eitaa logo
کلبهٔ شعر
1.3هزار دنبال‌کننده
366 عکس
77 ویدیو
0 فایل
محفل شعری کوچک اما با صفا (فعال) آخر شب شعر گذاشته میشه که صبح زیباتون با شعری زیبا آغاز بشه ❤🌹 در کلبه ما رونق اگر نیست صفا هست 😍 ارسال شعر های پیشنهادی👇تبادل @kolbehy_sher
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌‌‌‌‌از بی ادبی کسی به جایی نرسید دری است ادب ؛به هر گدایی نرسید ! سر رشته ی ملک پادشاهی،ادب است تاجی است که جز به پادشاهی نرسید از خدا جوئیم توفیق ادب بی ادب محروم ماند از لطف رب بی ادب تنها نه خود را داشت بد بلکه آتش در همه آفاق زد @rezadarvishnezhad
هرکه عیب دگران پیش تو آورد و شمرد بی گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد @rezadarvishnezhad
این دل که سر مشق فروپاشیش از مهر و وفا بود دگر تب اندوه و غم مرگ و جفا دیدن دلدار ندارد @rezadarvishnezhad
ظاهر آراسته‌ام در هوسِ وصل، ولی من پریشان‌تر از آنم که تو می‌پنداری @rezadarvishnezhad
🍁 چشم سرمست تو را عين بلا مى‌بينم ليكن ابروى تو چيزى‌ست كه بالاى بلاست @rezadarvishnezhad
دریغا عهد آسانی که مقدارش ندانستم ندانی قدر وصل الا که درمانی به هجرانی @rezadarvishnezhad
خوشا کسی‌که حرم را درون سینه شناخت دمی تپید و گذشت از مقام گفت و شنود @rezadarvishnezhad
بشنو از پیر خرابات تو این پند هر دست که دادی به همان دست بگیری @rezadarvishnezhad
آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست حال وقتی به لب پنجره می آیی نیست @rezadarvishnezhad
در چشم دیگران منشین در کنار من ما را در این مقایسه بی آبرو مکن @rezadarvishnezhad
ماهيان از آشوب دريا به خدا شكايت بردند، دريا آرام شد و آنها صيد تور صيادان شدند. @rezadarvishnezhad
••از کــنـار تــ♥️ـو گـدا با دستــ🙌🏻 خالی رد نشد؛ ••نیستـ🌱 عاقل هر کسی دیــوانه‌ی‌مشهـ🕌ـد نشد @rezadarvishnezhad
با گریه مگر آتش دل را بنشانیم ما را که نصیب از تو به جز چشم تری نیست... @rezadarvishnezhad
از دیده برون مَشو که نوری وز سینه جدا مشو که جانی💛 @rezadarvishnezhad
هر کسی را به تو این میل نباشد که مرا.. @rezadarvishnezhad
از همه کس رمیده ام با تو در آرمیده ام جمع نمی شود دگر آنچه تو می پراکنی @rezadarvishnezhad
اگه شعری رو دوست دارید و میخواهید به اشتراک بزارین اینجا بفرستین 👇 ارسال شعر پیشنهادی @kolbehy_sher
ویرانه دل ماست که با هر نگه دوست صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت @rezadarvishnezhad
مرا می‌بینی و هر دَم زیادَت می‌کنی دَردَم تو را می‌بینم و میلم زیادَت می‌شود هر دَم @rezadarvishnezhad
آن نه زلف است و بناگوش که روز است و شب است وان نه بالای صنوبر که درخت رطب است نه دهانیست که در وهم سخندان آید مگر اندر سخن آیی و بداند که لب است آتش روی تو زین گونه که در خلق گرفت عجب از سوختگی نیست که خامی عجب است آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار هر گیاهی که به نوروز نجنبد حطب است جنبش سرو تو پنداری کز باد صباست نه که از نالهٔ مرغان چمن در طرب است هر کسی را به تو این میل نباشد که مرا کآفتابی تو و کوتاه نظر مرغ شب است @rezadarvishnezhad
گدا چون پادشه گردد گدا سازد جهانی را @rezadarvishnezhad
شب چو در بستم و مست از می نابش کردم ماه اگر حلقه به در کوفت،جوابش کردم دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا؟!.. گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم غرق خون بود و نمی مرد ز حسرت فرهاد خواندم افسانه شیرین و به خوابش کردم دل که خونابه غم بود و جگرگوشه غم بر سر آتش جور تو کبابش کردم زندگی‌کردن من مردن تدریجی بود آنچه جان کند تنم عمر حسابش کردم @rezadarvishnezhad
من خلق شدم تا كـه پريشانِ تو باشم ديـوانـه و سرگشته و حيرانِ تـو باشم گفتم: تـو جهانی، که بدانی کـه بمانی آغوش گشودم كـه جهانبانِ تـو باشم حبسِ ابـد و ضربه ی شلاق و شكنجه خوب است اگر گوشهٔ زندانِ تـو باشم درخواب تورا خواندم وجانۍکه شنیدم در خواب ببينـم كه مگر جانِ تـو باشم دور است كنارِ تـو نشستن كه مرا بس گلـدانِ گُلی گـوشه ی ایوانِ تـو باشم پيغمبرِ من معجزه ات عشق و غزل بود می خواهم از امروز مسلمانِ تـو باشم @rezadarvishnezhad
مَرَنج اگر نشدم مضطرب ز آمدنت چراغِ دیده نَمی داشت، دیر روشن شد... @rezadarvishnezhad