فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨سوال مهم : با این همه ظلمی که جهان را در بر گرفته ، چرا حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تشریف نمیآورند؟
🔊 حاج آقا عالـــــــــــی
🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃
@rkhanjani
🔴 آیت الله سید علی قاضی (ره):
🔹 ایشان (امام خمینی ) کسی است که علیه ظلم قیامی خواهد کرد که احدی نکرده و غالب خواهد شد و تصویرش بر سکه ها زده میشود و بعد از او و بعد از نائب او ، امام عصر (عج ) قیام خواهد کرد.
🔵 سید جوانی ( امام خمینی ) وارد جلسه درس آیت الله قاضی ره (که استاد آیت الله بهجت و صاحب کراماتی عظیم و عجیب هستند) شد.
ناگهان آیت الله قاضی ره درس را متوقف کردند و برخواستند و در میان بهت شاگردان آن جوان را با احترام به بالای مجلس دعوت کردند.
موضوع درس آیت الله تغییر کرد و شروع کردند به صحبت از قیام علیه ظلم! بهت شاگردان بیشتر شد!
جلسه که تمام شد آن سید جوان رفت و حضرت آیت الله قاضی ره تا دم در بدرقه اش کرد!
شاگردان دیگر تاب نیاوردند و سوال کردند که حضرت آیت الله این جوان که بود که اینچنین احترامش کردید؟
🌕 فرمودند ایشان ( امام خمینی ) کسی است که علیه ظلم قیامی خواهد کرد که احدی نکرده و غالب خواهد شد و تصویرش بر سکه ها زده میشود و بعد از او و بعد از نائب او ، امام عصر (عج ) قیام خواهد کرد.
✍ راوی: آیت الله ناصری
@rkhanjani
🔴 پیامهای امام زمان (عج) به امام خمینی (ره)
🌹 آیت الله سید علی اکبر قرشی در مصاحبه ای گفت:
🔹 سالها بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، یک روز در ارومیه شنیدم که آیتالله خزعلی در یک سخنرانی عمومی مطلبی قریب به این مضمون گفته است:«امام زمان (عج) در جریان پیروزی انقلاب دوبار به رهبر انقلاب، امام خمینی پیام پیروزی داده است و هدایت فرموده است و این دو پیام به وسیلهی شخصی بزرگوار و معنوی به نام «لطیفی» که ساکن تهران است و من او را میشناسم، به امام خمینی ابلاغ گردیده است».
🔸 این مسئله برای من خیلی عجیب آمد و سعی کردم به حقیقت آن پی ببرم. تا اینکه چند ماه بعد در مجلس خبرگان، آیتالله خزعلی را دیدم و در آن مورد از ایشان سؤال کردم. آقای خزعلی مسئله را کاملاً تأیید کرد. گفتم: «پس اگر من این موضوع را کتبی برای شما بنویسم، جواب مکتوب مینویسید؟».
گفت: «بله، مانعی ندارد، شما بنویسید، من هر دو قضیه را در جواب شما مینویسم.»
🔺من نوشتم: «بسم الله الرحمن الرحیم.
حضرت آیتالله خزعلی دامت برکاته.
سلام علیکم و رحمةالله. راجع به اینکه آقای لطیفی دو دفعه مژدهی پیروزی را از طرف امام زمان (عج) به حضرت امام آورد، توضیح فرمایید»
🔺ایشان با خط خود در جواب نوشت:
«بسم الله الرحمن الرحیم.
🌹1- پیام به پاریس که فرمودند: «شاه میرود، نگران نباشید». امام راحل سؤال میکند: «با خونریزی یا بیخونریزی؟» میگوید: «امام علیه السلام فرمود:«بیخونریزی»
🌹2- روز بیست و یکم بهمن پیام مبنی بر اینکه «در خانه نمانید، بیرون بریزید وگرنه کشته خواهید شد».
🔹 به وسیلهی همین پیام، امام خمینی(ره) اعلام فرمود به حکومت نظامی اهمیت ندهید و بریزید بیرون. در نتیجه مردم تهران، بیرون ریختند، حتی خانوادههای خود را آوردند و در خیابانها نشستند، دیگر در تهران به هیچ وجه امکان آمدن تانک و امثال اینها نبود؛ بنابراین آن توطئهی خطرناکی که در نظر بود تا صدها تانک را وارد تهران کنند و با خونریزی انقلاب را از بین ببرند و محل اقامت امام را بمباران نمایند، منتفی شد.
این موضوع را آقای خزعلی هم شفاهی شهادت داد و هم بهصورت کتبی نوشت و تأیید کرد.
🌕 مسئلهی دیگر در همین موضوع، خاطرهی آقای «مرتضاییفر» است که در یکی از مجلات سپاه پاسداران نقل شده و پیام پیروزی امام زمان (عج) به امام خمینی(ره) را تأیید میکند.
ایشان در آن خاطره میگوید: «ما روز 21 بهمن 1357 در منزل آیتالله طالقانی نشسته بودیم. به ایشان گفتند: «امام پیام داده که مردم در خانههای خود نمانند، بیرون بریزند و به حکومت نظامی اهمیت ندهند».
آقای طالقانی گفت: «امام مدت پانزده سال از ایران دور بودهاند و توجه ندارند که این دژخیمان رژیم چه بیرحم هستند. اگر مردم بیرون بریزند، همه را قتل عام میکنند؛ بنابراین صلاح در آن است که در منازل و خانهها بنشینیم، ببینیم عاقبت کار چه میشود؟».
بعد مرحوم طالقانی با امام حدود نیم ساعت تلفنی گفتگو کرد تا شاید امام را قانع کند که مردم را از خانههایشان بیرون نیاورند. ما حرفهای آقای طالقانی را شنیدیم که سعی داشت امام را هرطور شده، از تصمیم خود مبنی بر بیرون آمدن مردم از خانهها و اهمیت ندادن به حکومت نظامی، منصرف نماید.
تا اینکه آقای طالقانی گوشی را گذاشت و در گوشهای زانوانش را بغل گرفت و ساکت ماند! حتی سرش را روی زانوانش تکیه داد و به فکر فرو رفت.
ما با خود گفتیم حتماً امام حرفی زده و مثلاً به ایشان گفته شما دخالت نکنید و ...؛ بنابراین آقای طالقانی ناراحت شده است. امّا چیزی نگفتیم تا اینکه ایشان یک دفعه سر از زانوانش برداشت و به حال طبیعی و عادی برگشت. سؤال کردیم: «آقا چه شده؟ آیا امام به شما پرخاش کردند یا حرفی گفتند که شما ناراحت شدید؟» آقای طالقانی گفت: «نه، نه، اصلاً مسئله این نیست. من اصرار کردم که امام اعلامیههایش را پس بگیرد و امام هرچه میگفت، من قانع نمیشدم، در آخر فرمود: «آقای طالقانی! اصرار نکن! احتمال بده که این دستور از طرف امام زمان (عج) است!» تا امام این جمله را گفت، من به خود لرزیدم و بیاختیار گوشی را گذاشتم و حالم دگرگون شد!».
بنابراین، راز رهبری قاطعانه و پیروزمندانهی امام راحل در پیروزی انقلاب در تأیید غیبی ایشان نهفته و ایشان منظور نظر حضرت صاحبالزمان (عج) بود.
📚منبع:
خاطرات آیت الله سید علی اکبر قرشی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1388، صص136-133
@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ولادت امام محمد تقی(ع)💖
جواد الائمه💚
جوانترین و نهمین💖
ستاره آسمان امامت و ولایت💚
مظهر جود و سخاوت💖
را به تمام شیعیان را پیشاپیش 🌸
تبریڪ و شادباش میگوییـــــم🍃🌸🍃
🌷 @rkhanjani
══════✿═════
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_سی_و_ششم
به روایت امیرحسین
.....................................................
محمد: وعلیکم السلام برادر
_ تو دوباره صبح زود زنگ زدی به من؟
محمد : اولا که بچه بسیجی جواب سلام واجبه ، دوما که پدر مادر من به من یاد ندادن که 12 ظهر صبح زوووده.
_ چییییییییییییی؟ 12 ظهر ؟؟؟؟؟ وای خاک بر سرم دانشگاه😱😱😱😱
با این حرف من محمد زد زیر خنده
_ وای بدبخت شدم تو میخندی ؟ ساعت 8 کلاس داشتم.
محمد: حقته . تا تو باشی انقدر نخوابی.
_ راستی مگه تو کلاس نداشتی؟
محمد: بله. تموم شد. استاد ضیایی هم عرض کردن سلام برسونم خدمتتون شاگرد خرخون کلاس.
_ تا چشات دراد.
محمد: خب حالا. زنگ زدم بگم امشب هئیت دیر نکنی دوباره گوشات رو بکشن. یه وقت دیدی دوروز دیگه به عنوان رفتگر گوش دراز ثبت نامت کنن راه بری با گوشات زمینو تمیز کنی 😂.
_ خوشمزه. مزه نریز 😒
محمد: باش. چون تو گفتی 😂
_ دیگه مصدع اوقات نشو میخوام بخوابم
محمد: کم نیاری از خواب؟
_ تو نگران نباش. یاعلی
محمد: ان شاالله خواب داعش ببینی. علی یارت
خدایا این دوست منم شفا بده.
ساعت شش با آلارم گوشی بیدار شدم ، سریع حاضرشدم و رفتم دم اتاق پرنیان ، در زدم و منتظر جواب شدم.
پرنیان: بله؟
_ ابجی حاضری؟
پرنیان : امیر داداش توبرو من با ریحانه سادات میام.
_باشه. مواظب خودت باش.
_ سلااام علیکم
حاج آقا : سلام . آفتاب از کدوم طرف در اومده اقا زود تشریف اوردید؟ هفته پیش که ماشالا گذاشتی لحظه آخر.
_ خوب هستید حاج آقا؟ میگما .... چیزه ..... چه خبرا؟
با این حرف من محمد,و سجاد و علی و محمد جواد که تو حسینیه بودن با حاج آقا زدن زیر خنده .
حاج آقا: الحمدالله . نپیچون منو بچه . 😏.
بعد خطاب به بچه ها گفت
_ من برم تا جایی کار دارم میام تا ساعت 8 .
محمدجواد: بفرمایید شما حاج آقا خیالتون راحت .
.
تقریبا همه کارا تموم شده بودو هنوز نیم ساعت مونده بود به شروع هئیت. چایی و قند و قرآنا و مفاتیح ها هم همه آماده بود.
یه دفعه محمد جواد گفت : راستی سید ( بنده) اون روز ؛ دربند ؛ قضیه چی بود؟
_ اوووووووه محمد جواد چه حافظه ای؟ چهارشنبه هفته پیشو میگی؟
محمدجواد: 😂اره
_ داداش موفق باشی.
محمد: تو زنده بمون راوی ایندگان شو.
_ پیشنهاد خوبیه.
محمدجواد: عه بگو حالا. اخه رفتی اونجا مثلا آب بگیری. آب نگرفتی. اعصابتم داغون تر شد.
با پرسش محمد جواد یاد اون روز افتادم. واقعا وقتی اون صحنه رو دیدم اعصابم بهم ریخت. شاید درست نبود که اون حرف رو به اون دختره بزنم. شاید اینجوری از حجاب بیشتر زده بشه ولی چی بهش میگفتم ؟ اصلا شاید همون حرف براش یه تلنگر بوده باشه . ای کاش میتونستم دوباره ببینمش که بدونم نتیجه کارم چی بوده.....
چشم من و شوق وصال
قلب تو و عشق محال
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
@rkhanjani
✨
○° حرز تو باشد برای رفع هر مشکل دوا
یاجوادالائمه،باب الدعا،ابن الرضا🌼
#ولادتامامجواد علیهالسلام🌸
#ولادتعلیاصغر علیهالسلام🌸
#عیدڪممبروڪ
🌸 @rkhanjani
.
#زیارت_نامه
#زیارت_نامه_امام_جواد(ع)
✍زیارت نامه امام جواد علیه السلام
🌸السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الْبَرَّ التَّقِیَّ الْإِمَامَ الْوَفِیَّ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَلِیَّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نَجِیَّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سَفِیرَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سِرَّ اللَّهِ [سِتْرَ اللَّهِ]
☘السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ضِیَاءَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سَنَاءَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا کَلِمَةَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا رَحْمَةَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النُّورُ السَّاطِعُ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْبَدْرُ الطَّالِعُ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الطَّیِّبُ مِنَ الطَّیِّبِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الطَّاهِرُ مِنَ الْمُطَهَّرِینَ
🌸السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَاالْآیَةُ الْعُظْمَی السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْحُجَّةُ الْکُبْرَی السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمُطَهَّرُ مِنَ الزَّلاتِ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَاالْمُنَزَّهُ عَنِ الْمُعْضِلاتِ [الْمُعْظِلاتِ] السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَلِیُّ عَنْ نَقْصِ الْأَوْصَافِ،السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَاالرَّضِیُّ عِنْدَالْأَشْرَافِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَمُودَ الدِّینِ
☘أَشْهَدُ أَنَّکَ وَلِیُّ اللَّهِ وَ حُجَّتُهُ فِی أَرْضِهِ وَ أَنَّکَ جَنْبُ اللَّهِ وَ خِیَرَةُ اللَّهِ وَ مُسْتَوْدَعُ عِلْمِ اللَّهِ وَ عِلْمِ الْأَنْبِیَاءِ وَ رُکْنُ الْإِیمَانِ وَ تَرْجُمَانُ الْقُرْآنِ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مَنِ اتَّبَعَکَ عَلَی الْحَقِّ وَ الْهُدَی وَ أَنَّ مَنْ أَنْکَرَکَ وَ نَصَبَ لَکَ الْعَدَاوَةَ عَلَی الضَّلالَةِ وَ الرَّدَی أَبْرَأُ إِلَی اللَّهِ وَ إِلَیْکَ مِنْهُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ السَّلامُ عَلَیْکَ مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ."
@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°• 🎞🌿 •°
○° حرز تو باشد برای رفع هر مشکل دوا
یاجوادالائمه،باب الدعا،ابن الرضا🌼🥳
@rkhanjani
「🌸✨」
-مقیدبودهرروززیارتعاشورا
رابخواند،
حتیاگرکارداشتوسرششلوغبود سلامِآخر
زیارترامیخواند..
دائمامیگفت:اگهدستجوانهاروبذاریم
تویِدستامامحسین،
مشکلاتشونحلمیشهوامامبا دیده
لطفبهاونهانگاهمیکنه..🌿!
#سالروزآسمانیشدن✨
#شهیدان🕊
♡اللـ℘ـم؏ـجللولیڪالفـࢪج♡
@rkhanjani
🔴 گریه امام جواد (ع) در فراق و غربت امام زمان
🔵 صقر بن ابی دلف نقل کرده که از امام جواد علیه السلام شنیدم که میفرمود:
🌕 الامام بعدی ابنی علی، امره امری و قوله قولی و طاعته طاعتی و الامام بعده ابنه حسن امره امر ابیه و قوله قول ابیه و طاعته طاعة ابیه. ثم سکت فقلت له: یابن رسول الله! فمن الامام بعد الحسن؟ فبکی علیه السلام بکاءا شدیدا، ثم قال: ان من بعد الحسن ابنه القائم الحق المنتظر...
🔺 امام بعد از من فرزندم علی است، امر او امر من و قول او قول من و طاعت او طاعت من است و امام بعد از او فرزندش حسن است. امر او امر پدرش، و قول او قول پدرش، و طاعت او طاعت پدرش میباشد. آن گاه ساکت شد. عرض کردم: ای فرزند رسول خدا امام بعد از حسن کیست؟ امام گریه شدیدی کرد سپس فرمود: همانا بعد از حسن فرزندش قائم به حق منتظر است....
@rkhanjani
#السلامعلیکیارضیعالحسین
🌱گره گشاست
بزرگی دستان کوچکتان …
🌱وَ محتاج شماست
باز شدن گره طولانی دوران غیبت...
حضرت شش ماهه ی ارباب
مولانا علی اصغر (سلام الله علیهما)❤️
🌸 ولادت دردانه امام حسين(علیه السلام )،باب الحوائج حضرت علی اصغر(علیه السلام) مباركباد🌸
#الهیبحقعلیاصغرحسینعجللولیکالفرج
@rkhanjani
4_5983059137485866634.mp3
3.13M
🌸 #میلاد_امام_جواد(ع)
♨️اگر مشکل دارید به امام جواد(ع) توسل کنید
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #عالی
🌸 @rkhanjani
#تلنگرانہ
فڪر ڪن یڪۍقورمه سبزۍرو
بزاره لاۍنون باگت بخوره😳😂
یا مثلاً رو آبگوشت پنیر پیتزا بریزه!😑
تاحالادیدۍیه فوتبالیست معروف
با دمپایۍلاانگشتۍبره وسط زمین؟😰
هیچ ڪدومش تو مغزت جا نشد ؟🙄
خنده داره؟😆
عجیب و مسخرس؟😒
اره همینطوره....👌
عجیب و مسخرس....👻
درست مثل دخترۍڪه چاڋر
میپوشه با رژ لب صورتۍ
و لاک مشڪے ! 💄
درست مثل یه دختر محجبه با
یڪ خط چشم گربه اۍ و مژه مصنوعے😕😨
آرهاینجوریاس!!
༺⃟🌹
🌸 @rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_سی_و_ششم به روایت امیرحسین .......................................
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_سی_و_هفتم
به روایت حانیه
.........................................................
مامان :حاااانیه
اومدم دوباره باهاش دعوا کنم که بیخیال شدم.
_ بله؟؟؟
مامان: میای بریم امامزاده داوود؟
_ کجاااا؟
مامان : صبح که با امیرعلی رفته بودید بیرون خاله مرضیه زنگ زد گفت با بسیج میخوان برن امامزاده داوود ، ما هم بریم باهاشون گفت فاطمه گفته بگم حتما توهم بیای.
_ اوممم. مامان من چادر سرم نمیکنما .
مامان: اجباری نیست.
_ حالا بزار ببینم چی میشه ؟ راستی چه روزیه؟ از دوشنبه کلاس زبان هم شروع میشه .
مامان : شنبه.
_ من تا شب بهت میگم. ولی کاش خودمون میرفتیم پارک یا شهربازی . چیه بسیج ؟ بدم میاد. اه
مامان: مجبورت نکردم که بیای. فاطمه پیغام داد رسوندم.
_ باش. میگم حالا تا شب ، هنوز دوروز مونده.
مامان: خیلی خب. پس زود بگو که ثبت نام کنم.
_ خب حالا 2 روز مونده. تازه پنجشنبس
رو تخت دراز کشیدم و دوباره مغزم پر شد از سوالای بی جواب. دیگه داشتم دیوونه میشدم. گوشیمو برداشتم نتمو روشن کردم. طبق معمول گوشیم پر شد از پیامای تلگرام. بیخیال رفتم تو پی وی امیرعلی . ایوووول چه عجب این برادر ما آنلاینه. بهش پیام دادم.
_ داداش گلم. عشقم. نفسم. عسلم. بیا اتاق من
حالا اگه خوند. یه 10 دقیقه گذشت سین خورد .
امیرعلی :توکار داری من بیام؟
_ عه بیا دیگه.
تق تق تق
_ الهیییی فداااات. بیفرمایید
امیرعلی : علیک سلام. بفرمایید . امرتون ؟
_ بیا بشین حرف بزنیم.
اونم فکر کنم بیکار بود که سریع نشست.
_ چه از خداخواسته
امیرعلی : میخوای برم اگه ناراحتی؟
نیم خیز شد که سریع گفتم
_ نه نه بشین.
امیرعلی : خب؟
_ خب به جمالت. امیر ، چرا مامان بزرگ اینا این کارارو میکنن؟
امیرعلی: دقیقا چه کاری میکنن؟
_ چمدونم. تو مهمونیاشون پرده میکشن زنونه مردونه رو جدا میکنن؟
امیرعلی : خواهر من میدونی چند بار این سوالو پرسیدی؟
_ اه پاشو برو نخواستم
امیرعلی : عه عه . کلا گفتم. خب ببین اینا افراط و یه سری عقاید قدیمی و غلطه. عقایدی که شاید باعث بشه خیلیا از دین اسلام زده بشن. چون فکر میکنن دین انقدر سختیگیرانس. نمونه بارزش تو فامیل هست دیگه. حرف زدن معمولی و ارتباط کم در حدی که کسی به گناه نیفته و ناز و عشوه ای هم توش نباشه که ایرادی نداره.
_ خب پس چادر هم افراط حساب میشه دیگه. وقتی واجب نیست دیگه
امیرعلی: اولا که چادر قضیش خیلی فرق میکنه. بعدش هم چادر یادگار حضرت زهراس . علاوه بر این باعث حجاب برتره. تا حالا دیدی رو ماشینای مدل پایین چادر بکشن ؟ یا دیدی سنگ معمولی رو بزارن تو صندق و ازش محافظت کنن؟ ولی رو ماشینای مدل بالا چادر میکشن که در برابر نور خورشید محافظت بشه . یا سنگای قیمتی و الماس تو صندوق نگه داری میشن یا مروارید تو صدف. چادر هم به زن ارزش و والایی میده. چون یه خانم باارزشه، خودش رو زیر محافظت چادر حفظ میکنه.
_ یعنی چی یادگار حضرت زهراس؟
امیرعلی :فکر نمیکنم داستانش رو بدونی ، نه؟
_ نه. من کلا هرچی اطلاعات دارم برای چند سال پیشه که هیچی هم یادم نیست.
امیرعلی_ ببین این چادر رو سر حضرت زهرا بود ، وقتی که خانم پشت در پهلوشون شکست ، این چادر رو سر حضرت زینب و دختر سه ساله امام حسین بود وقتی که خیمه ها رو آتیش زدن ؛ شهدا رفتن تا دشمنا نتونن چادر و حجاب رو از سر خانما بکشن.....
امیر علی بغض کرده بود و حرفاشو میزد. و من گنگ تر و متعجب تر از همیشه با هزاران سوال دیگه فقط نگاش میکردم....
_ پهلوشون شکست؟ دختر سه ساله و چادر؟ خیمه و آتیش ؟ من نمیفهمم چی میگی امیر. مم هیچی از این چیزایی که تعریف میکنی نمیدونم. یعنی چی؟
امیرعلی: تو هیچ اطلاعاتی در این باره نداری؟ حانیه تو که تو که مدرسه میرفتی.
_ خب اره. ولی مدرسه ما اصلا اهمیتی نمیداد به این چیزا در حد همین حفظ کردن و امتحان دادن. الان خیلی یادم نیست.
امیرعلی : خب الان از کجا شروع کنیم؟
_ این قضیه پهلو شکسته چیه؟ همون که میگفتن حضرت زهرا پشت در بوده و درو هل میدن ؟ و بعد آتیش میزنن؟
امیرعلی: خب تو که میدونی دیگه. اره همونه. حضرت زهرا حتی اون موقع هم چیزی رو که تو اسمشو گذاشتی افراط کنار نذاشتن.
مامان: حانیه. بیا تلفن.
رو به امیرعلی گفتم :بزار برا بعد. مرسی.
و بعد از اتاق رفتم بیرون.
_ کیه؟
مامان: فاطمه
نمیدونم چرا ولی خوشحال شدم.
_ جون دلم؟
فاطمه: سلام عزیزم. جونت بی بلا. خوبی؟ چرا گوشیتو جواب نمیدی ؟
_ مرسی تو خوبی؟ گوشیه من کلا هیچوقت نیست.
فاطمه: مرسی با خوبیت. راستش مزاحمت شدم ببینم فردا میای؟
_ اره. میام.
فاطمه: اخ جون. پس میبینمت خانم گل
از لحن سر خوش فاطمه خندم گرفت و با خنده گفتم
_ باشه عزیزم
فاطمه : خب دیگه مزاحمت نشم . فعلا یا علی.....
_ مراحمی. بابای
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
@rkhanjani