🔰زندگینامه شهید سید محمد ابراهیمی سریزدی
💐🌿سیدمحمد ابراهیمی سریزدی (1365ـ1341)، جانشین فرمانده تیپ 18 الغدیر در دوران دفاع مقدس بود.
🌹🍃سیدمحمد ابراهیمی سریزدی سال 1341 در شهر انار شهرستان رفسنجان به دنیا آمد. تحصیلات دورههای ابتدایی و کلاس اول راهنمایی را در زادگاهش گذراند و پس از آمدن به یزد و ادامه تحصیل ، دوره متوسطه را در رشته ساختمان هنرستان فنی این شهر طی کرد.
🌷🍃سیدمحمد، با اوجگیری انقلاب اسلامی، همراه مردم در تظاهرات و راهپیماییها شرکت میکرد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در یکم آذر 1359 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و داوطلبانه عازم کردستان شد. سپس دوره آموزش تکمیلی نظامی و آموزش کالک و نقشهخوانی را در پادگان شهید بهشتی تهران گذراند. پس از پایان آموزش، راهی جبهه جنوب شد و در یکی از مناطق سوسنگرد، مسئولیت شناسایی را به عهده گرفت. او در یکی از گشتزنیها از ناحیه پا مجروح شد و برای مداوا به یزد بازگشت، اما هنوز بهبود کامل نیافته بود که دوباره راهی جبهه شد.
🌺🍃ابراهیمی در سال 1361 به فرماندهی عملیات سپاه ناحیه یزد منصوب شد. بعد از هفت ماه، در 22 آبان 1361، مسئول اجرایی قرارگاه صاحبالزمان عجالله تعالی فرجهالشریف شد. در 1 مهر 1362، فرمانده طرح عملیات تیپ 18 الغدیر و در 6 شهریور 1365، جانشین فرمانده تیپ 18 الغدیر شد.
ابراهیمی در عملیات خیبر، بدر، قدس 5، والفجر 8، کربلای 4 و کربلای 5 شرکت داشت. به علت تخصص در نقشهخوانی ، طرحهای او همواره مورد توجه مسئولان سپاه قرار میگرفت. در عملیات خیبر، وقتی بخشی از منطقه در اختیار نیروهای عراقی بود، از نیروهای رزمنده خواست کروکی آن بخش را بکشند و او بر اساس نقشهای که آماده کرده بود، اولین فرد در عملیات بود که توانست خاکریز دشمن را فتح کند.
🌸🍃ابراهیمی در شب نیمه شعبان 1365 ازدواج کرد. همسرش میگوید: قبل از مراسم عقد، با من صحبت کرد و گفت من اکثر مواقع در جبهه هستم، و بودن در جبهه، شهادت، اسارت، مفقود و معلول شدن دارد؛ آیا حاضری با این وضعیت با من ازدواج کنی؟ و من که آگاهانه او را انتخاب کرده بودم، رضایت دادم. ایشان در نه ماه زندگی مشترک، کمتر از چهار ماه در یزد بود.
🕊🥀سرانجام ابراهیمی در ادامه عملیات کربلای 5 در 8 بهمن 1365 که از سنگر فرماندهی خارج شده و همراه بیسیمچیاش به طرف خط مقدم شلمچه میرفت، از ناحیه پهلو هدف اصابت ترکش گلوله توپ قرار گرفت و به شهادت رسید. فرزندش، سیدعلی محمد، بعد از شهادت او به دنیا آمد. شهید ابراهیمی، قبل از شهادت، به علت دو بار مجروحیت، به درجه جانبازی نیز نائل شده بود.
🦋🥀پیکر شهید ابراهیمی تا مدتها مفقود بود، تا اینکه در 21 تیر 1375 و پس از مبادله پیکر شهدای دفاع مقدس با کشتهشدگان عراقی، پیکرش به کشور بازگشت و پس از تشییع در گلزار شهدای یزد به خاک سپرده شد.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
https://eitaa.com/rofaghayshohada1831
🔷چند خاطره از برادر شهید سید محمد ابراهیمی سریزدی:
🔻در زمان کودکی همراه مادر به خانه یکی از اقوام رفته بود و از پشت بام سقوط کرد ، اما به خواست خدا هیچ آسیبی به او نرسید
همان شبی که صبح آن ایشان به شهادت رسیده بود، خواب دیدم در حالی که منطقه ای از جبهه را می دیدم، یک نفر با بی سیم با من صحبت می کند. من آن شخص را نمی دیدم، فقط صدای ایشان را می شنیدم که می گفت: من و سیدمحمد در حلقه محاصره دشمن افتادیم و دیگر برنمی گردیم . به ایشان گفتم به سید محمد بگو اگر صحبتی، پیغامی دارد بگوید: شروع کرد به خواندن آیه استرجاع انا لله و انا الیه راجعون وقتی از خواب بیدار شدم یقین کردم که اخوی شهید شده و این که گفت دیگر برنمی گردیم یعنی اینکه مفقود می شوند و همین طور هم شد.
🔸در تاریخ ۱۳۶۵درعملیات کربلای ۵ در منطقه شلمچه سرانجام بر اثر پاتک دشمن و اصابت ترکش خمپاره از ناحیه سمت چب بدن مجروح و بلافاصله به شهادت رسید و پیکرش در منطقه به جای ماند و پس از ده سال در پی عملیات تفحص کشف و در گلزار شهدای یزد به خاک سپرده شد
https://eitaa.com/rofaghayshohada1831
16.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
|ثروتمند می شوی...|
تسبیحات حضرت زهرا "س"📿
آیت الله جاودان🎙
با ارسال این پست برای دیگران، در برکات و ثواب آن شریک باشید.
https://eitaa.com/rofaghayshohada1831
ختم چله صلوات شهدا💐💐💐
روزنوزدهم🕊🌺🕊شهید احمد رضا توکلیان🕊🌺
دوستان عزیزم حاجتتان را مد نظر بگیرید امروز متوسل میشویم به شهید عزیزمان:
💚سهم هرنفر:100شاخه صلوات
ان شاء الله همگی حاجت روای بخیر شوید.
التماس دعای ظهور🙏🙏
به کانال رفقای شهدا بپیوندید👇👇
https://eitaa.com/rofaghayshohada1831
🔴 بهدوش گرفتن بار سنگین نیازمندان، دلت را سبک میکند
در یک شب سرد زمستانی، تاجر ثروتمندی به زیارت امام رضا (علیهالسلام) مشرف شد. هر روز به حرم میآمد اما دریغ از یک قطره اشک. دل سنگین بود و هیچ حالی نداشت. با خودش فکر کرد که دیگر فایدهای ندارد. به همین خاطر، برای برگشت بلیط هواپیما گرفت. هنوز تا پرواز، چند ساعتی وقت داشت. در کوچهای راه میرفت که دید پیرمردی بار سنگینی روی چرخدستیاش گذاشته و آن را به سختی میبرد.
تاجر کمکش کرد و همزمان به او گفت: مگر مجبوری این بار سنگین را حرکت بدهی؟ پیرمرد گفت:ای آقا! دست روی دلم نگذار، دختر دمبختی دارم که برای جهیزیهاش ماندهام. همسرم گفته تا پول جهیزیه را تهیه نکردهام به خانه برنگردم. من مجبورم بارهای سنگین را جابهجا کنم تا پول بیشتری در بیاورم.
تاجر ثروتمند، همراه پیرمرد رفت و بارش را در مقصد خالی کرد و بعد هم به خانه او رفت. وقتی به خانه پیرمرد رسید، فهمید که زندگی سختی دارند. یک چک به اندازه تمام پول جهیزیه و مقداری هم برای سرمایه به پیرمرد داد. وقتی از آن خانه بیرون میآمد، خانواده پیرمرد با گریه او را بدرقه میکردند.
پیرمرد گفت: من چیزی ندارم که برای تشکر به شما بدهم. فقط دعا میکنم که عاقبتبهخیر شوید و از امام رضا (علیهالسلام) هدیهای دریافت کنید. تاجر برای زیارت وداع به حرم مطهر برگشت تا بعد از آخرین سلام، به فرودگاه برود. وقتی وارد حرم شد، چشمهایش مثل چشمه جوشید و طعم زیارت با حال خوش و با معرفت را چشید.
https://eitaa.com/rofaghayshohada1831