eitaa logo
پایگاه رسانه ای "فَــدَک"
719 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2هزار ویدیو
56 فایل
انتشار فعالیت ها و مباحث مربوط به اهل بیت علیهم السلام کپی و ارسال مطالب با ذکر صلوات به نیت ظهور به همراه لعن بر قاتلین حضرت زهرا سلام الله علیها انتقاد و پیشنهاد @abd_69 #بیاییم_برای_تعجیل_فرج_دعا_کنیم #اللهم_العن_الجبت_و_الطاغوت
مشاهده در ایتا
دانلود
اربعین پیش گر خوب گوش خویش را به نسیم وزان صحرای بیابان می سپردی صدای قدمهای زائران عاشق وسینه چاک را بر سینه جاده ها می شنیدی که برای رسیدن به امام شهیدشان سر از پا نمی شناختند و عاشقانه با پا های خسته به دیدار معشوق رهسپار بودند اگر خوب دقت می کردی در کنار زائران دل سوخته، درتب و تاب ان همه ایثارخادمانی دست به سینه برای خدمت موکب به موکب،ستون به ستون ایستاده بودند وعشق در نگاهشان موج می زد در کنار قدم های جابر با وضویی در دریای خون لاله های سرخین کربلا حماسه ای عظیم رقم میخورد اما این اربعین در منای دل سوخته مان حسرتی سوزو گداز مانده که ان انتظاری سنگین و بی پایان برای وصال دوباره به امام شهیدان است برای وصال آن بین الحرمينی که لبیک یاحسین تمام فضایش را پر کرده بود وشور عجیبی به آن بخشیده بود به طوری که به هر سو می نگریستی معرفت و حب حسینی را در می یافتی شماره ۵۷ @RESANEH_FADAK
دل را اگر از ♡حُسین♡ بگیرم چہ ڪنم.. بـےعشق ♡حُسین♡ اگر "بمیرم" چہ ڪنم.. فردا ڪہ ڪسے را بہ ڪسے ڪارے نیست.. دامان ♡حُسین♡ اگر نگیرم چہ ڪنم... اَلْلَّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلیِڪْ اَلْفَرَجْ بِحَقِ حضرت زینب سلام الله علیها شماره ۵۸ @RESANEH_FADAK
💔 • «نگارا از عجم مهمان نمی‌خواهی؟» دلی آشفته و حیران نمی‌خواهی؟ خدا را شکر نوکر کم نداری، لیک غلام و نوکر‌ از ایران نمی‌خواهی؟ برای اینهمه زوارِ دربارت مگر شاها بلا گردان نمی‌خواهی؟ به خیلِ کاروانِ امسال سیاهی لشکر و اعوان نمی‌خواهی؟ برای مرهم زخم دل زینب (س) دو دیده از غمت گریان نمی‌خواهی؟ به جاده از نجف تا کربلا، جانا دمِ موکب، مگر دربان نمی‌خواهی؟ لبیک یا ثارالله الا ای ساكن كرب و بلا، مولا كنار خود دلی نالان نمی‌خواهی؟ به پیش پای زینب (س)، آن زمانی که میاید از سفر، قربان نمی‌خواهی؟ میان عاشقان در بین مشایه گدای فارس چون سلمان نمی‌خواهی؟ خلاصه...اربعین تموم شده و راهها هنوز بسته است «نگارا از عجم مهمان نمی‌خواهی؟ لبیک یا ثارالله علیه‌السلام • ۱۴۴۲ شماره ۵۹ @RESANEH_FADAK
لحظه‌ شماری می‌کردیم برای این سفر!! برای برافراشتن پرچم تسلیت ... برای هم‌قدم شدن با مولای‌مان ... برای دعای فرج، زیر قُبّه حسین ... چه‌کنیم که امسال ... مجالِ زیارت فراهم نشد ... هرجا که باشم؛ این‌ بار اما ... زائر می‌شویم ... بحق الحسین علیه السلام اللهم عجل لولیک الفرج شماره ۶۰ @RESANEH_FADAK
مراسم عزاداری دهه اخر ماه صفرالحزن از دوشنبه ۲۱ مهر ماه به مدت ۵ شب از ساعت ۱۹:۰۰ مجتمع فردوس، انتهای خیابان فقاهت لطفا ماسک همراه داشته باشید و مسائل بهداشتی رعایت کنید🌷🌷 @RESANEH_FADAK
دو شب مونده بود به اربعین اونقدر امام حسین بهمون لطف کرده بود که میخواستیم هرشب دعوت شیم خونه‌ی خانواده های عراقی *تصمیم گرفتیم شب رو بسپاریم به حضرت ابوالفضل(ع) که خیلی ویژه باشه برامون ..* هرقدر که راه میرفتیم کسی دعوتمون نمیکرد و از طرفی چون نزدیک اربعین بود و عقب افتاده بودیم بسیار خسته بودیم ..اونقدر خسته که تصمیم گرفتیم شب رو در موکب استراحت کنیم ، حالا تو دلم به آقا غُر میزدم و گفتم : آقا این رسمشه یک شب رو بهتون واگذار کردیم و تهش قرارِ بریم موکب .. تازه یه موکب شهدایی فوق العاده رو هم از دست دادیم و کلی ناراحت بودم .. نزدیک یه موکب شدیم و واردش شدیم که استراحت کنیم، آب نبود و خواستم برم بیرون که برای هممون آب بیارم ،از موکب که اومدم بیرون نگاهم افتاد به تابلویی که بالای موکب زده بودن .. روی تابلو نوشته شده بود : *[ موکب حضرت ابولفضل العباس علیه السلام]* قلبم خودشو محکم به سینه میکوبید باورم نمیشد بارون اشک هام روی گونه هام و بود میگفتم آقا ببخشید ما رو ..تازه نگاهم به جلوی موکب افتاد یه ماشین بزرگ که داخلش تعزیه گذاشته بودن و همه جمع شده بودند ، ساعت ۱۱ شب بود و پر از حس و حالِ عجیب .. چند دقیقه ای که استفاده کردیم از اون فضا تصمیم گرفتم برگردم موکب و استراحت کنم اما مداحی خاصی که یکم جلوتر گذاشته بودند توجه من رو به خودش جلب کرد ! قدم قدم جلو رفتم و نگاهم که افتاد به اون قسمت پرواز کردم یه قسمت بزرگ و خاص پر از عکس شهدا و باز هم به اسم *حضرت ابوالفضل* علیه السلام اونقدر خاص بود برای من که از لحظه ی ورودش بغضم ترکید ..جلوی عکس حضرت آقا و شهدای عراق چندین قرآن گذاشته بودن و من هم اونجا نشستم .. خانمی که کنارم بود گفت : چشم هاتو ببند و یک صفحه رو باز کن و بخون و من هم به شیوه بقیه همین کار رو کردم اون جا بود که متوجه شدم هرکسی که این شکلی قرآن رو باز میکرد آیاتی براش میومد که مضمون شهدایی داشتن سرمو به دیوارِ اون قسمت شهدایی تکیه داده بودم و به آقا میگفتم : ممنونم که به بهترین شکل ممکن ازمون پذیرایی کردید . شماره ۶۲ @RESANEH_FADAK
به نام خدا اولین بار که قسمت شد به سفر اربعین😍 بریم خانوادگی پارسال بود.خیلی خوش حال بودیم.روز اول که شروع کردیم به حرکت کنار همدیگه می رفتیم و حواسمون بود که کنار همدیگه بریم تا گم😇 نشیم. ۱۰۰تا ستون رو تصمیم گرفتیم من و داداشم😎 که ده سالشه تنها بریم و یک ستون رو مشخص کردیم که اون جا بهم برسیم. وسط راه تصمیم گرفتیم موکب امام رضا قرار بزاریم ولی یادمون رفت به پدرمان بگیم😣. خیلی راه بود و تمام کوله ها هم دست من و داداشم بود.از پشت چند تا آقا 👴🏼🧔🏻فهمیدن ما خسته ایم و چند تا ستون کوله های ما رو برامون آوردن.🤗 تو راه یه خانومی برامون بستنی🍦 آورد.ولی متاسفانه آب💧 پیدا نمی کردیم. بالاخره به موکب امام رضا رسیدیم خیلی تشنه بودیم و خانوادمون هم اونجا نبودن خیلی خیلی ناراحت بودیم یک منتظر نشستیم من رفتم چندتا ستون عقب تر تا آب پیدا کنم فقط یک لیوان🥃 آب تونستم بیارم خیلی خسته بودیم که یکدفعه هردوتامون گریه کردیم خادم های موکب امام رضا ما را به داخل موکب بردند.و برامون ناهار آوردن ولی ما باز هم گریه میکردیم.خیلی باهامون صحبت کردند.که یکدفعه مادرم رو دیدم.همدیگه رو بغل کردیم و دوباره گریه😭 کردیم.حالا منتظر پدر باید میشدیم.که پدر هم با خواهر کوچک ترم رسیدند.خلاصه خیلی نگران شده بودند.چند ساعتی در موکب امام رضا بودیم.تجربه سخت ولی دلنشینی بود.💞 در آخر هم یکی از خادم های موکب یکی از پیکسل های من که عکس حضرت اقا بود رو گرفتند برای یادگاری.💫 ای کاش باز راه کربلا در اربعین باز بود....😔 شماره ۶۴ @RESANEH_FADAK