#نکته_ناب
💢 امام صادق (ع)در #روایتی به یکی از #یارانشان فرمودند:
✅ ای سَدیر، چرا خود را مقیّد نمی سازی که هر #جمعه پنج بار و هر روز یک بار قبر حسین بن علی(ع) را زیارت کنی؟
عرض کردم: بین ما و قبر حضرت فرسخ ها فاصله است!
✅ امام فرمودند: هرگاه قصد زیارت ایشان را کردی، به بلندی برو، به سمت راست و چپ خود توجه کن، سرت را سوی #آسمان کن و سپس به سوی قبر حسین بن علی (ع) توجّه کن و بگو :
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ ».
📚 وسائل الشیعة ج 14 ص 493
🌎 کانال بیان ناب
╭┅─────────┅╮
🌺 @BayaneNab
╰┅─────────┅╯
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله
#حکایتی جالب از مرحوم علامه آیةالله سيد عباس كاشاني👆 راجع به حرم حضرت عباس علیه السلام
آيةالله العظمي سيد محسن حکيم قدس سره از علماي بزرگ و مراجع بنام تقليد نجف اشرف بود که سالها زعامت حوزه کهن سال نجف را به عهده داشت و در راه نگهباني از دين خدا رنج ها به جان خريد.
آيةالله سيد عباس کاشاني حائري در مورد حضرت ابوالفضل (عليه السلام) و سرداب و قبر مطهرش داستاني را در خدمت این مرجع بزرگوار مشاهده کرده که اینگونه نقل کرده است:
«روزي در بيت آيةالله حکيم بودم که کليد دار آستان مقدس حضرت ابوالفضل (عليه السلام) تلفن کرد و گفت: «سرداب مقدس حضرت ابوالفضل (عليه السلام) را آب گرفته و بيم آن مي رود که ويران گردد و به حرم مطهر و گنبد و مناره ها نيز آسيب کلي وارد شود ، شما کاري بکنيد.»
آيةالله حکيم فرمودند: «من جمعه خواهم آمد و هر آنچه در توان دارم انجام خواهم داد.»
آن گاه گروهي از علماي نجف از جمله اينجانب به همراه ايشان به کربلا و به حرم مطهر حضرت ابوالفضل (عليه السلام) رفتيم. آن مرجع بزرگ براي بازديد به طرف سرداب مقدس رفت و ما نيز از پي او آمديم؛ اما همين که چند پله پايين رفتند ديدم نشست و با صداي بسيار بلند که تا آن روز نديده بودم شروع به گريه کرد.
همه شگفت زده و هراسان شديم که چه شده است؟ من گردن کشيدم و ديدم شگفتا منظره عجيبي است که مرا هم گريان ساخت.
منظره اين بود که ديدم قبر شريف ابوالفضل (عليه السلام) در ميان آب بسان جايي که از هر سو به وسيله ديوار بتوني بسيار محکم حفاظت شود در وسط آب قرار دارد؛ اما آب آن را نمي گيرد درست همانند قبر سالارش حسين (عليه السلام) که متوکل بر آن آب بست اما آب به سوي قبر پيش روي نکرد و آنجا را حاير حسيني ناميدند. سلام خدا بر او و سالارش حسين (عليه السلام).»
http://eitaa.com/moballeghinedin
#دست_به_دامن_آقاأباالفضل_العباس_شویم
#یاأباالفضل 😭
روحانی مسئول مشاوره به زندانیان محکوم به اعدام در زندان رجایی شهر خاطره جالبی دارد:
🔸حدود ۲۳ سال پیش جوانی که تازه به تهران آمده بوده در یک کبابی مشغول کار میشود، شبی پس از تمام شدن کار، صاحب کبابی دخل آن روز را جمع میکند و میرود در بالکن مغازه تا استراحت کند. درآمد آن روز کبابی، شاگرد جوان را وسوسه میکند و در جریان سرقت پولها، صاحب مغازه به قتل میرسد. او متواری میشود؛ اما مدتی بعد، دستگیرش میکنند و به اینجا منتقل میشود.
🔸حکم قصاص جوان صادر می شود، اما اجرای آن حدود ۱۸-۱۷ سال به طول میانجامد؛ میگویند شاگرد جوان در طول این مدت حسابی تغییر کرده بود و به قول معروف پوست انداخته و اصلاح شده بود. آنقدر تغییر کرده بود که همه زندانیها قلبا دوستش داشتند.
🔸پس از این ۱۸-۱۷ سال، خانواده مقتول که آذری بودند، برای اجرای حکم میآیند؛ همسر مقتول و سه دختر و ۷ پسرش آمدند و در دفتر نشستند، فضا سنگین بود و من با مقدمهچینی و شرح احوالات فعلی قاتل، از اولیای دم خواستم که از قصاص صرفنظر کنند. همسر مقتول گفت: " من قصاص را به پسر بزرگم واگذار کردهام" و پسر بزرگ هم گفت که قصاص به کوچکترین برادرمان واگذار شده است. بههرحال برادر کوچکتر هم زیر بار نرفت و گفت :"اگر همه برادر و خواهرهایم هم از قصاص بگذرند، من از قصاص نمیگذرم؛ زمانی که پدرم به قتل رسید من خیلی بچه بودم و این سالها، یتیم بودم و واقعاً سختی کشیدم."
🔸بههرحال روی اجرای حکم مصر بود. با خودم گفتم شاید اگر خود زندانی بیاید و با آنها روبهرو شود، چیزی بگوید که دلشان به رحم بیاید، بنابراین گفتم زندانی را بیاورند. یادم هست هوا بهشدت سرد بود و قاتل هم تنها یک پیراهن نازک تنش بود؛ وقتی آمد رفت کنار شوفاژ کوچکی که در گوشه اتاق بود ایستاد به او گفتم اگر درخواستی داری بگو؛. او هم آرام رو به من کرد و گفت:"درخواستی ندارم."
🔸وقت کم بود و چاره دیگری نبود. مادر و یکی از دختران در دفتر ماندند و ۹ برادر و خواهر دیگر برای اجرای حکم وارد محوطه اجرای احکام شدند. جالب بود که مادرشان موقع خروج فرزندانش از دفتر به آنها گفت که اگر از قصاص صرفنظر کنند شیرش را حلالشان نمیکند. بههرحال شاگرد قاتل، پای چوبه ایستاد همهچیز آماده اجرای حکم بود که در لحظه آخر او با همان آرامشش رو به اولیای دم کرد و گفت: "من یک خواسته دارم" من که منتظر چنین فرصتی بودم گفتم دست نگه دارید تا آخرین خواستهاش را هم بگوید.
🔸 شاگرد قاتل، گفت: "۱۸ سال است که حکم قصاص من اجرا نشده و شما این مدت را تحمل کردهاید، حالا تنها ۹ روز تا محرم باقیمانده و تا تاسوعا، ۱۸ روز. میخواهم از شما خواهش کنم اگر امکان دارد علاوه بر این ۱۸ سال، ۱۸ روز دیگر هم به من فرصت بدهید. *من سالهاست که سهمیه قند هر سالم را جمع میکنم و روز تاسوعا به نیت حضرت عباس (علیه السلام)، شربت نذری به زندانیهای عزادار میدهم. امسال هم سهمیه قندم را جمع کردهام، اگر بگذارید من شربت امسالم را هم به نیت حضرت ابوالفضل (علیه السلام) بدهم، هیچ خواسته دیگری ندارم.*
🔸 حرف او که تمام شد فضا عوض شد. یکدفعه دیدم *پسر کوچک مقتول منقلب شد، رویش را برگرداند و با بغض گفت من با ابوالفضل (علیه السلام) درنمیافتم*؛ من قصاص نمیکنم. برادرها و خواهرهای دیگرش هم با چشمان اشکبار به یکدیگر نگاه کردند و هیچکس حاضر به اجرای حکم قصاص نشد.
🔸 وقتی از محل اجرای حکم به دفتر برگشتند، مادرشان گفت چه شد قصاص کردید؟ پسر بزرگ مقتول ماجرا را برای مادرش تعریف کرد. مادرشان هم به گریه افتاد و گفت به خدا اگر قصاص میکردید شیرم را حلالتان نمیکردم. *خلاصه ماجرا با اسم حضرت عباس (علیه السلام) ختم به خیر شد و دل ۱۱ نفر با نام مبارک ایشان نرم شد و از خون قاتل پدرشان گذشتند.*
قربون اسم قشنگت یاعباس
قربون ادبت یاعباس
اسمت هم حتی قاتل رو از مرگ نجات میده.
مگه میشه به ما بیچاره ها نگاه نکنی.
#اگر_دلتان_شکست
#التماس_دعا
http://eitaa.com/moballeghinedin
💠امام باقر به پسر مختار چه گفت؟ایا مختار کذاب بود؟
🌿شیخ طوسی نیز روایتی را از عبدالله بن شریک نقل کرده که روز عید قربان در منا خدمت امام باقر علیه السلام رسیدیم در حالی که امام علیه السلام در خیمه گاه خود نشسته بودند.ایشان شخصی را در پی سلیمان فرستادند تا بیاید و موی حضرت را اصلاح نماید من روبه روی حضرت نشسته بودم که ناگهان پیرمردی محترمی از اهل کوفه بر امام علیه السلام وارد شد و خواست ذست ایشان را ببوسنداما امام ع نگذاشت سپس از پیرمرد پرسید شما کیستید عرض کرد من ابوالحکم فرزندان مختار بن ابوعبید هستم امام تا اورا شناخت با وجود آنکه فاصله کمی به آن داشت دست او را گرفت و به نزدیک خود کشاند تا جایی که نزدیک بود روی زانوی خود بنشاند و سپس او را در کنار خود جای داد فرزندمختار رو به امام علیه السلام کرد و گفت خداوند کارت را اصلاح کند مردم درباره پدرم مختار حرفهای زیادی میزنند و چیزهایی می گوید اما حق همان است که شما بفرمایید امام علیه السلام پرسید.
چه میگویند؟
پسر مختار گفت میگویند مختار کذاب است امام علیه السلام با شگفتی فرمود سبحان الله به خدا سوگند پدرم به من خبر داد که مهر مادر من همان پولی بود که مختار برایش فرستاده بود سپس امام علیه السلام ادامه داده و فرمودند مگر او نبود که خانههای خراب ما را از نو ساخت؟مگر او قاتل قاتلین ما؟مگر او خونخواه ما نبود؟خدا رحمتش کند.
خدا رحمتش کند به خدا سوگند به من خبر داد که هرگاه مختار به خانه خانه فاطمه دختر امیرالمومنین علیه السلام وارد میشدند آن بانو او را احترام میگذاشت و فرش برایش پهن میمرد و متکایی میگذاشت مختار بر آن می نشست و حدیث میشنید آنگاه امام باقر رو به فرزند مختار کرده فرمودند خدا پدر را رحمت کندخدا پدرت را رحمت کند او حق ما را گرفت و قاتلین مارا کشت و به خونخواهی ما قیام کرد جای دیگر نیز امام باقردر جای بود مه به مختارناسزا میگفتند حضرت فرمود به مختار ناسزا نگویید زیرا او بود که قاتلین شهدای ما را کشت انتقام خون انها را از دشمنان گرفته. مختار کاری کردی که هیچ حاکمی دیگر جرعت نکرد بر امامان شمشیر بکشد چون با خود میگفتن مختار دیگری پیدا میشود و انتقام خواهد گرفت.
📚رجال کشی صفحه ۱۲۵ و۱۲۶
⚔️چرا مختار حکومت را به امام سجاد تحویل نداد؟
👑مختار درباره قیام و واگذاری خلافت به اهل بیت و مکاتبه داشت حداقل چیزی که در تاریخ ثبت شده با محمد بن حنفیه مکاتبی داشت البته پاسخی نشان داده یا نظر خود ایشان بوده و امام سجاد علیه السلام کسب تکلیف کرده مشخص نیست اما پاسخی از جانب خاندان امیرالمومنین علیه السلام برای تحویل حکومت این بود که ما که ما به این شیوه حکومت را نمیخواهیم یعنی حکومت از طریق قدرت و غلبه نظامی حاصل شده باشد و مردم از ترس وبا رعب و وحشت این حکومت را پذیرفته باشند برای ائمه ع موضوعیت نداشت آنها می خواست مردم با فهم و بصیرت به طرفشان روی بیاورد.
📚دکتر محمد حسین رجبی دوانی
💠نظر امام سجاد علیه السلام درباره قیام مختار
امام سجاد علیه السلام با توجه به شرایط خفقان ای که بعد از کربلا به وجود آمده بود به صورت صریح وارد عمل نمیشدند چون هم زبیریان و هم اومویان منتظر کوچکترین عکسالعملی از طرف خانواده اهل بیت بودند تا فشار بیشتری بر آنها وارد کنند به همین دلیل امام سجاد روش تقیه را پیش گرفتند اما به طور ضمنی و غیر مستقیم امام سجاد نظر خود را درباره قیام مختار داد آنجا که به عمویش محمد بن حنفیه فرمود عموجان اگر یک برده سیاهی هم به حمایت از ما برخاست باید مردم او را یاری کنند!
📚 بحارالانوار جلد ۴۵ صفحه ۳۶۵
#ادامه_دارد....
✍️امام صادق (ع) به جناب زراره فرمود:
هيچ چشم و اشكى نزد خدا محبوبتر از چشم و اشکی نيست كه برای حسین علیه السلام بگِريد و جاری گردد؛ و هيچ گريه كنندهاى نيست كه بر آن جناب بگِريد مگر آنكه اشکش به حضرت فاطمه عليهاالسّلام رسيده و آن بانو را يارى مىكند و نيز اشکش به حضرت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله رسيده و بدين وسيله حقِّ ما را ادا كرده....
📓کامل الزیارات، باب ٢٦، حدیث ٦
▪️السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
▪️ و عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ
▪️ على اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
▪️و عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
✅ نشر آثار استاد قرائتی
┄┅┅❅❁❅┅┅┄
➣ @Gharaati_tv
┄┅┅❅❁❅┅┅┄
✨⚜️▪️✨⚜️▪️✨⚜️▪️
حدیث محبت ❤️
عن ابى عبد الله قال :
من اراد الله به الخیر قذف فى قلبه حب الحسین ( علیه السلام ) و زیارته و من اراد الله به السوء قذف فى قلبه بغض الحسین ( علیه السلام ) و بغض زیارته .
امام صادق (ع) فرمود :👇
هر کس که خدا خیر خواه او باشد محبت حسین (ع) و زیارتش را در دل او مى اندازد و هر کس که خدا بدخواه او باشد کینه و خشم حسین (ع) و خشم زیارتش را در دل او مى اندازد .
📚کتاب وسائل الشیعه ، ج 10 ص 388، بحار الانوار ، ج 98، ص76
@ahadis_aemmeh
✨⚜️▪️✨⚜️▪️✨⚜️▪️
💫✨🌹❤️ 💫✨🌹❤️ 💫✨🌹
پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند:ای مردم آیا شما را به بهترین خلق خدا (در حسب و نسب) از پدر و مادر آگاه سازم؟ای مردم آیا شما را به بهترین خلق خدا (در حسب و نسب) از جد و جدّه آگاه سازم؟ای مردم آیا شما را به بهترین خلق خدا (در حسب و نسب) از عمو وعمه آگاه سازم؟ای مردم آیا شما را به بهترین خلق خدا (در حسب و نسب) از دائی و خاله آگاه سازم؟
سپس فرمود:
همانا حسن و حسین که پدر و مادرشان در بهشت است ... و خود آن دو نیز در بهشت هستند و هرکس آن دو را دوست بدارد در بهشت است و هرکس دوستداران آن دو را دوست بدارد در بهشت است.
متن حدیث:
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم:یا ایها الناس ألا اُخبرکم بخیر الناس جدّاً و جدَّةً؟ ألا اُخبرکم ایها الناس بخیر الناس أبا و أمّا؟ ألا اُخبرکم ایها الناس بخیر الناس عمّاً و عمةً؟ ألا اُخبرکم ایها الناس بخیر الناس خالاً و خالةً؟ ثُمَ قال صلی الله علیه و آله و سلم: الحسن و الحسین، ألا إنّ اباهما فی الجنة و أِمهما فی الجنة و... و هُما فی الجنة و من أحبهما فی الجنة و من أحبّ من أحبهما فی الجنة.
📚«کشف الیقین،۳۱۴؛ بحارالانوار ۳۶/۳۱۹؛ فضائل،۱۱۹؛ ارشاد القلوب ۲/۴۳۰؛ امالی صدوق،۴۳۷»
@ahadis_aemmeh
💫✨🌹❤️ 💫✨🌹❤️ 💫✨🌹
💐⚜️🕊❤️ 💐⚜️🕊❤️
حضرت زین العابدین امام سجاد علیه السّلام:
خدا حضرت عباس را رحمت کند! حقاً که امام حسین را بر خویشتن مقدم داشت و جان خود را فدای آن حضرت نمود تا اینکه دستهای مبارکش قطع شد. خدای مهربان در عوض دستهای عباس علیه السّلام دو بال به وی عطا کرد تا بوسیله آنها در بهشت با ملائکه پرواز نماید. کما اینکه این نعمت را نیز به جعفر بن ابی طالب عطا کرد. عبّاس را نزد خداوند منزلتی است که در روز قیامت همه شهیدان بر آن رشک میبرند.
متن حدیث:
امام سجاد علیه السلام:
رَحِمَ اللَّهُ الْعَبَّاسَ فَلَقَدْ آثَرَ وَ أَبْلَی وَ فَدَی أَخَاهُ بِنَفْسِهِ حَتَّی قُطِعَتْ یَدَاهُ فَأَبْدَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ بِهِمَا جَنَاحَیْنِ یَطِیرُ بِهِمَا مَعَ الْمَلَائِکَةِ فِی الْجَنَّةِ کَمَا جَعَلَ لِجَعْفَرِ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی مَنْزِلَةً یَغْبِطُهُ بِهَا جَمِیعُ الشُّهَدَاءِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.
📚"امالی صدوق، صفحه ۴۶۲- بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۲۷۴"
✨ @ahadis_aemmeh
💐⚜️🕊❤️ 💐⚜️🕊❤️
⚫️ گذر پیامبران از قتلگاه امام حسین علیهالسلام...
اطلاع یافتن حضرت اسماعیل از شهادت امام حسین:
روایت شده: که حضرت اسماعیل علیهالسلام گوسفندان خود را بر لب فرات میچرانید. چوپان آن حضرت به او خبر داد: از فلان موقع به بعد این گوسفندان از این شریعه آب نمیآشامند. حضرت اسماعیل دلیل این امر را پرسید. جبرئیل نازل شد و گفت: ای اسماعیل! این موضوع را از گوسفندان بپرس. زیرا که علت این مطلب را برای تو خواهند گفت. وقتی آن بزرگوار به گوسفندان فرمود: چرا از این آب نمیآشامید؟ با زبان فصیح گفتند: به ما خبر رسیده است، فرزند تو که سبط حضرت محمّد صلیالله علیه و آله است، در اینجا با لب تشنه کشته خواهد شد، لذا ما به خاطر غم و اندوهی که برای آن بزرگوار داریم از این شریعه آب نمیآشامیم. حضرت اسماعیل راجع به قاتل امام حسین علیهالسلام جویا شد، گوسفندان گفتند: همان کسی است که اهل آسمانها و زمین و عموم خلایق او را لعنت خواهند کرد. حضرت اسماعیل هم گفت: پروردگارا! قاتل امام حسین را لعنت کن.
📗بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ۲۴۲
🌸🌼 @ahadis_aemmeh🌼🌸
🏴شفاعت
✍️روایت شده که وقتی روز قیامت بر پا می شود ، پیامبر(ص) به مولا علی(ع) می فرمایند که به زهرا بگو ، برای شفاعت و نجات امت چه داری ؟ مولا پیام حضرت رسول را به حضرت فاطمه زهرا(س) می رسانند و ایشان در پاسخ می فرمایند که :
" یا امیر المؤمنین ! کفانا لاجل ِ هذا المقام ِ الیدان ِ المَقطوعتان ِ مـِـن ابنی العباس " ای امیر المؤمنین ! دو دست بریده پسرم عباس برای ما در مورد شفاعت کافیست.
📚معالی السبطین ، ج۱ ، ص۴۵۲
🌸🌼 @ahadis_aemmeh🌼🌸
مقدمه شهادت ابالفضل (ع)
#حضرت_عباس_یعنی
وقتی كه ابالفضل تنهائى برادر را ديد آمد خدمت حضرت امام حسین و گفت: يا أخاه! آيا رخصت جهاد به من میدهی؟
امام حسين(ع) گريه شديدى كرد
بعد فرمود: اى برادر! تو پرچمدار منى، اگه تو شهيد بشی لشكر من از هم می پاشد
عباس (ع) عرضه داشت: آقا سينم
تنگ شده و از زندگى خسته شده ام. ميخواهم از اين منافقین خونخواهى كنم.
امام حسين (ع) فرمود:
مقدارى آب از براى اين كودكان طلب كن.
ابا الفضل رفت و آن مردم گمراه را موعظه نمود و از اين جنايت بر حذر داشت، ولى اثرى نكرد.:
عباس به سوى امام حسين مراجعت
و آن حضرت را آگاه نمود.
ناگاه شنيد كه كودكان فرياد ميزنند العطش! العطش!
حضرت عباس(ع)بر اسب خود سوار
شد و نيزه و مشك را برداشت و
متوجه فرات گرديد.
تعداد چهار هزار نفر كه موكل آب
فرات بودند آن بزرگوار را محاصره
كردند.
او را تير باران می کردند
ولى او لشكر را شكافت
و بنا بآنچه كه روايت شده تعداد هشتاد نفر از دشمن را كشت تا بر سر آب رسيد.
وقتى خواست مشتى آب بياشامد بيادتشنگى امام حسين و اهل بيت آن حضرت افتاد و آب را ريخت.
پس از اينكه مشك را پر از آب كرد و بدوش راست خود انداخت متوجه خيمه ها گرديد.
دشمنان سر راه بر آن حضرت گرفتند و از هر طرفى او را محاصره نمودند.
حضرت عباس(ع) با آنان جنگید تا
اينكه نوفل بن ازرق دست راست آن حضرت را قطع كرد.
آن بزرگوار مشك را بدوش چپ انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا كرد.
حضرت عباس(ع) بناچار مشك را به دندان گرفت.
ناگاه تيرى به طرف آن بزرگوار آمد و به مشك آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت
سپس تير ديگرى آمد و بر سينه مباركش جاى گرفت!
پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين سقوط كرد
و فرياد زد: ای برادر ادركنى.
وقتى امام حسين(ع) آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است گريان شد
امام حسين فرمود: يعنى الان پشتم شكست و راه چارهام قليل و اندك شد .
📙منبع مقتل : بحار الأنوار، ج45، ص: 41
🌸🌼 @ahadis_aemmeh🌼🌸
مهمترین وقایع دوازدهم محرم عبارتند از :
1- دفن شهدای کربلا ۶۱ ق
مرحوم شیخ مفید در ارشاد صفحه ۲۵۸ مى فرماید عمر بن سعد از کربلا به سوى کوفه روانه شد جماعتى از بنى اسد که در اراضى غاضریّه منزل داشتند به مقتل آن حضرت آمدند (ظاهرا) بر اجساد شهداء نماز خواندند و ایشان را دفن کردند به این طریق که امام را در همان موضع که معروف است و حضرت على بن الحسین (على اکبر) را در پائین پاى امام علیهالسلام و از براى سایر شهداء حفره اى در پائین پا کندند و در آن حفره دفن نمودند و حضرت ابوالفضل علیهالسلام را در راه غاضریّه در همان مکان که اکنون معروف است دفن کردند ولى از نظر شیعه حضرت امام زین العابدین علیهالسلام در واقع آمد نماز خواند و دفن نمود چنان که امام رضا در جواب گروه واقفیّه تصریح نموده که در کتاب انصار الحسین صفحه ۱۰۴ توضیح داده شده و در بصائر الدرجات صفحه ۲۲۵ در ضمن حدیثى از امام صادق علیهالسلام استفاد مى شود که در موقع دفن سرور شهیدان امام حسین علیهالسلام پیامبر اسلام و حضرت على علیهالسلام و امام حسن وامام سجاد و ملائکه حضور داشتند و یارى مى نمودند.
2- وفات امام زین العابدین به قول شیخ بهائى (غیر مشهور)
شرح ماجرای شهادت حضرت قاسم ابنالحسن به روایت مقام معظم رهبری
3- ورود اهل بیت عصمت به کوفه ۶۱ ق
چون به ابن زیاد خبر رسید که اهل بیت به کوفه نزدیک شده اند امر کرد سرهاى شهدا را که عمر بن سعد از پیش فرستاده بود خارج کرده و پیش روى اهل بیت ببرند و با هم به شهر درآورند و در کوچه و بازار بگردانند تا سلطنت یزید بر مردم معلوم شود مردم کوفه چون از ورود اهل بیت خبردار شدند از کوفه بیرون آمدند و اهل بیت را سوار بر شتران وارد کوفه نمودند و زنان کوفه براى تماشا بالاى بام ها رفته بودند زنى از بام صدا زد من اىّ الاسارى انتنّ شما از کدام مملکت و قبیله هستید گفتند نحن اسارى آل محمدصلىاللهعلیهوآلهوسلم چون آن زن این را شنید هر چه چادر و مقنعه داشت آورد و برایشان پخش نمود مخدرات گرفتند و خود را با آنها پوشانیدند.
به روایت مسلم گجکار قریب به چهل محمل روى چهل شتر در روى آنها زنان و اطفال بودند و سید سجادعلیهالسلام مریض بر شتر برهنه نشسته و خون از رگهاى گردنش جارى بود اهل کوفه گریه مى کردند ضرت با صداى ضعیف مى فرمود شما بر ما گریه مى کنید پس ما را چه کسى کشت.
سهل گوید چون وارد کوفه شدم دیدم بوقها زده مى شد و پرچم ها افراشته ناگاه لشکر وارد شد صداى ضجه و ناله برخاست و سرهاى شهدا را که بر فراز نیزه نصب کرده بودند آوردند در پیش سرها سر مبارک امام حسین مثل ماه می درخشید