eitaa logo
【روایتگر】
325 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
27 فایل
روایتگر 👈کانالی متفاوت در موضوعات کمتر دیده شده در زمینه های مختلف فرهنگی، مذهبی، سیاسی، شهدایی و... 🌹ما را به دیگران هم معرفی کنید.
مشاهده در ایتا
دانلود
این مقاله‌ی کوتاه رو چند سال قبل نوشتم، با خوندنش، دیدگاه‌تون به مسأله‌ی غیبت و کاربرد اون در مورد حضرت حجت سلام‌الله‌علیه کاملاً تغییر خواهدکرد. فیلم زیر اون مقاله از جناب آقای عباسی رو هم حتماً ببینید.
معتمدآریا لیدر ایران ستیزها گفته " فرهنگ ایرانی نیست " تصویر زیر نگاره زن نجیب، متین و محترم ایرانی است که بر‌ روی کتیبه‌ی تخت جمشید هزاران سال پیش حکاکی شده است. بعد همین خانم آریا ادعای لیسیدن ستون‌های تخت جمشید رو داره!!! ایرانی اصیل باشیم! 🔴 👇 @bidariymelat
توضیحات در مورد این مباحث اشتباه که متأسفانه بارها داره تکرار می‌شه👇
هدایت شده از 【روایتگر】
توضیح در مورد وجود تصویر زن در سنگ‌نگاره‌های تخت جمشید👇 👈به هیچ وجه در تخت جمشید تصویر زن وجود ندارد، آن تصاویر مربوط به سفیرانی از ممالکی است که مرد هستند و کشورشان تحت قیمومیت پادشاهان هخامنشی است و در عید نوروز برای پادشاه ایران هدایایی می آورند که هدایا در دستان این سفرا کاملاً مشخص است. به تصویر سنگ نگاره تخت جمشید دقت کنید، چطور می شود یک زن در وسط با حجاب باشد و دو نفر جلویی و عقبی با دامن کوتاه...!!!؟؟؟ لذا طبق علم باستان‌شناسانی، هر سه نفر مرد هستند. در ایران باستان پوشش شرعی زن و مرد مانند دین اسلام، کاملاً رعایت می‌شده. خلاصه اینکه اگر در جاهای دیگر نقوش زن وجود داشته باشد، در تخت جمشید تصویری از زن به هیچ وجه وجود ندارد. ✅لطفاً اطلاع‌رسانی کنید. eitaa.com/revaayatgar
هدایت شده از 【روایتگر】
هدایت شده از 【روایتگر】
این تصویر خانم هست با پوشش چادر، اما... مربوط به تخت جمشید نیست، سنگ‌نگاره ای است مربوط به قوم ماد در دوره هخامنشیان، که در خاک ایران قدیم بوده و الان این مکان در کشور ترکیه است.🙄 در تخت جمشید، تصویری از زن وجود ندارد... eitaa.com/revaayatgar
هدایت شده از 【روایتگر】
🍃بخشی از وصیت‌نامه‌ی عارفانه‌ی یک شهید: «... شهادت خلوت عاشق و معشوق است. شهادت تفسیربردار نیست. ای آنان که در زندان تن اسیرید، به تفسیر شهادت نیندیشید که از درک قصه‌ی شهادت عاجزید. فقط شهید می‌تواند شهادت را درک کند. شهید کسی نیست که ناگهان در خون بغلتد و نام شهید را بر خود بگیرد. شهید در این دنیا قبل از این که در خون بتپد شهید است. و شما همچنان که شهیدان را در این دنیا نمی‌توانید بشناسید و بفهمید، بعد از وصل‌شان نیز هرگز نمی‌توانید درک‌شان کنید. شهید را شهید درک می‌کند. اگر شهید باشید شهید را می‌شناسید، وگرنه آیینه‌ی زنگار گرفته چیزی را منعکس نمی‌کند که نمی‌کند. برخیزید و فکری به حال خود کنید که شهید به وصال رسیده است و غصه ندارد. شهیدان به حال شما غصه می‌خورند، و از این در عجبند و حیرت می‌کنند که چرا به فکر خود نیستید. به خود آیید و زندان تن را بشکنید. قفس را بشکنید و تا سر کوی یار پرواز کنید و بدانید، که برای پرواز ساخته شده اید، نه برای ماندن در قفس. این منزل ویران را رها کنید و به ملک سلیمان درآیید. ای خوش آن روز کز این منزل ویران بروم/رخت بر بندم و تا ملک سلیمان بروم» 🌷نام شهید: ناصرالدین. نام خانوادگی: باغانی. محل تولد: قم. تاريخ تولد: ۱۳۴۶. سال ورود به دانشگاه: ۱۳۶۴. رشته تحصيلی: معارف اسلامی و تبليغ. تاريخ و محل شهادت: ۱۱ اسفند ۱۳۶۵ در منطقه عملیاتی شلمچه. نام عمليات: كربلای۵. 💐حضرت امام خامنه ای: نوشته‌جات این شهید عزیز را مکرر خوانده‌ام و هربار، بهره و فیض تازه‌ای از آن گرفته‌ام. 🕊شادی روح پاکش، حمد و سوره و صلواتی قرائت کنیم‌. eitaa.com/revaayatgar
هدایت شده از مهدوی ارفع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖍 زرتشتی که استاد قرآن و نهج البلاغه بچه شیعه ها شد امروز دقایقی نایب الزیاره شما بر سر مزار سردار دلها حاج قاسم سلیمانی عزیز بودم. بعدش توفیق شد که به مزاری مردی سر بزنم که در هر چند قرنی شاید یکی مثل او ساخته و پرداخته بشه حیفم آمد که تک خوری کنم براتون فیلمی گرفتم تا شما هم حالتون خوب بشه. 🆔https://eitaa.com/mahdavi_arfae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرد بزرگ! ۲۹ فروردین، تولد ۸۴ سالگی‌ات مبارک. زيباترين تک بيت دنيا در مورد :👇 🌺اي کاش که تا هستی، از غيب رسد دستی***از پرده برون آيد، هستيّ همه هستی🌺 eitaa.com/revaayatgar
اگه دیر به دیر مطلب می‌ذارم به معنای رها کردن کانال نیست. اینجا قرار نیست رگباری مطلبی ارسال بشه. تا حد امکان مطالب خاص و کمتر دیده شده می‌ذارم ان شاءالله. پس لطفاً و خواهشاً با صبوری همراهی بفرمایید و کانال را هم به دیگران معرفی کنید. یاعلی.
🔶🔹 پیام‌رسان‌های ایرانی ایتا، بله، گپ و آی‌گپ به هم متصل شدند 🔹پیام‌رسان خود را به آخرین نسخه‌ی موجود به‌روز رسانی کنید و سپس در قسمت تنظیمات بخش حریم خصوصی، امکان ارتباط با دیگر پیام‌رسان‌ها را فعال نمایید. 💠 گام به گام در مسیر پیشرفت سایبری ✍️مهندس شکوهیان‌راد @SHRChannel 🌐 لینک: https://eitaa.com/joinchat/2793996420C418ac5a508
❤️جمع آوری انواع فطریه(سادات و عام)، کفاره(عذر و عمد)، صدقات، نذورات و ... جهت کمک به خانواده شهدای مظلوم فاطمیون(شهدای افغانستانی‌ مدافع حرم) و ایثارگران عزیز کشورمان. ✅لطفاً نوع واریزی خود را به حساب‌های اعلام شده در عکس، واریز کنید. 🌹کمک‌های کالایی و غیرنقدی هم پذیرفته می‌شود. 👈بهترین جایی است که می‌توانید کمک کنید. eitaa.com/revaayatgar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 【روایتگر】
هدایت شده از 【روایتگر】
هدایت شده از 【روایتگر】
هدایت شده از 【روایتگر】
خیلی دلم می‌خواد در موردت بنویسم و به همه معرفیت کنم! منم مثل شهیدان متوسلیان، همت، دستواره و... عاشقت شدم. می‌گن شهید همت به ۲ نفر خیلی دلبستگی داشت و عاشقشون بود، که یکی از اونا تو بودی، و از سپاه پاوه باهاش همراه بودی. از روزی که در عید فطر(۳۱ تیر ۱۳۶۱) در پایان مرحله‌ی سوم عملیات رمضان رفتی دنبال گردان حبیب بن مظاهر، تا اونا رو متوجه کنی که فرمان عقب نشینی صادر شده، و بعد هم که رفتی دنبال گردانی که قبل از این‌که جانشین شهید همت در فرماندهی تیپ بشی، فرماندهش بودی، یعنی گردان انصار‌الرسول، رفتی یه سری هم به اونا بزنی، آخه بچه‌های گردان انصار هم عاشقانه دوستت داشتن، رفتی و هنوز هم قریب به ۴۱ سال ازت خبری نشده... بله رفتی، به قول سردار حاج سعید قاسمی، رفتی که رفتی، و دیگه ازت خبری نشد، و دشت زید شد محل پروازت، و همه رو در فراغ خودت سوزوندی. روز عیدفطر، روز شادی مسلمین، همه منتظرت بودن لب خاکریز که برگردی، همت، دستواره و... وقتی رزمنده‌ها به عقب برگشتن، و زمانی که ساعت حدود ۸:۳۰ صبح شد، چشم‌انتظار‌های تو دیگه مطمئن شدن برگشتی در کار نیست، از هر کسی هم که به عقب برمی‌گشت، سراغت رو می‌گرفتن، اما... و شهید دستواره، لب خاکریز، مظلومانه و دل‌نگران باز هم منتظرت بود، آخه در فراق حاج احمد متوسلیان یه بار سوخته بود و هنوز هم می‌سوخت، و تو دوباره داغی دیگه بر قلب مهربان سیدمحمدرضا گذاشتی... اصلاً خودت بگو، مگه جانشین فرمانده تیپ هم اینقدر مظلوم و گمنام می‌شه!؟ eitaa.com/revaayatgar
در حال تدوین مطالب جدیدتر برای شهید عید فطر، یعنی سردار جاوید‌الاثر، شهید اسماعیل قهرمانی هستم. روایت سردار شهیدی که در روز عید فطر، و در منطقه‌ی شرق کانال پرورش ماهی و در دشت زید، پیکر پاکش برای همیشه جا ماند... ان شاءالله تا ساعاتی دیگر...👇
🌹سردار شهیدی که در روز عید فطر جاویدالاثر شد.بخش اول در مرکز پیام فتح۳، حاج محمد‌ابراهیم همت که ترجیح می‌دهد روندِ عقب‌نشینی گردان‌ها با نظارت مستقیم و دقیق قائم مقام تیپ ۲۷، اسماعیل قهرمانی انجام گیرد، ضمن تماس با مسعود نیک‌بخت(مسئول واحد مخابرات تیپ ۲۷) می‌گوید: همت: «ببین، قهرمانی پیش کدام‌یک از این [گردان‌]ها است، این پیام را به قهرمانی بده و به او بگو دقت کند و روی [عقب‌نشینی] همه [گردان‌ها] نظارت کند.» نیک‌بخت: «باشد.» اما به راستی در آن لحظات نفس گیر قهرمانی کجا بود؟ چه می‌کرد؟ چه حال و هوایی داشت؟ خوب است پاسخ این سؤالات را محسن کاظمینی برایمان بگوید: ... حوالی صبح، دیدم فردی سوار بر موتور هوندا تریل، خیلی پرشتاب دارد از سمت پشت، به طرف ما می‌آید. جلوتر که رسید، با حرکت دست به او علامت دادم بایستد. ترمز گرفت و موتور نیم چرخی زد و متوقف شد. جلوتر که رفتم دیدم راکب، معاون تیپ‌مان اسماعیل قهرمانی است. تمام سر و سر و رو و لباس هایش غرق در گرد و خاک بودند و چهره اش عجیب جذاب به نظر می‌رسید؛ از همه وقت جذاب تر و باشکوه‌تر. انسان بسیار مخلص و صاحب بصیرتی بود. اصلاً عالم غریبی داشت این بشر. تا دلت می‌خواست صبور، دلسوز، فهیم، پرکار شجاع و بی‌ادعا بود. اگر می‌شد این صفت‌ها را مثل ملاتی با هم عجین کرد و از آنها مجسمه‌ای ساخت، شک ندارم آن تندیس می‌شد «اسماعیل قهرمانی». خودم در جریان عملیات الی‌بیت‌المقدس بود که از نزدیک با او آشنا شدم و انس و الفت گرفتم. در آن عملیات اسماعیل، فرماندهی گردان انصارالرسول تیپ ما را به عهده داشت. یادم هست یکی-دو نوبت فرصتی دست داد و رفتم به محل استقرار بچه های انصار و با او ناهار خوردم و هم صحبت شدم. طوری شد که از همان موقع عجیب با همدیگر رفیق شدیم. البته از قبل هم دورادور وصف او را شنیده بودم، منتها جون جزء مجموعه نیروهایی بود که زمستان گذشته از سپاه «پاوه» به اتفاقی حاج همت وارد تیپ ۲۷ شد، ما بچه‌های سپاه مریوان که با حاج احمد به تیپ آمده بودیم، شناخت دقیقی از او نداشتیم. به رغم این قضایا در جریان عملیات فتح‌مبین و خصوصاً عملیات فتح خرمشهر، قهرمانی و بچه‌های گردان او طی مراحل اول و دوم عملیات چنان مهابت و قدرت از خودشان نشان دادند که همه‌ی فرماندهان و کادرهای تیپ از حاج احمد گرفته تا سایرین یکپارچه شیفته رشادت و کارایی فرمانده گردان انصارالرسول شده بودند. حالا وقتی این همه رشادت و سلحشوری را در کنار آن خلوص باطن و صفای نفس خارق العاده این مرد می‌گذاشتی تازه می‌دیدی با چه اعجوبه‌ی حیرت‌انگیزی مواجه شده ای. در آن لحظات هم دیدار اسماعیل برایم خیلی دلنشین بود. رفتم سر وقتش و پرسیدم: «نمی‌دانی عراقی ها دارند دنبالمان می‌آیند عزیز جان؟!» با لحنی که رگه‌های تشویش و اضطراب کاملاً از آن هویدا بود جوابم داد: «برادر محسن، بیش از دو ساعت است که بی‌سیم گردان حبیب به گوش نیست، برای همین هم این گردان فرمان عقب نشینی را دریافت نکرده، دارم می‌روم این بچه ها را خبر کنم تا جا نمانند و بیایند عقبه، والّا تا یکی-دو ساعت دیگر آن از خدا بی‌خبرها یا همه بچه‌های حبیب را اسیر می‌گیرند یا اینکه قتل‌عام‌شان می‌کنند؛» هنوز حرفش را به آخر نرسانده بود که گاز موتور را گرفت و مثل شهاب ثاقب از پیشم رفت به سمت دیواره شرقی کانال پرورش ماهی. 📚منبع:
نوار مصاحبه با سردار سرتیپ پاسدار محسن کاظمینی، ۲۵ مهر۱۳۸۲، اهواز.
محسن کاظمینی از مراجعت به خط خودی، چشم انتظاری برای مراجعت قهرمانی و جاماندگان می‌گوید: «در حین عقب‌نشینی، ما و بچه های مهندسی تیپ ۲۵ کربلا از ماشین آلات خودمان دستگاهی را جا نگذاشتیم؛ یعنی هر چه ماشین‌آلات سالم که داشتیم آوردیم عقب. حین عقب‌نشینی هم مدام به طرفین ستون سرک میکشیدم و هر جا زخمی یا شهیدی به چشمم می‌خورد، سریع او را می‌گذاشتم داخل پاکت بیل یکی از لودرها. طوری شد که همه لودرها پر از زخمی و تعدادی شهید بودند. آخرین فرد ستون مهندسی که به همراه آخرین لودر به عقب برگشت من بودم. با رسیدن به کنار خاکریز نقطه رهایی، مسئول محور عملیات تیپ‌مان سیدمحمدرضا دستواره را دیدم خیلی مضطرب و نگران بود. بلافاصله از من پرسید: «بین راه قهرمانی را ندیدی؟» گفتم: «آره، به من گفت دارد می رود سراغ گردان حبیب. حالش خوب بود. نگران نباش.» دستواره کمی آرام گرفت ولی کماکان ایستاده بود بالای خاکریز و با دوربین رو به سمت غرب، چشم دوخته بود. دستواره مدام به آن سمت خاکریز دوربین می‌کشید و شنیدم که زير لب می‌گفت: «پس این قهرمانی کو؟ برنگشته؟ استغفر الله، یعنی چه اتفاقی برایش افتاده؟» می‌دانستم چقدر قهرمانی را دوست دارد، خیلی دل نگران او بود. خدا شاهد است تا ساعت ۰۷:۳۰ آنجا ماند و با دوربین یک روند به همه جا سرک کشید. 👈ادامه دارد... eitaa.com/revaayatgar