eitaa logo
روایتِ «یک ایران جهش»
187 دنبال‌کننده
23 عکس
3 ویدیو
0 فایل
آیا خاطره‌ای از زمان دعوت مردم به انتخابات و معرفی #دکتر_سعید_جلیلی به عنوان کاندیدای اصلح دارید؟ برای مثال هنگام صحبت با اطرافیان، وقت چت‌های مجازی و هر نوع کنش‌گری که در این زمینه داشته و دارید. 📲 روایت‌های‌تان را برای ما بفرستید @zfarhadisadr
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️مواد لازم برای یک گفتگوی مردمی: 🏖 یک محیط باز مثل پارک یا مکان‌های تفریحی 🪑یک عدد میز پلاستیکی 🎨 پوستر دکتر جلیلی 📝 بروشور جذاب و کوتاه درباره دلیل انتخاب دکتر جلیلی (دانلود نمونه بروشور1) (دانلود نمونه بروشور2) 🍬یک قلم پذیرایی ساده مثل بیسکوئیت یا شکلات 🎶 باند برای پخش آهنگ‌های مرتبط با ایران (البته با صدای کم برای رعایت حال مردم) 📷 یک عکاس برای ثبت حال و هوا و ارسال در فضای مجازی با هشتک و 🧕و چند نفر آدم دغدغه مند و خوش برخورد برای دعوت مردم 🎙چیکار کنیم؟ چند نفر پشت میز مردم رو دعوت می‌کنیم در صورت تمایل بروشور رو مطالعه کنن و افرادی بین مردم میرن و با دیس شکلات‌ و تبریک اعیاد، بروشور رو میدن و دعوت‌شون می‌کنن به مطالعه. به همین سادگی ☺️. ✌️ 📲 شما هم روایت‌های‌تان را برای ما به آیدی زیر ارسال کنید: 🆔 @zfarhadisadr 🔺به کانال روایتِ «یک ایران جهش» بپیوندید: ➕@revayatejalili
نکند رای‌مان قضا شود! به صالح‌آباد که رسیدیم از ماشین پیاده شدیم. بروشورها را از بچه‌ها گرفتیم و رفتیم دنبال روشنگری‌. از دور جمع بزرگی از خانم‌ها را دیدیم. رفتیم به سمتشان. اجازه گرفتیم و کنارشان نشستیم. پیرزن مهربانی همانطور که دست‌های چروکیده‌اش را تکان می‌داد گفت: «مادر تا حالا یکبار هم رای دادنم قضا نشده» با لبخند مشغول شنیدن صحبت‌هایش بودیم که خانمی به جمع رسید. همینکه فهمید برای صحبت در مورد انتخابات آمده‌ایم شروع به صحبت کرد. دل پردردی داشت. دوستم خواست که کنارش بنشیند. گله داشت از شرایطش. از اینکه نامزد مجلس قول‌هایی داده ولی عمل نکرده‌. از گرانی شاکی بود. برایش گفتیم که بعضی از مسئولین از ناآگاهی ما استفاده می‌کنند و گولمان می‌زنند. اگر ما آگاه باشیم آن‌ها هم نمیتوانند هر وعدۀ الکی را بدهند. برایشان از درصد تورمی که در دولت شهید رئیسی کاهش داشته گفتیم. از احیای کارخانه‌ها گفتیم. آقای رئیسی را خیلی قبول داشتند و دوستش داشتند. موقع رفتن گفتیم: «آقای جلیلی هم راه شهید جمهور رو ادامه میده ان‌شاءالله» بروشور و عکس دکتر جلیلی را هم دادیم تا بیشتر آشنا شوند. بعد هم یک عکس یادگاری گرفتیم. موقع خداحافظی خانومی که از همه شاکی‌تر بود شعار مرگ بر آمریکا می‌داد و می‌گفت: «هر چقدر هم مشکل داشته باشیم نمیذاریم دشمن شاد بشیم. رای میدیم. اگر رای ندیم عذاب وجدان می‌گیریم.» 📲 شما هم روایت‌های‌تان را برای ما به آیدی زیر ارسال کنید: 🆔 @zfarhadisadr 🔺به کانال روایتِ «یک ایران جهش» بپیوندید: ➕@revayatejalili
هر مغازه یک ستاد فروشگاه کارخانه کیمیاسرام واقع در شهرک صنعتی فریمان را ستاد خواهران دکتر جلیلی کردم، چون می‌دانم ایشان هم مثل شهید رئیسی تولید برایش در اولویت است. 🔖 روایت ارسالی از خانم بیگی، تولید کننده ظروف چینی از فریمان 📲 شما هم روایت‌های‌تان را برای ما به آیدی زیر ارسال کنید: 🆔 @zfarhadisadr 🔺به کانال روایتِ «یک ایران جهش» بپیوندید: ➕@revayatejalili
شهادتِ انگشت وارد صحن امامزاده سید مرتضی شدم. یک حاج خانم که رویش را تنگ گرفته بود برای گروهی از خانم‌ها که دورش جمع شده بودند، صحبت می‌کرد: «ما توی جوونی انقلاب کردیم، اما الان رای نمی‌دیم. دورۀ قبل هم رای ندادم‌.» جلوتر رفتم و عذرخواهی کردم. با لحن محترمانه‌ای گفتم: «حاج خانم ببخشید حرفاتونو شنیدم. یه سوال داشتم. چرا فکر می‌کنید اگه رای ندید شرایط بهتر میشه؟حداقل می‌تونید با رای دادنتون توی سرنوشت کشور سهیم بشید. ماشاالله شما خانم با دین و ایمانی هستید و بهتر از من این احادیث رو بلدید. شما دوست ندارید که روز قیامت انگشتتون شهادت بده که برای انقلاب و مردم ایستادید و مقاومت کردید؟ حالا صلاح و مصلحتی هرچه باشه ولی شما بالاخره یه قدمی برداشتین.» کمی از اوضاع اقتصادی گفت و درد و دل کردیم. بعد که کمی فکر کرد، رویش را تنگ‌تر کرد و گفت: «باشه میام، برای روز قیامت که انگشتم شهادت بده میام و رای میدم.» بعد رو کرد به خانم‌ها و گفت: «خانم‌ها شما هم برای روز قیامت رای بدید تا انگشتتون شهادت بده!» کمی صمیمی‌تر که شدیم گفتند: «حالا کی خوب هست؟» گفتم: «من تحقیق کردم و به دکتر جلیلی رسیدم.» یک نفرشان گفت: «من که اسم‌شو نشنیدم. اگه کاری کرده بود که اسمش رو می‌شنیدیم» نشستم کنارش و گفتم: « حاج خانم یعنی هرکی غریب بود کاری نکرده؟ مگه علی غریب نبود؟» هیچی نگفت. حالا از همان روز به بعد دوستی‌مان بیشتر شده و شده‌اند پایۀ ثابت معرفی دکتر جلیلی! 📲 شما هم روایت‌های‌تان را برای ما به آیدی زیر ارسال کنید: 🆔 @zfarhadisadr 🔺به کانال روایتِ «یک ایران جهش» بپیوندید: ➕@revayatejalili
گفتگوی من با حاج خانم _حاج خانم رای میدی؟ +بله که رای میدم.اگه رای ندم چی میشه؟ _آخه دشمن خیلی میگه رای ندین! +اگه دشمن مسلسل هم بگیره بازم رای میدم _حالا تحقیقم کردین؟ مناظره ها رو دیدین؟ +بله ما فقط به جلیلی رأی میدیم! نوه خودمو هم می‌برم که برام بنویسه. شما هم به همین رای بدین! 📲 شما هم روایت‌های‌تان را برای ما به آیدی زیر ارسال کنید: 🆔 @zfarhadisadr 🔺به کانال روایتِ «یک ایران جهش» بپیوندید: ➕@revayatejalili
دفاع جانانه تازه از اتاق مشاوره بیرون آمده بودم. مراجعه کننده سختی داشتم و حسابی خسته بودم. یکی از همکارانم بحث سیاسی را شروع کرد. با اینکه خسته بودم اما سعی کردم هم‌صحبتش شوم. شروع کرده بود به دفاع از جریان غرب‌گرا. در عین ناباوریِ من، خانمی که توی اتاق انتظار نشسته بود و از لحاظ ظاهری حجاب کاملی هم نداشت از روی صندلی بلند شد و گفت: «خانم چرا اینقدر حرص میخوری!؟ من خودم اصلاح طلب بودم، اما فهمیدم اشتباه می‌کردم، فهمیدم حرفشون با عمل‌شون یکی نیست!» خلاصه جلوتر از من شروع کرده بود به دفاع از جریان انقلابی. همکار دکترم با تعجب زیاد از خانم سوال کرد: «حالا اگه شما به قالیباف رای دادی و اوضاع بدتر شد چی؟» یهو خانم کم حجاب با افتخار و با چشم‌هایی که برق می‌زد، به من نگاه کرد و گفت: «رای من آقای دکتر جلیله» و من ناباورانه یاد فرمایش حضرت آقا افتادم که فرمود دل‌های این مردم با انقلاب است. 📲 شما هم روایت‌های‌تان را برای ما به آیدی زیر ارسال کنید: 🆔 @zfarhadisadr 🔺به کانال روایتِ «یک ایران جهش» بپیوندید: ➕@revayatejalili
رأی محال محال بود رای بده. می‌شناسمش‌. صدقه‌سر عملکرد دولت بنفش از همه‌چی برید. جوری ضدیت پیدا کرد که با شهدای مدافع حرم و حاج‌قاسم هم بدجور درافتاد. برام عجیب بود که زند‌گی پس از زندگی میبینه و بعضی قسمت‌ها رو با بغض برام تعریف میکنه. اما همچنان رای ندادن و ضدیتش بانظام پابرجا بود. تا این که آقای رئیسی شهید شد. فهمیدم دلش لرزید. انگار یه پرده‌ای از روی چشمش کنار رفت. انگار فهمید اونی که از دست رفت واقعاً داشت خدمت می‌کرد. دیروز بدون این‌که چیزی بپرسم گفت: «منم رای میدم. به جلیلی!» 📲 شما هم روایت‌های‌تان را برای ما به آیدی زیر ارسال کنید: 🆔 @zfarhadisadr 🔺به کانال روایتِ «یک ایران جهش» بپیوندید: ➕@revayatejalili
من سربازتم چند روزی است حسابی بهم ریختم که چرا درس و کتاب و دانشگاه نذاشت تا در مسیر انقلابم قدم بردارم😔 امروزم در حالِ مطالعه اما بسیار متاسف که نتونستم هیچ کاری بکنم. یکی از دانشجویانم، بهم زنگ زد و گفت: استاد به کی رای بدم🤔 با تعجب گفتم: مگر در گروهِ "من سربازتم" عضو نیستی؟ 😳 ( گروهی متشکل از کلِ دانشجویانم که حدودا دو هفته است دارم به روشنگریِ انتخاباتی می پردازم) گفت: نه استاد، اطلاعی نداشتم خلاصه با زبانی نرم و به دور از اجبار گفتم: من اگرچه آقای قالیباف رو دوست دارم ولی میخوام به دکتر جلیلی رای بدم به این دلیل👇 (نگاهِ تمدن سازِ ایشون رو برای دانشجوم گفتم ضمن اینکه از خطراتِ روی کار آمدنِ پزشکیان و تقطیع و شکستن آرا گفتم) دانشجوم گفت: چقدر خوب که راهنمایی م کردين اتفاقا خانوادم هم هیچ کدوم رو نمیشناختن و به من میگفتن تو باسوادی بگو به کی رای بدیم. پس با کلِ خانوادم میریم به ایشون رای میدیم 😍😍 به همین زیبایی به همین دلچسبی به همین خوشمزگی🌸🌸🌸 عکسش رو هم فرستاد🤗🤗🤗 خیلی مشعوف شدم که تونستم یه قدمی و لو کوچک بردارم ولی هنوز ناراحت بودم که کاش میشد این حرکت رو بیشتر کنم آژانس گرفتم برای رفتن به صندوقِ رای راننده آژانس گفت : کجا برم گفتم: هرجا خلوت تره حاج آقا گفت: به کی میخوای رای بدی خواهر؟ گفتم: به دکتر جلیلی💪 گفت: من که به هیچ کدومشون رای نمیدم😔 گفتم: حق دارین حاج آقا! هرچی بگین حق دارین! یه عده اومدن روی کار و کشورمون رو به فساد کشوندن.... نون مون رو از توی سفره کم کردن.... گفتم و گفتم و گفتم و باهاش همدردی کردم راننده گفت: خواهر بدبختمون کردن... منِ کارگر جلو زن و بچم شرمنده شدم و.... گفتم: حق دارین حاج آقا... ولی تا کِی بذاریم که خونه خرابمون کنن، رای ندادیم روحانی رو آوردن، رای ندادیم خاتمی رو آوردن، رای ندادیم هاشمی رو آوردن، اما اما اما الان میخوام برم رای بدم تا یکی مثل رئیسی رو بیارم😭 اونا ۳۰ سال اومدن و کشور رو از چنگ مون در آوردن ولی آقای رئیسی فقط ۳ سال بود اومد و کلی به نفعِ ما قشرِ ضعیف عمل کرد فقط طفلی عمرش کفاف نداد که ما رو از فلاکت نجات بده ( زبانِ مردمی حرف زدن خیلی مهمه ) راننده : اشک ریخت و گفت رئیسی خیلی خوب بود خواهر🥺 حیف رفت گفتم: خوب پس!! حالا میرم به جلیلی رای میدم که ادامه ی راهِ رئیسی مون رو بره🥺 چرا از حقم دفاع نکنم راننده گفت: خواهرم برای رای چی لازمه🤔 گفتم: فقط یه کارت ملی( از خوشحالی تو پوستم نمی‌گنجیدم 😭😭) راننده: منم میام به جلیلی رای میدم رسیدیم حسینیه ی نجم و دوتایی مثل پدر و دختر رفتیم رای دادیم💪 چرا نشه خواهرای گلم! میشه! حتی تو خونه! حتی تو مسیرِ رای دادن! حتی با مشغله ی کاری! تنها با یک رای، پیروزی رو از آنِ خودمون کنیم و جلوی شبهات رو بگیریم به امیدِ پیروزی ان شاءالله ☺️🌹🌹 📲 شما هم روایت‌های‌تان را برای ما به آیدی زیر ارسال کنید: 🆔 @zfarhadisadr 🔺به کانال روایتِ «یک ایران جهش» بپیوندید: ➕@revayatejalili
از دیروز صبح مادر شهید به دوست و آشنا زنگ میزند و همه رو به شرکت در انتخابات دعوت میکند صبح زود جزء اولین نفرات به مسجد جامع رفت و رای خود را که کاندیدای مقبول اصلح بود در صندوق انداخت سفره نهار را جمع کردم که ماد شهید زنگ زد گفت به یکی از دوستام(مادر شهید دلبری) هرچی زنگ میزنم جواب نمیده میای بریم یک سری بهش بزنم با ماشین به آدرسی که داد رفتیم مادر شهید خودش رای داده بود ولی همسرش به علتکهولت سن حال و حوصله رفتن نداشت با التماس همسر و دخترش او را سوار ماشین کرده و به مکان رای دادن بردمش خدا خیر بده مامور اخذ رای را با تشکیلات اخذ رای اومد و داخل ماشین رای پدر شهید را گرفت من خوشحال از این حس کمک در جهت افتخار کشورم آنهارا به منزلشان رساندم و به مقصد دوست بعدی مادرم حرکت کردیم 💠 گروه هواداران دکتر جلیلی_غرب خراسان| عضو شوید🔻 ✅ https://eitaa.com/joinchat/225379118C22939739ea 💠 آدرس کانال «هواداران دکتر جلیلی_غرب خراسان» در ایتا: ✅ https://eitaa.com/dr_jalali_sabzevar
باید رأی بدهم با کارت ملی قدیمی اومد. نتونستیم استعلامشو بگیریم. رفت با کپی شناسنامه اومد. اصرار کرد رای بده. ازش عذرخواهی کردیم. دو ساعت بعد با شتاب اومد گفت: «پیدا کردم شناسنامم رو» ازش تشکر کردیم. گفت: «عمو جان وظیفمونه وظیمونه!» کارگر بود و به خاطر کهولت سن خانه‌نشین شده بود. 📲 شما هم روایت‌های‌تان را برای ما به آیدی زیر ارسال کنید: 🆔 @zfarhadisadr 🔺به کانال روایتِ «یک ایران جهش» بپیوندید: ➕@revayatejalili
☎️ بیستکالی‌ تجربهٔ پویش بیستکالی‌ گوشی را گرفتم دستم. ساعت، ۹ و نیم را نشان می‌داد. اولین شماره را گرفتم. خاموش بود. ناامید نشدم. رفتم سراغ شماره‌ی بعدی. صدای بوق و بعد "الو" توی گوشی پخش شد. بعد سلام، گفتم: «می‌خواستم راجع‌به انتخابات باهاتون صحبت کنم.» پشت فرمان بود و با معذرت‌خواهی قطع کرد. 🔻دوباره انگشتم را روی دکمه‌ی سبزِ صفحه کلید فشردم و نفر بعدی جواب داد. گل از گلم شکفت. تا پرسیدم: «رای‌تون کیه؟» با خونسردی گفت: «رأی بی رأی. تاثیری نداره رای من که. همه‌شون یکی‌ان‌.» با مهربانی پرسیدم: «این چند سالی که رای ندادین تاثیری داشته؟» سکوت کرد. غلظت مهربانی صدایم را بالا بردم و گفتم: «به حرفام فکر کنین. مزاحم‌تون نمی‌شم بیشتر از این‌.» 🔻تماس بعدی کمی اوضاع فرق کرد. گفت: «می‌خوام به آقای پزشکیان رای بدم.» از برنامه‌های آقای جلیلی برایش گفتم. از تفکر و تیم آقای پزشکیان هم گفتم. با صدایی متعجب گفت: «نمی‌دونستم آقای پزشکیان مثل دولت روحانیه. ان‌شاءالله به آقای جلیلی رأی میدم.» 🔻امیدم برای گرفتن شماره‌ی بعدی محکم‌تر شد. بحث رأی که شد، گفت: «خیالت راحت! رأی من آقای جلیلیه.» خوش‌حال شدم و گفتم: «حالا که خودتون روشن هستین برای آقای جلیلی تبلیغ کنید.» با جان و دل پذیرفت. 🔻چهار ساعت گذشت. با ۴۰ شماره، تماس گرفتم. نصف‌ش یا خاموش بود یا دسترس نبود. از ۲۰ تماس دیگر، ۵ نفر مایل به صحبت نبودند. ۳ نفر گفتند رأی‌ام شخصی است. ۵ نفر رأی نداده بودند که ۳ نفرشان گفتند که وقت نکردیم و تنها ۲ نفر گفتند رأی بی‌رأی. ۷ نفر همکاری خوبی کردند که ۳ نفرشان پزشکیانی بودند و ۲ نفرشان منصرف شدند و به جلیلی رأی می‌دهند. ۴ نفر هم رأیشان جلیلی بود که تشویق به تبلیغ شدند. گوشی را گذاشتم کنار و با خودم گفتم: «این هفته نباید شب و روز بشناسم.» 📲 شما هم روایت‌های‌تان را برای ما به آیدی زیر ارسال کنید: 🆔 @zfarhadisadr 🔺به کانال روایتِ «یک ایران جهش» بپیوندید: ➕@revayatejalili
هر ماشین یک ستاد ✌️ 📲 شما هم روایت‌های‌تان را برای ما به آیدی زیر ارسال کنید: 🆔 @zfarhadisadr 🔺به کانال روایتِ «یک ایران جهش» بپیوندید: ➕@revayatejalili