eitaa logo
مسجد حضرت رقیه «س»
227 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
2.7هزار ویدیو
141 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊💛🕊 زمستانِ بے‌تو زمستانِ بےبهار زمستانِ بےتو زمستانِ دلتنگے.... نیستے و تمامِ روزهایمان بارانے‌ است روزهاے سرد و کوتاه شبهاے سیاه و طولانے بیا و رنگِ عشق بہ زندگےهایمان بده رنگِ دوست داشتن زمستان بےتو زیبا نیست هیچ چیز بے‌تو زیبا نیست مهربانی کجاست؟ بے‌تو همه ے زمستان بوے غم میدهد بوے دلتنگی... تو گلِ همیشه بهارِ منے بیا و یک تنه دنیا را گلستان کن.... @roghaiiehkhoor
، شهید پورجعفری حدود ۳۰ سال از صبح تا شب همراه سردار سلیمانی بوده و در آخر هم کنار سردار شهید شدند. در یک برهه‌، حوالی سال ۹۵ خانواده شهید پورجعفری از ایشان میخواهند که دیگر جهاد کافی هست و بیشتر به امور خانواده بپردازند. شهید هم بدلیل ملاحظات خانواده استعفا میدهند. بعد از آن، شهید سلیمانی برای اولین‌بار برای مأموریت عازم سوریه میشوند درحالی که برخلاف همیشه پورجعفری همراهشان نبوده. در آن سفر، شهید سلیمانی نامه ای را برای حسین پورجعفری می نویسد که بسیار خواندنی هست. ظاهراً بعد از این نامه، شهید پورجعفری خانواده را راضی می‌کند و دوباره برمیگردند به سپاه قدس و نهایتا در کنار شهید سلیمانی به فیض شهادت می‌رسد. متن این نامه خواندنی حاج قاسم به این شهید به شرح زیر تقدیم به شما 👇 بسم الله الرحمن الرحیم عزیز برادرم حسین، پس از سی سال خصوصا در این بیست سال که نفس تو پیوسته تنفسم بود، اولین سفر را بدون تو درحال انجام هستم. در طول سفر بارها بر حسب عادت صدایت کردم. همه تعجب کردند، در هواپیما، ماشین و . . . . بارها نگاه کردم، جایت خالی بود، معلوم شد خیلی دوستت داشته‌ام. حسین عزیز تو نسبتی با من داشتی که حتما فرزندانت با شما و شما با فرزندانت نداشته ای و فرزندانم هم با من نداشته اند. همیشه نه تنها از جسمم مراقبت می کردی، بلکه مراقب روحم هم بودی. اصرار به استراحت، اصرار به خوردن، خوابیدن و . . . بیش از احساس یک فرزند به پدرش بود. بیست سال اخیر پیوسته مراقبت کردی که تمام وقت من صرف اسلام و جهاد شود و اجازه ندادی وقت من بیهوده هدر رود. حسین عزیز! خوشحالم از من جدا شدی، خیلی خوشحالم. اگر چه مدتی از لحاظ روحی گمشده ای دارم، اما از جدا شدن تو خوشحالم، چون طاقت نداشتم تو را از دست بدهم. من همه عزیزانم را از دست داده ام و عزادار ابدی آنها هستم، لحظه ای نمی توانم بدون آنها شاد باشم. هر وقت خواستم زندگی کنم و آرامش داشته باشم، یک صف طولانی از دوستان شهیدم که همراهم بودند، مثل پروانه دورم می چرخیدند و جلو چشمم هستند. حسین! بارها که با هم به خطوط مقدم می رفتیم، من سعی می کردم تو با من نیایی و تو را عقب نگهدارم. اگر چه هرگز بر زبان جاری نکردم و می نویسم برای آینده پس از خودم، که خدا می داند با هریک از آنها که از دست داده ام چه بر من گذشت و حتی بادپا، جمالی، علی دادی را از دست دادم و نگران بودم که تو را هم از دست بدهم. همیشه جلو که می رفتم نگران پشت سرم بودم که نکند گلوله ای بخورد و تو شهید شوی. به این دلیل خوشحال هستم که از من جدا شدی، حداقل من دیگر داغدار تو نمی شوم و تو زنده از من جدا شدی که خداوند را سپاسگزارم. حسین جان! شهادت می دهم که سی سال با اخلاص و پاکی و سلامت و صداقت زندگیت را فدای اسلام کردی. تو بی نظیری در وفا، صداقت، اخلاص و کتمان سر. حسین! پسرم، عزیزم، برادرم، دوستم، از خداوند می خواهم عمری با برکت داشته باشی و حسین پورجعفری را همانگونه که بود، با همان خصوصیت تا آخر حفط کنی. حسینی که برای هر مجاهدی اعم از عراقی، سوری، لبنانی، افغانی و یمنی، آشنا بود. او نشانه و نشانی من بود. چه زیبا بود در این چند روز سراغت را از من می گرفتند و کسی باور نمی کرد همراهم نباشی. حسین عزیز! فقط قیامت است که حقیقت ارزش اعمال معلوم می شود و چه زیباست آنوقتی که همه حیران و متحیرند و تو خوشحال و خندانی. اجر این خستگی ها را آنوقت دریافت خواهی کرد، آنوقت که خانواده و وابستگان به تو نیازمندند و به تو توسل می جویند، خداوند اجر جهاد تو برادر خوبم را اجر شهید قرار دهد. به تو قول می دهم که اگر رفتم و آبرو داشتم، بدون تو وارد بهشت نشوم. حسین عزیزم! سعی کن پیوسته تر و تازه بودن جهادی را در هر حالتی در خودت حفظ کنی، اجازه نده روزمرگی روزانه و دنیا یاد دوستان شهیدت را از یادت ببرد. یاد حسین اسدی، یاد حسین نصرالهی، یاد احمد سلیمانی، یاد حسین بادپا، یاد که را بگویم و چند نفر را بجویم؟ چرا که فراموشی آنها حتما فراموشی خداوند سبحان، است. حسین جان! عمر انسان در دنیا به سرعت سپری می شود، ما همه به سرعت از هم پراکنده می شویم و بین ما و عزیزانمان فاصله می افتد. ما را غریبانه در گودال و حفره وحشت که می گذارند،در این حالت هیچ فریادرسی جز اعمال انسان نیست. چون فقط چراغ اعمال مقبول است که امکان روشنایی در آن خاموشی و ظلمت مطلق را دارد. حسین عزیز! اجازه نده در هر شرایطی هیچ محبتی بر محبت خداوند سبحان و هیچ رضایتی بر رضایت خداوند سبحان غلبه کند. برادر خوبم! اگر می خواهی دردمند نشوی، دردمند شو! دردی که خنکای وجودت را در گرمای سوزنده غیر طاقت است. دردی که گرمای وجودت در سرمای جانکاه باشد، عزیز برادرم همه دردها، درد نیستند و همه بلاها، بلا نمی باشند. چه بسیار دردهایی که دوای دردند و چه بسیار بلاهایی که در حقیقت خودت را به او بسپار و رضایتش را عین نعمت و لطف و محبت بدان.
حسین! می دانی چه وضعی دارم و آگاهی بر غم و اندوه درونم. می دانی چقدر به دعایت نیازمندم. خوب می دانی چقدر هراسناکم و ترس همه وجودم را فراگرفته است و لحظه ای رهایم نمی کند. اما نه ترس از دشمن و نه ترس از نداشتن، نه ترس از از مقام و مکان. تو می دانی! چون پاره ای از وجودم بودی، ترس من از چگونه رفتن است، تو آگاهی به همه اسرارم! دعایم کن و در دعایت رهایم نکن. انشالله تو و خانواده مجاهد و صبورت همیشه موفق و موید باشید. خداحافظ برادر خوب و عزیزم، دوست و یار باوفاو مهربان و صادق سی ساله ام. خداحافظ، برادرت قاسم سلیمانی ۱۰ / ۸ / ۱۳۹۵ سفر حلب @roghaiiehkhoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧پادکست | پناهگاه مناسب 🌴... میگم بابا چرا هر وقت پیش شما میون کل جبهه ها 🌴اسم شلمچه که میاد؛ چه سریه چه رازیه، فوری بر افروخته میشی؟! 🌴مثل شمعِ سوخته میشی؟ 🌴میگه پسرم، ای پسرم! نمک نزن، بازم به زخم جگرم! 🌴سر تا سر جبهه همش نور تجلی خدا بود، به خدا ؛ آخر دنیا بود به خدا، کرب و بلا بود به خدا… 🌴حضرت زهرای بتول با این که ما نوکرشیم؛ مادر ما بود به خدا 🌴اما میون جبهه ها، شلمچه بیشتر از همه گرفته بوی فاطمه 🌴شب حمله همهمه بود روی لبا زمزمه بود… 🌴کی تو دلا واهمه بود؟ 🌴دعوا سر سربند یا فاطمه بود! 🌴ذکر لبا وقتی که یا زهرا میشد، همه گره هامون وا می‌شد... @roghaiiehkhoor 🌴🌊🌴🌊🌴🌊🌴🌊🌴🌊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داره رعد و برق میزنه مامانم میخواد بره پشت بوم لباسارو جمع کنه میگه وای چه رعد و برقی نکنه برق بگیرتم ؟!؟!؟! پاشو تو برو ینی دهنم وا موند از این حرف مامانم … من سر راهیم ، میدونم ! ⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜ 💢تشویق کردن به گناه دقت کردین بعضی از چیزها میدونیم ضرر داره و شاید در نوع خودش گناه هم هست ولی هستن بعضیا ما رو به این کار اشتباه تشویق میکنند،و در حالی که میدونم اگه برم سمتش تو چاه میفتم . 💠پیامبر فرمود: «مَنْ سَنَّ خیراً فَاسنن بِه کانَ لَهُ اجره و من أُجُورِ مَنِ اتَّبَعَهُ غَیْرِ مُنْتَقَصٍ مِنْ أُجُورِهِمْ شیئا، و من سن شرا فاسنن به کان علیه وزره و من اوزار من تبعه، غیر منتقص من اوزارهم شیئاً: کسی که سنت نیکی را در جامعه پایه ریزی کند و دیگران به آن اقتدا کنند، گذشته از اینکه پاداش کسانی که از او پیروی کردند نیز بهره خواهد برد. بدون آنکه از پاداش تبعیت کنندگان کاسته شود! کسی که سنت شرّی را در جامعه پایه ریزی کند و دیگران به آن اقتدا کنند نیز، گناه آن سنت غلط و گناهان کسانی که پیروی کرده‌اند، را بر دوش خواهد کشید، بدون آنکه از گناهان آنها کاسته شود.» (تحف العقول عن آل الرسول، ص244) ———————————————————— @roghaiiehkhoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام وعرض ادب سخنرانی طلاب خواهر حوزه ریحانه النبی«س» در کانال طیبات بار گذاری میشود ومن الله التوفیق https://eitaa.com/joinchat/1960050736C364d5dd7de
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕ محمد جعفر خیاطی، یکی از عجیب ترین معلمان دنیا بود و امتحاناتش عجیب تر! 📚 امتحاناتی که هر هفته می‌گرفت و هر کسی باید برگه خودش را تصحیح می‌کرد، آن هم نه در کلاس، در خانه... دور از چشم همه! 📚 اولین باری که برگه‌ امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم. نمی‌دانم ترس بود یا عذاب وجدان، هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم. 📚 فردای آن روز در کلاس وقتی همه بچه‌ها برگه‌هایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شده‌اند به جز من. به جز من که از خودم غلط گرفته بودم. من نمی خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم. 📚 بعد از هر امتحان آنقدر تمرین می‌کردم تا در امتحان بعدی نمره‌ بهتری بگیرم. 📚 مدت‌ها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید، امتحان که تمام شد، معلم برگه‌ها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت. چهره‌ همکلاسی‌هایم دیدنی بود. 📚 آنها فکر می‌کردند این امتحان را هم مثل همه‌ امتحانات دیگر خودشان تصحیح می‌کنند. 📚 اما این بار فرق داشت... این بار قرار بود حقیقت مشخص شود. فردای آن روز وقتی معلم نمره‌ها را خواند فقط من بیست شدم. 📚 چون بر خلاف دیگران از خودم غلط می‌گرفتم؛ از اشتباهاتم چشم پوشی نمی‌کردم و خودم را فریب نمی‌دادم. ⭕ زندگی پر از امتحان است... خیلی از ما انسان‌ها آنقدر اشتباهاتمان را نادیده می‌گیریم تا خودمان را فریب بدهیم تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم نشان دهیم. اما یک روز برگه‌ امتحانمان دست معلم می‌افتد. آن روز حقیقت مشخص می‌شود و نمره واقعی را می گیریم. ✔ تا می‌توانی غلط‌های خودت را بگیر قبل از اینکه غلطت را بگیرند. @roghaiiehkhoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می‌گویند روزی یک نقاش بزرگ در عرض سه دقیقه یک نقاشی کشید و قیمت هنگفتی بر روی آن گذاشت!؟ خریدار با این قیمت گذاری مخالفت کرد و این قیمت‌ را برای سه دقیقه کار ، منصفانه ندانست .... نقاش بزرگ در پاسخ او گفت : این کار در واقع در سی سال و سه دقیقه انجام گرفته ، سی سالی که به آموزش و پیشرفت فردی و تجربه اندوختن گذشت و تو ندیدی به اضافه‌ی این سه دقیقه که تو دیدی! برخی افراد گمان می‌کنند که افراد موفق از خوش شانسی ، استعداد ذاتی ، یا نعمت الهی خاصی برخوردارند ، اما در واقع پشت هر موفقیت پایدار ، مدت‌ها تلاش طاقت فرسا وجود دارد. 🍃🌸🍃 ———————————————————— @roghaiiehkhoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫بسم الله الرحمن الرحیم ☀️ انسان اگر با تقلّا و زور خودش به جایی برسد، تازه یک آدم مصنوعی می‎شود؛ امّا اگر کار از طرف خدا و با توفیقات الهی باشد، یک انسان حقیقی می‎شود. اوّلی سِحر و دومی ‎معجزه است. ☀️ در هر کاری، حتّی عبادت، اگر فاعلیت خودت و خلق را دیدی، سِحر است و اگر فاعلیت حق را دیدی، معجزه است. کار از معجزه بر می‎آید و سِحر کاری از پیش نمی‎برد. 📒 کتاب مصباح الهدی تألیف استاد مهدی طیّب @roghaiiehkhoor ❣الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا