eitaa logo
خدا ودیگرهیچ
156 دنبال‌کننده
153 عکس
56 ویدیو
34 فایل
در این کانال گفتارها و‌نوشتارهایی بر اساس تفکر توحیدی منتشر می کنم موضوعات متنوعند: از متون دینی تا فلسفه و هنر و حوادث واقعه و آرای اندیشمندان و... مگر نه اینکه توحید همه چیز را در برمی گیرد؟ رضاکریمی @rezakarimi1001
مشاهده در ایتا
دانلود
رضا بابایی این روزها به نویسنده ای عصبانی و انتقادی تبدیل شده و کمر همت بسته تا هنجارهای نظام رسمی دین را به چالش بکشد.  گرچه راقم این سطور موافق هر نوعی از اجبار در حجاب نیست (بین حجاب قانونی و اجباری می توان تفکیک کرد) و همه ابعاد تفکرات مشهور و قالبی از پوشش را مطابق هدف قرآن نمی داند (و لذا جداگانه باب تفکر در آیات پوشش را آغاز کرده ام) اما نوشته اخیر بابایی فراتر از نظام رسمی حجاب است و در باب پوشش  حاوی اظهارات مبهم تفسیری است. او میگوید پوشش زن، مهم‌ترین مسئلۀ فرهنگی، دینی، حقوقی و امنیتی ایران در چهل سال گذشته و تنها یا مهم‌ترین توقع جمهوری اسلامی از زن مسلمان و حتی نامسلمان است!!  این اظهاز نظر بسیار غیرمنصفانه و در جهت سطحی دیدن دغدغه های قانون و اسناد فرهنگی و آثار و سخنان بزرگان که هم درباره مسائل زنان در غیرحوزه پوشش سخن گفته و هم مسائل آموزش، علم و تربیت را در همه حوزه ها هدف قرار داده اند. طبیعتا نتیجه این  اظهار نظرهم هم‌غلط‌در اندرغلط خواهد بود!! فعلا با این بی انصافی کاری نداریم و وارد اصل مطلب می شویم. نکته مهم تر این است که او به استناد متون دینی ادعا می کند پوشش زن مانند پوشش مرد، امری عرفی است که البته شریعت نیز توصیه‌هایی دربارۀ آن دارد. بنابراین، پوشش زن و مرد، تحت هیچ قانون ثابتی! درنمی‌آید! اما هیچ استنادی را مطرح نمی کند تا کلمات سیال و مبهم او را بتوان دقیقاً تحلیل کرد. بابایی در همین نوشته در ادعایی عجیب می نویسد: پوشش عرفی زن، مستقلا در هیچ جامعه‌ای مفسده‌ عمومی و فراگیر برنمی‌انگیزد؛ حتی اگر آن پوشش بسیار کمتر از پوشش زن در عرفی دیگر و در جامعه‌ای دیگر باشد! او برای اینکه ذهن خواننده را پذیرای این ادعا کند آدرس غلط می دهد و  می گوید پوشش زن مالایی در ایران بدحجابی است و آنچه شرع در ایران به آن رضایت می‌دهد، در افغانستان بدحجابی است. چرا؟ چون عرف این جوامع متفاوت است؛ اگرهرسه کشور، اسلامی است. او زیرکانه از گفتگو درباره کف و حداقل پوشش فرار می کند و از آثار فرهنگی بدپوششی غربی های چشم و دل سیر! سخنی نمی گوید. بابایی در ادامه بازهم بر سیال بودن قانون پوشش در اسلام تأکید می کند و بدون تحلیل آیات و روایات پوشش، به حاشیه وارد می شود و مدعی می شود در قرآن و روایات، هیچ توصیه‌ای دربارۀ حجاب زن نیامده است که در زمان نزول قرآن یا صدور روایات، متعارف نبوده است. هرچند در ادامه ادعای خود را نقض می کند و می گوید  گروهی از اعراب تازه‌مسلمان، همین‌مقدار را هم مراعات نمی‌کردند و قرآن از آنان می‌خواهد به پوشش معمول و متعارف در جامعه تن دهند! اکنون معلوم نیست دستور قرآن مخالف عرف است یا مروج عرف؟!  بابایی که نمیخواهد منکر آیات پوشش شناخته شود ادامه می دهد: در برخی آیات و روایات که شمار آنها نیز اندک است! و حتی مخاطبان خاص!(مانند همسران پیامبر یا مؤمنان سرشناس، کنیزان و زنان اهل کتاب) دارد، پاره‌ای! توصیه‌ها دربارۀ حجاب به چشم می‌خورد که اندکی! فراتر و گاهی فروتر از عرف زمان است.  او به این نحوه نقل مبهم از قرآن و حدیث بسنده نمی کند و ادعای خود را تکرار کرده و اضافه می کند: این توصیه‌ها تعیین حجاب شرعی برای همۀ مسلمانان در همۀ زمان‌ها و مکان‌ها نیست؛ بابایی این حقیقت بزرگ را نادیده می گیرد که پوشش نشانه شناخته شدن و فخر مؤمنین است و فقط بحث را عرفی می انگارد. اگر قرآن حدود پوشش را دقیقا تعیین نکرده ولی در روایات دقیقا تعیین شده(وجه و‌ کفین) برای این است که برخی مراتب پوشش با بالا رفتن رتبه ایمان شایستگی تحقق دارند پس تعیین نکردن حدود همیشه برای عرفی کردن آن نیست بلکه گاهی برای ارزش دادن به آن و دور نگه داشتن از افراد ناشایست است.  در قرآن دو آیه صریحا در باب پوشش و چند آیه غیرمستقیم در این موضوع آمده است ولی معلوم نیست معیار بابایی چیست که آنها اولاً اندک ثانیاً دارای مخاطب خاص و ثالثاً عرفی تفسیر می کند. مگر مثلاً آیات ربا و شراب چند مورد هستند؟ آیات پوشش اولاً در حد خود اندک نیستند و ثانیاً برای تشخیص و تمایز مؤمنین از غیر خود هستند و ثالثا در بخشی از مسائل خود تحت قواعد دینی به عرف منتهی می شوند.  پیش از این در نوشته خود در باب آیات پوشش در مورد مسائل فوق نوشته ام و اکنون میخواستم قضاوتهای غیرمنصفانه روشنفکر خشمگین را بی پاسخ نگذاشته باشم.
یعنی عجله کردن و‌‌اقدام قبل از تفکر. یعنی جسارت دادن به ذهن برای ورود به رازهای ناگشوده که منجر به تفسیر به رأی می شود. یعنی جهان را نشانه دیدن و فکر کردن در آیات خدا. با این شرط مهم که بدانیم انما الایات عندالله. تکفیر یعنی سبقت گرفتن عمل بر فکر و تفکیر یعنی سبقت گرفتن فکر بر عمل و تفکر یعنی اتحاد فکر و عمل.
هدایت شده از استنطاق
یک آیه و دو قرائت در آیه حَتّٰى إِذَا اِسْتَيْأَسَ اَلرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جٰاءَهُمْ نَصْرُنٰا (یوسف١١٠) حداقل دو قرائت وجود دارد که یکی ضمیر ظنّوا را مرسل الیهم (مردم) برمی گرداند و دیگری ضمیر را به رسل. و جالب اینجاست هر دو قرائت هم‌ روایت و آیه در تأیید خود دارند. علامه طباطبایی و آیت الله جوادی با قرائت دوم مخالفت می کند. علامه معتقد است: مايوس شدن رسولان از ايمان قوم خود(لَنْ يُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِكَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ)، پندار مردم برای دروغ (بَلْ نَظُنُّكُمْ كاذِبِينَ) و یاری مؤمنین (وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ) در قرآن آمده است و این بهترين معناست و در روایات هم آمده است و در بعضى از روايات دارد که رسولان احتمال دادند كه نكند آن كسى كه براى ايشان وحى آورده شيطان بوده كه خود را بصورت فرشته درآورده، روايات قابل اعتمادى نيست. اما برخی مانند مرحوم دولابی هر دو قرائت را می پذیرند. از او در کتاب مصباح الهدی ذیل بحث اضطرار به منظور تبیین قرائت دوم می می خوانیم: حتی پیامبرانی که صاحب کتاب نبودند، گفتند: وعده‌های نصرتی که خدا داده است، نکند آب قاطی دارد.در اینجا اولاً فقط صبر انبیای غیراولوالعزم لبریز شده است؛ همانطور که خدا صبر اولوالعزم را برای پیامبر یادآور می شود: فَاصْبِرْ كَمٰا صَبَرَ أُولُوا اَلْعَزْمِ مِنَ اَلرُّسُلِ (احقاف٣٥) و ثانیاً بر اساس روایت تفسیر عیاشی می توانیم بگوییم معنی صحیح «آب قاطی دارد» گمان علیه‌دریافت خودشان است نه ارسال وحی الهی؛ یعنی تمثل ملائکه خالص نبوده و شیطان بر صورت ملائکه‌ تمثل پیدا کرده است. نتیجه این ظن گفتن جمله متی نصرالله است: مَسَّتْهُمُ اَلْبَأْسٰاءُ وَ اَلضَّرّٰاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتّٰى يَقُولَ اَلرَّسُولُ وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتىٰ نَصْرُ اَللّٰهِ أَلاٰ إِنَّ نَصْرَ اَللّٰهِ قَرِيبٌ (بقره٢١٤). پس در قرائت دوم لزوماً از ظنوا انهم قد کذبوا نبایدکذب را در ظن به خدا نسبت داد بلکه رسل گمان کردند که نکند وحی را اشتباه دریافت کردند نه اینکه وحی اشتباه بوده است. *** به طور کلی این آیه در بیان اضطرار منجربه فرج است. از یک روایت می فهمیم صبر دو درجه دارد: صبر با یقین و صبر بدون یقین و هر دو این دو نتیجه می دهند: إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَعْمَلَ بِالصَّبْرِ مَعَ الْيَقِينِ فَافْعَلْ فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَاصْبِرْ فَإِنَّ فِي الصَّبْرِ عَلَى مَا تَكْرَهُ خَيْراً كَثِيراً وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مَعَ الصَّبْرِ وَ أَنَّ الْفَرَجَ مَعَ الْكَرْبِ‏ فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً (الكافي 2- 91- 12). این دو قرائت را شاید بتوان با این دو نوع صبر منطبق کرد. از طرف دیگر از می فهمیم که دو نوع ناامیدی داریم: استیئاس و یأس. هر دو این واژه از یأس هستند ولی باید فرق داشته باشد. در یک آیه می خوانیم اسْتَيْأَسَ الرُّسُل (یوسف110) ولی قبلا خوانده ایم که َ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ (یوسف87). شاید منظور از استیئاس فنای صبر باشد. امام رضا ع فرمود: فَعَلَیکُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّهُ إِنَّمَا یجِی‏ءُ الْفَرَجُ عَلَى الْیأْس (کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 645) از طرف دیگر امام صادق ع از پیامبر نقل کردندکه عِنْدَ فَنَاءِ الصَّبْرِ يَأْتِي الْفَرَجُ ( وسائل الشيعة، ج‏15، ص: 264). پس فنای صبر همان یأس (از مردم ) است.
داستان‌ذبح اسماعیل عجیب و تأمل برانگیز است و به ویژه عقل مدرن آن را تعجب برانگیزتر می داند. کتاب ترس و لرز را در شرح این ماجرا نوشت. به نظرم راه فهم صحیح این ماجرا فهم عبودیت و «تسلیم» است. کلمه اسلما (ابراهیم و اسماعیل تسلیم شدند) کلمه کلیدی این داستان در قرآن است. به مناسبت عید قربان یادداشتم در نقد قرائت روشنفکرانه از ماجرای ذبح اسماعیل را بازنشر می کنم. http://r1001.blog.ir/1394/07/07
فیلم در مورد موضوعات ملتهب و مشکلات اخلاقی جامعه ماست که بسیار آرام و سالم روایت می شود. گرچه در فیلم به اتفاقات ذاتاً خطرناکی مانند ترک خانواده، بی عاطفگی، پول حرام، خشونت و قتل اشاره می شود اما با این حال خود نمایش فیلم خطرناک و ناسالم‌نیست و می توان با خانواده و نسل جوان آن را راحت‌ تماشا کرد. گرچه مسائل اخلاقی متعددی در فیلم مطرح می شوند‌ و بازیها و نماهای زیبایی در آن دیده می شوند و طبعاً فیلم نسبت به دیگر آثار میرکریمی جذاب تر و درگیرکننده تر شده است اما‌ همچنان نقص فیلم ‌در جذابیت آن است. *** چند سال پیش حاتمی کیا نامه ای در ستایش فیلم به نوشت و همانجا علیه موضع گرفت. ولی این دوستی در یک ‌سطح به صورت متقابل ادامه پیدا نکرد.  و دو فیلمساز کاربلدِ ایرانی در درون انقلاب هستند اما تفاوتشان این است که حاتمی کیا داغ و گرم روایت می کند اما میرکریمی آرام و سرد و فنی فیلم می سازد.  تفاوت میرکریمی با اصغر فرهادی این است که اندیشه مدرن و اخلاق سکولار در آثار او قوت ندارد و انسان گرایی او بومی تر است.  آتش فیلمهای حاتمی کیا نگذاشته او در جهان مشهور شود اما میرکریمی مانند فرهادی جایزه های بین المللی در کارنامه خود دارد و خودش هم چند سال است که دبیر جشنواره جهانی فیلم فجر شده است با این حال باید اذعان کرد فیلمهایش مانند آن دو ‌جذاب و درگیرکننده نیست و مانند آن دو جریان ساز نشده است. این سه کارگردان نماد سه نوع فیلمسازی شاخص در سینمای ایران هستند. آیا می توان منتظر نمونه چهارم بود؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک روایت چند بُعدی از جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی در گوشه ای گمنام از کشور است که در دو‌ساعت مفصلاً از آغاز و ‌پایه‌گذاری تا فصل برداشت یک مسجد فرهنگی را بازخوانی می کند. مزیت این مستند اولاً بیان اهمیت کار فرهنگی و تربیتی ثانیاً نمایش یک حرکت ثالثاً پیوند مسجد با برخی حوادث تاریخ پس انقلاب و رابعا ً روایت سیره است که طعم و اثر آن مثلاً با روش متفاوت است. چند بعدی بودن این مستند به همراه خلاقیت مستندساز در تدوین، موسیقی، انیمیشن، تصاویرآرشیوی و زیرنویس ها و... اثرگذاری را بیشتر کرده است. این فصل تازه ای در بود. دانلود از
هدایت شده از خدا ودیگرهیچ
اگر روز میلاد مولود کعبه را نامیده اند روز غدیر قطعا است. نبی و ولی نسبتهای مختلفی داشتند: استاد و شاگرد، پیامبر و‌پیرو، مولا و بنده... اما روز غدیر نبی گفت علی برادر من و جان من است؛ و چه زیباست که در این روز  عقد اخوت بسته می شود. و شاید تأکید بر اطعام مؤمنین تأکید بر همین برادری باشد. از آغاز خلقت بسیار پرفراز و نشیب است و سرشار از عاشقانه ها و ها است و برادری همیشه طعم شیرینی نداشته است. تاریخ انبیاء به یک معنا تاریخ برادری است. موضوعی بسیار مهم و کاربردی برای زندگی ماست.  در این باره گفتنی بسیار است... بر همه برادران و خواهران مبارک
ظاهراً به نظر برنامه سازان #عصرجدید، #حدیث_معادن (النَّاسُ مَعَادِنُ كَمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ) حدیث استعدادهاست که در ابتدای عنوان بندی و در تقدیرنامه استعدادهای برتر تکرار شد. در ابتدا باید گفت هوشمندی در انتخاب این حدیث به چشم می خورد. هر چند باید بفهمیم معنا و زمینه فکری آن چیست؟ در حدیث امیرالمؤمنین ع ادامه این روایت چنین است: هر کس در دوران جاهلیت اصلی داشته در دوران اسلام هم این اصل برایش وجود دارد. در منابع اهل سنت هم از رسول الله ص در ادامه جمله می خوانیم :برترین آنها در جاهلیت برترین در اسلام است اگر تفقه بورزند. در تفسیر ملاصدرا و علامه مجلسی معدن یعنی روح و قابلیت که عملکرد و موفقیت انسانها به آن وابسته است. در واقع در این تفسیر سعادت انسان فقط به عمل ظاهری او نیست بلکه معدن وجودی او تعیین کننده است. اصل این نگاه به تقدم شاکله بر عمل برمی گردد. پس در اینجا کلمه معادن معادل استعدادهاست و می گوید مردم بر حسب این استعدادهاست که به موفقیت می رسند و به این نتیجه می رسیم که استعداد از عمل مهم تر است. به عبارت دیگر اولاً عمل بدون استعداد موفقیت آمیز نیست ثانیاً هر کس عملش را بر حسب استعدادش انتخاب می کند. انسان از عملش مهمتر است و به قول آقای دولابی روز قيامت اول خود فرد را مي کِشند بعد اعمالش را وزن مي کنند. نکته مهم درباره استعداد جنبه خدادادی است انسان با خودشناسی استعدادیابی می کند و به خلقت خداداد خود پی می برد. اینجاست که در نگاه عرفانی کوشش بدون کشش به جایی نمی رسد. اکنون باید پرسید که مخاطبین عصرجدید چقدر ماهیت حدیث معادن را درک کردند؟ @rezakarimi
هدایت شده از استنطاق
چه کسی حزب اللهی است؟ حزب اللهی اصطلاحی است که شاید بیشتر از همه بعد از انقلاب اسلامی ایران شنیده شد. حزب اللهی معنایی بیش از یک فرد مذهبی معمولی دارد. و کسی مدنظر است که مذهب در ظاهر و اعمالش آشکارتر است. اما باید بدانیم این اصطلاح قبل از هر چیز در قرآن به کار رفته است. شاید با تفسیر قرآن بهتر بتوانیم درک کنیم که جقدر گاهی از معنای این اصطلاح دور شده ایم. لایه ظاهری حزب الله طبق آیه قرآن حزب الله دشمن الله را دوست ندارند حتی اگر پدران یا پسران یا برادران یا خاندان آنها باشند (مجادله/22) پس شرط حزب اللهی بودن گذشتن از نزدیکترین افراد است. در یک مثال ساده، برگزاری مراسم ازدواج برخلاف توقعات غیرشرعی خانوادگی یکی از نشانه های شناخته شده یک فرد حزب اللهی است که قابل تطبیق بر آیه قرآن هم هست. در مثال های قابل تأمل تر گذشتن پدر از تعصب فرزندی خود به دلیل مجرم بودن او نشانه دیگری از یک حزب اللهی است. این شاخص در مورد چهره های شناخته شده انقلاب اسلامی قابل بررسی است؛ آنچنانکه برخی آزمون سختی گذرانده و فرزند خود را طرد کردند و برخی همچنان مدافع فرزند خود باقی ماندند. لایه باطنی حزب الله اما موضوع به این مثال های شناخته شده ختم نمی شود. با تفسیر قرآن به قرآن، معنا را می توانیم عمیق تر بفهمیم. اگر معنای پدر و فرزندی و برادری را به معیار اعتقادی آن تعمیم بدهیم و بگوییم حزب اللهی خدا را بر خانواده اعتقادی خود مقدم می داند، می توانیم بگوییم شرط حزب اللهی بودن ترجیح الله بر هم حزبی هاست. حزب اللهی یعنی کسی که وابسته به هیچ حزبی نیست! وقتی كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ (مؤمنون/53) چطور باید بگوییم کل حزب یک استثنا دارد و آن حزب الله است؟ تنها راه اخذ مجوز استثنا این است که بگوییم حزب الله کل حزب است نه یکی از کل حزب! بنی اسرائیل به 72 فرقه تفرقه پیدا کردند. این 72 فرقه در اسلام هم ظهور می کنند ولی یکی بر آنها اضافه شده است. نکته بسیار مهم این است که فرقه ناجیه چنانچه در روایت آمده است به معنی جماعات است . فرقه ناجیه هم یکی از۷۲ فرقه و در عرض آنها نیست بلکه جامع فرق و ۷۳امین فرقه است. حزب اللهی اهل جماعت است نه تفرقه! و فرقه ناجیه فرقه جامعه است. این معنا برخلاف های مثال های اولیه به عنوان شاخص شناخته حزب اللهی شده در جامعه امروز ما فهم نشده است. حزب اللهی یعنی کسی که وابسته به هیچ حزبی نیست جز حزب خدایی که خدای همه احزاب است. متن کامل: http://r1001.blog.ir/1398/06/11
چرا شهیدعلیخانی فردید را تبلیغ می کرد؟ متن یادداشت: http://r1001.blog.ir/1398/06/14 فایل صوتی جلسه در پست بعدی:
هدایت شده از اندیشه در کرمانشاه
fardid130698.mp3
21.28M
جلسه نقد و بررسی مستند تئوریسین خشونت و بازخوانی کتاب «دیدار فرهی و فتوحات آخرالزمان» برگزار شد. (متن خبر در پست بعدی)
مهم ترین ارجاع قرآنی در زیارت عاشورا درباره مصیبت است که آیات سوره بقره را تداعی می کند: وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ [155] الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ [156] أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ [157] در فرازی از زیارت عاشورا بدون اشاره عینی به آیات، همانند نتیجه گیری قرآن می خواهیم تا در ازای صبر در مصیبت صلوات و رحمت (و مغفرت) دریافت کنیم: وَاَسْئَلُ اللَّهَ بِحَقِّکمْ وَبِالشَّاْنِ الَّذى‏ لَکمْ عِنْدَهُ اَنْ يعْطِينى‏ بِمُصابى‏ بِکمْ اَفْضَلَ ما يعْطى‏ مُصاباً بِمُصيبَتِهِ مُصيبَةً ما اَعْظَمَها وَاَعْظَمَ رَزِيتَها فِى الْإِسْلامِ، وَفى‏ جَميعِ السَّمواتِ وَالْأَرْضِ، اَللّهُمَ‏ اجْعَلْنى‏ فى‏ مَقامى‏ هذا، مِمَّنْ تَنالُهُ مِنْک صَلَواتٌ وَرَحْمَةٌ وَمَغْفِرَةٌ امام حسین ع انواع مصیبتهای آیه155 را دید و با گفتن «رضاً بقضائک و تسلیماً لأمرک» به آیه 156 عمل کرد و به فیض آیه 157 رسید. ما هم بادعا در زیارت عاشورا می خواهیم همین مسیر را طی کنیم و به واسطه مصیبت زدگی امام در این فیض شریک شویم. متن یادداشت تأملاتی درباره امام حسین ع: http://r1001.blog.ir/1392/09/25