#ربیع_الاول
#ظهور_نورانی_حضرت_رسول_الله_صلی_الله_علیه_وآله
ا❁﷽❁ا
✨《وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُك》
{سوگند به آسمان، صاحب راه های نیکو و زیبا}
(سوره مبارکه ذاریات آیه ۷)
✍آسمان در باطن آیات قرآن ، وجود مبارک حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است؛ و الحُبُک [راه های نیکو و زیبا] امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است که او و خاندانش، همان نفس پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می باشند:
🔸عن ابی جعفر (علیه السلام): السَّمَاءُ فِي بَطْنِ الْقُرآنِ رَسُولُ الله صلی الله علیه وآله وَ الْحُبُكُ أمِيرُ المُؤمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أبِي طَالِب علیه السلام وَ هُوَ ذَاتُ النَّبِيِّ وَ أهْلُ بَيْتِهِ علیهم السلام (۱)
🔸چنانکه فرموده اند: فَهُمُ الْكَوَاكِبُ الْعُلْوِيَّةُ وَ الْأنوَارُ الْعَلَوِيَّةُ الْمُشْرِقَةُ مِنْ شَمسِ الْعِصْمَةِ الفَاطِمِيَّةِ فِي سَمَاءِ العَظَمَةِ الْمُحَمَّدِيَّة (۲): ائمه اطهار علیهم السلام، کواکب عُلویّ [بلند مرتبه] و انوار عَلَویّ [منتسب به امیرالمومنین علیه السلام] هستند که در آسمان عظمت محمدی، از شمس عصمت فاطمی، ساطع شده اند.
(۱) فرات الکوفی ص۴۴۱؛
(۲) بحارالأنوار ج۲۵ص۱۷۴
@rkhanjani
🍀پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله:
☘️ثَلاثٌ مَن كُنَّ فيهِ فَهِىَ راجِعَةٌ عَلى صاحِبِها: اَلبَغْىُ وَ الْمَكْـرُ وَ النَّـكْثُ
🌱سه خصلت است كه در هر كس باشد آثارش به خود او باز مى گردد:
🌱ظلم كردن،
🌱فريب دادن
🌱و تخلّف از وعده.
📚نهج الفصاحه ص 422
@rkhanjani
5.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥 #تلنگرهای_قرآنی
موسی گفت: پروردگارا! سینهام را گشاده گردان؛ و کارم را برایم آسان ساز؛ و گِرِه از زبانم بگشای؛ تا سخنم را بفهمند.
(سوره طه۲۵-۲۸)
💥 تـلـنــــــگر امــــروز :
با خدا حرف بزن! ساعتها.
از خدا بخواه کارَت را آسان کند، آنوقت خواهی دید کارَت روانتر از همیشه پیش خواهد رفت.
@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹إِلَهِی إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ فَفِی ذَلِکَ سُرُورُ عَدُوِّکَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی الْجَنَّهَ فَفِی ذَلِکَ سُرُورُ نَبِیِّکَ وَ أَنَا وَ اللَّهِ أَعْلَمُ أَنَّ سُرُورَ نَبِیِّکَ أَحَبُّ إِلَیْکَ مِنْ سُرُورِ عَدُوِّکَ
#حجت الاسلام مسعود عالی
┏━━ °•🖌•°━━┓
@besooyekhodaa
┗━━ °•🖌•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پناه_من
از جایی که گمان نمیکنید، روزیتان میدهد!
پس کسی که به خدا تکیه کند، او برایش کافیَست،
که خدا امر خود را اجرا خواهد کرد،
و برای هر چیز، اندازهای قرار داده است. { آیه ۳ طلاق}
و اوست که اختیار عالَم در دستانش است!
و اراده اش بر همه چیز جریان دارد...
هر کس به میزانِ «اعتماد و توکلش به خداست» که سهم خویش را از «اراده و قدرت» او دریافت میکند !
بجای آزمودن هزار راه نرفته؛
« توکل » را تمرین کن،
@rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
💐ادامه قسمت 53 👇 یکی دو تا چک هم برای بابا و خاله بود که باید امروز تا بانک میبردمشون. یه نیمچه وکا
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش
💐 قسمت 54👇
هر چی گشتم بی فایده بود.
ولی مطمئنم از خونه آوردمشون!
آخه وقتی خواستم بیام خودم چک کردم. توی کیفم بودن!
دو بار همه کیفم رو ریختم بیرون!
نه از چک ها خبری بود نه از کیف مدارکم.
باجه دار هم دید اوضاع قمر در عقربه معطل نشد و شماره بعدی رو صدا کرد.
بی خداحافظی با صندلی جلوی باجه به سمت صندلی انتظار برگشتم.
تپش نبض 7 جای بدنم رو حس میکردم!
تا میشد همه جا رو گشتم.
با بلند کردن این و اون ته بانک رو جارو کردم ولی نبود که نبود.
به فکر دوربین های بانک افتادم.
اونم که خیتم کردن!
گفتن حکم قضائی باید داشته باشی که بذاریم چک کنی!
هیچی دیگه دست از پا درازتر روی صندلی نشستم!
توی ذهنم جرقه ای خورد.
شاید توی ماشین افتاده.
نفهمیدم اون مسیر طولانی رو کی اومدم.
توی مسیر همه نگاهم رو به پیاده رو داده بودم.
هیچ زاویه ای از زیر چشمام مخفی نبود.
با صدای بوق ماشین ها متوجه حواس پرتیم شدم.
خوب شدن ماشین ها بوق دارن!
چیزی نمونده بود له و لورده بشم!
خودم رو به ماشین رسوندم.
بهتر از سگ تحقیقاتی پلیس همه جا رو گشتم.
هر چی میگشتم گم تر میشد!
"اصطلاح جدیدی بود! یادتون باشه توی فرهنگ لغت ثبتش کنم"
زیر و روی صندلی ها، داخل داشبود، کنار و زیر ماشین، توی جوب، خلاصه هر جایی که فکر میکردم رو گشتم
آب شده بود رفته بود توی زمین!
کیف پولم رو توی کیف دستیم گذاشته بودم.
کیف دستیم بود ولی خبری از کیف پولم نبود.
هم چک ها هم مدارکم همه توی کیف پولم بود.
حالا مدارک به جهنم! نهایتا با چند هفته معطلی و برو و بیا میشه المثنی گرفت.
چک بابا و خاله رو چه کار کنم!
همون دو تا چک چند ده میلیارد بود.
یهو چیزی یادم اومد که چک های چند میلیاردی بابا و خاله فراموشم شد...!
یک چک سفید امضا هم توی کیفم گذاشته بودم تا توی بانک پُرِش کنم!
اگه دزدیده باشن چی؟!
نگو حالا وسط این رمان چرا این داره جریان بیچارگیش رو تعریف میکنه!
اینجا همه چی به هم ربط داره! حالا بعدا متوجه میشین.
دهنش سرویس اونیکه کیف من رو زده!
باید بیشتر حواسم رو جمع میکردم.
پشت فرمون با چهره سفید و گچ گرفته نشستم
به صندلی تکیه دادم. سعی کردم نفس عمیقی بکشم ولی نفسی نمونده بود.
بی روح به ماشین هایی که در حال عبور بودن خیره شده بودم.
نمیدونستم باید چه کار کنم.
میدونستم دست و پام دیگه نائی نداشت.
آخه این چه بلایی بود که سرم اومد!
پاهام یاری نمیکرد تا پدال گاز و کلاج رو بیشتر از این فشار بدم.
بعد دو بار خاموش کردن، به زحمت ماشینو از پارک درآوردم.
صدای بوق ماشین ها رو نمیشنیدم. یعنی به ظاهر میشنیدما ولی در حقیقت نمیشنیدم.
حدود ساعت 13 بود که مثل کوه یخ وارد خونه شدم
نمیدونستم چه طور به بابا توضیح بدم!
چک سفید امضا!
✍️مجتبی مختاری
@rkhanjani