eitaa logo
| رِیحٰانَةُ‌ الْزِینَبْ |
441 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
628 ویدیو
8 فایل
اینجا یک دورهمیه برای ما دخترای نوجوون 😊 برای ما ریحانه‌ های خدا 🌸 ما قراره کنار همدیگه کلی اتفاقای خوب رو رقم بزنیم 😎 کنارمون بمون🌱 لینک ناشناسمون😉👇🏻 https://gkite.ir/es/9484795 📩 ارتباط با ما: @Asgari_M
مشاهده در ایتا
دانلود
کسی ‌سوال‌ می‌کند به خاطر چه زنده‌ ای؟ و من برای زندگی تو را بهانه می‌کنم ✍🏻 ارسالی از ریحانه ها [🌸]@reyhanatozeynab
امروز به نیت شهید اشکانی درس بخونیم😉 ○وقتی درسمون و به نیت شهدا می‌خونیم یعنی درس، وقت، تلاش و... همه به توان دو می‌شه😍 ╭๛𝒋𝒐𝒊𝒏⃟   ╰┈➤@reyhanatozeynab
50.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کم نیستند بانوان توانمند در جامعه امروز، نکته اینجاست که یک زن موفق الزاما یک جهان بانو نیست، اما می‌تونه به یک جهان بانو تبدیل بشه. یک جهان بانو ممکنه هیچ افتخار کشوری و بین المللی نداشته باشه، ممکنه معروف و مشهور نباشه اما یک جهان بانوی آسمانی باشه. شاید فقط یک مادر باشه که رسالتش تنها، مادر بودنه! ممکنه یک زنِ باگذشت باشه🌟 یک زن حق بین، حق گو، ممکنه یه حامی محکم باشه😊❤ 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
ایشون همون فائزه خانوم قشنگمون با ادمین‌ جان هستن که با هم، رفتنِ به کتابخونه رو تجربه کردن🥰 که ادمین جانم مغزش دیگه فکر کنم سوخته بود، گفت عه فائزه بریم دیگه من امتحان فردام و راحت ۱۸ می‌شم😂 یادتون اومد؟! یا بیشتر توضیح بدم😁 خوب خواستم اول خاطره بازی کنیم که دوران امتحانات ترم اول و یادتون بیارم که.. چجوری همه دست به دست هم دادیم و به عشق حاج‌قاسم با تلاش جدی شروع به درس خوندن کردیم!! حالا هم الان باید با این نیروی به‌توان‌دو مون، این امتحانات باقی‌مونده رو بترکونیم👊😍 باشه دخترا؟؟ ○پس از ساعت ۴.۳۰ شروع می‌کنیم تا ساعت ۷.۳۰ ♡فقط ۱۵ دقیقه استراحتتون و یادتون نره😉 ┏⊰❁♡❁⊱━━━─━┓ @reyhanatozeynab ┗━─━━━⊰❁♡❁⊱┛
بسم الله الرحمن الرحیم به لطف خدا و نگاه اهل بیت سلام الله علیهم راهی سفر_نور شده ایم... قصد داریم طی یک سفرنامه، به نقل از یکی از همسفران شما را در این زیارت سهیم نماییم 😊😍 هر روز، یک پست از سفرنامه تقدیم نگاهتان.
🔖 سفرنامه : 🔹 پرده اول. فرودگاه بین المللی امام خمینی ره بسم الله الرحمن الرحیم نگاهم که به تابلوی ترمینال سلام افتاد ... گفتم السلام علیک یا ابا عبدالله✋ باورم نمیشد شب میلاد امام رضا علیه السلام ما را به عتبات معصومین در عراق حواله کرده باشند... یاد دو هفته گذشته افتادم که وقتی روبرو پنجره فولاد ایستاده بودم گفتم اقا جان نشد که شب عید فطر کربلا باشیم ... خیلی دلم هوای ارباب بی کفن را کرده ... و ان لحظه نمیدونستم که اقا جانم داره برات سفر را امضا میکنه☺️ ذیقعده که شد ایام دهه کرامت بود و دلم مدام پیش امام رضا جانم ... عده ای از دوستان خداحافظی کردن و راهی مشهد شدند. عده ای هم راهی حرم کریمه اهل بیت حضرت معصومه سلام الله علیه. چند نفری هم در تدارک سفر حج بودند و یاد ان سال سفر حج را تو دلم زنده میکرد. سفرشون آنقدر یهویی شده بود که خودشان هم باورشون نمیشد که میشه بدون هیچ امادگی فقط وقتی تو شبهای قدر داری دعای جوشن میخونی و با تمام وجودت میگی یا رب البیت الحرام .... صاحب بیت بگه لبیک لبیک .... رفیقم اماده سفر حج میشد و من با ارامش رفتنش را نظاره میکردم و دعا میکردم با معرفت باشه. از نظر کاری حسابی شلوغ بودم و سعی میکردم به همه کارها برسم ... برنامه ریزی تابستان و ایام غدیر و محرم و ... حسابی فکر و ذهنم را مشغول کرده بود. یکی از بچه ها که امد تو اتاقم و گفت میشه چند دقیقه وقتتون را بگیرم با بی میلی سرم را از روی کاغذها بلند کردم و گفتم بفرمایید و تو دلم خدا خدا میکردم کوتاه بگه و حرف بی مورد نباشه ... یهو گفت کربلا جور شده میایید؟ انگار برق بهم وصل شد. گفتم جدی !!!! گفت اره .پیگیری کنم؟ گفتم اره حتما. گفت چه تاریخی؟ گفتم هر تاریخی که شد. گفت باشه و رفت. و من یهو یه نگاهی به اسم حضرت زینب روی دیوارم انداختم و قطره های اشک را پاک کردم. فقط گفتم خانممم.... خلاصه انقدر با سرعت همه چیز جور شد که فقط یادم میاد دو سه روز به سفر مونده بود و من را مثل فیلم ها رو دور تند گذ اشته بودند. هماهنگی برنامه ها و ... چند تا جلسه و پروژه مهم ... اما اصلا برام مهم نبود. انگار به هیچ چیز جز ابا عبدالله نمیتونستم فکر کنم.... تمام لذت سفر کربلا به همین فکر نکردن هاست! اصلا مگر عاشق دودوتا چهارتا بلد است؟! اصلا مگر به دیدار معشوق می گوید باشد برای بعد؟! 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
شهید صدرزاده شهیدی که امروز به نیت ایشون درس می‌خونیم☺️ ╭๛𝒋𝒐𝒊𝒏⃟   ╰┈➤@reyhanatozeynab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این گذشته‌ی ماست... پر از قدرت و اقتدار! به گذشته نگاه کن و ذخیره آینده ات کن... [🌸]@reyhanatozeynab
هنریا در چه حالن امحتاناتون و تا الان چطور دادین😉 الان چه هنری چه انسانی چه تجربی چه ریاضی همه‌مون هدفمون مشترکه🥰 منظورم از هدف مشترک درس خوندنه.. پس👇 ◇از ساعت ۴.۴۰ با هم می‌خونیم تا ساعت ۷.۴۰ فقط برای خسته نشدن و تمرکز بیشتر تو درس👇 ♡هر ۴۵ دقیقه درس ۱۵ دقیقه استراحت😍 ╭๛𝒋𝒐𝒊𝒏⃟   ╰┈➤@reyhanatozeynab
🔖 سفرنامه : 🔹 پرده دوم. شارع الرسول نجف اشرف دیگه کبوتر دل طاقت نداشت و عجیب بال و پر میزد .... انگار مثل کبوترای حرم دلش میخواست خودش رو به صحن و سرای حضرت برسونه و باری سبک کنه .... انقدر دلتنگ بودم که حد نداشت ... و حالا من بودم و خیابان شارع الرسول که انتهای آن تصویر چشم نواز صحن و سرای پدر خودنمايي میکرد .... تصویری که بالای آن با خط درشت نوشته بود: "السلام علیک یا اخا رسول الله" هر چه نزدیکتر ... بیتابتر .... یادم نمیاد اذن دخول خوندم یا نه .... یه وقت به خودم امدم که چسبیده بودم به ضریح و انگار دلم میخواست از لابلای مشبکهای ضریح ذوب بشم و برم بچسبم به قبر .... حس بچه ای رو داشتم که تو بغل پدر آروم گرفته .... تا اومم لب باز کنم به درد دل .... لب فرو بستم و آروم در گوش ضریح گفتم همه چی خوبه 😭😭😭 حس دختریم گل کرده بود و با وجودی که میدونستم عالم به اسرار و خفیات هست ولی دلم نیومد شکایتی کنم .... به خودم گفتم همیشه که نباید غر زد .... خندیدم و بیشتر خودم رو به ضریح فشردم .... انگار دلم میخواست بیشتر اغوش پدرانه امیرالمومنین رو احساس کنم .... ظاهرا صورت به ضریح میمالیدم و باطنا غرق در نور پدر و جرعه نوش از جام مستی .... مستی که با هیچ هوشیاری عالم دلم نمیخواست عوضش کنم. شروع زیارت با خودمان است ولی پایانش... دل کندن عجیبی می خواهد! آخه پدر و دختر که لطفشان انتها ندارد ☺️ چاره ای نبود جدا شدم از ضریح و اومدم کنار و به نظاره بسنده کردم. دوستانی که چند روز پیش حرکت کرده بودند رو دیدیم ... دعا کردم تو بهشت هم کنار امیرالمومنین ع همدیگر رو پیدا کنیم. حس بچه هایی رو داشتیم که تو خانه پدری دور هم جمع میشوند. وقتی میرفتیم سمت نماز جماعت یه نفر گفت شما مال کرج هستید؟! گفتم بله گفت مال زینبیه !! گفتم بله. گفت پس درست شناختمتون من از مخاطبان شما هستم 😊😊 او ابراز لطف میکرد و من در دل با حضرت زینب س نجوا میکردم و بخاطر ابرویی که بواسطه خادمی خانم پیدا کردیم تشکر میکردم. یاد گیت بازرسی سپاه تو فرودگاه افتادم. اونجا هم مامور سپاه ما رو به نام زینبیه میشناخت☺️☺️☺️ 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f