هدایت شده از ▫
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
چه زیباست که هرروز
همراه با خورشید
به خدا سلام کنیم💚
نام خدا را
نجوا کنیم و آرام بگوییم
الهی به امید تو💚
هدایت شده از ▫
•<🌻🦋>•
روزها رفت و فقـط حسرت دیدارِ رُخت
مانـده بر این دلِ یعقوبۍ ما آقا جـــان
#السلامعلیڪیاصاحبالزمان♥️
#انتخابات
#رئیسی
💎 جایگاه گرانبهای دختران
🔻پيامبر خدا صلياللهعليهوآله:
نِعمَ الوَلَدُ البَناتُ المُخَدَّراتُ، مَن كانَت عِندَهُ واحِدَةٌ جَعَلَهَا اللّه ُ سِترا لَهُ مِنَ النّارِ، وَ مَن كانَت عِندَهُ اثنَتانِ أَدخَلَهُ اللّه ُ بِهِمَا الجَنَّةَ ، وَ إِن كُنَّ ثَلاثا أو مِثلَهُنَّ مِنَ الأخَواتِ ، وَضَعَ عَنهُ الجِهادَ وَ الصَّدَقَةَ
◻️ دخترانِ پوشيده، خوبْ فرزندانى هستند. هر كس يكى داشته باشد، خداوند آن را براى وى پوششى از آتش [دوزخ] قرار میدهد و هر كس دو تا داشته باشد، خداوند به خاطر آنان او را وارد بهشت سازد و اگر سه دختر يا مانند آن خواهر داشته باشد، جهاد و صدقه [ى استحبابى] را از او برمى دارد.
📚 مكارم الأخلاق، ج 1 ص 472 ح 1613
🌷🌷🍃
🔴نماز بسیار بسیار مجرب👌
حتما حاجت روا بشید 👌👌
یکشنبه ماه ذیقعده را از دست ندهید
💠یکی از اعمالی که بسیار در سیره بزرگان به آن تأکید شده است، نماز توبه یکشنبه های ماه ذیقعده میباشد (که البته در مابقی ایام سال نیز به نیت رجاء وارد شده است ولی در یکشنبه های این ماه بسیار مورد توجه میباشد).💠
💠این نماز یکی از دستوراتی است که تمام علمای اخلاق به آن اهتمام ویژه داشتند و تمام برنامه ها و چله های عبادی خود را با آن آغاز میکردند.💠
💠نحوه انجام نماز: در روز یکشنبه ماه ذیقعده غسل (با نیت توبه) انجام میشود. سپس 4 رکعت نماز (دو تا دو رکعت) با نیت نماز توبه یکشنبه ماه ذیقعده خوانده میشود.
💠در هر رکعت بعد از حمد، سه مرتبه توحید و یک مرتبه معوذتین (ناس و فلق) خوانده میشود. بعد از سلام نماز دوم، هفتاد مرتبه استغفار گفته میشود و در انتها ذکر "لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم" خوانده میشود. (در دستور بعضی از بزرگان تعداد هفت بار برای ذکر "لاحول و لاقوه الا بالله العلی العظیم" نقل شده است که به نظر صحیح تر می آید) و در انتها گفته میشود:
🔹يَا عَزِيزُ يَا غَفَّار اِغفِرلِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ المُؤمِنيِنَ وَ المُؤمِنَات، فَاِنَّهُ لاَ يَغفِرُ الذُّنُوبَ اِلاَّ اَنت🌿🌺🌿•✾••┈┈•❤️🌺
📚داستان کوتاه
هیچ وقت عادت نداشته ام و ندارم موقعی که دو نفر با هم گپ می زنند، گوش بایستم، ولی یک شب که دیروقت به خانه آمدم و داشتم از حیاط رد می شدم، به طور اتفاقی صدای گفت و گوی همسرم و کوچک ترین پسرم را شنیدم.
پسرم کف آشپزخانه نشسته بود و همسرم داشت با او صحبت می کرد. من آرام ایستادم و از پشت پرده به حرف های آنها گوش دادم.
ظاهراً چند تا از بچه ها در مورد شغل پدرشان لاف زده و گفته بودند که آنها از مدیران اجرایی بزرگ هستند و بعد از بابِ من، پرسیده بودند که پدرت چه کاره است؟
باب درحالی که سعی کرده بود نگاهش به نگاه آنها نیفتد، زیر لب گفته بود:
«پدرم فقط یک کارگر معمولی است.»
همسرِ خوب من منتظر مانده بود تا آنها بروند و بعد درحالی که گونه خیس پسرش را می بوسید، گفت:
پسرم، حرفی هست که باید به تو بزنم.
تو گفتی که پدرت یک کارگر معمولی است و درست هم گفتی، ولی شک دارم که واقعاً بدانی کارگر معمولی چه جور کسی است، برای همین برایت توضیح می دهم.
- در همه صنایع سنگینی که هر روز در این کشور به راه می افتند.
- در همه مغازه ها، در کامیون هایی که بارهای ما را این طرف و آن طرف می برند.
- هر جا که می بینی خانه ای ساخته می شود.
- هر جا که خطوط برق را می بینی و خانه های روشن و گرم،
یادت نرود که کارگرها و متخصصین معمولی این کارهای بزرگ را انجام می دهند! درست است که مدیران، میزهای قشنگ دارند و در تمام طول روز، پاکیزه هستند، این درست است که آنها پروژه های عظیم را طراحی می کنند، ولی برای آن که رویاهای آنها جامه حقیقت به خود بپوشند، پسرم فراموش نکن که باید کارگرهای معمولی و متخصصین دست به کار شوند.
اگر همه روسا، کارشان را ترک کنند و برای یک سال برنگردند، چرخ های کارخانه ها همچنان می گردد، اما اگر کسانی مثل پدر تو سر کارش نروند، کارخانه ها از کار می افتند. این قدرت زحمتکشان است. کارگرهای معمولی هستند که کارهای بزرگ را انجام می دهند.
من بغضی را که در گلو داشتم، فرو بردم، سرفه ای کردم و وارد اتاق شدم. چشم های پسر من از شادی برق می زدند. او با دیدن من از جا پرید و بغلم کرد و گفت:
« پدر! به این که پسر تو هستم، افتخار می کنم، چون تو یکی از آن آدم های مخصوصی هستی که کارهای بزرگ را انجام می دهند.»
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
🍃 #فقط_جلب_رضای_خدا
✍شاگـردی از استادش دربارهی جلب
#رضـایتخـدا و بهترین راه آن پرسید.
🔸استاد گفت: به گـورستان برو و به
مُردهها #تــوهین ڪن! شاگرد دستور
اسـتاد را اجرا ڪرد و نزد او برگشت.
اسـتاد گفت: جــواب دادند؟ شاگـــرد
گفـــت: نـــه!!
🔹اسـتاد گفت: پس بار دیگر به آنجا
برو و آن ها را #ستایش ڪن! شاگرد
اطاعت ڪرد و همان روز عصـــر نزد
استاد برگــــشت استاد بار دیگر از او
پرسید ڪه آیا مُردهها جواب دادند؟
و شاگـــرد گـــفت: نه
🔹اســـتاد گفت: برای جلب رضایت
خدا #همـــین_طــور رفتار کن نه به
ستایش های مردم توجه کن و نه به
تحقـیر ها و تمسـخر هایشان!! بـدین
صـــورت است ڪه می تـــوانی راه
خــــودت را در پیــش گــیری.
💚 #فــقط_بــرای_خــــدا 💚
⚜
🔶 خداوند متعال می فرمایند: من 6 چیز را در 6 جا قرار دادم، مردم آن را در 6 جای دیگر جستجو می کنند:
❶ من علم را در گرسنگی قرار دادم ، مردم آن را در سیری می جویند!
❷ من عزت را در نماز شب قرار دادم، مردم آن را در دستگاه سلاطین می جویند!
❸ من ثروت را در قناعت قرار دادم، مردم آن را در کثرت مال دنبال می کنند!
❹من استجابت دعا را در لقمه حلال قرار دادم ، ولی مردم آن را در قیل و قال می جویند!
❺ من بلند مرتبگی را در تواضع قرار دادم،ولی مردم در تکبر دنیا طلب می کنند!
❻من راحتی را در بهشت قرار دادم ،مردم آن را در دنیا طلب می کنند!
"بیانات آیت الله مجتهدی تهرانے(ره)"
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از ▫
زندگی میکنم ...
و برایش ...
دلیل هم دارم ،
دوست داشتن تـ❤️ـو
سلام یوسفـ❤️ـ زهرا ....
#انتخابات
#امام_زمان
هدایت شده از ▫
يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿۵۷﴾
ای مردم عالم، به حقیقت نامهای که همه پند و اندرز و شفای دلها و هدایت و رحمت بر مؤمنان است از جانب خدایتان آمد.
#سوره_یونس
امام على عليه السلام:
🔺گذشته ی امروزت سپرى شد
و آينده اش مورد ترديد است
و زمان حال غنیمت است
ماضي يَومِكَ فائتٌ، وآتيهِ مُتَّهَمٌ، ووَقتُكَ مُغتَنَمٌ
📚غررالحكم، حدیث 9840
🔹 هی دنبال این نباش که سال های بیشتری رو ببینی… به جای این، در همین سالی که هستیم زیبا زندگی کن…
🔸 عمر معطل تو نمی مونه… نگو من باید برم خونه جدید که کارتن ظرف های چینی رو باز کنم!، همین الآن ظرف هایی رو که دوست داری از کارتن بیار بیرون و ازش استفاده کن و ازش لذت ببر…
🔹 اگر… اگر… اگر… هی اگر اگر نگو که فلان چیز و داشته باشم…. مگه خواسته های آدم تمومی داره؟؟؟ عمر داره می گذره… یهو می بینی که کلی از عمر رفته ولی زندگی نکردی…
🔸 عمرت رو تلف نکن… زندگی کن و از زندگی ای که الآن داری لذت ببر و شاد باش… حالا اگر خواسته هات در آینده هم عملی شد که چه بهتر… ولی اگر نشد زمان حال رو تعطیل نکردی…
#حدیث_روز
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂
#داستان_کوتاه_آموزنده
روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید .
حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند .
روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد.
به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند.
حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید.
حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد کشاورز گفت میتوانی بر سر کارت برگردی ، ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت .
همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا ، منتظر توضیح حاکم بودند.
حاکم از کشاورز پرسید : مرا می شناسی؟
کشاورز بیچاره گفت : شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید.
حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟ سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود.
حاکم گفت:بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم در یک شب بارانی که در رحمت خدا باز بود من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حق این باران و رحمتت مرا حاکم نیشابور کن و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟
یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد.
حاکم گفت: این قاطر و پالانی که می خواستی ، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی.
فقط می خواستم بدانی که برای خدا حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد.
فقط #ایمان و #اعتقاد من و توست که فرق دارد....
از #خدا بخواه فقط بخواه و زیاد هم بخواه خدا بی نهایت #بخشنده و #مهربان است و در بخشیدن بی انتهاست ولی به خواسته ات #ایمان داشته باش