eitaa logo
مسجد حضرت رقیه «س»
226 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
144 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
میرزا حسینقلی همدانی به عنوان آخرین توصیه به یکی از شاگردهاش میگه : "هر وقت تونستی کفش کسانی رو که باهاشون مشکل داری جفت کنی اون وقت آدم شدی." @roghaiiehkhoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔘 دلت پاک باشه...! 🌟امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام : 💎بدان، كه هر ظاهرى را باطنى است همانند آن. آنچه ظاهرش پاكيزه باشد، باطنش نيز پاكيزه است و آنچه ظاهرش ناپاک باشد باطنش نيز ناپاک است 📚خطبه ۱۵۴ نهج البلاغه @roghaiiehkhoor
9.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای عجیب شهید در گلستان شهدا اصفهان حتما ببینید و سر مزارش بروید التماس دعا ( شهید علی اکبر جزئ دست ذغالی) 🌸شادی ارواح طیبه امام و شهدا صلوات https://eitaa.com/joinchat/3775922303Ca2e288ac3d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای وداع با ماه مبارک رمضان سيّد و شيخ صدوق از جابر بن عبد الله انصاري روايت كرده اند كه در جمعه آخر ماه رمضان خدمت رسول خدا (صلّي الله عليه و آله) رسيدم ، چون نظر آن حضرت بر من افتاد ، فرمود: اي جابر اين آخرين جمعه از ماه رمضان است ، پس آن را وداع كن و بگو: اللَّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ صِيَامِنَا إِيَّاهُ فَإِنْ جَعَلْتَهُ فَاجْعَلْنِي مَرْحُوما وَ لا تَجْعَلْنِي مَحْرُوما به راستي هركه اين دعا را در اين روز بخواند به يكي از دو خصلت نيكو ظفر يابد: يا رسيدن به ماه رمضان آينده ، يا آمرزش خداوندو رحمت بي انتهاي او. منبع:مفاتیح الجنان @roghaiiehkhoor 💚به نیت تعجیل در امر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎امیرالمومنین عليه السلام فرمودند: به بهشت دست نمى يابد، مگر كسى كه باطنش نيكو و نيّتش خالص باشد. 📚غرر الحكم ،ح۱۰۸۶۸ @roghaiiehkhoor
✅ غرق در محبت... زندگی ما طول چندانی نداشت، اما عرض بی‌انتهایی داشت. ابراهیم، بودنش خیلی کم بود، اما خیلی با کیفیت بود. هیچ‌وقت نشد زنگِ درِ خانه را بزند و در برایش باز شود. قبل از اینکه دستش به زنگ برسد، در را برایش باز می‌کردم. می‌خندید؛ خنده‌ای که همهٔ مشکلات و غم و غصه‌اش پشتش بود، اما خودنمایی نمی‌کرد. تا بود، نود و نه درصد کارهای خانه با او بود. آن‌قدر غرق محبتم می‌کرد که یادم می‌رفت از مشکلات جبهه‌اش بپرسم. تا از راه می‌رسید، حق نداشتم دست به سیاه و سفید بزنم. اگر می‌خواستم دست بزنم، گاهی تشرم می‌زد. خودش شیر بچه‌ها را آماده می‌کرد، جایشان را عوض می‌کرد، با من لباس‌ها را می‌شست و می‌برد پهن‌شان می‌کرد و خودش جمعشان می‌کرد، خودش سفره را پهن می‌کرد و خودش جمع می‌کرد. می‌گفتم: «تو آنجا خیلی سختی می‌کشی، چرا باید به جای من هم سختی بکشی؟» می‌گفت: «تو بیش از آنها به گردنم حق داری. من باید حق تو و این طفل‌های معصوم را ادا کنم.» می‌گفتم: «ناسلامتی من زنِ خانهٔ تو هستم و باید وظیفه‌ام را عمل کنم.» می‌گفت: «من زودتر از جنگ تمام می‌شوم ژیلا. ولی مطمئن باش اگر ماندنی بودم به تو نشان می‌دادم تمام این روزهایت را چطور بلد بودم جبران کنم.» 📚 «به مجنون گفتم زنده بمان»