نحوه #شهادت آقا #حمید_باکری به روایت شهید حاج #احمد_کاظمی:
«دیگر نه نیرویی میتوانست برسد، نه آتش مقابله داشتیم، نه راهی برای رسیدن مهمات به خط. تصمیم گرفتم بمانم. احساس میکردم راه برگشتی هم نیست که خمپاره شصتی آمد خورد کنارمان و حمید افتاد و ترکشی آمد خورد به گلویش و خون از سرش جوشید روی خاک، خون راه باز کرد و آمد جلو، دیدم دارم صدایش میزنم حمید و فهمیدم خودم هم ترکش خورده ام و بی سیم چی ام آمد خون دستم را دید و اصرار کرد بروم عقب
مهدی (آقا مهدی باکری) حواسش رفت به بچههای سنگر و من دور از چشم او به کسی گفتم: برو جنازه حمید را بردار و بیاور، مهدی گفت: لازم نیست، بگذار بماند، فکر کردم نشنیده یا نمیداند و یک حدس دیگر زده
گفت: من میدانم حمید #شهید شده
گفتم: پس بگذار بروند بیاورند
گفت: نمیخواهد
گفتم: چی را نمیخواهد؟ الان وقتش است، شاید بعد نشود
گفت: میگویم نمیخواهد
گفتم: ولی من میگویم بروند بیاورندش
گفت: وقتی میگویم نمیخواهد، یعنی نمیخواهد
گفتم: چرا؟
گفت: هروقت جنازه بقیّه را رفتیم آوردیم، جنازه حمید را هم میآوریم
اصرار کردم بگذارد بچهها شب بروند حمید را بیاورند، هنوز دیر نشده
سر تکان داد و گفت: نه
گفت: این قدر اصرار نکن احمد، یا همه با هم یا هیچکس »
بخشی از وصیتنامه شهید #حمید_باکری:
« علم کامل دارم که در این ماموریت #شهادت، جان به پروردگار بزرگ باید تسلیم نمایم، ان شاءالله که خداوند متعال با رحمت و بزرگواری خود گناهان بی شمار این بنده خطاکار را ببخشد
یقین بدانید تنها اعمال شما که مورد رضایت خداوند متعال قرار خواهد گرفت، اعمالی است که تحت ولایت الهی و رسولش و امامش باشد. بنابراین در هر زمان و هر موقعیت، همت به اعمالی بگذارید که مورد تأیید رهبری و امامت باشید
قدر انقلاب اسلامی را بدانید و مدام در جهت تحکیم مبانی جمهوری اسلامی کوشا باشید و زندگی خود را صرف تحکیم پایه های این جمهوری قرار دهید »
@shahidkazemi_ir
نَسأل الله منازل الشهدا
📝از دل خاک فکه ، شهیدی یافتند که در جیب لباسش برگهای بود:
«بسمه تعالی
جنگ بالا گرفته است. مجالی برای هیچ وصیتی نیست.
تا هنوز چند قطره خون در بدن دارم، حدیثی از امام پنجم مینویسم:
((به تو خیانت میکنند، تو خیانت مکن.
تو را تکذیب میکنند، آرام باش.
تو را میستایند، فریب مخور.
تو را نکوهش میکنند، شکوه مکن.
مردم شهر از تو بد میگویند، اندوهگین مشو.
همه مردم تو را نیک میخوانند، مسرور مباش.
'آنگاه از ما خواهی بود.'))
دیگر نایی در بدن ندارم؛ خداحافظ دنیا
"یازهرا"»
چقدر محتاج این سخن بودیم ...
@shohadatarigh
کتاب «آخر شهید میشوی»، روایت مادر شهید صادق عدالت اکبری از داستان زندگی خود و فرزند مدافع حرمش است. روایت زندگی سردار آزادهای که در پی سهمخواهی از سفره انقلاب نبود.
به گزارش نوید شاهد، کتاب «آخر شهید میشوی» به قلم حسین شرفخانلو فرزند شهید شرفخانلو، پانزدهمین و آخرین جلد از مجموعه شهدای مدافع حرم، شرحی بر داستان زندگی شهید صادق عدالت اکبری است که به همت انتشارات روایت فتح منتشر شد. صادق عدالت اکبری در تاریخ چهارم اردیبهشت 1395 در دلامه سوریه و در روز وفات حضرت زینب (س) به شهادت رسید.
منبع :
navideshahed.com
📚موضوع مرتبط:
#شهید_صادق_عدالت
#شهید_مدافع_حرم
#معرفی_کتاب
#آخر_شهید_میشوی
📆مناسبت مرتبط:
تاریخ تولد
#02_02
#jihad
#martyr
گفت: مامان جون! میری جبهه، کِی میآی؟
گفت: إنشاءاللّه شب عروسی دختر خاله میام!
گفت: دختر خاله که تازه ۱۶ سالشه. کو تا عروسیش؟
رفت جبهه؛ دقیقاً ۱۱ سال بعد،
شب عروسی دختر خاله،
استخوانهای مفقودش اومد!
راوی: حاج حسین یکتا
☀️رهروان شهدا 🌹
🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺 🌹خاک نرم کوشک 🌹 ♦️نویسنده :سعید عاکف ♦️ قسمت 9⃣ چند لحظه ماتم برد🤥 .زن
🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺
🌹خاک نرم کوشک 🌹
♦️نویسنده :سعید عاکف♦️
قسمت 🔟
به هرحال ،دوسه روزی دنبالم بودند که دوباره ببرنم همان جا ،ولی حریفم نشدن .🙂
دست آخر آن سرهنگ باعصبانیت 😡گفت:این پدر سوخته رو تنبیهش کنین تابفهمه ارتش خونه ننه -بابانیست که هر غلطی دلش خواست بکنه ،هجده تا توالت آنجا داشتیم که همیشه چهار نفر مأمور نظافتشان بودند ،تازه آن هم چهار نفر برای یک نوبت .نوبت بعدی باز چهارنفردیگه را میبردند .قرارشد به عنوان تنبیه ،خودم تنهایی همه توالتها رو تمیز کنم.
یک هفته تمام اینکاروکردم ،تک وتنها پشت سر هم .صبح روز هشتم ،گرم 😓کاربودم که یک سرگرد آمد سروقتم .خنده غرض داری کرد وبه تمسخر گفت :😏هااا ،بچه دهاتی ،!سرعقل اومدی یانه؟
حوابش راندادم .با کمال افتخار وسربلندی توچشمهاش نگاه می کردم 😎..کفری تر از قبل ادامه داد :😬قدر اون نازو نعمت رو حالامیفهمی ،نه ؟
برّوبر😐 نگاش میکردم .گفت :انگاردوست داری برگردی همون جا ،نه؟😉
عرق پیشانی هم باسر آستین گرفتم .😓حقیقتاًتوی آن لحظه خدا وامام زمان (سلام الله علیه)کمکم می کردندکه خودم رانمی باختم🙏 .خاطرجمع ومطمئن گفتم :این هجده تا توالت که سهله جناب سرگرد ،اگر سطل اشغال بدی دستم وبگی همه این کثافتها رو خالی کن توبشکه، ببر بریز توی بیابون ،تا آخرسربازی هم کارم همین باشه؛با کمال میل قبول می کنم ،🙂ولی تو اون خونه دیگه پا نمی گذارم
عصبانی 😡 گفت :حرف همین ؟
گفتم:اگربکشیدم ،اون جا نمی رم .😠
بیست روزمرا تنبیهی همان جا گذاشتند.وقتی دیدند حریف اعتقادات ومسلکم نمی شوند ،آخرش کوتاه آمدند وفرستادنم گروهان خدمات .
🔆ادامه دارد .....🔆
*🍂#حرفدݪجامانده ↓*
دݪمآرامشمیخواهد
آرامشۍازجنسآرامشِ
شبهاۍمنطقه
شبیهآنشبهایۍڪه
قݪببچههاآرام
میشدباذڪرودعاوقرآن
دݪمروضهمیخواهد؛
شبیهروضههاۍشبِعمݪیاتـــ
خلاصهڪنم،دݪمدنیایۍمیخواهد
شبیهدنیاۍشهــــدا...🍂
•═•••••◈🌺◈•••••═
# شبتون_شهدایی
☀️رهروان شهدا 🌹
🌸🌾🍃🌸🌾🍃🌸 بسم رب الزهرا سلام الله سلام علیکم امشب میخواهیم در مورد نماز شب براتون بگم. ( کلا 11 رک
قرار عاشقی
التماس دعای فرج درقنوت نمازشبتان
#وقت_سلام 🕗✋
از بس که دل ما به هوایت زده پرپر
زیر قدمت پر شده از بال پرنده
یک روز اگر از حرمت دور بمانم
جان می دهم از غصه این درد کُشنده
رضا جانم💞