eitaa logo
🌹 رساله تمام مراجع🌹
5.8هزار دنبال‌کننده
31.6هزار عکس
10.7هزار ویدیو
120 فایل
#تــــــــــــــــوجه👇👇👇 📚 کتاب هایی که قبل ازمرگ باید بخوانیم...👇✅ https://eitaa.com/joinchat/2373517458Cb099503ae7 مدیر @Hossein_Hajivand تبلیغات👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2953183246Ce6d64e22a6
مشاهده در ایتا
دانلود
💠طریقه حل اشکال رهن کامل: 🌷بهترین راه برای خانه های رهن و اجاره آن است که، مالك ملك خود را به مبلغ كمى اجاره دهد، و در ضمن عقد اجاره شرط كند كه مستأجر فلان مبلغ را به او وام دهد، و ملك مورد اجاره در مقابل آن وام رهن باشد.که در این صورت اشکال شرعی نخواهد داشت. 📚 پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت‌الله مکارم @Resule10
💠حکم رهن کامل: 🌺در ميان بعضى از مردم معمول است كه وامى‏به صاحب خانه مى‏دهند و خانه او را گرو برمى‏دارند به شرط اين‏كه قيمت كمترى جهت مال الاجاره بپردازند، يا اصلًا مال الاجاره‏اى ندهند و آن را خانه رهنى مى‏گويند، اين كار ربا و حرام است. 📚 پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت‌الله مکارم 💐【﷽】 @Resule10
آغوش مادر تنها جاییست که وقتی بغض داشت خفه ات می کرد بهش پناه میبری و ایمان داری تا وقتی که آنجا هستی دست هیچ غمی به تو نمیرسد. ❥┅═♡ოٍُaٰٓოٍُ❣ٰٓρٰٓٓaٰٓρٰٓa♡═┅❥ ₯↬➲ @MadarPedar
خسته نباشی مادر 💋 چه کسی‌ دست‌های خسته ی تو رو میبوسد ؟ چه کسی‌ بارِ سنگینِ زندگی‌ را از شانه هایت بر می‌‌دارد؟ چه کسی‌ شب به شب ، اشکِ حسرت را از گونه‌هایِ زنانه ات پاک می‌کند ؟ چه کسی‌ قدرِ روز‌هایی‌ را که جوانی نکرده‌ای می‌‌داند؟ چه کسی‌ غم پیریِ زود رس تو را می‌‌خورد ؟ کدام یک از ما کدام یک از ما به اندازه ی کافی‌ گفته ایم خسته نباشی‌ ؟؟ ما را ببخش شیر زن برایِ قدر دانی , کلامِ ما خالی‌ تر از شب‌هایِ توست عضویت در کانال مــــــــــادر👇👇 ⓟⓔⓓⓐⓡ&ⓜⓐⓓⓐⓡ ʝѳiɳ→☞ @madarpedar
❌نکته: به آبی که هنگام شستن چیزی، از آن جدا می‌شود غساله می گویند. 💠حکم غساله آب کُر: ‌اگر تطهیر با آب متصل به کر انجام شود، در صورتی که عین نجاست در غساله آن نباشد، پاک است. 📚پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری 【﷽】 @Resule10
🔴نکته:به آبی که هنگام شستن چیزی، از آن جدا می‌شود غساله می گویند. 💠حکم غساله آب قلیل: اگر تطهیر با آب قلیل انجام ‌شود،‌ غساله آن نجس است. 📚پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری 【﷽】 @Resule10
🌸✨آنچه دارم همه از دولت پاینده ی توست ⚪️✨دیده ام نور و از چهره ی تابنده ی توست 🌸✨تا نهان در دل من مهر فزاینده ی توست ⚪️✨هرچه باشم دل و جانم به فدای توست 🌸✨خوشبوترین گلهای دنیا ⚪️✨تقدیم به مادر فرشته زمینی 🌸✨که جز عشق چیزی نیاموخت 🌸✨ روز مادر مبارک
❤ مادر❤ سقف آرامش است برسرماڹ😇 لباس گرم روزهای سرد زندگي وقلب تپنده ای بي توقع...❤ خدایا 🙏 سنگ صبور همیشہ ماڹ را همیشہ نگاه دار...🙏 آمیــــن یا رَبَّ 🙏
🍃حضرت امام محمدباقر علیه‌السلام فرمودند 🔸حضرت حق سبحانه و تعالی فرشته‌ای را در هر شب جمعه فرمان می‌دهد که از اول شب تا آخر شب از جانب پروردگار جهانیان از بالای عرش ندا کند: 🔸⁉️ آیا بنده مؤمنی هست که پیش از طلوع صبح برای هر دو جهانش مرا بخواند تا من درخواستش را اجابت کنم؟ 🔸⁉️ آیا بنده مؤمنی هست که پیش از طلوع صبح از گناهش توبه کند تا توبه‌اش را بپذیرم؟ 🔸⁉️ آیا بنده مؤمنی هست که در روزی او تنگ گرفته باشم و پیش از طلوع صبح از من بخواهد که روزی‌اش را فزونی بخشم تا به او گشایش در روزی دهم؟ 🔸⁉️ آیا بنده مؤمن بیماری هست که پیش از برآمدن صبح از من بخواهد شفایش دهم تا به او تندرستی ارزانی دارم؟
✍امیرالمؤمنین عليه السلام: از خشم بپرهيز كه آغاز آن، ديوانگى و پایان آن، پشيمانى است إيّاكَ وَالغَضَبَ؛ فَأَوَّلُهُ جُنونٌ وآخِرُهُ نَدَمٌ 📚غررالحكم حدیث 2635
✨﷽✨ می‌گویند روزی یک نقاش بزرگ در عرض سه دقیقه یک نقاشی کشید و قیمت هنگفتی بر روی آن گذاشت!؟ خریدار با این قیمت گذاری مخالفت کرد و این قیمت‌ را برای سه دقیقه کار ، منصفانه ندانست .... نقاش بزرگ در پاسخ او گفت : این کار در واقع در سی سال و سه دقیقه انجام گرفته ، سی سالی که به آموزش و پیشرفت فردی و تجربه اندوختن گذشت و تو ندیدی به اضافه‌ی این سه دقیقه که تو دیدی! برخی افراد گمان می‌کنند که افراد موفق از خوش شانسی ، استعداد ذاتی ، یا نعمت الهی خاصی برخوردارند ، اما در واقع پشت هر موفقیت پایدار ، مدت‌ها تلاش طاقت فرسا وجود دارد. 【﷽】 @Resule10
✨﷽✨   * حكايت اصحاب رقيم * در «منهج الصادقين » آمده است . نعمان بشير در حديث مرفوع به حضرت رسالت (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت كرده كه: اصحاب رقيم سه تن بودند كه از شهر بيرون رفتند به جهت رفع بعضى از حوائج خود، باران ايشان را گرفت . پناهنده به غارى شدند. چون در درون غار رفتند، سنگى عظيم بر در غار افتاد و راه بيرون آمدن را مسدود ساخت. ايشان مضطرب شدند و طمع از جان بر گرفتند و گفتند: هيچ كس بر حال ما مطلع نيست و بر فرض اطلاع، كسى قادر بر رفع اين سنگ نيست. با يكديگر گفتند: طريقى كه موجب فتح باب و گشايش اين عقده شود، جز اخلاص و تضرع و زارى به درگاه حضرت بارى نيست؛ كه هر يك عمل صالحى كرده باشيم شفيع خود سازيم؛ شايد كه حقتعالى ما را از اين مكان خلاصى بخشد. 🍄پس يكى از ايشان گفت: خداوندا! تو عالمى كه من روزى مزدوران داشتم و از براى من كار مى كردند، يكى از آنها وقت ظهر آمد. گفتم: تو نيز مشغول كار شو و مزد بگير. هنگام شام همه را مزد بدادم. يكى از آنها گفت: فلان از نيمه روز آمده، مزد او را برابر من مى دهى؟! گفتم: تو را با مال من چه كار است؟ تو مزد خويش بستان و برو. در خشم شد و مزد نگرفته، برفت. من آنچه مزد او بود، گاوى خريدم و در ميان رمه گاو خود رها كردم و از او بچه ها متولد شد. پس از مدتى طويل ، آن مرد باز آمد. ضعيف و نحيف و بى برگ و نوا شده ، و گفت: مرا بر تو حقى است. گفتم: چيست؟ گفت : من همان مزدورم كه مزد خود را پيش تو بگذاشتم. چون در او نگريستم؛ او را شناختم. دست وى را گرفته، به صحرا بردم و گفتم: اين رمه گاو از تست و كسى را در آن حقى نيست. گفت: اى مرد! بر من استهزا مى كنى؟ گفتم: سبحان الله ! اين حق تست و قصه با وى باز گفتم و همه را تسليم وى كردم . بار خدايا! اگر مى دانى كه اين كار را براى رضاى تو كردم بدون غرض ‍ ديگرى ، ما را از اين ورطه خلاصى بخش . در حال ثلثى از سنگ عقب رفت. 🍄دومى گفت: سال قحطى بود. زنى صاحب جمال به نزد من آمد تا گندم بخرد. گفتم : مرادم را حاصل كن تا ترا گندم دهم . زن ابا كردم و رفت . از شدت گرسنگى بى تاب شده باز آمد و گندم خواست و گفت: اى مرد! بر من و عيالات من رحم كن كه همه از گرسنگى تلف مى شويم . من همان سخن را باز گفتم: اين نوبت نيز امتناع كرد. بار سوم چون عنان اختيار از دستش برفت و طاقتش از گرسنگى رفته بود، راضى شد. او را به خانه بردم و خواستم با او در آويزم ، لرزه بر اندامش افتاد. گفتم: اين چه حالت است كه ترا عارض شده ؟ گفت: از خدا مى ترسم . من با خود خطاب كردم كه: اى نفس ظالم! او در حال ضرورت از خدا ترسد و تو با وجود چندين نعمت انديشه از عذاب او نمى كنى؟ پس از نزد او برخاستم و زياده از آنچه مى خواست به او دادم و او را رها كردم . بار خدايا! اگر اين كار را براى خشنودى تو كردم، ما را از اين تنگنا گشادگى بخش . فى الحال ثلث ديگر از سنگ جدا شده و غار روشن گشت. 🍄سومى گفت: مرا پدر و مادر پيرى بود. و من صاحب گوسفندان بودم . هنگام نماز شام قدرى شير نزد آنها آوردم. خفته بودند. مرا دل نيامد كه ايشان را بيدار كنم. بر بالين آنها نشستم و گوسفندان را بى سرپرست گذاشتم و دل بر پدر و مادر مشغول داشتم ؛ با اينكه بسيار خائف بودم از تلف گوسفندان ، از بالين آنها بر نخاستم و ظرف شير از دست ننهادم تا صبح طلوع كرد و آنها از خواب بيدار شدند و من شير را به آنها خورانيدم. بار خدايا! اگر اين كار را براى رضاى تو كردم و از اين عمل خشنودى تو مى جستم ، ما را از اين گرفتارى نجات بخش. سنگ به تمامى به يك طرف افتاد و ايشان از غار بيرون آمدند. 📚گنجينه اخلاق «جامع الدرر» (جلد دوم)، عارف سالك آيت الله حاج سيد حسين فاطمى (ره ) * @Resule10