چشمی که آلوده شده باران ندارد
بی توبه این آلودگی پایان ندارد
دیگر حجاب افتاده روی چشم هایم
از بَس که اُنسی دیده با قرآن ندارد
هاتف ندا داده "دُعیتُ أَیُها النَاس"
کاری خدا انگار جز احسان ندارد
حالا که در باز است، پس درهم بیایید
اینجا کرم خانه است این و آن ندارد
تا آمدم داخل ، مرا طوری بغل کرد
احساس کردم غیرِ من مهمان ندارد
جز با توسل ، گریه کردن ، توبه کردن
پرواز کردن تا خدا امکان ندارد
راه شهادت ، نیمه شب اشک است و اشک است
جا مانده هرکس دیده ی گریان ندارد
می آیم اینجا شاید آقا را ببینم
یوسف دلی خوش، گویی از کنعان ندارد
تا او شبی دستِ دعا بالا نگیرد
تأثیر، فریادِ گنهکاران ندارد
این سرزمین نذر امیرالمؤمنین است
بیهوده حیدر عشق بر سَلمان ندارد
ما با دعای فاطمه عَبدُالحسینیم
کی گفته زهرا لطف بر ایران ندارد
سر تا سرِ عالم چو ایران سرزمینی
مثلِ علی موسی الرضا سلطان ندارد
هرکس که شک دارد شفا دست حسین است
سوگند بر تربت که او ایمان ندارد
راهِ نجف تا کربلا راهِ بهشت است
جز کربلا عاشق سر و سامان ندارد
دلداده ی آوارگی در اربعینم
درد جدایی جز حرم درمان ندارد
🌹محفل ذاکرین ریحانةالنبی(س)🌹
|⇦•دوباره سُفره ی شب ...
#مناجات ویژۀ ماه مبارک رمضان
دوباره سُفره ی شب زنده دارها وا شد
دوباره مسجد و محراب خانۀ ما شد
دوباره زمزمۀ دانه های تسبیحم
دوباره دستِ دعای من و مفاتیحم
دوباره با شهدا افتتاح می خوانم
و پای دینِ خدا با امام می مانم
دوباره بال گشایم دو دستِ خالی را
فرازهای ابوحمزۀ ثمالی را
ببار ابر خطاپوش، ماه رحمت شد
ببخش صاحبِ خانه، دوباره زحمت شد
ندای دعوت و این سفره های روحانی
منی که بی سر و پایم کجا و مهمانی
کنار سفره من آداب را نمی دانم
فقط رسیده ام و خواب نمی دانم
دلا بیا که خطا را به آه می بخشند
بیا که به خاطرِ زهرا گناه می بخشند
به روزه خوار بگو توبه در حضور اینجاست
هزار توبه شکستی بیا، غفور اینجاست
کنارِ یار نشستن چه لذّتی دارد
گناهکار هم انگار عزتی دارد
به جز کنارِ دعا خوان دلم نمی مانَد
دلم گرفته چرا روضه ای نمی خوانَد؟
افتاده بود روی زمین، زیرِ دست و پا
شعرم تمام می شود اینجا رِوایت است
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت
هوا ز بادِ مخالف چو قیرگون گردید
عزیزِ فاطمه از اسب واژِگونگردید
خسته بود آقا!
تازه روی اسبِش نشسته بود آقا
🌹محفل ذاکرین ریحانةالنبی(س)🌹
#مناجات وتوسل به امام زمان روحی له الفدا ویژۀ ماه مبارک رمضان
تقصیر ماست آقا از تو خبر نداریم
حتی به خیمه ی تو راهِ گذر نداریم
شرمنده ایم اگر که در محضرت فقیریم
چیزی برای عرضه جز چشم تر نداریم
«یابن الحسنکجایی؟ مُردم از این جدایی»
ما را ببخش این قدر بی تو خوشیم و خوشحال
اصلاً برای دوری خونِ جگر نداریم
تو همنشین مایی، ما همنشین اَغیار
حالِ گناه داریم اشکِ سحر نداریم
دستی بکش سرِ ما، هر چند رو سیاهیم
ما غیرِ خانه ی تو جایی دگر نداریم
مانندِ کودکی که دستش به دستِ باباست
تا به خودِ قیامت دست از تو بر نداریم
این روزها شدیداً دلتنگِ کربلاییم
اما هزار افسوس اذن سفر نداریم
آه از همان زمان که، خواهر به روی تل گفت
ما را ببین برادر معجر به سر نداریم
#شاعر: سید پوریا هاشمی
#مناجات_باخدا
#یاصاحب_الزمان
#بالحجه_الهی_العفو
#یونس_وصالی
#ماه_رمضان
برای دردهایم روز و شب فکر دوا کردم
برای جرعه ای از جام فیض تو دعا کردم
تو گفتی رَتِّلِ اَلْقُرْآنَ تَرْتِيلاً ، به روی چشم
رسیدم تا به اُدْعُونِي تورا از جان صدا کردم
مرا قُلْ يٰا عِبٰادِي ، اَلَّذِينَ أَسْرَفُوا امید
چرا که از ولادت تا کنون خبط و خطا کردم
تو با لاٰ تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اَللّٰهِ ات مرا خواندی
من این دل را به مهر و رحمت تو آشنا کردم
فَمِنْهُمْ مَنْ قَضىٰ نَحْبَهُ سخن از عهدبستن شد
و با خود گفتم آیا بر عقود خود وفا کردم؟
تو پرسیدی أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يٰا بَنِي آدَمَ ؟
نه واللهِ ... رَهَم را از صراط تو جدا کردم
أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اَللّٰهَ را خواندم نفهمیدم
کجا محض رضای تو کمی شرم و حیا کردم؟
من نادان به فکر خود نمایی و ریا بودم
تمام کارهایم را من از روی ریا کردم
خوش آنان که رَضِيَ اَللّٰهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْه اند
بدا بر حال همچون من که بر خود بد روا کردم
تو گفتی این جهان لهو و لعب ، باشد متاعش کم
ولی دل را به دنیا و متاعش مبتلا کردم
إِذِ اَلْأَغْلاٰلُ فِي أَعْنٰاقِهِمْ میترسم از آن روز
مرا رحمی نما یارب اگر چه ظلم ها کردم
به إِنَّ اَللّٰهَ تَوّٰابٌ رَحِيم ات میدهم سوگند
ببخش آن جمله اعمالم که تنها در خفا کردم
خودت گفتی برای قُربِ من با واسطه آیید
دلم را خوش به اولاد کریم مرتضی(ع) کردم
برای این که گردد شاملِ حالِ دلم لطفت
نشستم دست بر سینه و رو بر کربلا کردم
برای آن که گردد ضامنم شاهِ غریبِ طوس
دو خط روضه ، دو قطره اشک هم نذرِ رضا(ع) کردم
سخن از روضه شد یاد لب خشک علی اصغر (ع)
در آن وقت و در آن ساعت میان گرگ ها کردم
میان کوفیان يا قَوْمِ، إِنْ لَمْ تَرْحَمُوني گفت
فدای غربتش باشد اگر بُغض و بُکا کردم
التماس دعا
سروده از شاعر و مداح اهلبیت علیهم السلام :
#یونس_وصالی (یونس)
#همه_اش_لطف_حضرت_زهراست
#هیئتفرهنگیمذهبیقاسمبنالحسن
عضویت در کانال سوزِقلم در پیامرسان تلگرام
📲 http://t.me/souzeGhalam
عضویت در کانال سوزِقلم در پیامرسان ایتا
📲 http://eitaa.com/souzeGhalam
#دوبیتی های شروع ماه مبارک رمضان
شکر لله رمضان ماه خدا باز آمد
در سحر نغمه ی الله به آواز آمد
سفره ی رحمت و بخشایش او گشت عیان
بار دیگر دل عشاق به پرواز آمد
****
فضا آکنده از عطر خدا شد
دوباره سفره ی رحمت بپا شد
بهار بندگی و توبه آمد
ز حق رزق کریمانه عطا شد
****
با رمضان نور و صفا آمده
سفره ی پرفیض خدا آمده
رحمت حق بار دگر شد عیان
ماه مناجات و دعا آمده
****
آمده ماه رمضان ماه عشق
بندگی و سجده به درگاه عشق
درگه لطف و کرمش گشته باز
تا که کنی بندگی شاه عشق
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
#مناجات رمضانی و گریز به کربلا
باز ماه رمضان آمد و مهمان توام
بر سر سفره ی تو چشم به احسان توام
باز ماه رمضان آمد و گریان هستم
تو ببین حال تباهم که پریشان هستم
با همه کثرت عصیان تو گرفتی دستم
لطف تو شامل من بوده که مهمان هستم
رمضان است که آغوش تو بر من باز است
نیمه شب اشک و دعا با دل من دمساز است
با همه بار گناهم تو نجاتم دادی
دعوتم کرده ای و برگ براتم دادی
یعنی از آتش دوزخ تو رهایم کردی
و مرا شیفته ی کرب و بلایم کردی
بار الها به پیمبر به علی و زهرا
گنهم عفو نما و ببرم کرب و بلا
کربلایی که غمش بُرده همه تاب و تَبَم
شده دوریِ حرم غُصه ی هر روز و شبم
در غروب رمضان تشنه و بی تاب شدم
یاد لب تشنگیِ حضرت ارباب شدم
یاد آن خنجرِ دشمن به روی حنجرِ شاه
خواهرش از روی تَل سوی حسین کرده نگاه
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
#غزل ماه مبارک رمضان
در رمضان هر دلی بوی خدا می دهد
بوی مناجات عشق بوی دعا می دهد
خوان کرم را خدا بار دگر گُستَراند
رحمت حق دائماً بر دل ما می دهد
عطر خوش هر سحر بر همه دلها نشست
لحظه ی افطار ،حق، نور و صفا می دهد
چشم امید همه بر کرم و لطف اوست
دعوت او کن قبول تا که ندا می دهد
چاره ی بیچارگان نسخه ی درمان اوست
درد دل افشا بکن تا که شفا می دهد
قلب همه عاشقان حریم اَمن خداست
دل چو حریمش شود قدر و بها می دهد
دیدن عرش خدا وَجه حسین است و بس
به هر که مشتاق اوست کرببلا می دهد
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
#زمزمه ی زیبای مناجات ماه رمضان
شبای رحمت و دعا از راه رسیده
شبای آشتی کنونِ با خدا رسیده
رسیده رحمت خدا از آسمون
مهمونی داره باز خدای مهربون
ببین که از کرم می ده پناهمون
اِغفرلَنا ذُنوبَنا یا رَبَّنا (۳)
چی میشه که منو به پیشت می کشونی
با رو سیاهیم بین خوبات می نشونی
ببین گدا اَم و تویی پادشاهم
اومده ام باز با دل پر گناهم
غیر تو یاری ندارم ای پناهم
اِغفرلَنا ذُنوبَنا یا رَبَّنا
شبای این ماه پر از غم و سوز و گدازه
دست گدا ، رو به خدای بی نیازه
آرزومونه که بیاد آقای ما
تا که باهاش یبار بریم کرببلا
ناله کنیم برا حسین تو قتلگاه
اِغفِر لَنا ذُنوبَنا یا رَبَّنا
تشنگیِ ماه رمضون به اشک و آهه
آه از لبِ خشک حسین تو قتلگاهه
آخه حسین لحظه ی آخر تشنه بود
حنجر خشک آقا زیر دِشنه بود
حنجر خشک آقا زیر دِشنه بود
غریب کربلا حسین ، آقا آقا (۳)
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
مناجات
بعد یک سال آمدم از راه
خسته و رو سیاه و شرمنده
انت کهف الامان! کجا برود
غیر درگاه لطف تو بنده؟
بنده ای که دوباره همراهش
کوله باری گناه آورده
بنده ای که بریده از همه جا
و به لطفت پناه آورده
عبد فرّار تو منم آری
حال اما "فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَیْکْ"
نٰادِماً مُذْعِنًا وَ مُنْکَسِرا
مُسْتَکینًا وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکْ
بگذر از بنده یا "کریم الصَفْحْ"
ای که بر سینه دست رد نزدی
با تمام وجود می گویم:
"یا رجایی عَلَیْکَ مُعْتَمَدی"
آمدم تا دوباره گریه کنم
گریه درمان هر پریشانی است
اشک تنها سلاح سربازی است
که میان حصار زندانی است
حرف از گریه شد؛ دلم لرزید
یاد "یابن شبیب" افتادم
یاد "ان کنت باکیا لشّی"
یاد "شیب الخضیب" افتادم
من بمیرم برای آقایی
که میان دو نهر آب روان
با لب تشنه... بس کن ای شاعر
السلام علیک یا عطشان
بارالها بدون شک آخر
همه را با حسین می بخشی
بهر بخشش بهانه می خواهی
تو به یک "یا حسین" می بخشی
احسان تبریزیان
.
•بی چاره ام ،دل خسته ام ...
مناجات ویژۀ #ماه_رمضان
بی چاره ام، دل خسته ام، زارم، نزارم
باز آمدم چون ابرِ بارانی ببارم
قلبِ سیاه و چَشم خشک آورده ام من
اشکم نمی آید، گره خورده به کارم
غیر از گناه و معصیت انگار اصلاً
کاری نمی آید از این چَشمان تارم
حرفِ جدایی را نزن، دِق می کنم من
من که به جز این خانه جایی را ندارم
چیزی به جز بارِ گُنه بر شانه ام نیست
بارِ مرا بردار که افتاده بارَم
هِی قولِ توبه می دهم اما چه سودی
دیگر به قولِ خویش اطمینان ندارم
من را بسوزان اعتراضی که ندارم
نا اهلم و می دانم اصلاً اهلِ نارَم
بَد جور دلتنگ غروب کربلایم
ای کاش میشد سر بر آن تربت گذارم
این روزها، روضه به پا کردند در من
این روزها یادِ لبِ خشک نگارم
قربان آن خواهر، که پای نیزه می گفت:
حالا ببین بر ناقه ی عریان سوارم
یک روز عباسِ علی دور و برم بود
حالا به شمر و حرمله افتاده کارم
🌹محفل ذاکرین ریحانةالنبی(س)🌹