eitaa logo
رمانهای عاشقانه مذهبی💍❤️
1.9هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
294 ویدیو
113 فایل
﷽ هر روز بیشـــــــتر از دیروز💞🌸 ❣️دوستت دارم❣️ بی اجازه کپی نکن حتی شما دوست عزیز 🌺 #کپی_بالینک_کانال ارتباط وتبلیغات @Ad_noor1
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ عاشقانه شهدایی🌹 ♥️🍃 ... 🍃♥️ 🌹🍃شهید سیاهکالی به روایت همسر🍃🌹 🍃قسمت46 میگفتم:"حمیدجان!میوه هاروآماده کن،چایی دم کن تامن برسم وخورشت روباربذارم." گاهی کلاس هایم تاغروب طول میکشیدومهمانهازودترازمن به خانه میرسیدند!آن قدروقت کم می آوردم که حتی فرصت نمیکردم لباس دانشگاه راعوض کنم.بعدازاحوال پرسی بامهمان هایکسره میرفتم آشپزخانه ومشغول آشپزی میشدم. حتی وقت نمیکردم چادرمعمولی سرکنم وباهمان چادرمشکی پای اجاق گازمیرفتم.وقتی حمیداین وضعیت رامیدید،میگفت:"عزیزم،واقعاممنونتم. قبل ازدواج فکرمیکردم فقط درس خوندن بلدی ووقتی بریم سرخونه زندگی،تازه بایدآشپزی وخونه داری یادبگیری،ولی توهمه کارهارویک تنه انجام میدی."اگرکاری انجام میشدیامهمان راه می انداختم،حتماتشکرمیکرد.همین باعث میشدخستگی ازجانم دربرود. مهمان هاراکه راه می انداختیم،ظرفهارامن میشستم.حمیدهم یاجاروبرقی میکشیدیامی آمد ظرفهاراخشک میکرد.اکثرانمیگذاشت ظرفهارادست تنهابشورم.میگفتم:"حمید!فرداصبح زودمیخوای بری سرکار. برواستراحت کن،من خودم جمع وجورمیکنم."دست من رامیگرفت،می نشاندروی صندلی ومیگفت:"یاباهم ظرفهاروبشوریم،باشمابشین،من بشورم.شمادست من امانتی. دوست ندارم به خاطرشستن ظرف دستهات خراب بشه."وقتی این جمله که شمادست من امانت هستی رامیشنیدم،یادحرف روزاول ازدواجمان می افتادم که روی مبل نشسته بودم وبه حمیدگفتم:"ازحضرت زهراسلام ا...علیهاروایت داریم که می فرمایندهرزن سه منزل داره؛ اول منزل پدر،بعدمنزل شوهر،بعدهم منزل قبر.من دومنزل روبه خوبی اومدم.امیدوارم منزل سوم روهم روسپیدباشم."حمیدجواب داد:"امیدوارم بتونم همراه خوبی برای تودرمنزل دوم باشم وباعاقبت به خیری به منزل سوم برسیم". ورودبه سال93ازابتدابرایم عجیب بود.حالات حمیدعوض شده بود.سجده های نمازش راطولانی ترکرده بود.تاقبل ازاین پیش من گریه نکرده بود،ولی ازهمان فروردین ماه گاه وبیگاه شاهداشکهایش بودم. داخل اتاق تاریک میرفت وبی صدااشک میریخت.نمازشب که میخواندباسوز"الهی العفو"میگفت.وقتی به چهره اش نگاه میکردم انرژی مثبت وآرامش میگرفتم. چشم هایش زیبابود،ولی جوردیگری زیباییش رانشان میداد.پیش خودم میگفتم احتمالاازدوست داشتن زیاداست که حمیدرااین شکلی می بینم؛ولی این تنهانظرمن نبود. دوستان خودش هم شوخی میکردندومیگفتند:"حمیدنوربالامیزنی!" این احساس بی علت نبود.حمیدواقعاآسمانی تر شده بود.شایدبه همین خاطربودکه مابه فاصله ی کمترازیک ماه،مجددخادم الشهداشدیم. مثل همیشه باحاج آقای صباغیان تماس گرفت.هماهنگ کردوماهجدهم فروردین عازم دوکوهه شدیم.ازپادگان که واردشدیم انگارخودساختمان هابه ماخوش آمدمیگفتند. ساختمان هایی که روزگاری طعم خوش مصاحبت باشهداراچشیده بودندوحالامیزبان زایران شهدابودند.عکس های بزرگ قدی روی دیوارساختمان هابه اندازه یک کتاب حرف برای گفتن داشت. ساختمان هایی که هنوزهم بچه های گردان های کمیل ومقدادوابوذرومالک رافراموش نکرده بودند جلوی حسینیه ی حاج ابراهیم همت که رسیدیم،حمیدگفت:"یه روزی صدای بچه های رزمنده توی صبحگاه دوکوهه می پیچیده. بعدازدعای صبح گاهی که شهیدگلستانی میخوندنرمش میکردن ومیگفتن یک،دو،سه؛شهید!ولی الان انگاردوکوهه خلوت کرده ومنتظره.منتظریه روزی که یه سری مثل همون شهداپیدابشن واینجادوباره نفس بکشن." چندروزی به عنوان خادم دردوکوهه ماندیم.گاهی ازاوقات حمیدرامیدیدم که باماشین درحال ترددوکمک برای خدمت به زایران شهداست. روزسوم که دوکوهه بودیم،کاروانی ازتهران میخواستندبه دیدن حسینیه بچه های گردان تخریب بروند.این حسینیه دوکیلومتری ازساختمان های اصلی دوکوهه فاصله دارد؛جایی که بچه های تخریب برای آموزش هاوخلوت های شبانه ی خودشان انتخاب کرده بودند. چون هواگرم شده بودامکان پیاده روی وجودنداشت.باتصمیم مسیولین قرارشدزایران راباماشین به حسینیه تخریب برسانیم.من هم همراهشان رفتم. طول مسیربه خانم هایی که تاحالادوکوهه راندیده بودند،گفتم:"اینجامثل باندپروازمیمونه. خیلی ازشهداازهمین جا،ازهمین ساختمون هاپروازشون روشروع کردن ونهایتاتوی مناطق مختلف به شهادت رسیدن.قدراین چندساعتی که دوکوهه هستیدروبدونید."چنددقیقه ای طول نکشیدکه به حسینیه تخریب رسیدیم. یک جای خلوت بدون هیج امکانات که ساخته شده بودبرای خودسازی بچه های گردان تخریب هنوزهم پشت حسینیه قبرهایی که کنده شده بودوبچه های تخریب شبهاداخل آن میخوابیدند ورازونیازمیکردند،دست نخورده باقی مانده بود.مراسم روایت گری ومداحی که انجام شد،دوباره سوارماشین هاشدیم وبرگشتیم. &ادامه دارد... ❌❌کپی رمان بی اجازه ممنوع❌❌ ♥️ @repelay 🍃♥️
هدایت شده از  کانون تبلیغاتی راگا
🔛 دنیـــای 69 تومنی 😍👆 💥💥💥💥 هرچی بخوای ، اینجا نصف قیمته با گارانتی تعویض !!!! 👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/881262648Cf570dd088b .
هدایت شده از  کانون تبلیغاتی راگا
🇮🇷نوشت افزار ایرانی🇮🇷 قـَـــلـَــم 📚دفتر و خودکار 😙 🎲 بازی فکری جذاب 😙 📖 کــــتــاب داســـتــان 😙 لـوازم الـتـحـریـر با کیفت 🤗👇 https://eitaa.com/joinchat/1479999547C5ca9663253 قیمتا رو ببینین فقط 🙂☝️
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
دانـش آمـوز عزیز 🤓 کلاس چندمی ؟😙 📚لوازم التحریر ارزوووون نمیخوای؟🙈 عکسا و مدلاشو ببینی دلت ضعف میره😍👇 https://eitaa.com/joinchat/1479999547C5ca9663253 + قـرعـه کـشـ🎲ـی و هدیـ🎁ـه 🙂☝️ ‌
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
به تمنای طلوع تو جهان چشم به راه به امید قدمت کون و مکان چشم به راه سال‌ ها می‌ رود و حرف دل من این است تا به کی صبر کنم؟ تا چه زمان چشم به راه؟
حتما این روزها اسم فروشگاه چادر مشکی بنی‌فاطمی به گوش‌ِت خورده😍 پس بزار برات توضیح بدم😊 برای حمایت از تولید ملی، بزرگترین تولیدی رو راه اندازی کردیم👌 💠🌺بهترین کیفیت چادر💠🌺 🌺💠بهترین قـیمـت بازار🌺💠 📣به جمع 100 هزار نفری حامیان تولید ملی ملحق شوید و از جوایز بی نظیر آن لذت ببرید😍👇 http://eitaa.com/joinchat/1196228609Ce36ce60469 خرید👈جایزه👈حمایت از تولید ملی
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
🖤چادر خاکی ات را بتکان🖤 👇🖤روزی مارا برسان🖤👇 ـ 🌺 🌺 ـ 🖤 🌺 🌺 🌺 ـ🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 ـ 🌺 🌺🌺🌺🌺🌺 🌺 ـ 🌺 🌺 🌺 ـ 🌺 🌺 ـ 🌺 📣تخفیف ویژه ایام فاطمیه با کیک بر روی نام مبارک حضرت زهرا(س)☝️☝️ فروش ویژه چادر مشکی به مناسبت شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
روز "خوب" رو خودت مي سازی روز "بد" رو ديگران، پس سعی کن یک سازنده عالی باشی تا یه مصرف کننده ناتوان
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
چه حقیر است آنکه به دست گذاشتن روی نقطه ضعف دیگران بگوید: "شوخی!!" نرنجانیم دلی را به شوخی
✨﷽✨ ✅داستان واقعی حاج حسین خیّر ✍امام زمان فرمودند ما این زیارتت را قبول نداریم! بار و بندیلش را بست و زد به دل جاده برای زیارت سیدالشهدا علیه‌السلام،با پای پیاده،مثل همین زائران اربعین خودمان، اسمش حاج حسن بود، حاج حسن خیّر، به عتبات رسید و یک دل سیر زیارت کرد،کاظمین، سامرا، کربلا،در مسیر بازگشت نه اینکه پیاده می آمد مسیر را، از خستگی خوابش برد... خواب امام زمان ارواحنافداه را دید،برای دستبوسی رفت خدمت حضرت لبخند ، آقا سوال کردند: «کجا بودی و به کجا می روی؟» جواب داد کربلا بودم و به شهر خودم باز می گردم، امام زمان ارواحنافداه فرمودند : «این چه کربلایی است که مقبول نیافتاده؟! » رنگ از رخسارش پرید، پرسید چرا زیارتم قبول نشده جانم بقربانتان؟ آقا فرمودند : «به حرم رفتی و برای ظهور ما دعا نکردی!، مگر نه اینکه من منتقم خون جدِ مظلومم حسین بن علی علیه السلام هستم؟» از خواب پرید و به کربلا برگشت... 💥حاج حسن زیارت ش قبول نشد، دعای فرج را نخوانده بود و دست خالی از زیر قبة الحسین باز گشته بود، می بینی اگر اینروزها زائر اربعينی را یا اینکه اصلا گرفته است اگر چشم حضرت زهرا سلام الله علیها تورا و خودت زائر اربعين هستی، حتماً و تا می توانی بازار دعایِ فرج مولا جانت را گرم کن،به همه ی مسافران جاده ی کربلا بگو مهمترین احتیاج و دعای ما ظهور امام زمانمان است... ذکرِ تعجیل فرج رمزِ نجاتِ بشر است ما بر آنیم که این ذکر جهانی بشود 📚پایگاه اطلاع رسانی خانه مهدویت ایران
+ وای نیلو جان چه حوصله ایی داری رفتی بازار روسری گرفتی☹️ من که تو این کرونا عمرا برم بازار، هرچند روسری هام همشون کهنه شدن😔 - نخیر نازی جان، بازار نرفتم که، از کانال حجاب الزهرا (س) خریدم😍 + حتما خیلی گرون، پول پستم دادی😒 - نه گلم ۳ تا روسری خریدم، با یه گیره روسری😌 زرنگی کردم هااا😂 هم رایگان برام ارسال شد، هم کلی هدیه هم برام فرستاده بودن😁 اگه تو هم این زرنگی رو بلدی بفرما🤪👇 http://eitaa.com/joinchat/2691760149C505dd3e785
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
🔞 اتفاق وحشتناک برای یک خانم در ⁉️🔞 🔴واقعا شرم آور و تاسف باره‼️😔 🚫دارای صحنه تکاندهنده‼️😰 ♨️باعث هزاران نفرشده🔞 🔞 در لینک زیرببینید👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1213988872C808500f015