نه به رئیسجمهور شب امتحانی!
دیلینگگگگ! مثل یک فیلم دور تند در حال سر و سامان دادن خانه هستم که گوشی ام زنگ میخورد. دعوت میشوم به یک روشنگری. قبول میکنم. گوشی را قطع میکنم و به ساعتم نگاه میکنم، کمتر از یک ساعت زمان دارم و باید توی این مدت کلی کار را سر و سامان دهم. ناهار را نصفه نیمه آماده میکنم و خیلی سریع میروم سراغ دختر کوچکم. راضیاش میکنم که خیلی سریع از بازی مورد علاقهاش دست بکشد و بیاید برای آماده شدن.
ده دقیقه مانده به قرار، حاضر و آماده منتظر اسنپ ایستادهایم. توی ماشین که مینشینم یک بار تمرکز میکنم تا ذهنم را جمع و جور کنم برای جلسه. نمیدانم با کدام چالش و کدام تکنیک بحثم را شروع کنم. حس میکنم ذهنم دقیقا یک کلاف سرگردانیست که سرش را پیدا نمیکنم برای نظم دادن. لحظاتی چشمانم را میبندم و توسل میکنم به حضرت زهرا سلام الله علیها و میگویم مادر، ما هم داریم مثل شما روشنگری میکنیم. هنوز تسبیحاتم تمام نشده و انگشتانم آرام نگرفتهاند که حس میکنم دلم آرام شده. میرسم سر قرار و داخل میروم.
سالن پر است از خانومهای سی چهل سال تا هفتاد سال! تقریبا جای دختر خیلیهایشان هستم و این کارم را کمی سخت میکند. ترجیح میدهم به جای صندلی، روی زمین، جایی کنار آنها بنشینم. میکروفون را دستم میدهند. بسم الله میگویم و شروع میکنم: «چقدر خوشحالم که کنار شما خواهران عزیزم هستم!» به تکتک چهرهها نگاه میکنم، لبخند میزنند. بحثم را با سوالی شروع میکنم: «چقدر احتمال داره کسی که یه سال تمام درس نخونده باشه بیست بگیره؟» سعی میکنم از هر طرف سالن یکی دو تا بازخورد بگیرم و توی بلندگو اعلامشان کنم. حالا وقتش هست یک پل بزنم بین مثالم و این روزهای انتخاباتیمان. از حال و روز این روزهای کشورمان میگویم، از امیدی که به فرداهای روشن داریم، از نیازمان به برنامه ی روشن و مدون. از رئیس جمهوری که شبامتحانی نباشد و برنامهاش آماده باشد. دوباره شروع میکنم به پرسش و پاسخ و اینبار شاخصههای کاندید اصلح را از زیر زبان مخاطبانم بیرون میکشم و یکی یکی توی بلندگو اعلام میکنم:
ساده زیست باشه
پرکار باشه
اهل زد و بند نباشه
صادق باشه
بین مردم باشه
برنامه داشته باشه...
بین جمعیت اسم آقای جلیلی دهان به دهان میشود. حالا هر کداممان یک لیست بلند بالا از شاخصههای اصلح داریم که باید برویم و با نامزدهای مختلف انطباق دهیم. ساعت را نگاه میکنم هنوز کمی فرصت دارم، پس شروع میکنم و از مدل تحقیق و تفحص میگویم، از لزوم تحقیق روی کارنامۀ نامزدها و نه فقط توجه به شعارهای انتخاباتی. از شایعات احتمالی که در آینده ممکن است بیفتد توی دهانها و از انتخاب آگاهانه و مورد اعتماد! جلسه تمام شده و حاج خانومها یکی یکی میآیند جلویم و خداحافظی میکنند. دست تک تکشان را به گرمی میگیرم و از آنها قول میگیرم که بیایند توی میدان و هرکدامشان مشعلی شوند برای روشن کردن اطرافشان.
📲 شما هم روایتهایتان را برای ما به آیدی زیر ارسال کنید:
🆔️ @zfarhadisadr
#روایت_مردمی
#دکتر_سعید_جلیلی
🔺️به کانال روایتِ «یک ایران جهش» بپیوندید:
➕️@revayatejalili
تجربهای درباره تأثیر تبلیغ در فضای مجازی
چند روز است که تلگرام نصب کردم و در گروههای حامی پزشکیان نقدهایی از او میفرستم. ابتدا تصورم این بود چندان اثرگذار نیست اما بعد از دیدن بازخوردها دیدم اثر زیادی دارد. بسیاری از افراد در این گروهها قشر خاکستری هستند که هنوز مرددند و با کمی تبلیغ صحیح و منطقی چهره واقعی پزشکیان برایشان روشن میشود و از رای دادن به او برمیگردند.
مثلا فیلم پاره کردن عکس امیرعبداللهیان در حمایت حامیان پزشکیان در اصفهان را فرستادم دیدم برخی مرددین تصریح کردند که دیگر به پزشکیان رای نخواهند داد!
واقعا اثرگذار است. واقعا فضای حساسی است و اگر کسی وظیفه اش را انجام ندهد، مسئول خواهد بود. یک لحظه غفلت باعث میشود بلای ۹۲ سرمان بیاید.
کافی است در تلگرام و دیگر شبکههای اجتماعی گروههای حامی پزشکیان را سرچ کنیم و صرفا پستهایی در نقد او را بارگزاری کنیم و در حد خیلی کوتاه با ادب و منطق اگر سوال شد نقد کوتاهی کنیم. لازم نیست وارد بحثهای طولانی و جواب دادن به بی احترامی آنها شویم. فرصت را نباید از دست داد. پس یا علی.
📲 شما هم روایتهایتان را برای ما به آیدی زیر ارسال کنید:
🆔️ @zfarhadisadr
#روایت_مردمی
#دکتر_سعید_جلیلی
🔺️به کانال روایتِ «یک ایران جهش» بپیوندید:
➕️@revayatejalili
کی اصلحه؟
سه تا خانم توی پارک رو چمنها نشسته بودند. با خواهرم رفتیم طرفشان:
_میتونیم پیشتون بشینیم و یکم باهم صحبت کنیم؟
+ما میخوایم بریم کمکم، حالا میخواین درباره چی صحبت کنین؟
_ درباره انتخابات که شرکت میکنین یا نه؟
+ آره که شرکت میکنیم. چرا نکنیم؟
_ بین نامزدای ریاست جمهوری به شخص خاصی هم رسیدین؟
+نه ما خیلی سیاسی نیستیم. از داماد خواهرم که قبولش داریم پرسیدیم گفته پزشکیان.
کمی درباره مواضع آقای پزشکیان برایش توضیح دادیم. بعد پرسیدند:
_به نظر شما به کی رای بدیم؟
گفتم: «اول بذارین یه سوال ازتون بپرسم نظرتون درباره آقای رئیسی چی بود؟» دخترش گفت: «خیلی خوب بود. استخدامی آموزش پرورش زیاد شد و خیلی چیزای دیگه» گفتم: «حالا اگه یکی باشه بین نامزدا که شبیه آقای رئیسی باشه شما بهش رای میدین؟» گفتند: «آره که رای میدیم. حتماً» ماهم درباره آقای جلیلی توضیح دادیم و اینکه چقدر از نظر خلق و خو شبیه شهید رئیسی هستند. وقت رفتن بروشور آقای جلیلی را دادیم و تشکر کردند. گفتند: «پس ما هم میریم تحقیق میکنیم ببینیم بالاخره کی بهتره؟»
📲 شما هم روایتهایتان را برای ما به آیدی زیر ارسال کنید:
🆔️ @zfarhadisadr
#روایت_مردمی
#دکتر_سعید_جلیلی
🔺️به کانال روایتِ «یک ایران جهش» بپیوندید:
➕️@revayatejalili
هدایت شده از هواداران دکتر جلیلی _ غرب خراسان
21.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙مولوی شهابالدین آرا:
انقلاب ما سرچشمهاش از نهضت کربلا و شهادت امام حسین(ع) است که به ما درس داده است که انسانهای اصلح را از دیگران تشخیص دهیم.
این شجره طیبه انقلاب را با رأی دادن محکم خودمان به دکتر جلیلی ثابت کنیم.
▫️«سخنرانی مولوی شهابالدین آرا در میان حامیان دکتر جلیلی»
مسجد جامع شهرستان سبزوار
#سعید_جلیلی
💠 گروه هواداران دکتر جلیلی_غرب خراسان| عضو شوید🔻
✅ https://eitaa.com/joinchat/225379118C22939739ea
آدرس کانال «هواداران دکتر جلیلی_غرب خراسان» در ایتا:
✅ https://eitaa.com/dr_jalali_sabzevar
آدرس کانال در تلگرام:
✅ https://t.me/dr_jalili_sabzevar
صفحه اینستاگرام:
✅ @dr_jalili_sabzevar
هر سه چرخه یک ستاد!
اومد سمت پوسترها و گفت: «میشه یک عکس بدید؟»
گفتیم: «آره حتما! برای کجا میخواید؟»
گفت: «میخوام بچسبونم به سه چرخهام!»
📲 شما هم روایتهایتان را برای ما به آیدی زیر ارسال کنید:
🆔️ @zfarhadisadr
#روایت_مردمی
#دکتر_سعید_جلیلی
🔺️به کانال روایتِ «یک ایران جهش» بپیوندید:
➕️@revayatejalili
ما مردم پشت توییم!
صبح تا شب دارم از جیب خودم کف میدانی تبلیغت رو میکنم...
اگه حمایت پدرخواندههای قدرت رو نداری خیالت راحت باشه، ما مردم پشت توییم!
📲 شما هم روایتهایتان را برای ما به آیدی زیر ارسال کنید:
🆔️ @zfarhadisadr
#روایت_مردمی
#دکتر_سعید_جلیلی
🔺️به کانال روایتِ «یک ایران جهش» بپیوندید:
➕️@revayatejalili
سیاه اما سفید
نشسته بود جلوی در مغازه. دستهای سیاهش نشان میداد اهل فن است و پول حلال کارگری را سر سفره میبرد. به دوستم گفتم: «بیا بهشون پوستر آقای جلیلی رو بدیم.» دوستم گفت: «نه، فقط پوستر نه، باید بریم باهاش حرف بزنیم» رفتیم به طرفش و نظرش را درباره انتخابات پرسیدیم. از جایش بلند شد. خوب نمیتوانست صحبت کند و کمی زبانش میگرفت. وقتی عکس آقای جلیلی را دید گفت: «همین، همین آقا، رأی خانواده من همین آقایه جلیلیه» بعد هم رفت به طرف مغازهاش تا عکس را بچسباند.
📲 شما هم روایتهایتان را برای ما به آیدی زیر ارسال کنید:
🆔️ @zfarhadisadr
#روایت_مردمی
#دکتر_سعید_جلیلی
🔺️به کانال روایتِ «یک ایران جهش» بپیوندید:
➕️@revayatejalili
سربلندِ بحرانها
خروجی مصلی پوسترهای دکتر جلیلی را سر دست گرفته بودیم و یک صف انسانی تشکیل داده بودیم. یکهو دورتر ازما سر پیچ، یک ماشین سواری و یک کامیون با هم تصادف کردند. پلیس آمد و ماشینها را کنار کشید و مشغول گفتگو شدند. ماشین سواری آسیب دیده بود. کارشان که تمام شد و میخواستند بروند، نوجوانهای ستاد رفتند سراغ راننده ماشین سواری و پرسیدند: «حاج آقا پوستر بزنیم ماشینتون رو؟» توی دلم گفتم: «ول کنین بنده خدا رو، الان ناراحته ماشینش خسارت دیده، حتما یه چیزی بهتون میگه!» ولی در کمال خونسردی گفت: «آره پوستر بزنین!» دختر نوجوان این آقا که از ماشین پیاده شده بود، به سمت ما که پوستر به دست کنار خیابان ایستاده بودیم، آمد و گفت: «شما روضهها و خونهها هم میرین برای تبلیغ دکتر جلیلی؟» گفتم: «اره میریم» گفت: «پس ما دوشنبه مولودی داریم، اگه میشه بیاین و درباره انتخابات و انتخاب اصلح صحبت کنین.» توی دلم تحسینشان کردم. با اینکه خسارت دیده بودند، ولی باز هم حواسشان به کشورشان بود.
📲 شما هم روایتهایتان را برای ما به آیدی زیر ارسال کنید:
🆔️ @zfarhadisadr
#روایت_مردمی
#دکتر_سعید_جلیلی
🔺️به کانال روایتِ «یک ایران جهش» بپیوندید:
➕️@revayatejalili
گوشۀ دنج پارک
یک گوشۀ پارک نشسته بودند و داشتند آرام و بی سروصدا چایی عصرانهشان را میخوردند. جلو رفتم و دیس بیسکوییت را گرفتم جلوی خانوم جوان که به نظر میرسید مادر خانواده است: «سلام خانوم، عصرتون بخیر، بفرمایید دهنتون رو شیرین کنید!» دستش میرود سمت بیسکوییت و همزمان به چشمانم نگاه میکند. انگار که توی چشمانم لبخند میبیند. خیلی زود یک لبخند شیرین تحویلم میدهد. دیس را از دستم میگیرد و خودش از همسر و دو فرزندش پذیرایی میکند. در همین فاصله تراکتی را که در مورد آقای جلیلی توی دستم داشتم را جلو میگیرم و میگویم: «چند روز دیگه انتخاباته! بیزحمت این تراکت رو مطالعه کنید، حتما اطلاعات خوبی بهتون میده!» همسرش که تا همین لحظه در سکوت ما را نگاه میکرد، لب باز میکند: «خانوم من واقعا نمیخواستم رای بدم، اما وقتی دیدم به خواستهمون احترام گذاشتید و صدای باندتون رو کم کردید، گفتم حتما به آقای جلیلی رای میدم!» تشکر میکنم و میگویم: «ببخشید اگه همین صدای کم هم اذیتتون میکنه، ما خودمونم کمی اذیت میشیم اما به خاطر اینکه شور انتخاباتی بین مردم زیاد شه، آهنگ برای ایران گذاشتیم!» با صدای بلندتر میگوید: «خدا خیرتون بده! شما پیروز میشید!» از این همه یکدلی ذوق میکنم و خداحافظی میکنم و سراغ خانوادۀ بعدی میروم.
📲 شما هم روایتهایتان را برای ما به آیدی زیر ارسال کنید:
🆔️ @zfarhadisadr
#روایت_مردمی
#دکتر_سعید_جلیلی
🔺️به کانال روایتِ «یک ایران جهش» بپیوندید:
➕️@revayatejalili
♨️ مشاهدات عینی از تجربه یک هفته در میدان/ اقبال خوب مردم به دکتر جلیلی
خداروشکر توی فعالیتهای میدانی که میریم اقبال مردم حتی بعضی جاها بدون اینکه ماچیزی بگیم به سمت دکتر جلیلی هست. نمیگم همه اما خب سعی میکنیم از مبلغین و روشنگرها بازخورد بگیریم. خداروشکر بازخوردهای خوبی میدن. مثلاً یه بار یکی از خواهران توی پارک رفته بودن توی یک جمع ۶ نفره خانمها. همین که وارد شده بودن اون حاج خانما گفتن: «ما رأی مون آقای جلیلیه. همون خوبه؟»
یا یک گروه از بچهها یک پارک بالاشهر رفته بودند و نظر سنجی کرده بودن از حدود ۱۵ خانمی که اونجا بودن غیر از دو نفر بقیه اسم آقای جلیلی رو گفته بودن. توی محلات هم غیر از اونهایی که نمیدونند به کی رأی بدن غالبا اسم آقای جلیلی رو میارن. انگار این بار هم مردم میخوان بزنن زیر میز پدرخوندهها.
البته که نباید باعث بشه بشینیم. یک انتخاب هم یک انتخابه! یک رأی هم یک رأیه. گاهی نتیجه انتخابات رو همین یک رأیها که از صندوقهای مختلف جمع میشه تغییر میده. میدونستید سال ۹۲ اگه تو هر صندوق، فقط دو نفر به غیر از آقای روحانی رأی میدادن، انتخابات به دور دوم کشیده میشد؟
خیلی از مردم هنوز تصمیم نگرفتن و میشه باهاشون گفتگو کرد. منتظر اجماع و این چیزا نباشیم. اون تصمیم نامزده. که این تصمیم به تلاش ما هم بستگی داره. ما وظیفه خودمون که معرفی اصلح هست رو انجام بدیم، بریم بین مردم و باهاشون صادقانه حرف بزنیم. ایستگاه صلواتی بزنیم و بروشور معرفی دکتر جلیلی رو محترمانه بهشون بدیم تا بخونن. یک میز ساده توی پارک یا محیط باز بذاریم و با روی خوش مردم رو به گفتگو دعوت کنیم و بروشور بهشون بدیم، با فک و فامیل خودمون حرف بزنیم. کمک کنیم تو هزینه چاپ تراکت و پوستر و ...
خدا تلاش مارو ببینه خودش انشاءالله دلها رو به سمت بهترین انتخاب هدایت میکنه و برکت میده 🤲
📲 شما هم روایتهایتان را برای ما به آیدی زیر ارسال کنید:
🆔️ @zfarhadisadr
#روایت_مردمی
#دکتر_سعید_جلیلی
🔺️به کانال روایتِ «یک ایران جهش» بپیوندید:
➕️@revayatejalili
فرق میکنه کی رئیسجمهور باشه!
یکی دو ساعت به مناظره رفتیم پارک برای روشنگری و صحبت با مردم. دلم مثل سیر و سرکه میجوشید که مبادا به مناظره نرسیم. چون مطمئن بودم اگر الان بصورت زنده نبینم، بعدا میسر نمیشود ببینم.
حصیر پهن کردیم، و میز گذاشتیم و صوت را روبراه کردیم و توی جمعیت پخش شدیم برای گفتگو. جمعها بیشتر خانوادگی بود ولی ما دنبال جمعهای زنانه میگشتیم که برای گفتگو راحتتر باشیم. بعد از یک دور چرخیدن توی پارک و گذشتن از جمعهای خانوادگی، چشممان به دو خانم افتاد که زیر درخت، روی حصیر مشغول تخمه شکستن بودند. رفتیم و سلام کردیم و اجازه گرفتیم برای صحبت کردن. از انتخابات گفتیم و اینکه آیا قصد شرکت دارند و اینکه آیا نامزد مورد نظرشان را انتخاب کردهاند یا نه؟ هر دو گفتند: «بله حتما شرکت میکنیم. ولی هنوز نمیدونیم به کی رای بدیم؟»
پرسیدم: «معیارهای مورد نظرتون چیه؟» حاج خانمی که مسنتر بود گفت: «ما چیزی نمیدونیم. ما زندگیمون رو میکنیم و دولت برای ما سود و ضرری نداره. فقط رای میدیم، فرقی هم برامون نداره کی رئیس جمهور بشه.» پرسیدم: «یعنی بین رئیس جمهوری که میره بین مردم و درد مردم رو میفهمه چون خودش تجربه کرده و در راه خدمت به مردم شهید میشه با کسی که از درد مردم اطلاع نداره و چشمش به دشمنه که بیاد کاری برای ما بکنه، فرقی وجود نداره؟»
از دوران روحانی و ثمره برجام و دست دادن با دشمن گفتیم و اینکه بیشترین آمار تعطیلی کارخانهها و بیشترین تحریم و فشار و گرانی را داشتهایم. و اینکه آیا باز هم مایلیم آن دوران تکرار شود؟ کمی درد دل کردند و از مشکلاتشان گفتند. دل به دلشان دادیم. گفتیم ما هم مشکل اقتصادی داریم ولی راه چاره ما در داخل کشور ماست نه خارج کشور. دکتر جلیلی تمام مشکلات را رصد کرده تحقیق کرده سفر کرده برنامه نوشته. به دولت شهید رئیسی کمک کرده. نگاهش به جوانهای خودمان و کشور خودمان است.
حاج خانم گفت: «برادر من توی دماوند کارخونه داره، اتفاقا اونم گفته به جلیلی رای بدین.» تا اسم کارخانه را آورد از کارخانههایی که شهید رئیسی زنده کرده بود یادم آمد و کمی دربارهاش گفتم. صدای اذان بلند شد و عزم برخواستن کردیم. حاج خانم مسنتر گفت: «ببخشید که صدامو بردم بالا. دلم پر بود.» گفتم: «نه حاج خانم شما که چیزی نگفتین. یه کم با هم حرف زدیم و درد دل کردیم.» بروشور دکتر جلیلی را بهشان دادیم و دست دادیم و خداحافظی کردیم. هنوز هم دلم میجوشید برای مناظره. دعا میکردم به موقع برسم.
📲 شما هم روایتهایتان را برای ما به آیدی زیر ارسال کنید:
🆔️ @zfarhadisadr
#روایت_مردمی
#دکتر_سعید_جلیلی
🔺️به کانال روایتِ «یک ایران جهش» بپیوندید:
➕️@revayatejalili
خجالت ممنوع!
خجالتی بود و کم حرف. از آن هایی که اگر توی جمعی مینشست از اول تا آخر ساکت بود و فقط گوش میداد. اینبار اما حسابی روی خودش کار کرده. میگوید: «وقتی تحقیقاتم در مورد آقای جلیلی کامل شد، با خودم گفتم هر جوری شده باید خجالت رو کنار بذارم و برای معرفی اصلح برم تو میدون» حالا چند روزیست کوچه به کوچه و محله به محله میرود پای دل مردم مینشیند و به آنها اصلح را معرفی میکند.
📲 شما هم روایتهایتان را برای ما به آیدی زیر ارسال کنید:
🆔️ @zfarhadisadr
#روایت_مردمی
#دکتر_سعید_جلیلی
🔺️به کانال روایتِ «یک ایران جهش» بپیوندید:
➕️@revayatejalili