eitaa logo
مسجد حضرت رقیه «س»
224 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
2.7هزار ویدیو
140 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چرا حجاب ؟.mp3
4.7M
ببخشید خانم ؛ هواپیما از مرز ایران گذشت؛ می‌تونید حجاب‌تون رو بردارید ❗️ 💕ویژه روز حجاب و عفاف💕 🎤 @roghaiiehkhoor
قسمت دوم فصل اول پدرم مریض بود. می گفتند به بیماری خیلی سختی مبتلا شده است. من که به دنیا آمدم، حالش خوبِ خوب شد. همه فامیل و دوست و آشنا، تولد من را باعث سلامتی و بهبودی پدر می دانستند. عمویم به وجد آمده بود و می گفت: «چه بچه خوش قدمی! اصلاً اسمش را بگذارید، قدم خیر.» آخرین بچه پدر و مادرم بودم. قبل از من، دو دختر و چهار پسر به دنیا آمده بودند، که همه یا خیلی بزرگ تر از من بودند و یا ازدواج کرده، سر خانه و زندگی خودشان رفته بودند. به همین خاطر، من شدم عزیزکرده پدر و مادرم؛ مخصوصاً پدرم. ما در یکی از روستاهای رزن زندگی می کردیم. زندگی کردن در روستای خوش آب و هوا و زیبای قایش، برایم لذت بخش بود. دور تا دور خانه های روستایی را زمین های کشاورزی بزرگی احاطه کرده بود؛ زمین های گندم و جو و تاکستان های انگور. از صبح تا عصر با دخترهای قدّ و نیم قدِ همسایه توی کوچه های باریک و خاکی روستا می‌دویدیم. بی هیچ غصه ای می‌خندیدیم و بازی می کردیم. عصرها، دمِ غروب با عروسک هایی که خودمان با پارچه و کاموا درست کرده بودیم، می رفتیم روی پشت بام خانه ما. تمام عروسک ها و اسباب بازی هایم را توی دامنم می ریختم، از پله های بلند نردبان بالا می رفتیم و تا شب می نشستیم روی پشت بام و خاله بازی می کردیم. بچه ها دلشان برای اسباب بازی های من غنج می رفت؛ اسباب بازی هایی که پدرم از شهر برایم می خرید. می گذاشتم بچه ها هر چقدر دوست دارند با آن ها بازی کنند. شب، وقتی ستاره ها همه آسمان را پر می کردند ، بچه ها یکی یکی از روی پشت بام ها می دویدند و به خانه هایشان می رفتند؛ اما من می نشستم و با اسباب بازی ها و عروسک هایم بازی می کردم. گاهی که خسته می شدم، دراز می کشیدم و به ستاره های نقره ای که از توی آسمان تاریک به من چشمک می زدند، نگاه می کردم. وقتی همه جا کاملاً تاریک می شد و هوا رو به خنکی می رفت، مادرم می آمد دنبالم. بغلم می کرد. ناز و نوازشم می کرد و از پشت بام مرا می آورد پایین. شامم را می داد. رختخوابم را می انداخت. دستش را زیر سرم می گذاشت، برایم لالایی می خواند. آن قدر موهایم را نوازش می کرد، تا خوابم می برد. بعد خودش بلند می شد و می رفت سراغ کارهایش. خمیرها را چونه می گرفت. آن ها را توی سینی می چید تا صبح با آن ها برای صبحانه نان بپزد. صبح زود با بوی هیزم سوخته و نان تازه از خواب بیدار می شدم. نسیم روی صورتم می نشست. می دویدم و صورتم را با آب خنکی که صبح زود مادر از چاه بیرون کشیده بود، می شستم و بعد می رفتم روی پای پدر می نشستم. همیشه موقع صبحانه جایم روی پای پدرم بود. او با مهربانی برایم لقمه می گرفت و توی دهانم می گذاشت و موهایم را می بوسید پدرم چوبدار بود. کارش این بود که ماهی یک بار از روستاهای اطراف گوسفند می خرید و به تهران و شهرهای اطراف می برد و می فروخت. از این راه درآمد خوبی به دست می‌آورد. در هر معامله یک کامیون گوسفند خرید و فروش می کرد. در این سفرها بود که برایم اسباب بازی و عروسک های جورواجور می خرید. روزهایی که پدرم برای معامله به سفر می رفت، بدترین روزهای عمرم بود. آن قدر گریه می کردم و اشک می ریختم که چشم هایم مثل دو تا کاسه خون می شد. پدرم بغلم می کرد. تندتند می بوسیدم و می گفت: «اگر گریه نکنی و دختر خوبی باشی، هر چه بخواهی برایت می خرم.» با این وعده و وعیدها، خام می شدم و به رفتن پدر رضایت می دادم. تازه آن وقت بود که سفارش هایم شروع می شد. می گفتم: «حاج آقا! عروسک می خواهم؛ از آن عروسک هایی که مو های بلند دارند با چشم های آبی. از آن هایی که چشم هایشان باز و بسته می شود. النگو هم می خواهم. برایم دمپایی انگشتی هم بخر. از آن صندل‌های پاشنه چوبی که وقتی راه می روی، تق تق صدا می کنند. بشقاب و قابلمه اسباب بازی هم می خواهم.» پدر مرا می بوسید و می گفت: «می خرم. می خرم. فقط تو دختر خوبی باش، گریه نکن. برای حاج آقایت بخند. حاج آقا همه چیز برایت می خرد.» من گریه نمی کردم؛ اما برای پدر هم نمی خندیدم. از اینکه مجبور بودم او را دو سه روز نبینم، ناراحت بودم. از تنهایی بدم می آمد. دوست داشتم پدرم روز و شب پیشم باشد. همه اهل روستا هم از علاقه من به پدرم باخبر بودند. گاهی که با مادرم به سر چشمه می رفتیم تا آب بیاوریم، یا مادرم لباس ها را بشوید، زن ها سر به سرم می گذاشتند و می گفتند: «قدم! تو به کی شوهر می کنی؟!» می گفتم: «به حاج آقایم.» می گفتند: «حاج آقا که پدرت است! » می گفتم: «نه، حاج آقا شوهرم است. هر چه بخواهم، برایم می خرد.» بچه بودم و معنی این حرف ها را نمی فهمیدم. زن ها می خندیدند و درِ گوشی چیزهایی به هم می گفتند و به لباس های داخل تشت چنگ می زدند. @roghaiiehkhoor
4.pdf
129.2K
🇮🇷🌸 🍀 💠 1⃣ روشنگری برای کنشگری مناسب 2⃣ فرهنگ، فرهنگ و باز هم فرهنگ! 3⃣ دوران یک آهنگی؟ 🍃🌻🍃 ✍️ دکتر قاسم حبیب زاده 🍀 🇮🇷🌸
1.pdf
171.5K
🇮🇷🌸 🍀 💠 ✅ موضوع: نقش رسانه ها در فرهنگ سازي بهینه مصرف انرژی ✍️ یونس باقرزاده 🍃🌻🍃 🆔 🍀@roghaiiehkhoor 🇮🇷🌸
🇮🇷🌸 🍀 💠 ✅موضوع: صرفه‌جویی در مصرف انرژی 🍃🌻🍃 🆔 🍀 🇮🇷🌸@roghaiiehkhoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷🌸 🍀 💠 (۲) ✅موضوع: مدیریت مصرف بهینه برق 🍃🌻🍃 💯 چراغی خاموش کنیم تا چراغی روشن بماند 🆔 🍀 🇮🇷🌸@roghaiiehkhoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢به مناسبت فرا رسیدن ماه ذی الحجه و نزدیک شدن به عید بزرگ و مبارک غدیر خم، هر روز بخشی از خطبه ارزشمند غدیر را به سه زبان فارسی، عربی، انگلیسی و در قالب صوت و نوشتار را تقدیم خواهران گرامی می نماییم. 📃خطبهء الغدير، بخش۲ 📚 خطابه غدير، بخش دوم: حمد و ستايش خداوند 🏜 بارِئُ الْمَسْمُوكاتِ وَداحِى الْمَدْحُوّاتِ وَجَبّارُالْأَرَضينَ وَالسّماواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ الْمَلائكَةِ وَالرُّوحِ، مُتَفَضِّلٌ عَلى جَميعِ مَنْ بَرَأَهُ، مُتَطَوِّلٌ عَلى جَميعِ مَنْ أَنْشَأَهُ يَلْحَظُ كُلَّ عَيْنٍ وَالْعُيُونُ لاتَراهُ. كَريمٌ حَليمٌ ذُوأَناتٍ، قَدْ وَسِعَ كُلَّ شَىْ‏ءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَيْهِمْ بِنِعْمَتِهِ.لا يَعْجَلُ بِانْتِقامِهِ، وَلايُبادِرُ إِلَيْهِمْ بِمَا اسْتَحَقُّوا مِنْ عَذابِهِ. 📖به وجودآورنده بالابرده شده‏‌ها (آسمانها و افلاک) و پهن‌کننده گسترده‌‏ها (زمین)، یگانه حکمران زمین‌‏ها و آسمان‏‌ها، پاک و منزّه و تسبیح شده، پروردگار ملائکه و روح، تفضّل‌کننده بر همه آنچه خلق کرده، و لطف‌کننده بر هر آنچه به وجود آورده است. هر چشمی زیر نظر اوست ولی چشم‏‌ها او را نمی‌‏بینند. @roghaiiehkhoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نشست بصیرتی مسئله‌ی اصلاح الگوی مصرف است.مسئله‌ی صرفه‌جویی، پرهیز از ریخت‌‌وپاش،پرهیز از اسراف، پرهیز از هزینه‌کردهای زائد، البتّه من در این زمینه خطاب اوّلم متوجّه به مسئولانه. ...در حوزه‌ی مأموریت خودشان باید از ریخت‌وپاش به جِد پرهیز کنند. 🌺امروز عصر باما همراه باشید ...🌺🌺 ۱۳۹۲/۱۲/۲۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
712K
نقش رسانه ها در فرهنگ سازی بهینه مصرف انرژی 💫💫~~⚜~~💫💫 ♨️ 🌺 🌹 💡💡قسمت دوم🍁
779K
🔷پرسمان اصلاح الگوی مصرف برق ✅چرا در تابستان ۱۴۰۰ شبکه برق کشور نتوانسته است نیازهای داخلی را تأمین کند؟ 🎙یاسر متانت
917.8K
وظایف متقابل دولت و مردم در حوزه مدیریت مصرف بهینه انرژی 💫💫~~⚜~~💫💫 ♨️ 🌺 🌹 💧💧قسمت اول🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ✍ حضرت امام محمد باقر علیه‌السلام خطاب به جابر بن یزید جُعفی می‌فرمایند : «ای جابر ! تو را به پنج چیز وصیت می‌کنم... ⇦ اگر مورد ستم قرار گرفتی ، ستم نکن . ⇦ اگر به تو خیانت کردند ، تو خیانت نکن . ⇦ اگر تو را تکذیب کردند ، خشم نگیر . ⇦ اگر تو را ستایش کردند ، دلخوش نشو . ⇦ و اگر تو را سرزنش کردند ، دلگیر مشو . بلکه درباره آنچه گفتند ، فکر کن ! اگر دیدی آنچه می‌گویند راست است ، خود را اصلاح کن . و اگر دیدی درست نیست ، پس بدان که خود را مدیون تو کردند و برای جبران این دِین ، از ثواب‌های او به تو می‌دهند و از گناهان تو کم کرده ، در نامه اعمال او قرار می‌دهند». 📚 بحار الأنوار ، ج ۷۵ ، ص ۱۶۲ . @roghaiiehkhoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: در ؛ فقط بـه فکر خوشگذرانی نباشید! شما افسرانِ هستید و عرصه‌ جنگ نَرم، عمار گونه و مالک اشتر وار می‌طلبد @roghaiiehkhoor