eitaa logo
ریحانه الزهرا(س)🇵🇸
667 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
856 ویدیو
25 فایل
ࢪیـحـانـھ الـزهـࢪا تـنـها پـنـاھ امـݩ مـݩ❤ 🌹هـیـئـت دختࢪاڹ🌹 🌱ویژه نوجوانان🌱 ⚘اࢪتباط با ادمیݩ @Reyhaneha95⚘ مڪان:تبریز؛ خیابان بهار، کوی صفا ،مسجد علوی
مشاهده در ایتا
دانلود
Osveye Shahide Gomnam.mp3
9.38M
°•🌱 ○° اولین مدافع ولایت علی "یازهرا"🥺💔 🎼 🎤 🌷 @reyhaneZahraTabriz95
• • خدا میداند کھ این روزها؛ روزهای فاطمه«س» واین شب‌ها؛ شب‌های علی‌ست... :) -چندخط‌ازکتاب‌روزهای‌فاطمه •🥀• @reyhaneZahraTabriz95
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
27.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 خورشید عمرم بر لب بام است امشب... 🔻 روضه‌خوانی حجت‌الاسلام سیدبهاءالدین ضیایی در مراسم عزاداری شب شهادت حضرت زهرا(س) در حسینیه امام خمینی. ۹۹/۱۰/۲۷ 💻 @reyhaneZahraTabriz95
» 💌 🌹 همرزم شهـــید زین الدیــن: ‌ گفتم: نگـــرانتیم. این‌قدر موقع اذان توی جــاده نزن ڪنار نماز بخون. چند دقیقـہ دیــرتـر چی میشه؟ افتـادی دست ڪموله‌ها چی؟ خندید! گفت: تمــام جنگ ما بە‌خاطر همیــن نمــازه. تمام ارزش نمــازم تـــوی اول وقـت خـوندنشـہ!  @reyhaneZahraTabriz95
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نسخه چاپ خطبه.pdf
456.4K
👈🏼 فایل پی‌دی‌اف | متن کامل به همراه ترجمه فارسی مناسب خطبه فدکیه حضرت زهرا(سلام الله علیها ) @ReyhaneZahraTabriz95
حضرت زهرا(س):همانا حقیقت و واقعیت تمام سعادت ها و رستگاری ها در دوستی علی(ع) در زمان حیات و پس‌از رحلتش خواهد بود . @ReyhaneZahraTabriz95
🕊 💫بِسْــــمِ ربِّ الْعِشــْــقْ♥️ 📚 💖به روایــــت: همســــرش "غــــاده" 🕊🌱 از خانه ما در لبنان که خیلی مجلل بود همیشه اکراه داشت . ما مجسمه های خیلی زیبا داشتیم از جنس عاج که بابا از آفریقا آورده بود. مصطفی خیلی ناراحت بود و خودمان دو تا همه آن ها را شکستیم . می گفت: این ها برای چی ؟ زینت خانه باید قرآن باشد به رسم اسلام . به همین . وقتی مادرم گفت: شما پول ندارید من وسایل خانه برایتان می آورم . مصطفی رنجید ، گفت: مسئله پولش نیست. مسئله زندگی من است که نمی خواهم عوض شود.  ولی من مثل هر زنی دوست داشتم و مستضعف قاشق و چنگال دارد ، ولی ما نداریم . شما اگر پست نداشته باشید ، ما چیزی نداریم . همان زیرزمین دفتر نخست وزیری را که مال مستخدم ها بود به اصرار من گرفت . قبل از اینکه من بیایم ایران مصطفی در دفترش می خوابید. زندگی معمولی که هر زن وشوهری داشتند ما نداشتیم . مصطفی حتی حقوقش را می داد به بچه ها . می گفت: دوست دارم از دنیا بروم و هیچ نداشته باشم جز چند متر قبر و اگر این هم یک جور نداشته باشم بهتر است . اصلاً در این وادی نبود ، در این دنیا نبود مصطفی . در این دنیا نبود ، اما بیشتر از وقتی که زنده بود وجود داشت ، اثر داشت و چقدر غاده خوابش را می دید . دیشب خواب دید مصطفی در صندلی چرخ داری نشسته و نمی تواند راه برود . دوید ، گفت: مصطفی چرا اینطوری شدی ؟گفت: شما چرا گذاشتید من به این روز برسم ؟ چرا سکوت کردید ؟ غاده پرسید مگر چی شده ؟ گفت :برای من مجسمه ساخته اند . نگذار این کار را بکنند برو این مجسمه را بشکن ! بیدار که شد نمی دانست که مصطفی چه می خواسته بگوید . پرس و جو کرد و شنید که در دانشگاه شهید چمران از مصطفی مجسمه ای ساخته اند . می دانست در تهران هم یکی از خیابان های آباد وزیبا را به اسم مصطفی کرده اند . این ظاهر شهر بود و او خوشحال می شد ولی ای کاش باطن شهر هم این طور بود . گاه آدم هایی را در این خیابان ها می دید که دلش می شکست . می ترسید ، می ترسید مصطفی بشود یک نام و تمام ... 📝&ادامــــه دارد... @reyhaneZahraTabriz95