امان دادن به من در عشق تو را بی تاب خواهد کرد کجا خواهی روی جز دل تو را افسون خواهم کرد مگر جز دل برای خود کجا اباد تر دیدی؟ که هر دم در پی راهی برای عشق ورزیدن دلم اباد شد با تو دگر ویرانه میخوانند بدان قدر دل من را تو را دیوانه میخوانند #رضا_درویش_نژاد #شعر @rezadarvishnezhad

ای گمشده ی عالم هستی ای قائمِ آل حضرت عشق روزی که تو آیی به همه خلق رسانند ای خلق خدا مهدی زهرا خوش آمد #رضا_درویش_نژاد #شعر @rezadarvishnezhad

دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند سروران بر در سودای تو خاک قدمند #شعر_مهمان #سعدی @rezadarvishnezhad

هرچه آیینه به توصیف تو جان کند نشد آه، تصویر تو هرگز به تو مانند نشد گفتم از قصه عشقت گرهى باز کنم به پریشانى گیسوى تو سوگند، نشد خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند تا فراموش شود یاد تو، هرچند نشد من دهان باز نکردم که نرنجی از من مثل زخمى که لبش باز به لبخند، نشد دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند بلکه چون برده مرا هم بفروشند، نشد #فاضل_نظری #شعر_مهمان #شعر @rezadarvishnezhad

گاهی مسیر عشق، ز پیکار عقل و دل از تیزی و خطر، چو شمشیر میشود گاهی که منطقت ندهد پاسخت به دل باید نشست و دید، چه تقدیر میشود.. #قیصر_امین_پور #شعر_مهمان @rezadarvishnezhad

کاش تا دل میگرفت و میشکست دوست می آمد کنارش می نشست! کاش میشد روی هر رنگین کمان می نوشتم “مهربان “با من بمان!!! کاش می شد قلب ها آباد بود کینه و غم ها به دست باد بود کاش می شد دل فراموشی نداشت نم نم باران هم آغوشی نداشت کاش می شد کاش های زندگی تا شود در پشت قاب بندگی کاش میشد کاش ها مهمان شوند درمیان غصه ها پنهان شوند کاش می شد آسمان غمگین نبود رد پای کینه ها رنگین نبود #نیما_یوشج #شعر_مهمان @rezadarvishnezhad

اگر چه دل به کسی داد جان ماست هنوز #سعدی #شعر_مهمان @rezadarvishnezhad

خلایق در تو حیرانند و جای حیرتست الحق که مه را بر زمین بینند و مه بر آسمان باشد #شعر_مهمان #سعدی @rezadarvishnezhad

چنان به موی تو آشفته‌ ام به بوی تو مست که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست #شعر_مهمان #سعدی @rezadarvishnezhad

من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی یا چه کردم که نگه باز به من می‌ نکنی دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست تا ندانند حریفان که تو منظور منی #شعر_مهمان #سعدی @rezadarvishnezhad

به گمانم نگهم دل به کسی بست که نیست و دلم غرق تمنای کسی هست که نیست همه شهر به دلدادگی ام می خندند که فلانی شده از چشم کسی مست که نیست «تو به من گفتی: ازین عشق حذر کن»، آری و تو گفتی که ره عشق تو سخت است که نیست مدتی هست به دلسوزی خود مشغولم که دلم بند نفسهای کسی هست که نیست | #فریدون_مشیری | #شعر @rezadarvishnezhad