eitaa logo
ویژه نامه مشترک امام حسين و ابالفضل عليهم السلام
9 دنبال‌کننده
36 عکس
17 ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📚داستان ائمه: امام حسن(ع): ايثار پيرزن و عكس العمل امام روزى امام حسن مجتبى و برادرش حسين عليهمالسلام به همراهى شوهر خواهرشان - عبداللّه بن جعفر - به قصد مكّه و انجام مراسم حجّ از شهر مدينه خارج شدند. در مسير راه آذوقه خوراكى آن ها پايان يافت و آنان تشنه و گرسنه گشتند؛ و همين طور به راه خويش ادامه دادند تا به سياه چادرى نزديك شدند، پيرزنى را در كنار آن مشاهده كردند، به او گفتند: ما تشنه ايم ، آيا نوشيدنى دارى ؟ پيرزن عرضه داشت : بلى ، بعد از آن هر سه نفر از مَركب هاى خود پياده شدند؛ و پيرزن بُزى را كه جلوى سياه چادر خود بسته بود، به ميهمانان نشان داد و گفت : خودتان شير آن را بدوشيد و استفاده نمائيد. ميهمانان گفتند: آيا خوراكى دارى كه ما را از گرسنگى نجات دهى ؟ پاسخ داد: من فقط همين حيوان را دارم ، يكى از خودتان آن را ذبح نمايد و آماده كند تا برايتان كباب نمايم ؛ و آن را ميل كنيد. لذا يكى از آن سه نفر گوسفند را سر بريد و پوست آن را كَنْدْ؛ و پس از آماده شدن تحويل پيرزن داد؛ و او هم آن را طبخ نمود و جلوى ميهمانان عزيز نهاد؛ و آن ها تناول نمودند. و هنگامى كه خواستند خداحافظى نمايند و بروند گفتند: ما از خانواده قريش هستيم ؛ و اكنون قصد مكّه داريم ، چنانچه از اين مسير بازگشتيم ، حتما جبران لطف تو را خواهيم كرد. پس از رفتن ميهمانان ناخوانده ، شوهر پيرزن آمد؛ و چون از جريان آگاه شد، همسر خود را مورد سرزنش و توبيخ قرار داد كه چرا از كسانى كه نمى شناختى ، پذيرائى كردى ؟! و اين جريان گذشت ، تا آن كه سخت در مضيقه قرار گرفتند؛ و به شهر مدينه رفتند، پيرزن از كوچه بنى هاشم حركت مى كرد، امام حسن مجتبى عليه السلام جلوى خانه اش روى سكّوئى نشسته بود، پيرزن را شناخت . حضرت مجتبى عليه السلام فورا غلام خود را به دنبال آن پيرزن فرستاد، وقتى پيرزن نزد حضرت آمد فرمود: آيا مرا مى شناسى ؟ عرضه داشت : خير. امام عليه السلام اظهار نمود: من آن ميهمان تو هستم كه در فلان روز به همراه دو نفر ديگر بر تو وارد شديم ؛ و تو به ما خدمت كردى و ما را از گرسنگى و تشنگى نجات دادى . پيرزن عرضه داشت : پدر و مادرم فداى تو باد! من به جهت خوشنودى خدا به شما خدمت كردم ؛ و انتظار چيزى نداشتم . حضرت دستور داد تا تعدادى گوسفند و يك هزار دينار به پاس ايثار پيرزن تحويلش گردد و سپس او را به برادر خود - حسين عليه السلام - و شوهر خواهرش - عبداللّه - معرّفى نمود؛ و آن ها هم به همان مقدار به پيرزن كمك نمودند.(1) 📚بحار الا نوار: ج 43، ص 341، ح 15، و ص 348، اءعيان الشّيعة : ج 1، ص 565. کانال سخنرانی دلنشین @sokhanrani313
شیخ رجبعلی خیاط میفرمود در روزهای اوایل هیئت مایل بودم تمام کارهای"مجلس" را خودم انجام دهم، خودم چای می دادم ، "مداحی" می کردم و اغلب کارهای دیگر... شبی در"جلسه" مشغول دادن چای به عزاداران بودم ، دیدم جوانی که‌اصلا ظاهر مناسبی نداشت وارد شد و "گوشه‌ای" نشست ، " یغه" اش باز بود و گردنبندی هم به گردن داشت، لباس مناسبی هم نداشت به همه چای "تعارف" کردم تا رسیدم به "جوان"، چشمم که به پایش افتاد، دیدم جورابی نازک شبیه جوراب زنانه به‌پا دارد، غیظ‌ کردم و با ناراحتی سینی جلوی‌ او گرفتم یکی از "استکان"ها برگشت و چایی روی "پای"من ریخت و سوخت. خیلی طول کشید تا خوب بشود.! برایم این سوال پیش آمده بود که چرا "زخم" پایم خوب نمی شود شبی به من گفتند: "شیخ" آن جوانی که با عصبانیت "چای" به او تعارف کردی، هر چه که بود مهمان حسین علیه‌السلام بود ، نباید چنین رفتاری را با او مرتکب میشدی کشکول کشمیری، صفحه ۱۲۳
وقتی‌که نوح نبی علیه‌السلام سوار کشتی شد ، همه دنیا را سیر کرد ، تا به سرزمین کربلا رسید، طوفانی‌شد وکشتی به تلاطم افتاد و حضرت نوح از غرق شدن ترسید دست ها را به "دعا" و نیایش برداشت‌و خداوند را خواند و عرض کرد خداوندا من همه‌ی دنیا را گشتم، "مشکلی" برایم پیدا نشد ولی به‌این سرزمین که رسیدم " ترس " و وحشت عجیبی بر من ظاهر گشته و "خوف" شدید تمام وجودم را گرفت، که تا به حال این‌گونه نشده بودم علت چیست؟ جبرئیل نازل شد و فرمود ای نوح! در این "سرزمین" فرزند خاتم اوصیاء کشته می شود. و داستان کربلا رابرای ایشان خواند. حضرت نوح "منقلب" شد و اشک‌هایش سرازیر شد سوال کرد: یا جبرئیل قاتل او کیست که اینگونه ناجوانمرد حسین‌را به‌شهادت میرساند؟ جبرئیل فرمود او را کسی که نفرین شده اهل هفت آسمان و هفت زمین است می کشد. حضرت "نوح" علیه‌‌السلام در حالی که ناراحت‌ و گریان بود قاتلین امام حسین را "لعنت" کرد و کشتی راه افتاد بحارالانوار ، ج۴۴ ، صفحه ۲۴
روز "عاشورا" مردم‌ در کربلا "عزاداری" را زود تمام کرده و به استقبال " هیئت طویریج" می‌ روند. من علمای زیادی را دیدم‌ که پابرهنه دراین هیئت شرکت کرده و به سر و سینه می زدند ، مثل شهید محراب آیت اللّه مدنی "ره" از ایشان سوال کردم: راز این قصه چیست؟ فرمودند: سید بحرالعلوم"ره" برای‌ زیارت به کربلا آمده‌بود، در مسیر حرم، به تماشای " هیئت" عزادارای طویریج می ایستد ناگهان مردم می‌بینند که سید بحرالعلوم "عبا و عمّامه"را به کناری‌گذاشت وداخل جمعیت رفته و صدا می‌زند یا حسین یا حسین. "طلبه" ها می روند آقا را از داخل جمعیت نجات دهند تا زیر دست و پا نرود ؛ امّا اجازه نمی‌دهد. سید حتی در حال غش کردن بود... علّت این حرکت را میپرسند؟ سید می‌ گوید: همین که نگاه می‌کردم ، حضرت مهدی علیه السلام‌را دیدم که‌با پای‌برهنه، بدون عمامه، دربین عزاداران به "سر و سینه" می زند ، من شرم کردم تماشاچی باشم. نقل از : استاد محسن قرائتی
حر بن یزید ریاحی که رحمت خدا بر او باد ، بعد از شنیدن فریاد یاری‌طلبی امام حسین علیه السلام خطاب به عمربن سعد لعنت الله علیه گفت: آیا تو واقعا میخواهی با حسین علیه السلام بجنگی؟ گفت آری. "حر" با شنیدن این سخن از آن ملعون‌جدا شد در حالی که بدنش می لرزید مهاجر بن‌اوس با دیدن رعشه بر بدن حر به او گفت ای حر! کار تو مرا شگفت زده نموده ، اگر زمانی فردی از من درباره شجاع ترین فرد کوفه سوال می‌پرسید، من فقط تو را نام می بردم، پس اینک‌ چه حالی است که داری؟ حر گفت به خداوند قسم می خورم که خویشتن را میان‌دو راهی بهشت‌و دوزخ‌سرگردان می بینم، و به خدا سوگند که جز بهشت را برنگزینم هرچند که در این راه تکه تکه شده و جسدم را با آتش بسوزانند پس از گفتن این کلام ، سوار بر اسب شده و به‌سوی خیام حسینی رفت. دستان‌ خویش را بر سر نهاده بود و می‌گفت خدایا به‌سوی تو باز می‌گردم، توبه مرا قبول نما زیرا من دل اولیای‌تو و فرزند دختر پیامبر تو را لرزاندم، به "امام حسین" علیه‌السلام نیز عرض کرد: فدایتان شوم! من همان کسی‌هستم که همراه‌تو می‌آمدم و کار را بر تو دشوار گرفتم. من توبه کردم آیا خدا می پذیرد؟ امام فرمود: آری! خداوند توبه تو را می پذیرد، حال از اسب پیاده شو لهوف سیدابن‌طاووس‌ص۱۴۳
استاد قرائتی می‌فرمودند: در ایام محرم "هندوستان"بودم، خانمی با چند بچه کنار کوچه بودند ، محله‌ی شیعه‌ ها ، من اردو بلد نبودم به مترجم گفتم: می‌خواهم با این خانم"صحبت" کنم. رفتم پیش او و سوال کردم که‌چرا اینجا خوابیدید؟ این بچه‌ ها چرا بیرون خانه هستند؟ مگر خانه ندارید؟! گفت چرا ، این خانه ، خانه‌ ماست گفتم شما که خانه داری! چرا آمدی داخل کوچه خوابیدی؟ گفت آخر "خانه‌‌" مان را برای امام حسین علیه‌السلام سیاه پوش کردیم ، می‌ خواهم در خانه پایم رو به "سیاه ‌پوش" امام حسین دراز نباشد والله قسم این اَدَبها در حوزه و دانشگاه نیست. والله قسم! از مغز فطرت می‌ جوشد حسین جان: ما به جارو زدن خانه تو محتاجیم، تاابد فخر بر این خدمت شاهانه کنیم
آیت الله اراکی (ره) فرمودند شبی‌خواب امیرکبیر را دیدم، که"جایگاه" متفاوت و رفیعی داشت. از او سوال‌کردم چون شهیدی، و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت شد؟ با "لبخند" گفت خیر. پرسیدم چون چندین فرقه ی ضاله را نابود کردی؟ گفت خیر با تعجب سوال کردم پس راز این مقام چیست؟ جواب داد: هدیه مولا حسین علیه‌السلام است! گفتم چطور؟ با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام‌ فین کاشان زدند. چون "خون" از بدن من می‌رفت "تشنگی" بر من غلبه کرد . سرم را چرخاندم بگویم قدری‌ آب‌ به‌ من دهید. ناگهان به خود گفتم میرزاتقی! دو تا رگ بریدند این همه تشنگی!! چه‌کشید عزیز فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم نیزه و شمشیر و تیر بود از عطش و زخم های آقا امام حسین علیه السلام حیا کردم و اشک‌از هر دو دیده‌ام جاری شد. لحظه‌ای که صورت من‌را بر خاک گذاشتند امام حسین علیه السلام را دیدم ، فرمود: به‌ یاد تشنگی من ادب کردی، و اشک‌ریختی، آب‌ ننوشیدی. این هدیه‌ ما در برزخ باشد، تا در قیامت جبران کنیم همیشه این برایم "سوال" بود‌ که امیرکبیر در کاشان"شهید" شد ، چگونه مزارش در کربلا است. جوابش: عشق به امام حسین علیه ‌السلام بوده ...
نقل می‌کنند که فرد"صالح" و مومنی همسایه ای داشت که از "کودکی"با هم بزرگ شدند، اما درآمد حرامی داشت. همسایه‌ بد از دنیا رفت، و در قبرستان‌ محل دفن‌شد. رفیق او که مردصالحی بود، پس از مدت کوتاهی‌او را در"خواب" دید که در وضع خوبی به سر میبرد. به‌او گفت شغل‌ تو جز عذاب را نمی‌طلبد! کدام عمل تو را به این مقام رساند؟ گفت‌بله. از وقتی که مُردم در بدترین "وضع" بودم. تا اینکه دیروز همسر "اشرف‌آهنگر" را در قبرستان دفن کردند.. و به محل قبر اشاره کرد. در شب فوت او ، امام حسین علیه‌السلام "سه مرتبه" دیدن او آمد در بار سوم به‌برداشته شدن "عذاب" از این قبرستان امر فرمودند. بعد از آن ، حال ما خوب شد. مرد صالح از خواب بیدار شد و در حالی که اشرف آهنگر را نمی شناخت ، با پرس و جو ، در بازار آهنگرها او را یافت و پرسید: آیا "همسری" داشتی؟ گفت آری ؛ دیروز فوت کرد و او را دفن کردیم سوال کرد او به "زیارت" امام حسین علیه‌السلام رفته بود؟ گفت خیر . سوال کرد: روضه خوانی می‌کرد؟ گفت خیر پرسید مجلس عزا می‌گرفت؟ گفت‌ نه! برای‌چه این سوالات را می‌کنی؟ سپس "خواب" را تعریف‌کرد. آهنگر گفت همسر من به خواندن زیارت عاشورا هر روز مداومت داشت حکایات‌عنایات‌ حسینی ص۱۱
💢رسالت اهل حرم امام حسین ع💢 چرا امام حسین(ع) خانواده خود را همراه خود به کربلا برد؟ @Porseman_channel پژوهشگران اسلامی؛ انگیزه‌های مختلفی برای به همراه داشتن زنان و کودکان بیان کرده‌اند؛ مانند: 1. پذیرش مصلحت و اراده الهی؛ یعنی مصلحت خدا این بود که امام حسین(ع) و یارانش شهید، و خانواده‌اش اسیر باشند؛ یعنى‏ رضاى حق تعالی در این مصلحت بود و چنین مصلحت؛ یعنى جهت کمال فرد و بشریّت. 2. انگیزه مذهبی؛ یعنی از آن‌جا که محتوای قیام امام حسین(ع)، مذهبی و مقدس است، آوردن خانواده به همراه خود، از نظر آثار مذهبی، بسیار سودمند و مؤثر بود؛ زیرا عرفان و محبتی که در دل اهل‌بیت امام(ع)، نسبت به خداوند بود، برای همراهانِ دیگر امام، بسیار درس‌آموز و کارگشا بود. 3. انگیزه امنیتی؛ امام(ع) در مدینه خانه امنی سراغ نداشت تا خانواده‌اش را به آن‌جا بفرستد و هیچ‌کس هم پیشنهاد نکرد که من از خاندانت حمایت می‌کنم؛ لذا امام(ع) نگران اسیر شدن خانواده خود در حال حیاتش بود؛ زیرا احتمال قوی وجود داشت که مأموران یزید، خانواده امام را در همان مدینه، دستگیر کرده و به گروگان درآورند. یکی از موضوعات مهمی که در جریان قیام امام حسین(ع) باید مورد دقت قرار گیرد، موضوع همراه بردن خانواده است. نکته سؤال برانگیز این است که با توجه به این‌که برای تصمیم‌گیری در امری مهم و سرنوشت‌ساز، تنها ضرر نداشتن کافی نیست، بلکه باید سودمندی و قابل قبول‌بودن آن‌را نیز در نظر داشت، امام(ع) که مطمئن بود قیامش منتهی به شهادت می‌شود، چه مصلحتی در همراه‌داشتن خانواده‌اش می‌دید؟ همین ابهام بدان انجامید که حضرتشان مورد اعتراض برخی اطرافیان قرار گیرد. به عنوان نمونه، ابن عباس به ایشان عرضه داشت: «پسرعموجان! به سراغ کوفیان مرو، همانا آنان گروه فریب‌کار هستند ... و اگر از روی ناچاری به کوفه می‌روی، زنان و کودکان را به همراه مبر که ایمن نیستم از این‌که انتقام‌جویانه تو را همچون عثمان بن عفان، در حالی بکشند که زنان و کودکانت نظاره‌گر تو باشند». انگیزه‌های امام حسین(ع) برای به همراه داشتن زنان و کودکان پژوهشگران اسلامی؛ انگیزه‌های مختلفی برای به همراه داشتن خانواده بیان کرده‌اند؛ در این‌جا به بعضی از آنها اشاره می‌شود: 1. پذیرش مصلحت و اراده الهی تمام کسانى که همراهی اهل‌بیت امام حسین(ع) را با ایشان برخلاف مصلحت تشخیص دادند؛ با حساب و منطق مادی خودشان به این تشخیص رسیده بودند، اما حضرتشان پاسخی می‌داد که از جنبه دیگری به ماجرا پرداخته و جنبه معنوى مطلب را بیان می‌کرد: ایشان اطرافیانش را با این سخن خطاب قرار داد: در عالم رؤیا جدّم به من فرمود: «انَّ اللهَ شاءَ انْ یَراکَ قَتیلاً»؛ «خدا می‌خواهد تو را کشته ببیند». گفتند: پس اگر این‌طور است، چرا خانواده را همراهتان می‌برید؟ که پاسخ شنیدند: این را هم جدّم فرمود: «انَّ اللهَ شاءَ انْ یَراهُنَّ سَبایا»؛ «خدا می‌خواهد آنان را در لباس اسارت ببیند». مشیّت و یا اراده خدا در خود قرآن در دو مورد به کار می‌رود که یکى را اصطلاحاً «اراده تکوینى» و دیگرى را «اراده تشریعى» می‌گویند. اراده تکوینى؛ یعنى قضا و قدر الهى که اگر چیزى قضا و قدر حتمى الهى به آن تعلّق گرفت، معنایش این است که در مقابل آن دیگر کارى نمی‌شود کرد. معناى اراده تشریعى این است که خدا این‌طور راضى است، و این‌چنین می‌خواهد. پس خدا خواسته است که امام حسین(ع) شهید باشد، و خانواده او اسیر باشند؛ یعنى‏ رضاى حق تعالی در مصلحت است و مصلحت؛ یعنى جهت کمال فرد و بشریّت؛ لذا این‌طور نبود که وقتى از ایشان می‌پرسیدند چرا زنان و فرزندان را می‌برید، بفرماید اصلاً من در این قضیه بی‌اختیارم، بلکه به این صورت می‌شنیدند که با الهامى که از عالم معنا به من شده است، من چنین تشخیص داده‌ام که مصلحت در این است و این کارى است که من از روى اختیار انجام می‌دهم، ولى براساس آن چیزى که آن‌را مصلحت تشخیص می‌دهم؛ از این‌رو هرکس این جواب امام حسین(ع) را می‌شنید، دیگر چیزى نمی‌گفت. 2. انگیزه مذهبی از آن‌جا که محتوای قیام امام(ع)، مذهبی و مقدس است، همراه آوردن خانواده، از نظر آثار مذهبی، بسیار سودمند و مؤثر بود؛ زیرا عرفان و محبتی که در دل اهل‌بیت امام(ع)، نسبت به خداوند بود، برای همراهانِ دیگر امام، بسیار درس‌آموز و کارگشا بود و نمونه‌های آن‌را در سخنان زینب(س) می‌توان یافت. وقتی ابن زیاد بعد از شهادت و اسیری خاندان امام، می‌گوید: اوضاع را چگونه دیده‌اید؟ زینب(س) در جواب او می‌گوید: «ما رَأَیْتُ إِلَّا جَمیلا»؛
«از خدا جز زیبایی (خیر و محبت) ندیده‌ام». زینب آن‌قدر با خدای خود نزدیک و آشناست که اطمینان دارد مصیبت‌های وارده پایان کار نیست. بلکه افق‌های روشنی در پشت این وقایع نهفته است. زینب به ابن زیاد فهماند آنچه ناگوار است از ناحیه دشمنان خدا است و از ناحیه خدا جز سعادت و نیک‌بختی به انسان نمی‌رسد و به استقبال شهادت و اسیری رفتن، همانند رفتن به مهمانی دوست و نزدیک شدن به او است. امام(ع) با آوردن حضرت زینب(س) به همراه خود، به همه زنان و مردان جهان آموخت که یک مؤمن و خداشناس، از نظر روابط قلبی و پیوند درونی با خدای خویش، باید چنین باشد. اگر امام(ع) خانواده‌اش را به همراه نمی‌آورد، صفحات تاریخ از این نمونه‌های درخشان خالی می‌ماند. 3. انگیزه امنیتی امام(ع) در مدینه خانه امنی سراغ نداشت تا خانواده‌اش را به آن‌جا بفرستد و هنگام خروج از مدینه، هیچ‌کس هم به او پیشنهاد نکرد که من از خاندان تو حمایت می‌کنم؛ لذا امام(ع) نگران اسیر شدن خانواده خود در حال حیاتش بود؛ زیرا احتمال قوی وجود داشت که دولت‌مردان و مأموران یزید، زنان و فرزندان امام را در همان مدینه، دستگیر کرده و به گروگان بگیرند و در نتیجه، امام به ناچار برای خلاصی و رهایی زنان و خواهران خود، مجبور می‌شد خود را معرفی و تسلیم نماید و بعد از تسلیم نیز دو پیشنهاد بر سر راهش گذاشته می‌شد، یا با ذلت و خواری بیعت کند و یا به شیوه مرموزی به قتل می‌رسید، و هیچ دردسری هم برای دستگاه حاکم به وجود نمی‌آمد. بنابراین، وقتی عاقبت امر، چنین باشد، چرا امام کاری کند که در نهایت به ذلت و خواری بینجامد، بلکه از همان ابتدا با عزت و سربلندی، تمام راه‌های نفوذ را بر دشمن بسته و دشمن را از این نظر خلع سلاح می‌کند، و این کاری بود که امام(ع) انجام داد. و در مورد مکه نیز همین سخن جاری است؛ زیرا وقتی امام در مدینه که سال‌ها در آن زندگی کرد و اکنون نیز محل زندگی او بود، پناهگاه و محلّ امنی نداشته باشد، در مکه حتماً محلّ امنی نخواهد داشت. سید بن طاووس می‌گوید: «از مواردی که ممکن است سبب همراهی زنان اهل بیت(ع) تلقی شود این است که اگر امام حسین(ع) زنان و فرزندان خود را در مدینه و یا جایی غیر از آن، می‌گذاشت، احتمال می‌رفت که یزید بن معاویه زن و فرزند امام را دستگیر کرده و سپس عواقب شوم و رفتارهای زننده‌ای پیش می‌آمد که امام حسین(ع) را از جهاد و شهادت باز می‌داشت». @Porseman_channel
میدونی ضرب المثل «سرش بره قولش نمیره» از کجا اُومده؟؟ روی دستش "پسرش" رفت ولی "قولش نه" نیزه ها تا "جگرش" رفت ولی "قولش نه" این چه خورشید غریبی است که با حالِ نزار پای "نعش قمرش" رفت ولی "قولش نه" شیر مردی که در آن واقعه "هفتاد و دو" بار دست غم بر "کمرش" رفت ولی "قولش نه" هر کجا می نگری "نام حسین است و حسین" ای دمش گرم "سرش" رفت ولی "قولش نه" «صلے الله علیک یا اباعبدالله » 🕋 @sebghatallaah
🏴چرا مصیبت عاشورا عظیم ترین مصیبت ها است ✍️ ابن بابویه به سند معتبر از عبدالله بن فضل روایت کرده است که گفت : به خدمت حضرت امام صادق علیه السلام عرض کردم که : یابن رسول الله ، به چه علت روز عاشورا روز اندوه و جزع و مصیبت و گریه است ، و ( چرا ) روزی که حضرت رسالت صلی الله علیه و آله به عالم بقاء رحلت فرمود و روزی که حضرت فاطمه صلوات الله علیها دار فانی را وداع نمود و روزی که حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شهید شد و روزی که حضرت امام حسن عليه السلام مسموم گردید در جزع و مصیبت مثل آن روز نیست؟ حضرت فرمود که : روز شهادت حسین ، مصیبت آن از جمیع روزها عظیم تر است ، زیرا که اصحاب کساء و آل عبا گرامی ترین خلق بودند نزد حق تعالی و مردم ایشان را با یکدیگر مشاهده می‌کردند و آیات و کرامت فضل ایشان با یکدیگر نازل می شد ، 👈🏻 پس چون حضرت رسالت صلی الله علیه و آله از دنیا رفت حضرت ، امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین عليهم السلام در میان مردم بودند و خود را به دیدن ایشان تسلی می‌دادند ، پس چون حضرت فاطمه از دنیا رفت ، مردم خود را با ملاقات امیرالمؤمنین و حسن و حسین عليهم السلام تسلی می‌دادند ، و چون حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شهید شد ، دیدن حسن وحسین علیهماالسلام موجب تسلی مردم می‌گردید ، و چون حضرت امام حسن علیه السلام شهید شد مردم به ملاقات وافر البرکات حضرت امام حسین علیه السلام درد مصیبت و مفارقت و اندوه آن بزرگواران را مداوا میکردند و دیده خود را به لقای او روشن می گردانیدند 👈🏻 و چون حضرت امام حسین صلوات الله علیه شهید شد کسی از آل عبا نماند که مردم خود را به دیدن او تسلی دهند ؛ پس رفتن آن حضرت مثل رفتن همه ایشان بود و به این سبب روز مصیبت آن حمرت بدترین روزها است. ❗️ 📕 حکمت شهادت سید الشهداء علیه السلام صفحه ۱۴ و ۱۵ و ۱۶ ✳️ @bahjat_alabd
📚وفاداری جوانان در حادثه عاشورا «وقتی خبر شهادت حضرت مسلم رسید امام حسین علیه السلام به فرزندان عقیل و مسلم بن عقیل فرمود که شهادت مسلم برایتان کافی است، شما صحنه را ترک کنید، یک صدا گفتند: به خدا سوگند چنین نخواهیم کرد. جان و مال و خانواده و هستی خود را فدای تو می‌کنیم و در رکابت می‌جنگیم تا شهادت؛ 📚 مقتل خوارزمی ج۱، ص۲۱۱ این اولین بحرانی بود که در واقعه کربلا پیش آمد، در آن جوانان وفاداری خود را اعلام کردند. همچنین بعد از حرکت از قصر بنی مقاتل (یکی از منازل بین راه مکه به کربلا) امام حسین (ع) را خواب سبکی فرا گرفت. ناگهان بیدار شد و کلمه استرجاع (انّا للّه وَ انَّا الیه راجِعُون) را تکرار می‌کرد. علی اکبر(ع) از علّت آن پرسید. امام (ع) فرمودند: اینک هاتفی ندا داد که این کاروان به سوی مرگ پیش می‌رود.علی‌اکبر (ع) عرض کرد: الَسْنا عَلَی الْحَق؟ آیا ما بر حق نیستیم؟ امام (ع) فرمودند: آری ما بر حق هستیم. علی اکبر(ع) عرض کرد. در این صورت باکی از مرگ نداریم! امام حسین (ع) که از این جمله فرزندش بسیار خوشحال گردیده بود از خداوند متعال برای او پاداش خیر طلب نمو. 📚 لهوف، همان، ص۹۲ ‌‌‌◼️@Areffane
⚫️روزهفتم بنام حضرت علی اصغر علیه السلام است 😭😭 🍃ألسَّلامُ عَلَی الرَّضیـعِ الصَّغیر🍃 . ⚫️حضرت على اصغر تنها شهيدى است كه روى دست پدر جان داد.😭 😭نوشته اند كه در لحظه جان دادنش منادى از آسمان ندا داد: «او را به خدا بسپار; زيرا در بهشت اى براى اوست.» . ⚫️امام(ع) خون گلوی علی اصغر(ع) را به آسمان افشاند 😭 و فریاد زد: «چه آسان است وقتی می‌بیند…» و قطره اى از آن به زمين نيامد (۲) . ⚫️درباره اثر تير حرمله و اصابت آن به حلقوم او، آمده است: «فَذَبَحَهُ»(۳)يعنى تير گلويش را «بريد» در حالى كه تير در محل اصابت سوراخ ايجاد مى كند. به نظر مى رسدكه نوك تير را پهن ساخته بودند و به همين علت گلوى او را بريده است.😭 . ⚫️پس از شهادت او امام (عليه السلام) سر به آسمان كرد و فرمود: «وَانْتَقِمْ لَنا مِنَ الظّالِمِينَ» (۴) «خدايا ! انتقام ما را از جفاكاران بستان !» . خدایا ما را از شفاعت حضرتش بی نصیب مگذار...🤲 ◼️@Areffane
✅بخش شناسه اصحاب امام حسین (ع) 👌شناسناس مسلم بن عقیل ✅نام: مسلم علیه السلام ✅نام پدر: عقیل برادر امام علی علیهما السلام ✅نام جدّ: ابوطالب عموی پیامبر علیهما السلام ✅نام عموها: طالب، جعفر و علی علیهم السلام 🌸تاریخ تولد: با توجه به شرکت در جنگهای خلفا و صفین، حدود سال ۷ یا ۹ هجری (برخی هم تا ۲۰ هجری گفته اند) 🌸محل تولد: مدینه منوره ✅نام مادر: حُلیه یا علیه، از سرزمين نَبط ✅نام همسر: رقیه دختر امام علی علیه السلام ✅نام فرزندان: محمد، ابراهیم و عبدالله و... ✅نشانه شجاعت: حضور در جناح راست جنگ صفین از سوی امیرالمؤمنین ✅کلام پیامبر به امیرالمؤمنین صلوات الله علیهما: فرزند عقیل کشته راه محبت فرزند تو خواهد شد. (بحارالانوار، ج۲۲، ص۲۸۸) ✅کلام امام حسین علیه السلام: او برادر من و پسر عمو و مورد اطمینان از اهل بیتم است ✅آخرين مأموریت مسلم: در راه کربلا ✅علت مأموریت مسلم: نامه ها و اصرار مردم کوفه از امام ✅حرکت از مکه: ۱۵ ماه رمضان سال ۶۰ ✅ورود به کوفه: ۵ شوال و استقبال پرشور ✅محل ورود: ابتدا در منزل مختار ✅عکس العمل مردم کوفه: استقبال و بیعت کوفیان با مسلم ✅نامه مسلم به امام حسین علیه السلام: ۱۱ ذیقعده ✅تغییر والی کوفه: از نعمان بن بشیر به عنصری ناپاک به نام عبید الله بن زیاد ✅علت تغییر رفتار کوفیان: فریب، تهدید و تطمیع توسط ابن زیاد ✅نتیجه سیاست ابن زیاد: نقض عهد و پیمان مردم کوفه با مسلم ✅محل اختفای مسلم: خانه «هانى بن عروه» صحابی پیامبر و از بزرگان کوفه و شیعه ✅نحوه کشف محل اختفای مسلم: توسط جاسوس نفوذی به نام معقل ✅محل آخرین شب: منزل طوعه ✔️لو رفتن محل مسلم: توسط فرزند ناخلف طوعه به امید چند درهم جایزه ✔️نتیجه لو رفتن: درگیری مأموران از اول صبح نهم ذیحجه ✔️نحوه دستگیری: با خدعه و نیرنگ و امان دادن ☑️نحوه شهادت: بریدن سر و پرتاب از بالای دارالعماره ☑️تاریخ شهادت: نهم ذيحجه، سال ۶۰ هجری ☑️محل شهادت: دارالعماره کوفه ✅مرقد مطهر: جنب مسجد معروف کوفه ✅زیارت نامه مختصر: السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ، الْمُطِیعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَیْن‏... ✍️احمد سعیدی و نیز https://eitaa.com/roghaiiename/354 شهادت حضرت مسلم (ع) https://eitaa.com/roghaiiename/161 🆔@Areffane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ چشمه آب زلالی، صدها سال است گرداگرد قبر اصلی حضرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام در زیر حرم مطهرش در کربلا طواف می‌کند. 🖤 به دوستان خود ارسال کنید ... 🌴🖤 روز تاسوعا بنام حضرت عباس علیه السلام نامیده شده ولی روز شهادت ایشان روز عاشورا می باشد. روز تاسوعا به دلیل رد امان نامه دشمن توسط ایشان معروف شده است🌴🖤 @Areffane «»
🔻صــــرفا برای عبرت...!! 🔸ولی دیر شده بود 🔹بعد از واقعه عاشورا حدوداً ۳۵ هزار نفر در یاری اهل بیت کشته شدند ولی اصلا ارزش کار اون ۷۲ نفر رو نداشت... 🔸گروه اوّل توابیّن بودند؛ 🔻همون‌هایی که روز عاشورا سکوت کردند، بعد از شهادت همگی قیام کردند تقریباً همه کشته شدند. ۵۰۰۰ نفر... 🔸«ولی دیر شده بود.» 🔹گروه دوّم مردم مدینه بودند؛ 🔻بعد از عاشورا قیام کردند همگی کشته شدند حدود ۱۰ هزار نفر. یزید گفت: لشکری که به مدینه حمله کنه، سه روز جان و مال و ناموس مردم مدینه برايش حلاله. 🔸«امّا دیر شده بود.» 🔹گروه سـوّم مختار بود که بعد از جنگ‌های فراوان و کشته شدن حدود ۲۲ هزار نفر. گر چه قاتلان امام مظلوم (علیه السلام) را قصاص کرد... (البته شخص مختار و تعدادی دیگر به دلیل زندان بودن نتوانستند امام را همراهی کند) 🔻«امّا دیر شده بود.» 1️⃣ مردمی که در مدینه هنگام خروج امام حسین (علیه السلام) همراهیش نکردن... 2️⃣ مردمی که هنگام ورود امام حسین (علیه السلام) به کوفه کمکش نکردند... 👈 همه بعدها به کمک امام رفتند... «ولی دیر شده بود.» 🖤 (علیه السلام) هم استقبال خاصّی از این حرکت‌ها نمی‌کردند. «چون دیر شده بود.» 🔻حدود ۳۵ هزار نفر کشته شدند امّا دیر شده بود. 👌خیلی فرق هست بین اون ۷۲ نفری که به موقع به یاری امامشون رفتند...! ⚠️ ما باید مراقب باشیم که از امام خودمون عقب نیفتیم. ☝🏼الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللّازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ_ 🔻هر که بر ایشان تقدم جوید از دین بیرون رفته و کسى که از ایشان عقب ماند به نابودى گراید. ◼️@Areffane
ضحاک بن عبدالله به همراه مالک بن نضر ارحبی، در میانه راه کاروان حسینی به سوی کوفه، با امام حسین (ع) ملاقات کردند. امام حسین (ع) آن دو نفر را به یاری خود خواند، وقتی آنان عذر خواستند امام (ع) علت عدم همراهی‌شان را جویا شد. مالک بن نضر گفت: من بدهی و نان‌خور دارم. اما ضحاک دعوت امام را مشروط قبول کرد و گفت: «من هم فردی عیالوارم و به مردم مقروض هستم؛ اما اگر به من اجازه دهی، هنگامی که هیچ جنگجویی -در کنارت- نیافتم، بازگردم و فقط تا آنجا برایت بجنگم که برایت سودمند باشد و بتوانم از تو دفاع کنم.» امام (ع) پذیرفت. او در روز عاشورا، دلیری به خرج داد و امام بارها او را تشویق و دعا فرمود. چون جمله یاران امام حسین (ع) - جز سوید بن عمر و بشیر بن عمرو - به شهادت رسیدند، او نزد حضرت آمد و شرط پیشین خود را یادآور شد و از ایشان اجازه بازگشت خواست، امام هم آزادش گذاشت. داستان فرار ضحاک از این قرار است که ابن عبدالله به خدمت حضرت رسید وعرض كرد: "یابن رسول اللّه (ص )! می دانی كه بین من وشما شرطی بود وآن اینكه از شمادفاع كنم مادام كه یـارانـی داشته باشی وچون بی یاور شدی وماندن من برای شمافایده ای نداشته باشد, در رفتن از میدان جنگ آزاد باشم." امام (ع) فرمود: درسـت مـی گـویـی اما چگونه می توانی خودرا از اینجا نجات بدهی، اگرمی توانی برو كه از طرف من آزاد هستی. ضـحـاك بن عبداللّه به طرف اسبش رفت وچون عمر بن سعد اسبان را پی می كرد وی اسب خـودرا در وسـط خیمه‌ها بسته بود وپیاده جنگ می‌كرد كه دو نفررا كشت ودست دیگری را قطع كرد. آن روز حضرت چندین بار فرمود: "دستت شل مباد! خداوند متعال از اهل بیت پیامبر(ص ) جزای خیر یه تو عنایت كند". ضحاک بن عبدالله می‌گـویـد: "سوار بر اسب شدم وحركت كردم. ناچار لشكریان دشمن به من راه دادند تا از صف آنان بـیرون آمدم اما پانزده نفر مرا تعقیب كردند تا در قریه "شفیه" نزدیك فرات مرا یافتند. كثیر بن عبداللّه وایوب بن مشرح مرا شناختند وگفتند این شخص پسر عموی ماست , لذا خداوند مرا از دست آنان نجات داد." نکته جالب در مورد ضحاک این است که اگرچه درلحظه آخر از صحنه کربلا گریخت و از سعادت شهادت همراه امام(ع) محروم ماند اما پس از فرار به یکی از راویان مشهور کربلا تبدیل شد. در واقع، ضحاک از محدثین و گزارشگران واقعه کربلا در کوفه است. 📚منبع: البلاذری، احمد بن یحیی؛ انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، 1977، ج3، ص197؛ الطبری، پیشین، ص3050- 3051؛ ابن اثیر، پیشین، ج4، ص73. @Dastan1224
" خواستگاری از ام البنین علیهاالسلام " 🔸بعد از این که عقیل شجره نامه های اَعراب را بررسی و ام البنین را انتخاب کرد، حضرت علی علیه السلام ، او را نزد پدر ام البنین فرستاد. پدرخشنود از این وصلت مبارک، نزد دختر خود شتافت و موضوع را در میان گذاشت. ام البنین نیز با سربلندی و افتخارْ پاسخ مثبت داد و پیوندی همیشگی بین وی و مولای متقیان علی بن ابی طالب علیه السلام برقرار شد. 🔸امام علی علیه السلام ، در همسرش عقلی سترگ، ایمانی استوار، آدابی والا و صفاتی نیکو مشاهده کرد و او را گرامی داشت و از صمیم قلب در حفظ حُرمت او کوشید. ✅ 🔹، بعد از گذشت مدتی از زندگی مشترک با علی علیه السلام ، به امیرالمؤمنین پیشنهاد کرد که به جای «فاطمه»، که اسم قبلی و اصلی وی بوده، او را ام البنین صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام از ذکر نام اصلی او توسط پدرشان، به یاد مادر خویش، فاطمه زهرا علیهاالسلام نیفتند و در نتیجه، خاطرات گذشته، در ذهن آن ها تداعی نگردد و رنج بی مادری آن ها را آزار ندهد. ✅ 🔹آنچه در آدمي الگويي كامل براي نسل‌هاي آينده مي سازد وجود صفات نيك و اخلاق برجسته در صحيفه وجود آنان است. شايد بتوان گفت مجموعه صفات ام البنين در ضمن يك جمله زيبا و مختصر از زبان شهيد ثانی، زين الدين، ذكر شده است آن‌جا كه اين عالم فرهيخته و انديشمند مي گويد: «ام‌البنين از بانوان بامعرفت و پرفضيلت بوده و نسبت به اهل بيت علیه السلام معرفت و محبت خالص و شديد داشته است و نزد آنان مقام و منزلت بالايي داشت».[۷] 🔸افق فكري و نگرش ام البنين آنقدر بالا و والاست كه فرزنداني چون عباس را كه خود يگانه دهر بود قرباني آرمان‌ها و انديشه هاي آسماني امام و مولاي خويش، امام حسين علیه السلام، مي كند و اگر آه و سوزي براي مظلوميت مي كشد آهي است بر مظلوميت حسين علیه السلام. 🔸علامه مامقاني در كتاب تنقيح المقال مي نويسد: علاقه و ارادت او (ام البنين) به حسين علیه السلام به علت امر امامت بود و اين كه به فرض سلامت حسين مرگ چهار فرزند برومندش را بر خود آسان و قابل تحمل مي دانست نشانه بالا بودن درجه ايمان اوست و من او را از نيكان به حساب مي آورم.[۸] ✅ علیهاالسلام 🔹ثمره زندگی مشترک ام البنین علیهاالسلام با حضرت علی علیه السلام ، چهار پسر بود که به دلیل داشتن همین پسران، او را ام البنین، یعنی مادر پسران می خواندند. نام فرزندان ایشان به ترتیب عبارتند از: قمربنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام ، عبداللّه ، جعفر و عثمان. 🔸فرزندان ام البنین همگی در کربلا به شهادت رسیدند و نسل ایشان از طریق عُبیداللّه فرزند حضرت ابوالفضل علیه السلام ادامه یافت. -------------------------------------------------- 📙پانویس ٧- قمر بني هاشم، مقرم، ص 16. ۸-تنقيح المقال، ج 3، ص 70. -------------------------------------------------- 📘 منابع ▪️ن ـ طيبي، فرهنگ كوثر،‌ شماره 21،‌ تير 1377 ▪️راحله عطایی،ام البنین علیهاالسلام ؛ بانوی مردآفرین،مجله گلبرگ ، مرداد 1382، شماره 41 ،صفحه 50،در دسترس درپایگاه اطلاع رسانی حوزه، بازیابی: 24 فروردین 1393. کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
✨﷽✨ 🏴امام حسين(ع) شهيد فراموشكاری مردم شد ✍️ مهم‌ترين علت شهادت (ع) يا مهم‌ترين علت گرويدن مردم به امويان، ‌ مردم بود. مقصود از جهالت اين نبود كه چون مردم بودند، مرتكب چنين عملی شدند و اگر تحصيل‌كرده می‌بودند نمی‌كردند؛ نه! در اصطلاح دين، جهالت بيشتر در مقابل گفته می‌شود و مقصود آن تنبّه عقلی است كه مردم بايد داشته باشند، و اين چندان ربطی به سواد و بی‌سوادی ندارد. به عبارت ديگر امام حسين(ع) شهيد مردم شد، زيرا اگر در تاريخ 50، 60 ساله خود فكر می‌كردند و قوه تنبه و استنتاج و عبرت‌گيری در آنها می‌بود و به تعبير سيدالشهداء(ع) كه فرمود: «ارجعوا الي عقولكم» اگر به عقل و تجربه 50، 60ساله خود رجوع می‌كردند و جنايت‌های ابوسفيان و معاويه و زياد در كوفه و خاندان اموی را فراموش نمی‌كردند و گول ظاهر فعلی معاويه را -كه دم‌زدن از دين به‌خاطر منافع شخصی است- نمی‌خوردند و عميق فكر می‌كردند، و حساب می‌كردند آيا حسين(ع) برای دين و دنيای آنها بهتر بود يا يزيد و معاويه و عبيدالله، هرگز چنين جنايتی واقع نمی‌شد. پس درحقيقت علت عمده اينكه مردمی نسبتا معتقد به اسلام اين‌طور با خاندان پيغمبر رفتار كردند، فقط و فقط فراموشكاری و گول ظاهر خوردن آنها بود، يعنی نتوانستند پشت پرده نفاق را ببينند. شعائر اسلامی را محفوظ می‌ديدند و توجه به و معانی ازبين‌رفته نداشتند. 👤 شهید مطهری 📚 حماسه حسينی | ج 2، ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ https://telegram.me/joinchat/PBT1azBkqtOPKyK5
✨﷽✨ ⚫️علت عزاداری برای امام حسین علیه السلام از اول محرم ✍️اگر کسی بگوید: چرا اینگونه اظهار حزن و اندوه را که شما شیعیان از اول دهه ی محرم و پیش از شهادت حضرت سیدالشهدا اظهار می دارید. بعد از روز عاشورا چنین نمی کنید، در حالی که شهادت او در روز عاشورا رخ داده و بهتر است بعد از آن اظهار حزن و اندوه شود؟ می گوییم: علت اظهار حزن و اندوه در اول دهه برای بیم و هراس از مصایبی است که بر آن حضرت رفت، ولی وقتی آن بزرگوار صلوات الله علیه و آله شهید شد، مصداق این آیۀ شریفه گردید که می فرماید: وَ لَا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فِی سَبیلِ اللهِ أَموَاتَا بَل أَحیآءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُونَ فَرِحینَ بِمآ ءَاتهُمُ اللهُ مِن فَضلِهِ وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقُوا بِهِم مِّن خَلفِهِم أَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَلَا هُم یَحزَنُونَ. ترجمه: و چنین گمان مکن آنان که در راه خدا کشته شده اند، مرده اند بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند و به تفضل خدا که به آن ها ارزانی داشته، شادمان اند و به کسانی که به آن نپیوسته اند و پشت سر آنها هستند، بشارت می دهند که بیمی بر شما نیست و هرگز اندوهگین نگردید. 💥بنابر این چون آن بزرگواران به سعادت شهادت رسیده و شادمان گردیده اند لازم است ما نیز بعداز شهادت در شادمانی با آنها مشارکت کنیم تا به سعادت و نیکبختی راه یابیم. 📚اقبال الاعمال سیدبن طاووس،ج2،ص 614 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ https://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
💠ابن عباس از امیرالمؤمنین (علیه السلام) حدیثی را درباره عبور حضرت عیسی (علیه السلام) از سرزمین کربلا نقل می‌کند که حضرت (در بخشی از این حدیث) می‌فرماید: «عیسی [هنگام عبور از کربلا] نشست و شروع به گریه کرد و حواریون نیز با وی نشستند و گریه کردند؛ اما علت گریه حضرت عیسی (علیه السلام) را نمی‌دانستند. از این رو به حضرت گفتند ای روح و کلمه خدا، سبب گریه شما چیست؟ حضرت فرمود: آیا می‌دانید اینجا چه سرزمینی است؟ گفتند: نه فرمود اینجا زمینی است که در آن فرزند رسول خدا احمد و فرزند آزادزن پاک و مبرا از هر گونه پلیدی و آلودگی، که شبیه مادرم [مریم] است، کشته شده و در آن دفن می‌شود». 📚 امالی شیخ صدوق، ص۶۹۵، ح۵ ✾📚 @Dastan 📚✾
به مناسبت سالگرد ارتحال حضرت ام البنین سلام الله علیها موضوع ادب را در تمام مراحل زندگی رعایت کرد سلام بر ام البنین مادر ۴شهید کربلا و عاشورا.شیرزنی که به فرزندانش شیر داد تا شیر شوند. حضرت ام‌البنین( س) در همه شرایط فرزندان حضرت زهرا( س) را بر فرزندان خود ترجیح می‌داد و به فرزندانش تأکید می‌کرد که ادب را در محضر آن‌ها رعایت کنند از این‌رومی‌توان وی را مادر و آموزگار ادب، شجاعت و وفاداری نامید. درس ادب، ولایت، عشق به همنوع و آشنایی با دردهای زمان از جمله درس‌هایی بود که چهار پسر ام البنین(س) در مکتب مادر آموختند و همواره به آنها پای بند بوده و با آنها جاودانه شدند. حق‌طلبی، ایثارگری و ادب حضرت عباس(ع) نیز مدیون تربیت مادری چون حضرت ام‌البنین سلام‌الله علیها است که به او آموخته بود ولی‌اش را نه به عنوان برادر، بلکه با عنوان مولا و آقا خطاب ‌کند. زمانی که حضرت علی(ع) برای خواستگاری حضرت ام‌البنین(س) رفت و پدرش خبر خواستگاری امام را به دخترش داد، حضرت ام‌البنین(س) گفت خوابی دیده‌ام که به آسمان پرستاره‌ و ماه نگاه می‌کردم یکدفعه دیدم ماه روی دامنم افتاد و بعد سه ستاره پرنور دیگری. من از خواب بیدار شدم وبعد یک صدایی شنیدم که؛ بشارت باد بر تو به ماه و سه ستاره درخشان و پدرآنها که از خورشید برتر است. مادر حضرت ام‌البنین(س) که یک زن عاقله‌ای بود صورت دخترش را بوسید و گفت خواستگار تو حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) است. سه ستاره و ماه که خواب دیده‌ای یعنی چهار فرزند خواهی داشت و یکی از آن‌ها مثل ماه است و آن صدایی هم که شنیدی که پدر اینها از خورشید برتر است حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) است. حضرت علی(ع) ۱۰ یا ۱۲ سال بعد از شهادت حضرت زهرا(س) با حضرت ام‌البنین(س) ازدواج کرد. دلها را روانه کنیم قبرستان بقیع
بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا زوجه امیرالمومنین روضه خوانی حضرت ام البنین در مقتل شهید علامه مطهری آورده شد مطابق معتبرترین نقل‏ها اولین کسی که از خاندان پیغمبر شهید شد، جناب علی اکبر و آخرینشان جناب ابوالفضل العباس بود، یعنی ایشان وقتی شهید شدند که دیگر از اصحاب و اهل بیت کسی نمانده بود، فقط ایشان بودند و حضرت سید الشهداء؛ آمد عرض کرد: برادر جان! به من اجازه بدهید به میدان بروم که خیلی از این زندگی ناراحت هستم. جناب ابوالفضل سه برادر کوچکت‏رش را مخصوصا قبل از خودش فرستاد، گفت: بروید برادران! من می‌خواهم اجر مصیبت برادرم را برده باشم. می‏خواست مطمئن شود که برادران مادری‏اش حتما قبل از او شهید شده‌اند و بعد به آنها ملحق بشود. بنا بر این ام‏البنین است و چهار پسر، ولی ام البنین در کربلا نیست، در مدینه است. آنان که در مدینه بودند از سرنوشت کربلا بی‏خبر بودند. به این زن، مادر این چند پسر که تمام زندگی و هستی‏اش همین چهار پسر بود، خبر رسید که هر چهار پسر تو در کربلا شهید شده‌اند. البته این زن، زن کامله ای بود که همه پسرهایش را از دست داده بود. گاهی می‌آمد در سر راه کوفه به مدینه می‌نشست و شروع به نوحه‏سرایی برای فرزندانش می‌کرد. تاریخ نوشته است که این زن خودش یک وسیله تبلیغ علیه دستگاه بنی امیه بود. هر کس که می‌آمد از آنجا عبور کند متوقف می‌شد و اشک می‌ریخت. مروان حکم که یک وقتی حاکم مدینه بوده و از آن دشمنان عجیب اهل بیت است، هر وقت می‌آمد از آنجا عبور کند بی اختیار می‌نشست و با گریه این زن می‌گریست. این زن اشعاری دارد و در یکی از آنها می‌گوید: لا تـدعونی ویک ام البنین تـذکـریـنـی بـلـیـوث الـعـریـن کانت بنون لی ادعی بهم والیوم اصبحت و لا من بنین ( منتهی الآمال،ج ۱/ص ۳۸۶) مخاطب را یک زن قرار داده، می گوید: « ای زن، ای خواهر! تا به حال اگر مرا ام البنین می‌نامیدی، بعد از این دیگر ام البنین نگو، چون این کلمه خاطرات مرا تجدید می‌کند، مرا به یاد فرزندانم می‌اندازد، دیگر بعد از این مرا به این اسم نخوانید، بله، در گذشته من پسرانی داشتم ولی حالا که هیچیک از آنها نیستند». ام البنین،رشیدترین فرزندانش جناب ابوالفضل بود و بالخصوص برای جناب ابوالفضل مرثیه بسیار جانگدازی دارد، می‏گوید: یا من رای العباس کر علی جماهیر النقد و وراه مــن ابـنـاء حـیـدر کـل لـیـث ذی لـبـد انبئت ان ابـنی اصیب بـراسه مقطوع یـد ویلی علی شبلی امال براسه ضرب العمد لو کان سیفک فی یدیک لما دنی منه احد (منتهی الآمال،ج ۱/ص ۳۸۶) پرسیده بود که پسر من، عباس شجاع و دلاور من چگونه شهید شد؟ دلاوری حضرت ابوالفضل العباس از مسلمات و قطعیات تاریخ است. او فوق العاده زیبا بوده است که در کوچکی به او می‌گفتند قمر بنی هاشم، ماه بنی هاشم. در میان بنی هاشم می‌درخشیده است. اندامش بسیار رشید بوده که بعضی از مورخین معتبر نوشته‌اند هنگامی که سوار بر اسب می‌شد، وقتی پاهایش را از رکاب بیرون می‌آورد،سر انگشتانش زمین را خط می‌کشید. بازوها بسیار قوی و بلند، سینه بسیار پهن. می‏گفت که پسرش به این آسانی کشته نمی‌شد. از دیگران پرسیده بود که پسر من را چگونه کشتند؟ به او گفته بودند که اول دستهایش را قطع کردند و بعد به چه وضعی او را کشتند. آن وقت در این مورد مرثیه‏ای گفت. می‏گفت: ای چشمی که در کربلا بودی، ای انسانی که در صحنه کربلا بودی آن زمانی که پسرم عباس را دیدی که بر جماعت شغالان حمله کرد و افراد دشمن مانند شغال از جلوی پسر من فرار می‌کردند. پسران علی پشت سرش ایستاده بودند و مانند شیر بعد از شیر، پشت پسرم را داشتند. وای بر من! به من گفته‌اند که بر شیر بچه تو عمود آهنین فرود آوردند. عباس جانم، پسر جانم! من خودم می‌دانم که اگر تو دست در بدن می‌داشتی، احدی جرات نزدیک شدن به تو را نداشت. و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون شب جمعه اموات شهدا مخصوصا جوان ارزشمند تازه گذشته مرحوم سید جواد شفیعی رحم الله من قرا الفاتحه مع الصلوات حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی شب وفات حضرت ام البنین 13 جمادالثانی 1444 ه ق برابر با 15 دی ماه 1401 ه ش
▪️۱۳جمادی الثانی سال ۶۴قمری بنابرنقلی وفات حضرت ام البنین علیه السلام 💥ام ‏البنین، یکى از مادران برجسته تاریخ است که زندگى او مالامال از عشق به ولایت و امامت ‏بوده و در تربیت فرزندان دلیر و شجاع و با ادب چون عباس بن ‏على (علیه السلام) بسیار موفق بوده است. حضرت ام ‏البنین در ۱۳ جمادی الثانی سال ۶۴ ه.ق بدرود حیات گفت. 🍀زندگینامه حضرت ام البنین (س): فاطمه کلابیه معروف به ام‌البنین،پدرآن حزام بن خالد و مادرشان لیلی دختر شهید بن ابی عامر است. همسر امام اول شیعیان، علی بن ابی طالب است. پس از درگذشت فاطمه زهرا، علی با معرفی برادرش عقیل با فاطمه کلابیه ازدواج کرد. روزی که عروس تازه ابوطالب، پای در خانه امامت نهاد، حسنین علیهم االسلام هر دو بیمار بودند. ام البنین به محض آن که وارد خانه علی علیه السلام شد، خود را بر بالین آن دو بزرگوار رساند و هم چون مادری مهربان به پرستاری و دل جویی از آنان پرداخت. او تا آخر عمر دو ریحانه و دلبند رسول خدا را بر فرزندان خویش مقدم می شمرد. 🌿ام البنین (ع) در همان روزهای نخست که پا به خانه امامت نهاد، فهمید که وقتی مولا علی علیه السلام او را به اسم صدا می زند، فرزندان فاطمه علیهاالسلام یاد و خاطره مادر عزیزشان برایشان زنده می شود و اندوه تمام وجودشان را فرا می گیرد. از همین رو از حضرت علی علیه السلام می خواهد که به جای «فاطمه» که نام اصلی او بود، او را به نام دیگری صدا کند، تا فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از یاد کردِ نام وی بر زبان مولا علی علیه السلام، به یاد مادر خویش حضرت فاطمه نیفتند و خاطرات تلخ گذشته در ذهنشان تداعی نکند و رنج یتیمی و بی مادری را کم تر احساس کنند. علی علیه السلام، اسم او را «ام البنین» یعنی مادر پسران نهاد و از آن پس آن بانو به این نام مشهور شد. 🌿حضرت ام البنین چهار پسر به نام‌های: عباس، عبدالله، جعفر و عثمان، ام‌البنین داشت که هر چهار فرزند او در کربلا کشته شدند. امّ البنین، پس از شهادت فرزندانش، همه روزه به بقیع می رفت و به یاد فرزندان شهیدش مرثیه های بسیار سوزناکی می خواند و مردم مدینه نیز به ندبه و نوحه او گوش فرا می دادند تا جایی که مروان بن حکم – این دشمن اهل بیت- نیز همواره به نوحه خوانی او حاضر شده و می گریست. ▪️رحلت حضرت ام البنین (ع): از تاریخ وفات ام البنین اطلاع دقیقی در دست نیست. معروف است که او در ۱۳ جمادی‌ الثانی ۶۴ق از دنیا رحلت فرمودند. شیرزنی که فرزندان خود را در راه دفاع از حریم ولایت به میدان نبرد فرستاد و پس از شهادت آنان، با صبر و بردباری اسوه زنان در طول تاریخ شد. 🌿حضرت ام البنین (س) را در قبرستان بقیع به خاک سپردند. اگر چه جسم او در خاک است، اما روح بلند او و صفات کریمه و عظیمه وى نام او را به بلنداى آفتاب زنده نگاه داشته است و در پرتو صفات این بانوى فاضله انسانهایى تربیت‏ شده ‏اند که در تاریخ ماندگار خواهد بود. @sofrehasemany