eitaa logo
یک جرعه شعر... حسین جعفری
407 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
1 فایل
غزل. ادبیات. جوک. رباعی. آموزش شعر. ویراستاری.سفارش.مطالب روز. هجو طنز مصاحبه ها. عکس های انجمن ادبی. تبلیغات ...سرود. ترانه. افتخارات. معرفی کتاب های شعر چاپ شده و ...
مشاهده در ایتا
دانلود
تنها نه صید چشم تو هستند آهوان این چشم‌ها پلنگ فراوان گرفته‌اند
مرا چه حاجت اسپند و آیت الکرسی؟ فقط همین که تو باشی بلا ز من دور است...
چه حُسنِ اتفاقی اشتراک ما پریشانیست که هم مویِ‌ تو هم بغضِ من آری شانه می‌خواهد...      
همیشه قصه شب در همین خلاصه شده  تو غرق خوابی و من غرق آرزوی توام
بسیار باشکوه 😍 عشق مادری در همه آفریده های حضرت حق جاری ست... 🕊🤍 سلام و صبح زیبایتان خوش و خرم
مرحوم استاد فاطمی نیا : از اولیای الهی سینه به سینه یک یادگاری دارم که عمل به آن برکات فراوانی دارد. ماه مبارک رمضان این ضیافت الهی را با یک زیارت جامعه کبیره به آخر برسانید. التماس دعا
زیباترین انواع رزق... اینست که الله متعال تو را در قلب هر کسی که تو را میبیند محبوب قرار دهد با الله و برای الله زندگی کن تا اهل زمین دوستت بدارند بدون آنکه نه خودشان و نه تو دلیلش را بدانی زیرا قلبها در دستان الله متعال است و خودش میداند محبتشان را به کدام سمت بچرخاند ♥🌿 ⇝❥❀  ❀❥⇜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درد فراق آمد و عشق از دلم نرفت ای روزگار! سیلیِ محکم تری بزن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽ببینیداثری از شاعر طناز که در محفل شعری در کافه ای در مقابل آقای شعرمیخونن: گفتم به کسی بوسه بده، گفت بعید است گفتم که بعید از چه نظر؟ بوسه عید است 🍃🍃🍃 خندید و به من پاسخ دندان شکنی داد! در نوعِ خودش، جالب و جذاب و جدید است: طوسی و حنایی و بیابانکی و تو بر حسبِ تصادف همه را نام، "سعید" است😉 @tafa_dez
فرشتگان در حال خواندن اسامی جهنمیان بودند...که ناگهان نامش خوانده شد... "چگونه می توانند مرا به جهنم ببرند؟ دو فرشته او را گرفتند و به سوی جهنم بردند...او تمام اعمال خوبی که انجام داده بود،را فریاد می زد...التماس میکرد ولی بی فایده بود. او را به درون آتش انداختند. ناگهان دستی بازویش را گرفت و به عقب کشید. پیرمردی را دید و پرسید:"کیستی؟" پیرمرد گفت:"من نمازهای توام". مرد گفت: "چرا اینقدر دیر آمدی؟ چرا در آخرین لحظه مرا نجات دادی؟ پیرمرد گفت: چون تو همیشه نمازت را در آخرین لحظه میخواندی!آیا فراموش کرده ای؟در این لحظه از خواب پرید. تا صدای اذان را شنید وضو گرفت و به نماز ایستاد. *نمازت را سر وقت، چنان بخوان كه گویا آخرین نمازی است که میخوانی. خدا ميفرماید: من تعهدى نسبت به بنده ام دارم كه اگر نماز را در وقتش بپا دارد او را عذاب نكنم و او را به بهشت ببرم.
من که سی روز مست و دیوانه کج شدم هی به راه میخانه مثل شمعی کنار پروانه سوختم در جوار جانانه پای هر دار یاعلی گفتم صد و ده بار یاعلی گفتم بی علی در عذاب افتادم هو زدم در شراب افتادم باز در پیچ و تاب افتادم پای عالیجناب افتادم سر نمودم بلند فهمیدم خویش را زائر نجف دیدم از مِی و ساغر و سبو گفتم غرق حق گشتم و از او گفتم مست گشتم که ذکر ،،هو،، گفتم در خفا و به رو به رو گفتم: زنده هستم فقط به نام علی او امام است و من غلام علی روز و شب را که با خداست علی در یم عشق ناخداست علی بشر است او یا خداست علی دو قدم مانده تا خداست علی عقل حیران شده ست در ذاتش عشق اما نموده اثباتش شده تزریق در وجودم علی ذکر سرمستی و سجودم علی در تجارت تمام سودم علی شاه بیت هر سرودم علی ای قسیم بهشت از دوزخ دست ما را بگیر در برزخ در خیالم که زائرت گشتم زائر قبر طاهرت گشتم با غزلها مسافرت گشتم لطف حق بود شاعرت گشتم کربلا و نجف تو قسمت کن و به پابوسی ات تو دعوت کن عده ای داده دل به برجامند از سوی غرب، خوش به پیغامند با سفیران، اروپا اعزامند لیک در قصدشان چه ناکامند نقشه هاشان همه برآب شده خواب رویایشان سراب شده با علی میشود ولایت داشت چشمهایی پر از حقیقت داشت دستهایی پر از سخاوت داشت بین هر فتنه ای بصیرت داشت عمرو عاصان ببین زیاد شدند و زیادها همه چه شاد شدند طرح این دشمنان فروپاشی ست قصد ایشان جنون و اوباشی ست جنگ و خونریزی است و پرخاشی ست مرگ بر صهیونیست بر فاشیست حرف شیعه هنوز یک کلمه ست کل ایران ،،مدافع حرم،، است جعفری Hosein Jafari: eitaa.com/robaei @robaei کانال شعر ایتاحسین جعفری
دلخوش به خنده های من خیره سر نباش دیوانه ها به لطف خدا غالبا خوش‌اند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دروازه بان آینده دار🤣🤣🤣🤣
دیوار را به پنجره ترجیح میدهم وقتی قرار نیست از این کوچه بگذری...
🌱 بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ علامه امينى فرمودند: وقتى الغدير را مى نوشتم خيلى مايل بودم كتاب الصراط المستقيم را هم ببينم . شنيده بودم نسخه خطى اش در نجف نزد شخصى است ، خيلى مايل بودم ايشان را ببينم و تقاضا كنم كتاب را امانت بدهند كه مطالعه كنم و سپس برگردانم . يك شب اوايل مغرب كه مى خواستم به حرم مطهر مشرف شوم ، ديدم همان شخص با يكى دو نفر از علماء در ايوان مطهر نشسته و مشغول صحبت اند. خدمت ايشان رفتم و بعد از احوالپرسى ، تقاضاى خود را اظهار كردم عذرهايى آورد، من گفتم : اگر مى خواهى ، به من امانت ده و اگر نمى شود، بيرونى منزلت مى آيم و همان جا مطالعه مى كنم و اگر اين را هم قبول نداريد، در دالان منزلت مى نشينم و مطالعه مى كنم . گفتند: خير، نمى شود. در نهايت آن شخص گفت : شما هيچ گاه اين كتاب را نخواهيد ديد. علامه امينى فرمودند: مثل آن كه آسمان را بر سر من زدند (نه از آن جهت كه او قبول نكرد بلكه از مظلوميت آقا اميرالمؤ منين (ع ) به حرم مشرف شدم و خطاب به آن حضرت عرض كردم : چقدر شما مظلوميد؟ يكى از ارادتمندان و شيعيان شما كتابى را در فضايل و حقانيت شما نوشته است و يكى از ارادتمندان و خدمتگزاران شما هم مى خواهد بخواند و به ديگران برساند. اين كتاب پيش يكى از شيعيان و ارادتمندان شما و در محيط شيعيان شماست و در كنار قبر مطهرت ، اما باز هم از اين كار ابا دارد. به راستى كه مظلوم تاريخ و قرن هايى ! آن مرحوم فرمودند: حال گريه عجيبى داشتم ، به طورى كه تمام بدنم تكان مى خورد. ناگهان در قلبم افتاد كه : ((فردا صبح به كربلا برو)). به مجرد اين خطاب در قلبم ، ديدم حال بكاء از ميان رفته و يك شادابى مرا گرفته است . هر چه به خودم فشار آوردم كه به آن حال خوش و گريه و درد دل ادامه دهم ، ديدم هيچ نمى توانم و به كلى آن حال رفته و تنها يك مطلب در دل من جايگزين شده است : ((به كربلا برو)). از حرم مطهر به منزل آمدم . صبح به اهل منزل گفتم : قدرى صبحانه به من بدهيد، مى خواهم به كربلا بروم . گفتند: چرا وسط هفته مى رويد و شب جمعه نمى رويد؟ گفتم : كارى دارم . به كربلا آمدم و يكسره به حرم مطهر حسينى مشرف شدم . در حرم مطهر به يكى از آقايان محترم اهل علم برخوردم . خيلى محبت و احوالپرسى كردند، گفتند: آقاى امينى ، چه عجب وسط هفته به كربلا آمده ايد؟ زيرا رسم علما آن بود كه پنجشنبه ها مشرف شوند تا زيارت شب جمعه را درك كنند. گفتم : كارى داشتم . گفت : آقاى امينى ، ممكن است از شما خواهشى كنم ؟ گفتم : بفرماييد. گفت : تعدادى كتاب نفيس از مرحوم والد باقى است كه بدون استفاده مانده و تقريبا محبوس است ، بياييد ببينيد، اگر چيزى به درد شما مى خورد به صورت امانت ببريد و بعد برگردانيد. گفتم : كى بيايم ؟ گفت : من امروز كتاب ها را بيرون مى آورم و آماده مى كنم . جناب عالى فردا صبح براى صرف صبحانه به منزل ما تشريف بياوريد، هم صبحانه صرف كنيد و هم كتاب ها را ملاحظه بفرماييد. قبول كردم و رفتم . مقدار بيست و چند جلد كتاب روى هم گذاشته بود. من تا نشستم ، دست دراز كردم و اولين كتاب را كه برداشتم ، ديدم نسخه اى بسيار پاكيزه نفيس و مجدول از كتاب الصراط المستقيم است . حالت گريه شديدى به من دست داد. صاحب خانه علت را جويا شد، من قضيه كتاب را در نجف نقل كردم . ايشان هم از لطف الهى به گريه افتادند، كتاب مذكور و چند جلد كتاب نفيس ديگر را به امانت دادند و مدت سه سال نزد من بود تا بعد از انجام رسيدن كارم به شخص مذكور بازگردانم . ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حسن باقری: ⛔خبر فوری و بسیار مهم⛔️⛔️📛 هموطنان گرامی : طبق اطلاعیه بیمارستان الزهرا تهران قرص استامینوفن جدیدی وارد بازار شده که در زیر آن بصورت ریز نوشته شده *"دگلوفین*  یا   *باکلوفن"* به هیچ وجه  ..... به هیچ وجه ...... استفاده نکنید که ظرف *مدت 72 ساعت* صد در صد سبب *مرگ* می شود. لطفأ اطلاع رسانی کنید خواهشاً کپی کنید تا همه در جریان باشند. رفع خطر احتمالی واجب *شرعی و اخلاقی* است. لطفأ اطلاع رسانی کنید به نظر میرسد این *قرص  ِسمی* توسط *اسراییل* و از طریق عناصر *گروه داعش* توزیع می شود. ,,فقط زود بفرستید, توی هرگروهی که هستید,. هرکه برات مهمه اینو براش بفرست. *سرهنگ مصطفی دبیری* ناجا 09122431960 اینو تو هر گروهی که هستین پخش کنید صحت و سقم خبر بی اطلاعم فقط بخاطر جان هموطنان اشتراک گزاشتم
دوستت دارم و از گفتن آن معذورم بدترین عشق، همین رابطه‌ی پنهانی ست _فاضل‌نظری
34.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥سگ در خانه واثرات نگه داری آن 👇 ببینید و به اشتراک بگذارید، نه به سگ گردانی در کوچه و محله خیابان،