وقتی از آقاصاحبالزمان(عج) سئوال کردن برا کدوم روضه فرمودید ؛
یا جدا اگه اشک چشمم تموم بشه خون گریه میکنم.....
روضه ی عموتون عباس بود؟فرمود:نه ؛ اگه عموم هم بود خون گریه میکرد....
روضه ی جد غریبتون بود؟فرمود:اگه جد غریبم بود خون گریه می کرد....
کدوم روضه بود آقا جان؟ روضه ی علی اکبر؟نه.اگه علی اکبر و قاسم همه برادر های قمربنی هاشم هم بودن با من خون گریه میکردن....
•| رِیْحانَةُالنَّبْی |•
وقتی از آقاصاحبالزمان(عج) سئوال کردن برا کدوم روضه فرمودید ؛ یا جدا اگه اشک چشمم تموم بشه خون گریه
پس آقا کدوم روضه است؟
فرمود: من برا اون روضه ای خون گریه میکنم ؛ که عمه جان من زینب و سه روز و سه شب؛ پشت دروازه های ساعات نگه داشتن😭💔
رقاص های شهر شام رو خبر کردند....😭
امان امان امان...💔
یاایندلشکستهیماراصبورکن
یا؛لااقلبهخاطرزینبظهورکن
#صاحبنا
وقتی امشب با عمه جان ؛ زینب آه میکشی....
تمام آه کشیدنت رو ثواب و تسبیح مینویسند....
•| رِیْحانَةُالنَّبْی |•
وقتی امشب با عمه جان ؛ زینب آه میکشی.... تمام آه کشیدنت رو ثواب و تسبیح مینویسند....
روضهخوانیخواهرتباتوست
نوبتتوستوقتتلقیناست
اما حسین جان♥️
روضههارابخوانبلندچونکه
گوشهایمهنوزسنگیناست😭
•| رِیْحانَةُالنَّبْی |•
روضهخوانیخواهرتباتوست نوبتتوستوقتتلقیناست اما حسین جان♥️ روضههارابخوانبلندچونکه گوشهایم
وقتی عبدالله(همسر خانم زینب) سئوال کرد ؛؛؛
خانم،نشنیده بودم،دست به دیوار بگیری راه بری ؛ دلیلش چیه!؟
خانم فرمود :
عبدالله دست از دلم بردار....
عبدالله اینقدر تو مسیر کربلا تا شام ؛
با تازیانه به سرم زدند اینقدر سیلی زدند😭
اگه می بنی چشمام دیگهکم میبینه....💔
اگه میبینی گوش هام سنگین شده....💔
بخاطر ضرب تازیانه ها و دستای سنگینشونه😭😭
•| رِیْحانَةُالنَّبْی |•
وقتی عبدالله(همسر خانم زینب) سئوال کرد ؛؛؛ خانم،نشنیده بودم،دست به دیوار بگیری راه بری ؛ دلیلش چیه!؟
تو نبودی و در نبودن تو....
حرمت بین صد حرامی بود💔
بعد تیغ کشیده ی کوفی...
نوبت نیزه های شامی بود😭
•| رِیْحانَةُالنَّبْی |•
تو نبودی و در نبودن تو.... حرمت بین صد حرامی بود💔 بعد تیغ کشیده ی کوفی... نوبت نیزه های شامی بود😭
خانم فرمود :
عبدالله ؛
نفسای آخرمه...
حلالم کن ؛ بگو کنیزا بسترم رو ببرند داخل حیاط زیر آفتاب پهن کنند....
کنیزا اشاره کردن اقا نه!!!
عبدالله گفت:من نوکر زینبم....
از اولم همین بوده ؛ شوهر چیه!؟
هرچی خانم بگه....
فقط گفت:چرا بی بی جان؟
فرمود : عبدالله تو میدونی ؛ من حسینیم رو یادم نمیره💔
دیدم داداشم آروم پنچههاشروخاک میکشه😭
منم باید مثل داداشم زیر آفتاب جون بدم 💔
•| رِیْحانَةُالنَّبْی |•
خانم فرمود : عبدالله ؛ نفسای آخرمه... حلالم کن ؛ بگو کنیزا بسترم رو ببرند داخل حیاط زیر آفتاب پهن ک
دیدی روضه خون ها کنار هم باشن ؛ میگه تو روضه بخون من دیگه نفس ندارم ؛؛؛
لحظه های آخر روضه هارو زینب خوند حالا،گفت:
روضه خوانم بخوان که با نفست ؛
بوی پیراهن تو پیچیده💔😭
میشوم من به دستی که ؛
بوریا برتن تو پیچیده😭💔
•| رِیْحانَةُالنَّبْی |•
دیدی روضه خون ها کنار هم باشن ؛ میگه تو روضه بخون من دیگه نفس ندارم ؛؛؛ لحظه های آخر روضه هارو زینب
کسی جرأت نداره ؛ نزدیک خانم بشه....
زیر آفتاب شیئی رو روی سینه قرار داده....
مثل جونش از خودش جدا نمیکنه....💔
همچین که دست بیجونش افتاد ؛
عبدالله جلو اومد ؛ دیدن پیراهن خون آلود حسین(ع) رو روی سینه گرفته😭💔
•| رِیْحانَةُالنَّبْی |•
کسی جرأت نداره ؛ نزدیک خانم بشه.... زیر آفتاب شیئی رو روی سینه قرار داده.... مثل جونش از خودش جدا نم
خدایا به حق صبوری حضرت زینب کبری ؛ ظهور امام زمانمان را بر ما نزدیک نزدیکتر بگردان.....
خدایا به حق دل صبور عمه جانمون رهبر عظیم الشأن مارو درپناه خودت سالم و سلامت حفظ بفرما....
خدایا به حق نگاه حضرت زینب(س) به ما نوکرا ؛ این بیماری منحوس کرونا رو از سراسر جهان پاک و طاهر بگردان....
عمه جان ؛؛؛
شب وفاتتونه....
خوبه ما نوکرا رو از خدا بخواین....
دعاکنید عاقبت بخیر بشیم خانم♥️
💠به برکت صلواتی بر محمد و آل محمد💠