ریحانه ولایت☘
📗#و_آنکه_دیرتر_آمد🦋 #قسمت_پنحم، بخش اول نویسنده: الهه بهشتی رفتم حنظل آوردم. جوان یکی از حنظل ها را
امشب فقط یک بخش از قسمت پنجم داستان جذاب #وآنکه_دیرترآمد رو تو کانال میزاریم...
علاقمندان به داستان انشاءالله فردا شب منتظر باشین❤️❤️
شکوه صبحتان☀️
آکنده از شادی های بی پایان🌸
عمرتان جاویدان😊
صبحتون طلایی🌻
موسسه فرهنگی هنری ریحانه ولایت
🔖 #واحد_امور_فرهنگی
🌐 @reyhanevelayat
002104(1).mp3
78K
#یک_آیه
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، نگوييد:
«راعنـا»، و بگوييـد: «انظرنـا»، و ايـن
توصيه را بشنويد؛ و اگر نه كافران را
عذابى دردناک است! ↵ بقره/۱٠۴
موسسه فرهنگی هنری ریحانه ولایت
✨ #واحد_امور_قرآنی
🌐 @reyhanevelayat
#انگیزشی
به بزرگی آرزوت فکر نکن؛ به بزرگىِ کسى
فکر کن که میخواد آرزوتو برآورده کنه..
براى برآورده شدن آرزوهات خدا رو برات
آرزو میکنم🤭💚'
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.چه کردی که شدی زینت عبادت؟ 😍 تو اصل معنای عبادتی 🌸🌷
به امید روزی که شب ولادتش، تو حرمش باشیم.
ولادت حضرت زینالعابدین مبارک ❤️
👤 #کلیپ حاج امیر کرمانشاهی
🌺 ویژهٔ ولادت #امام_سجاد
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
موسسه فرهنگی قرآنی ریحانه ولایت
🏳🏳 #هیأت_نوگلان_منتظر
🌐 @reyhanevelayat
#زیارت_امام_سجاد_ع
آیت الله مشکینی:
مبادا روز شهادت یا ولادت امامی بگذرد و شما آن امام را زیارت نکنید.
🌷ولادت با سعادت امام زین العابدین علیه السلام بر شما و خانواده گرامی مبارک🪴
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
موسسه فرهنگی قرآنی ریحانه ولایت
🏳🏳 #هیأت_نوگلان_منتظر
🌐 @reyhanevelayat
#به_وقت_لبخند
#عصرونه
لطفاً لبخند بزنید
یه ایرانیه بچشو میبره انگلیس، بهش میگه: تلاش کن دو ماهه انگلیسی یاد بگیری😎
دو ماه بعد برمیگرده مدرسه
بچههای مدرسه داد میزنن میگن:
ممد بیا، بابات اومده 😂😂😂
ریحانه ولایت☘
دعای #هفتم_صحیفه_سجادیه با صدای #علی_فانی موسسه فرهنگی هنری ریحانه ولایت ✨ #واحد_امور_قرآنی 🌐 @rey
📣📣 قرار شبانه راس ساعت ۲۱.
قرائت «#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه»
موسسه فرهنگی قرآنی ریحانه ولایت
✨#واحد_امور_قرآنی
🌐 @reyhanevelayat
ریحانه ولایت☘
📗#و_آنکه_دیرتر_آمد🦋 #قسمت_پنحم، بخش اول نویسنده: الهه بهشتی رفتم حنظل آوردم. جوان یکی از حنظل ها را
📗#و_آنکه_دیرتر_آمد🦋
قسمت ششم، بخش اول
نویسنده: الهه بهشتی
ترسیده بودم. در دل گفتم چطور آدمی است که هم مهرش به دلم افتاد، و هم ازش می ترسم.
در روی دورترین تپه محو شدند. احمد مات و مبهوت بر جای مانده بود.
گفتم:«عجب مردی! چه ابهتی!».
احمد آه کشید و وسط دایره نشست.
نمیتوانستم از مسیری که آنها رفته بودند، چشم بردارم. از آن احساس ضعف و بی حالی خبری نبود.
حتی دیگر ترسی از بیابان و حیوانات هم نداشتم.
دلم آرام گرفته بود.
گفتم:« قربان دستش! حالمان جا آمد».
خم شدم و بر آن شیار ظریف دست کشیدم. از به یاد آوردن آن دستان قوی و آن چشم های گیرا، قلبم پر از شادی شد.
کنار احمد نشستم و دستم را دور شانه اش حلقه کردم و گفتم:« خوشحال نیستی؟»
گفت:«شاید آن مرد آدمیزاد نباشد. مثلاً از ملائکه باشد. یا.....چه میدانم».
گفتم:« بعید نیست، با آن صورت مثل ماه ، آن دستان قوی، و آن بوی بسیار خوش.....شانه هایش را دیدی؟ اگر شانه من و تو را کنار هم بگذارند، باز هم از او باریک تر هستیم».
خندیدم و گفتم:«با آن حنظل خوردنمان».
احمد هم خندید. سر حال آمده بود. گفت:« شاید فرستاده رسول الله بود».
گفتم: «چقدر خود را به خدا نزدیک احساس می کنم».
با شرمندگی از احمد پرسیدم:« احمد تو نماز را کامل بلدی».
بر خلاف انتظارم تعجب نکرد. با محبت لبخند زد و گفت:« آب که نداریم، باید تیمم کنیم».
تیمم کردیم و قامت بستیم. احمد بلند می خواند و من تکرار می کردم.
اسم الله را آن طور می گفتیم که باید. چون میدانستیم خدا میشنود.
خورشید در حال غروب بود. نورش دیگر آزار دهنده نبود....
موسسه فرهنگی هنری ریحانه ولایت
📚 #واحد_کتابخانه
🌐 @reyhanevelayat
ریحانه ولایت☘
📗#و_آنکه_دیرتر_آمد🦋 قسمت ششم، بخش اول نویسنده: الهه بهشتی ترسیده بودم. در دل گفتم چطور آدمی است که
📗#و_آنکه_دیرتر_آمد🦋
قسمت ششم، بخش دوم
نویسنده: الهه بهشتی
تا شب یکسره از آن جوان حرف زدیم.
از جوانی و زیبایی و مهربانی اش.
وقتی حرفهایمان تمام میشد باز از نو شروع میکردیم.
اصلاً شب و بیابان و گرگ ها و حیوانات درنده را فراموش کرده بودیم؛
حتی فکی فردا و تشنگی گرسنگی و نگرانی خانوادههای ما نبودیم.
آن شب با آنکه ماه بدر نبود، به راحتی میتوانستیم همدیگر و دور و برمان را ببینیم.
روبهروی احمد نشسته بودم.
ودستانش را دور زانوانش حلقه کرده بود و به آرامی تکان میخورد. حرف می زدیم که وقتی مرد را دیدیم چه بگوییم، چه کار کنیم و چه بپرسیم.
چشمم به پشت سر احمد که افتاد و خشکم زد.
به فاصله ای نه چندان دور، اشباح سیاهی حرکت میکردند چشمهایشان میدرخشید .
از جا پریدم و گفتم:«گرگ».
احمد هم بلند شد و کنارم ایستاد. ترسان گفتم:« چه کار کنیم؟».
احمد گفت:« آرام باش».
نمیتوانستم آرام بمانم. از آن اطمینان و شجاعت خبری نبود. فقط میخواستم از آن دندانهای سفید که به سرعت نزدیک میشدند فرار کنم.
احمد فریاد زدم:« بدو احمد الان میرسند» و خواستم بدوم؛ اما احمد بازویم را گرفت و مرا به زور نشاند و گفت:« از جایت تکان نخور. مگر یادت رفت آن مرد چه گفت؟»
دست و پا زنان داد زدم:« ولم کن بگذار بروم. الان تکه پاره ما نمی کنند».
احمد شانه هایم را با شدت تکان داد و گفت:« دیوانه کجا می خواهی بروی؟ دور و برت را نگاه کن»
راست می گفت. گرگ ها جلوتر آمد ماده محاصره کرده بودند و با چشم های براق و تر سناک خیره مان بودند .
حتی صدای نفس نفس زدن و خرناسشان را هم می شنیدیم.
لرزه شدیدی به جانم افتاد و بحثی که داشت خفه ام می کرد، به هق هق گریه شدید مبدل شد.
بازوی احمد را چسبیده بودم و فکر می کردم خوب است اول خفه ام کنند تا زودتر بمیرم و هیچ نفهمم.
احمد ساکت بود و فقط می لرزید. بلاخره جسورترین گرگ ها جلو دوید.صورتم را بر شانه احمد فشردم و فریاد زدم:« نه ...نه ...».
هر لحظه منتظر پنجه ها و دندانهای تیز ای بودم که برگوشت تنم فرو روند؛ اما خبری نشد احمد نفس حبس شدهاش را بیرون داد و با لکنت گفت:« ن....نگاه کن».
چیزی که دیدم باور کردنی نبود.
گرگها حمله میکردند اما پوزه شان از شیار نگذشته، انگار دست نامرئی پسشان می زد.
احمد خوشحال و ناباوری پشت سر هم می گفت:« حالا دیدی! حالا دیدی!».
موسسه فرهنگی هنری ریحانه ولایت
📚 #واحد_کتابخانه
🌐 @reyhanevelayat
|•☀️
وقت آن است که
خدا را در درجه اول قرار دهی،
از خواب بیدار شوی و یک کلمه دعا کنی.
خدا را به خاطر هدیه زندگی که به تو داده است، ستایش کن.
صبحتون بخیر و شادی
موسسه فرهنگی هنری ریحانه ولایت
🔖 #واحد_امور_فرهنگی
🌐 @reyhanevelayat
002105.mp3
137.3K
#یک_آیه
کافران اهل کتاب، و مشرکان، دوست
نـدارنـد که از سـوی خـداونـد، خیر و
برکتی بر شما نازل گردد؛ در حالی که
خـداونـد، رحمـت خـود را به هر کس
بخواهـد، اختصاص میدهد.
و خداوند، صاحب فضل بزرگ است.
↵ بقره/۱٠۵
موسسه فرهنگی هنری ریحانه ولایت
✨ #واحد_امور_قرآنی
🌐 @reyhanevelayat
#چهار_شنبه_های_امام_رضایی
#به_وقت_سلام
#به_تو_از_دور_سلام
با تو این #هشت عجب حس عجیبی دارد
❤️ساعت ۸ به یاد #امام_هشتم❤️
صلوات خاصه #امام_رضا علیه السلام:
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹🍃
موسسه فرهنگی قرآنی ریحانه ولایت
🔖 #واحد_امور_فرهنگی
🌐 @reyhanevelayat
#گزارش
#جشن_تکلیف
🦋 لباس زیبای تکلیف الهی بر قامتت ای نوشکفته عبادت مبارک👏🌺
مراسم جشن تکلیف دختر گلمون در محل #سالن_اجتماعات_موسسه
فرهنگی_قرآنی_ریحانه_ولایت🎊🎉
ما هم جشن آغاز بندگی رو بهش تبریک میگیم💐👏
موفقیت و سلامتی شو از خدای مهربون خواستاریم🤲
امیدواریم جزء بنده های خوب خدا و از یاوران امام زمان باشه انشالله🤲
💌#و_یک_خبر_خوب_اینکه
موسسه فرهنگی قرآنی ریحانه ولایت آمادگی داره که #جشن_های_تکلیف رو چه به صورت #گروهی و چه به صورت #فردی با اجرای برنامه برگزار کنه☺️❤️
#واحد_امور_قرآنی
#واحد_امور_فرهنگی
#هیأت_نوگلان_منتظر
#واحد_فروشگاه
🌐 @reyhanevelayat
ریحانه ولایت☘
دعای #هفتم_صحیفه_سجادیه با صدای #علی_فانی موسسه فرهنگی هنری ریحانه ولایت ✨ #واحد_امور_قرآنی 🌐 @rey
📣📣 قرار شبانه راس ساعت ۲۱.
قرائت «#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه»
موسسه فرهنگی قرآنی ریحانه ولایت
✨#واحد_امور_قرآنی
🌐 @reyhanevelayat