقای ادیب نقل می کرد که من بیست سالم بود، پدرم حدود هشتاد سال، آن هم می گفت: در بیست سالگی نادرشاه را دیده بود، یک قصه ای راجع به نادرشاه ، نمی خواهم بگویم.
غرض اینکه گاهی اینگونه می شود که بعضی از آقایان شاید بیست سالشان بود، از یک فرد هشتاد نود ساله نقل می کند، لذا با یک وسائط کمی، آدم می تواند به یک مرحله تاریخی دور دست پیدا کند.
من از مرحوم آقای مرعشی خودم شنیدم راجع به حالات مرحوم آخوند بعد از جریان اعدام مرحوم آقا شیخ فضل الله نوری، ایشان می گفت: چهارده پانزده ساله بودم با پدرم منزل مرحوم آخوند رفتیم و می گفتند: هنوز قیافه آخوند در چشمم است. خب الان از جریان فوت آخوند 112 سال گذشته و از جریان اعدام آقا شیخ فضل الله نوری 114 سال گذشته، ایشان 1327 اعدام شدند، با این قرب اسناد یعنی 114 سال را ما با یک واسطه نقل می کنیم، خب این ها قرب اسناد است.
در زمان سابق این متعارف بوده، مثلاً حسین بن سعید پسری به نام احمد دارد، احمد بن الحسین، خیلی هم جلیل القدر است، دارد که این احمد رَوی عن جمیع مشایخ ابیه إلا فلان. این قاعدتا باید این طور باشد چون حسین بن سعید از اجلاء بوده این پسرش را همراه خود می برده از آن استاد اجازه می گرفته است.
#استاد_مددی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
💢رجال و روش فهرستی
💠 أحمد بن عبد الله بن مهران
قال النجاشی: أحمد بن عبد الله بن مهران؛ المعروف بابن خانِبَة: كان من أصحابنا الثقات، لا يعرف له إلا كتاب التأديب، و هو كتاب يوم و ليلة، حسن، جيد صحيح.
اصطلاحا منظور توضیح المسائل امروز ما است
[استاد احتمال می دهند که] این کتاب فقه الرضا صلوات الله علیه متعلق به این آقا باشد و همین کتاب یوم و لیلة باشد و اگر کتاب فقه الرضا صلوات الله علیه مشهور اگر هم برای شلمغانی باشد ریشه هایش به این کتاب التأدیب بر می گردد که توضیحش باید در محل خودش ذکر شود.
#أحمد_بن_عبد_الله_بن_مهران
🔸فهرست اسامی
#استاد_مددی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
💢نظام قانونی فقه و اصول [14]
💠 احتمال ورود برخی از قوانین روم باستان به روایات
برخی از قواعدی که امروزه در فقه کاربرد دارد ریشه در قوانین جوامع گذشته دارد، بهعنوانمثال روایت «مَن حازَ مَلِکَ» را مرحوم آقای خوئی ره قبول نمیکند1️⃣ و برخی آن را بهعنوان قانون روم باستان نقل کردهاند. تعبیر «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه» در قرن چهارم، رسائل اخوان الصفا2️⃣ آن را به رسولالله (ص) نسبت میدهد،3️⃣ اما [شبیه] این جمله از حکمای یونان نقل شده است. «النَّاسُ مُسَلَّطُونَ عَلَی أَمْوَالِهِم» که بعدها توسط علامه حلی ره و ابن ابی جمهور احسائی (ره) به ائمه (ع) نسبت داده شده است4️⃣ احتمالاً جزو قوانین رم باستان بوده است.5️⃣ «إِقْرَارُ الْعقلاء عَلَی أَنْفُسِهِمْ جَائِزٌ» کم کم تبدیل به روایت میشود. «إِنَّ النَّاسَ فِی سَعَةٍ مَا لَمْ یعْلَمُون» 6️⃣ نیز همینطور. مواردی که «الناس» دارد و نه مسلمون یا مومنون احتمال دارد که در کتابهای حکما و دیگران، ریشههای قانونی داشته بعد به دنیای اسلام رسیده است، الا مواردی که سند روشنی داشته باشد.
1️⃣«اشتهر بين الفقهاء مرسلا أن (من حاز ملک). و قد روی عن النبي (ص) من طرق العامة و من طرق الخاصة أن (من سبق إلی ما لم يسبقه اليه مسلم فهو أحق به) و لکنه ضعيف السند، و غير منجبر بشيء.» مصباح الفقاهة، ج2، ص: 6
2️⃣ . «اخوان الصفا گروهی از اسماعیلیها بودند که سعی کردند علم را وارد دنیای اسلام کنند و در قرن دوم و سوم، عدهای از آثار علمی و دانشمندان را به خودشان نسبت میدهند مثل جابربن حیان. آنها در مباحث علمی زیاد کار کردند. در دنیای اسلام در مقابل بغدادیها هستند که اشعری بودند. به اعتقاد من اصل وجود شخصی به نام جابربن حیان روشن نیست بلکه اسم رمزی است که کتبی را به ایشان نسبت دهند و از این طریق به ائمه: متصل شوند. مجموعهای از امور عجیب و رازآلود را به او نسبت میدهند.»
3️⃣ . رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، ج2، ص: 357، ج3، ص: 375، ج4، ص: 193.
4️⃣ . نهج الحق و کشف الصدق، ص: 494 و 504 و 572، عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية، ج1، ص: 222
5️⃣ . « «النَّاسُ مُسَلَّطُونَ عَلَی أَمْوَالِهِم» یعنی انسان بر مالش مسلط است و هر کار بخواهد میکند و هر عقدی را بخواهد انجام میدهد! ظاهر کلام سید یزدی; همین است. این شبیه تفکر نظام سرمایه داری در دنیای غرب است و رکن نظام سرمایه داری همین است که هر عقدی و هر قراردادی را میتوانی انجام بدهی، این مبنای عقود رضائی است. اما مرحوم آقای خوئی (ره) میفرمایند: «النَّاسُ مُسَلَّطُونَ عَلَی أَمْوَالِهِم» یعنی شما مسلطید مالتان را به هر نحوی که شارع عقد قرار داده است انجام بدهید، عقد بیع، عقد اجاره و... یعنی محدود به عقود شکلی است، البته با قطع نظر از سند که آقای خوئی; قبول نکردند. این روایت چون سند ندارد، احتیاجی به این بحثها هم ندارد. این کلام را از قرن دوم به یکی از علمای اهل سنت نسبت دادند. ارزش علمی ندارد. در روایات ما علامه; در جایی آورده است: «لقوله» که ظاهراً بعداً یک «ص» اضافه کردند و روایت شده است! سپس از قرن دهم در کتاب عوالی اللئالی به عنوان روایت آمده است. بعد هم آقایان گفتند: نبوی است و عمل مشهور است و جبران شده و... ! صغرا و کبرایش هردو مشکل دارد!»
6️⃣ . عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية، ج1، ص: 424
#استاد_مددی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
fehrest - madadi.rar
3.6M
💢بررسي طریقۀ فهرستی
💠 تقریرات درس خارج فقه، در خلال بحث اراضی خراجیه مکاسب محرمه، از جلسه 28 ، تاریخ: 28/7/1396 الی جلسه 35، تاریخ 10/8/1396
#استاد_مددی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
💢 غلو (2)
غلو به معناى انحراف فکرى کلّى است که مظهر بزرگ آن، ابوالخطّاب است که مى گفت: امام صادق عليه السلام خداست و من هم پيغمبرم. يک غلو ديگرى هم بوده که ترک واجبات و انجام محرّمات بوده است. اين غلو را سعى کردند به مفضّل هم نسبت بدهند. در کتاب رجال الکشّى آمده: با مفضّل رفتيم به سوى کربلا. قبل از اذان صبح، رفتم تا براى نماز، آماده شوم. به او گفتم: بيا برويم نماز بخوانيم. گفت: من در خانه خوانده ام.
لکن شأن مفضّل، اجلّ است. اين دروغ محض است! يک رساله اى موجود است که مفضّل به امام صادق عليه السلام نوشته که هم در «مختصر البصائر» آمده و هم در «بصائر الدرجات» صفّار و در آخر کتاب، سه ـ چهار صفحه جواب امام آمده است. امام مى گويد: «اين راعمداً اهل جماعت درآوردند که بگويند مفضّل، نمازخوان نبود. اين دروغ است».
آنها آمدند و به مفضّل، اين گونه نسبت ها را دادند، همانطور که معتقديم رابطه اى مخفى بين غلو و اسماعيليه وجود داشته که اين زاويه هم تا حالا بررسى نشده است. من اجمالاً نظرم اين است که درباره خط غلو، بيشتر بررسى شود؛ چون کلينى در اين خط نقش دارد، چه غلو عقايدى و چه غلو عملى؛ يعنى ترک نماز و روزه و چه در لوازم، مثل شعوبيگرى، و تندروى هاى اجتماعى. مثلاً معلى بن خنيس، جزء غلوّ سياسى است. مفضّل بن عمر هم همچنين؛ يعنى هيچ کدام در خط غلوّ انحرافى نيستند.
📚مصاحبه در بزرگداشت مرحوم کلینی ره
#استاد_مددی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
🆘 أحمد بن محمد بن داود القمي
در ترجمه او به کتاب قاموس مراجعه شود، بهتر از آقای خویی گفته است. آقای تستری فرمودند احتمالا «محمد» زیادی است و «احمد بن داود» صحیح است. تنها موردی که به این عنوان داریم یک روایت است و یکی رجال شیخ است. نجاشی هم «احمد بن داود» آورده و آقای خویی هم اشاره نکرده است که ممکن است همان باشد. صحیح همان «احمد بن داود» است. از مشایخ قم و شخصیت بزرگواری است از اصحاب مرحوم صدوق پدر (علی بن حسین) است.
في نوادره: در کتب اربعه تنها موردی است که اسم کتابش برده شده است.
رجالالطوسي ص : 413
5984 - 65 - أحمد بن محمد بن داود
يكنى أبا الحسين يروي عن أبيه محمد بن أحمد بن داود القمي أخبرنا عنهما الحسين بن عبيد الله.
يروي عن أبيه: ظاهراً اشتباه شده، باید باشد: «یروی عنه ابنه». چون محمد بن أحمد بن داود از اجلا است کتاب مزار داشته است. [و این أحمد بن داود، پدر اوست.] بنابراین «یروی عنه ابنه» صحیح است یعنی محمد بن احمد از او نقل می کند.
الحسين بن عبيد الله: ابن غضائری پدر است. عنهما هم غلط است.
بعدی را آقای خویی از کتاب تهذیب آورده است، احتیاط کرده جداگانه اورده است:
معجم رجالالحديث ج : 2 ص : 272
861 - أحمد بن محمد بن رباح:
روى: عن محمد بن يزيد بن المتوكل، و روى عنه: حميد بن زياد.
التهذيب: الجزء 6، باب فضل زيارته [ أبو عبد الله الحسين بن علي] ع، الحديث 106.
صحیح، اتحاد ایندو است، که همان احمد بن محمد بن داود قمی است.
در کتاب شیخ طوسی کم دیده ایم که اسم مصدر را بنویسد.
مرحوم نجاشی در احمد بن داود نوشته له کتاب ولی طریق را ذکر نکرده است.
رجال النجاشي ص : 95
235 - أحمد بن داود بن علي القمي
أخو شيخنا الفقيه القمي كان ثقة ثقة كثير الحديث صحب أبا الحسن علي بن الحسين بن بابويه و له كتاب نوادر.
خیلی عجیب است، نشان می دهد که طریق به ایشان نداشته است.
اما طریق شیخ، ابن غضائری است:
فهرست الطوسي ص : 70
87 - أحمد بن داود بن علي
أبو الحسين القمي كان ثقة كثير الحديث و صحب علي بن الحسين بن بابويه. و له كتاب النوادر كثير الفوائد. أخبرنا به الحسين بن عبيد الله عن أبي الحسن محمد بن أحمد بن داود عن أبيه.
درحالیکه نجاشی با ابن غضائری خیلی نزدیک تر است. شیخ ابن غضائری را حدود سه سال درک کرده است ولی نجاشی از بچگی منزل آنها می رفته و با پسرش حسین رفیق و هم درس بوده است. نمی فهمیم که چرا از طریق ابن غضائری نقل نمی کند؟ عبارت را غلط می دیده یا...
أحمد بن محمد بن داود
تحلیل ما این است:
در اجازات اصحاب «احمد بن داود» بوده از طریق ابن غضائری پدر که شیخ هم در فهرست آورده ولی به احتمال قوی خود کتاب «نوادر» هم در بغداد بوده همچنانکه کتاب «مزار» هم موجود بوده است. به احتمال قوی روی کتاب «نوادر» اسم مولف اینگونه بوده: أحمد بن محمد بن داود، که در تهذیب یک مورد از این کتاب آمده است. شیخ طوسی ظاهرا احتیاط کرده همان اسمی که روی کتاب بوده را ذکر کرده است. درحالیکه اجازه ای که از ابن غضائری داشته «احمد بن داود» بوده است.
در حقیقت شیخ دو واقعیت را می خواسته حکایت کند؛ یکی اجازه عام ابن غضائری که «احمد بن داود» بوده و دیگری خصوص این کتابی که موجود بوده است و پشت آن آمده: أحمد بن محمد بن داود.
سرّ اینکه مرحوم نجاشی طریق خود را ننوشته این بوده که اجازه با اسم روی کتاب متفاوت بوده است. اجازه به صورت عام بوده است مثلاً به دویست تا کتاب است.
بنابراین این تفاوت، خطا و اشتباه شیخ نیست بلکه یکی از کارهای مهم او این است که تصحیح نمی کند و این نشان از دقت شیخ طوسی است. این ما هستیم که می گوییم در أحمد بن محمد بن داود، «محمد» زیادی است. شیخ نمی خواسته اجتهاد کند.
بنابراین ظاهراً اینگونه بوده که در اجازه عام: احمد بن داوود و در روی کتاب: أحمد بن محمد بن داود بوده است، لذا در رجال به اسم احمد بن داود و در فهرست به نام أحمد بن محمد بن داود آورده است. در کل تهذیب و استبصار هم همین یک مورد را ذکر کرده است و بیست مورد هم از مزار - که متعلق به پسرش است- آورده است. نجاشی هم تحیر پیدا کرده است، لذا احتیاط کرده و نیاورده است. اگر این ظن ما درست باشد این نهایت دقت شیخ است.
از مجموعه شواهد بدست می آید که آنچه در اجازات بوده درست است یعنی «احمد بن داوود»، هرچند احتمال هردو هست.
#أحمد_بن_محمد_بن_داود
#استاد_مددی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
💠 أحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ
احمد بن محمد بن الحسن فرزند ابن ولید است که توثیق خاصی ندارد. (یک احمد بن محمد هم داریم که فرزند محمد بن یحیی العطار است و او هم توثیق ندارد. شیخ صدوق از پسر عطار و شیخ مفید از پسر ابن ولید نقل می کند)
کاملا واضح است که پسر ابن ولید به بغداد آمده است و به مفید اجازه داده است.
مفید هم توسط صدوق و پسر ابن ولید آثار ابن ولید را گرفته است. صدوق دو بار با فاصله حدود دو سال به بغداد آمده است و اصحاب بغدادی ما از ایشان اجازه گرفته اند. ولی احمد بن محمد بن الولید را نمی دانیم که چه زمانی به بغداد آمده است. ولی آمدن ایشان به بغداد مسلم است.
ابهامی که هست این است که احمد بن محمد توثیقی ندارد.
مرحوم علامه توثیق اجمالی اینها را دارد (به این معنی که سندی که اینها در آن بوده اند را صحیح دانسته است)
ولی از زمان شهید ثانی که بحث درایه آمد اینها به عنوان «مشایخ اجازه» مستغنی از توثیق دانسته شدند. چون مانند مراجع هستند که نیاز به توثیق ندارند. این مسلک پس از شهید ثانی مشهور می شود ولی آقای خوئی قبول نمی کنند. البته این بحث را اهل سنت هم دارند.
به نظر ما در برخی مراتبش، قابل اعتناء ست ولی شیخوخت اجازه در برخی جاها قابل اثبات نیست. مثلا اگر یکی دو بار از او نقل کرده باشد که شیخ اجازه نمی شود. مثلا مفید، شخص کوچکی نیست که از احمد بن محدم بن ولید اجازه دارد. پس نزد ما موجب توثیق است. مخصوصا که آثار حسین هم معروف بوده است.
[1] . تهذيب الأحكام؛ ج1، ص: 7 : ح 8- 8.
📚 خارج اصول فقه ، دوشنبه : 29/9/1395
#أحمد_بن_محمد_بن_الحسن
#استاد_مددی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
💢ضرورت شناخت شرایط اجتماعی صدور روایت در تشخیص تقیه
✔️استاد سید احمد مددی:
🔹بسیاری از موارد حمل بر تقیه، غیر علمی است مثلا میگفتند که این روایت امام رضا (ع) تقیه است چون مطابق با فتوای شافعی است یا مطابق رأی ابوحنیفه است در حالیکه این دو شخصیتی نبودند در آن زمان. ابوحنیفه توسط شاگردش ابویوسف شناخته شد. ابوحنیفه که بالخصوص بد نام بود. نزد عده ای متهم به بی دینی بود. در تاریخ بغداد آمده دو مرتبه او را توبه دادند. مولف تاریخ بغداد حنبلی است با حنفیها خیلی بد هستند. تاریخ بغداد خیلی به ابوحنیفه هجوم آورده و میگوید : مَا وُلِدَ فِي الإسْلَامِ أشْأمُ مِنْ أبِيحَنِيفَةَ.
🔸مجموعه روایاتی که ما در مذمت ابوحنیفه داریم عُشر روایات عامه نمیشود. بخاری و.. از او روایت نقل نمیکنند. ابوحنیفه الان به خاطر عثمانیها معروف شده است؛ چون عثمانیها ترک بودند و میخواستند حکومت کنند و ابوحنیفه قائل نبود که حاکم باید قریشی باشد.و محمد بن محمد غزالی شافی که در کتاب المنحول فی الاصول آورده است: (فاما ابوحنیفة فقد غلب الشریعة ظهراً لبطن و شوش مسلکها و غیر نظامها و اردف جمیع قواعد الشرع باصل هدم به شرع محمد مصطفی ص و من فعل شیئاً من هذا مستحلاً کفر و من فعله غیر مستحلا فسق. ).
🔹همچنین ابن حبان از سفیان ثوری(۱۶۱هـ) یکی از قلههای حدیثی معاصر ابوحنیفه، نقل میکند که: «استتیب أبو حنیفة من الکفر مرتین: ابوحنیفه را دو بار از کفر توبه دادند»(المجروحین، ۳/۶۴) حنفیها میگویند این استتابه برای خوارج بوده است ولی من یادم نمیاد در زمان ابوحنیفه ، خوارج حاکم شده بودند. نام کامل او «نعمان بن ثابت بن زوطی» اصلاً معلوم نیست که زوطی متعلق به کجاست ؟ برخی گفته اند کابل برخی خراسان و... لذا اصل و نسب درستی هم ندارد.
🔸یا اینکه گفته میشود امام صادق (ع) از شافعی تقیه کند! خود شافعی در معرض قتل بود و متهم به تشیع بود. سال تولدش همان سال شهادت امام صادق (ع) است. در میان فتواهای او بسیار اختلاف است، آراء او در مصر و عراق تغییر پیدا کرد. بنابراین آنها به این حد نبودند که امام بخواهد از آنها تقیه کنند.
در این میان مالک اهل مدینه است و قابل اعتنا است. مالک صاحب رأی اهل مدینه است. در موطاء حدود 300 مورد رأیش، همان رأی مالک است. مالک به عکس از امام صادق (ع) نقل حدیث میکند و با دیده احترام به او نگاه میکند.
🔹نکته دیگر که حائز اهمیت است اینکه در روایت عمر حنظله میگوید مطابق آنچه که حکام عامه میگویند، تقیه واقع میشود: ... قَالَ يُنْظَرُ إِلَى مَا هُمْ إِلَيْهِ أَمْيَلُ حُكَّامُهُمْ وَ قُضَاتُهُمْ فَيُتْرَكُ وَ يُؤْخَذُ بِالْآخَر...(الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج1 ؛ ص68)
🔸بنابراین در عصر اخباریها حمل بر تقیه زیاد شد و مثل مرحوم صاحب حدائق گفت صرف اختلاف تقیه است نه اینکه لزوماً مطابق با عامه باشد. بنابراین بحث تقیه فروعاتی پیدا میکند./ درس خارج فقه، 93/10/19
#استاد_مددی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
29.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 فضیل بن یسار و میراث بصره
📚درس خارج اصول ۱۴۰۱/۸/۸
#فضیل_بن_یسار
#استاد_مددی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
💢ضرورت شناخت شرایط اجتماعی صدور روایت در تشخیص تقیه
بسیاری از موارد حمل بر تقیه، غیر علمی است مثلا می گفتند که این روایت امام رضا (ع) تقیه است چون مطابق با فتوای شافعی است یا مطابق رأی ابوحنیفه است در حالیکه ایندو شخصیتی نبودند در آن زمان. ابوحنیفه توسط شاگردش ابویوسف شناخته شد. ابوحنیفه که بالخصوص بد نام بود. نزد عده ای متهم به بی دینی بود. در تاریخ بغداد آمده دو مرتبه او را توبه دادند. مولف تاریخ بغداد حنبلی است با حنفی ها خیلی بد هستند.تاریخ بغداد خیلی به ابوحنیفه هجوم آورده و می گوید : مَا وُلِدَ فِي الإسْلَامِ أشْأمُ مِنْ أبِيحَنِيفَةَ. مجموعه روایاتی که ما در مذمت ابوحنیفه داریم عُشر روایات عامه نمی شود. بخاری و.. از او روایت نقل نمی کنند. ابوحنیفه الان به خاطر عثمانی ها معروف شده است؛ چون عثمانی ها ترک بودند و می خواستند حکومت کنند و ابوحنیفه قائل نبود که حاکم باید قریشی باشد.و محمد بن محمد غزالی شافی که در کتاب المنحول فی الاصول آورده است : ( فاما ابوحنیفة فقد غلب الشریعة ظهراً لبطن و شوش مسلکها و غیر نظامها و اردف جمیع قواعد الشرع باصل هدم به شرع محمد مصطفی ص و من فعل شیئاً من هذا مستحلاً کفر و من فعله غیر مستحلا فسق. ).همچنین ابن حبان از سفیان ثوری(۱۶۱هـ) یکی از قلههای حدیثی معاصر ابوحنیفه، نقل میکند که: «استتیب أبو حنیفة من الکفر مرتین: ابوحنیفه را دو بار از کفر توبه دادند»(المجروحین، ۳/۶۴) حنفی ها می گویند این استتابه برای خوارج بوده است ولی من یادم نمیاد در زمان ابوحنیفه ، خوارج حاکم شده بودند. نام کامل او «نعمان بن ثابت بن زوطی» اصلاً معلوم نیست که زوطی متعلق به کجاست ؟ برخی گفته اند کابل برخی خراسان و... لذا اصل و نسب درستی هم ندارد.
یا اینکه گفته می شود امام صادق (ع) از شافعی تقیه کند! خود شافعی در معرض قتل بود و متهم به تشیع بود. سال تولدش همان سال شهادت امام صادق (ع) است. در میان فتواهای او بسیار اختلاف است، آراء او در مصر و عراق تغییر پیدا کرد. بنابراین آنها به این حد نبودند که امام بخواهد از آنها تقیه کنند.
در این میان مالک اهل مدینه است و قابل اعتنا است. مالک صاحب رأی اهل مدینه است. در موطاء حدود 300 مورد رأیش، همان رأی مالک است. مالک به عکس از امام صادق (ع) نقل حدیث می کند و با دیده احترام به او نگاه می کند.
نکته دیگر که حائز اهمیت است اینکه در روایت عمر حنظله می گوید مطابق آنچه که حکام عامه می گویند، تقیه واقع می شود:
... قَالَ يُنْظَرُ إِلَى مَا هُمْ إِلَيْهِ أَمْيَلُ حُكَّامُهُمْ وَ قُضَاتُهُمْ فَيُتْرَكُ وَ يُؤْخَذُ بِالْآخَر...(الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج1 ؛ ص68)
بنابراین در عصر اخباریها حمل بر تقیه زیاد شد و مثل مرحوم صاحب حدائق گفت صرف اختلاف تقیه است نه اینکه لزوماً مطابق با عامه باشد. بنابراین بحث تقیه فروعاتی پیدا می کند.
📚درس خارج فقه، 19/10/93
#استاد_مددی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
بعضی از آقایان علوی های شام که همان نصیری ها هستند ـ و علی اللهی به شمار نمی روند ـ افرادی هستند که مثل ما به دوازده امام معتقدند, اما در نائب دوم اختلاف داریم; آنها به محمد بن نصیر معتقد شده اند و ما به محمد بن عثمان اعتقاد داریم. محمد بن نصیر بعد از ادعای نیابت معروف شد و از بغداد بیرونش کردند و به حاشیه لبنان رفت و مذهب انحرافی خود را در آنجا نشر داد. وی مطالب بی پایه اش را برای مردم آنجا که از مراکز جمعیت شیعه دور بودند, نقل کرد و فرقه اش را بنیان گذاری نمود. نصیری ها منحرف هستند و از اینها هم غلو عقائدی و هم غلو عملی و انحراف عملی, ترک واجبات و انجام محرمات نقل شده است. الآن هم در مراکزشان شراب خواری معمول است و شاید اهل نماز و روزه هم نباشند. از محمد بن نصیر نمیری هم که مؤسس این فرقه است, اعمال قبیحی ذکر شده است و کتاب هایی هم چاپ کرده اند. حکومت سوریه هم مال اینهاست. کتابی نیز نوشته اند با عنوان (النصیریة بین الأسطورة و التاریخ) و علوی ها در این کتاب, ابن شعبه را از بزرگان علمای خودشان به شمار آورده و گفته اند که ابن شعبه حرانی در سوریه بوده و در قرن ششم در حلب و در و در بین نصیری ها می زیسته و از حوزه های ما دور بوده است.
#استاد_مددی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 صوت
🔆 "تفاوت میان دو تعبیر نجاشی «کتاب النوادر» و «کتاب نوادر»"
🎙 آیت الله مددی
🗓 درس خارج مکاسب، ۱۴ مهر ۱۳۸۸ - جلسه ۷
#️⃣ #نوادر #فهرست_نجاشی #نجاشی #استاد_مددی #النوادر #کتاب_نوادر #کتاب_النوادر
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
🌐 زیارت ناحیه مقدسه سیدالشهدا (ع)
اين زيارت ناحيه معروف، ظاهراً متعلق به حضرت مهدی (عج) نيست ولو خيلی مشهور شده، چون تاريخ روايت اينگونه است: «خَرَجَ مِنَ النَّاحِيَةِ سَنَةَ اثْنَتَيْنِ وَ خَمْسِينَ وَ مِائَتَيْنِ» ( المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص: 496). اگر اين تاريخ درست باشد زمان حضرت هادي (ع) است، 254 سال وفات امام هادی (ع) است و 260 وفات امام عسکری و امامت بقیه الله صلوات الله و سلامه علیه است. لکن الآن در السنه ما معروف شده که زيارت بقية الله (عج) است چون «ناحیه مقدسه» را مربوط به حضرت (عج) می دانند، درحالیکه مقصود از ناحیه مقدسه، سامراء است، چون رفتن به آنجا ممنوع بود، ناحیه گفتند.
البته دو تا دعای ناحیه مقدسه داریم، اولین آنها که اسم تک تک اصحاب سیدالشهدا (ع) را ذکر کرده است و سلام می دهد(زیارت شهدا)، تاریخ دارد (252 ق)، سند هم دارد لکن سندش مشکل دارد، چون دارد که «
عَنِ الشَّيْخِ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدٍ الطُّوسِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنَا الشَّيْخُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَيَّاش» (المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص: 486) درحالیکه شیخ طوسی (ره)، ابن عیاش را ندیده است؛ ابن عیاش متوفای 401 است و شیخ طوسی 408 به بغداد آمده است و هیچ گاه از او نقل نکرده است.
📚خارج فقه سال1385، جلسه51
خارج فقه، سال 1395، جلسه 56
#استاد_مددی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
💠 إسماعيل بن جابر
درباره اسماعیل ابن جابر بحث فراوان است و منشا بحث در حقیقت مرحوم نجاشی است که نوشته «اسماعیل ابن جابر الجعفی»، دو تا دلیل هم می آورد که این عنوان درست است. ممکن است اسماعیل بن جابر فرزند جابر جعفی باشد. انصافا عبارات نجاشی درست نیست و هر دو دلیل ایشان مشکل دارد، ما هم نمی دانیم این مشکل دقیقا از کجا پیدا شد، اما شواهدی پیدا کردیم. در کتب رجال یک «اسماعیل ابن عبدالرحمن جعفی» هم داریم.
بزرگان رجالی ما تا قبل از قاموس می گفتند: «اسماعیل جعفی» مشترک بین این دو نفر است، «اسماعیل ابن عبدالرحمن» و «اسماعیل ابن جابر» و هر دو جعفی اند. مرحوم صاحب قاموس یک بحثی دارند که اثبات می کنند که اسماعیل جعفی یک نفر بیشتر نیست و آن «اسماعیل ابن عبدالرحمن» است، «اسماعیل بن جابر»، جعفی نبوده، خثعمی بوده است. البته ریشه یابی نمی کند.
مثل مرحوم آقای خوئی که کتابشان بعد از کتاب قاموس است، - نمی دانم مطالب قاموس را خواندند یا نه؟ چون قاموس زمان ایشان چاپ شده بود- ایشان هم مثل مشهور قائلند که اسماعیل جعفی دو تاست، مردد بین این دو نفر است و باید با قرائن شناخته بشود. مناسب بود آقای خوئی بر فرض هم مبانی ایشان را قبول ندارند یک ردی بر آن می نوشتند.
توضیح دادیم که ریشه اشتباه به نجاشی برمی گردد و اصل اشتباه نجاشی، از فهرست ابن الولید است، چون خودش هم می گوید: به همین نحو در فهرست ابن الولید آمده: «اسماعیل ابن جابر جعفی». شیخ طوسی هم از فهرست ابن ولید نقل می کند، البته زیادی هم دارد، این کتاب پیش هر دو یشان بوده است.
البته شیخ، «جعفی» ندارد و این تازه یک مشکل است که چطور می شود از یک کتاب واحد با یک استاد واحد (فهرست ابن الولید) دو گونه نقل شده است. فهرس ابن الولید توسط شخصی از اشاعره قم به نام علی ابن احمد ابن فلان ابی جید قمی، ابی جید لقب ناصر است، اشعری قمی، این نسخه به بغداد آمده و هر دو از آن نوشتند. نجاشی تاکید دارد می گوید: کذا ذکره ابن ولید فی فهرسته، یعنی «اسماعیل ابن جافر جعفی». ظاهرا هم درست است نمی توانیم نجاشی را تخطئه کنیم. ظاهراً ابن الولید اشتباه کرده است و احتمالاً شیخ، عبارت ابن الولید را تصحیح کرده است؛ کلمه جعفی را برداشته تصحیح کرده است.
به هر حال مطلبی که مرحوم تستری نوشتند که اسماعیل جعفی یک نفر است و آن «اسماعیل ابن عبدالرحمن» است، درست است، «اسماعیل ابن جابر»، جعفی نیست، (جعفیهای کوفه از یمنیهایی بودند که بعد از آمدن امیر المؤمنین (ع) به کوفه آمدند و معظم خط غلو ما از همین جعفیها هستند. مجموعۀ این خاندان در «تهذیب المقال» استیعاب شده) احتمال این که ایشان خثعمی باشد هست. این اسماعیل ابن جابر جعفی نیست، ربطی به آن اسماعیل جعفی ندارد. مضافا به این که آنی که صاحب کتاب است «اسماعیل ابن جابر» است، «اسماعیل ابن عبدالرحمن» اصلا صاحب کتاب نیست، راوی است. مضافا که «اسماعیل ابن عبدالرحمن» حضرت سجاد (ع) و حضرت باقر (ع) و اوائل امام صادق (ع) را درک کرده و اسماعیل ابن جابر حضرت صادق (ع) و موسی ابن جعفر (ع) را درک کرده است. «اسماعیل بن عبد الرحمن» واقعاً جعفی است، اما صاحب کتاب نیست. عادتاً وقتی پدرش پیامبر (ص) را دیده، خودش اوائل حضرت صادق (ع) باید فوت کرده باشد. مؤلف نیست، لذا هم نجاشی نام او را نمیبرد. پس اینها دو نفر در دو طبقه هستند و با هم اشتباه نمیشوند.
📚 خارج اصول، 26/12/1397، جلسه: 106
#استاد_مددی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
💢رجال
💠 بكير بن أعين
پدر عبدالله و برادر زراره است. درباره زراره گفته شده است ده تا، دوازده تا، شانزده تا، هجده تا برادر بودند، یکی دو تایشان را می گویند سنی اند. به هر حال با قطع نظر از سنی و شیعه شان سه تایشان دارای شخصیت اند یکی بُکیر است، یکی زراره است، یکی هم حمران است. از بعضی از روایات نیز معلوم می شود1️⃣. حمران خیلی جلیل القدر است، ولی این قدر شهرت پیدا نکرده است. این سه تا برادر در بقیه اولاد أعین ممتازند، این ها هم رومی هستند، شیبانی ولائا هستند، روم در این جا مراد روم شرقی است که همین ترکیه فعلی باشد.
خود بکیر و بقیه برادران، مخصوصا خود بکیر، خاندانی در کوفه داشتند، خاندان معروفی هم بودند. ابوغالب زراری، نوه همین بُکیر است. ابوغالب، لکن می گوید چون امام هادی و امام عسگری، تعبیر از من است، به جد ما نامه ای که نوشت خطاب کرد زراری، ما هم لقبمان شد زراری به برکت امام و چون زراره در این ها معروف بود تمام خاندان که از برادر های دیگر بودند معروف به زراری شدند. علی ای حال بکیر بن اعین جزو اجلاست.
📚 استاد سید احمد مددی، درس خارج اصول فقه، سه شنبه: 2/7/1398
1️⃣في إخوة زرارة حمران و بكير و عبد الملك و عبد الرحمن بني أعين.
270 - حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ نُصَيْرٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ. وَ حَدَّثَنِي حَمْدَوَيْهِ بْنُ نُصَيْرٍ، قَالَ حَدَّثَنَا: مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى ابن عُبَيْدٍ، عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي اَلْمَشَايِخُ: أَنَّ حُمْرَانَ وَ زُرَارَةَ وَ عَبْدَ اَلْمَلِكِ وَ بُكَيْراً وَ عَبْدَ اَلرَّحْمَنِ بَنِي أَعْيَنَ كَانَ مُسْتَقِيمِينَ ، وَ مَاتَ مِنْهُمْ أَرْبَعَةٌ فِي زَمَانِ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ كَانُوا مِنْ أَصْحَابِ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ، وَ بَقِيَ زُرَارَةُ إِلَى عَهْدِ أَبِي اَلْحَسَنِ فَلَقِيَ مَا لَقِي. (اختیار معرفة الرجال. جلد:۱. صفحه:۳۸۳)
#بکیر_بن_اعین
#استاد_مددی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
💠 تفاوت تعبیر «کتاب النوادر» و «کتاب نوادر»
👤#استاد_مددی
در تعبیرات نجاشی در بعضی از موارد تعبیر به کتاب النوادر شده و در بعضی از موارد تعبیر به کتاب نوادر شده است. این دو تعبیر با هم تفاوت دارند....
📚درس خارج فقه، ۱۴ مهر ۱۳۸۸، جلسه ۷
📲 ثواب انتشار این پیام با شما📿
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
کانال درس رجال استاد سید محمد جواد سید شبیری
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
🔶امام باقر علیه السلام، موسس فقه تفریعی
سنی ها اصرار دارند که موسس فقه تفریعی ابوحنیفه است ولی در واقع امام باقر (ع) است؛ «لِمَ سُمِّيَ الْبَاقِرُ بَاقِراً قَالَ لِأَنَّهُ بَقَرَ الْعِلْمَ بَقْراً» (علل الشرایع، ج1،ص233) . موسس تفریع ایشان است. ابوحنیفه متولد 80 است. تولد و فوتش تقریباً شبیه امام صادق ع است، زید هم همینطور؛ هرسه متولد 80 هستند. امام صادق (ع) تا سال 148 بودند. ابوحنیفه اصرار داشت که این ابداع من است.
ابوحنیفه به جابربن یزید جعفی می گفت من این تفریع را جعل کردم، جابر می گفت من این را از امام باقر(ع) شنیده ام! اصل تکذیب جابر، برای ابوحنیفه است سر همین فقه تفریعی. جابر به پیامبر (ص) نسبت می داد؛ یعنی مساله امامت همین است که از رسول الله ص گرفته است. مرحوم نجاشی راجع به جابر مطالبی دارد که قابل قبول نیست.
وَ كَانَتِ الشِّيعَةُ قَبْلَ أَنْ يَكُونَ أَبُو جَعْفَرٍ وَ هُمْ لَايَعْرِفُونَ مَنَاسِكَ حَجِّهِمْ وَ حَلَالَهُمْ وَ حَرَامَهُمْ، حَتّى كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ، فَفَتَحَ لَهُمْ، وَ بَيَّنَ لَهُمْ مَنَاسِكَ حَجِّهِمْ وَ حَلَالَهُمْ وَ حَرَامَهُمْ، حَتّى صَارَ النَّاسُ يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا كَانُوا يَحْتَاجُونَ إِلَى النَّاسِ، وَ هكَذَا يَكُونُ الْأَمْرُ »
📚كافي (ط - دار الحديث)، ج3، ص: 59
#استاد_مددی
📲 ثواب انتشار این پیام با شما📿
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
کانال درس رجال استاد سید محمد جواد سید شبیری
https://eitaa.com/rejal_shobeiri
https://t.me/rejal_shobeiri
💠 شیوه مشایخی در باب حجیت خبر واحد
👤#استاد_مددی
در بحث حجیت خبر واحد مبانی مختلفی وجود دارد. بعضی حجیت خبر واحد را از باب شیوه مشایخی قبول دارند.شیوه مشایخی شاید شیوه صدوق; این باشد، خبری حجت است که مثلا مشایخ قم آن را قبول کنند علمای ما منهج مشایخی هم داشته اند یعنی اگر از شیخ می گرفتند قبول می کردند ولو بعدی اش ضعیف باشد. شیخ یعنی کسی که از او، حدیث گرفته می شود و تلقی به قبول می شود....
📚درس خارج فقه
🔗 ادامه مطلب و مباحثه، در این لینک
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📲 ثواب انتشار این پیام با شما📿
کانال درس رجال استاد سید محمد جواد سید شبیری
https://eitaa.com/joinchat/3382378498C19ca80d707
https://t.me/rejal_shobeiri
سید حمیری سید نیست!
سید اسماعیل حمیری، اسمش سید است و سید مصطلح ما نیست. مثل سید قطب که اسمش سید است. دو برادر هستند؛ یکی اسمش سید است، یکی محمد. محمد قطب غیر از سید قطب است. دیدم بعضی نوشته اند: سید محمد قطب! سید قطب در مصر اعدام شد اما محمد قطب تا چندسال پیش زنده بود.
سید اسماعیل حمیری هم، سید اسمش است، نه اینکه سید بوده. اصلا ایشان سید هم نیست. اشتباه نشود.
🎙 #استاد_مددی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📲 ثواب انتشار این پیام با شما📿
کانال درس رجال استاد سید محمد جواد سید شبیری
https://eitaa.com/joinchat/3382378498C19ca80d707
https://t.me/rejal_shobeiri
💠 عمل به روایات بعد از علامه و دو راه برای جبران کار ایشان
👤#استاد_مددی
از زمان علامه به بعد با تقسیم بندی جدیدی که نسبت به خبر واحد مطرح شد به دو قسم خبر عمل میکردند یکی صحیح و دیگری حسن به شرط این که معارض نداشته باشد و خبر موثق را حجت نمیدانستند. اصحاب ما دو راه برای جبران کار علامه مطرح کردند. یکی جبران ضعف سند به وسیله عمل اصحاب و دیگری توثیقات عامه....
📚برگرفته از دروس استاد
🔗 ادامه مطلب و مباحثه، در این لینک
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📲 ثواب انتشار این پیام با شما📿
کانال درس رجال استاد سید محمد جواد سید شبیری
https://eitaa.com/joinchat/3382378498C19ca80d707
https://t.me/rejal_shobeiri
💠 مصادر رجالی و شیوه تدوین آنها
👤 #استاد_مددی
در علم #رجال متعرض روات خبر میشوند. قدیمترین کتاب مصطلح رجالی شیعه به اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم برمیگردد، این کتاب را عبد الله بن #جبله که از #واقفیه ( م ۲۲۲) بوده است نوشته است، لکن از کتاب ایشان نقلهای کمی به ما رسیده است....
📚برگرفته از درس خارج مکاسب محرمه
ادامه مطلب و مباحثه👇
http://mobahathah.ir/showthread.php?tid=3457
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📲 ثواب انتشار این پیام با شما📿
کانال درس رجال استاد سید محمد جواد سید شبیری
https://eitaa.com/joinchat/3382378498C19ca80d707
https://t.me/rejal_shobeiri
«کوتاه سخن آنکه مجرد اتهام به غلو، در ردّ روایت و یا نفی عقیده کفایت نمیکند، به ویژه ما اطلاع دقیقی از مبانی فکری دو رجالی برجسته، مرحوم نجاشی و ابن غضائری، در دست نداریم. به نظر میرسد اندیشمندان خط صحیح غلوّ، با قطع نظر از برخی عقاید، حاملان اصلی معارف صحیح اهلبیت (ع) بودند و خط آنان را نباید با خطوط انحرافی خلط کرد.»
📚نگاهی به دریا، ص131.
#استاد_مددی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📲 ثواب انتشار این پیام با شما📿
کانال درس رجال استاد سید محمد جواد سید شبیری
https://eitaa.com/joinchat/3382378498C19ca80d707
https://t.me/rejal_shobeiri
🔶نسبت دادن برخی مطالب باطل به مفضل بن عمر
در میان خط غلوّ، چهره ای چون مفضّل بن عمر به صورت رمز درآمده است و بر این اساس، بسیاری از کلمات و روایات به او نسبت داده شده که در حقیقت از او نیست. مرحوم ابن غضائری نیز به همین نکته اشاره هایی دارد. برای نمونه می توان از کتاب الهفت الشریف و یا الهفت و الأظله که اخیراً چاپ شده، یاد کرد. این کتاب مملو از کفریات و لاطائلات است و تقریباً همه ی کتاب را به مفضّل نسبت داده اند. این کتاب به احتمال بسیار قوی از اباطیل محمد بن نُصیر نمیری، بنیان گذار فرقه نصیریه (علویان فعلی شام) است. او خود از خط غلوّ انحرافی بود و از سوی امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) لعن شد و از جامعه شیعه طرد گردید. (رجال کشی، ص323)
📚نگاهی به دریا، ۱۳۲
#استاد_مددی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📲 ثواب انتشار این پیام با شما📿
کانال درس رجال استاد سید محمد جواد سید شبیری
https://eitaa.com/joinchat/3382378498C19ca80d707
https://t.me/rejal_shobeiri
🔰#فقه
💠 معنای اصل و بررسی توثیق حاصل از آن
👤#استاد_مددی
این که راوی، #صاحب کتاب باشد و کتابش جزء اصول و مصنفات حساب شده، یکی از راههای #توثیق به حساب آمده است، در حالی که داشتن کتاب و یا جزء مصنفات بودن باعث توثیق نمیشود. اما اینکه داشتن #اصل باعث توثیق باشد مبتنی بر دانستن معنای «اصل» است. در یونان قدیم و اهل سنت چیزی مثل اصل داشتند که همان چرکنویس بود؛ آنچه از استاد فراگرفته بود اصل بود، بعد در کتاب گزینش میکرد....
📚درس خارج فقه، ۶ مهر ۱۳۹۸
ادامه مطلب و مباحثه👇👇
http://mobahathah.ir/showthread.php?tid=3553
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📲 ثواب انتشار این پیام با شما📿
کانال درس رجال استاد سید محمد جواد سید شبیری
https://eitaa.com/joinchat/3382378498C19ca80d707
https://t.me/rejal_shobeiri