❣ دعا برای تربیت صالحانه
🌷🌷🌷 این دعا را اگر بخوانید هم برای خودتان دعا کردید، هم برای پدر و مادر و هم برای اولاد تان دعا کردید و هم طلب عمل صالح کردید🌷
@rkhanjani
✅پرسش:
چجوري وقتي از يه نامحرم خوشمون اومده بيخيالش بشيم؟!
🌺پاسخ:
شما در سنی هستید که هیجانات عاطفی در اوج خود قرار گرفته است و غریزه جنسی نیز در حال بیدار شدن و فعال شدن است. بنابراین احساس علاقه و کشش عاطفی نسبت به همسالان کاملا طبیعی است و ممکن است به همان سرعت و شدت که به وجود می آید به همان سرعت نیز دستخوش تغییر شود و رو به سردی گذارد. این کشش های عاطفی وقتی نسبت به جنس مخالف باشد همراه با شهوت جنسی نیز خواهد بود و باید کنترل و تعدیل شود. برای اینکه بتوانید در کنترل غریزه موفق باشید باید عواقب چنین روابطی را مرور کنید و ارزش عفاف و حجاب را یادآور شوید. پیامبر اکرم ص میفرمایند: النَّظَرُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيسَ فَمَنْ تَرَكَهَا خَوْفاً مِنَ اللَّهِ أَعْطَاهُ إِيمَاناً يَجِدُ حَلَاوَتَهُ فِي قَلْبِهِ. نگاه حرام تیری از تیرهای مسموم شیطان است. کسی که به خاطر ترس از خدا آن را ترک کند خداوند ایمانی به او عطا میکند که شیرینی آن را در قلب خود احساس کند. (1)
امام معصوم ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: من عشق و كتم و عف و مات، مات شهيدا: آنكه عاشق گردد و كتمان كند و عفاف بورزد و در همان حال بميرد شهيد مرده است.(2)
بنابراين تا زماني که شرايط ازدواج را پيدا خواهيد کرد با انجام اين توصيه ها رفتارها و حالات عاطفي خود را مديريت کنيد:
1. بازنگري پيامدها: هر چند وقت يكبار پيامدهاي چنین روابطی را مرور کنید. برای دیدن برخی از این عواقب به این لینک مراجعه کنید: http://pasokhgoo.ir/node/48087
2. انزجار درماني: صفات و ويژگي هاي منفي فرد مورد نظر را با خود مرور كنيد و هميشه به ياد داشته باشيد كه بسياري از افرادي كه خود را از مدعيان عشق معرفي مي كنند، به جز هوس و شهوت به چيز ديگري فكر نمي كنند و براي رسيدن به هوس خود حاضر به قرباني كردن طرف مقابل هستند.
3. خود تنبيهي: هر وقت شخص مورد نظر به ذهنتان آمد بلافاصله يك تنبيه براي خود در نظر بگيريد و همان لحظه انجام دهيد. تنبيه بستگي به موقعيتي دارد كه در آن هستي مثلاً اگر در حال استراحت هستي سريعاً بلند شويد و ده دقيقه نرمش كنيد.
4. تقويت اراده: اراده قوي نه تنها در اين مورد شما را ياري مي دهد كه پشتوانه اي بسيار قوي براي موفقيت در مراحل مختلف زندگي مي باشد. كه تقويت اراده هم راهكارهاي متعددي مثل برنامه ريزي در زندگي و تمرين دارد.
5. هنگام خيالپردازي و خطور اين افكار به ذهن و وقتي كه در آن صحنه قرار مي گيريد، به ذكر لا اله الا الله مشغول شويد و پيوسته به ياد داشته باشيد كه خداوند متعال و ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ اعمال را مشاهده مي كنند.
6. هرگاه ذهنتان متوجه فرد مورد نظر شد با جايگزين كردن موضوع ديگر (حدالامكان با موضوعي مفرح و لذتبخش)، ذهن خود را روي آن موضوع متمركز كنيد تا رفته رفته او را فراموش كنيد.
7. سعي كنيد از تصاوير، موقعيت ها و يا هر مطلب ديگري كه ذهن شما را به او مشغول مي سازد دوري كنيد.
8. سعي كنيد با هوشياري و رفتاري عاقلانه بر احساسات زودگذر غلبه كرده و در تصميم جدي بر ترك روابط خود با نامحرم بگيريد. زيرا اين روابط در برخي موارد با آسيب هايي همراه است كه پشيماني هميشگي را به دنبال دارد.
9. در مراسمات مذهبي، كه انسان را با عشق حقيقي آشنا مي سازد و به انسان مي آموزد كه هر كسي شايسته عشق ورزيدن نيست، بيش از پيش شركت كنيد.
10. مسير رفت و آمد خود را به گونه اي انتخاب كنيد كه با فرد مورد نظر به هيچ عنوان مواجه نشويد.
11. براي برطرف كردن نيازهاي عاطفي خود، روابط اجتماعي خود را با اقوام و دختران هم سن و هم فكر خود افزايش دهيد.
12. در اوقات فراغت به كارهايي مانند طراحي رايانهاي، خياطي، نقاشي، گلدوزي و فعاليت هاي دسته جمعي و يا هر كاري كه به آن علاقه داريد بپردازيد و سعي كنيد براي تمام لحظات شبانه روز برنامه داشته باشيد، زيرا افكار مزاحم زماني كه فرد بيكار است، به سراغ او مي آيد و باعث تداعي خاطرات گذشته در ذهن فرد مي شود.
13. به دليل اين كه انسان به صورت نامحسوس تحت تأثير دوستان خود مي باشد، با افرادي كه از لحاظ ديني و اخلاقي در سطح قابل قبولي قرار دارند رفت و آمد كنيد.
14. هميشه و در همه حال به ياد داشته باشيد كه عالم محضر خداست.
15. براي اين كه اين علاقه را فراموش كنيد از خداوند و همچنين ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ كمك بخواهيد.
16. کتاب عشق هرگز کافی نیست را مطالعه کنید.
موفق باشید.
..............................
(1) جامع الأخبار(للشعيري)، ص145
(2) مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، ج 16، ص 253.
@rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_دوم 💠 در حیاط بیمارستان چند تخت گذاشته و #رزمندگان غرق خون را همان
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_سوم
💠 هول انفجاری که دوباره خانه را زیر و رو کرده بود، گریه را در گلویم خفه کرد و تنها آرزو میکردم این #خمپارهها فرشته مرگم باشند، اما نه!
من به حیدر قول داده بودم هر اتفاقی افتاد مقاوم باشم و نمیدانستم این #مقاومت به عذاب حیدر ختم میشود که حالا مرگ تنها رؤیایم شده بود.
💠 زنعمو با صدای بلند اسمم را تکرار میکرد و مرا در تاریکی نمیدید، عمو با نور موبایلش وارد اتاق شد، خیال میکردند دوباره کابووس دیدهام و نمیدانستند اینبار در بیداری شاهد #شهادت عشقم هستم.
زنعمو شانههایم را در آغوشش گرفته بود تا آرامم کند، عمو دوباره میخواست ما را کنج آشپزخانه جمع کند و جنازه من از روی بستر تکان نمیخورد.
💠 #وحشت همین حمله و تاریکی محض خانه، فرصت خوبی به دلم داده بود تا مقابل چشم همه از داغ حیدرم ذره ذره بسوزم و دم نزنم.
چطور میتوانستم دم بزنم وقتی میدیدم در همین مدت عمو و زنعمو چقدر شکسته شده و امشب دیگر قلب عمو نمیکشید که دستش را روی سینه گرفته و با همان حال میخواست مراقب ما باشد.
💠 حلیه یوسف را در آغوشش محکم گرفته بود تا کمتر بیتابی کند و زهرا وحشتزده پرسید :«برق چرا رفته؟» عمو نور موبایلش را در حیاط انداخت و پس از چند لحظه پاسخ داد :«موتور برق رو زدن.»
شاید #داعشیها خمپارهباران کور میکردند، اما ما حقیقتاً کور شدیم که دیگر نه خبری از برق بود، نه پنکه نه شارژ موبایل.
💠 گرمای هوا بهحدی بود که همین چند دقیقه از کار افتادن پنکه، نفس یوسف را بند آورده و در نور موبایل میدیدم موهایش خیس از عرق به سرش چسبیده و صورت کوچکش گل انداخته است.
البته این گرما، خنکای نیمه شب بود، میدانستم تن لطیفش طاقت گرمای روز تابستان آمرلی را ندارد و میترسیدم از اینکه علیاصغر #کربلای آمرلی، یوسف باشد.
💠 تنها راه پیش پای حلیه، بردن یوسف به خانه همسایهها بود، اما سوخت موتور برق خانهها هم یکی پس از دیگری تمام شد.
تنها چند روز طول کشید تا خانههای #آمرلی تبدیل به کورههایی شوند که بیرحمانه تنمان را کباب میکرد و اگر میخواستیم از خانه خارج شویم، آفتاب داغ تابستان آتشمان میزد.
💠 ماه #رمضان تمام شده و ما همچنان روزه بودیم که غذای چندانی در خانه نبود و هر یک برای دیگری #ایثار میکرد.
اگر عدنان تهدید به زجرکش کردن حیدر کرده بود، داعش هم مردم آمرلی را با تیغ #تشنگی و گرسنگی سر میبرید.
💠 دیگر زنده ماندن مردم تنها وابسته به آذوقه و دارویی بود که هرازگاهی هلیکوپترها در آتش شدید داعش برای شهر میآوردند.
گرمای هوا و شورهآب چاه کار خودش را کرده و یوسف مرتب حالش به هم میخورد، در درمانگاه دارویی پیدا نمیشد و حلیه پا به پای طفلش جان میداد.
💠 موبایلها همه خاموش شده، برقی برای شارژ کردن نبود و من آخرین خبری که از حیدر داشتم همان پیکر #مظلومی بود که روی زمین در خون دست و پا میزد.
همه با آرزوی رسیدن نیروهای مردمی و شکست #محاصره مقاومت میکردند و من از رازی خبر داشتم که آرزویم مرگ در محاصره بود.
💠 چطور میتوانستم #آزادی شهر را ببینم وقتی ناله حیدر را شنیده بودم، چند لحظه زجرکشیدنش را دیده بودم و دیگر از این زندگی سیر بودم.
روزها زخم دلم را پشت پرده #صبر و سکوت پنهان میکردم و فقط منتظر شب بودم تا در تنهایی بستر، بیخبر از حال حیدر خون گریه کنم، اما امشب حتی قسمت نبود با خاطره #عشقم باشم که داعش دوباره با خمپاره بر سرمان خراب شد.
💠 در تاریکی و گرمایی که خانه را به دلگیری قبر کرده بود، گوشمان به غرّش خمپارهها بود و چشممان هر لحظه منتظر نور انفجار که #اذان صبح در آسمان شهر پیچید.
دیگر داعشیها مطمئن شده بودند امشب هم خواب را حراممان کردهاند که دست سر از شهر برداشته و با خیال راحت در لانههایشان خزیدند.
💠 با فروکش کردن حملات، حلیه بلاخره توانست یوسف را بخواباند و گریه یوسف که ساکت شد، بقیه هم خوابشان برد، اما چشمان من خمار خیال حیدر بود و خوابشان نمیبرد.
پشت پنجرههای بدون شیشه، به حیاط و درختانی که از بیآبی مرده بودند، نگاه میکردم و #حسرت حضور حیدر در همین خانه را میخوردم که عباس از در حیاط وارد شد با لباس خاکی و خونی که از سرِ انگشتانش میچکید.
💠 دستش را با چفیهای بسته بود، اما خونش میرفت و رنگ صورتش به سپیدی ماه میزد که کاسه صبر از دست دلم افتاد و پابرهنه از اتاق بیرون دویدم.
دلش نمیخواست کسی او را با این وضعیت ببیند که همانجا پای ایوان روی زمین نشسته بود، از ضعف خونریزی و خستگی سرش را از پشت به دیوار تکیه داده و چشمانش را بسته بود...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌸 @rkhanjani
#پندی_برای_یک_عمر
———🌻⃟————
@rkhanjani
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا
تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا...
تحریم/٨
خدا آنقدرها هم که نشان می دهد
صبور نیست،
من آیه به آیه ، خود دیده ام بی تابی اش را
برای توبهٔ بندگان..
#دلنامه
———🌻⃟————
@rkhanjani