eitaa logo
ویژه نامه مشترک امام حسين و ابالفضل عليهم السلام
9 دنبال‌کننده
34 عکس
15 ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
2. امام حسين (ع) و سرو در خون غلتيده علوى يكى از فرزندان امام حسين (ع)، على اكبر است كه به همراه پدرش از مدينه به مكه و از آن جا به كربلا هجرت كرد و در ركاب آن حضرت، در سن 18 (يا 19 و يا 25) سالگى به شهادت رسيد. على اكبر (ع) جوانى خوش نام و نسب و داراى ويژگى‏هاى منحصر به فرد بود؛ از جمله در شمايل و خُلق و خو شباهت تمام به پيامبر اكرم (ص) داشت و هر كس او را مى‏ديد، گمان مى‏كرد پيامبر (ص) زنده شده است. اهل بيت پيامبر (ص) نيز هرگاه مشتاق زيارت آن حضرت مى‏شدند، به چهره على‏اكبر (ع) نگاه مى‏كردند. على‏اكبر(ع) در استحكام ايمان و نشاط روحى سر آمد ديگر ياران امام حسين (ع) بود. امام حسين (ع) در منزلى از منازل بين مكه و كوفه، در نزديكى كربلا، در حالى كه سوار بر اسب بود، اندكى به خواب رفت و سپس بيدار شد و گفت: «اِنَّا لِلَّهِ واِنَّا اِلَيْهِ راجِعُونَ وَاَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ». و اين آيه استرجاع را سه بار تكرار فرمود. على‏اكبر(ع) از پدرش پرسيد: پدر جان، علت خواندن آيه استرجاع و تكرار آن چه بود؟ امام حسين (ع) گفت: در حال حركت، مرا خواب در ربود. در عالم رؤيا سوارى را ديدم كه مى‏گفت: اين قوم مى‏رود و مرگ نيز از پى آنان است. دانستم كه خبر مرگ ما را مى‏دهد. على‏اكبر (ع) گفت: پدرجان! خدا روز بد را نصيب شما نفرمايد، آيا ما بر حق نيستيم؟ امام حسين (ع) گفت: بلى، ما بر حقيم. على‏اكبر گفت: حال كه ما بر حق هستيم، باكى از مرگ و كشته شدن نخواهيم داشت. در روز عاشورا از ميان فرزندان ابى‏طالب، على‏اكبر، نخستين رزمنده‏اى بود كه پاى در ركاب كرده و از امام حسين (ع) اجازه نبرد با دشمنان را گرفت. امام حسين (ع) به فرزندش اجازه نبرد داد و وى را عازم ميدان نمود. سپس در حالى كه نگاه مأيوسانه‏اى به او مى‏كرد، اشك از چشمانش سرازير شد و سرش را به جانب آسمان بلند كرد و گفت: خدايا! تو گواه باش بر اين قوم كه جوانى به جنگ آنان مى‏رود كه شبيه‏ترين مردم در خلقت و خُلق و گفتار به پيامبر تو است و ما هرگاه مشتاق زيارت پيامبرت مى‏شديم به چهره اين جوان نگاه مى‏كرديم. خداوندا! بازدار از آنان بركات زمين را و ايشان را پراكنده ساز و واليان را هرگز از ايشان خشنود مگردان؛ چه اين جماعت ما را خواندند كه يارىِ حق كنند و چون ما اجابت نموديم، با ما دشمنى كرده و شمشير بر روى ما كشيدند. على اكبر(ع) با دلاورى و فداكارى وصف ناپذيرى وارد ميدان نبرد شد و با اين سخنان خود را معرفى كرد: اَنا عَلىُّ بْنُ الْحُسيْن بْن عَلىّ نَحْنُ وَ بَيْتُ اللّهِ اَوْلى بالنَّبى اضْرِبكُمْ بِالسَّيْفِ حَتَّى يَنْثَنِى ضَرْبَ غُلامٍ هاشِمِىٍّ عَلَوىّ وَلا يَزالُ الْيَوْم اَحْمى عَنْ ابى تَاللّهِ لا يَحْكُمُ فينا ابْنُ الدَّعىّ https://eitaa.com/roghaiiename
27. ورود عمر بن سعد به همراهى چهار هزار مرد جنگى به كربلا براى مبارزه با امام حسين(ع). 28. تجمع بيش از سى هزار مرد جنگى در كربلا براى نبرد با لشكريان امام حسين(ع). 29. آمادگى لشكريان عمر بن سعد براى نبرد با امام حسين(ع)، در روز نهم محرم سال 61 (روز تاسوعا) و درخواست مهلت امام حسين (ع) از عمربن سعد، در شب عاشورا. 30. فرماندهى امام حسين(ع) و آرايش سپاه اندك خويش، در روز عاشورا، به سه بخش ميمنه، به فرماندهىِ زهير بن قين، ميسره، به فرماندهىِ حبيب بن مظاهر، و پرچمدارى در قلب سپاه توسط عباس بن على (ع). 31. پشيمانى حر و خروجش از سپاه عمر بن سعد و پيوستن به سپاه امام حسين (ع) و طلب بخشش از آن حضرت. 32. آغاز نبرد گروهى بين سپاهيان امام حسين (ع) و سپاهيان عمر بن سعد، و كشته شدن قريب پنجاه نفر از ياران امام حسين (ع)، در ميدان نبرد. 33. خطبه ‏هاى مكرر امام حسين (ع) براى سپاهيان عمر بن سعد، براى پيش‏گيرى از جنگ و خون‏ريزى. 34. مبارزه فردىِ ياران و اصحاب امام حسين (ع) با سپاهيان عمر بن سعد، و شهادت مظلومانه و قهرمانانه يكى پس از ديگرىِ آنان. 35. مبارزه امام حسين (ع) با سپاهيان سياه‏دل عمر بن سعد، و كشته شدن آن حضرت در ميدان نبرد، به دست شمر بن ذى الجوشن (لعنة الله عليه). 36. جدا كردن سرهاى شهيدان كربلا و غارت لباس‏ها و ابزارهاىِ شخصىِ آنان به دست سپاهيان عمر بن سعد. 37. اسب دوانى بر بدن‏هاى شهيدان كربلا توسط سپاهيان عمر بن سعد. 38. غارت خيمه ‏ها و اسباب و وسايل شخصىِ بازماندگان قافله حسينى و به آتش كشيده شدن خيمه ‏هاى آنان به دست لشكريان عمر بن سعد. 39. دفن كشته ‏هاى سپاهيان يزيد به دست عمّال عمر بن سعد، و عريان گذاشتن بدن ‏هاى شهيدان در سرزمين گرم كربلا. 40. اسير و آواره كردن باز ماندگان قافله حسينى (زنان، كودكان و امام زين ‏العابدين(ع) و حركت دادن آنان از كربلا به كوفه و از كوفه به شام، توسط سپاهيان عمر بن سعد. 41. به خاك سپرده شدن بدن ‏هاى شهيدان كربلا به دست گروهى از قبيله بنى اسد، در روز سيزدهم محرم سال 61 هجرى. داستان‏ها 1. پيوستن حُر بن يزيد به رهيافتگان وصال پس از آن كه اهالىِ كوفه با فرستادن نامه‏هاى بسيار، امام حسين (ع) را به كوفه دعوت كردند، آن حضرت، نخست پسر عموى خود، مسلم بن عقيل را به آن شهر فرستاد و سپس خود و اهل بيتش از مكه معظمه عازم آن ديار شد. عبيدالله بن زياد، كه به تازگى از سوى يزيد بن معاويه حكومت كوفه را به دست گرفته بود، با دسيسه ‏ها و نيرنگ ‏هاى غيرانسانىِ خويش بر مردم كوفه مستولى شد و مسلم بن عقيل، هانى بن عروه و چند نفر از شيعيان امام حسين (ع) را با وضع فجيعى به شهادت رساند و با رفتارهاى پليد خويش براى كم كردن علاقه مردم به امام حسين (ع) تلاش فراوان كرد و محبان آن حضرت را به شدت سركوب نمود و در مقابل، دشمنان اهل بيت(ع) و هواداران بنى اميه را گرامى داشته و آنان را براى نبرد با امام حسين (ع) آماده كرد. او حصين بن تميم را مأمور حراست از كوفه نمود تا به هر طريق ممكن امام حسين (ع) را دستگير كرده و تحويل ابن زياد دهد و يا از ورودش به كوفه جلوگيرى كند و با او به نبرد برخيزد. حصين بن تميم براى اجراى فرمان عبيدالله بن زياد تلاش‏هاى بسيارى نمود و براى هر جاده و راهى كه به كوفه منتهى مى شد، نگهبانان و جاسوسانى گمارد؛ از جمله حر بن يزيد تميمى را، كه مردى كاردان و سلحشور بود، با هزار مرد جنگى براى يافتن امام حسين (ع) در راه ميان مكه و كوفه، به آن منطقه اعزام كرد. امام حسين (ع) كه پس از سير منازلى به منطقه شراف رسيده بود، پس از استراحت در اين منزل و پيش از حركت، به همراهان خويش دستور داد آب بيشترى با خود بردارند. آنان هنوز نيمى از روز را نپيموده بودند كه ناگهان مردى از اصحاب آن حضرت صدايش را به گفتن «الله اكبر» بلند كرد و با دست خود، نقطه دورى را نشان داد. همگان متوجه آن جا شدند. او گفت: ما به كوفه رسيديم و من درختان خرماى آن را مى‏بينم. همراهان با دقت نگاه كردند، اما درخت خرمايى نديدند. آنچه از دور به چشم مى خورد، سوارانى بودند كه بر اسب ‏ها نشسته و براى نبرد با امام ‏حسين (ع) به پيش مى‏آمدند. امام حسين (ع) پس از آن كه از اعزام نيروى دشمن مطمئن شد، مسيرش را به‏سوى كوهى كه در آن نواحى بود تغيير داد تا اگر نيازى به جنگ شد، كوه را در پشت‏سرشان داشته باشند و از يك طرف با دشمن مقابله كنند. آنان در آن جا، كه معروف به ذوحسم بود، خيمه زدند.
و به هر سوى هجوم آورد، گروهى را كشته و گروهى ديگر را زخمى كرد. كسى را ياراى مقاومت در برابر او نبود. ساعتى بدين منوال گذشت تا اين‏كه از شدت گرما و جراحت‏هاى فراوان، تشنگى بر او غلبه كرد و ناچار به سوى خيمه‏گاه بازگشت تا بار ديگر پدر را زيارت و با او وداع كند و اگر در خيمه‏گاه آبى هست، با آن رفع تشنگى كند؛ اما آبى موجود نبود و امام حسين (ع) خود بيش از ديگران تشنه بود. از اين رو، امام (ع) فرزندش را با اين جملات نوازش فرمود: شكيبايى كن و به نبرد با ستم پيشگان ادامه ده! در اندك زمانى جدت، رسول خدا(ص) را ملاقات مى‏كنى و به دست او سيراب مى‏گردى و هرگز تشنه نخواهى شد. على اكبر (ع) بدون اين‏كه قطره‏اى آب بنوشد، بار ديگر به ميدان شتافت و اين بار نيز با حملات حيدرى خويش آتشى در خرمن دشمنان انداخت و تعدادى را طعمه شمشير برّان خويش كرد. در اين هنگام، مرّة بن منقذ عبدى، كه از سپاهيان عمربن سعد بود، به اطرافيان خود گفت: گناه تمام اعراب بر گردن من باشد اگر اين جوان هاشمى از پيش من بگذرد و من مادرش را به عزايش ننشانم. مرّةبن منقذ براى به شهادت رساندن على اكبر (ع) پى فرصتى مى‏گشت و همين كه على اكبر (ع) از پيش روى او عبور كرد بر آن حضرت حمله آورد و با نيزه (وبه قولى با تير) وى را از پاى در آورد. برخى مورخان نوشته‏اند كه وى شمشيرى بر فرق على اكبر (ع) زد و فرقش را شكافت. در اين هنگام على اكبر(ع) در محاصره دشمنان افتاد و آماج شمشيرها و نيزه‏هاى آنان قرار گرفت. جراحت‏هاى فراوان، او را از خود بى‏خود ساخت، دست در گردن اسب خويش انداخت و تن به قضاى الهى داد. اسب وفادارش تلاش فراوان نمود كه سوار خويش را از صحنه نبرد بيرون برد؛ اما به هر سوى مى‏گريخت راه را بسته مى‏ديد. سرانجام، راكب و مركب به زمين افتاده و صداى على اكبر (ع) بلند شد و پدرش را به يارى طلبيد: يا اَبَتاهُ عَليْكَ مِنّى‏السَّلامُ هذا جَدّى رَسُولُ اللّهِ يَقْرَؤُكَ السَّلام وَ يَقُولُ عَجِّلِ الْقُدوُمَ اِلَيْنا. امام حسين(ع) كه نگران وضعيت على اكبر(ع) بود، با شنيدن صداى او به ميدان نبرد آمد. ستمكاران را از اطراف فرزندش دور ساخت و نزديك وى آمد، در حالى كه هنوز رمقى در تن داشت. وقتى كه فرزندش را با آن حال ديد، بسيار متأثر گرديد و بى‏اختيار اشك از چشمانش سرازير شد و فرمود: «خدا بكشد جماعتى را كه تو را كشتند! چه چيز آنان را جرى كرد كه از خدا و رسولش واهمه نكرده و پرده حرمت رسول خدا را دريدند». سپس فرمود: «اى فرزندم! عَلَى الدُّنْيا بَعْدُكَ الْعَفا».در اين هنگام، زينب كبرى (س) از خيمه‏ها بيرون شتافت و در حالى كه بر فرزند برادرش ندبه مى‏كرد به سوى ميدان نبرد دويد تا اين كه به برادرش، امام حسين (ع) رسيد كه ماتم زده در كنار پيكر على اكبر (ع) نشسته و بر او مى‏گريست. زينب (س) در حالى كه ازاين مصيبت بى‏تابى مى‏كرد، خود را روى جسد على‏اكبر (ع) انداخت و بسيار بر او گريست. امام حسين (ع) خواهرش، زينب كبرى (س) را از نعش على‏اكبر جدا كرد و به خيمه برگرداند. سپس به جوانان بنى‏هاشمى فرمود كه پيكر على‏اكبر (ع) را از قتلگاه بيرون برده و در خيمه‏اى كه در مقابل آن مى‏جنگيدند، بگذارند.(5) كلمات شريفه 1. قالَ الحسين (ع): اَلا تَرَوْنَ اَنَّ الْحَقَّ لا يُعْمَلُ بِهِ وَالْباطِلَ لايُتَناهى‏ عَنْهُ، لِيَرْغَبُ الْمُؤمِنُ فِى لِقاءِ رَبِّهِ‏(6). آيا نمى‏بينيد كه به حق عمل نمى‏شود و از باطل جلوگيرى نمى‏گردد؟ پس مؤمن بايد براى لقاى پروردگارش (شهادت در راه خدا) آماده گردد. 2. قالَ (ع): فَاِنّي لااَرَى الْمَوْتَ اِلاَّ سَعادَةً وَالْحَياةَ مَعَ الظّالِمينَ اِلاَّ بَرَماً.(7) من از مرگ، جز سعادت و از همزيستى با ستمكاران، جز به ستوه آمدن چيزى نمى‏بينم. 3. قالَ (ع): اَيُّهَا النَّاسُ مَنْ جادَ سادَ وَمَنْ بَخِلَ رَذَلَ.(8) اى مردم! هر كه بخشندگى كرد، بزرگى يافت و هر كه بخل ورزيد، به پستى دچار گشت. 4. قالَ (ع): اِنَّ الْحِلْمَ زينَةٌ وَالْوَفاءَ مُرُوَّةٌ.(9) به راستى بردبارى زينت، و وفادارى جوانمردى است. 5. قالَ (ع): اَلْمَوْتُ خَيْرٌ مِنْ رُكُوبِ العارِ وَالْعارُ اَوْلى‏ مِنْ دُخُولِ النَّارِ(10) مرگ براى انسان بهتر است از مرتكب شدن ننگ؛ و ننگ براى انسان سزاوارتر است از افتادن در آتش (جهنم). https://eitaa.com/roghaiiename
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 . الإرشاد، ج‏2، ص 27؛ مناقب آل أبى‏طالب، ج‏3، ص 154. 2 . الإرشاد، ج‏2، ص 76؛ حياة الإمام الحسين بن علىّ(ع)، ج‏3، ص 73. 3 . معالم المدرستين، ج‏3، ص 85و 120؛ فى رحاب أئمة اهل البيت، ج 3، ص 114 و 118؛ منتهى الآمال فى تاريخ النبى و الآل، ج 2، ص 347. 4 . حياة الإمام الحسين بن على(ع)، ج 3، ص 197. 5 . فى رحاب أئمة اهل‏البيت، ج‏3، ص‏126؛ الإرشاد، ج‏2، ص‏106؛ منتهى‏الآمال فى تاريخ‏النبىّ والآل، ج‏1، ص‏372. 6 . كشف الغمة فى معرفة الأئمة، ج‏2، ص 208. 7 . همان، ج‏2، ص 208. 8 . همان، ج‏2، ص 205. 9 . همان، ج‏2، ص 205. 10 . همان، ج‏2، ص 208. https://eitaa.com/roghaiiename
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷ویژه نامه حضرت ابا عبد الله الحسين عليه السلام, ❇️بخش: فضائل یاران و اصحاب امام حسین (ع) 👉🏻 آنان آنقدر از خود افتخار به جاى گذاردند که قلم توان ترسیم آن همه بزرگوارى و ایثار را ندارد. همان بهتر که امام حسین(ع) آنان را بستاید که: ((شما بهترین و باوفاترین یاران اید.)) 📗عمده ویژگی هاى این شهیدان عبارت بود از: 1 ـ بصیرت در دین بصیرت در دین یعنى روشن بینى عمیق در دین و با چشم باز راه دین را برگزیدن و پاى آن مقاومت کردن همان که خداوند به آن مومنان را مى ستاید. ((انما المومنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فى سبیل الله اولئک هم الصادقون;(1) مومنان واقعى تنها کسانى اند که به خدا و رسولش ایمان آورده سپس هرگز شک و تردیدى به خود راه ندادند و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد کردند اینان راستگو هستند.)) ایمان, جهاد با مال و جان در راه خدا از برجسته ترین ویژگی هاى ایمان با بصیرت است. شهیدان کربلا نمونه ارزشمند دین داران بابصیرتند. بى تردید در زمان قیام امام حسین(ع) صدها هزار نفر ادعاى مسلمانى داشتند و از قیام حضرت نیز با خبر بودند. این هنر کربلاییان بود که با لبیک به نداى مظلومیت سالار شهیدان بصیرت خویش را در میدان عمل نشان دادند آنان این بینش بلند را داشتند که اسیر دنیا نباشند که امیر بر آن باشند, بى بصیرتان بنده دنیا شدند امام حسین(ع) فرمود: ((الناس عبیدالدنیا و الدین لعق على السنتهم یحوطونه ما درت معائشهم فاذا محضوا بالبلإ قل الدیانون; 2 -تحف العقول (انتشارات اسلامى قم) ص245. مردم بنده دنیایند و دین لقلقه زبان آنهاست تا آن جا آن را دارند که زندگى آنها تإمین شود. وقتى با بلا آزموده مى شوند دینداران کم مى شوند. شهیدان کربلا با نثار جان خویش بندگى و عبودیت خویش را در پیشگاه حق به منصه ظهور گذاشتند و این همه فداکاریها در سایه بصیرت بود. این بصیرت والاى حضرت على اکبر بود که لباس افتخار شهادت را بر قامت او پوشانید. وقتى پدر کلمه استرجاع را گفت و على اکبر, راز آن را فهمید با افتخار گفت: ((فاننا اذا لانبالى ان نموت محقین;(3) حال که ما بر حقیم از مرگ نمى هراسیم.(( این بینش والاى سردار رشید کربلا اباالفضل است که هستى اش را فداى برادر و امام خویش مى کند و شکوهمندانه رجز مى خواند که: لا ارهب الموت اذالموت رقى حتى اوارى فى المصالیت لقا نفسى لنفس المصطفى الطهر وقا انى اناالعباس اغدوا بالسقا و لا اخاف الشر یوم 4)) "از مرگ نمى هراسم به هنگامى که آثار آن آشکار گردد و به آن پشت نمى کنم تا آن زمان که خود را در میان شمشیرهاى برهنه اندازم و در بین شمشیرها پوشیده گردم جانم فداى حسین که جان محمد است. مرا از آن رو عباس سقا گویند که باکى از برخورد دشمن به هنگام رویارویى ندارم". مى توان مضمون این رجز بلند اباالفضل را در این شعر فارسى ذکر کرد که: مرگ اگر مرد است گو نزد من آى تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ من از او عمرى ستانم جاودان او زمن دلقى ستاند رنگ رنگ حضرت امام صادق(ع) همین ستایش را نسبت به حضرت اباالفضل(ع) دارد: "کان عمنا العباس بن على(ع) نافذالبصیره, صلب الایمان، جاهد مع ابى عبدالله(ع) و ابلى بلإا حسنا و مضى شهیدا;(5) عموى ما عباس بن على، بصیرتى عمیق و ایمانى استوار داشت در رکاب سیدالشهدا جنگید و امتحان خوبى داد و سرانجام به شهادت رسید." 2 ـ ارتباط عاشقانه با خداوند دومین ویژگى شهیدان کربلا که برگرفته از بصیرت عاشوراییان بود ارتباط تنگاتنگ و عاشقانه با خداوند بود; در زیارت رجبیه خطاب به یاران امام حسین(ع) مى خوانیم: "السلام علیکم ایها الربانیون, انتم خیره اختارکم الله لابى عبدالله(ع) و انتم خاصه اختصکم الله به; سلام بر شما اى ربانیون, شما برگزیدگان خدایید که او شما را براى ابى عبدالله(ع) برگزید و مشمول عنایات ویژه خویش ساخت." "ربى و ربانى" کسى است که ارتباط تنگاتنگ و عاشقانه با خدا داشته باشد و شهیدان کربلا این ارتباط عاشقانه با خداوند را داشتند و همین عشق و محبت بود که آنها را تا مرز فدا شدن در راه خدا پیش برد که عشق و محبت جاذبه ساز است و همانند آهن ربا آدمى را به سوى خویش مى کشد: گر جام عشق دم زند آتش در این عالم زند این عالم بى اصل را چون ذره ها بر هم زند عالم همه دریا شود دریا زهیبت لا شود آدم نماند و آدمى گر خویش بر آدم زند بر این اساس است که در آیات و روایات, دین, به عشق خداوند تفسیر شده است, ایمان همان عشق و محبت به خداوند است گرچه از استدلالهاى عقلى ناشى شود در روایات فراوانى آمده است: ((الدین هو الحب و الحب هو الدین;(6) دین محبت خداوند است و محبت همان دین است.(( ادامه فضایل یادران حضرت👉🏻
به امید آن که همه ما همچون یاران وفادار امام حسین(ع) پیوسته در سنگر سالار شهیدان باشیم و در قیامت با حضرت و یارانش محشور گردیم. ان شإ الله. پاورقیها: 1 حجرات(49) آیه15. 2 -تحف العقول (انتشارات اسلامى قم) ص245. 3 نفس المهموم (چاپ بصیرتى, قم), ص203. -4 نفس المهموم, ص334. -5 العباس بن على رائد الکرامه, ص36 با مختصر تفاوت از ذخیره الدارین, ص123. -6 تفسیر نورالثقلین, ج5, ص83 و 84. -7 بحارالانوار, ج70, ص25. 8 -العیون العبرى, ص140 و 141. -9 مقتل مقرم, ص363. -10 بحارالانوار, ج70, ص381. -11 میزان الحکمه, ج3, ص188. -12 شیخ جعفر نقدى, زینب کبرى, ص224. -13 ذبیح الله محلاتى, فرسان الهیجإ, ج1, ص183. - براى بررسى بیشتر درباره یاران امام حسین(ع) به کتابهاى ذیل مراجعه کنید: - ابصارالعین فى انصار الحسین(ع), شیخ طاهر سماوى. ـ انصارالحسین, شیخ محمد مهدى شمس الدین. ـ الدوافع الذاتیه لانصار الحسین(ع), محمد على عابدین. ـ فرسان الهیجهإ, شیخ ذبیح الله محلاتی. https://eitaa.com/roghaiiename
🌷بخش اصحاب و یاران اباعبد الله الحسين عليه السلام در روایتى از حضرت امام صادق(ع) مى خوانیم: لایمحض رجل الایمان بالله حتى یکون الله احب الیه من نفسه و ابیه و امه و ولده و اهله و ماله و من الناس کلهم;(7) ایمان کسى به خدا کامل نخواهد شد مگر آن که خداوند نزد او محبوبتر از جان و پدر و مادر و فرزندان و خانواده و مال و تمام مردم باشد.(( این خصوصیت را یاران امام حسین(ع) داشتند. همین ویژگى بود که زمینه ساز وفادارى شکوهمند شب عاشورا شد, به طورى که برخى گفتند: اگر هفتاد بار در راه شما کشته و زنده شویم باز در رکاب شماییم و بعضى گفتند: هزار بار. از جمله این عاشقان: سعید بن عبدالله حنفى است او آخرین نامه کوفیان را که توسط حضرت مسلم بن عقیل نوشته شد و حمایت آنان ابلاغ گردید براى حضرت آورد و در رکاب حضرت بود تا به شهادت رسید. ظهر عاشورا به هنگامى که سالار شهیدان آخرین نماز عشق را در تیررس تیرهاى دشمن خواند سعید خود را سپر حضرت قرار داد و از هر طرف که تیر مى آمد به جان مى خرید تا حسین نمازش را به اتمام رساند او پیوسته دشمنان امام حسین(ع) را نفرین مى کرد. در واپسین لحظات عمرش آن گاه که بى رمق بر زمین افتاد گفت: حسین جان آیا من به عهد خود وفا کردم؟ حضرت فرمود: ((نعم و انت امامى فى الجنه;(8) بلى تو در پیش روى من در بهشت قرار دارى.(( نقل تمامى این نمونه هاى عاشقانه, از حوصله این مقاله مختصر بیرون است. 3 ـ شجاعت کم نظیر دیگر ویژگى برجسته شهیدان کربلا شجاعت آنان بود, امام حسین(ع) شب عاشورا خطاب به خواهرش زینب یاران خود را چنین توصیف مى کند: ))والله لقد بلوتهم فما وجدت فیهم الا الاشوش الاقعس یستإنسون بالمنیه دونى اسیناس الطفل الى محالب امه;(9) به خدا سوگند آنها را آزمودم و نیافتم آنها را مگر دلاور غرنده (شیروار) باصلابت و استوار (کوهوار) آنان به کشته شدن در رکاب من آن چنان مشتاق هستند همانند اشتیاق طفل شیرخوار به پستان مادر.(( ریشه شجاعت ایمان راستین به خداوند است هرچه ایمان بیشتر باشد میزان شجاعت بیشتر است, در روایتى مى خوانیم: ))من خاف الله عزوجل اخاف الله منه کل شىء و من لم یخف الله عزوجل اخافه الله من کل شىء;(10) هر کس از خدا بترسد همه از او مى ترسند (از او حساب مى برند) و کسى که از خدا نترسد خداوند او را از همه چیز مى ترساند.(( یعنى ایمان و شجاعت اثر کاملا متقابل دارند. در روایتى از حضرت امام صادق(ع) مى خوانیم: ))المومن لایخاف غیر الله و لایقول علیه الا الحق;(32) مومن از غیر خدا نمى هراسد و جز حق بر حضرت حق نمى گوید.(( شیرمردان کربلایى کانون ایمان بودند و دل و جانشان مملو از عشق به خدا لذا ترس در جانشان راهى نداشت همه آنها در حال تهاجم کشته شدند و تا تعداد زیادى از دشمنان را به جهنم نفرستادند شهید نشدند. رجز کربلاییها هم نشانه هدفدارى و هم نشانه شجاعت و شهامت آنان است چه زیباست که توصیف شجاعت یاران امام حسین(ع) را از زبان دشمنان امام حسین(ع) بشنویم. به مردى که در واقعه کربلا در همراهى عمرسعد حاضر بود گفته شد که: واى بر تو, آیا فرزند پیامبر خدا را کشته اى؟! آن مرد پاسخ داد: اشتباه کردى حرف نزن! اگر تو هم در آن جا بودى و مى دیدى آنچه را که ما دیده ایم هر آنچه را ما انجام داده ایم مرتکب مى شدى. گروهى بر ما یورش آورده و حمله ور شده بودند که دستها به قبضه شمشیر چون شیر ژیان از چپ و راست ما را درو مى کردند و سواران و سپاهیان ما را درهم مى شکستند و خود را به کام مرگ مى افکندند آنها نه امان مى پذیرفتند و نه به مال ((جایزه)) رغبت نشان مى دادند. شعار آنها این بود: ((یا مرگ یا تسلط بر حکومت!)) و هیچ چیز نمى توانست میان آنها و گودالهاى مرگ و یا تسلط بر حکومت فاصله اندازد, اگر ساعتى آنها را به حال خود رها مى کردیم و اندکى با آنها مدارا مى نمودیم همه سپاهیان ما را نابود مى کردند در یک چنین گیرودار توان فرسا ما چه مى توانستیم بکنیم.((11)) عابس یکى از این شجاعان ((عابس)) است او شیرمردى است که وارد میدان شد و مردانه گفت: ((الارجل, الارجل; آیا مردى نیست, آیا مردى نیست به مصاف با من بیاید)) کسى را یاراى پاسخ گفتنش نبود عمرسعد گفت او را محاصره کنید, سنگبارانش کنید او وقتى چنین دید زره را کند, کلاه خود را گرفت و به سوى آنها پرتاب کرد: وقت آن آمد که من عریان شوم جسم بگذارم سراسر جان شوم آنچه غیر از شورش و دیوانگى است اندر این ره روى در بیگانگى است آزمودم مرگ من در زندگى است چون رهم زین زندگى پایندگى است در همین حال مردانه جنگید تا دویست نفر از دشمنان را به درک واصل کرد و سرانجام به شهادت رسید.(12))) اینها برخى از ویژگی هاى شهیدان کربلاست. این شهیدان وفادار از خصوصیات دیگرى همچون جهاد در خط امام, انس با شهادت, و... برخوردارند که شرح همه آنها مجال دیگرى مى طلبد.)(13)))
✍️توصیه های ناب بزرگان در مورد مجلس روضه و اشک بر حضرت امام حسین عليه السلام 1️⃣ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻗﺎﺿﯽ (رحمة الله عليه): ﺩﺭ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﯿﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍ علیه السلام ﻣﺴﺎﻣﺤﻪ ﻧﻨﻤﺎﯾﯿﺪ ، ﻭﻟﻮ ﺩﻭ ﺳﻪ ﻧﻔﺮ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﺳﺒﺎﺏ ﮔﺸﺎﯾﺶ ﺍﻣﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻫﻔﺘﮕﯽ ﻫﻢ ﻧﺸﺪ ﺩﻫﻪ ﺍﻭﻝ ﻣﺤﺮﻡ ﺗﺮﮎ ﻧﺸﻮﺩ. ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 2️⃣ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻪ ﺑﻬﺠﺖ (رحمة الله عليه) : ﮔﺮﯾﻪ ﺑﺮ ﺳﯿﺪ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍ علیه السلام ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯﺷﺐ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺳﺖ . ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 3️⃣ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻼﻣﻪ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎﯾﯽ (رحمة الله عليه) : برای رسیدن به عرفان کامل دو راه و دو مکان بیشتر وجود ندارد ؛ یا در حرم اباعبدالله یا در ابا عبدالله… ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 4️⃣ شیخ جعفر شوشتری(رحمة الله عليه) : کسانی که نام این بزرگوار را می شنوند و تغییر حالی در خود نمی بینند، جداً نگران ایمان خود باشند! نام آقا امام حسین علیه السلام ایمان است. ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 5️⃣ آیت الله علامه امینی (رحمة الله عليه) : به هنگام شنیدن مدایح و مراثی آل محمد چنان بی قرار می شد که بر اثر شادی یا اندوه، زمان و مکان را از یاد میبرد و روحش چنان به پرواز در می آمد که گویی هم اکنون در همان صحنه ای است که اشعار و مدایح و مراثی از آن سخن می گوید. ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 6️⃣ آیت الله آشیخ عبدالکریم حائری (رحمة الله عليه) : روضه خوانی و بر سیدالشهدا علیه السلام عمل مستحبی است که هزار واجب در آن است. ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 7️⃣ حاج میرزا اسماعیل دولابی (رحمة الله عليه) : محبت و عزاداری برای امام حسین علیه السلام انسان را زود به مقصد می رساند. کلنا سفن النجاه و سفینه الحسین اسرع. همه ی ما اهلبیت کشتی نجاتیم ولی کشتی امام حسین علیه السلام سریعتر است . هنگام عزاداری انسان در دلش را باز میکند و امام حسین علیه السلام داخل میشوند ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 8️⃣ آﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻼﻣﻪ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎﯾﯽ (رحمة الله عليه) : ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﻣﻌﻨﻮﯾﺖ ﻧﺮﺳﯿﺪ، ﻣﮕﺮ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﻣﻄﻬﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ علیه السلام ﻭ ﯾﺎ ﺩﺭﺗﻮﺳﻞ ﺑﻪ ﺁﻥ ، «این کتیبه های سیاه که بر در و دیوار حسینیه و محل عزاداری نصب کرده اند، ما را می کنند». ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 9️⃣ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﮔﻠﭙﺎﯾﮕﺎﻧﯽ (رحمة الله عليه) : ﺩﻟﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻧﺎﻡ ﻣﺮﺍ ﻫﻢ ﺟﺰﺀ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻥ ﻫﺎﯼﺣﻀﺮﺕ ﺳﯿﺪ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ علیه السلام ﺛﺒﺖ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ . ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 🔟 آیت الله بهاءالدینی (رحمة الله عليه) : دستگاه امام حسین علیه السلام فوق فقه است… نباید به دستگاه امام حسین علیه السلام اهانت شود، این عزاداری ها احیا کننده نماز و مساجد است. ✅‌‌کانال استاد قرائتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁قسمت اول: رابطه قیام کربلا با ظهور 🍁موارد مشترک میان عاشورا وانتظار شرایط اجتماعی متشابهی است که در زمان وقوع هر دو قیام وجود دارد. 🍁قیام امام حسین علیه السلام در زمانی صورت گرفت که جامعة اسلامی، به شدت به سمت فساد و تباهی سوق داده می‌شد و حاکمان فاسد و ظالم، در رأس آن قرار گرفته بودند. 🍁شرایط به گونه ای بود که امام حسین علیه السلام می‌فرمود: 🍁الا تَرونَ اَنَّ الحقَّ لا یُعمَلُ بِه وَاَنَّ الباطِلَ لایُتَناهی عَنه» ( ۱) 🍁آیا نمی بینید که به حق عمل نمیشود و از باطل جلوگیری نمیگردد؟ 🍁طبق روایات، همین شرایط در زمان ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز پیش خواهد آمد. 🍁بر اساس بسیاری از روایات، آن حضرت، هنگامی از پشت پردة غیبت خارج خواهند شد که ظلم و تباهی، توسط حاکمان جور، جهان را فرا گرفته باشد و مردم از زندگی، نا امید شده باشند. 🍁چنان چه امام صادق علیه السلام در این باره فرموده اند: 🍁«لا وَ اللهَ لمّا یَکونَ ما تُمَدّونَ اِلیهِ اَعیُنُکُم اِلّا بَعدَ الیَاس» (۲) ؛ به خدا سوگند؛ آن چه چشم به راهش هستید، فرا نمی رسد مگر بعد از یاس و ناامیدی 🍁۱-تحف العقول محمدحسن بحرانی 🍁۲-الغیبه، ص ۳۳۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁قسمت دوم: حامیان و یاران درحادثه ی کربلا 🍁 یاران اندکی امام حسین علیه السلام را همراهی کردند که سرانجام نیز همگی به شهادت رسیدند؛ 🍁اما همین عده قلیل، نسبت به امام حسین علیه السلام، چنان پاک باخته بودند که مرگ در رکاب آن حضرت را افتخار می‌دانستند. 🍁ابا عبدالله علیه السلام در توصیف ایشان می‌فرمایند: 🍁«فَاِنّی لا اَعلَمُ اَصحاباً اَولی وَ لا خَیراً مِن اَصحابی»(۱)همانا من یارانی والاتر و بهتر از یاران خود، سراغ ندارم. 🍁در نهضت حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز از سیصد و سیزده نفر به عنوان یاران خاص، یاد می‌شود که کاملاً مطیع و شیفته ی امام خود هستند: 🍁هم اَطوَعَ لَهُ مِن الاَمَة لِسَیِّدِها» (۲) 🍁آنان نسبت به مولای خود، مطیع تر از کنیز هستند 🍁بنابراین، همان طور که حماسة عاشورا با جانبازی عده ای اندک، رقم خورد قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز با محوریت عده ای اندک، اما پاک باخته به انجام خواهد رسید. 🍁۱-بحارالانوار، ج۴۴، ص ۳۲۹ 🍁2-بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۰۸ 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 @latayefghorani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃درس‌های قرآنیِ عاشورا🍃 قسمت سوم 🍃در آیه ۲۰ سوره مبارکه مزمل بر انس با قرآن به‌صورت همیشگی حتی در شرایط گرفتاری و سختی توصیه شده است.🍃 🍃هیچ شبی سخت‌تر از شب عاشورا اتفاق نخواهد افتاد؛ چرا که دشمن از همه جهت به محاصره پرداخته است و هیچ راهی پیش رو نیست، اما امام حسین(ع) در چنین شرایطی که سخت‌ترین شرایط است انس با قرآن را فراموش نمی‌کنند و در آن شرایط از خیمه‌ها صدای تلاوت قرآن به گوش می‌‌رسید،🍃 ‌این نمونه کامل عمل کردن به این آیه مبارکه است. 🍃باید این روحیه انس با قرآن کریم را از امام حسین(علیه السلام) الگو بگیریم. 🍃حضرت و یارانش شب عاشورا را به تلاوت قرآن سپری کردند، 🍃بنابراین عزاداران واقعی آن امام(علیه السلام) نیز نه تنها این شب که تمامی شب‌ها را باید به تلاوت قرآن کریم بگذرانند. 🍃آیه ۶۹ و ۷۰ سوره مبارکه یاسین دلیل اینکه باید به قرآن اهمیت داده شود را بیان کرده است و گفته است که قرآن کتاب زندگی و برای انسان‌های واقعی است. 🍃یکی دیگر از درس‌های قرآنی که از عاشورا باید بگیریم درس ثبات قدم در خط توحید، ولایت، رسالت و امامت است.🍃 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 @latayefghorani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰درس‌های قرآنیِ عاشورا قسمت چهارم 🍃تحمیل نظرنکردن و آزادی اراده در تصمیم‌گیری ؛ یکی دیگر از دروس قرآنی عاشورا است ۰ 🍃 امام حسین‌(علیه السلام) شب عاشورا با سپاه خودشان اتمام حجت کردند و اعلام کردند که آنها آزاد هستند و می‌توانند امام(علیه السلام) را تنها بگذارند. 🍃شهادت‌طلبی درس دیگری است که قیام عاشورا به همه ما می‌دهد،🍃 در سوره مبارکه بقره و در آیه ۱۶۵ شهادت در مذاق عشاق خدا شیرین‌ترازعسل توصیف شده است، مصداق بزرگ این موضوع حضرت قاسم‌بن الحسن(علیه السلام) است. 🍃آیه ۱۴ سوره مبارکه طه ، دعا و راز و نیاز با خدا و اقامه نماز و به یاد خدا بودن از مصادیق این آیه است که همه اینها در شب عاشورا و در این واقعه به عینه به چشم دیده شده است. 🍃درس دیگر نیز این است که رستگاری بزرگ به معنای معامله با خدا از طریق جهاد مسلحانه در راه خدا با جان و مال به قیمت بهشت جاودان است، این درس مهمی از سوره مبارکه توبه و آیه ۱۱۱ و ۱۱۲ و سوره صف آیات ۱۰ تا ۱۲ است🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام حسین(ع) و مرد فقیر ... 〽️ عرب بیابانی نیازمند وارد مدینه شد و پرسید سخی ترین و بخشنده ترین شخص در این شهر کیست؟ ◇ همه امام حسین(ع) را نشان دادند. عرب امام حسین علیه السلام را در مسجد در حال نماز دید و با خواندن قطعه شعر حاجت خود را مطرح کرد. ✿ مضمون قطعه شعری که وی خواند چنین است: تا حال هر که به تو امید بسته ناامید بر نگشته است، هر کس حلقه در تو را حرکت داده، دست خالی از آن در، باز نگشته است. تو بخشنده و مورد اعتمادی و پدرت کشنده مردمان فاسق بود. شما خانواده اگر از اول نبودید ما گرفتار آتش دوزخ بودیم. 🌱 او اشعارش را می خواند و امام در حال نماز بود. چون از نماز فارغ شد و به خانه برگشت، ◇ به غلامش قنبر فرمود: از اموال حجاز چیزی باقی مانده است؟ غلام عرض کرد: آری، چهار هزار دینار موجود است. ◇ فرمود: آن پولها را بیاور! کسی آمده که از ما به آن سزاوارتر است. 🌱 سپس عبایش را از دوش برداشت و پولها را در میان آن ریخت و عبا را پیچید مبادا عرب را شرمنده ببیند، دستش را از شکاف در بیرون آورد و به او داد و این اشعار را سرود: ◇ این دینارها را بگیر و بدان که من از تو پوزش می خواهم و نیز که من بر تو دلسوز و مهربانم. اگر امروز حق خود در اختیار داشتم بیشتر از این کمک می کردم، لکن روزگار با دگرگونیش بر ما جفا کرده، اکنون دست ما خالی و تنگ است. ◇ امام با این اشعار از او عذر خواهی کرد. ❗️ عرب پولها را گرفت و از روی شوق گریه کرد. امام پرسید: چرا گریستی شاید احسان ما را کم شمردی؟ گفت: گریه ام برای این است که چگونه این دستهای بخشنده را خاک در بر می گیرد و در زیر خاک می ماند. 📚 بحار ، ج۴۴ ، ص۳۷۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷پرتوى از سيره و سيماى سالار شهيدان عليه السلام ميلاد با بـركت حضـرت ابـى عبـدالله الحسين(ع) دومين فرزندامام على و فاطمه زهرا(س) بنا بـر مشهور, روز سـوم شعبان سال چهارم هجرى در مـدينه بـوده است. پـس از ولادت, پيامبر اكرم(ص) نام وى را (( حسيـن)) گذاشت, آن گاه او را بوسيد و گريست و فرمود: تو را مصيبتى عظيم در پيش است, خداوندا كشنده او را لعنت كن! آن حضرت به مصباح الهدى و سفينه النجاه و سيد الشهداء و ابوعبدالله معروف است. مسعودى مى نويسد: امام حسين(ع) مدت هفت سال با رسول خدا(ص) بود و در اين مدت, آن حضرت خود متصدى غذا دادن و علم و ادب آموختـن بود كه كوچكتريـن ناراحتى او را نمى تـوانست تحمل كند. روزى پيامبر از در خانه فاطمه (س) مـى گذشت, صداى گريه حسين را شنيد وارد خانه شد و به دخترش فرمـود: مگر نمـى دانى كه گريه حسيـن در مـن چقـدر مـوثـر است, آن گـاه طفل را بـوسيـد و گفت: ((خداوندا مـن ايـن كودك را دوست دارم تو نيز او را دوست بدار.))(1) حديث معروف (( حسيـن منى و انا من حسين, احب الله من احب حسينا, حسين سبط مـن الاسباط.)); يعنى:((حسيـن از من است و مـن از حسينـم, خداوند دوست دارد كسى را كه حسين را دوست مى دارد, حسيـن سبطـى از اسباط است.)) مـورد قبـول شيعه و سنى است.(2) حسيـن بـن عـلى (ع) مـدت شـش سـال دوران كـودكى اش را با پيغمبر اكرم (ص) سپرى كرد وپـس از رحلت آن بزرگوار مدت سى سال در كنار پدرش على (ع) به سر برد و در همه حـوادث پـرتلاطـم دوران آن حضـرت حضـورى پـر تلاش داشت. پــس از شهادت اميرالمـومنان (ع) ده سال تمام همـراه و همگام با بـرادر عزيزش امام حسـن (ع) زنـدگـى كرد و پـس از شهادت برادر در سال 50 هجرى به مـدت ده سال به ارزيابـى حـوادث زمان پرداخت و بارها به معاويه پـرخاش كـرد و پـس از مرگ او در برابـر حكـومت يزيد , شجاعانه ايستادگى و از بيعت با او خـوددارى كرد, تا ايـن كه در محرم سال 61 هجرى به همراه گروهى از بستگان و ياران باو فايش در سرزميـن كربلا به شهادت رسيد. فضائل امام حسین (ع) حسيـن بـن على (ع) نمونه كامل يك انسان برجسته و متشخص بود و نام حسين در اذهان , همراه با شجاعت و ظلم ستيزى و جوش و خروش بر ضد هر گونه ستـم و تبعيض است. در دوران پنج سال حكـومت پدر با او همكارى مـى كرد و در پى چاره مى گشت كه پيـش از آن كه امت, نفـس واپسيـن را بــرآورد, نفـحه حياتـى در او بـدمد و در تاريخ طرحى نو دراندازد. سال شصتـم به پايان نرسيده بود, امام حسيـن (ع) ديـد كه مـردم در مقابل بـرادرش امام حسـن (ع) از نفس افتاده و هر چه از باقيمانده مكتب در ميانشان بـوده از آنها دور گرديده و توده مردم , خود را در گلوى گشاد بنـى اميه انداخته انـد. امام احساس كرد كه بـراى به حركت درآوردن امت, ديگر خطابه و سخنرانى حماسى كافى نيست, بكله بايد اراده شكست خـورده امت را به پذيرفتـن فداكارى وادارد و آنان را بر ضـد باطل بشـوراند تا زمينه تحقق حق را فراهـم سازد و در ايـن راه با فـداكارى منحصر به فرد خـود, بـراى حال و آينده معيارى ارزشمند و ثابـت بر جاى نهاد. هدف قيام امام حسين (ع) را به آسانى و بدون تكلف مى تـوان از سخنـان آن حضرت استنباط كرد. آنگاه كه امام (ع) بر اثر تهاجم عمال حكومت نـاچار شـد از مدينه خارج گردد, در ضمـن نوشته اى , هدف حركت خـود را چنيـن شرح داد: 1ـ ((انـى لـم اخرج اشرا ولا بطرا و لا مفسـدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فـى امه جـدى, اريـد ان آمر بالمعروف و انهى عن المنكر و اسير بسيره جدى و ابى على بـى ابيطالب))(3) يعنى:((مـن از روى خود خواهى و خـوشگذارانى و يا براى فساد و ستمگرى قيام نكردم, مـن فقط براى اصلاح در امت جدم از وطـن خارج شدم. مـى خـواهـم امر به معروف ونهى از منكر كنم وبه سيره و روش جدم و پدرم على بن ابيطالب عمل كنم.)) در اين سخـن چند نكته مهم, شايان تـوجه است: 1ـ اصلاح امت 2ـ امر به معروف و نهى از منكر 3ـ تحقق سيره و روش پيامبر و على(ع) 2ـ آن حضرت در مقام ديگرى فرموده است: ((اللهم انك تعلـم ما كان منا تنافسا فـى سلطان و لا التماسا مـن فضـول الحطام ولكـن لنرد المعالم من دينك و نظهر الاصلاح فى بلادك و يامن المظلومون مـن عبادك و يعمل بفرائضك و سننك و احكامك.))(4) ((بار خدايا تـو مـى دانى كه آنچه از ما اظهار شـده براى رقابت در قدرت و دستيابـى به كالاى دنيا نبـوده , بلكه هدف ما ايـن است كه نشانه هاى دينت را به جاى خـود برگردانيم و بلادت را اصلاح نماييـم, تا ستمـديـدگان از بندگانت امنيت يابنـد و به واجبات و سنتهاو دستـورهاى دينت عمل شـود.)) در ايـن سخـن هـم چند نكته قابل تـوجه است: 1ـ برگرداندن نشانه و علائم ديـن به جاى اصلـى خـود 2ـ اصلاحـات در همه شهرها 3ـ ايجـاد امنيت بـراى مـردم 4ـ فـراهـم سـاختن زمينه عمل به واجبات و مستحبات واحكام الهى 3ـ در بـرخـورد بـا سپـاه حـر بـن يزيد رياحى فـرمـود:
((ايها الناس فانكـم ان تتقوا الله و تعرفـوا الحق لاهله يكـن ارضى لله و نحـن اهل بيت محمد(ص) اولى بولايه هذا الامر مـن هولاء المدعين ما ليس لهم و السائرين بالجـور و العدوان.))(5) ((اى مردم اگر شما از خدا بترسيد و حق را براى اهلش بشناسيد, اين كار بهتر مـوجب خشنـودى خـداونـد خـواهد بود. و ما اهل بيت پيامبر(ص) به ولايت و رهبرى از ايـن مـدعيـان نـالايق و عاملان جـور وتجـاوز , شـايسته تـريـم.)) 4ـ و نيز در مقـام ديگـر فـرمــود: ((انا احق بذلك الحق المستحق علينا ممـن تـولاه.))(6) ((ما اهل بيت به حكومت و زمامدارى ـ نسبت به كسانى كه آن را تصرف كرده اند ـ سزاوارتريـم.)) از ايـن دو بخـش از سخـن امام (ع) نيز به وضوح استفاده مى شـود كه آن حضرت خـود را شايسته رهبـرى و زمامـدارى بـر مـردم مــى دانـد, نـه يزيـد فاسـد و دستگاه جائر او را. بنابراين , هدف امام حسين (ع) در اين قيام, تحقق كامل حق بوده است. امورى كـه آن حضـرت بـه عنـوان فلسفه قيـامـش به آنها اشاره مى كند, از قبيل: اصلاح امت, امر به معروف و نهى از منكر , تحقق سيره پيـامبـر و علـى, بـرگرداندن علائم و نشانه هاى دين به جاى خود, اصلاحات در شهرها, امنيت اجتماعى فراهم ساختن زمينه اجراى احكام,همه و همه اين امور, زمانى قابل تحقق و اجراست كه ولايت و حكومت در مـجرا و مسير اصلى اش قرار گيرد و به دسـت امام (ع) بيفتد; لذا فرمود: ((ما اهل بيت شـايسته اين مقـاميم نه متصـرفان متجـاوز و جـائر)). پس هدف نهايى آن حضرت, تشكيل حكومت اسلامى بر اساس سيره پيامبر و على بـوده است; كه در پرتـو آن , احكام الهى اجرا مى شـود و نشانه هاى ديـن آشكار و شهرها اصلاح و امنيت پـابـرجـا و امـر به معروف و نهى از منكـر انجـام, وسيـره و سنت پيـامبـر و علـى متحقق, و در نتيجه كـار امت اصلاح مـى گـردد. نكته شايان توجه اين كه تلاش خالصانه براى تشكيل حكومت اسلامى كه منبع و منشاء تمام خيرات وبركات است ـ و شعبه مهم ولايت على و آل علـى(ع) هـم كه همان قبـول حاكميت و پذيرش تفسير آنان از ديـن است ـ غيـر از حكـومت و سلطنت استبـدادى و رياست طلبـى و كشـورگشايى بر اساس هـواهاى نفسانـى است كه منشاء تمام مفاسد و شرور است. نتايج قيام حسينى 1ـ در هـم شكستـن اركان مخـوف ديـن سالارى ساختگـى اموى كه امويان ويارانشان سلطه سلطنتى خـود را بر آن استـوار ساخته بـودند و رسـوا ساختن حاكمان تبهكار بنـى اميه كه پيـوسته در صـدد احياى نظام جـاهلـى بـودند. 2ـ بيدار كردن وجدانها خفته: شهادت فجيع امام حسيـن(ع) در كربلا مـوجى شـديـد از احساس گناه در وجـدان مسلمانانـى كه او را يارى نكردنـد برانگيخت. اين احساس گناه دو جنبه داشت: از يك طرف آنها را وادار مى ساخت كه گناهى را كه مـرتكب شـده اند با كفاره بشـوينـد و از طـرف ديگـر به كسانـى كه آنهارا به ارتكاب چنيـن گناهـى واداشته بودند, كينه و نفرت بـورزند. به طـورى كه انگيزه قيام تـوابيـن همان كفـاره يـارى نـكـردن امام حسيـن (ع) و انتقام گـرفتـن از امويان بود. مقدر چنين بود كه آتـش ايـن احساس گناه, پيوسته برافروخته ماند و انگيزه انتقام از بنـى اميه در هر فرصت به انقلاب و قيام بر ضـد ستمگران منتهى گردد. 3ـ ارائه اخلاق جـديد: قيام امـام حسيـن (ع) مـوجــب آن گرديـد كه در جامعه, نـوعى اخلاق بلند نظرانه پديد آيد. امام (ع) و فرزندان ويارانـش در قيام بر ضد بنـى اميه اخلاق عالى اسلامى را با همه صفات و طراوت آن نشان دادنـد. آنان ايـن اخلاق را بـر زبـان نيـاوردنـد بلكه بـا خـون خـود آن را مسجل سـاختند. مـردم عادى قبايل عادت كـرده بـودنـد كه ديـن و وجدان خود را به بهاى اندك بفروشند و در برابر ستمكاران گردن خـم كنند تا از عطاهاى آنان بهره مند گردند. هدف مسلمانان عادى همان زندگـى روزمره شخصـى بـود و تنها به زنـدگانـى خـويـش مـى انـديشيـدنـد. در آنان , دردهاى اجتماعى تـاثيــرى نـداشت, به قـول شـاعر: از درد سخن گفتن و از درد شنيدن بامردم بى درد ندانى كه چه دردى است !
تنها كوشش آنان اين بود كه دسترنج خويش را حفظ كنند و به توجيهات رهبران رام باشند, مبادا نامشان از فهرست حقوق بگريان حذف شود, لذا در مقابل جـور و ستمى كه مى ديدند خاموشى مى گزيدند تمام تلاش آنها ايـن بـود كه مفاخر قبيله اى خود را بـازگـو كننـد و سنتهاى جـاهلـى خـويـش را زنـده سـازنـد. اصحاب حسين(ع) مردمى ديگر بودند كه در سرنوشت خويش با امام همراه شدند و با ايـن كه داراى زن و فرزند و دوستانى بـودند و از بيت المال هـم حقـوقى دريافت مى نمودند و زندگانى نسبتا راحتى داشتند و مى تـوانستند از لذتها حيات برخوردار گـردنـد, از همه اينها چشـم پـوشيـدنـد و بـراى نثار جان در راه حسيـن (ع) با ستمگران بـه ستيز برخاستند. براى بيشتر مسلمانان آن روز, ايـن نكته بسـى جالب بود كه يك انسان بيـن زندگانى زبـونانه و مرگ شرافتمندانه , مرگ با عزت را بر زندگى با ذلت ترجيح دهد. براى مردم ايـن نمونه اى عالى و شگفت انگيز بود. چنان خصلتى وجدان هر مسلمانى را تكان مى داد و او را از خـواب سنگيـن و طـولانى راحت طلبى و فرصت طلبـى بيـدار مى كرد تا زنـدگـى اسلامـى شكلى ديگر گيرد; شكلـى كه سـالها پيـش از قيـام حسيـن(ع) از ميـان رفته بـود. قيام امام حسيـن (ع) پـس از ديرى خاموشى, از نو موجب برانگيختن روح مبارزه جـويـى گرديد و اين چنين قيام حسينـى و كربلاى خـونيـن او , همه سدهاى روحـى و اجتمـاعى را كه مـانع قيـام وانقلاب مـى شـد, درهـم فرو ريخت. قيام حسين (ع) به مردم ايـن درس را آمـوخت كه به آنان بگويد: تسليم نشويد, انسانيت خـود را مـورد معامله قرار ندهيد با نيروى اهريمـن بجنگيد, و همه چيز را در راه تحقق آرمـانهاى اسلام محمـدى (ص) فـدا سـازيــد. قيام حسينـى در وجـدان گـروه بسيارى از مردم اين انديشه را برانگيخت كه با حمايت نكردن از حسيـن (ع) مرتكب گناه شـده اند و بايد كفاره بپردازنـد و كفاره آن جز مبارزه با حاكمان جور و ظلـم و ريشه كـن نمودن بنياد فاسد استبداد, چيز ديگرى نيست . ايـن گـونه پس از نهضت حسينى(ع) در مكتب, روح انقلاب دميده شـود و مـردم در انتظار رهبرى قاطع بـودند و هرگاه پيشگام ظلـم و ستيزى را مـى يافتنـد بـر ضـد حكـومت بنى اميه دست به انقلاب مـى زدند. در همه ايـن انقلابها, شعار انقلابيـون, خوانخـواهـى حسين (ع) بـود . انقلاب تـوابيـن و انقلاب مردم مدينه و قيام مختار ثقفـى در سال 66 هجـرى و انقلاب زيـد بـن علـى بـن حسيـن (ع) در سال 122 هجـرى نمونه هايى از ظلم ستيزى است كه همه آنها ريشه در حركت و قيام بى نظير حسينى(ع) دارد. در ايـن انقلابها مسلمانان پيوسته به دنبال آزادى و عدالت بـودند ـ كه حكومت كنندگان آن را خفه كرده بودند ـ و تـمـام ايـن تحـركـات بـه بركت تحرك و قيام حسينى بود. و اين گونه حسيـن(ع) درس حريت و آزادگى واستقلال و ظلم ستيزى را تا دامنه قيامت به همه انسانها آموخت.(7) سخنان حضرت ابى عبدالله الحسين, بهتريـن معـرف هـدف والاى آن حضـرت اسـت , از سرتاسر كلمات حضرتـش نداى انسان دوستى و حريت و عدالـت و ظلـم ستيزى و مقاومت در برابر جـور حاكمان زر و زور به گـوش مـى رسد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پى نوشت ها: 1 ـ فصول المهمه ابن صباغ مالكى, ص 177. 2 ـ پرتوى از عظمت حسن, ص 32. 3 ـ مقتل خوارزمى , ج 1,ص 188. 4 ـ تحف العقول , ص 243. 5 ـ تاريخ طبرى, ج 7,ص 297 ـ 298. 6 ـ مقتل خوارزمى , ج 1, ص 188. 7 ـ به كتاب پيشوايان ما رجوع كنيد. ________________________________________ برگرفته شده از كتاب سيره وسخن پيشوايان - تاليف محمدعلى كوشا