هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از قدیم میدان فدای دیپلماسی شده
این اتفاق، برای دیروز و امروز نیست، سالهاست دیپلماتهای بیعرضه، میدان رو فدا کردند تا ضعفهای خودشون رو پوشش بدن!
فیلم سینمایی موج مرده
ساخته ابراهیم حاتمی کیا 1379
@BisimchiMedia
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
19.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دقیقترین و مهمترین تحلیل از #مذاکرات_وین
بسیار مهم | ببینید و منتشر کنید
@BisimchiMedia
❤️توصیفات جالب حضرت امام خمینی در مورد جدشان حضرت علی علیه السلام
✅علی ـ علیه السلام ـ که در هر جا می رویم اسم او هست، پیش فقها وقتی می رویم فقه علی؛ پیش زاهدها وقتی که می رویم زهد علی؛ پیش صوفیها وقتی که می رویم آنها هم می گویند تصوف علی؛ پیش ورزشکاران هم که می رویم آنها هم می گویند که علی و با اسم علی شروع می کنند. این علی همه چیز است، یعنی در همۀ ابعاد انسانیت درجۀ یک است. و لهذا هر طایفه ای خودشان را به او نزدیک می کنند و خاصیت هر طبقه را هم دارد. خاصیت قدرت ورزشکارها را به طور وافی دارد. می گویند که حضرت این بازوی ایشان مثل اینکه آهن بوده است! و قدرتهایی هم در شمشیرزنی به کار می برده است که ضربتهای علی را می گویند که «یکی بوده»، از این طرف که می زده دوتا می کرده، از این طرف هم که می زده، دو تا می کرده، یک دفعه اگر به فرد می زد، دو نیم می کرد... این علی همه چیز است و همه چیز ماست و ما همه باید تابع او باشیم. در عبادت، فوق همه عبادت کنندگان هست، در زهد، فوق همۀ زاهدها هست، در جنگ، فوق همۀ جنگجویان هست، در قدرت، فوق همۀ قدرتمندان هست. و این یک اعجوبه ای است که جمع، مابین متضاد با هم کرده است. آدم عابد دیگر نمی تواند ورزشکار باشد؛ آدم زاهد دیگر نمی تواند جنگجو باشد؛ آدم فقیه دیگر نمی تواند از این کارها داشته باشد ـ این یک موجودی است که نمونه است ـ در عین حالی که زهدش را همه بالاتر از همه می دانند. طعامش را آنطوری که شنیدید و در همۀ تاریخ هست که یک ظرفی ایشان می گویند داشته است که در آن ظرف، آن چیزی را که خودش می خواسته بخورد می ریخته سرش را مهر می کرده است که مبادا این فرزندش، دخترش، برای دلسوزی به حال او توی این طعام یک روغنی، چیزی بریزد که قوه داشته باشد و سرش را مهر می کرده که اینها دست به آن نزنند. در همان شب آخر، که شب آخر حیاتشان بود، آنطور که نقل می کنند ایشان میهمان حضرت کلثوم بودند و برای ایشان افطار آوردند، شیر و نمک. گفته می شود که فرمود که: چه وقت دیدید که من دو تا خورشت داشته باشم؟! خواست نمک را بردارد، گفت: نخیر، آن شیر را بردار و افطار کردند با همان نمک و خودشان می گویند که این تعجب است، می گویند تعجب است که با این خوردن، این قدرت هست، بعد می فرمایند که درختهایی که در بیابان است محکم تر هست. این درختهایی که در بیابان هست کم آب می خورند؛ اینها هم آتششان محکم تر است و هم صلابتشان زیادتر است و اینطور نیست که انسان با خوردن قوّت پیدا می کند. در هر صورت، این علی... که می گویند این علی کیست، این علی است که همه چیز ماست. همه چیز است و من امیدوارم که شما ورزشکارها همان طوری که قدرت بدنی برای خودتان تحصیل می کنید ـ و ماشاءاللّه با بازوهای ستبر اینجا الآن نشسته اید و من هم خیلی خوشم می آید ـ همان طور به علی ـ علیه السلام ـ اقتدا کنید در آن مطالبی که او داشته؛ در آن زهدی که او داشته، در آن تقوایی که او داشته است. البته ماها هیچ کدام قدرت نداریم مثل او باشیم، ما تا یک اندازه ای که ماها قدرت داریم، تبعیت بکنیم از آن آقا و تهذیب نفس بکنیم و امیدوارم که برای ملت خودتان مفید باشید و موجب سربلندی کشور خودتان باشید. خداوند ان شاءاللّه به شما قدرت زیادتر، قوه ایمان، قوه تهذیب نفس، قدرت بر تسلط بر نفس عنایت کند. سلام بر همۀ شما جوانان برومند».
شعر جدید و زیبای سید حمیدرضا برقعی
هلا ای جسم من ای خفته ای زندانیِ دیوار
فقط با مرگ از این خواب سنگین می شوی بیدار
فراری از تمام مردم دنیا مسیرم خورد
به قبرستان به شهر مردمِ آرام و بی آزار
می اندیشم به آرامش به خوابی خوش درون خاک
جهان ! ای بختک بی انتها دست از سرم بردار
به سر شوق رهایی داشتم از این جهان اما
نفس در سینه ام اصرار کرد اصرار کرد اصرار
به ساز خود مرا رقصاند و بی تنبوره رقصیدم
جهان این مست لامذهب ، جهان این پیر لاکردار
جهان آری چه فرقی می کند با سیب یا گندم
فریبم داد با درهم فریبم داد با دینار
جهان این استخوان خوک در دست جذامی ها
جهان این مثل آب بینی احشام، بی مقدار
جهان یک روز در صفین ، جهان یک روز بر منبر
فریبم داد با قرآن فریبم داد با دستار
جهان نگذاشت تا روز دهم در کربلا باشم
چه فرقی می کند حالا شوم تواب یا مختار
جهان این نخ نمای رنگ و رو رفته ولی گاهی
شبیه چادر مادربزرگم می شود گلدار
جهان این تیرهء خاموش روشن می شود آری
محرم ها که می کوبم سیاهی بر در و دیوار
همان وقتی که اشکی می چکد در روضه از چشمم
همان وقتی که می گویند از گودال از مسمار
همان وقتی که در مشّایه خوابم برد روی خاک
دلم آن خواب را می خواهد آن رویای بی تکرار
عمود آخر است و چشم های خیس من بسته است
به گوشم می رسد اهلا و سهلا مرحبا زوار
جهان پایان خوبی با حسین ابن علی دارد
تو تنها گریه کن در روضه ، باقی را به او بسپار
جهان زیبا جهان زیبا جهان زیبا جهان زیباست
جهان با حضرت زهرا جهان با حیدر کرار
انالحق شطح منصور است روی دار اما ما
علیُ حق به لب داریم همچون میثم تمار....
هدایت شده از توییتا
همسر شیخ عبدالکریم حائری، تو سالهای آخر عمرشون از دو چشم نابینا و از دو پا فلج شده بودن. شیخ، خانم رو به دوش میگرفت و شبها به پشت بام میبرد تا از گرما اذیت نشن. بهشون گفتن زن دوم بگیرید، همسر شما که چشمش نمیبینه! شیخ گفتند:«چشم نداره، دل که داره! من دل کسی رو نمیرنجونم...»
"Seyee.fereshteh.Ataie"
@twiita
هدایت شده از توییتا
برای معدنچیان مظلوم معدن طرزه دعا کنید
پنج روز از ریزش معدن گذشته چون گفتن هر لحظه امکان ریزش مجدد معدن وجود داره، نمیتونن بهشون آب و غذا برسونن.
#معدن_طرزه.
"رضا رجبپور"
@twiita
هدایت شده از افسران جوان جنگ نرم
14.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️🎥سخنان روشنگرانه #استاد_حسن_عباسی درمورد چگونگی فروپاشی شوروی بدست امریکا و تصمیم به تکرار همین پروژه با ایران به کمک برجام
@Afsaran_ir
هدایت شده از با شهدا گم نمی شویم
🌹🕊🌹🕊🌹
🌷برادرم ..
تمام عالم هم اگر برایت زلیخا شدند،
تو بندگی کن و به حرمت خدایت
بگذار و بگذر ..
اینگونه که باشی شهیدت میکنند ..
"شهید عبدالحسین برونسی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
هدایت شده از با شهدا گم نمی شویم
🌷تو جبهه قسمت تعمیرگاه کار میکردم چون هوای جنوب خیلی گرم بود صبح زود تاظهر کار میکردیم ظهر هم میرفتیم استراحت.
یه روز ظهر تو هوای گرم یه بسیجی جوانی اومد گفت:اخوی خداخیرت بده ماعملیات داریم ماشین مارو درست کن برم.
گفتم مردحسابی الان ظهره خسته ام برو فردا صبح بیا
با آرامش گفت:اخوی ما عملیات داریم از عملیات میمونیم.
منم صدامو تند کردم گفتم برادر من از صبح دارم کار میکنم خسته ام نمیتونم خودم یه ماهه لباس دارم هنوز وقت نکردم بشورم.
🌷گفت:بیا یه کاری کنیم من لباسای شمارو بشورم شماهم ماشین منو درست کن.
منم برا رو کم کنی رفتم هر چی لباس بود مال بچه هارو هم برداشتم گذاشتم جلو تانکر گفتم بیابشور ایشون هم آرام بادقت لباسارو میشست منم برا اینکه لباسارو تموم کنه کار تعمیررو لفت دادم بعد تموم شدن لباسا اومد.
🌷گفت:اخوی ماشین ما درست شد؟
ماشین رو تحویل دادم داشت از محوطه خارج میشد که با مسئولمون برخورد کرد بعد پیاده شد وروبوسی کردن وهم دیگه رو بغل کردن.
اومدم داخل سنگر به بچه ها گفتم:این آقا از فامیلای حاجی هست حاجی بفهمه پوستمونو میکنه
حاجی اومد داخل، سفره رو انداختیم داشتیم غذا میخوردیم حاجی فهمید که داریم یه چیزی رو پنهان میکنیم پرسید:چی شده؟
گفتم:حاجی اونی که الان اومده فامیلتون بودن؟
🌷حاجی گفت:چطور نشناختین؟
ایشون مهدی باکری فرمانده لشکر بودن
📚 خداحافظ سردار،راوی؛رضا رمضانی
"شهید مهدی باکری"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
هدایت شده از افسران جوان جنگ نرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️بیانیهای علیه واکسن های کرونای وارداتی
❌این بیانیه توسط کارگروه تخصصی مطالعات کرونا در واحد سلامت تهیه شده و خطاب به نهادهای مهم حاکمیتی، #امنیتی و #بهداشتی و درمانی کشور ارسال میگردد.
🔺رائفیپور: در صورت عدم ترتیب اثر، متن بیانیه بهصورت عمومی منتشر خواهدشد.
@Afsaran_ir