eitaa logo
ویژه نامه مشترک امام حسين و ابالفضل عليهم السلام
9 دنبال‌کننده
36 عکس
17 ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نقل می‌کنند که فرد"صالح" و مومنی همسایه ای داشت که از "کودکی"با هم بزرگ شدند، اما درآمد حرامی داشت. همسایه‌ بد از دنیا رفت، و در قبرستان‌ محل دفن‌شد. رفیق او که مردصالحی بود، پس از مدت کوتاهی‌او را در"خواب" دید که در وضع خوبی به سر میبرد. به‌او گفت شغل‌ تو جز عذاب را نمی‌طلبد! کدام عمل تو را به این مقام رساند؟ گفت‌بله. از وقتی که مُردم در بدترین "وضع" بودم. تا اینکه دیروز همسر "اشرف‌آهنگر" را در قبرستان دفن کردند.. و به محل قبر اشاره کرد. در شب فوت او ، امام حسین علیه‌السلام "سه مرتبه" دیدن او آمد در بار سوم به‌برداشته شدن "عذاب" از این قبرستان امر فرمودند. بعد از آن ، حال ما خوب شد. مرد صالح از خواب بیدار شد و در حالی که اشرف آهنگر را نمی شناخت ، با پرس و جو ، در بازار آهنگرها او را یافت و پرسید: آیا "همسری" داشتی؟ گفت آری ؛ دیروز فوت کرد و او را دفن کردیم سوال کرد او به "زیارت" امام حسین علیه‌السلام رفته بود؟ گفت خیر . سوال کرد: روضه خوانی می‌کرد؟ گفت خیر پرسید مجلس عزا می‌گرفت؟ گفت‌ نه! برای‌چه این سوالات را می‌کنی؟ سپس "خواب" را تعریف‌کرد. آهنگر گفت همسر من به خواندن زیارت عاشورا هر روز مداومت داشت حکایات‌عنایات‌ حسینی ص۱۱
💢رسالت اهل حرم امام حسین ع💢 چرا امام حسین(ع) خانواده خود را همراه خود به کربلا برد؟ @Porseman_channel پژوهشگران اسلامی؛ انگیزه‌های مختلفی برای به همراه داشتن زنان و کودکان بیان کرده‌اند؛ مانند: 1. پذیرش مصلحت و اراده الهی؛ یعنی مصلحت خدا این بود که امام حسین(ع) و یارانش شهید، و خانواده‌اش اسیر باشند؛ یعنى‏ رضاى حق تعالی در این مصلحت بود و چنین مصلحت؛ یعنى جهت کمال فرد و بشریّت. 2. انگیزه مذهبی؛ یعنی از آن‌جا که محتوای قیام امام حسین(ع)، مذهبی و مقدس است، آوردن خانواده به همراه خود، از نظر آثار مذهبی، بسیار سودمند و مؤثر بود؛ زیرا عرفان و محبتی که در دل اهل‌بیت امام(ع)، نسبت به خداوند بود، برای همراهانِ دیگر امام، بسیار درس‌آموز و کارگشا بود. 3. انگیزه امنیتی؛ امام(ع) در مدینه خانه امنی سراغ نداشت تا خانواده‌اش را به آن‌جا بفرستد و هیچ‌کس هم پیشنهاد نکرد که من از خاندانت حمایت می‌کنم؛ لذا امام(ع) نگران اسیر شدن خانواده خود در حال حیاتش بود؛ زیرا احتمال قوی وجود داشت که مأموران یزید، خانواده امام را در همان مدینه، دستگیر کرده و به گروگان درآورند. یکی از موضوعات مهمی که در جریان قیام امام حسین(ع) باید مورد دقت قرار گیرد، موضوع همراه بردن خانواده است. نکته سؤال برانگیز این است که با توجه به این‌که برای تصمیم‌گیری در امری مهم و سرنوشت‌ساز، تنها ضرر نداشتن کافی نیست، بلکه باید سودمندی و قابل قبول‌بودن آن‌را نیز در نظر داشت، امام(ع) که مطمئن بود قیامش منتهی به شهادت می‌شود، چه مصلحتی در همراه‌داشتن خانواده‌اش می‌دید؟ همین ابهام بدان انجامید که حضرتشان مورد اعتراض برخی اطرافیان قرار گیرد. به عنوان نمونه، ابن عباس به ایشان عرضه داشت: «پسرعموجان! به سراغ کوفیان مرو، همانا آنان گروه فریب‌کار هستند ... و اگر از روی ناچاری به کوفه می‌روی، زنان و کودکان را به همراه مبر که ایمن نیستم از این‌که انتقام‌جویانه تو را همچون عثمان بن عفان، در حالی بکشند که زنان و کودکانت نظاره‌گر تو باشند». انگیزه‌های امام حسین(ع) برای به همراه داشتن زنان و کودکان پژوهشگران اسلامی؛ انگیزه‌های مختلفی برای به همراه داشتن خانواده بیان کرده‌اند؛ در این‌جا به بعضی از آنها اشاره می‌شود: 1. پذیرش مصلحت و اراده الهی تمام کسانى که همراهی اهل‌بیت امام حسین(ع) را با ایشان برخلاف مصلحت تشخیص دادند؛ با حساب و منطق مادی خودشان به این تشخیص رسیده بودند، اما حضرتشان پاسخی می‌داد که از جنبه دیگری به ماجرا پرداخته و جنبه معنوى مطلب را بیان می‌کرد: ایشان اطرافیانش را با این سخن خطاب قرار داد: در عالم رؤیا جدّم به من فرمود: «انَّ اللهَ شاءَ انْ یَراکَ قَتیلاً»؛ «خدا می‌خواهد تو را کشته ببیند». گفتند: پس اگر این‌طور است، چرا خانواده را همراهتان می‌برید؟ که پاسخ شنیدند: این را هم جدّم فرمود: «انَّ اللهَ شاءَ انْ یَراهُنَّ سَبایا»؛ «خدا می‌خواهد آنان را در لباس اسارت ببیند». مشیّت و یا اراده خدا در خود قرآن در دو مورد به کار می‌رود که یکى را اصطلاحاً «اراده تکوینى» و دیگرى را «اراده تشریعى» می‌گویند. اراده تکوینى؛ یعنى قضا و قدر الهى که اگر چیزى قضا و قدر حتمى الهى به آن تعلّق گرفت، معنایش این است که در مقابل آن دیگر کارى نمی‌شود کرد. معناى اراده تشریعى این است که خدا این‌طور راضى است، و این‌چنین می‌خواهد. پس خدا خواسته است که امام حسین(ع) شهید باشد، و خانواده او اسیر باشند؛ یعنى‏ رضاى حق تعالی در مصلحت است و مصلحت؛ یعنى جهت کمال فرد و بشریّت؛ لذا این‌طور نبود که وقتى از ایشان می‌پرسیدند چرا زنان و فرزندان را می‌برید، بفرماید اصلاً من در این قضیه بی‌اختیارم، بلکه به این صورت می‌شنیدند که با الهامى که از عالم معنا به من شده است، من چنین تشخیص داده‌ام که مصلحت در این است و این کارى است که من از روى اختیار انجام می‌دهم، ولى براساس آن چیزى که آن‌را مصلحت تشخیص می‌دهم؛ از این‌رو هرکس این جواب امام حسین(ع) را می‌شنید، دیگر چیزى نمی‌گفت. 2. انگیزه مذهبی از آن‌جا که محتوای قیام امام(ع)، مذهبی و مقدس است، همراه آوردن خانواده، از نظر آثار مذهبی، بسیار سودمند و مؤثر بود؛ زیرا عرفان و محبتی که در دل اهل‌بیت امام(ع)، نسبت به خداوند بود، برای همراهانِ دیگر امام، بسیار درس‌آموز و کارگشا بود و نمونه‌های آن‌را در سخنان زینب(س) می‌توان یافت. وقتی ابن زیاد بعد از شهادت و اسیری خاندان امام، می‌گوید: اوضاع را چگونه دیده‌اید؟ زینب(س) در جواب او می‌گوید: «ما رَأَیْتُ إِلَّا جَمیلا»؛
«از خدا جز زیبایی (خیر و محبت) ندیده‌ام». زینب آن‌قدر با خدای خود نزدیک و آشناست که اطمینان دارد مصیبت‌های وارده پایان کار نیست. بلکه افق‌های روشنی در پشت این وقایع نهفته است. زینب به ابن زیاد فهماند آنچه ناگوار است از ناحیه دشمنان خدا است و از ناحیه خدا جز سعادت و نیک‌بختی به انسان نمی‌رسد و به استقبال شهادت و اسیری رفتن، همانند رفتن به مهمانی دوست و نزدیک شدن به او است. امام(ع) با آوردن حضرت زینب(س) به همراه خود، به همه زنان و مردان جهان آموخت که یک مؤمن و خداشناس، از نظر روابط قلبی و پیوند درونی با خدای خویش، باید چنین باشد. اگر امام(ع) خانواده‌اش را به همراه نمی‌آورد، صفحات تاریخ از این نمونه‌های درخشان خالی می‌ماند. 3. انگیزه امنیتی امام(ع) در مدینه خانه امنی سراغ نداشت تا خانواده‌اش را به آن‌جا بفرستد و هنگام خروج از مدینه، هیچ‌کس هم به او پیشنهاد نکرد که من از خاندان تو حمایت می‌کنم؛ لذا امام(ع) نگران اسیر شدن خانواده خود در حال حیاتش بود؛ زیرا احتمال قوی وجود داشت که دولت‌مردان و مأموران یزید، زنان و فرزندان امام را در همان مدینه، دستگیر کرده و به گروگان بگیرند و در نتیجه، امام به ناچار برای خلاصی و رهایی زنان و خواهران خود، مجبور می‌شد خود را معرفی و تسلیم نماید و بعد از تسلیم نیز دو پیشنهاد بر سر راهش گذاشته می‌شد، یا با ذلت و خواری بیعت کند و یا به شیوه مرموزی به قتل می‌رسید، و هیچ دردسری هم برای دستگاه حاکم به وجود نمی‌آمد. بنابراین، وقتی عاقبت امر، چنین باشد، چرا امام کاری کند که در نهایت به ذلت و خواری بینجامد، بلکه از همان ابتدا با عزت و سربلندی، تمام راه‌های نفوذ را بر دشمن بسته و دشمن را از این نظر خلع سلاح می‌کند، و این کاری بود که امام(ع) انجام داد. و در مورد مکه نیز همین سخن جاری است؛ زیرا وقتی امام در مدینه که سال‌ها در آن زندگی کرد و اکنون نیز محل زندگی او بود، پناهگاه و محلّ امنی نداشته باشد، در مکه حتماً محلّ امنی نخواهد داشت. سید بن طاووس می‌گوید: «از مواردی که ممکن است سبب همراهی زنان اهل بیت(ع) تلقی شود این است که اگر امام حسین(ع) زنان و فرزندان خود را در مدینه و یا جایی غیر از آن، می‌گذاشت، احتمال می‌رفت که یزید بن معاویه زن و فرزند امام را دستگیر کرده و سپس عواقب شوم و رفتارهای زننده‌ای پیش می‌آمد که امام حسین(ع) را از جهاد و شهادت باز می‌داشت». @Porseman_channel
میدونی ضرب المثل «سرش بره قولش نمیره» از کجا اُومده؟؟ روی دستش "پسرش" رفت ولی "قولش نه" نیزه ها تا "جگرش" رفت ولی "قولش نه" این چه خورشید غریبی است که با حالِ نزار پای "نعش قمرش" رفت ولی "قولش نه" شیر مردی که در آن واقعه "هفتاد و دو" بار دست غم بر "کمرش" رفت ولی "قولش نه" هر کجا می نگری "نام حسین است و حسین" ای دمش گرم "سرش" رفت ولی "قولش نه" «صلے الله علیک یا اباعبدالله » 🕋 @sebghatallaah
🏴چرا مصیبت عاشورا عظیم ترین مصیبت ها است ✍️ ابن بابویه به سند معتبر از عبدالله بن فضل روایت کرده است که گفت : به خدمت حضرت امام صادق علیه السلام عرض کردم که : یابن رسول الله ، به چه علت روز عاشورا روز اندوه و جزع و مصیبت و گریه است ، و ( چرا ) روزی که حضرت رسالت صلی الله علیه و آله به عالم بقاء رحلت فرمود و روزی که حضرت فاطمه صلوات الله علیها دار فانی را وداع نمود و روزی که حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شهید شد و روزی که حضرت امام حسن عليه السلام مسموم گردید در جزع و مصیبت مثل آن روز نیست؟ حضرت فرمود که : روز شهادت حسین ، مصیبت آن از جمیع روزها عظیم تر است ، زیرا که اصحاب کساء و آل عبا گرامی ترین خلق بودند نزد حق تعالی و مردم ایشان را با یکدیگر مشاهده می‌کردند و آیات و کرامت فضل ایشان با یکدیگر نازل می شد ، 👈🏻 پس چون حضرت رسالت صلی الله علیه و آله از دنیا رفت حضرت ، امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین عليهم السلام در میان مردم بودند و خود را به دیدن ایشان تسلی می‌دادند ، پس چون حضرت فاطمه از دنیا رفت ، مردم خود را با ملاقات امیرالمؤمنین و حسن و حسین عليهم السلام تسلی می‌دادند ، و چون حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شهید شد ، دیدن حسن وحسین علیهماالسلام موجب تسلی مردم می‌گردید ، و چون حضرت امام حسن علیه السلام شهید شد مردم به ملاقات وافر البرکات حضرت امام حسین علیه السلام درد مصیبت و مفارقت و اندوه آن بزرگواران را مداوا میکردند و دیده خود را به لقای او روشن می گردانیدند 👈🏻 و چون حضرت امام حسین صلوات الله علیه شهید شد کسی از آل عبا نماند که مردم خود را به دیدن او تسلی دهند ؛ پس رفتن آن حضرت مثل رفتن همه ایشان بود و به این سبب روز مصیبت آن حمرت بدترین روزها است. ❗️ 📕 حکمت شهادت سید الشهداء علیه السلام صفحه ۱۴ و ۱۵ و ۱۶ ✳️ @bahjat_alabd
📚وفاداری جوانان در حادثه عاشورا «وقتی خبر شهادت حضرت مسلم رسید امام حسین علیه السلام به فرزندان عقیل و مسلم بن عقیل فرمود که شهادت مسلم برایتان کافی است، شما صحنه را ترک کنید، یک صدا گفتند: به خدا سوگند چنین نخواهیم کرد. جان و مال و خانواده و هستی خود را فدای تو می‌کنیم و در رکابت می‌جنگیم تا شهادت؛ 📚 مقتل خوارزمی ج۱، ص۲۱۱ این اولین بحرانی بود که در واقعه کربلا پیش آمد، در آن جوانان وفاداری خود را اعلام کردند. همچنین بعد از حرکت از قصر بنی مقاتل (یکی از منازل بین راه مکه به کربلا) امام حسین (ع) را خواب سبکی فرا گرفت. ناگهان بیدار شد و کلمه استرجاع (انّا للّه وَ انَّا الیه راجِعُون) را تکرار می‌کرد. علی اکبر(ع) از علّت آن پرسید. امام (ع) فرمودند: اینک هاتفی ندا داد که این کاروان به سوی مرگ پیش می‌رود.علی‌اکبر (ع) عرض کرد: الَسْنا عَلَی الْحَق؟ آیا ما بر حق نیستیم؟ امام (ع) فرمودند: آری ما بر حق هستیم. علی اکبر(ع) عرض کرد. در این صورت باکی از مرگ نداریم! امام حسین (ع) که از این جمله فرزندش بسیار خوشحال گردیده بود از خداوند متعال برای او پاداش خیر طلب نمو. 📚 لهوف، همان، ص۹۲ ‌‌‌◼️@Areffane
⚫️روزهفتم بنام حضرت علی اصغر علیه السلام است 😭😭 🍃ألسَّلامُ عَلَی الرَّضیـعِ الصَّغیر🍃 . ⚫️حضرت على اصغر تنها شهيدى است كه روى دست پدر جان داد.😭 😭نوشته اند كه در لحظه جان دادنش منادى از آسمان ندا داد: «او را به خدا بسپار; زيرا در بهشت اى براى اوست.» . ⚫️امام(ع) خون گلوی علی اصغر(ع) را به آسمان افشاند 😭 و فریاد زد: «چه آسان است وقتی می‌بیند…» و قطره اى از آن به زمين نيامد (۲) . ⚫️درباره اثر تير حرمله و اصابت آن به حلقوم او، آمده است: «فَذَبَحَهُ»(۳)يعنى تير گلويش را «بريد» در حالى كه تير در محل اصابت سوراخ ايجاد مى كند. به نظر مى رسدكه نوك تير را پهن ساخته بودند و به همين علت گلوى او را بريده است.😭 . ⚫️پس از شهادت او امام (عليه السلام) سر به آسمان كرد و فرمود: «وَانْتَقِمْ لَنا مِنَ الظّالِمِينَ» (۴) «خدايا ! انتقام ما را از جفاكاران بستان !» . خدایا ما را از شفاعت حضرتش بی نصیب مگذار...🤲 ◼️@Areffane
✅بخش شناسه اصحاب امام حسین (ع) 👌شناسناس مسلم بن عقیل ✅نام: مسلم علیه السلام ✅نام پدر: عقیل برادر امام علی علیهما السلام ✅نام جدّ: ابوطالب عموی پیامبر علیهما السلام ✅نام عموها: طالب، جعفر و علی علیهم السلام 🌸تاریخ تولد: با توجه به شرکت در جنگهای خلفا و صفین، حدود سال ۷ یا ۹ هجری (برخی هم تا ۲۰ هجری گفته اند) 🌸محل تولد: مدینه منوره ✅نام مادر: حُلیه یا علیه، از سرزمين نَبط ✅نام همسر: رقیه دختر امام علی علیه السلام ✅نام فرزندان: محمد، ابراهیم و عبدالله و... ✅نشانه شجاعت: حضور در جناح راست جنگ صفین از سوی امیرالمؤمنین ✅کلام پیامبر به امیرالمؤمنین صلوات الله علیهما: فرزند عقیل کشته راه محبت فرزند تو خواهد شد. (بحارالانوار، ج۲۲، ص۲۸۸) ✅کلام امام حسین علیه السلام: او برادر من و پسر عمو و مورد اطمینان از اهل بیتم است ✅آخرين مأموریت مسلم: در راه کربلا ✅علت مأموریت مسلم: نامه ها و اصرار مردم کوفه از امام ✅حرکت از مکه: ۱۵ ماه رمضان سال ۶۰ ✅ورود به کوفه: ۵ شوال و استقبال پرشور ✅محل ورود: ابتدا در منزل مختار ✅عکس العمل مردم کوفه: استقبال و بیعت کوفیان با مسلم ✅نامه مسلم به امام حسین علیه السلام: ۱۱ ذیقعده ✅تغییر والی کوفه: از نعمان بن بشیر به عنصری ناپاک به نام عبید الله بن زیاد ✅علت تغییر رفتار کوفیان: فریب، تهدید و تطمیع توسط ابن زیاد ✅نتیجه سیاست ابن زیاد: نقض عهد و پیمان مردم کوفه با مسلم ✅محل اختفای مسلم: خانه «هانى بن عروه» صحابی پیامبر و از بزرگان کوفه و شیعه ✅نحوه کشف محل اختفای مسلم: توسط جاسوس نفوذی به نام معقل ✅محل آخرین شب: منزل طوعه ✔️لو رفتن محل مسلم: توسط فرزند ناخلف طوعه به امید چند درهم جایزه ✔️نتیجه لو رفتن: درگیری مأموران از اول صبح نهم ذیحجه ✔️نحوه دستگیری: با خدعه و نیرنگ و امان دادن ☑️نحوه شهادت: بریدن سر و پرتاب از بالای دارالعماره ☑️تاریخ شهادت: نهم ذيحجه، سال ۶۰ هجری ☑️محل شهادت: دارالعماره کوفه ✅مرقد مطهر: جنب مسجد معروف کوفه ✅زیارت نامه مختصر: السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ، الْمُطِیعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَیْن‏... ✍️احمد سعیدی و نیز https://eitaa.com/roghaiiename/354 شهادت حضرت مسلم (ع) https://eitaa.com/roghaiiename/161 🆔@Areffane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ چشمه آب زلالی، صدها سال است گرداگرد قبر اصلی حضرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام در زیر حرم مطهرش در کربلا طواف می‌کند. 🖤 به دوستان خود ارسال کنید ... 🌴🖤 روز تاسوعا بنام حضرت عباس علیه السلام نامیده شده ولی روز شهادت ایشان روز عاشورا می باشد. روز تاسوعا به دلیل رد امان نامه دشمن توسط ایشان معروف شده است🌴🖤 @Areffane «»
🔻صــــرفا برای عبرت...!! 🔸ولی دیر شده بود 🔹بعد از واقعه عاشورا حدوداً ۳۵ هزار نفر در یاری اهل بیت کشته شدند ولی اصلا ارزش کار اون ۷۲ نفر رو نداشت... 🔸گروه اوّل توابیّن بودند؛ 🔻همون‌هایی که روز عاشورا سکوت کردند، بعد از شهادت همگی قیام کردند تقریباً همه کشته شدند. ۵۰۰۰ نفر... 🔸«ولی دیر شده بود.» 🔹گروه دوّم مردم مدینه بودند؛ 🔻بعد از عاشورا قیام کردند همگی کشته شدند حدود ۱۰ هزار نفر. یزید گفت: لشکری که به مدینه حمله کنه، سه روز جان و مال و ناموس مردم مدینه برايش حلاله. 🔸«امّا دیر شده بود.» 🔹گروه سـوّم مختار بود که بعد از جنگ‌های فراوان و کشته شدن حدود ۲۲ هزار نفر. گر چه قاتلان امام مظلوم (علیه السلام) را قصاص کرد... (البته شخص مختار و تعدادی دیگر به دلیل زندان بودن نتوانستند امام را همراهی کند) 🔻«امّا دیر شده بود.» 1️⃣ مردمی که در مدینه هنگام خروج امام حسین (علیه السلام) همراهیش نکردن... 2️⃣ مردمی که هنگام ورود امام حسین (علیه السلام) به کوفه کمکش نکردند... 👈 همه بعدها به کمک امام رفتند... «ولی دیر شده بود.» 🖤 (علیه السلام) هم استقبال خاصّی از این حرکت‌ها نمی‌کردند. «چون دیر شده بود.» 🔻حدود ۳۵ هزار نفر کشته شدند امّا دیر شده بود. 👌خیلی فرق هست بین اون ۷۲ نفری که به موقع به یاری امامشون رفتند...! ⚠️ ما باید مراقب باشیم که از امام خودمون عقب نیفتیم. ☝🏼الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللّازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ_ 🔻هر که بر ایشان تقدم جوید از دین بیرون رفته و کسى که از ایشان عقب ماند به نابودى گراید. ◼️@Areffane
ضحاک بن عبدالله به همراه مالک بن نضر ارحبی، در میانه راه کاروان حسینی به سوی کوفه، با امام حسین (ع) ملاقات کردند. امام حسین (ع) آن دو نفر را به یاری خود خواند، وقتی آنان عذر خواستند امام (ع) علت عدم همراهی‌شان را جویا شد. مالک بن نضر گفت: من بدهی و نان‌خور دارم. اما ضحاک دعوت امام را مشروط قبول کرد و گفت: «من هم فردی عیالوارم و به مردم مقروض هستم؛ اما اگر به من اجازه دهی، هنگامی که هیچ جنگجویی -در کنارت- نیافتم، بازگردم و فقط تا آنجا برایت بجنگم که برایت سودمند باشد و بتوانم از تو دفاع کنم.» امام (ع) پذیرفت. او در روز عاشورا، دلیری به خرج داد و امام بارها او را تشویق و دعا فرمود. چون جمله یاران امام حسین (ع) - جز سوید بن عمر و بشیر بن عمرو - به شهادت رسیدند، او نزد حضرت آمد و شرط پیشین خود را یادآور شد و از ایشان اجازه بازگشت خواست، امام هم آزادش گذاشت. داستان فرار ضحاک از این قرار است که ابن عبدالله به خدمت حضرت رسید وعرض كرد: "یابن رسول اللّه (ص )! می دانی كه بین من وشما شرطی بود وآن اینكه از شمادفاع كنم مادام كه یـارانـی داشته باشی وچون بی یاور شدی وماندن من برای شمافایده ای نداشته باشد, در رفتن از میدان جنگ آزاد باشم." امام (ع) فرمود: درسـت مـی گـویـی اما چگونه می توانی خودرا از اینجا نجات بدهی، اگرمی توانی برو كه از طرف من آزاد هستی. ضـحـاك بن عبداللّه به طرف اسبش رفت وچون عمر بن سعد اسبان را پی می كرد وی اسب خـودرا در وسـط خیمه‌ها بسته بود وپیاده جنگ می‌كرد كه دو نفررا كشت ودست دیگری را قطع كرد. آن روز حضرت چندین بار فرمود: "دستت شل مباد! خداوند متعال از اهل بیت پیامبر(ص ) جزای خیر یه تو عنایت كند". ضحاک بن عبدالله می‌گـویـد: "سوار بر اسب شدم وحركت كردم. ناچار لشكریان دشمن به من راه دادند تا از صف آنان بـیرون آمدم اما پانزده نفر مرا تعقیب كردند تا در قریه "شفیه" نزدیك فرات مرا یافتند. كثیر بن عبداللّه وایوب بن مشرح مرا شناختند وگفتند این شخص پسر عموی ماست , لذا خداوند مرا از دست آنان نجات داد." نکته جالب در مورد ضحاک این است که اگرچه درلحظه آخر از صحنه کربلا گریخت و از سعادت شهادت همراه امام(ع) محروم ماند اما پس از فرار به یکی از راویان مشهور کربلا تبدیل شد. در واقع، ضحاک از محدثین و گزارشگران واقعه کربلا در کوفه است. 📚منبع: البلاذری، احمد بن یحیی؛ انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، 1977، ج3، ص197؛ الطبری، پیشین، ص3050- 3051؛ ابن اثیر، پیشین، ج4، ص73. @Dastan1224
" خواستگاری از ام البنین علیهاالسلام " 🔸بعد از این که عقیل شجره نامه های اَعراب را بررسی و ام البنین را انتخاب کرد، حضرت علی علیه السلام ، او را نزد پدر ام البنین فرستاد. پدرخشنود از این وصلت مبارک، نزد دختر خود شتافت و موضوع را در میان گذاشت. ام البنین نیز با سربلندی و افتخارْ پاسخ مثبت داد و پیوندی همیشگی بین وی و مولای متقیان علی بن ابی طالب علیه السلام برقرار شد. 🔸امام علی علیه السلام ، در همسرش عقلی سترگ، ایمانی استوار، آدابی والا و صفاتی نیکو مشاهده کرد و او را گرامی داشت و از صمیم قلب در حفظ حُرمت او کوشید. ✅ 🔹، بعد از گذشت مدتی از زندگی مشترک با علی علیه السلام ، به امیرالمؤمنین پیشنهاد کرد که به جای «فاطمه»، که اسم قبلی و اصلی وی بوده، او را ام البنین صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام از ذکر نام اصلی او توسط پدرشان، به یاد مادر خویش، فاطمه زهرا علیهاالسلام نیفتند و در نتیجه، خاطرات گذشته، در ذهن آن ها تداعی نگردد و رنج بی مادری آن ها را آزار ندهد. ✅ 🔹آنچه در آدمي الگويي كامل براي نسل‌هاي آينده مي سازد وجود صفات نيك و اخلاق برجسته در صحيفه وجود آنان است. شايد بتوان گفت مجموعه صفات ام البنين در ضمن يك جمله زيبا و مختصر از زبان شهيد ثانی، زين الدين، ذكر شده است آن‌جا كه اين عالم فرهيخته و انديشمند مي گويد: «ام‌البنين از بانوان بامعرفت و پرفضيلت بوده و نسبت به اهل بيت علیه السلام معرفت و محبت خالص و شديد داشته است و نزد آنان مقام و منزلت بالايي داشت».[۷] 🔸افق فكري و نگرش ام البنين آنقدر بالا و والاست كه فرزنداني چون عباس را كه خود يگانه دهر بود قرباني آرمان‌ها و انديشه هاي آسماني امام و مولاي خويش، امام حسين علیه السلام، مي كند و اگر آه و سوزي براي مظلوميت مي كشد آهي است بر مظلوميت حسين علیه السلام. 🔸علامه مامقاني در كتاب تنقيح المقال مي نويسد: علاقه و ارادت او (ام البنين) به حسين علیه السلام به علت امر امامت بود و اين كه به فرض سلامت حسين مرگ چهار فرزند برومندش را بر خود آسان و قابل تحمل مي دانست نشانه بالا بودن درجه ايمان اوست و من او را از نيكان به حساب مي آورم.[۸] ✅ علیهاالسلام 🔹ثمره زندگی مشترک ام البنین علیهاالسلام با حضرت علی علیه السلام ، چهار پسر بود که به دلیل داشتن همین پسران، او را ام البنین، یعنی مادر پسران می خواندند. نام فرزندان ایشان به ترتیب عبارتند از: قمربنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام ، عبداللّه ، جعفر و عثمان. 🔸فرزندان ام البنین همگی در کربلا به شهادت رسیدند و نسل ایشان از طریق عُبیداللّه فرزند حضرت ابوالفضل علیه السلام ادامه یافت. -------------------------------------------------- 📙پانویس ٧- قمر بني هاشم، مقرم، ص 16. ۸-تنقيح المقال، ج 3، ص 70. -------------------------------------------------- 📘 منابع ▪️ن ـ طيبي، فرهنگ كوثر،‌ شماره 21،‌ تير 1377 ▪️راحله عطایی،ام البنین علیهاالسلام ؛ بانوی مردآفرین،مجله گلبرگ ، مرداد 1382، شماره 41 ،صفحه 50،در دسترس درپایگاه اطلاع رسانی حوزه، بازیابی: 24 فروردین 1393. کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
✨﷽✨ 🏴امام حسين(ع) شهيد فراموشكاری مردم شد ✍️ مهم‌ترين علت شهادت (ع) يا مهم‌ترين علت گرويدن مردم به امويان، ‌ مردم بود. مقصود از جهالت اين نبود كه چون مردم بودند، مرتكب چنين عملی شدند و اگر تحصيل‌كرده می‌بودند نمی‌كردند؛ نه! در اصطلاح دين، جهالت بيشتر در مقابل گفته می‌شود و مقصود آن تنبّه عقلی است كه مردم بايد داشته باشند، و اين چندان ربطی به سواد و بی‌سوادی ندارد. به عبارت ديگر امام حسين(ع) شهيد مردم شد، زيرا اگر در تاريخ 50، 60 ساله خود فكر می‌كردند و قوه تنبه و استنتاج و عبرت‌گيری در آنها می‌بود و به تعبير سيدالشهداء(ع) كه فرمود: «ارجعوا الي عقولكم» اگر به عقل و تجربه 50، 60ساله خود رجوع می‌كردند و جنايت‌های ابوسفيان و معاويه و زياد در كوفه و خاندان اموی را فراموش نمی‌كردند و گول ظاهر فعلی معاويه را -كه دم‌زدن از دين به‌خاطر منافع شخصی است- نمی‌خوردند و عميق فكر می‌كردند، و حساب می‌كردند آيا حسين(ع) برای دين و دنيای آنها بهتر بود يا يزيد و معاويه و عبيدالله، هرگز چنين جنايتی واقع نمی‌شد. پس درحقيقت علت عمده اينكه مردمی نسبتا معتقد به اسلام اين‌طور با خاندان پيغمبر رفتار كردند، فقط و فقط فراموشكاری و گول ظاهر خوردن آنها بود، يعنی نتوانستند پشت پرده نفاق را ببينند. شعائر اسلامی را محفوظ می‌ديدند و توجه به و معانی ازبين‌رفته نداشتند. 👤 شهید مطهری 📚 حماسه حسينی | ج 2، ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ https://telegram.me/joinchat/PBT1azBkqtOPKyK5
✨﷽✨ ⚫️علت عزاداری برای امام حسین علیه السلام از اول محرم ✍️اگر کسی بگوید: چرا اینگونه اظهار حزن و اندوه را که شما شیعیان از اول دهه ی محرم و پیش از شهادت حضرت سیدالشهدا اظهار می دارید. بعد از روز عاشورا چنین نمی کنید، در حالی که شهادت او در روز عاشورا رخ داده و بهتر است بعد از آن اظهار حزن و اندوه شود؟ می گوییم: علت اظهار حزن و اندوه در اول دهه برای بیم و هراس از مصایبی است که بر آن حضرت رفت، ولی وقتی آن بزرگوار صلوات الله علیه و آله شهید شد، مصداق این آیۀ شریفه گردید که می فرماید: وَ لَا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فِی سَبیلِ اللهِ أَموَاتَا بَل أَحیآءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُونَ فَرِحینَ بِمآ ءَاتهُمُ اللهُ مِن فَضلِهِ وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقُوا بِهِم مِّن خَلفِهِم أَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَلَا هُم یَحزَنُونَ. ترجمه: و چنین گمان مکن آنان که در راه خدا کشته شده اند، مرده اند بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند و به تفضل خدا که به آن ها ارزانی داشته، شادمان اند و به کسانی که به آن نپیوسته اند و پشت سر آنها هستند، بشارت می دهند که بیمی بر شما نیست و هرگز اندوهگین نگردید. 💥بنابر این چون آن بزرگواران به سعادت شهادت رسیده و شادمان گردیده اند لازم است ما نیز بعداز شهادت در شادمانی با آنها مشارکت کنیم تا به سعادت و نیکبختی راه یابیم. 📚اقبال الاعمال سیدبن طاووس،ج2،ص 614 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ https://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
💠ابن عباس از امیرالمؤمنین (علیه السلام) حدیثی را درباره عبور حضرت عیسی (علیه السلام) از سرزمین کربلا نقل می‌کند که حضرت (در بخشی از این حدیث) می‌فرماید: «عیسی [هنگام عبور از کربلا] نشست و شروع به گریه کرد و حواریون نیز با وی نشستند و گریه کردند؛ اما علت گریه حضرت عیسی (علیه السلام) را نمی‌دانستند. از این رو به حضرت گفتند ای روح و کلمه خدا، سبب گریه شما چیست؟ حضرت فرمود: آیا می‌دانید اینجا چه سرزمینی است؟ گفتند: نه فرمود اینجا زمینی است که در آن فرزند رسول خدا احمد و فرزند آزادزن پاک و مبرا از هر گونه پلیدی و آلودگی، که شبیه مادرم [مریم] است، کشته شده و در آن دفن می‌شود». 📚 امالی شیخ صدوق، ص۶۹۵، ح۵ ✾📚 @Dastan 📚✾
به مناسبت سالگرد ارتحال حضرت ام البنین سلام الله علیها موضوع ادب را در تمام مراحل زندگی رعایت کرد سلام بر ام البنین مادر ۴شهید کربلا و عاشورا.شیرزنی که به فرزندانش شیر داد تا شیر شوند. حضرت ام‌البنین( س) در همه شرایط فرزندان حضرت زهرا( س) را بر فرزندان خود ترجیح می‌داد و به فرزندانش تأکید می‌کرد که ادب را در محضر آن‌ها رعایت کنند از این‌رومی‌توان وی را مادر و آموزگار ادب، شجاعت و وفاداری نامید. درس ادب، ولایت، عشق به همنوع و آشنایی با دردهای زمان از جمله درس‌هایی بود که چهار پسر ام البنین(س) در مکتب مادر آموختند و همواره به آنها پای بند بوده و با آنها جاودانه شدند. حق‌طلبی، ایثارگری و ادب حضرت عباس(ع) نیز مدیون تربیت مادری چون حضرت ام‌البنین سلام‌الله علیها است که به او آموخته بود ولی‌اش را نه به عنوان برادر، بلکه با عنوان مولا و آقا خطاب ‌کند. زمانی که حضرت علی(ع) برای خواستگاری حضرت ام‌البنین(س) رفت و پدرش خبر خواستگاری امام را به دخترش داد، حضرت ام‌البنین(س) گفت خوابی دیده‌ام که به آسمان پرستاره‌ و ماه نگاه می‌کردم یکدفعه دیدم ماه روی دامنم افتاد و بعد سه ستاره پرنور دیگری. من از خواب بیدار شدم وبعد یک صدایی شنیدم که؛ بشارت باد بر تو به ماه و سه ستاره درخشان و پدرآنها که از خورشید برتر است. مادر حضرت ام‌البنین(س) که یک زن عاقله‌ای بود صورت دخترش را بوسید و گفت خواستگار تو حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) است. سه ستاره و ماه که خواب دیده‌ای یعنی چهار فرزند خواهی داشت و یکی از آن‌ها مثل ماه است و آن صدایی هم که شنیدی که پدر اینها از خورشید برتر است حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) است. حضرت علی(ع) ۱۰ یا ۱۲ سال بعد از شهادت حضرت زهرا(س) با حضرت ام‌البنین(س) ازدواج کرد. دلها را روانه کنیم قبرستان بقیع
بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا زوجه امیرالمومنین روضه خوانی حضرت ام البنین در مقتل شهید علامه مطهری آورده شد مطابق معتبرترین نقل‏ها اولین کسی که از خاندان پیغمبر شهید شد، جناب علی اکبر و آخرینشان جناب ابوالفضل العباس بود، یعنی ایشان وقتی شهید شدند که دیگر از اصحاب و اهل بیت کسی نمانده بود، فقط ایشان بودند و حضرت سید الشهداء؛ آمد عرض کرد: برادر جان! به من اجازه بدهید به میدان بروم که خیلی از این زندگی ناراحت هستم. جناب ابوالفضل سه برادر کوچکت‏رش را مخصوصا قبل از خودش فرستاد، گفت: بروید برادران! من می‌خواهم اجر مصیبت برادرم را برده باشم. می‏خواست مطمئن شود که برادران مادری‏اش حتما قبل از او شهید شده‌اند و بعد به آنها ملحق بشود. بنا بر این ام‏البنین است و چهار پسر، ولی ام البنین در کربلا نیست، در مدینه است. آنان که در مدینه بودند از سرنوشت کربلا بی‏خبر بودند. به این زن، مادر این چند پسر که تمام زندگی و هستی‏اش همین چهار پسر بود، خبر رسید که هر چهار پسر تو در کربلا شهید شده‌اند. البته این زن، زن کامله ای بود که همه پسرهایش را از دست داده بود. گاهی می‌آمد در سر راه کوفه به مدینه می‌نشست و شروع به نوحه‏سرایی برای فرزندانش می‌کرد. تاریخ نوشته است که این زن خودش یک وسیله تبلیغ علیه دستگاه بنی امیه بود. هر کس که می‌آمد از آنجا عبور کند متوقف می‌شد و اشک می‌ریخت. مروان حکم که یک وقتی حاکم مدینه بوده و از آن دشمنان عجیب اهل بیت است، هر وقت می‌آمد از آنجا عبور کند بی اختیار می‌نشست و با گریه این زن می‌گریست. این زن اشعاری دارد و در یکی از آنها می‌گوید: لا تـدعونی ویک ام البنین تـذکـریـنـی بـلـیـوث الـعـریـن کانت بنون لی ادعی بهم والیوم اصبحت و لا من بنین ( منتهی الآمال،ج ۱/ص ۳۸۶) مخاطب را یک زن قرار داده، می گوید: « ای زن، ای خواهر! تا به حال اگر مرا ام البنین می‌نامیدی، بعد از این دیگر ام البنین نگو، چون این کلمه خاطرات مرا تجدید می‌کند، مرا به یاد فرزندانم می‌اندازد، دیگر بعد از این مرا به این اسم نخوانید، بله، در گذشته من پسرانی داشتم ولی حالا که هیچیک از آنها نیستند». ام البنین،رشیدترین فرزندانش جناب ابوالفضل بود و بالخصوص برای جناب ابوالفضل مرثیه بسیار جانگدازی دارد، می‏گوید: یا من رای العباس کر علی جماهیر النقد و وراه مــن ابـنـاء حـیـدر کـل لـیـث ذی لـبـد انبئت ان ابـنی اصیب بـراسه مقطوع یـد ویلی علی شبلی امال براسه ضرب العمد لو کان سیفک فی یدیک لما دنی منه احد (منتهی الآمال،ج ۱/ص ۳۸۶) پرسیده بود که پسر من، عباس شجاع و دلاور من چگونه شهید شد؟ دلاوری حضرت ابوالفضل العباس از مسلمات و قطعیات تاریخ است. او فوق العاده زیبا بوده است که در کوچکی به او می‌گفتند قمر بنی هاشم، ماه بنی هاشم. در میان بنی هاشم می‌درخشیده است. اندامش بسیار رشید بوده که بعضی از مورخین معتبر نوشته‌اند هنگامی که سوار بر اسب می‌شد، وقتی پاهایش را از رکاب بیرون می‌آورد،سر انگشتانش زمین را خط می‌کشید. بازوها بسیار قوی و بلند، سینه بسیار پهن. می‏گفت که پسرش به این آسانی کشته نمی‌شد. از دیگران پرسیده بود که پسر من را چگونه کشتند؟ به او گفته بودند که اول دستهایش را قطع کردند و بعد به چه وضعی او را کشتند. آن وقت در این مورد مرثیه‏ای گفت. می‏گفت: ای چشمی که در کربلا بودی، ای انسانی که در صحنه کربلا بودی آن زمانی که پسرم عباس را دیدی که بر جماعت شغالان حمله کرد و افراد دشمن مانند شغال از جلوی پسر من فرار می‌کردند. پسران علی پشت سرش ایستاده بودند و مانند شیر بعد از شیر، پشت پسرم را داشتند. وای بر من! به من گفته‌اند که بر شیر بچه تو عمود آهنین فرود آوردند. عباس جانم، پسر جانم! من خودم می‌دانم که اگر تو دست در بدن می‌داشتی، احدی جرات نزدیک شدن به تو را نداشت. و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون شب جمعه اموات شهدا مخصوصا جوان ارزشمند تازه گذشته مرحوم سید جواد شفیعی رحم الله من قرا الفاتحه مع الصلوات حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی شب وفات حضرت ام البنین 13 جمادالثانی 1444 ه ق برابر با 15 دی ماه 1401 ه ش
▪️۱۳جمادی الثانی سال ۶۴قمری بنابرنقلی وفات حضرت ام البنین علیه السلام 💥ام ‏البنین، یکى از مادران برجسته تاریخ است که زندگى او مالامال از عشق به ولایت و امامت ‏بوده و در تربیت فرزندان دلیر و شجاع و با ادب چون عباس بن ‏على (علیه السلام) بسیار موفق بوده است. حضرت ام ‏البنین در ۱۳ جمادی الثانی سال ۶۴ ه.ق بدرود حیات گفت. 🍀زندگینامه حضرت ام البنین (س): فاطمه کلابیه معروف به ام‌البنین،پدرآن حزام بن خالد و مادرشان لیلی دختر شهید بن ابی عامر است. همسر امام اول شیعیان، علی بن ابی طالب است. پس از درگذشت فاطمه زهرا، علی با معرفی برادرش عقیل با فاطمه کلابیه ازدواج کرد. روزی که عروس تازه ابوطالب، پای در خانه امامت نهاد، حسنین علیهم االسلام هر دو بیمار بودند. ام البنین به محض آن که وارد خانه علی علیه السلام شد، خود را بر بالین آن دو بزرگوار رساند و هم چون مادری مهربان به پرستاری و دل جویی از آنان پرداخت. او تا آخر عمر دو ریحانه و دلبند رسول خدا را بر فرزندان خویش مقدم می شمرد. 🌿ام البنین (ع) در همان روزهای نخست که پا به خانه امامت نهاد، فهمید که وقتی مولا علی علیه السلام او را به اسم صدا می زند، فرزندان فاطمه علیهاالسلام یاد و خاطره مادر عزیزشان برایشان زنده می شود و اندوه تمام وجودشان را فرا می گیرد. از همین رو از حضرت علی علیه السلام می خواهد که به جای «فاطمه» که نام اصلی او بود، او را به نام دیگری صدا کند، تا فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از یاد کردِ نام وی بر زبان مولا علی علیه السلام، به یاد مادر خویش حضرت فاطمه نیفتند و خاطرات تلخ گذشته در ذهنشان تداعی نکند و رنج یتیمی و بی مادری را کم تر احساس کنند. علی علیه السلام، اسم او را «ام البنین» یعنی مادر پسران نهاد و از آن پس آن بانو به این نام مشهور شد. 🌿حضرت ام البنین چهار پسر به نام‌های: عباس، عبدالله، جعفر و عثمان، ام‌البنین داشت که هر چهار فرزند او در کربلا کشته شدند. امّ البنین، پس از شهادت فرزندانش، همه روزه به بقیع می رفت و به یاد فرزندان شهیدش مرثیه های بسیار سوزناکی می خواند و مردم مدینه نیز به ندبه و نوحه او گوش فرا می دادند تا جایی که مروان بن حکم – این دشمن اهل بیت- نیز همواره به نوحه خوانی او حاضر شده و می گریست. ▪️رحلت حضرت ام البنین (ع): از تاریخ وفات ام البنین اطلاع دقیقی در دست نیست. معروف است که او در ۱۳ جمادی‌ الثانی ۶۴ق از دنیا رحلت فرمودند. شیرزنی که فرزندان خود را در راه دفاع از حریم ولایت به میدان نبرد فرستاد و پس از شهادت آنان، با صبر و بردباری اسوه زنان در طول تاریخ شد. 🌿حضرت ام البنین (س) را در قبرستان بقیع به خاک سپردند. اگر چه جسم او در خاک است، اما روح بلند او و صفات کریمه و عظیمه وى نام او را به بلنداى آفتاب زنده نگاه داشته است و در پرتو صفات این بانوى فاضله انسانهایى تربیت‏ شده ‏اند که در تاریخ ماندگار خواهد بود. @sofrehasemany
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️امام صادق علیه السلام: مَا مِنْ عَيْنٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ وَ لَا عَبْرَةٍ مِنْ عَيْنٍ بَكَتْ وَ دَمَعَتْ عَلَيْهِ وَ مَا مِنْ بَاكٍ يَبْكِيهِ إِلَّا وَ قَدْ وَصَلَ فَاطِمَةَ وَ أَسْعَدَهَا عَلَيْهِ وَ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ وَ أَدَّى حَقَّنَا... 💬 هیچ چشمی و هیچ اشکی پیش خدا محبوب‌تر از چشمی نیست که بر حسین علیه‌السلام گریه کند. هرکس بر او گریه کند حضرت فاطمه سلام الله علیها را خشنود کرده و حضرتش را یاری کرده است. همچنین به پیامبر صلی‌الله علیه وآله نیکی کرده و حقّ ما اهل‌بیت را ادا نموده است... 📚 کامل الزیارات باب۲۶، حدیث۶. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🖤 روز سی‌ و دوم چلّه (پنج‌شنبه) 🌐 www.jamkaran.ir 🆔 @jamkaran_ir
🌷 مادر پسرها حضرت آیت‌الله خامنه‌ای : 🚩 درباره‌ی مصیبت حضرت اباالفضل (علیه الصّلاة و السّلام) به نظرم میرسید که یکی از بخشهای مهم و جذابی که میتواند این مصیبت را بیان کند، همان زبان حال مادر حضرت اباالفضل است؛ همان «لا تدعونّی ویک امّ البنین» این یک عرصه است: مادری است؛ صورت قبر چهار جوانش را که در کربلا شهید شدند، در بقیع میکشد و نوحه‌سرائی میکند و حماسه میآفریند. همه‌اش اشک ریختن و تو سر زدن هم نیست - البته اشک ریختن هست، اشکالی هم ندارد - بلکه حماسه‌آفرینی است، افتخار به این جوانهاست.‌ 🔹اشعار منتسب به حضرت ام‌البنین لا تَدْعُوِنِّي وَيْكِ أُمَّ الْبَنِينَ تُذَكِّرِينِي بِلِيُوثِ الْعَرِينِ واى بر تو مرا ديگر مادر پسران مخوان كه مرا به ياد شيران بيشه‌ام مياندازى كَانَتْ بَنُونَ لِي أُدْعَى بِهِمْ وَ الْيَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِينَ مرا پسرانى بود، كه به آنان خوانده می‌شدم اما امروز براى من پسرانى نيست 🗓 ۱۳۹۰/۰۳/۲۵‌ 🏴 @Khamenei_Reyhaneh
چرا فقط برای امام حسین(ع) اربعین می گیرند؟ در پاسخ به سوال شما باید به نکات زیر اشاره نمود:۱- وجود روایات در این زمینه از اهل بیت علیهم السلام۲- وجود مستندات تاریخی در مورد اربعین سید الشهدا ۳- بازگرداندن سر مطهر حضرت به بدن ایشان در چنین روزی (لذا شیعیان اقدام به بزرگداشت چنین روزی می کنند) مهمترین نکته درباره اربعین‌، روایت امام عسکری (ع‌) است‌. حضرت در روایتی که در منابع ‌مختلف از ایشان نقل شده فرموده‌اند: نشانه‌های مؤمن پنج چیز است‌: ۱ ـ خواندن پنجاه و یک رکعت نماز (۱۷ رکعت نماز واجب + ۱۱ نماز شب + ۲۳نوافل‌) ۲ ـ زیارت اربعین ۳ ـ انگشتری در دست راست ۴ ـ وجود آثار سجده ‌بر پیشانی ۵ ـ بلند خواندن بسم الله در نماز. این حدیث و همچنین زیارت اربعین که درمنابع دعایی آمده‌، به اربعین امام حسین (ع‌) و بزرگداشت آن روز تصریح کرده ‌است‌. اما این که منشأ اربعین چیست‌، باید گفت‌، در منابع به این روز به دو اعتبار نگریسته شده است‌. نخست روزی که اسرای کربلا از شام به مدینه مراجعت کردند. دوم روزی که جابر بن عبدالله انصاری‌، صحابی پیامبر خدا (ص‌) از مدینه به ‌کربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسین (ع‌) را زیارت کند. شیخ مفید (م ۴۱۳) در«مسار الشیعه» که در ایام موالید و وفیات ائمه اطهار علیهم السلام است‌، اشاره به روز اربعین‌کرده و نوشته است‌: این روزی است که حرم امام حسین (ع‌)، از شام به سوی مدینه مراجعت کردند. همچنین روزی است که جابر بن عبدالله برای زیارت امام ‌حسین (ع‌) وارد کربلا شد. کهن‌ترین کتاب دعایی مفصل موجود، کتاب «مصباح المتهجّد» شیخ طوسی از شاگردان شیخ مفید است که ایشان هم همین مطلب را آورده است‌. شیخ ‌طوسی پس از یاد از این که روز نخست ماه صفر روز شهادت زید بن علی بن‌الحسین (ع‌) و روز سوم ماه صفر، روز آتش زدن کعبه توسط سپاه شام است‌، می‌نویسد: بیستم ماه صفر (چهل روز پس از حادثه کربلا) روزی است که حرم سید ما اباعبدالله الحسین از شام به مدینه مراجعت کرد ونیز روزی است که جابر بن عبدالله انصاری‌، صحابی رسول خدا (ص‌) ازمدینه وارد کربلا شد تا قبر حضرت را زیارت کند. او نخستین کس از مردمان بود که امام حسین (ع‌) را زیارت کرد. در چنین روزی زیارت آن حضرت‌مستحب است و آن زیارت اربعین است‌. (مصباح المتهجد، ص ۷۸۷) در همانجا آمده است که وقت خواندن زیارت اربعین‌، هنگامی است که روز بالا آمده ‌است‌. در کتاب «نزهة الزاهد» هم که در قرن ششم هجری تألیف شده‌، آمده‌: در بیستم ‌این ماه بود که حرم محترم حسین از شام به مدینه آمدند. (نزهة‌الزاهد، ص ۲۴۱) همین طور در ترجمه فارسی فتوح ابن اعثم (الفتوح ابن اعثم‌، تصحیح مجد طباطبائی‌) و کتاب مصباح کفعمی که از متون دعایی بسیار مهم قرن نهم هجری است‌این مطلب آمده است‌. برخی استظهار کرده‌اند که عبارت شیخ مفید و شیخ‌طوسی‌، بر آن است که روز اربعین‌، روزی است که اسرا از شام به مقصد مدینه ‌خارج شدند نه آن که در آن روز به مدینه رسیدند. (لؤلؤ و مرجان‌، ص ۱۵۴) به هر روی‌، زیارت اربعین از زیارت‌های مورد وثوق امام حسین (ع‌) است که ازلحاظ معنا و مفهوم قابل توجه است‌. بازگرداندن سر مطهر حضرت به بدن منابع زیر تصریح و یا تاییدى بر اربعین داشته اند: ۱- ابو مخنف (لوط بن یحیى) معاصر با امام حسین (ع) (۵) ۲- شیخ صدوق، (متوفاى سال ۳۸۱ق.) : «امام سجاد (ع) با اهل بیت (ع) و سرهاى مطهر شهیدان از دمشق خارج شد و سرهاى مقدس را در کربلا دفن کرد» . (۶) هر چند ایشان تصریح نکرده اند که ورود اهل بیت (ع) در روز اربعین سال ۶۱ ق. بوده است اما از آنجا که هیچ کس زمان دیگرى را در تاریخ، براى ورود اهل بیت (ع) به کربلا به ثبت نرسانده است، در نتیجه ورود امام سجاد (ع) به همراه اهل بیت به کربلا، در روز اربعین سال ۶۱ ق. بوده است. ۳- اسفرائنى (متوفاى ۴۰۶ق.) - از علماى بزرگ مذهب شافعى - در مقتل خود تصریح مى کند که اهل بیت (ع)، بیستم صفر وارد کربلا شده و با جابر ملاقات کردند. او مى گوید: «و لما وصلوا الى بعض الطریق » (و چون به راهى رسیدند) نمى گوید: «و لما وصلوا الى طریق کربلا او العراق » (و چون به راه کربلا یا عراق رسیدند) تا اشکال شود راه کربلا از بین راه مدینه نیست، بلکه از خود شام است. ۴- علم الهدى سید مرتضى (متوفاى ۴۳۶ق.) مى نویسد: «ان راس الحسین (ع) اعید الى بدنه فى کربلا» (۷) یعنى: همانا سر مطهر امام حسین (ع) در کربلا به پیکر مقدس آن حضرت، عودت داده شد. ۵- ابو ریحان بیرونى، محقق و ریاضیدان شهیر (متوفاى ۴۴۰ق.) در کتاب نفیس خود «الآثار الباقیة » چنین مى گوید: «و فى العشرین رد راس الحسین (ع) الى جثته حتى دفن مع جثته و فیه زیارة الاربعین و هم حرمه بعد انصرافهم من الشام » (۸) یعنى: سر مقدس امام حسین (ع) در بیستم صفر به جسد مطهر امام برگردانده و با پیکرش دفن گردید. زیارت اربعین در خصوص این روز است. اهل بیت (ع) نیز بعد از مراجعت از شام این روز را حرمت ن
هادند. پس ایشان تصریح مى کند که ورود اهل بیت (ع) به کربلا پس از بازگشت از سفر شام بود نه قبل از رفتن به شام که مرحوم شعرانى ترجیح مى دهد. ۶- شیخ طوسى (متوفاى ۴۶۰ق.) علت سنت شدن زیارت امام حسین (ع) در اربعین را تنها انجام مراسم تدفین سرهاى مطهر امام (ع) و سایر شهدا در کربلا مى داند. (۹) البته سید بن طاووس، مى گوید شیخ طوسى معتقد است امام سجاد (ع) با اهل بیت (ع) در روز اربعین (بیستم صفر) وارد مدینه شدند (نه کربلا) و سید بن طاووس این نظر را بعید مى شمرد از این جهت که چگونه ممکن است در مدت ۴۰ روز به مدینه برسند؟ (۱۰) ۷- شیخ فتال نیشابورى (متوفاى ۵۰۸ق.) مى گوید: «خرج على بن الحسین (ع) بالنسوة و رد راس الحسین (ع) الى کربلا» (۱۱) یعنى: امام سجاد (ع) به همراه اهل بیت (ع)، سر امام حسین (ع) را به کربلا بازگرداند. ۸- عماد الدین طبرى آملى (متوفاى اوایل قرن ششم) . (۱۲) ۹- شیخ شهید طبرسى در سال ۵۰۸ق. (۱۳) ۱۰- ابن شهر آشوب (متوفاى سال ۵۸۸ق.) در مناقب اعاده سر مطهر به بدن را ذکر کرده است. (۱۴) ۱۱- علامه شهیر و مورخ کبیر، سبط ابن الجوزى از علماى بزرگ اهل سنت (متوفاى سال ۶۵۴ق.) چنین مى گوید: «الاشهر انه رد الى کربلا فدفن مع الجسد» . (۱۵) یعنى: بنا بر نظر مشهورتر، سر امام حسین (ع) به کربلا بازگردانده و با پیکرش دفن گردید. ۱۲- سید بن طاووس - على بن موسى بن جعفر - (متوفاى ۶۶۸ق.)، در کتاب لهوف، رجوع اهل بیت (ع) به کربلا و همچنین دفن سر مطهر در کربلا را نقل کرده، و در کتاب اقبال، (۱۶) لحوق سر مطهر به بدن در روز بیستم صفر را پذیرفته، گر چه در باره آورنده سر مطهر و کیفیت دفن آن سکوت کرده است. ۱۳- شیخ فقیه ابن نما حلى - جعفر بن محمد بن جعفر - (متوفاى اواخر قرن هفتم) نسبت به ورود اهل بیت (ع) به کربلا و ملاقاتشان با جابر تصریح نموده است. (۱۷) شایان توجه است که شیخ اجازه (۱۸) ما مرحوم آیت الله حاج شیخ آقا بزرگ تهرانى در کتاب «الذریعه » (۱۹) تاریخ وفات ابن نما مؤلف کتاب «مثیر الاحزان » را سال ۶۴۵ ثبت نمودند، در صورتى که این سال، سال تاریخ فوت پدر ایشان فقیه نامى محمد بن جعفر بن نما استاد سید بن طاووس و محقق حلى است. ۱۴- مورخ معروف «خواند میر» (متوفاى ۹۴۲ق.)، اربعین را اصح روایات در دفن سر مطهر دانسته، و مى گوید: «امام چهارم با خواهران و... در بیستم شهر صفر، سر امام حسین (ع) و سایر شهیدان کربلا (رضى الله عنهم) را به بدنهاى ایشان منضم ساخت » . (۲۰) ۱۵- الشبراوى، عبد الله بن محمد، شیخ جامع ازهر قاهره، صاحب کتاب «الاتحاف بحب الاشراف » (متوفاى ۱۱۷۲ق.) نقل مى کند: «بعد از چهل روز سر به بدن ملحق شد» . (۲۱) ۱۶- زکریا بن محمد قزوینى (متوفاى ۱۳۰۵ق.) در کتاب عجائب المخلوقات چنین مى گوید: «الیوم الاول منه عید بنى امیه ادخلت فیه راس الحسین (رضى الله عنه) بدمشق و العشرون منه رد راس الحسین الى جثته.» یعنى: اولین روز ماه صفر، عید بنى امیه بود، سر مقدس امام حسین (ع) در این روز وارد دمشق شد و در روز بیستم همین ماه، سر مبارک امام، به بدن مطهرش بازگردانده شد. ۱۷- علامه جلیل القدر سید محسن امین عاملى در «لواعج الاشجان » به نقل از بشارة المصطفى، و در «اعیان الشیعه » مى گوید: «ورود اهل بیت به کربلا مشهور است » . (۲۲) ۱۸- عالم شریف سید عبد الرزاق مقرم در «مقتل الحسین (ع)» چنین مى گوید: «اهل بیت (ع) در کربلا با جابر ملاقات کردند» . (۲۳) و نیز مى گوید: «امام سجاد (ع) سر مطهر پدر و سایر شهدا را در کربلا ملحق به بدنها کرد» . (۲۴) ۱۹- ابن حجر مکى، احمد بن محمد، (متوفاى سال ۹۳۷ق.) صاحب کتاب «الصواعق المحرقه » و شرح قصیده همزیه بوصیرى مى گوید: «بعد از چهل روز سر به بدن ملحق شد» . (۲۵) ۵) مقتل ابو مخنف، به نقل از مرحوم حاج میرزا حسین نورى، لؤلؤ و مرجان، ص ۱۵۷. ۶) شیخ صدوق، امالى، ۱۳۴۹ ش.، ص ۱۶۸، مجلس ۳۱. ۷) شهید قاضى طباطبایى، تحقیق اربعین، ص ۳۴۱، چاپ دوم، به نقل از مناقب شهر آشوب، ج ۲، ص ۲۰۰ و نیز نقل شیخ طبرسى در اعلام الورى، ص ۲۵۰، ج بیروت ۱۳۹۹ق. ۸) همان، ص ۳۴۴ به نقل از الاثار الباقیه، ص ۳۳۱ چاپ اروپا، و نیز ص ۲۲ ج دوم به نقل از ترجمه الاثار الباقیه ص ۳۹۲، تهران ۱۳۲۱. ۹) به نقل از مرحوم محدث قمى، نفس المهموم، ص ۴۶۶، و شهید قاضى، پیشین، ص ۳۴۱. ۱۰) سید بن طاووس، اقبال، ص ۵۸. ۱۱) شیخ فتال نیشابورى، روضة الواعظین، ص ۲۳۰. ۱۲) بشارة المصطفى، به نقل سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۴۷. ۱۳) اعلام الورى، چاپ بیروت، ۱۳۹۹ق.، ص ۲۵۰. ۱۴) به نقل از سید مقرم، مقتل الحسین، ص ۴۶۹. ۱۵) شهید قاضى طباطبایى، تحقیق درباره اول اربعین سید الشهدا، ص ۳۴۲و۳۴۹ چاپ ۲، به نقل از تذکرة الخواص، و نیز مقتل مقرم ص ۴۷۰ به نقل از تذکرة الخواص ص ۱۵۰ همچنین اعیان الشیعه ج ۱، ص ۶۲۶، ق ۲. ۱۶) ص ۵۸۸. ۱۷) مثیر الاحزان » ، ۱۳۱۸ق، ص ۵۹، به نقل از شهید قاضى، پیشین، ج ۲، ص ۲۰، و نیز سید مقرم، پیشین، ص ۴۶۹. ۱۸) مقصود از
💠خواستگاری از ام البنین(س) حضرت علی (ع) پس از اینکه فاطمه کلابیه را تایید کرد و پسندید عقیل برادرش را برای خواستگاری به نزد پدر فاطمه فرستاد. حزام که بسیار میهمان دوست بود پذیرایی کاملی از او کرده و با احترام فراوان به او خیرمقدم گفته و در مقابل وی قربانی کرد. سنت و رسم عرب این بود که تا سه روز از میهمان پذیرایی می کردند و روز سوم حاجت او را می پرسیدند و از علت آمدنش سؤال می کردند و خانواده ام البنین که خارج از مدینه زندگی می کردند نیز چنین رسمی را به جای آوردند. روز چهارم با ادب و احترام از علت ورود وی جویا شدند و عقیل گفت: به خواستگاری دخترت فاطمه آمده ام، برای پیشوای دین و بزرگ اوصیا و امیر مؤمنان علی بن ابیطالب. حزام که هرگز پیش بینی چنین پیشنهادی را نمی کرد، حیرت زده ماند. با کمال صداقت و راستگویی گفت: بَه بَه چه نسب شریفی و چه خاندان با مجد و عظمتی! اما ای عقیل «شایسته امیرالمؤمنین یک زن بادیه نشین با فرهنگ ابتدایی بادیه نشینان نیست. او با یک زن که فرهنگ بالاتری دارد باید ازدواج کند و این دو فرهنگ با هم فرق دارند.»عقیل پس از شنیدن سخنان وی گفت: امیرالمؤمنین از آنچه تو می گویی خبر دارد و با این اوصاف میل به ازدواج با او دارد. پدر ام البنین که نمی دانست چه بگوید از عقیل مهلت خواست تا از مادر دختر، ثمامه بنت سهیل، و خود دختر سؤال کند و به او گفت: «زنان بیشتر از روحیات و حالات دخترانشان آگاه هستند و مصلحت آنها را بیشتر می دانند.» وقتی پدر ام البنین به نزد همسر و دخترش برگشت دید همسرش موهای ام البنین را شانه می زند و او از خوابی که شب گذشته دیده بود برای مادر سخن می گوید... «مادر خواب دیدم که در باغ سرسبز و پردرختی نشسته ام. نهرهای روان و میوه های فراوان در آنجا وجود داشت. ماه و ستارگان می درخشیدند و من به آن ها چشم دوخته بودم و درباره عظمت آفرینش و مخلوقات خدا فکر می کردم... در این افکار غرق بودم که ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوری از آن ساطع می شد که چشمها را خیره می کرد. در حال تعجب و تحیر بودم که سه ستاره نورانی دیگر هم در دامنم دیدم. نور آنها نیز مرا مبهوت کرده بود. هنوز در حیرت و تعجب بودم که هاتفی ندا داد و مرا با اسم خطاب کرد من صدایش را می شنیدم ولی او را نمی دیدم گفت: بشراکِ فاطمةُ بسادة الغُرَر ثلاثة انجم و الزاهر القمر ابوهم سید فی الخلق قاطبة بعد الرسول کذا قد جاء فی الخبر «فاطمه مژده باد تو را به سیادت و نورانیت. به ماه نورانی و سه ستاره درخشان پدرشان سید و سرور همه انسانهاست بعد از پیامبر گرامی و اینگونه در خبر آمده است.» پس از خواب بیدار شدم در حالی که می ترسیدم. مادرم! تاویل رؤیای من چیست؟!» مادر به دخترک فهیمه و عاقله خود گفت: «دخترم رؤیای تو صادقه است ای دخترکم به زودی تو با مرد جلیل القدری که مجد و عظمت فراوانی دارد ازدواج می کنی. مردی که مورد اطاعت امت خود است. از او صاحب چهار فرزند می شوی که اولین آنها مثل ماه چهره اش درخشان است و سه تای دیگر چونان ستارگانند«پس از صحبتهای دوستانه و صمیمانه مادر و دختر، حزام بن خالد وارد اتاق شد و از آنها در مورد پذیرش علی(علیه السلام) سؤال کرد و گفت: آیا دخترمان را شایسته همسری امیرالمؤمنین(ع) می دانی؟ بدان که خانه او خانه وحی و نبوت و خانه علم و حکمت و آداب است اگر (دخترت را) اهل و لایق این خانه می دانی - که خادمه این خانه باشد - قبول کنیم و اگر اهلیت در او نمی بینی پس نه؟ همسر او که قلبی مالامال از عشق به امامت داشت گفت: «ای حزام ! به خدا سوگند من او را خوب تربیت کردم و از خدای متعال و قدیر خواستارم که او واقعا سعادتمند شود و صالح باشد برای خدمت به آقا و مولایم امیرالمؤمنین(ع) پس او را به علی بن ابیطالب، مولایم، تزویج کن.» عقیل با اجازه از ام البنین عقد بین این دو بزرگوار را اجرا کرد با مهریه ای که سنت رسول اللّه (ص) بود و برای دختران و همسران خود معین کرده بود و آن 500 درهم بود در حالی که پدر او می گفت: «او هدیه ای است از سوی ما به پسرعموی رسول خدا و ما طمع به مال و ثروت او ندوخته ایم.» 🔻 ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
✿‍✵✰ هـر شــ🌙ــب یـک ✰✵✿‍ داســتــان مـعـنــوی ✧✾════✾✰✾════✾✧ ↩️ چرا قبر حضرت اباالفضل علیه‌السلام کوچک است!؟ در زمان مرحوم علامه بحرالعلوم قدس سره قبر مقدس حضرت ابوالفضل علیه‌السلام خراب شد به علامه بحرالعلوم خبر دادند که قبر مقدس حضرت عباس علیه‌السلام دارد خراب می‌شود علامه بحرالعلوم دستور داد تا قبر شريف آن حضرت ترميم و تعمير شود بنابراين قرار شد که در روز معينی مرحوم علامه به اتفاق استاد بنّا به سرداب مقدس بروند و قبر را تجديد بنا کنند در روز مقرر مرحوم علامه همراه با استاد بنّا در سرداب و زيرزمين مطهر وارد شدند معمار نگاهی به قبر و نگاهی به علامه کرد و گفت: آقا اجازه می‌فرمائید که سؤالی بکنم؟ علامه فرمود: بپرس؟ استاد بنّا گفت: ما تا حالا خوانده و شنيده بوديم که حضرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام اندامی موزون و رشيد و قدی بلند و چهار شانه داشته‌اند به گونه‌ای که وقتی سوار بر اسب می‌شده‌اند زانوهايشان در برابر گوش‌های اسب قرار می‌گرفته است! پس بنابراين بايد قبر مقدس آن حضرت هم بزرگ و طولانی باشد! ولی من می‌بينم که صورت قبر ايشان کوچک است؟! آيا شنيده‌های من دروغ است؟ يا کوچکی قبر علت ديگری دارد؟! علامه بحرالعلوم به جای جواب دادن سر به ديوار گذاشتند و سخت گريه کردند گريه طولانی علامه معمار را نگران و ناراحت و مضطرب نمود و عرضه داشت: آقای من چرا گريان و اندوهناک شديد و سرشک غم از ديدگان فرو می‌ريزيد؟! مگر من چه گفتم؟ آيا از سؤالی که کردم تأثر در شما ايجاد شده است؟ علامه فرمودند: استاد بنّا پرسش تو دل مرا به درد آورد چون شنيده‌های تو درست و صحيح است اما من به ياد مصائب و دردهای وارد شده بر عمويم عباس علیه‌السلام افتادم آری حضرت عباس علیه‌السلام اندامی رشيد و قد و قامتی بلند داشتند ولی به قدری ضربت شمشير و تيرها و گرزها و نيزه‌ها بر بدن نازنين او وارد کردند که بدنش را قطعه قطعه نمودند و آن اندام رشيد به قطعات خونين تبديل شد آيا انتظار داری که بدن پاره پاره حضرت عباس علیه‌السلام که توسط امام سجاد علیه‌السلام جمع آوری و دفن شد قبری بزرگتر از اين قبر داشته باشد؟ ↲کرامات العباسيه صفحه ۷۸ به نقل از شخصيت حضرت ابوالفضل علیه‌السلام صفحه ۱۲۴ °❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀° ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ☑️ ⇦ کــانال احـادیـث چـهــارده مـعـصــوم علیـه‌السـلام کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ ➯ @ahadis14masuom
وقتی‌که نوح نبی علیه‌السلام سوار کشتی شد ، همه دنیا را سیر کرد ، تا به سرزمین کربلا رسید، طوفانی‌شد وکشتی به تلاطم افتاد و حضرت نوح از غرق شدن ترسید دست ها را به "دعا" و نیایش برداشت‌و خداوند را خواند و عرض کرد خداوندا من همه‌ی دنیا را گشتم، "مشکلی" برایم پیدا نشد ولی به‌این سرزمین که رسیدم " ترس " و وحشت عجیبی بر من ظاهر گشته و "خوف" شدید تمام وجودم را گرفت، که تا به حال این‌گونه نشده بودم علت چیست؟ جبرئیل نازل شد و فرمود ای نوح! در این "سرزمین" فرزند خاتم اوصیاء کشته می شود. و داستان کربلا رابرای ایشان خواند. حضرت نوح "منقلب" شد و اشک‌هایش سرازیر شد سوال کرد: یا جبرئیل قاتل او کیست که اینگونه ناجوانمرد حسین‌را به‌شهادت میرساند؟ جبرئیل فرمود او را کسی که نفرین شده اهل هفت آسمان و هفت زمین است می کشد. حضرت "نوح" علیه‌‌السلام در حالی که ناراحت‌ و گریان بود قاتلین امام حسین را "لعنت" کرد و کشتی راه افتاد بحارالانوار ، ج۴۴ ، صفحه ۲۴ لینک کانال جمله های ناب↶ eitaa.com/joinchat/588251140C02d6af013e