eitaa logo
【روایتگر】
339 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
25 فایل
روایتگر 👈کانالی متفاوت در موضوعات کمتر دیده شده در زمینه های مختلف فرهنگی، مذهبی، سیاسی، شهدایی و... 🌹ما را به دیگران هم معرفی کنید.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از فداییان اسلام قم
✴️ داستانی از *شجاعت مرحوم شهید نواب صفوی(متولد۱۳۰۳) * علامه محمدتقی جعفری- که مدتی در نجف اشرف با نواب صفوی همراه بوده است- در مورد شجاعت و شهامت بی نظیر شهید نواب صفوی چنین می گوید: 🔻هر دو جوان بودیم و هر دو به نوعی، تهجد و شب زنده داری و زیارت را دوست داشتیم. در حوزه نجف در خدمت مرحوم طالقانی شاگردی می کردیم و از علامه شیخ عبدالحسین امینی (صاحب الغدیر) درس ایمان و ولایت می آموختیم. 🔻روزی شهید نواب صفوی پیشنهاد کرد که از نجف تا کربلا برای زیارت حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) با هم برویم. موافقت کردم و بعد از ظهر یکی از روزهای پائیزی به راه افتادیم. هوا تقریباً تاریک شده بود که ما در راه نجف- کربلا قرار گرفتیم و هنوز بیش از چند کیلومتر از شهر دور نشده بودیم که مردی تنومند و قوی هیکل از اعراب بیابان نشین جلو ما را گرفته و با صدایی خشن به ما فرمان ایست داد. 🔻در زیر نور مهتاب، خنجر آذین شده ای را که مرد عرب بر کمر داشت دیدم و یکه خوردم، اما سید، آرام ایستاد. مرد عرب با خشونت گفت: هر چه دینار دارید از جیب هایتان بیرون آورده و تحویل دهید. من ترسیده بودم و می خواستم آنچه دارم تحویل دهم که یک مرتبه متوجه شدم شهید نواب صفوی با چالاکی، خنجر مرد عرب را از کمرش بیرون کشیده، برق آن را جلوی چشمان آن مرد مهاجم قرار داد، و با قدرت، نوک خنجر را نزدیک گلویش قرار داده و با کمال شهامت به او گفت: «ای مرد! با خدا باش و از خدا بترس و دست از زشتی ها بردار! من از سرعت عمل و شجاعت بی نظیر سید متحیر شده بودم و مات و مبهوت به هر دوی آنان نگاه می کردم. با دیدن این وضعیت مرد عرب با کمال شرمندگی ما را به چادرش جهت استراحت دعوت نمود و نواب صفوی فوراً دعوت او را پذیرفت. برای من تعجب آور بود، به سید گفتم: چگونه دعوت کسی را می پذیری که تا چند لحظه قبل می خواست اموال ما را غارت کند. سید گفت: این ها عرب هستند و به میهمان ارج می نهند و محال است خطری متوجه ما باشد. 🔻آن شب من و نواب به چادر مرد عرب رفتیم و سید آرام خوابید اما من تا صبح نگران و بیدار بودم و تمام شب در این اندیشه بودم که ممکن است مرد عرب هر دوی ما را نابود کند. سید، نیمه شب برای نماز برخاست و با آوایی ملکوتی با خدای خویش به راز و نیاز پرداخت و فردای آن روز با هم عازم کربلا شدیم
💢در حال مطالعه کتاب زندگی نامه داستانی «سردار شهید محمد بروجردی» با نام «محمد؛ مسیح کردستان» هستم، که حقاً و انصافاً مسیح کردستان بود. در «مجموعه تلویزیونی روزهای ابدی» که این شبها از شبکه اول سیما پخش می شه، که هر چند هم فیلم خوش ساخت آنچنانی نشده، اما وقتی «صدیق کمانگر» از بنیان گذاران حزب کومله و حزب کمونیست ایران رو نشون می داد، گفتم بخش بسیار کوچکی از جنایات این مزدوران آمریکایی رو از صفحه ۳۰۷ این کتاب براتون بفرستم، تا همه بدونیم این نظام و کشور که به اینجا رسیده، چه هزینه های دردناک و هنگفتی داده که الان درخت تنومندی شده... 👈صدیق کمانگر در تاریخ ۱۳ شهریور ۱۳۶۸ در کردستان عراق به درک واصل شد.
❤️اگر نمی دانستید بدانید که سردار شهید محمد بروجردی نقش پررنگی در حفاظت از حضرت امام خمینی در لحظه ورود به فرودگاه مهرآباد تا رفتن به بهشت زهرا و اسکان در مدارس رفاه و علوی داشت! 👈ایشان در دهه پنجاه شمسی، یک گروه چریکی مذهبی با نام :گروه توحیدی صف» تشکیل داد و اقدامات موثری علیه دستگاه فاسد پهلوی انجام دادند و جالب است بدانید که ساواک کوچکترین بویی از تشکیل این گروه نبرد... ❤️✅مردی که در قامت فرماندهی کل سپاه بود ولی ترجیح داد فرمانده سپاه غرب کشور باشد و با حضور و اقدامات پیامبرگونه اش، بر قلب‌های مردم کردستان حکمرانی میکرد.... ❤️🌹شادی روح پاکش حمد و سوره و صلواتی قرائت کنیم.