ریحانه زهرا:))🇵🇸
🌱 ؛
°
•
بینهمـهسختـیهاوآشـوبهایزندگـی
دلــمخوشاستکهازحالمباخـبری . .
-یاصاحبالزمان💙🌱!
#اللـهمعجـللولیـکالـفرج | #امام_زمـان
7.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شماهاخاموششکردین...:)💔🥀
#آرمان_عزیز
✾࿐༅🍃🌹🍃༅࿐✾
وصیتڪردهبود ڪہقبرِمن بایدخاڪے باشد.⇜✋🏻📜
شهیدفخار شهیدشد ولےبر اثرتوجہنداشتن بہوصیتشهید،بر روےقبرشهید سنگ قبر مےگذارند.⇜🍃
فرداے آنروز مےآیندگلزار،ناگہانمےبینندڪہ
سنگقبر شڪستہ،⇜😨
دوبارهسنگ قبر
براےآنشہید قرارمےدهند.⇜🕯
روزبعد دوباره بہگلزارمےآیند
وباڪمالتعجب مےبینندڪہ سنگقبر شڪستہاست.⇜😥
شبروزدومشهیدبہخوابنزدیڪانشمےآید ⇜💤💁🏻
ومےگوید:
[مگرمنوصیتنڪردهامڪہ
قبرمنخاڪےباشد]⇜🖤
واز آنروزتا الان
قبر آنشهید درگلزارشهداےڪازرون خاڪے است.⇜😍🤩
ـ ـ ـــ ـ ـ
💖¦⇠#شهید_صمد_فخـار
دخترش دانشگاه شهید بهشتی تهران ، درس
میخواند ؛ بھ کسی نگفتھ بود کھ دختر ِ حاج
قاسم است . استاد در روند تحصیلش مشکل
درست کرد . حاج قاسم وقتی مطلع شد ، پدری
را تمام و کمال اجرا کرد و گفت : دخترم برای
حل مشکلت هم.، نگویی کھ دخترِ من هستی !
- شهیدقاسمسلیمانی🌱
#حاج_قاسم
امروز،زندرڪشورهامۍتواند✨
درمیدانسیاستوفعالیتهاۍ🌱
سیاسۍواجتماعۍوجھادۍو🌸
ڪمڪبہمردموانقلابوحضور✉️
درمیدانهاۍگوناگون،شخصیت☕️
خودشراباحفظمتانتو؛وقارو❣️
حجاباسلامۍنشانبدهد.😌🌻
رهبرانقلاب:)
#چادرانہ
•°﴾🧕🏻͜͡🧕🏻﴿°•
#فوت_وفن_رفاقت🐣
رفیق #ترسو مفتش هم گرونه😤
هم خودش بی اراده است، هم باعث سستی تو می شه!😪😱
پس بزارش کنار...!😉
بلا فاصله نگاهم 👀به سرابراهیم افتاد🤯
قسمتی از موهای بالای سر او سوخته بود😲
مسیریک گلوله را می شدبرروی موهای اودید🔥
باتعجب گفتم😳:
داش ابرام سرت چی شده🤔؟
دستی به سرش کشید🙆♂️
بادهانی که به سختی باز میشدگفت😧:
میدانی چراگلوله جُرات نکرد وارد سرم بشود💪؟
گفتم چرا🤨؟...
ابراهیم لبخندی زدوگفت🙂:
گلوله خجالت کشید😓وارد سرم بشود،چون پیشانی بند *یامهدی*
به سرم بسته بودم♥️...
#شهید_ابراهیم_هادی♥️
#تـلـنـگـر
حواست باشه که هیچوقت، هیچ کسی رو مسخره نکنی :)
چون حتی اگه پیامبر (ص) هم برات 70 بار استغفار کنه، خدا قبول نمیکنه :)🌱
#انـگـیـزشـیـ
هربار که زمین خوردی، دوباره بلند شو :)
بچه کوچیک هم بخواد راه رفتن رو یاد بگیره، صدبار زمین میخوره، اما باز هم بلند میشه :)🌱
دو گدا در خیابان نزدیک کُلوسیُو شهر رم کنار هم نشسته بودند. یکی از آنها روی زمین صلیبی گذاشته بود و دیگری یک ستاره داوود. مردمی که از آنجا رد میشدند به هر دو نگاه میکردند ولی فقط در کلاه گدائی که صلیب داشت پول مینداختند...
کشیشی از آنجا میگذشت؛ مدتی ایستاد و دید که مردم به گدائی که ستاره داوود دارد کمکی نمیکنند.
جلو رفت و گفت: رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا یک کشور کاتولیکه، تازه مرکز مذهب کاتولیک جهان هم هست. پس مردم به تو که ستاره داوود داری به خصوص که درست نشستی بغل دست گدائی که صلیب دارد چیزی نمیدهد. در واقع از روی لجبازی هم شده به او پول میدهند نه به تو.
گدائی که ستاره داوود داشت بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد به گدای صاحب صلیب و گفت:
هی "موشه" نگاه کن ببین کی آمده به برادران "گلدشتین" بازاریابی یاد میده؟؟؟!!! :)))
(خانواده گلدشتين؛ خاندانى ثروتمندو يهودى تبار بودند)
#دانستنی