ریشهها
گزارش ناصرالدين ميرزا وليعهد- از جلسهی مناظرهی علما با سید باب - به محمد شاه: «هو الله (تعالَی شَ
«... ملا مرتضیقلی گفت: «بسیار خوب. تو از این اقرار صاحبُالاَمری. اما در احادیث هست که آن حضرت از مکه ظهور خواهند فرود، و نقبای جن و انس با چهلوپنج هزار جنیان ایمان خواهند آورد، و مواریث انبیاء از قبیل زره داوود و نگین سلیمان و ید بیضاء به آن جناب خواهند بود. کو عصای موسی و کو ید بیضاء؟» جواب داد که: «من مأذون به آوردن اینها نیستم.» جناب آخوند ملا محمد گفت: «غلط کردی که بدون اذن آمدی.» بعد از آن پرسیدند که: «از معجزات و كرامات چه داري؟» گفت: «اعجاز من اين است كه از براي عصاي خود آيه نازل ميكنم.» و شروع كرد به خواندن اين فقره: «بسم الله الرحمن الرحيم، سبحانَ اللهِ القُدُّوسِ السُّبُوحِ الّذي خَلَقَ مِن السَّموات وَ الاَرض كَما خَلَقَ هذا العَصا آيةً مِن آياتِهِ». اِعراب كلمات را بهقاعدهی نحو غلط خواند و تاء «سماوات» را به فتح خواند. گفتند «مكسور بخوان»، آنگاه «الأرض» را مكسور خواند. اميراصلان عرض كرد: «اگر اين قبيل فقرات از جملهی آيات باشد، من هم توانم تلفيق كرد و عرض كرد: «الحمد لله الذي خلق العصا كما خلق الصباح و المساء». باب بسيار خجل شد. ... بعد از این، مسائلی از فقه و سایر علوم پرسیدند، جواب گفتن نتوانست. حتی از مسائل بدیهیهی فقه از قبیل شک و سهو سؤال نمودند، ندانست و سر به زیر افکند. باز از آن سخنهای بیمعنی آغاز کرد که: «همان نورم که به طُور تجلّی کرد زیرا که در حدیث است که آن نور، نور یکی از شیعیان بوده است». این غلام گفت: «از کجا آن شیعه تو بودهای؟ شاید نور ملا مرتضیقلی بوده باشد.» بیشتر شرمگین شد و سر به زیر افکند. چون مجلس گفتوگو تمام شد، جناب شيخالاسلام را احضار كرده، باب را چوب مضبوط زده، تنبيه معقول نموده، و توبه كرد و بازگشت و از غلطهاي خود انابه و استغفار كرد و التزام پا به مهر سپرد كه ديگر از اين غلطها نكند. و الآن محبوس و مقید است. منتظر حکم اعلیحضرت اقدس همایون شهریاری (روح العالمین فداه) است. امر، امر همایون است.»
(همان.)
https://eitaa.com/risheh
«صورت دستخط حضرتِ «نقطهی اولی» (1) به ناصرالدین شاه در اوقات ولیعهدی او در تبریز ... : فداک روحی. الحمد لله کَما هُوَ اَهلُهُ وَ مُستَحَقُّهُ که ظهورات فضل و رحمت خود را در هر حال بر کافّهی عباد خود شامل گردانیده فَحَمداً ثُمَّ حمداً که مثل آن حضرت را یَنبوع رأفت و رحمت خود فرموده که به ظهور و عطوفتش عفو از [ب]ندگان و ستر بر مجرمان و ترحّم به دعیان فرموده. اُشهدُ اللهَ و مَن عِندُه، این بندهی ضعیف را قصدی نیست که خلاف رضای خداوند عالَم و اهل ولایت او باشد. اگرچه بنفسه، وجودم ذنب صِرف است؛ ولی چون قلبم موقِن به توحید خداوند (جَلّ ذِکرُه) و به نبوت رسول او و ولایت اهل ولایت اوست و لسانم مُقر بر کلِّ ما نَزَل مِن عِندِ الله است، امید رحمت او را دارم و مطلقاً خلاف رضای حق را نخواستهام و اگر کلماتی که خلاف رضای او بوده از قلم جاری شده، غرضم عصیان نبوده و در هر حال، مستغفر و تائبم حضرت او را و این بنده را مطلق علمی نیست که منوط به ادعایی باشد؛ اَستغفرُ اللهَ رَبّی وَ اَتوبُ اِلیه مِن اَن یُنسبَ اِلیَّ اَمرٌ. و بعضی مناجات و کلمات که از لسان جاری شده، دلیل بر هیچ امری نیست و مدعی نیابت خاصهی حضرت حجةالله (علیه السلام) را محض ادعا مُبطل است و این بنده را چنین ادعایی نبوده و نه ادعای دیگر. مستدعی از الطاف حضرت شاهنشاهی و آن حضرت چنان است که این دعاگو را به الطاف و عنایت سلطانی و رأفت و رحمت خود سرافراز فرمایند. والسلام.»
(«توبهنامهی علیمحمد شیرازی (باب)» نوشته شده در وبلاگ «انعکاس» (goodbook.blogfa.com)، به نقل از: کشفالغطاء، صص 204-205. چاپ 1919 در عشقآباد. همچنین مقالهی «پاسخ به نقدی بر سند توبهنامهی علیمحمد باب» از پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب، به نقل از کشف الغطاء)
(1): مراد از نقطهی اولی در ادبیات بابیان، سید علیمحمد شیرازی است.
https//eitaa.com/risheh
#تنهاترین_مرد_میدان
۱۱ مرداد ۱۲۸۸، شهادت آیتالله شیخ فضلالله نوری
دراین غوغای زمانه، پای بیرق شیخ فضلاللهها هستیم
#دوباره_مشروط_نمی_شویم
https://eitaa.com/risheh/148
ریشهها
«صورت دستخط حضرتِ «نقطهی اولی» (1) به ناصرالدین شاه در اوقات ولیعهدی او در تبریز ... : فداک روحی.
ذیالقعده ۱۲۶۳ ه.ق: «در این سال حاجی #ملا_محمدتقی_برغانی که در شتم بابیه مُصر بود، در سن هشتاد سالگی به تحریک برادرزادهاش #قرة_العین که زنی بود در کمال جمال و پیرو بابیه، در مسجد قزوین در محراب کشته شد.» (تاریخ منتظم ناصری، ج ۳، ص ۱۶۸۷.)
https://eitaa.com/risheh/149
ریشهها
ذیالقعده ۱۲۶۳ ه.ق: «در این سال حاجی #ملا_محمدتقی_برغانی که در شتم بابیه مُصر بود، در سن هشتاد سالگی
«مرحوم شهید در قزوین بر اثر ریاستی که داشت، در امر به معروف و نهی از منکر جُهدی تمام میفرمود. تا دعوی میرزا علیمحمد باب بلند شد و جماعتی بدو گرویدند، از آن جمله: #قرةالعین دختر مرحوم ملا محمدصالح برادر شهید [که عروس وی نیز بود]. از اینرو شهید بیشتر در مقام نهی از منکر برآمد و همواره مردم را از متابعت باب و بابیه تحذیر و تخویف و منع میفرمود و در منابر و مجالس، کفر و ضلالت و طغیان این فرقه را بیان مینمود. تا اینکه شبی در مسجد به نماز شب و دعا و گریه و زاری مشغول، و مناجات خمسةعشر را میخواند که ناگهان چند نفر از بابیه وارد مسجد شده و ضربتی بر گردنش زدند، ضربتی هم دهنش زدند. ... او تا دو روز زنده بود و در هفدهم ماه ذیالقعده وفات کرد. ... گشت او قتیل و گفت به تاریخ او خِرد:/ گردید آه و داد، تقی قطب دینْ شهید» (مکارم الآثار در احوال رجال دورهی قاجار، ج ۵، صص ۱۷۰۷-۱۷۱۵.)
https://eitaa.com/risheh
ریشهها
«مرحوم شهید در قزوین بر اثر ریاستی که داشت، در امر به معروف و نهی از منکر جُهدی تمام میفرمود. تا دع
«در [ربیعالثانی] سال ۱۲۶۴ ه.ق کبار اصحاب باب اجتماع فوقالعادهای در دشت «بٙدٙشت» کردهاند که موضوع عمدهی آن دو چیز بوده: یکی چگونگی نجات و خلاصیِ نقطهی اولی (باب)، و دیگر در تکالیف دینیه و اینکه آیا فروعات اسلامیه تغییر خواهد کرد یا نه. مجمل قضیه آنکه: چون اصحاب از طهران به جانب خراسان رهفرسا شدند یک دسته به ریاست #قدوس (محمدعلی بابی) و بابُالباب ( #ملا_حسین_بشرویه_ای ) از جلو، دستهی دیگر به ریاست #بهاءالله و #قرةالعین از عقب میرفتند. دشت به دشت رفتند تا به دشت #بدشت رسیدند. در آنجا چادرها زدند و خیمهها بر پا کردند و بدشت محل خوش آبوهوایی است بین شاهرود و خراسان و مازندران و نزدیک است به محلی که آن را هزارجریب میگویند. ...» (ادامه دارد)
(پایگاه جامع فرق و ادیان، به نقل از: بابیت و بهائیت در بستر تاریخ، به نقل از: عبدالحسین آیتی (آواره)، الکواکب الدُّرّیّة)
https://gap.im/risheh
ریشهها
«در [ربیعالثانی] سال ۱۲۶۴ ه.ق کبار اصحاب باب اجتماع فوقالعادهای در دشت «بٙدٙشت» کردهاند که موضوع
«... اگر چه اخبار تاریخچه در بسیاری از مسائل #بدشت ساکت است و افکار ناقلین در این بابْ متشتت، ولی قدر مسلّم این است که عمدهی مقصود اصحاب در این اجتماع... آن دو مطلب بوده که ذکر شد، چه، از طرفی بابُالباب به ماکو رفته، محبوسیّتِ #نقطه_ی_اولی را دیده و آرزو مینمود که وسیلهی نجات حضرتش فراهم شود، و نیز #قرةالعین در این اواخر بابِ مکاتبه با باب را گشوده، همواره مراسله مینمود و از توقیعات صادره از ماکو چنین دانسته بود که وقت حرکت و جنبش است، خواه برای تبلیغ و خواه برای انجام خدمات دیگر، و در هر صورت خاموش نباید نشست. و اما #بهاءالله مکاتباتش با باب استمرار داشت و ... اکثر اصحاب پایهی قدرتش را برتر از ادراک خود شناخته و مشاوره با حضرتش را در هر امر لازمتر از هر چیز میشمردند. و از طرف دیگر اکثر تکالیفْ مبهم، و امور در هم بود. بعضی امر جدید را امری مستقیم و شرعی مستقل میشناختند، و بعضی دیگر آن را تابع شرع اسلام در جزئی و کلی میدانستند و حتی تغییر در مسائل فروعیه [را] نیز جایز نمیشمردند. ...» (ادامه دارد)
https://eitaa.com/risheh
ریشهها
«... اگر چه اخبار تاریخچه در بسیاری از مسائل #بدشت ساکت است و افکار ناقلین در این بابْ متشتت، ولی قد
«... پس در باب نجات #باب تصمیم گرفتند که مبلغین به اطراف بفرستند و احباب را دعوت به زیارت کنند که هرکس برای زیارت حضرت به ماکو سفر کند و هرکسی را هرچه مقدور است بردارد و ماکو را تمرکز دهند و از آنجا نجات باب را از #محمد_شاه بطلبند. اگر اجابت شد فبها، و الا بهقوهی اجبار، باب را از حبس بیرون آورند؛ ولی حتیالمقدور بکوشند که امر به تعرض و جدال و طغیان و عصیان با دولت نکشد، و چون این مسأله خاتمه یافت و از تصویب گذشت در موضوع احکام فرعیه سخن رفت. بعضی را عقیده بر آن بود که هر ظهورِ لاحِق، اعظم از سابق است و هر خٙلٙفی، اکبر از سلٙف، و بر این قیاس، #نقطه_ی_اولی اعظم از انبیای سلف، و مختار است در تغییر احکام فرعیه. بعضی دیگر معتقد شدند که در شریعت اسلام تصرف جایز نیست و حضرت باب، مروّج و مصلح آن خواهد بود. و #قرةالعین از قسم اول بوده...» (ادامه دارد)
@risheh
ریشهها
«... پس در باب نجات #باب تصمیم گرفتند که مبلغین به اطراف بفرستند و احباب را دعوت به زیارت کنند که هر
« #قرةالعین ... اصرار داشت که باید به عموم اخطار شود و همه بفهمند که #باب دارای مقام شارعیّت است و حتی شروع شود بعضی تصرفات و تغییرات از قبیل افطار صوم رمضان و امثالُها. و اگرچه #قدوس هم مخالف نبود ولی جرأت نداشت این رأی را تصویب نماید، زیرا هم خودش در تعصبات اسلامیه متعصب بود و به سهولت نمیتوانست راضی بشود که مثلاً صومی را افطار کند و هم توهم از دیگران داشت که قبول نکنند و تولید نفاق و اختلاف گردد. ولی #قرةالعین میگفت این کار بالاخره انجامشدنی است و این سخنْ گفتنی، پس هرچه زودتر بهتر، تا هرکس رفتنی است برود و هرکس ماندنی و فداکار است بماند. پس روزی #قرةالعین این مسأله را طرح کرد که به قانون اسلام ارتداد زنان سبب قتل ایشان نیست بلکه باید ایشان را پند داد تا از ارتداد خود برگردند و به اسلام بگرایند؛ لهذا من در غیاب #قدوس این مطلب را گوشزد اصحاب میکنم، اگر قبول افتاد مقصدْ حاصل، و الا #قدوس سعی نماید که مرا نصیحت کند که از این بیعقلی دست بردارم و از کفری که شده توبه نمایم.» (ادامه دارد)
@risheh
ریشهها
« #قرةالعین ... اصرار داشت که باید به عموم اخطار شود و همه بفهمند که #باب دارای مقام شارعیّت است و ح
«... این رأی نزد خواص پسندیده افتاد و در مجلسی که #قدوس بهعنوان سردرد حاضر نشده و #بهاءالله هم تب و زکامی عارضشان شده بود [و] از حضور معاف بودند، #قرةالعین پرده برداشت و حقیقت مقصود را گوشزدِ اصحاب نمود. همهمه در میان اصحاب افتاد...»
(بابیت و بهائیت در بستر تاریخ، پایگاه جامع فرق و ادیان و مذاهب، به نقل از: عبدالحسین آیتی (آواره)، الکواکب الدُّرّیّة.)
@risheh
ریشهها
«... این رأی نزد خواص پسندیده افتاد و در مجلسی که #قدوس بهعنوان سردرد حاضر نشده و #بهاءالله هم تب و
اشراق خاوری: «در بَدَشت ... جمال مبارک (۱) جمعی از اصحاب را که بالغ بر 81 نفر بودند مهمان کرده بودند، و آن انجمن برای دو منظور تشکیل شده بود، یکی اینکه برای استخلاص حضرت اعلی (۲) از حبس ماکو مشورت کنند و دیگر آنکه بنا بود، استقلال شرعِ «بیان» و نسخ شرع سابق ابلاغ شود... سرانجام استقلال شرع بیان و نسخ شریعت ابلاغ شد. ... تمام جمعیت در دورهی توقّفشان در بدشت، مهمان بهاءالله ... بودهاند، هر یک از اصحاب بدشت به اسم تازهای موسوم شدند، از جمله خود هیکل مبارک به اسم «بَهاءُ الله». ... باری، در ایّام اجتماع یاران در بدشت هر روز یکی از تقالید قدیمه الغاء میشد. یاران نمیدانستند که این تعبیرات از طرف کیست! ... معدودی هم در آن ایام به مقام حضرت بهاءالله عارف بودند و میدانستند که او مصدر جمیع این تعبیرات است. ... ناگهان حضرت طاهره (۳) بدون حجاب با آرایش و زینت به مجلس ورود فرمودند. حاضرین که چنین دیدند، دچار وحشت شدید گشتند، همه حیران ایستاده بودند، زیرا آنچه را منتظر نبودند میدیدند ... زیرا معتقد بودند که حضرت طاهره مظهر حضرت فاطمه (علیهاالسلام) است و آن بزگوار را رمز عفّت و عصمت و طهارت میشمردند. عبدالخالق اصفهانی دستمال را در مقابل صورت گرفت و از مقابل حضرت طاهره فرار کرد و فریادزنان دور شد و چند نفر دیگر هم از این امتحان بیرون آمدند و از امر، تبّری کرده و به عقیدهی سابق خود برگشتند. ... از اجتماع یاران در بدشت، مقصود اصلی که اعلان استقلالِ امر مبارک بود حاصل گردید.» (یادداشت «افتضاح اجتماع بدشت» از وبلاگ «انعکاس»، به نقل از: قاموس توقیع منیع مبارک (501 صفحهای)، اشراق خاوری، ص 94؛ نیز: بابیت و بهائیت در بستر تاریخ (در پایگاه جامع فرق و ادیان و مذاهب)، به نقل از همو.)
(۱) : مراد، میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاءالله است.
(۲) : علیمحمد شیرازی
(۳) : قرةالعین
@risheh
ریشهها
«... این رأی نزد خواص پسندیده افتاد و در مجلسی که #قدوس بهعنوان سردرد حاضر نشده و #بهاءالله هم تب و
«... همهمه در ميان اصحاب افتاد. بعضي تمجيد نمودند و برخي زبان به تنقيد گشودند و نزد قدوس رفتند شكايت نمودند. قدوس با چربزباني و مهرباني ايشان را خاموش كرد و حكم را موكول به ملاقات طاهره و استطلاعات از حقيقت فرموده و بعد از ملاقات، قرار اخير اين شد كه قرةالعين اين صحبت را تكرار كند و قدوس را به مباحثه بطلبد و قدوس در مباحثه مجاب و ملزم گردد؛ لهذا روز ديگر چنين كردند و چنان شد كه منظور بود. اما با وجود الزام و اقحام قدوس باز همهمه و دمدمه فروننشست و بعضي از آن سرزمين رخت بربستند و چنان رفتند كه ديگر برنگشتند. ولي آنها كه طاقت نياورده رفته بودند، سبب فساد شدند و جمعي از مسلمين بر حضرات تاخته، ايشان را مضروب و اموالشان را منهوب كرده، آنها را از آن حدود متواري كردند و آنها با همان تصميم كه در تمركز به ماكو داشتند از آنجا به سه جهت تقسيم شده، بهاءالله و جمعي به طهران، و طاهره با قدوس به مازندران، و بابُالباب با معدودي اولاً به مازندران، بعداً به خراسان رهسپار شدند.» (بابیت و بهائیت در بستر تاریخ (در پایگاه جامع فرق و ادیان و مذاهب)، به نقل از: عبدالحسین آیتی (آواره)، الکواکب الدریّة.)
@risheh
ریشهها
«... همهمه در ميان اصحاب افتاد. بعضي تمجيد نمودند و برخي زبان به تنقيد گشودند و نزد قدوس رفتند شكايت
چون خبر رفتار قرةالعین را به گوش علیمحمد باب رساندند، گفت: «چه گويم در حق نفسى كه خدا او را طاهره ناميده.» (تاريخ اجتماعى ايران، ج6، ص: 282، به نقل از: ظهور الحق، ص 111.)
@risheh
ریشهها
چون خبر رفتار قرةالعین را به گوش علیمحمد باب رساندند، گفت: «چه گويم در حق نفسى كه خدا او را طاهره ن
«ملا حسین بُشرویهای که حلقهی اخلاص حضرت قدوس در گوش داشت، در بدشت حاضر نبود، همینکه اوقات مذکوره به سمعش رسید، گفت: «اگر من در بدشت بودم اصحاب آنجا را با شمشیر، کیفر مینمودم.» (یادداشت «افتضاح اجتماع بدشت» از وبلاگ «انعکاس»، به نقل از: ظهور الحق، بخش سوم، ص 110.)
@risheh
رمضان 1341 ه.ق: «آقاي آقا شيخ عباس قمي! پدرسوخته! شنيدم كه در منبر از آمريكاییها حرف بد ميزنيد. اگر شنيده شد كه دومرتبه از اينگونه مزخرفات بگوييد و تكذيب نكنيد، همين دوشنبه به ضرب گلوله شكمت را مثل سگ پارهپوره خواهيم كرد. كميتهی مجازات دموكرات مشهد» شیخ عباس قمی: «در چند سال قبل، در ماه رمضان، «احقر» منبر ميرفتم. در اواخر ماه، اين كاغذ را براي من فرستادند، و آن روز دوشنبه كه موعد بود، روز يكشنبهی آن، من به ديدن حاجيها رفتم... مَبلغي دفعتاً براي من رسيد از حاجيها، همان وقت من هم به حج مشرف شدم و دموكرات هم از بين رفت.»
(وبگاه تبارشناسی، دکتر مهدی سیفاللهی، مقالهی «در جستوجوی چریکهای مخفی(1)»، به نقل از: رجبی دوانی، علی، مفاخر اسلام، جلد 11.)
#کمیته_مجازات
#دموکرات
#شیخ_عباس_قمی
#مشهد
#آمریکا
https://eitaa.com/risheh/163
اعتمادالسلطنه: «حاج مولى على مجتهد كَنى ساكن دارالخلافه از عظماء علماء اسلام است. به عزت نفس و مناعت جانب از ابناء جنس، امتياز داشت. اهل ديوان، وى را رئيسالمجتهدين مىنوشتند و حقتعالى آن عالم عامل و فقيه كامل را به فرط ثروت و طول عمر و نفاذ امر اختصاص بخشيده بود. اكثر علماء و رؤساء طهران به تربيت و ترويج او اعتبار يافتند و به مدارج و مقامات رسيدند. ... بالجمله عمدهی تلمذ او بر شيخالطائفه صاحبالجواهر بوده و در اصول و فقه و رجال و غيرها تصنيفات فرموده ... اشتهار و اعتبار اين بزرگوار در دين و دولت و ملك و ملت به اعلىدرجهی كمال بود و صيتِ بزرگى و عظمتِ شأنش از آسيا به #ساير_قسمتهاى_كرهی_ارض نيز رفته و همهجا را فروگرفته بود. احترام و اكرامى كه اين پادشاه (اَيّدَهُ الله) [= ناصرالدین شاه] به اين عالم عامل و فقيه كامل مىفرمود كمترى از مجتهدين را نصيب افتاد. الحق وجودش مذهب جعفرى را قوّتى و قوامى بود و شرع شريف را استظهارى و استحكامى. فوتش در بامداد پنجشنبه 27 شهر محرمالحرام سنهی 1306 هجرى به سن هشتادوشش تقريبى در طهران اتفاق افتاد و از اين رهگذر ثلمهی غير مسدود در اسلام پديد آمد و در تاريخ اين سانحه گفتهاند كه: «ز جنت شد يكى حورا برون با جلوه و گفتا/ على در جنةالمأوى على را ميهمان دارد» و بعد از اقامهی مجالس فاتحه در طهران بلكه در #جميع_بلاد_ايران روز غُرهی صفر سال مذكور جنازهاش به جوار حضرت عبدالعظيم بن عبدالله الحسنى (عليهالسلام) با ازدحامى عام و احترام تمام، حمل افتاد و در مسجد عتيق بينالحرمين مدفون گرديد، اعلى الله تعالى مقامه.» (چهل سال تاريخ ايران (المآثر و الآثار)، ج1، ص: 188.)
#ملا_علی_کنی
#علمای_بلاد
#اسلام_سیاسی
#ناصرالدین_شاه
https://eitaa.com/risheh/165
افضلالملک: «... شرح حال و بزرگوارى و تشخيص و استبداد رأى و ملتپرستى و دولتخواهى مرحوم مغفور حاجى ملا على كنى مجتهد (طابَ ثراه) را كه از اين خاك بيرون آمده و سر به اوج سماوات ساییده است، مىنگاريم كه #آيندگان_بدانند كه چه #اعجوبهها در روى زمين بودهاند. همينقدر عرض مىكنم كه در زمان شاهنشاه شهيد سعيد (اَنارَ اللهُ بُرهانَه) [= ناصرالدین شاه] آن وجود بود كه دولت ايران را از شرّ حوادث و #تصرفات_خارجه نگاه داشت؛ و بسى شوكتها از او به ظهور رسيد. و اگر او نمىبود، #وزرای_هواپرست ايران، اين دولت را به تصرف خارجه مىدادند و مردم را منكوب مىساختند. آن مجتهد، #اول_سياسى و اول پلتيكدان زمان بود؛ كه در كمال شوكت و استغناى طبع و حسن مشورت و تفر و عقل حركت مىكرد. و #دولت_ايران به او اعتماد و حسن اعتقاد داشت.» (افضل التواريخ، صص: 69-70.)
#ملا_علی_کنی
#علمای_بلاد
#اسلام_سیاسی
#ناصرالدین_شاه
@risheh
ساموئل گرین ویلر بنجامین (نخستین سفیر #آمریکا در ایران): «بزرگترینِ مجتهدهای حالیه که بهمنزلهی رئیس #عدالتخانه ی حالیه ممالک فرنگ است، حاجی #ملا_علی_کنی است. حاجی ملا علی شخص مسنّی است و ظاهراً مایل به تجمل نیست بلکه میل به #سادگی زیاد دارد. اگرچه املاک او زیاد است معهذا نمیخواهد جلال و ظاهرسازی به خرج دهد. وقتی در کوچهای راه میرود بر قاطر سفیدی سوار میشود و فقط یک نفر نوکر دارد، اما جمعیت از هر طرفِ کوچه به جلوِ او ازدحام میکنند مثل اینکه وجودی #ملکوتی است. اگر یک کلمه بگوید میتواند اعلیحضرت را از سلطنت #خلع کند. سربازهایی که در سفارت ممالک متحدهی آمریکا قراول میکشیدند، به من گفتند که اگرچه ما برای حفظ وجود شما اینجا فرستاده شدهایم، اما اگر حاجی ملا علی امر کند همهی شما را میکشیم. خوشبختانه مردى كه اينهمه #قدرت و #نفوذ_كلام دارد، كسى است كه خيلى رئوف و #مهربان و ملايم است و هيچوقت دستورات شديدى صادر نمىكند؛ ولى به هر حال بايد توجه داشت كه هيچ كارِ اجتماعى و مهمى در #ايران، #بدون_جلب_نظر و صلاحديد حاج ملا على كنى انجام نخواهد شد.»
#اسلام_سیاسی
#علمای_بلاد
#ناصرالدین_شاه
@risheh
10 جمادیالثانیه 1317 ه.ق: روزنامهی ثریا (به نقل از حبلالمتین): «... رؤسای روحانی ملت و امر[ای] دولت ایران، معنی وطن و ترقی آن را شناخته و در صدد ارتقاء بدان مدارج عالیه برآمدهاند. اگر نام مبارک حجتالاسلام آقانجفی [اصفهانی] (مدّ ظلّه العالی) را سرآغاز تاریخ ترقی ایران قرار دهیم، شایسته و سزاست.»
#آقا_نجفی_اصفهانی
#شرکت_اسلامیه
#اصفهان
#علمای_بلاد
#اسلام_سیاسی
@risheh
1304 ه.ش: نامهی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی به شیخ محمدرضا نجفی اصفهانی بهمناسبت تخریب قبرستان بقیع توسط آلسعود: «بسم الله الرحمن الرحیم. به عرض عالی میرساند ... دو یوم قبل، بعضی از آقایان که داخل در هیأت منتخبه برای گفتوگوی امر مدینهی منوره میباشد، وارد به بلدهی طیبهی قم شدند و پس از ملاقات ایشان در محل خلوتی، اصرار زیاد داشتند که باید از هر بلدی بعضی از آقایان علماء در قم مجتمع شوند و در خصوص این فاجعهی عظیم تبادل افکار شود. حتی از عتبات عالیات هم باید یا خودشان [بیایند] یا نماینده بفرستند. و دعوت آقایان در این محل [را] تکلیف این جانب میشمردند. مستدعی از الطاف حضرت مستطاب عالی آنچه چون اول عالِم مُطاع در آن محل حضرت آیتالله [حاجآقا نورالله] عمّ بزرگوار (دامت برکاته) میباشند، از ایشان استفسار نمایید که هرگاه فلانی حضرت عالی را دعوت نماید به قم، آیا صلاح در اجابت او میدانید یا نه؟ زیاد بر این عرض ندارم جز التماس دعا در مظان اجابت. ... والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. حرّره الاحقر عبدالکریم حائری.» (اندیشهی سیاسی و تاریخ نهضت حاجآقا نورالله اصفهانی، ص 308.)
#بقیع
#شیخ_عبدالکریم_حائری_یزدی
#حاج_آقا_نورالله_نجفی_اصفهانی
risheh@
حمیدرضا سپهر:
🗓سالروز قیام ملت عراق علیه انگلیس
🏳بارهبری و فتوای میرزایشیرازیدوم
🏳مرجعمجاهدآیةاللهمحمدتقیشیرازی
💠امام خمینی
‼️دشمنهای اسلام تزریق کردهاند که «آخوند مرتجع» تا شما را از آخوند جدا کنند. این قلمهایی که آخوند را مرتجع میداند و مینویسد، یا ادراک ندارد و مطالعه ندارد و یا غرض دارد و قلم او اجیر است؛ این عراق را یک آخوند نجات داد، میرزا محمدتقی شیرازی سلام الله علیه با یک فتوا عراق را از حلقوم انگلستان بیرون کشید! ۵۸/۳/۲۶
‼️اگر تاریخ این صد سالۀ اخیر مطالعه کنیم خواهیم دید که برای چه است که گروههایی از خارج و داخل توطئه میکنند و به ضد روحانیت مینویسند و صحبت میکنند، وقتیکه انگلیسها به عراق تجاوز کردند و عراق را در معرض استعمار قرار داده بودند، یک پیرمرد به مردم حکم دفاع داد و قیام کردند مردم و ملت عراق را نجات دادند. این یک قدرتی بود از یک پیرمرد، و آن میرزای شیرازی دوم، مرحوم آقا میرزا محمدتقی رضوان الله علیه بود! ۵۹/۸/۲۶
💠رهبرانقلاب
‼️فتوای میرزای شیرازی دوم در مقابله با انگلیسیها، و فتوای تحریم انتخابات قلابی انگلیسیها در عراق، نمونه حضور علما در سیاست است! ۷۰/۱۲/۱۴
#نشربامنبع
@Jahade_tabeini
اعظامالوزاره: «حاج میرزا #حسن_رشدیه، نظر به سابقه در رشت، ... مرا به مدرسهی #سنلویی [تهران] معرفی کردند. در هفته چهار روز قبل از ظهرها برای تدریس و تعلیم خط میرفتم. در آن مدرسه ... یک معلم انگلیسی به نام فریبرز که اصلاً #زردشتی بود ولی #بهایی شده بود، با من از نقطهنظر اینکه علاقهمند به خط فارسی بود، اظهار دوستی [کرده] و تقاضا داشت که خط تعلیم بگیرد. من هم حاضر شدم. این بود که در روزهای مدرسه ایشان هم چند دقیقه که سر کلاس من نبود، بهاصطلاح در زنگِ تنفس تعلیم میگرفتند. ... یکی از روزها وارد صحبت مذهبی گردید و خواست از درِ تبلیغ با من وارد مذاکره گردد. به ایشان گفتم: اگر میخواهید که من به شما تعلیم خط بدهم، از این مقوله با من صحبت ننمایید، چون تمام اینها را از مؤسس و غیره میشناسم. ولی شما حق دارید، چون #زردشتی بودهاید و حالا قبول این مسلک نمودهاید. شما هم از نقطهنظر سیاسی قبول کردهاید. خندهای کردند و گفتند: آقای میرزا حسن! مثل اینکه شما خوب وارد هستید.»
(خاطرات من، ج 1، ص 257)
https://eitaa.com/risheh/179