eitaa logo
رمانهای عاشقانه مذهبی💍❤️
2هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
294 ویدیو
113 فایل
﷽ هر روز بیشـــــــتر از دیروز💞🌸 ❣️دوستت دارم❣️ بی اجازه کپی نکن حتی شما دوست عزیز 🌺 #کپی_بالینک_کانال ارتباط وتبلیغات @Ad_noor1
مشاهده در ایتا
دانلود
رمانهای عاشقانه مذهبی💍❤️
✅ عاشقانه شهدایی🌹 ♥️🍃 #رمان_یادت_باشد... 🍃♥️ 🌹🍃شهید سیاهکالی به روایت همسر🍃🌹 🍃قسمت25
✅ عاشقانه شهدایی🌹 ♥️🍃 ... 🍃♥️ 🌹🍃شهید سیاهکالی به روایت همسر🍃🌹 🍃قسمت26 شماره هم نمیداد.حمیدبه خاطرمیخچه ای که مدتهاقبل عمل کرده بود،همیشه کفش طبی میپوشید. زیارت که کردیم،ترک موتورسوارشدم وگفتم:"بزن بریم به سرعت برق وباد!"معمولاروی موتورازخودمان پذیرایی میکردیم؛مخصوصاپفک!چندتایی هم به حمیددادم. پفک هاراکه خوردگفت:"فرزانه!من بااین همه ریش،اگه یکی ببینه این طوری روی موتورپفک میخوریم وریش وسبیل هاهمه پفکی شده،آبروی مارفته ها!گفتم:"باهمه باش وباهیچکس نباش.خوش باش حمید.ازاین پفک ها بعداگیرت نمیاد." مسیرهمیشگی راازخیابان سپه تاگلزارشهداآمدیم.محوطه ی گلزارفروشگاه محصولات فرهنگی زده بودند.به پیشنهادحمیدسری به آنجازدیم.جذاب ترین جای فروشگاه برای حمیدقسمت فروش کتاب بود.من هم به سراغ تابلوهای تزیینی رفتم. حمیدکتابی که جدیدچاپ شده بودرابرداشت وازفروشنده پرسید:"شمااین کتاب روخوندی؟میدونی موضوعش چیه؟".فروشنده گفت:"ازظاهرش برمیادکه درباره ی اثبات قیامت باشه.مقدمه ی کتاب روبخونید،مشخص میشه."حمیدجواب داد:"چون من هزینه ای بابت کتاب ندادم،حق ندارم حتی مقدمه روبخونم. کتاب رووقتی میتونم بخونم که خریده باشم،والاحتی یک صفحه هم مشکل شرعی داره.شایدنویسنده یاناشرکتاب راضی نباشه."خیلی خوب احساس کردم که فروشنده بیشترازمن ازاین همه دقت نظرحمیدتعجب کرد!" به حمیدگفتم:"برای خونه ی خودمون تابلوبخریم؟ "نگاهی به تابلوهاانداخت وگفت:"پیشنهادخوبیه.بایدازالان که فرصتمون بیشتره به فکرباشیم."همه ی تابلوهارابالاوپایین کردیم ونهایتایک تابلوی تماشایی ازتصویرامام خامنه ای که درحال خنده بودبرداشتیم. حمیدموقع حساب کردن پول تابلو،درحالی که نگاهش به ویترین قسمت انگشترهابودپرسید:"انگشتردرنجف دارید؟"فروشنده جواب داد:"سفارش دادیم،احتمالابرامون بیارن."ازفروشگاه که بیرون آمدیم،دستش راجلوی چشم من بالاآوردوگفت :"این انگشتررومیبینی خانوم؟درنجفه.همیشه همراهمه.شنیدم اونهایی که انگشتردرنجف میندازن روزقیامت حسرت نمیخورن.بایدبرم نگین این انگشتررونصف کنم.یه رکاب بخرم که توهم انگشتردرنجف داشته باشی.دلم نمیادروزقیامت حسرت بخوری." نیم ساعتی تانمازمغرب زمان داشتیم.به قبورشهداکه رسیدیم،حمیدچندقدمی جلوترازمن قدم برمیداشت.تنهاجایی که دوست نداشت شانه به شانه هم راه برویم مزارشهدابود. میگفت:"ممکنه همسرشهیدی حتی اگرپیرهم شده باشه ماروببینه ویادشهیدشون وروزایی که باهم بودن بیفته ودل تنگ بشه.بهتره رعایت کنیم وکمی بافاصله راه بریم." اول رفتیم قطعه ی یک،ردیف یک،سرمزارشهید"براتعلی سیاهکالی"که ازاقوام دورحمیدبود. ازآنجاهم قدم زنان به قطعه ی هفت ردیف دهم آمدیم؛وعده گاه همیشگی حمیدسرمزارشهید"حسن حسین پور". این شهیدرفیق وهم دوره ای حمیدبود؛ازشهدای عملیات پژاک که سال نودشهیدشده بود.حمیددرعالم رفاقت خیلی روی این شهیدحساب بازمیکرد. سرمزارش که رسیدیم،گفت:"فاتحه که خوندی،بروسرمزاربقیه شهدا،من باحسن حرف دارم!"کمی که فاصله گرفتم،شروع کردبه درددل کردن.مهم ترین حرفش هم همین بود:"پس کی منومیبری پیش خودت؟!" صدای اذان که بلندشد،خودم راوسط حسینیه ی امامزاده حسین پیداکردم. خیلی خوشحال بودم ازاینکه ارتباطم باحمیدروزبه روزبهترمیشد.سری قبل که امامزاده آمدم،سراینکه نمیتوانستم باحمیدراحت باشم کلی گریه کردم.حالابرخلاف روزهای اول که نمیدانستیم ازچه چیزی بایدحرف بزنیم،هرچقدر میگفتیم تمام نمیشد.کاکل مان حسابی به هم گره خورده بودوبه هم وابسته شده بودیم. هوای آن شب به شدت سردبود،درکوچه وخیابان پرنده پرنمیزد،حمیدزنگ زده بودصحبت کنیم.ازصدای گرفته ام فهمیدحال چندان خوشی ندارم.نمیخواستم این وقت شب نگرانش کنم،ولی آن قدراصرارکردکه گفتم:"حالم خوش نیست.دل پیچه عجیبی دارم.تونگران نشو،نبات داغ میخورم خوب میشم."گرفتگی شدیدی گرفته بودم.به خودم تلقین میکردم که یک دل دردساده است،ولی هرچه میگذشت بدترمیشدم. حمیدپشت تلفن حسابی نگرانم شد.ازخداحافظی مان یک ربع نکشیده بودکه زنگ دررازدند.حمیدبود.گفت:"پاشوحاضرشوبریم بیمارستان."گفتم:"حمیدجان!چیزخاصی نیست،نگران نباش. "هرچه گفتم راضی نشد.این طورمواقع که نگرانم میشد،مرغش یک پاداشت. خیلی روی سلامتی ام حساس بود.به قاعده ی خودم اصلافکرنمیکردم حمیدمردی باشدکه تااین حدبخواهدروی این چیزهادقت داشته باشد. هرکارکردم کوتاه نیامد.آماده شدم وبه اورژانس بیمارستان ولایت رفتیم. &ادامه دارد... ❌❌کپی رمان بی اجازه ممنوع❌❌ ♥️ @repelay 🍃♥️
هدایت شده از 🗞️
انڪه ثروت بین مردم خوب و یڪسان می ڪند حضرت مهدی است دنیا را گلستان می ڪند ظلم را از دست ظالم ها بگیرد بی شڪیب صلح و سازش بین انسانها فراوان می ڪند فقر را هم او بگیرد از میان مردمان پول و ثروت را میان مستمندان می ڪند عالم خاڪی اگر شد تیره از ڪبر و دروغ جای جایش را به شڪل باغ و بوستان می ڪند جنگ اگر خون ریخت در عالم به دست هر پلید حضرت قائم قصاص از لطف یزدان می ڪند دین احمد را به دنیا خوب احیا می ڪند هر مسیحی را به سوی حق مسلمان می ڪند هر ڪسی را هم پشیمان گشته از ڪردار خود همچو حرّی او ز لطفش خوب درمان می ڪند ❤️سلام امام زمانم❤️ ای دیگر به یاد عزیز 🌷
🕊🌹🕊 گُــفته بــودم به کسی [ عشق ] نخواهم ورزید.. آمــَدیُ هـَـمــه‌یِ 👈|فرضیــه ها| ریخت‌به‌هم
Clip-Panahian-CheraImanMaZaeefe.mp3
1.4M
💡چرا ایمان ما ضعیفه؟ 👈🏻 چطور تقویتش کنیم؟ 🎤 استاد پناهیان
🔴استاد شهید مطهری: حجاب مانند اولین خاکریز جبهه است، که دشمن برای تصرف سرزمینی حتماً ‌باید اول آن را بگیرد. 🌹
Shab05Safar1398 04 .mp3
2.68M
🏴 گله ندارم (از زبان دختران شهداء) 🎙️ با نوای دکتر حاج میثم مطیعی 🍃🌹🍃🌹
📜 🌸🔅 عليه السلام: ✍️ ما سَدَّ اللّهُ عزّوجلّ عَلى مُؤمِنٍ بابَ رِزقٍ، إلّا فَتَحَ اللّهُ لَهُ ما هُوَ خَيرٌ مِنهُ 🔴 خداوند عزّوجلّ هيچ درى از روزى را بر مؤمن نمى‌بندد، جز اين كه بهتر از آن را براى او مى‌گشايد. 📚 بحار الأنوار، جلد ۶۹، صفحه ۵۲
هدایت شده از 🗞️
📚 ♨️انتظار فرج 💠حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: 🔸ما باید انتظار فرج حضرت غائب عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را داشته باشیم، و فرجش را فرج عموم بدانیم، و در هر وقت و هر حال باید منتظر باشیم؛ ولی آیا می‌شود انتظار فرج آن حضرت را داشته باشیم، بدون مقدمات و تحمل ابتلائاتی که برای اهل ایمان پیش می‌آید؟! 🔹بااین‌حال، چه اشکالی دارد که تعجیل فرج آن حضرت را با عافیت بخواهیم؛ یعنی اینکه بخواهیم بیش از این بلاها که تا به حال بر سر مؤمنین آمده، بلای دیگری نبینند؟! 🔸درهرحال، باید منتظر فرج باشیم، ولی با مقدمات آن. ولی میدانیم که ضعیفیم و طاقت ابتلائات سخت را نداریم؛ لذا از خدا بخواهیم که شیعه بعد از این دیگر به ابتلائات بیشتر، مبتلا نشود. و اهمّ مقدمات انتظار فرج را که توبه و طهارت از گناهان است، تحصیل کنیم. 📚 در محضر بهجت، ج٣، ص280
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
✨❤️ در هر مرحلـه ای از گنـــاه هستے سریع توقف کن ⛔️ مبـادا فکر کنی آب از سرت گذشتـه❗️ مبـادا از رحمتـــ خدا نا امید بشی❗️ شیـــطان میخواد بهت القا کنه که آب از سرت گذشتـه و توبه فایده نداره! مبـــادا فریب شیـــطان رو بخوری... خدا بسیــار توبه پذیر ومهـــربونـــه. روزتوبه و بازگشت 😊🌷
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
🔻 ✍یک سینی گذاشته بودیم وسط ، حلقه زده بودیم دورش. داشتیم جمعیتی غذا می خوردیم که حاجی‌سلیمانی هم آمد. جا باز کردیم نشست. لقمه به لقمه با ما از همان سینی غذا برداشت و خورد. کنار سینی یک بطری کوچک آب معدنی بود. تا نیمه آب داشت. بطری را برداشت. درش را باز کرد و تا جرعه آخر خورد. انگار نه انگار که یکی قبلا از آن خورده. ما رزمنده عراقی بودیم ، حاجی هم فرمانده ایرانی مان ، همه کنار هم یک نوع غذا خوردیم ؛ عرب و عجم ، رزمنده و فرمانده. 📚منبع : کتاب سلیمانی عزیز
هدایت شده از 🗞️
جمعه ها را همه از بس که شمردم بی تو بغض خود را وسط سینه فشردم بی تو بسکه هر جمعه غروب آمد و دلگیرم کرد دل به دریای غم و غصه سپردم بی تو تا به اینجا که به درد تو نخوردم آقا هیچ وقت از ته دل غصه نخوردم بی تو 💔 🌷