eitaa logo
روایتِ «یک ایران جهش»
187 دنبال‌کننده
23 عکس
3 ویدیو
0 فایل
آیا خاطره‌ای از زمان دعوت مردم به انتخابات و معرفی #دکتر_سعید_جلیلی به عنوان کاندیدای اصلح دارید؟ برای مثال هنگام صحبت با اطرافیان، وقت چت‌های مجازی و هر نوع کنش‌گری که در این زمینه داشته و دارید. 📲 روایت‌های‌تان را برای ما بفرستید @zfarhadisadr
مشاهده در ایتا
دانلود
مردم میفهمند! با رفقا رفته بودیم یکی از محله های حاشیه شهر برای دعوت به مشارکت در انتخابات. تک تک آدم‌های این محله با تعصب میگفتند: رای ما آقای جلیلیه پرسیدیم چرا؟ یکی یکی جوابها می‌رسید: _چون برای مردم ارزش قائله و وقتی تو تلوزیون صحبت میکنه اخلاقو رعایت میکنه _چون اون فقط درد ما محروم ها رو میفهمه. _چون اهل دروغ و دغل نیست _چون باج نمیده به کسی از هر گوشه یک صدایی میرسید، به تک تک صداها دقت کردم. با خودم گفتم این مردم چقدر خوب شاخصه های اصلح را برایم لیست کردند. دمشان گرم! 🔺به کانال روایتِ «یک ایران جهش» بپیوندید: ➕@revayatejalili
کادوی تولد تولدش بود... این را وقتی فهمیدم که وسط هیاهوی روشنگری و تبلیغات و‌معرفی اصلح,یک جعبه شیرینی یزدی گرفته بود دستش و به بچه ها تعارف میکرد. جعبه را گرفت جلویم، خندیدم و گفتم تولد که بدون هدیه صفا نداره،حالا چی دوست داری برات بخرم؟؟ لبخند زد و گفت: بهترین کادوی تولدم پیروزی آقای جلیلیه! دعا کنید همچین آدم بزرگی پیروزی این میدان باشه! 🔺به کانال روایتِ «یک ایران جهش» بپیوندید: ➕@revayatejalili
💠 «خیزش مردم سبزوار» ▪️امروز؛ چهارشنبه ساعت ۲۰:۰۰ ▪️ مکان: ستاد دکتر سعید جلیلی؛ خیابان بیهق؛ روبروی خیابان شریعتمداری 🔰 # عضو _ شوید گروه‌«هواداران دکترجلیلی_غرب‌خراسان کانال«هواداران دکترجلیلی_غرب‌خراسان
حلالت باشه مرد! ساعت یازده شب بود و داشتم تعدادی پوستر و تراکت برای مبلغین آماده میکردم. همسر و دختر کوچکم منتظر بودند! چشمانم از فرط خستگی باز نمیشد و حس میکردم توی این سه هفته انرژی ام تحلیل رفته... با خودم گفتم فردا را میمانم توی خانه و استراحت میکنم. تلوزیون روشن بود و مناظره دکتر جلیلی و اقای پزشکیان پخش میشد... همینطور که کارم را انجام میدادم مناظرات را با دقت گوش میدادم. چیزهایی میشنیدم که باورم نمیشد،خونم به جوش آمده بود،بی اخلاقی رقیب آقای جلیلی تمامی نداشت... به آقای جلیلی نگاه کردم که با سعه صدر تمام،مثل شهید رئیسی اخلاق را رعایت میکرد و بی اخلاقی را با بی ادبی جواب نمیداد... یکی از عکس های آقای جلیلی را گرفتم روبرویم و گفتم:حلالت باشه مرد! سه هفته تلاش کردم تا حرف انقلاب و نگاه شما رو به مردم برسونم،کاش زمان بود و روزها این کار رو ادامه میدادم.کاش شب ها نمیخوابیدم و بیشتر برای راه شما تلاش میکردم. شما ارزش این همه فداکاری رو دارین آقای جلیلی! بی اخلاقی رقیب شما بیشتر از همه به من انرژی داد که تا آخرین لحظه تلاش کنم و خسته نشوم. 🔺به کانال روایتِ «یک ایران جهش» بپیوندید: ➕@revayatejalili
پاشو پاشو همسایه رفتم حسینیه شهرک رای بدهم، دیدم حسابی خلوت است. با خودم گفتم نکند مردم خبر ندارند، صندوق آورده‌اند اینجا‌. تندی دست به کار شدم و اولین چیزی که ذهنم رسید، ریختم روی کاغذ. بعد هم تا جایی که پایم کشید، انداختم توی خانه همسایه‌ها. یک‌جا تا می‌خواستم کاغذ را هل بدهم از شکاف، در باز شد. همزمان داشتم با یک رای اولی پشت خط سر و کله می‌زدم. برگه را توی مشتم نگه داشتم و اشاره کردم به خانومی جلوی در که چند لحظه صبر کند. بعد از پایان تماس، برگه را بهش دادم و گفتم می خواستم خبرتان کنم صندوق آورده اند حسینیه. لبخند زد و تشکر کرد. داشتم می رفتم که صدایم زد. _راستی داشتین با کی حرف می‌زدین؟ مکالمه‌تون جالب بود. گفتم:« با یک رای اولی!» _جوری که حرف می‌زدین انگار نمی شناختینش. گفتم:« آره شماره یک سری رای اولی هست که می‌خوایم بهشون یادآوری کنیم چه قد حضورشون مهمه. شاید یادشون نباشه.» کمی مکث کرد. _ببخشید میشه بقیه هم کمک کنن؟ منظورم خودم. زیاد بلد نیستم ولی دوست دارم کاری بکنم. همان جا جلوی در چند خط از مکالمه ها را بهش دادم با چند شماره. گفت اولی را جلوی خودت زنگ می‌زنم. سر و زبانش خوب بود و شانسش چند رای اولی بی حاشیه خورد به تورش‌. خوشش آمد و چند شماره دیگر هم طلب کرد. 🔺به کانال روایتِ «یک ایران جهش» بپیوندید: ➕@revayatejalili
روی دریافت شماره کلیک کردم. شماره را گرفتم. آخر این وقت روز باید چه می گفتم؟ گوشی را جواب داد. - سلام علیکم... نمی دانستم باید چه بگویم! یک آدم معمولی در اتاق خودم با یک نفر دیگر که معلوم نبود کجای ایران است؛ در اداره است یا سر زمین کشاورزی، تماس گرفته بودم... - از ستاد آقای جلیلی تماس می گیرم. خوب هستین شما حاج آقا؟ از صحبتش می شد تشخیص داد که احتمالا یک کشاورز روستایی است. از اینکه به کی رای می دهد صحبتی نکرد. اما داشت درد و دل می کرد که انشالله به حق صاحب زمان کسی باشد که راه شهدا را ادامه دهد و درد مردم را دوا کند... در تجمع مصلی، پایین در هجدهم، بچه های ستاد، غرفه ی پویش را به پا کرده بودند. مردم هم پیر و جوان آمده بودند تا شرکت کنند. در روز های آخر تماس ها به روزانه 140000 تماس رسیده بود.در این چند روز، هم خودم شخصا و هم نقش مدیریتی اعضا را در اجرای پویش بیستکال دیدم. این چند هفته یکی از نقاط مهمی بود که می شد در آن (تجلی نقش مردم) را در یک حرکت مجاهدانه پیدا کرد. انشالله که اتفاقاتی که افتاده به صلاح بوده و این حرکات خالص مردمی و پای کار بودن، از جانب خداوند بی پاسخ نمی ماند. 🔺به کانال روایتِ «یک ایران جهش» بپیوندید: ➕@revayatejalili