eitaa logo
【روایتگر】
337 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
25 فایل
روایتگر 👈کانالی متفاوت در موضوعات کمتر دیده شده در زمینه های مختلف فرهنگی، مذهبی، سیاسی، شهدایی و... 🌹ما را به دیگران هم معرفی کنید.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از حاج احمد متوسلیان سوال شد که چرا اسم تیپی که تشکیل داده را محمّد رسول‌اللهﷺ گذاشته؟ در جواب گفت: به این دلیل آن‌که هر وقت اسم لشکر ۲۷ بُرده می‌شود، ذکر صلوات را به‌ همراه داشته باشد. eitaa.com/revaayatgar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از ایرادهای ایتا اینه که ارسالی های قدیمی رو بعد از یه مدتی دیگه پخش نمیکنه. مجبورم دوباره فردا ارسالش کنم، الآنم بهش دسترسی ندارم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▶️ ۲ با ۱۰ هزار دهه‌هشتادی من سربازتم، دیدی دنیارو برات بهم زدم مثل شیخ احمد کافی فقط از تو دم زدم... eitaa.com/revaayatgar
پای سؤال جوان‌ها در این روزها [در کاظمین] در مسجد هاشمی نماز می‌خواند و به منبر می‌رفت. بسیاری از اوقات منبرش مجال پاسخ به سؤالات جوانانی بود که پای حرف‌هایش می‌نشستند. انگار کلاس درسی بود که اغلب با پرسش‌وپاسخ می‌گذشت. در یکی از شب‌ها درباره شراب می‌گفت. جوانی اجازه خواست. خودش را دانشجوی سال دوم داروسازی معرفی کرد و درباره تفاوت اتانول و متانول گفت و ارتباط آنها را با شراب توضیح داد. محمدباقر از او، که چنین اطلاعاتی را در اختیارشان قرار داد، با عنوان استادِ فاضل تشکر کرد. رفتارهای او روزبه‌روز جوانان و طلبه‌های بیشتری را به این مسجد می‌کشاند. هرکدامشان قصه‌ای داشتند؛ جوانانی که سؤال‌هاشان از دغدغه‌ای خبر می‌داد که محمدباقر عمرش را برای آن می‌گذاشت: «چه کنیم امت اسلام آگاه شوند؟» این سؤال‌ها حتی در زمان خستگی او را به وجد می‌آوردند و زمان را از کفش می‌ربودند. کتاب نا، ص۱۱۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 【روایتگر】
‏نفسهاش دم-بازدم نبود،دم-خون بود. گفتم:منوچهر به یه شرط دل می‌کنم،اگه یه دعا برا دنیات بخوای بکنی چیه؟ گفت:هیچ دعایی برا دنیام ندارم. گفتم:یه دعا! گفت:کاش بتونم۱۰دقیقه راحت بخوابم. که اونم نشد. گفتم:خدایا هرچی راحتیشه،روزیش کن. 🎥صحنه ای کوتاه از فیلم سینمایی بر اساس زندگی ‎ (تا حالا آتیش گرفتن و سوختن یه جانباز شیمیایی رو دیدین!؟😔). 👈قابل توجه همه: این انقلاب مفت به دست نیامده. eitaa.com/revaayatgar
بازنشر، به بهانه‌ی روز جانباز که چند روز پیش بود.
🌹🕊🌹🕊🌹 گاهی از نمازهایش می فهمیدم دل تنگ است. دل تنگ که می شد، نماز خواندنش زیاد می شدو طولانی.دوست داشتم مثل او باشم، مثل او فکر کنم، مثل او ببینم، مثل او فقط خوبی هارا در نظر داشته باشم… اما چطور؟ منوچهر می گفت: "اگر دلت با خدا صاف باشد، خوردنت،خوابیدنت، خنده ها و گریه ات برای خدا باشد،حتی اگر برای او عاشق شوی، آن وقت بد نمی بینی، بدی هم نمی کنی، همه چیز زیبا می شود" من همه زیبایی را در منوچهر می دیدم، با او می خندیدم و با او گریه می کردم و با او تکرار می کردم:  نردبان این جهان ما و منی است  عاقبت این نردبان بشکستنی است…   "شهید منوچهر مدق" به روایت همسر eitaa.com/revaayatgar