eitaa logo
نسیم فقاهت و توحید
650 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
99 فایل
•┈┈✾🍀﷽🍀✾┈┈• این کانال شامل ؛ 📚 جلسات سخنرانی و تدریس #رضا_خانجانی و همچنین؛ 📤 نشر بیانات متفکران و شخصیتهای طراز اول #انقلاب_اسلامی ارتباط با مدیر @samenolhojajjj
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❓...‌و مگر زندگی چیزی غیر از داشتن توست؟... 🌱سلام چشمه ی حیات🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍚 كاسه خود را بيش از اندازه پر كنيد؛ ▫️ لبريز مي شود. 🔪 چاقوي خود را بيش از حد تيز كنيد، ▫️كند مي شود. 💰 به دنبال پول و راحتي باشيد؛ ▫️دلتان هرگز آرام نمي گيرد. 🙏 به دنبال تاييد ديگران باشيد؛ ▫️برده آن ها خواهيد بود. 👌 كار خود را انجام دهيد، سپس رها كنيد. 🔻 اين تنها راه آرامش يافتن است.... @rkhanjani
enc_16422038824663547073988 (1).mp3
2.91M
❤️ ای مادرم کنیز و بابای من غلامت... 🌷 ای مادر ابالفضل جان ها فدای نامت... ❤️ با نام عباست خیلی گره وا شد... 🌷 تا نذر تو کردم دردم مداوا شد... محمدحسین پویانفر 🌺@rkhanjani
💠 دستور بسیار مهم و فراموش شده مقام معظم رهبری درباره امام خمینی (ره) سوم اسفند، سالروز صدور منشور روحانیت @ma_va_o
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵فضیلت فراوان روزه ماه رجب ➕ اگر نمی‌توانیم روزه بگیریم چه کار کنیم ؟ 👤 حجت الاسلام فرحزاد 👌👌 «اللّهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج» @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽فیلم/ دختری که با دعای مادر بدحجابش چادری شد! "از لاک جیغ تا خدا" 🌸 @rkhanjani
♨️تلنگرانھ یه‌روز‌لباس‌ِتنگ ... یه‌روز‌لباس‌ِگشـاد ... یه‌روز‌لباسِ‌ڪوتـاه ... یه‌روز‌لباسَ‌بلند ... یه‌روز‌لباسِ‌تیره ... یه‌روز‌لباس‌ِشاد ... یه‌روز‌لباس‌ِپاره ... هی‌رفتیم‌دنبال‌ِمدڪه‌یه‌وقت بھمون‌نگن‌عقب‌موندھ❗️ رفتیم‌دنبال‌سِت‌ڪردن‌ڪه بشیم‌شیڪ‌تریــن‌آدمِ‌دنیا :| یه‌وقت‌به‌خودت‌میای‌میبینی باشیطون‌ست‌شدی!!! « ســـوره‌اعـــراف‌آیــھ²⁶ » وَلِبٰـــــاسُ‌اَلتَّقْــــوىٰ‌ذٰلِکَ‌خَیْــــرٌ بھترین‌لباس؛لباسِ‌تقواست. ‼️ 🌸 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠تربیت‌گُریزی: 🔰امام خمینی "ره": 📌«گرفتاری همه‌ی ما برای این است که ما تزکیه نشده‌ایم، تربیت نشدیم. عالم شدند، تربیت نشدند، دانشمند شده‌اند، تربیت نشده‌اند، تفکراتشان عمیق است، لکن تربیت نشده‌اند و آن خطری که از عالمی (به معنای عام) که تربیت نشده است و تزکیه نشده است بر بشر وارد می‌شود، آن خطر از خطر مغول بالاتر است». 📚صحیفه امام، ج 14، ص391 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠تربیت‌گُریزی ❇️عوامل تربیت‌گریزی: 1️⃣ غفلت از گناه و کوچک شمردن آن: «در روایات آمده است که خداوند هرگاه به بنده‌ی خود عنایت فرماید، او را به یاد گناهانش می‌اندازد. در اندیشه‌ی اسلامی احساس گناه و حالت توبه و بازگشت یک نعمت الهی و "فقدان احساس گناه" یک زنگ خطر است». 📚امام خمینی،1371، ص 74 ‼️ادامه دارد.... @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 📖 سفیدِ سیاه تحلیل و بررسی ابعاد پدیده 💥ازدواج سفید💥 با رویکردی دینی و روان شناختی 📛، به عنوان نوین چندسالی است وارد فرهنگ ایرانی شده، علاقه منداني يافته و در تقابل با سنت قرار گرفته است. ⚠️در این بین جوانان و خانواده‌هایی بر اثر عدم آگاهی از زوایای این معضل اجتماعی، به آن مبتلا و سرانجام شده‌اند. 💥در اين ميان بعضي آن را مفيد! و کارآمد! و گروهي آن را ضدارزش و آسيب ميخوانند. ❇️کتاب سفیدِ سیاه اولین کتابی است که با و روان‌شناختی این پدیده را بررسی کرده است. مباحث این کتاب در ۳۵۴ صفحه توسط انتشارات موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره) به چاپ رسیده است. ✍️ نویسنده زهیر احمدی 🔍 با نظارت دکتر رضا مهکام 🌸 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از جهنم تا بهشت 🌺👇 به روایت حانیه مامان:حانیه جان. بیا این میوه ها رو بزار رو میز الان میرسن. _ اومدم ظرف میوه رو از مامان گرفتم و گذاشتم رو میز . _ مامان بهتر نبود منم برم باهاشون؟ مامان :حالا که نرفتی. الانم میرسن دیگه. این حجم دلهره و نگرانی برای من غیر قابل تحمل بود. فوق العاده میترسیدم از عکس العمل عمو نسبت به نمازخوندن و حجابم. تو فکر بودم که تلفن زنگ خورد. _ بله؟ فاطمه:سلام خانوم . سال نو مبارک. _ سلام نفسم. عیدت مبارک. خوبی؟ فاطمه: مرسی عزیزم توخوبی؟ _ نه فاطمه: چرا؟ _ فاطمه میترسم. میترسم از عکس العمل عمو فاطمه: مگه راه غلط رو انتخاب کردی؟ مگه به راهی که انتخاب کردی مطمئن نیستی؟ اون باید به ترسه که یه عمر حرفای اشتباه تحویلت داده و حالا معلوم شده واقعیت چیزی که میگه نیست. _ اره. مطمئنم راهم درسته ولی عمو ناراحت میشه . فاطمه: ناراحتی اون مهم یا خدا صدای آیفون بیانگر اومدن عمو اینا بود. _ فاطمه جان شرمنده اومدن من باید برم. خیلی ممنون که زنگ زدی عزیزم. سلام برسون. فاطمه: دشمنت شرمنده . خدانگهدارت عمو بهم محرم بود، پس دلیلی نداشت حجاب داشته باشم. یه شلوار پاکتی سبز با یه تیشرت مجلسی همرنگش. برای استقبال با مامان دم در ورودی ایستادیم. امروز روز اول عید نوروز بود، همون روز اومدن عمواینا. بابا و امیرعلی رفته بودن فرودگاه دنبالشون و چون خونشون رو فروخته بودن قرار بود این چند روز بیان خونه ما. از همون لحظه ورود حس خوبی نسبت به زن عموی جدیدم یعنی نداشتم. دقیقا همون حسی که تو مهمونی داشتم. جالبه با این که چندماهه ایران نبوده هنوزهم با مد اینجا کاملا آشنایی داره. یه تاب خیلی کوتاه مشکی یه مانتو سفید جلو باز که تا روی زانو بود و یه ساپورت مشکی و شالی که فقط پوششی بود برای کلیپسش. آرایشش که هم که قابل بیان نبود. خیلی گرم با من روبوسی کرد و با مامان خیلی سرد ، در حد یه غریبه اما مامان با اینکه میدونستم با زن عمو عاطفه خیلی راحت تر بود،با این وجود که اعتقاداتشون و عقایدشون بهم نمیخورد خیلی گرم باهاش احوالپرسی کرد و بعد هم نوبت عمو بود. زن عمو بعد از احوالپرسی با اینکه فکر کنم میدونست خانواده ما مذهبین اما شال و مانتو که چه عرض کنم بلیزش رو دراورد و داد به من که آویزون کنم و اینکارش مورد پسند هیچکدوم از ما نبود. . . عمو: ما نمیخواستیم مزاحم شما بشیم دیگه به اصرار تانیاجون اومدیم. دیگه فردا رفع زحمت میکنیم. میدونستم عمو مشکلش مزاحمت و اینجور چیزا نیست بلکه فقط اعتقادات بابا اینا بود اصلا نمیدونم چرا ولی نماز خوندن و حجاب داشتن و کلا هر کاری که مصداق دینداری باشه اذیتش میکنه . بابا: داداش زحمت چیه. مراحمید . مارو قابل نمیدونید؟ عمو: هه. نه بابا این حرفا چیه؟ میترسم خم و راست نشدن ما اذیتتون کنه. و بعد با لبخند معنی داری به من و زن عمو نگاه کرد. اما بابا در جوابش گفت: هرکس عقاید خودشو داره. عمو هم که از این خونسردی بابا جا خورده بود گفت: ولی در هر صورت ما فردا میریم هتل و تانیا رو هم میبریم با خودمون. نمیدونم چرا ولی خدا خدا میکردم که بابا اجازه نده و من مجبور نشم باهاشون برم. _ خودش میدونه. حالا من جواب عمو رو چی بدم. تو فکر بودم که صدای اذان بلند شد. امیرعلی با اجازه ای گفت و بلند شد و منم به دنبالش که عمو صدام کرد. عمو _ تانیا. تو کجا؟ _ میام الان. وضو داشتم سریع رفتم تو اتاق ، درو بستم و شروع به نماز خوندن کردم. با صدای در استرس گرفتم که نکنه عمو باشه ولی بعد گفتم حتما مامانه یا شایدم امیرعلی. _ السلام و علیکم و رحمة الله و بركاته وقتی سرم رو برگردونم با عمو مواجه شدم که دست به سینه دم در وایساده بود و با یه پوزخند عجیب و چهره ای که عصبانیت توش موج میزد به من زل زده بودم. وقتی دید نمازم تموم شد. اعضای صورتشو کمی جمع کرد و بعد انگار داره مورد چیز چندش آوری صحبت میکنه. گفت: تو نماز میخونی ؟ نماز رو با یه غلظت خاصی گفت. _ من من..... راستش....... مغزم از کار افتاده بود و نمیدونستم بايد چه جوابی بدم که براش قانع کننده باشه. عمو: تو چی؟ اینا محبورت کردن نه؟ سریع حاضر شو سریع . درو باز کرد بره بیرون. که سریع مغزم بهم فرمان داد _ نخیر. اینا مجبورم نکردن. خودم انتخاب کردم. عمو: چی؟ خودت انتخاب کردی؟ چی میگی تو؟ _ فهمیدم همه چیزایی که میگفتید غلط بوده. همه چیش. من به وجود خدا ایمان دارم به نماز ، به روزه.به حجاب و هزار تا چیز دیگه. پوزخندی زد که کفریم کرد. بعد هم رفت بیرون و درو محکم بست . و بعدش هم فقط صدای فریادهای عمو میومد که خطاب به مامان، باباو امیرعلی بود. 🌸 @rkhanjani
قسمت طنز ماجرا اینجاست که بعضی پدر و مادرها بعد سالها زندگی هنوز چیزایی که از خواستگار انتظار دارن، خودشون ندارن! به خیال خودشون به‌ فکر جوونا هستن و خوشبختی اونارو میخوان، اما با سختگیری‌‌های بی‌مورد عمر بچه‌هاشونو تلف می‌کنن! ✍ ┏✾╍╍╍╍╍╍╍╍╍╍╍✾┓ ➣ @rkhanjani ┗✾╍╍╍╍╍╍╍╍╍╍╍✾┛