eitaa logo
【روایتگر】
335 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
25 فایل
روایتگر 👈کانالی متفاوت در موضوعات کمتر دیده شده در زمینه های مختلف فرهنگی، مذهبی، سیاسی، شهدایی و... 🌹ما را به دیگران هم معرفی کنید.
مشاهده در ایتا
دانلود
📖من با کتاب زندگی می‌کنم - در شبانه‌روز چند ساعت مطالعه می‌کنید؟ - جور دیگری این را بپرس؛ اینکه در شبانه‌روز چقدر با کتاب هستی؟ - چه فرقی بین این دو سؤال هست؟ - اگر بپرسی چند ساعت مطالعه می‌کنی، می‌گویم بین هشت تا ده ساعت. 📕اما اگر بپرسی چند ساعت با کتاب هستی، جوابم این است که تا وقتی بیدارم و خوابم نرفته باشد با کتاب هم‌نشینم. وقتی در خیابان قدم می‌زنم، به موضوعی فکر می‌کنم تا حل شود. زمانی که با قصاب حرف می‌زنم، در ذهنم مسئله‌ای است که قصد دارم حلش کنم. کنار سفره که می‌نشینم تا غذایی بخورم، سؤالی برای حل‌شدن در ذهنم می‌چرخد. بنابراین من مدام با کتاب هستم؛ کتاب با من زندگی می‌کند و من با کتاب زندگی می‌کنم. 📚کتاب نا، صفحه ۹۲ 🆔 @shahidsadr
📖 خودت را به خواندن عادت بده، نه خواب!   🔺 شهید صدر وقتی در حال تفکر و مطالعه بود کاملاً از دنیای پیرامونش بریده می‌شد و این چیزی نیست که کسی به‌سادگی بتواند خودش را به آن عادت بدهد. من به یاد ندارم که شهید صدر حتی در گرم‌ترین روزهای تابستان غرق در خواب شود. حتی در همان روزهای گرم و درحالی‌که به سن پنجاه سالگی نزدیک شده بود هم از کتاب‌هایش جدا نمی‌شد، درحالی‌که [در آن گرمای نجف] جوان نیرومند و بانشاط هم توان مقاومت در برابر وسوسه خواب را نداشت. آری در سال آخر عمر شریفش که نیروی بدنی‌اش [بر اثر فشارهای حکومت بعثی و شرایط حصر] تحلیل رفته بود، کمتر از یک ساعت در رختخوابش دراز می‌کشید. 🔺 وقتی مرا در خواب می‌دید، به من می‌گفت: من خودم را به خواب عادت نداده‌ام، چون عمر کوتاه است. تو که هنوز جوانی چرا خودت را به خواب عادت می‌دهی؟! 🔺 در یکی از روزهای بسیار گرم تابستان که بعد از ناهار خوابیده بودم، ایشان مرا بیدار کرد و گفت: وقتی من هم‌سن تو بودم روزانه حدود بیست ساعت درس می‌خواندم و حتی در آن چهار ساعت دیگر هم که می‌خوابیدم خواب‌های علمی می‌دیدم و برای همین خوابم هم خواب معمولی نبود و در خواب می‌دیدم که مشغول مطالعه یا حل مسائل علمی و فقهی هستم. اگر شب و روز بخوابی، همه زندگی‌ات را با خواب سپری خواهی‌ کرد.   📚 السیرة و المسیرة في حقائق و وثائق، جلد دوم، صفحه ۲۸۹ 🆔 @shahidsadr
🔴تنها کسی که برای خداحافظی با امام رفت 🗓به مناسبت سالروز هجرت امام خمینی از عراق به پاریس ♦️شیخ محمدرضا نعمانی شاگرد شهید صدر می‌نویسد: صبح روزی که امام راحل آیت‌الله‌العظمی خمینی تصمیم گرفت عراق را به مقصد کویت ترک کند، شهید صدر به‌رغم نظارت شدید رئیس جنایتکار سازمان امنیت بر خانۀ امام، تصمیم گرفت به خانۀ ایشان برود و با او خداحافظی کند. شهید صدر صبح به خانه امام رفت، اما متأسفانه ایشان کمی قبل از آن حرکت کرده بود. بااین‌حال شهید صدر مدتی در خانۀ امام ماند تا تأیید خود را از ایشان نشان دهد و با افرادی که بعد از رفتن امام در خانه بودند همدردی کند. ♦️شهید صدر برای من تعریف کرد که یکی از سؤالات بازجویی در بازداشت ماه رجب این بوده که از دیدار آن روز چه هدفی داشته است؟ و مدیر کل امنیت به او گفته بود: این کار از نظر حکومت مصداق برنامه‌ریزی و هماهنگی با خمینی است، وگرنه چرا سایر مراجع و علما برای خداحافظی یا دیدار وی اقدام نکرده‌اند؟! ♦️ شهید صدر می‌گفت: «من برای شهادت برنامه‌ریزی کرده بودم و به ذهنم هم خطور نمی‌کرد که زنده به نجف اشرف برگردم، برای همین به او گفتم: «هرطور می‌خواهید این کار را تفسیر کنید. من برای این رفتم که آشکارا و نه مخفیانه با ایشان خداحافظی کنم.» رئیس سازمان امنیت که انتظار نداشت من چنین جوابی بدهم از دست من عصبانی شد. چون خیال می‌کرد من بابت آن کار عذرخواهی می‌کنم». ♦️ در حقیقت ارزش این‌گونه موضع‌گیری‌ها را فقط کسی می‌داند که در آن جو خفقانِ حاکم بر عراق زندگی کرده و با روش‌های رژیم برای سرکوب مخالفانش آشنا باشد. 📚شرح صدر، ص١٧۵ 🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا 🌍 sapp.ir/ebratha.org سروش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺استاد علی‌رضا پناهیان: «خیلی‌ها یادشان نیست که امام خمینی فرمودند کتاب‌های شهید صدر را بخوانید.»🔺 🔰 برای آشنایی با آثار و ثبت سفارش به سایت mbsadr.ir مراجعه کنید. 🆔 @shahidsadr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️به مناسبت ۲۰ فروردین ۱۴۰۳، سی‌‌و‌یکمین سالگرد شهادت سیدمرتضی آوینی و محمدسعید یزدان پرست. 🌹شادی روح‌شان حمد و سوره و صلواتی قرائت کنیم. eitaa.com/revaayatgar
شهید محمد سعید یزدان پرست
تصویر پیکر شهیدان آوینی و یزدان پرست، دو یار و همراه و همسفران بهشت. تصویر شهید آوینی مربوط به محل شهادت این دو عزیز در منطقه‌ی فکه‌ی شمالی است. eitaa.com/revaayatgar
شهید سید مرتضی آوینی... ❤️🌹 eitaa.com/revaayatgar
❤️🌹تصویرسازی فوق‌العاده زیبا از چهره‌ی شهید سیدمرتضی آوینی با چیدمان جالب دوربین‌های فیلم‌برداری و عکاسی. eitaa.com/revaayatgar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وعده‌ی صادق حضرت امام‌خمینی، با کلام دلنشین شهید آوینی: «قرن پانزدهم هجری قمری ... قرن غلبه‌ی مستضعفین بر مستکبرین است» eitaa.com/revaayatgar
همیشه با وضو بود میز کارش هم رو به قبله بود یا موقع مونتاژ می رفت وضو می گرفت و می آمد. ✅ یکبار به شوخی گفتم آقا مرتضی! وسواس شدی؟ گفت نه! کار کردن برای شهدا یک حریمی دارد. راجع به جنگ بایستی درست وارد شد. ماشه دوربین را میخواهی بچکانی قبلش یک سری مقدمات دارد..‌. خادم الشهدا شهید مرتضی آوینی eitaa.com/revaayatgar
🔷 می‌گویند ۲۱ شهریور سالروز تولد شهید آوینی است اما به گمانم این تاریخ اشتباه باشد! ♦️۲۰ فروردین وقتی که در منطقه فکه روی مین رفت و پایش قطع شد و در حال کشیدن نفس های آخرش بود، در جواب دوستش که از او پرسید: «سید هنوز زنده ای؟» گفت: «نه هنوز زنده نیستم!» (اشاره به زنده بودن ابدی شهدا) 🔸آری، سید مرتضی آوینی در ۲۰ فروردین سال ۱۳۷۲ و در منطقه فکه متولد شد‌ و این همان نگاه واقع بینانه‌ای بود که او به همه مسائل داشت. 👇 @ravayatefathavini
🔻روایتی از تنهایی «آوینی» ✍ «مرتضی خیلی تنها بود، اما اصلا به روی خودش نمی‌آورد. به شدت به مرتضی دنیا سخت می‌گذشت. از روزی که ازدواج کرد، توسط خانواده‌ی همسرش طرد شد تا روز شهادت، اما هیچ وقت این را نگفت. دو اتاق در خانه پدرش داشت. پدرش مسن بود و مادرش ناراحتی قلبی داشت. بچه‌هایش بزرگ‌تر شده بودند فضای زندگی‌اش تنگ بود، همسرش از این فضای کوچک به تنگ آمده بود. آدمی که شب‌ها مطالعه می‌کرد حتی برای مطالعه جا نداشت. شب‌ها برای صحبت تلفنی مکافاتی داشتیم، چون آن قدر باید آهسته صحبت می‌کرد که همسر و بچه‌هایش اذیت نشوند. آقای زم هیچ اعتنایی به او نمی‌کرد سه سال دنبال پانصد هزار تومان وام بود که بتواند جای مستقلی اجار کند و جالب بود که تا روزی که به شهادت رسید، هیچ کدام از آقایان مدیر فرهنگی، این وام را به او ندادند» در بخش دیگری از این کتاب آمده است: 🔸«خیلی اذیت شد و جالب این جاست، در عین این که با این وضعیت سخت فیلم را می‌ساخت، بزرگترهای صاحب ادعای آن موقع سینما را می‌آورد که فیلم «شهری در آسمان» را ببینند و نظر بدهند. به هر جان کندنی بود برنامه آماده کرد که این‌ها بشینند و نظر بدهند قاعده این است که وقتی یک فیلم را نمایش می‌دهند، باید طرف مقابل بنشیند و فیلم را نگاه کند و نظر بدهد، حالا خواه این نظر مثبت باشد یا منفی. این‌ها به جای دیدن فیلم شوخی می‌کردند جوک می‌گفتند. مرتضی می‌گفت نگاه کنید، می گفتند: می‌دانیم چه هست. مرتضی! از جنگ دیگر چه می‌خواهی؟ ول کن تو را به خدا، تمام شد دیگر، برای چه جنگ را یادآور می‌کنی؟ نه تنها کمکش نمی‌کردند، بلکه مسخره‌اش هم می‌کردند. این طور مواقع یک تیک عصبی داشت. قطره‌‌ای بود که وقتی اعصابش را به هم می‌ریختند توی بینی‌اش خالی می‌کرد. می‌گفتم: مرتضی! عوامل حرفه‌ای تر برای کارت بگیر بیاور. می‌گفت: چه کسی؟ با کدام پول حاضر است در مرداد، در آن خاک و خل بیاید در خرمشهر و آبادان؟ کدام یک از کسانی که دو ریال کار یاد گرفته‌اند حاضر‌ند بیایند و این کار را بکنند؟ بعد هم حالا اگر بیایند، چه کسی حاضر است پول آن را بپردازد؟ می‌گفت: انگیزه‌ی همین بچه‌های به زعم تو تازه کار است که کار مرا جلو می‌برد، غیر از این‌ها کس دیگری نیست. می‌گفتم: خوب تو نه می‌دانی چگونه بگویی، نه عوامل درست و حسابی داری، نه پولی، نه چیزی.... که چی؟ می‌گفت: به خدا به جدم زهرا، نه انگیزه دارم و نه علاقه به این کار بریده بود، می‌گفت: فقط تکلیف است» 📚منبع: تکرار یک تنهایی؛ محمد علی صمدی 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
✅بخشی از مظلومیت شهید سیدمرتضی آوینی به روایت جانباز و پژوهشگر جنگ تحمیلی، حمید داودآبادی: صدایش خیلی دل‌نشین و آرام‌بخش بود، به قول آن عزیزدل: "حتی اگر از عملیاتی ناکام و شکست خورده‌ برنامه می‌ساخت و سخن می‌گفت، همچنان شیرینی فتح را در ذائقه‌ی خود احساس می‌کردیم." خیلی دوست داشتم صاحب آن صدای زیبا را بشناسم و ببینم. فکر کنم پاییز ۱۳۷۱ بود، ولی هنوز آتش حمله‌ها، آن‌چنان پرحجم نشده بود. هنوز"زم" رئیس آن‌روز پالایشگاه و حوزه‌ی هنری و میلیاردر و قهوه‌خانه‌دار امروز، آوینی را از حوز‌ه‌ی هنری اخراج نکرده بود. هنوز روزنامه‌ی مثلاً جمهوری اسلامی، دست به تکفیر سید نزده بود و به هزار و یک اسم و عنوان، علیه او بیانیه صادر نمی‌کرد. هنوز، محمد هاشمی‌رفسنجانی رئیس وقت جعبه‌ی جادو و برادر اکبر رفسنجانی، دستور ممنوعیت پخش روایت‌فتح و به خصوص صدای او را از تلویزیون نداده بود. دم غروب بود که با دو-سه تا از دوستان اهل ادب و هنر! روی تخت‌های حیات حوزه‌ی هنری نشسته بودیم و چای سر می‌کشیدیم. از دور کسی پیداشد که با دیدنش خیلی ذوق کردم. دومین باری بود که می‌دیدمش. چند روز قبل، همین‌جا برای اولین‌بار دیده بودمش. جلو که آمد، طبق عادت، با همه سلام و احوال‌پرسی کرد. به ما که رسید، به احترامش برخاستم و با لبخند، با او دست دادم. بغل دستی‌ام اما، همچنان دود سیگار از همه‌ی سوراخ‌هایش بیرون می‌زد، برنخاست و در برابر سیدمرتضی آوینی که دستش را درازکرده بود، با بی‌اهمیتی فقط دست داد، ولی رویش را برگرداند. سید، چندقدمی دور نشده بود که مثلاً دوست ما، شروع کرد به هَتّاکی و هر چه فحش ناموسی از دهان ناپاکش خارج می‌شد، نثار سید کرد. هرچه گفتم: مردمومن، اگه حرف‌ها و نظراتش رو قبول نداری، به خودش فحش بده، به ناموسش چی‌ کار داری. وقتی دید من ناراحت شده‌ام، لج کرد و بدتر و رکیک‌تر فحش داد. وقتی ۲۰ فروردین۱۳۷۲، سیدمرتضی در بیابان‌های فکه رفت روی مین و آسمانی شد، یکی از اولین کسانی که در وصف سیدمرتضی زور زد و مقاله نوشت، همو بود. وقتی دیدم عکسی بزرگ از سید در اتاقش زده و درباره‌ی وَجَنات و حَسَنات سید منبر می‌رود، یاد آن غروب تلخ افتادم و فقط سوختم. 🌹شادی روح پاک شهید سیدمرتضی آوینی و محمدسعید یزدان پرست، حمد و سوره و صلواتی قرائت کنیم. eitaa.com/revaayatgar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا