❤️گوشه ای از منش اخلاقی عجیب و بی نظیر شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی.
👈مسئول تراز انقلاب اسلامی یعنی این شهید عزیز!
✔️بخش اول
✅سخنرانی آیت الله بهشتی در دانشکده فنی
یکی-دو روز قبل اعلام شده بود، جلوی دانشکده فنی دانشگاه تهران و هم روی مقواهایی بر دیوار، نوشته بودند: جلسه پرسش و پاسخ پیرامون حوادث و اتفاقات اخیر با حضور آیت الله دکتر بهشتی،
زمان: روز شنبه ۵۸/۱۲/۴ از ساعت ۱۷
و مکان: سالن آمفی تئاتر دانشکده فنی.
خیلی ها خودشان را برای چنین برنامه ای آماده کرده بودند.
بیشتر از همه، ضدانقلاب ها منتظر بودند تا در چنین برنامه ای، به اهداف خود که تخریب دکتر بهشتی بود، برسند. به همین خاطر بود که بچه های چادر وحدت(گروهی حزب اللهی که در مقابل دانشگاه تهران چادری برای مقابله با گروهک های معاند نظام برپا کرده بودند)، از آنچه امکان داشت در این مراسم پیش بیاید، هراس داشتند. یکی-دو ساعت قبل از شروع مراسم و آمدن دکتر بهشتی، ما که ۱۵ نفر بیشتر نمیشدیم، برای پیش گیری از حوادث، در ردیف جلوی صندلی های سالن نشستیم.
این هر لحظه بر تعداد جمعیت افزوده می شد. قیافه های همه به خوبی نشان می داد از گروههای چیی یا مجاهدین هستند. غالب دخترها، بی حجاب و تیپ ظاهری مجاهدین بودند. اصلاً دختر مسلمان چادری بین شان به چشم نمی خورد.
صندلی ها کاملاً پر شده بود که آیت الله بهشتی از در پایین، کنار ردیف اول ، وارد شد. ما صلوات فرستادیم ولی همهمه ای در سالن افتاد که صلوات ما، بین آن گم شد.
دکتر بهشتی که پشت میز، بالای سن قرار گرفت، دو محافظش یکی در انتهای سمت راست، و دیگری در انتهای سمت چپ سالن، هر کدام با فاصله ای حداقل ۱۰ متر، ایستادند.
بسم الله الرحمن الرحیم را که گفت، دقایقی به عنوان مقدمه پیرامون حوادث اخیر صحبت کرد و قرار شد بیشتر به سوالات مخاطبين پاسخ بدهد. کاغذهایی که روی آنها مثلاً سوال نوشته شده بود، دسته دسته به ایشان داده می شد که یکی یکی بر می داشت و می خواند.
از هر ده کاغذ، شاید فقط یک سوال درست و حسابی در می آمد. اكثراً اهانت و فحاشی بود. دکتر بهشتی، هر برگ را که بر می داشت، اول با خودش آرام می خواند، سپس می گفت:
- خب ... اینم به مادرم فحش داده ... این یکی هم باز به خونوادم اهانت کرده ...
در سالن همهمه ی ثابتی وجود داشت. ناگهان با فریادی که از عقب جمعیت برخاست، فضا متشنج شد:
- کثافت ... آمریکایی ... مزدور ...
ولی آیت الله بهشتی، آرام و ساکت نشسته بود و فقط به هتاکی های آنها گوش می داد. تبسمی بر لب داشت که اعصاب ما بچه حزب اللهی را خورد می کرد. طرف به ناموست فحاشی کند، ولی تو بخندی!؟ کم کم فضای سالن پر شد از داد و فریاد و فحاشی. ناگهان برق قطع شد و سالن در تاریکی محض فرورفت. چشم چشم را نمی دید. با قطع برق صدای فحاشی بلندتر شد. حرف های بسیار رکیکی خطاب به خانواده آیت الله بهشتی زده می شد.
وحشت وجود ما را گرفت که نکند ضدانقلابیون از فرصت پیش آمده سوء استفاده کنند و به ایشان آسیبی برسانند. هیچ کاری هم از دست ما ساخته نبود. با توجه به این که احتمال زیاد دادیم قطع برق با برنامه ی قبلی و حساب شده باشد، مراقب بودیم کسی از ردیف اول جلوتر نرود؛ ولی به خاطر ازدحام جمعیت که در روی زمین و میان ردیف صندلی ها هم نشسته بودند، امکان کنترل افراد نبود. با هراس و وحشت، نشسته بودیم و مضطرب که چه خواهد شد. بیشتر از ۱۰ دقیقه برق سالن قطع بود. بغض گلویم را گرفته بود. می خواستم در آن تاریکی گریه کنم. اصلاً دیگر بحث سیاست و اختلاف عقیده مطرح نبود. فحاشی های بسیار رکیکی خطاب به خانواده ی آیت الله بهشتی می شد. مخالفت با بهشتی، چه ربطی به خانواده اش داشت که هرچه از دهان كثیف شان در می آمد، به آنها خطاب می کردند. صداها درهم و برهم به گوش می رسید. ما که چاره و توانی نداشتیم، فقط داد می زدیم:
- ببند دهنت رو بی شعور ... خفه شو.
برق که آمد، همه جا خوردند. برخلاف تصور همگان، آیت الله بهشتی در حالی که همچنان تبسم زیبایی بر لب داشت، سر جای خود پشت میز نشسته و دو محافظ هم سر جای خود بودند و اصلاً به کنار او نیامده بودند. آرامش و خونسردی بهشتی، هر دو گروه حزب اللهی و غیر حزب اللهی را عصبانی کرده بود.
🔸ادامه دارد...
eitaa.com/revaayatgar
❤️گوشه ای از منش اخلاقی عجیب و بی نظیر شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی.
👈مسئول تراز انقلاب اسلامی یعنی این شهید عزیز!
✔️بخش دوم(پایانی)
✅...ضدانقلاب ها از تبسم و خونسردی او در برابر هتاکی ها و اهانت های زشت شان شديداً عصبانی شده بودند و با شدت بیشتری فحاشی می کردند؛ ولی ما، از خونسردی او در برابر پررویی آنها عصبانی می شدیم که چرا با آنها برخورد تند نمی کند و عکس العملی نشان نمی دهد؟ ساعتی که به همین منوال گذشت، آیت الله بهشتی گفت: - اگه دیگه سوالی نیست من برم.
ناگهان از وسط جمعیت، کسی فحش رکیکی داد که دکتر بهشتی با همان خنده همیشگی گفت:
- خب مثل این که هنوز حرف دارید... پس من میشینم و گوش میدم و دوباره سر جایش نشست.
با صبر و تحمل عجیب او، فحاشی های دشمنانش نیز ته کشید. از بالای سن که خواست بیاید پایین، از پله های سمت راست آمد تا از در بیرون برود، ما ده-پانزده نفر، سریع دویدیم و دست های مان را دور کمر او حلقه کردیم که مبادا آسیبی به ایشان برسانند. دست های من درست دور پهلو و جلوی دکتر بهشتی، با یکی دیگر از بچه ها حلقه شده بود. نگاهم در چشمان او خیره مانده بود که نشان از صبر و تحمل بسیارش داشت. همین که به در خروجی نزدیک شد، جوانی حدودا ۲۰ ساله، با چهره ای شدیداً عصبانی که رگ گردنش بیرون زده بود، خودش را رساند جلوی بهشتی، رو در روی او که قرار گرفت، شروع کرد به فحاشی که رکیک تر و کثیف تر از آن، اهانتی نشنیده بودم. بدترین اهانت های ناموسی را نسبت به خانواده آیت الله بهشتی، توی رویش فریاد کرد. من دیگر گریه ام گرفت. سعی کردیم او را از بهشتی دور کنیم، ولی او که ول کن نبود، سفت چسبیده بود و همچنان با عصبانیت و بغض، فحش می داد. ما هم که می خواستیم جوابش را بدهیم، با بودن بهشتی نمی توانستیم. مانده بودیم چه کار کنیم. اما آیت الله بهشتی، تبسمی سخت بر لب آورد و در حالی که سرش را تکان می داد، زبان گشود و با لبخند خطاب به آن جوان عصبی گفت:
- بگو ... باز هم بگو ... بگو.
این دیگر کی بود!!!؟؟؟
طرف داشت بدترین اهانت های ناموسی را جلوی جمعیت نثارش می کرد، ولی او همچنان می خندید و تازه می گفت "باز هم بگو!"
به سرعت بهشتی را به بیرون سالن و طرف در خروجی بردیم.
دم در، ایشان از ساختمان خارج نشد. علت را که پرسیدیم،
گفت: - من اگه از این جا برم بیرون... شما این جوونها رو می زنید...
با تعجب گفتم: - حاج آقا ما ده-پونزده نفر بیشتر نیستیم و اونا صدها نفر ...
که خندید و گفت: - فرقی نمی کنه ... من پام رو از این جا بذارم بیرون، شما اینا رو کتک می زنید... برای همین هم، همین جا می ایستم تا همه ی اینا به سلامت از دانشکده خارج بشن، اون وقت من میرم...
نمی پذیرفت از سالن خارج شود.
جمعیت داشت به طرف در خروجی می آمد؛ هراس داشتیم اینجا هم اتفاق بدی بیفتد، ولی او نمی رفت. سرانجام با کلی قسم و آیه که به هیچ وجه به این جماعت چند صد نفره دست نمی زنیم، آیت الله بهشتی از در دانشکده خارج و در تاریکی، سوار ماشین شد و رفت.
با رفتن بهشتی، ما که داشتیم از بغض می ترکیدیم، سریع در دانشکده را بستیم و به طرف جماعتی که در حال شعار دادن از سالن خارج می شدند، هجوم بردیم. همه آن جماعت فحاش چند صدنفره که کاملاً فضای سالن را در اختیار گرفته بودند، از ترس ما ده-پانزده نفر، به راهروهای دانشکده پناه بردند، و ما که از ظلمی که بی شرفها به آیت الله بهشتی کرده بودند، خون خونمان را می خورد، می دویدیم وسطشان.
بعضی که خیلی ترسیده بودند، از پنجره های دانشکده به بیرون پریدند و فرار کردند.
منبع:
کتاب «چادر وحدت»، خاطرات و ناگفته های سال های ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰.
صص۱۸۶،۱۸۵،۱۸۴،۱۸۳و۱۸۷
به قلم حمید داودآبادی.
🤲شادی روح شهید مظلوم آیتالله بهشتی حمد و سوره و صلواتی قرائت کنیم.
eitaa.com/revaayatgar
۷ تیر ۱۴۰۲، سی و ششمین سالگرد بمباران شیمیایی شهر سردشت(نخستین شهر قربانی سلاحهای شیمیایی در جهان) و شهادت جمعی از اهالی این شهر کردنشین در استان آذربایجانغربی، گرامی و جاوید باد.
🕊شادی روح پاکشان حمد و سوره و صلواتی قرائت کنیم.
eitaa.com/revaayatgar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توصیهای ناب از یک عاشق ...👇
«برادرها! خواهرها! عاشق شوید.
زندگی به عشق است، عقل به آدم زندگی نمیده ...»
🕊شادی روح پاک شهید مظلوم آیتالله دکتر سیدمحمد حسینیبهشتی، حمد و سوره و صلواتی قرائت کنیم.
eitaa.com/revaayatgar
۲۴ آذر ۱۳۹۴، زمان به درک واصل شدن محمدرضا کلاهیصمدی در شهر آلمیره در کشور هلند، عامل نفوذی سازمان پلید مجاهدین ضدخلق در حزب جمهوریاسلامی که باعث به شهادت رسیدن ۷۳ نفر(شهید آیتالله دکتر بهشتی و یارانش)، و مجروحیت ۲۶ نفر دیگر شد.
eitaa.com/revaayatgar
اسامی شهدای فاجعه ۷تیر۱۳۶۰
۱-آیت الله دکتر سید محمد حسینى بهشتى – رئیس دیوان عالى کشور
۲-رحمان استکى – نماینده مردم شهر کرد
۳-دکتر سید محمد باقرى لواسانى – نماینده مردم تهران
۴-دکتر سید رضا پاکنژاد – نماینده مردم یزد
۵-علیرضا چراغ زاده دزفولى – نماینده مردم رامهرمز
۶-حجتالاسلام غلامحسین حقانى – نماینده مردم بندرعباس
۷-حجتالاسلام محمدعلى حیدرى – نماینده مردم نهاوند
۸-حجتالاسلام سید محمد تقى حسینى طباطبائى – نماینده مردم زابل
۹-عباس حیدرى – نماینده مردم بوشهر
۱۰-دکتر سید شمشالدین حسینى نائینى – نماینده مردم نائین
۱۱-سید محمد کاظم دانش – نماینده مردم شوش و اندیمشک
۱۲-على اکبر دهقان – نماینده مردم تربت جام
۱۳-دکتر عبدالحمید دیالمه – نماینده مردم بوشهر
۱۴-حجتالاسلام دکتر غلامرضا دانش آشتیانى – نماینده مردم تفرش و آشتیان
۱۵-حجتالاسلام سید فخر الدین رحیمى – نماینده مردم ملاوى لرستان
۱۶-سید محمدجواد شرافت – نماینده مردم شوشتر
۱۷-میر بهزاد شهریارى – نماینده مردم رودباران
۱۸-حجتالاسلام محمد حسین صادقى – نماینده مردم درود و ازنا
۱۹-دکتر قاسم صادقى – نماینده مردم مشهد
۲۰-حجتالاسلام سید نورالله طباطبائى نژاد – نماینده مردم اردستان
۲۱-حجتالاسلام حسن طیبى – نماینده مردم اسفراین
۲۲-سیفالله عبدالکریمى – نماینده مردم لنگرود
۲۳-حجتالاسلام عبدالوهاب قاسمى – نماینده مردم سارى
۲۴-حجتالاسلام عمادالدین کریمى – نماینده مردم نوشهر
۲۵-حجتالاسلام محمد منتظرى – نماینده مردم نجف آباد
۲۶-عباسعلى ناطق نورى – نماینده مردم نور
۲۷-مهدى نصیرى لارى – نماینده مردم لارستان
۲۸-حجتالاسلام على هاشمى سنجانى – نماینده مردم اراک
۲۹-دکتر حسن عباسپور – وزیر نیرو
۳۰-دکتر محمدعلى فیاضبخش – وزیر مشاور و سرپرست سازمان بهزیستى کشور
۳۱-دکتر محمود قندى – وزیر پست و تلگراف و تلفن
۳۲-موسى کلانترى – وزیر راه و ترابرى
۳۳-دکتر جواد اسدالله زاده – معاون بازرگانى خارجى وزارت بازرگانى
۳۴-عباس ارشاد – معاون دفتر آموزش سازمان بهزیستى
۳۵-مهدى امینزاده – بازرگانى داخلى وزارت بازرگانى
۳۶-محمد صادق اسلامى – معاون پارلمانى و هماهنگى وزارت بازرگانى
۳۷-مهندس محمود تفویضى زواره – معاون وزارت راه و ترابرى
۳۸-دکتر هاشم جعفرى معبرى – معاون امور مالى وزارت بهدارى
۳۹-ایرج شهوارى – معاون وزارت آموزش و پرورش
۴۰-عباس شاهوى – معاون وزارت بازرگانى
۴۱-دکتر حسن عضدى – معاون وزارت فرهنگ و آموزش عالى
۴۲-على اکبر فلاح شورشانى – معاون ادارى و مالى وزارت آموزش و پرورش
۴۳-حبیبالله مهمانچى – معاون امور پارلمانى و هماهنگ وزارت کار
۴۴-غلامعلى معتمدى – معاون رفاه تعاون وزارت کار
۴۵-سیدکاظم موسوى – معاون وزارت آموزش و پرورش
۴۶-حسن اجارهدار (حسنى) – عضو شوراى مرکزى حزب جمهورى اسلامى و سردبیر نشریه عروهالوثقى
۴۷-عباس ابراهیمیان – عضو حزب جمهورى اسلامى
۴۸-حجتالاسلام على اکبر اژهاى – عضو دفتر سیاسى حزب جمهورى اسلامى
۴۹-على اصغر آقازمانى – عضو حزب جمهورى اسلامى
۵۰-محمود بالاگر – عضو حزب جمهورى اسلامى
۵۱-حسن بخشایش – عضو حزب جمهورى اسلامى
۵۲-محمد پورولى – عضو حزب جمهورى اسلامى
۵۳-رضا ترابى – عضو حزب جمهرى اسلامى
۵۴-مهندس مهدى حاجیان مقدم – مسئول آموزش واحد مهندسین حزب جمهورى اسلامى
۵۵-محمد خوشزبان – عضو حزب جمهورى اسلامى
۵۶-على درخشان – عضو شوراى مرکزى حزب جمهورى اسلامى
۵۷-جواد سرافراز – عضو شوراى مرکزى حزب جمهورى اسلامى
۵۸-حجتالاسلام حسین سعادتى – عضو حزب جمهورى اسلامى (مسئول آموزش شهرستانها)
۵۹-حبیبالله مهدىزاده طالعى – عضو حزب جمهورى اسلامى
۶۰-سید محمد موسوى فر – عضو حزب جمهورى اسلامى
۶۱-محسن مولائى – عضو حزب جمهورى اسلامى
۶۲-جواد مالکى – عضو شوراى مرکزى حزب جمهورى اسلامى
۶۳-حجتالاسلام عبدالحسین اکبرى مازندرانى ساوى – عضو هیأت پنج نفره کشاورزى منطقه مازندران
۶۴-مهندس حسین اکبرى – مدیر عامل بانک کشاورزى
۶۵-مهندس هادى امینى – عضو واحد مهندسین حزب مهندسین اسلامى
۶۶-سید محمد پاکنژاد – عضو هیأت مدیره چوب و کاغذ
۶۷-محمد رواقى – مدیر شرکت فرش ایران
۶۸-مهندس توحید رزمجومین – عضو هیأت مدیره گروه صنعتى ملى
۶۹-على اکبر سلیمى جهرمى – دبیر کل سازمان امور ادارى و استخدامى
۷۰-جواد سرحدى – مدیر عامل سازمان تعاون مصرف شهر و روستا
۷۱-محمد حسن محمد عینى
۷۲-حبیب مالکى – فرماندار ایرانشهر
۷۳-مهندس محمد على مجیدى – مشاور عمرانى وزارت کشور
🕊شادی روح پاکشان حمد و سوره و صلواتی قرائت کنیم.
✍روایتگر
اسامی مجروحان فاجعهی ۷تیر۱۳۶۰
۱- علیاصغر باغانی – نمایندهٔ سبزوار
۲- بهرام تاج گردون – نمایندهٔ گچساران و کهکیلویه
۳- ایرج صفاتی دزفولی – نمایندهٔ آبادان
۴- مرتضی فضلعلی – نمایندهٔ گرمسار
۵- اسماعیل فردوسیپور – نمایندهٔ فردوس و طبس
۶- سید محمد کیاوش – نمایندهٔ اهواز
۷- محمد مروی سماورچی – نمایندهٔ طرقبه و چناران
۸- مرتضی محمودی – نمایندهٔ قصر شیرین
۹- قدرتالله نجفی – نمایندهٔ شهرضا
۱۰- حسین کاظمزاده اردبیلی – وزیر بازرگانی
۱۱- سید جلال سعادتیان – معاون وزارت بهداری
۱۲- مسعود صادقی – معاون وزارت بهزیستی
۱۳- محمد حسن اصغرنیا – استاندار سمنان
۱۴- حجتالاسلام والمسلمین مسیح مهاجری – (سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی)
۱۵- مسعود موسوی – کارمند حزب جمهوری
۱۶- علی موسوی – کارمند حزب جمهوری
۱۷- محمود جمالی – کارمند حزب جمهوری
۱۸- زینالعابدین رییسی – کارمند حزب جمهوری
۱۹- حیدرعلی علیزاده – کارمند حزب جمهوری
۲۰- هدایت عبدی – کارمند حزب جمهوری
۲۱- دانش مهر – کارمند حزب جمهوری
۲۲- مسعود صادقی آزاد – کارمند نخستوزیری
۲۳- ابراهیم عبدی – واحد دانشجویی حزب جمهوری
۲۴- محمد غریب – واحد دانشجویی حزب جمهوری
۲۵- مهدی فاضلی – واحد دانشجویی حزب جمهوری
۲۶- ابراهیم فردوسی - واحد دانشجویی حزب جمهوری
✍روایتگر
هدایت شده از کانال کمیل.زهیر معصومی