eitaa logo
روایتگــر
299 دنبال‌کننده
715 عکس
489 ویدیو
10 فایل
دانشگاه‌ رو تجربه کردم، طلبه شدم، و حالا درسطح ۴حوزه علمیه قم، زندگی رواز زاویه‌ای متفاوت می‌بینم. هر کلمه، یک لحظه؛ هر لحظه، یک احساس. بیا همراه بشیم تا دنیا رو ساده و دوستانه، از دریچه روایت‌هام ببینیم👇 https://eitaa.com/revayat_gar 👇 @Zolfaghari_moh
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿 هوالحی معمولا با این جمله شروع می‌کنه: می‌دونی امشب چه شبیه؟🌃 مردم عادی : نه 🤔 گزارشگر کم سلیقه صدا و سیما:😒 امشب شب آرزو هاست، شما چه آرزویی داری؟ مردم عادی: خدا یه خونه خوب بهم بده 🏡 نفر بعد: یه ماشین خوب بخرم🚙 نفر بعدی: یه دانشگاه خوب قبول شم🏫 و.... اما واقعا امشب چه شبیه؟ یا بهتر بگم کارکرد خداوند و معصومین چیه؟🤔 بعضیا فکر میکنند دنیا یه رستورانه بزرگه که تا گارسون رو صدا زدن بیاد بگه بفرمایید قربان در خدمتم چه سفارشی دارید! خدا رو صدا زدن بعضیا همینجوریه هاااا😦 خدایی که من می شناسم دست رد به سینه کسی نمیزنه اما مومن امشب شب زیاد خواستنه آخه خسته نشدیم از بس جنس قلابی بهمون قالب شده😕 میگن یه کسی دستشو گذاشت روی تخته سنگیو به خدا گفت، خدایا تبدیل به طلاش کن، سنگ تبدیل به طلا شد بعدش گفت کور بشه هر کسی که از تو کم بخواد، میگن چشماش کور شد پس چرا تا حالا خودشو طلب نکردیم؟ می‌دونی چی میگم خودِ خودِ خدای خدایی که همه قشنگیای عالم جلوه کوچکی از خلقتشه 💫 حالا که خودش خواسته پس کم نخواه🤲 تا روایت بعد فقط یک اشاره 👇🏻فاصله داریروایتگر، محمد ذوالفقاری
[WWW.FOTROS.IR]ma1402050109.mp3
14.11M
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین✋ ای شهد شیرین عاشقی سوز و تسکین عاشقی 🎙حاج محمود کریمی روایتگر، محمد ذوالفقاری
🌿سید بن طاووس در کتاب شریف اقبال، در فضیلت بسیارِ صد مرتبه قرائت کردن سوره مبارکه توحید، روایتی را ذکر کرده است هر که در روز جمعه ماه رجب صد مرتبه سوره توحید را بخواند، این عمل در قیامت برای او نوری باشد که او را به بهشت بکشاند.روایتگر، محمد ذوالفقاری
🌿 هو الحی آقای تعمیرکار 👨🏻‍🔧 چند روزی میشد یه شعله از گاز خراب بود 🤦🏻‍♂، منم فرصت نداشتم برم سروقتش، شاید بگم یه کمی ترس داشتم از اینکه اگه شروع کنم نتونم درستش کنم🙈 دلمو زدم به دریا و با همون اعتماد بنفس خاصّ و همیشگی رفتم سراغش! با یه سوزن افتادم به جونش بزن بزنی شد بینمون، اما انگار نه انگار که اینهمه سوزن زده بودم🥴 گفتم خودت خواستی دیگه باید انتقام سخت ازت بگیرم خلاصه پوستشو کندمو دل روده شو آوردم بیرون✌️🏻 اما دیگه این دفعه نمی گم باچی رفتم سروقتش دیدم الان وقتشه ، دست پیش گرفتم تا پس نیفتم، بلند گفتم تا همه بشنون: وظیفه من تعمیر کردن اما درست شدنش با خداست😬 شما دعا کنید موقع جمع کردن دل و روده ی گاز قطعه ای اضافه نیاد😅 به خودم گفتم اگه درست شد که هیچ ، ژست یه تعمیرکار خبره رو می‌گیری و طلب چایی میکنی😎 اگه هم درست نشد آروم گوشی رو برمیداری رو دنبال تعمیرکار می‌گردی🥲 خلاصه... به لطف خدا مشکل گاز حل شد و شروع کردم به بستن قطعاتی که باز کرده بودم جاتون خالی کار داشت خوب پیش می رفتم که دیدم دو قطعه اضافه اومده🤣 یکی شو هر جوری بود بستم اما دومی مگه جا می رفت لامصب🤪 به بدبختی یه جوری تو گاز فرو کردم تا کسی ندیده یه پیچی ام بهش بستم. 😁 اومدم کنار،‌دستامو بهم زدم مثل قهرمانا شیر رو باز کردم دیدم الحمد الله مشکل حل شده اینجا بود که گفتم حالا چی می چسبه؟!😜😎 ☕ پ،ن:میتونی با ترسای بچگیت مبارزه کنی،باورکن 👇👇 تا روایت بعد فقط یک اشاره 👇🏻فاصله داری ✍روایتگر ، محمد ذوالفقاری
😂😂😂😂😂😂😂😂
مث اینکه یه درد مشترکه 🤣🤣🤣🤣
پایان کار عاشق او چیست، جز جنون ؟ ✍روایتگر ، محمد ذوالفقاری