eitaa logo
نسیم فقاهت و توحید
627 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
99 فایل
•┈┈✾🍀﷽🍀✾┈┈• این کانال شامل ؛ 📚 جلسات سخنرانی و تدریس #رضا_خانجانی و همچنین؛ 📤 نشر بیانات متفکران و شخصیتهای طراز اول #انقلاب_اسلامی ارتباط با مدیر @samenolhojajjj
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 قدس را هدف داریم 🇵🇸 سید حسن نصرالله: اسرائیل از مقابله ی رو در رو عاجز و از تار عنکبوت سست تر است.
🇮🇷 قدس را هدف داریم 🇵🇸 شهید حاج قاسم سلیمانی: زمین و آسمان را برای صهیونیست ها به جهنم تبدیل می‌کنیم.
🇮🇷 قدس را هدف داریم 🇵🇸 شهید مطهری ره: اولین سوال بعد از مردن ترین است که برای همبستگی اسلام چه کرده اید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹 اولین شاخصه بلوغ معنوی یکی از اولین شاخص‌های رشد و بلوغ معنوی ، حساسیت به زمان است . ⏰ کسی‌که در راه سلوک معنوی قرار می‌گیرد دیگر نمی‌تواند زمان خود را به آسانی هدر بدهد و در صورت ضایع‌شدن اوقاتش به‌شدت غمگین می‌شود . 😔 کسانی که آدم‌های خوبی هستند ولی اهمیتی به هدر رفتن اوقات خود نمی‌دهند ، هنوز شروع نکرده‌اند . 🍃 🌸@rkhanjani ═══✿✿✿══════
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰یڪ‌راه‌موثر‌ براۍ‌ به‌یاد‌بودن امام‌زمان‌ در‌طول‌روز..! 👤استادعالے  🌸 @rkhanjani
🌹 یا صاحب الزمان(عج) آخر ماه رمضان که می‌شود، فقط یک حسـرت عجیب دلم را می‌سوزاند؛ کاش برای ظهور شما بیشتر دعا می‌کردم. 🌹 @rkhanjani
❇ وداع با آخرین جمعه ماه مبارک رمضان 🔹️ جابربن عبدالله انصاری نقل می کند که در آخرین جمعه ماه رمضان بر رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله وارد شدم. وقتی حضرتش مرا دید فرمود: ای جابر! امروز آخرین جمعه ماه رمضان است، پس با آن وداع کن و بگو: «اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ صِيَامِنَا إيَّاهُ، فَإنْ جَعَلْتَهُ فَاجْعَلْنِي مَرْحُوماً وَ لَا تَجْعَلْنِي مَحْرُوماً» همانا کسی که این ذکر را بگوید، یکی از این دو نتیجه نیکو شامل حالش خواهد شد: یا ماه رمضان سال بعد را درک می‌کند، و یا به غفران الهی و رحمتش می‌رسد. 📗 وسایل الشیعه، ج۱۰، ص ۳۶۵ 🌹 🌸@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌹 🖌 نویسنده : عذرا خوئینی قسمت بیست و یکم 🌺تو خیابونا ویراژ میداد سرعتش خیلی بالا بود خوب نقطه ضعفی دستش داده بودم تا میتونست اذیتم می کرد هوا هم دیگه داشت تاریک می شد که ماشین رو مقابل شرکت بابام که خودش هم کار می کرد نگه داشت ای کاش حداقل علت رفتارش رو می فهمیدم، 🍀در رو باز کرد و سرش رو به طرفم خم کرد:_ مثل بچه ادم پیاده میشی صدات هم در نمیاد! و الا... تیزی چاقو رو نشونم داد:_ اخلاقم رو خوب می شناسی دیونه بشم کار دستت میدم. نفس تو سینه ام حبس شد از ترس کم مونده بود پس بیفتم. تماس چاقو به پهلوم رو خوب حس کردم راست میگفت دیونه بازی تو ذاتش بود! 🍁در اصلی رو باز کرد و منو به جلو هل داد. برق رو که روشن کرد بلافاصله کلید و رو در چرخوند. نگاهی به سر تا پام انداخت! که مثل بید می لرزیدم. با تمسخر گفت:_ چیه ازم می ترسی؟تا دیروز که کبریت بی خطر بودم با اون موهای افشونت خوب دلبری می کردی نمی دونستی ادمم دل دارم!! دستش رو به سمت صورتم آورد سرم رو عقب کشیدم 🌸_یهو شدم نا محرم؟ ازم رو می گیری؟! آخه اون طلبه ارزشش رو داره بخاطرش این شکلی شدی؟. حرف هاش تا مغز استخوانم رو سوزاند. 🌾قلبم تیر کشید بلند گفتم:_من هیچ وقت برای تو دلبری نکردم همیشه ازت بدم می اومد فقط به احترام عمه تحملت می کردم در ضمن یک تار موی سید می ارزه به امثال تو. از عصبانیت و خشم چهره اش قرمز شد، یک لحظه ترسیدم و عقب تر رفتم که محکم به دیوار خوردم.  🌻_همون سیدی که سنگش رو به سینه میزنی میدونه قبلا چطوری بودی؟ به خواستگار محترمت گفتی هر هفته پارتی میرفتی؟ هان؟میدونه دوست داشتی خواننده بشی؟! خواهشن برای من ادای ادم حسابی ها رو در نیار و جانماز اب نکش!! 🌼داشت نابودم می کرد تا کی قرار بود تاوان گذشته رو بدم. با غضب نگاهش کردم و گفتم: _من خودم میدونم چطور ادمی بودم لازم نیست یاداوری کنی. کسی هم که ازش حرف میزنی منو با همون ظاهرم دید هیچ وقت هم توهین نکرد می دونی چرا؟ چون مرده ، با اینکه غریبه بودم روم غیرت داشت مثل تو بی رگ نیست!!. 🌿دیگه نتونست تحمل کنه و با مشت تو صورتم زد بی حال رو زمین افتادم: _احمق من عاشقت بودم چشم بسته تا اون سر دنیا هم باهات می اومدم کاری می کردم به همه ارزوهات برسی. اما هیچ وقت نفهمیدی بقیه حرصش رو سر تابلو و میز خالی کرد مثل مجسمه بی حرکت مونده بودم هق هق گریه هام سالن رو پر کرد.... 🌻نمی دونم چقدر گذشت اما وقتی چشمام رو باز کردم بهمن نبود به خودم تکونی دادم و بلند شدم سرم گیج می رفت. در با شدت باز شد. حرکاتش عادی نبود. مچ دستمو گرفت و کشون کشون بیرون اورد:_حالا وقت نمایشه!!. 🌷استرسم دو برابر شد حتما تا الان سید و خانوادش اومده بودند. با التماس گفتم: _تر و خدا ابروریزی راه ننداز. بهت قول میدم جوابم منفی باشه. _اره منم بچه ام باور کردم!! خر خودتی!. 🎶 موزیک شادی گذاشت و زیر لب همراه خواننده می خوند. تو حال و هوای خودش بود حتی متوجه پلیس هم نشد! به دقیقه نکشیده آژیرکشان پشت سرمون راه افتاد. رنگش حسابی پرید دلم خنک شد!. 🍃ماشین رو گوشه ای نگه داشت سریع مدارک رو برداشت و پیاده شد منم بلافاصله پیاده شدم  و با تمام توانی که داشتم شروع به دویدن کردم حتی به پشت سرم هم نگاه نکردم چون نزدیک خیابون خودمون بود فاصله زیادی نداشتم. 🌹لیلا با چهره ای گرفته به ماشین تکیه داده بود سید اخرین کسی بود که از خونمون بیرون اومد. تازه نگاهشون به من افتاد. قدم بعدی رو که برداشتم چشمام رو سیاهی گرفت و پخش زمین شدم..... ادامه دارد .... 🌸 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا