☑️روحانیت نباید منفعل شود
🔻وارده | علی صالحی، طلبه درس خارج و دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث:
🔸پایگاه مردمی روحانیت بر خلاف ادعای دشمن پایگاه متزلزلی نیست، بلکه جایگاه روحانیت در میان مردم به برکت انقلاب اسلامی تقویت شده است. توطئه دشمن علیه روحانیت ناشی از همین نگرانی بوده و همچنان درصدد تضعیف این پایگاه مردمی است. و حقیقت اینکه هرچه این پایگاه تقویت شود، نظام جمهوری اسلامی بیشتر بیمه میشود.
🔸مردم پشتوانه روحانیت بوده و به مظلومیت آن واقف هستند، اما از روحانیت انتظار دارند و این انتظار هم منطقی است. مردمی بودن روحانیت، یک انتظار منطقی است. دوری از مظاهر اشرافیگری، یک انتظار منطقی است. حضور در میدانهای جهاد فرهنگی، یک انتظار منطقی است. امروز که سازمان روحانیت به برکت جمهوری اسلامی توانسته کارهای بزرگی انجام دهد، نباید احساس ضعف کند، بلکه به تاسی از رسول خدا (ص) «طبیب دوار بطبه» باشد و یقین داشته باشد که هیچ کاری با ارزشتر از هدایت خلق نیست. از همین رو روحانیت باید حرف حق را بگوید و با افتخار از جمهوری اسلامی ایران دفاع کند.
🔸روحانیت اصیل نمیتواند در این شرایط انفعال و تقیه داشته باشد. حق ندارد حقایق را کتمان کند. حق ندارد عرصه را برای جولان دادن دشمنان دین خدا خالی کند. حفاظت از مرزهای عقیدتی، کارویژه روحانیت است. البته مغفول نماند مسیر نورانی روحانیت دینی در امتداد مسیر انبیای الهی بوده و مسیر بسیار سختی است. امروز بیش از هر زمانی دیگر، اسلام عزیز به روحانیت نیاز دارد، هیچ افتخاری بالاتر از این نیست که روحانیت برای اسلام عزیز سیلی بخورد و شهید بشود. امام خمینی(قدس سره) می فرماید: «روحانیت نباید از چیزی بترسد، روحانیت نباید از عربدهکشیها، وحشیگریها و غوغای مشتی رجاله و اراذل وحشت کند. علما و روحانیان باید تا آخرین قطره خون خود را در راه اسلام، در راه قرآن و در راه اعلای کلمة الله نثار کنند»
🔸روحانیت دینی هیچ گاه به دنبال تقدسگرایی نبوده و نخواهد بود و مساله عمامهپرانی را با حساسیت دنبال نخواهد کرد اما سعی خواهد کرد ریشه های آن را مورد واکاوی قرار دهد. عمامهپرانی به صورت مطلق ریشه در دینستیزی ندارد بلکه ریشه در تزریق یک تفکر جاهلانه دارد. تفکری که مبتنی بر دوگانه روحانیت و دین خداست. یعنی دشمن القا می کند که دین یک پدیده مقدس است اما روحانیت متفاوت از دین خداست؛ بلکه روحانیت از دین سوء استفاده میکند و به دین ضربه میزند. این در حالی است که روحانیت مبین و مبلغ دین خداست. این به مانند این است که کسی بگوید علم پزشکی خوب است اما نیازی به پزشک نیست. نتیجه طرد پزشک و روحانی، رواج بیماریهای مهلک در جامعه است. مصداق این شبهه افکنی ها یادآور کلام امیر المومنین (ع) یعنی «کلمة حق یراد بها الباطل» است.
🔸البته حساب روحانیت غیر اصیل از روحانیت اصیل و انقلابی جداست. و ضربه ای که این قشر روحانی نما به دین میزند، کمتر از ضربه دشمن نیست. در عین حال دشمن با مغالطه و تولید شبهه میخواهد تریبون را از روحانیت بگیرد تا صدای حق شنیده نشود. به نظر می رسد درباره فرهنگ تکریم اهل علم و دین کم کاری صورت گرفته شده است، احترام به شخصیتهای دینی و علمی، یکی از نشانههای جامعه سالم و مترقی است. امروز که لباس روحانیت، نماد دین است، سنت عمامهبوسی، جلوه زیبایی از عشق و دلدادگی مردم به دین خداست و شايد اگر این حوادث نبود، حقانیت و مظلومیت روحانیت آنطور که باید دیده شود، دیده نمیشد.
@rohaniyatemrooz_ir
☑️خطر ارتداد جامعه دینی
🔻اختصاصی | سید عبدالله هاشمی، طلبه درس خارج و دانشجوی دکتری مدرّسی معارف اسلامی:
🔸پیامبر مبعوث شد و از همان ابتدا خود را اخرین پیامبر، پسر ابوطالب را جانشین و دین خود را برتر و پیروز بر همه ادیان معرفی کرد. قرآن را نیز، مهیمن بر سایر کتب آسمانی، معرفی کرد. او، در این راستا، سالها تلاش کرد تا یک جامعه دینی در مقیاس مدینه شکل دهد. در میان همه تکالیف الهی، سختترین تکلیف، فرمان به استقامت بود.
🔸سرگذشت همه امتهای سابق در این مرحله دردناک است. در مرحله استقامت، امتها دچار ریزش شدهاند و از میانه راه برگشتهاند. لذا وقتی در سوره هود دستور «فاستقم کما امرت ومن تاب معک» نازل شد، پیامبر فرمود: «سوره هود مرا پیر کرد.» پیامبر نسبت به این تکلیف در میان امت خود، نگران بود. وضعیت مدینه، در سالهای آخر حیات پیامبر و حوادث اجتماعی که رخ داد، نشان از جدی بودن این نگرانی دارد.
🔸جریان نفاق در دل جامعه اسلامی، به دنبال آرمان خود بود. آنان در بستر جامعه دینی به دنبال دست یابی به اهداف خود بودند. برای همین از ظرفیتهای که دین برای همراهی جامعه ایجاد کرده بود، استفاده کردند تا جامعه را به سمت اهداف خود حرکت دهند. از نگاه جریان نفاق، قدرت و دین، دو ابزار مهم، برای مهار مردم است. اگر این دو با هم در اختیار کسی قرار گیرد دولتش برقرارخواهد بود. حکومت بر مردم همان مرکب چموشی است که با افسار دین، مهار و رام میشود.
🔸دین به خوبی نشان داده بود که ظرفیت بسیار بالای برای همراه ساختن ارادهها با خود دارد. آنان ناجوانمردانه قدرت را دزدیدند و زیرکانه دین را به اسارت درآورند و از آن به عنوان افساری برای مهار مردم استفاده کردند. دین چنین کارکردی پیدا کرد. در چنین شرایطی نمیتوان گفت جامعه دینی است همانگونه که نمیتوان گفت این مردم مسلمان نیستند. این پدیده همان ارتداد جامعه دینی است.
🔸البته این ارتداد با ارتداد فردی که در دانش فقه مطرح است وحکم آن اعدام و... است به کلی متفاوت است. عقبگرد، ارتداد یا ارتجاع پدیدهای اجتماعی است که در آیات مختلفی نسبت به آن هشدار داده شده بود. نه تنها هشدار، بلکه مهندسی هوشمندانهای نیز شکل گرفت که اگر مسلمانان به آن عمل میکردند، خبری از اسارت دین و استحمار مردم نبود.
🔸در غدیر خم مساله ولایت به صورت موکد و جدی مطرح شد و مردم مختلف جهان اسلام، نسبت به آینده جامعه اسلامی آگاهی یافتند و برای رعایت آن پیمان بستند و بیعت کردند؛ اما جریان نفاق، از قبل، اقداماتی انجام داده بود و جامعه نیز زمینههایی داشت، تا سرنوشت بشریت، جور دیگری رقم بخورد. در نتیجه، لحظه اسارت دین و استحمار مردم فرا رسید و ارتداد جامعه دینی، به صورت نرم و بینشان آغاز شد. هر چند، در آن روز جز خردمندان آیندهنگر مانند سلمان فارسی، کسی متوجه آن نشد.
🔸همواره در جامعه اسلامی جریان نفاق وجود دارد. جریان نفاق، در مدت زمان طولانی، تلاش میکند تا مردم جامعه را با تضعیف عقلانیت و بسط شهوت و سرگرمی آزمند و دنیاطلب کند و آنان را شبیه خود سازد تا در زمان مناسب با تحریک طمع و ترس، همراهی آنان را به دست آورده و خود را بر مسند قدرت بنشاند. این جریان بیدین، بشدت علاقمند است ظواهر دینی را، برای استحمار بیشتر مردم حفظ کند و ظرفیت دین برای همراهی مردم را نابود نسازد.
🔸براساس تجربه همه امت های دینی در طول تاریخ و طبق آموزههای قرآنی، سختترین تکلیف جامعه دینی، استقامت است و خطرناکترین تهدید در دوران حکومت اسلامی، خطر ارتداد جامعه دینی است. شرایط فعلی کشور و مشاهده عملکردها و موضعگیریها در فتنههای پس از انقلاب، همه نشان از جدی بودن چنین خطری برای آینده انقلاب اسلامی دارد. هدف عمده جریان نفاق، مانعتراشی برای حفظ استقامت، در راه دین خداست و میخواهد مقاومت و ارادهها و عزمهای استوار را در میانه راه بشکند و در ادامه، زمینه عقبگرد و ارتجاع و ارتداد جامعه را فراهم کند، تا از این رهگذر خود، به نان و نام و نوایی برسد.
🔸سلبریتیهای بیتعهد و چهرههای مشهور پوچ، ابزار و عروسکهای این نمایش کثیف هستند. آنها اسیر آرزوهای خود هستند و جریان نفاق، آرزوهای آنان را اسیر کرده است تا از این رهگذر، آنان را به بردگی گرفته و رویای خود را تعبیر کنند.
@rohaniyatemrooz_ir
☑️روحانیت چه بود و چه شد؟
🔻بازنشر | محمد چراغی، طلبه سطح عالی و پژوهشگر حوزه انقلاب اسلامی:
🔸کسانی که از دریچه رسانه و فضای مجازی،«جایگاه روحانیت در گذر زمان» را تحلیل و بررسی میکنند، احتمالا چنین تصوری از این موضوع دارند: «از آن جایی که روحانیت پیش از انقلاب، در برابر ظلم و جور حکومتها سینه سپر کرده و بیکفایتی و ناکارآمدی حکومتهای وقت را فریاد میزد، از جایگاه والا و شایستهای نزد مردم برخوردار بود لکن پس از انقلاب اسلامی و به دلیل آن که روحانیت، در مسند قدرت نشست و مبارزه به معنای مقابله با حکومت را کنار گذاشت، به تدریج احترام خود نزد افکار عمومی را از دست داده و مردم را نسبت به خود بدبین کرده است.»
🔸باید اذعان کرد که این اندیشه، چنان هنرمندانه و ماهرانه تلقین شده است که حتی برخی از روحانیون نیز چنین پنداری از رابطه مردم و روحانیت در این سیر تاریخی دارند؛ ماجرا از آنجا جالب تر میشود که با رسانههایی مواجه میشویم که چنان کینهای از روحانیت دارند که حاضر نیستند عمامه بر سر و سر بر تن روحانیان باشد؛ ولی با نقاب دلسوزی، به گونهای از جایگاه و احترام روحانیون در گذشته سخن میگویند که برخی افراد، آن رسانه ها را غمخوار خود دانسته و همچنین حسرت بازگشت به آن دوران را میخورند! اما واقعیت چیست و اسناد تاریخی در این باره چه میگویند؟
🔸خاطرات و اسناد آن روزها، حکایت از وضعیت دیگری میکند که مرور برخی از آن ها خالی از لطف نیست؛ امام خمینی در تشریح وضعیت روحانیت قبل از انقلاب چنین میفرمایند:«در اتومبیلی که جمعیت در آن بود نشسته بودیم. بنزین تمام شد بین راه. من سید بودم، یک شیخی هم همراهم بود. شوفر برگشت گفت که این از اثر اینکه این شیخ را سوار کرده بودیم بنزین تمام شد! تمام شدن بنزین را اثر نحوست یک روحانی میدانست! این طور بود آقا! ۵۸/۰۲/۰۱»
🔸شدت ناراحتی ایشان از چنین مسائلی آن چنان بالا بوده است که در جای دیگری میفرمایند: «این قصه را من کراراً گفتم و چون در قلب من یک امر ناراحت کنندهای بود، حالا هم عرض میکنم: مرحوم شیخ عباس تهرانی- رحمه الله تعالی- ایشان فرمودند که من از اراک میخواستم بیایم قم، رفتم که اتومبیلی سوار بشوم کرایه کنم و بیایم، آن شوفرِ اتومبیل گفت که ما عهد کردهایم که دو طایفه را سوار اتومبیل نکنیم: یکی آخوندها را، یکی هم فواحش را! این وضع ما بود در زمان آن پدر، زمان پسر را همه یادتان هست که چه بود و چه شد. ۵۸/۰۶/۲۲»
🔸ترور روحانیون در اوایل انقلاب نیز خود قصه پر غصهای است که اکنون به آن نمیپردازیم؛ پس از پی بردن به چنین وضعیتی در گذشته، پرسش اصلی این است که چرا تصور افکار عمومی از جایگاه روحانیت در گذشته، مطابق با واقع نیست؟ پاسخ را باید در دستگاههای تبلیغاتیِ آن زمان جستوجو کرد؛ نبود رسانههای فراگیر در گذشته منجر به این میشد که چنین مسائلی در همان مکان و زمان، دفن شده و با کمترین حساسیتی از سوی مردم همراه باشد؛ اما امروزه شرایط قدری متفاوت است.
🔸امروز اگر شخصی قصد اهانت به روحانیت را داشته باشد فرد دیگری را نیز برای فیلمبرداری از این اقدام اجیر میکند تا کلیپ آن را در مقیاس میلیونی منتشر کند؛ قضاوت افکار عمومی نیز پس از بمباران چنین کلیپهایی کاملا روشن است! از این رو به اعتقاد نگارنده اگر چه روحانیت در رسانه و فضای مجازی که هر نوع کاربری -اعم از انسان و ربات- در آن حضور دارد، محبوبیت چندانی ندارد؛ اما در فضای حقیقی اوضاع به گونهای دیگر رقم میخورد؛ برای این ادعا کافی است ببینید که امروزه مردم برای از دست دادن کدام قشر بیشتر آزرده و اندوهگین میشوند؟ مراسمهای تشییع نشانه خوبی برای بررسی این مسأله است!
🔸البته باید گفت این مطالب، به معنای نفی کامل بی احترامیها به روحانیت در حال حاضر نیست؛ سخن در این است که این اتفاقات در مقایسه با گذشته حقیقتا اندک اما پر سر و صدا است.
@rohaniyatemrooz_ir
☑️پازل اقامه دین و حضور اجتماعی روحانیت چگونه تکمیل میشود؟
🔻علیرضا محمدلو، طلبه درس خارج و دانشجوی دکتری فلسفه علوم اجتماعی:
🔸«تامپسون» در پاسخ به پرسش سنت چیست و چگونه باید خصوصیات آن را درک کرد؟چهار وجه سنت را از هم تمیز داده است؛ وجه هرمنوتیک(چارچوبی برای درک جهان) وجه هنجاری(الگوهایی راهنمای عمل) وجه مشروعیت(منبع حمایتی برای اعمال قدرت) و وجه هویت(راهی برای ایجاد شخصیت).
🔸به نظر میرسد اگر در عبارتی دقیقتر، سنّت را مابازاء دین تعریف کنیم و کارکردهای مشابهی را برای نهاد دین و روحانیت قبول کنیم، ایرادی متوجه این مسأله نباشد. در تعریف اندیشمندان مسلمان نیز، مجموعه باورها، ارزشها و احکام را ارکان و ماهیت دین برشمردهاند که تقریبا همطراز با نگاه تامپسون به سنت از منظر صورتبندی و کارکردی است.
🔸با این تعریف و رویکرد به دین، مأموریت روحانیت هم تا حدودی روشن میشود. اگر دینداری، تبلیغ دینداری و اقامه دینداری را سه وظیفه راهبردی حوزه و روحانیت بدانیم، به لحاظ کارکردی بایستی آن چهار محور را به عنوان عوامل، فرایند یا نتایج اقامه دین با خود داشته باشد.
🔸حال با این اوصاف از دین و مأموریتهای روحانیت، در مواجهه با مسأله مستحدثهای چون غائله اخیر این نهاد چگونه عمل کرد؟ آیا انتظارات را به صورت حداکثری برآورده کرده یا به لغزشها، غفلتها و فواصلی نابجا از مواضع، راهبردها و کنشگریهای مورد توقع مبتلا شد؟ به نظر این نوشتار انتظارات از حوزه و روحانیت محقق نشد و دچار روزمرگی یا نگاه کاریکاتوری به مأموریتها و تعارف در پذیرش مسئولیتها گردید که چرایی آن را در نوع نگاه به دین و کارکردهایش باید جستجو کرد.
🔸فارغ از مقدمات بعیده و حدوسطهای طولانی و در یک آنالیز فشرده از ابعاد چهارگانه دین و روحانیت، همانطور که بیان شد، بعد از انقلاب، وجه هرمنوتیکی و تفسیری دین که از ابتدای امر، مورد توجه بود و در دهه شصت و هفتاد بعد انقلاب هم از پس هجمههای شدید شبهات کلامی و فلسفی موفقیتهایی به دست آورد. تربیت یافتگان فاضل، مؤسسات فخیم و کتب علمی فراوان از نتایج مثبت چالشهای وجه هرمنوتیکی دین و سنت بعد از انقلاب بود.
🔸بعد هنجاری دین نیز رشد و اقبال بالایی را به صورت نهادی تجربه کرد و تریبونهای متعدد و منابر تبلیغی و گفتمان عام حوزه و روحانیت در فضای تبلیغی، با رویکرد سبک زندگی ساماندهی شد. هرچند این گفتمان بعد از دهه هفتاد و با ظهور رسانههای مجازی اولا بروزرسانی از جهت فرم و کارکرد نشده و ثانیا در ساحت فردی و شهروندی باقی ماند.
🔸وجه مشروعیت بخش دین و کارکرد آن در قدرت که ما به مشارکت در اقامه دین ترجمه میکنیم هم متأسفانه به حضور روحانیت در مناصب اجرایی(بیشتر) و تقنینی(کمتر) تقلیل یافت. در حالی که دین و روحانیت بایستی در فرایند نظامسازی و فرایندپردازی حضور چابکتری نشان میداد و این وجه از کارکرد دین نیز دچار مغالطه و به تعبیری اشباع کاذب شد.
🔸وجه هویتبخش دین در غائله اخیر بیشتر خود را نشان داد؛ چه در ساحت هواداران و چه در ساحت معترضین، فریب خوردهها و اغتشاگران. با این ترجمه که از دهه هشتادی مدافع و دهه نودی سلام فرماندهخوان(که اکثریت بودند) تا هلیاها و اسکیتسواران نوجوان خیابان چمران و...(اگرچه کم بودند) و تمام آن اقلیتی که تحت تأثیر شبکههای مجازی، در ناآرامی ها شرکت کردند، بایستی از این وجه دین بیشتر سیراب شوند.
🔸به نظر میرسد که روحانیت در حوادث اخیر به دلیل غلبه وجه هرمنوتیکی و مواجهه ضعیف با وجه هنجاری(تمام دین را به تمام مردم نگفتیم و تردیدها را شفاف نکردیم و شبهات لایف استایل را نصفه رها کردیم) در ساحت حل مسأله و در جایگاه بخشی از راه حل قرار نگرفت.
🔸از سویی نیز در وجه مشروعیت بخش و اتصال با قدرت نیز شایسته بود پیشتاز و پیشران عمل میکرد و فارغ از کلیشههای رسمی همچون سخنگوی دولت به دل جمعیت معترض و مردد و سرگردان و مستشکل میزد که نرفت و نزد و از قافله ریبرندینگ و ارائه تصویر نو و ماندگار از روحانیت جا ماند.
🔸البته که در غائله اخیر وجه هنجاری دین بهانه شد تا وجوه سهگانه به چالش کشیده شود؛ ولی روحانیت در باد و یاد قوت وجه بینشی توقف کرد و غافلگیر شد. هرچند که پیشفرض پیچیدگی جنگ ترکیبی امروز کاملا مورد پذیرش است.
🔸کوتاه سخن آنکه روحانیت برای اقامه دین سزاست که از مقام فیلسوف به ساحت راهبردنویس فرهنگ و استراتژیست قانون و کنشگر عدالت تغییر وضعیت دهد تا اقامه دین را تضمین کند. جدای از بازیگری درست در وجه مشروعیت بخش قدرت، در بعد هویتساز نیز میدان تبلیغ و فرهنگسازی را جدیتر از گذشته و با امتداد مجازی و میدانی وسیع تری دنبال کند تا از فرایند برساخت افکارعمومی کنار گذاشته نشده و منزوی نشود. اقامه دین در عصری نو، با «ارائه تمام وجوه روحانیت» ممکن است تا از خطر تحریف و انزوا در امان بماند.
@rohaniyatemrooz_ir
☑️تأملی درباره عمامهپرانی
🔻اختصاصی | وحید نجفی، نویسنده و پژوهشگر:
🔸بعد از نماز صبح در خیابانهای شهرک غرب مشغول راه رفتن بودم که احساس کردم سرنشینان یک خودرو، قصد آزار و اذیت دارند، به سمت کوچه رفتم و حواسم به پشت سر و متوجه صدای پا بودم، وقتی خوب نزدیک شد، یکدفعه برگشتم. مردی قویهیکل و قمه به دست نبود، دختری کشف حجاب کرده بود. سلام کردم، گفت میخواهم عمامهات را بندازم! عمامه را درآوردم و به او دادم و گفتم اگر خوشحال میشوی، برای تو! با تعجب گفت واقعاً میبرم! گفتم ببر! بعد سرم را پایین انداختم و به مسیرم ادامه دادم. کمی جلوتر با ماشین سراغم آمدند و با احترام عمامه را پس دادند!
🔸این یک نمونه از ماجراهای عمامهپرانی بود که برای یکی از دوستان در همین چند روز گذشته رخداده است. ماجراهایی که نظایرش قابلکشف است که ماجرا با نوعی از شوخی یا نصیحت ختم به خیر شده است! نه هتک حرمت صدق کرده، نه نیازی به دستگیری داشته؛ بلکه یک شیطنت بچهگانه بهنوعی تنبه و تخلیه هیجان تبدیلشده است.
🔸البته برخی روحانیون درگیر شیطنتی قویتر بودهاند که مجالی برای تنبه نیافتهاند و ترجیح دادهاند سرشان را به زیر بیندازند و مسیر را ادامه دهند که در این موارد هتاکی محقق شده و شاید بعد از دستگیری تنبه حاصل شود! یا حتی ترس از دستگیری، مجالی برای اندیشیدن بسازد و بعداً تنبه حاصل شود. اما برخی روحانیون ازنظر بنیه و موقعیت مجال داشتهاند که درصحنه مچ فرد مترصد هتاکی را بگیرند! که در این موقعیت باید توجه کرد که:
🔸۱. بله در کنار بچههای بازیگوش یا جو زده، برخی آموزشدیدهها هستند، اما آنها با قمه و اسلحه میآیند و قصدشان انداختن سر است نه عمامه! حتی اگر آموزشدیدهای نهایت قصدش انداختن عمامه باشد، بهتر است رهایش کنید و به مردم درصحنه یا پیگیریهای بعدی بسپارید تا غرض آموزشدهندهها محقق نشود.
🔸۲. عمامه مقدس است! اما نباید فلسفه تقدس اش را از یاد برد و به خود پارچه اصالت داد. عمامه مقدس است چون نماد دینی، رحمه للعالمین است! نماد سلوکی پیامبری است که متعرضان را با برخورد کریمانه ادب میکرد. پس حتی باید مراقبت کرد که مردم درصحنه، قاصد هتاکی را به شکل سخت متنبه نسازند!
🔸البته عده بسیاری از روحانیون در هیچکدام از موقعیتهای فوق نبودهاند چون ماجراهای این روزها، بیش از آنکه در واقعیت باشد در رسانهها ساخته میشود؛ این طیف شاید در تمنای چنین موقعیتی باشند که یا ثواب بیشتری از مرارتهای ترویج دین در کارنامه اعمالشان ثبت شود؛ یا آنکه بتوانند غفلت زدهای را بیدار کنند و هر آنچه هست، خوش به حال گروهی که راه رفتن او در خیابانهای شهر نیز خیر دنیا و آخرت را دارد.
@rohaniyatemrooz_ir
☑️چرا و چگونه جامعه میل به آشوب پیدا میکند؟
🔻اختصاصی | محمد وکیلی، استاد حوزه علمیه و کارشناس ارشد جامعهشناسی:
🔸آنتروپی(Entropy) اصطلاحی است در علم فیزیک به عنوان شاخصی برای سنجش «میل به بینظمی» انرژی در محیط؛ اما این اصطلاح محدود به فیزیک نمانده و به عرصه علوم استراتژیک، سیاست و علوم اجتماعی نیز کشیده شده است. برنارد کوهن در کتاب «ژئوپلیتیک نظام جهانی» تلاش میکند از این اصطلاح برای تبیین وضعیت نظام ژئوپلیتیک جهان بهره ببرد. کوهن ضمن برشمردن عوامل انتروپی، معتقد است که هرچه سیستم ژئوپلیتیکی بستهتر، ساکن تر و غیرپویاتر باشد آنتروپی افزایش یافته و جامعه به نابودی تهدید میشود. وضعیت انتروپی در جامعه، وضعیتی است که از یک سو انرژی فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تولید و انباشته گردد و از سوی دیگر مسیر تخلیه آن فراهم نگردد. انرژی انباشته اجتماعی راههای مختلفی برای آزاد شدن پیدا خواهد نمود. این راهها تحت تأثیر عوامل مختلف چون عوامل انسانی موثر، امکانات، تکنولوژی و... به صورت مستمر در حال تولید و تغییر خواهند بود. افزایش انتروپی میتواند منجر به تغییرات بنیادین و برگشت ناپذیر در وضعیت جامعه گردد. جامعهای که به طور مداوم در حال تولید انرژی است، نمی تواند در وضعیت «ایستا» باقی بماند و نیازمند وضعیت «تعادل پویا» است.
🔸با این مقدمه، به نظر میرسد دشمنان ایران اسلامی در عرصههای های چهارگانه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تلاش میکنند با استفاده از اقدامات متعددی همچون: ترسیم وضعیت مطلوب و زیبا از سایر جوامع (چه واقعی و چه ساختگی)، القای احساس عقبماندگی، محرومیت، ناکامی و نابرخورداری (چه واقعی و چه ساختگی و القایی)، القای احساس ناامیدی از اصلاح، تغییر و اثرگذاری (چه واقعی و چه القایی)، و همچنین بهرهبرداری حداکثری از ظرفیت بسترهای نوین ارتباطی و تعاملی چون رسانهها، شبکههای اجتماعی جهت تعمیمِ دادهها و تشدید این وضعیت (احساس شکاف عمیق بین وضعیت موجود و وضعیت مطلوب و احساس عدم امکان تغییر این وضعیت) و نیز ارایه الگوهای کنش در چنین وضعیتی (که می تواند شدت و شتاب انتروپی را تشدید نماید)، جامعه ایرانی را در وضعیت آنتروپی قرار دهند؛ یعنی وضعیت «میل به آشوب». چنین وضعیتی، «میدان کنش»ی (به تعبیر پیر بوردیو) برای جامعه فراهم میآورد که میتواند تمام کنشها، تحولات و مسیر حرکت جامعه را رقم زده و امکان هرگونه کنشگری بیرون از این فضا را برای افراد جامعه، ناممکن نماید.
🔸تبعات وضعیت انتروپی: تثبیت چنین وضعیتی، از لحاظ اجتماعی تبعات و عوارضی خواهد داشت که می توان نمود و بروز آن را در طی حوادث اخیر مشاهده کرد:
🔸۱. بی هویتی: بی هویتی فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و ملی: بیهویتی یعنی قطع شدن ارتباط و تعلق با خواستگاههای خود؛ خانواده، جامعه، ملیت، دین و... نتیجه این بیهویتی می تواند احساس آزادی یا رهاشدگی کاذب باشد. (کنشهای ضدملی، ضددینی و ضد فرهنگی عده ای از افراد در اغتشاشات اخیر)
🔸۲. مهاجرت: یعنی جداشدگی از تعلق جغرافیایی و سرزمینی به جامعه خود. مهاجرت سرزمینی می تواند مقدمه سایر مهاجرتها و انفکاک از تعلقات را فراهم آورد. (کنشهای ایرانیان مهاجر در سایر کشورها)
🔸۳. مهاجرت مجازی: در نبود امکان و شرایط مهاجرت فیزیکی، با توجه به گسترش شبکههای اجتماعی و تسهیل تغییر شبکه تعلق، مهاجرت مجازی رخ میدهد که چه بسا غیرقابل رصدتر، غیرملموستر، برنامهناپذیرتر و در نتیجه خطرناکتر و مسألهسازتر از مهاجرت فیزیکی خواهد بود. (کنشهای انفلوئنسرها، سلیبریتیها، بلاگرها در داخل کشور)
🔸۴. میل به ناسازگاری با جامعه: چنین وضعیتی در حالت انفعال فرهنگی و اجتماعی می تواند به گوشه نشینی و عدم همراهی با جامعه منجر گردد و در وضعیت فعال به شورش و قیام بر علیه خود و دیگری بیانجامد. مسئله ای که دورکیم در تحلیل عوامل و زمینه های ناهنجاری های اجتماعی بدان می پردازد. باید توجه نمود که از فرد گسسته از پیوندهای اجتماعی، هیچ ناهنجاری بعید نیست. (رفتار خشونت بار افرادی که در اغتشاشات اخیر به تخریب و خشونت اجتماعی پرداختند)
🔸با توجه به نکات بالا، میتواند گفت مهمترین راهبرد دشمن در مواجهه با جامعه ایرانی طی چند دهه اخیر، کشاندن جامعه به وضعیت آنتروپی بوده است. وضعیتی که در آن، خود جامعه دست به خودتخریبی میزند و دشمن با کمترین هزینه و دخالت مستقیم، به اهداف خود میرسد. در چنین وضعیتی انرژی متراکم جامعه بیش از آنکه معطوف به بیرون از خود باشد، درگیر خود خواهد بود.
@rohaniyatemrooz_ir
☑️آینده مرجعیت شیعه
🔻سید عبدالله هاشمی، طلبه درس خارج و دانشجوی دکتری مدرّسی معارف اسلامی:
🔸کلان ترین نظریه انقلاب اسلامی، مدیریت جامعه، مبتنی بر دین و بنیاد نظام مردمسالاری دینی است.این نظریه، الزامات فراوانی داشت؛ اما جامعه دینی نتوانست به طور کامل، به درک درست و رفتار متناسب، با این الزامات برسد. نمایان شدن برخی مشکلات و اعتراضات در جامعه فعلی ریشه در «عقب ماندگی معرفتی» آن روزها دارد.
🔸یکی از لوازم این گفتمان جدید، ارتقای کارکرد «مرجعیت» است. مرجعیت دارای دو شاخصه اساسی است. نخست، تامین آموزههای دینی، برای رشد و هدایت جامعه و دیگری مدیریتِ «قدرت دینی جامعه» و نقشآفرینی در حوادث اجتماعی است. در دوران پسا انقلاب، نهاد مرجعیت در هر دو زمینه دچار تحول شد. از سویی قدرت مرجعیت به برکت مجاهدت امام خمینی افزایش چشمگیری یافت و وارد مرحله جدیدی از تاریخ خود شد. دورانی که مرجعیت قدرت «جامعهسازی» یافت.
🔸از سوی دیگر، به تناسب قدرت ایجاد شده، پرسش دینی هم ایجاد شد. اگر تا قبل از انقلاب، افراد مسلمان از مرجعیت استفتاء میکردند؛ پس از انقلاب، یک حکومت مسلمان، با انبوهی از پرسشهای نوپدید، فوری و حیاتی، به دنبال پاسخ دین بود. بنابراین، مرجعیت الزامات جدیدی پیدا کرد، چرا که دین در جامعه نقش تازه ای یافت.
🔸رویکرد صحیح نسبت به قدرت مرجعیت، پس از انقلاب، اقتدارگرایی و تمرکز قدرت در فقیه حاکم بود. نسبت به مرجعیت علمی این نهاد نیز، رویکرد صحیح، حرکت جهادی به سمت تولید فقه حکومتی و تضحیهکردن بسیاری از داشتههای علمی و اجتماعی روحانیت بود. باید یک تقسیم کار اساسی در این نهاد شکل میگرفت. قدرت مرجعیت در ولی فقیه منحصر میشد و مرجعیت علمی برای پاسخ به نیازهای حکومت اسلامی و تولید فقه حکومتی به استوانههای تقوی و دانش در حوزه واگذار میشد و با تمرکز توان علمی مراجع، بازسازی مناسب با اقتضائات جدید در حوزه شکل میگرفت.
🔸در شرایطی که فقه شیعه توانسته است در قامت یک حکومت ظهور کند، نیاز دینی جامعه با قبل از این دوره، زمین تا آسمان، تفاوت کرده است. در این دوره، ساخت دولت اسلامی، تربیت کارگزاران مسلمان، تولید فقه حکومتی و نظریههای مدیریت اسلامی و پاسخ به هزاران پرسش نو پدید، مسالهای اساسی است. در چنین شرایطی، پرداختن به موضوعاتی که در دوران انزوا و گوشهگیری فقه شیعه، مطرح میشد، به معنای سفر به گذشته است.
🔸امام خمینی و پس از ایشان، مقام معظم رهبری به خوبی به چنین نیازی پیبردند و نیازها و تهدیدهای جدید را با تمام وجود درک کردند و بر ارتقای جایگاه مرجعیت اصرار کردند و راهکارهای نظری و عملی پویایی ارائه کردند اما در عمل، قدرت دینی در جامعه ما متمرکز نشد و اصلیترین نهادِ نیازمندِ تحول پس از انقلاب یعنی حوزه علمیه، به مرجعیت واگذار شد. در نتیجه نتوانست با سرعت لازم به سوی جایگاه شایسته خود حرکت کند. از سویی دیگر توصیهها ومطالبات ولی فقیه در این عرصه نیز شنیده نشد. گویا ولایت مطلقه فقیه در این عرصه مقید شد.
🔸بازخوانی سخنان امام خمینی و انتظارات برآورده نشده مقام معظم رهبری به خوبی گویای این مطلب است. اکنون یکی از ضرورتهای پیمودن گام دوم انقلاب اسلامی، پذیرش ضرورت تحول و اصلاح نسبت، دین با نیاز دنیایی است که انقلاب ساخته است. اگر واگذاری «قدرت دینی» به مرجعیت و محدودساختن اندیشه ولی فقیه در حوزه، پس از انقلاب، یک ضرورت اجتماعی بود و چارهای از آن نبود، اما با کمال تاسف، اکنون نیز، مشاهده وضعیت موجود در نهادهای علم دینی، چنین نشان میدهد که جایگاه ارتقاء یافته مرجعیت در دوران جدید عالم، هنوز با فضای ذهنی برخی از کسانی که در مظان این جایگاه هستند فاصله دارد و برخی از طواف کنندگان گرد این کعبه آمال، آن را بریده از جامعه میبینند و سرنوشت جامعه را با این نهاد گره نمیزنند. به نوعی نگاه تقلیلگرایانه به کارکرد مرجعیت و سهم آن در سرنوشت جامعه و دین مردم دارند، در عین حال نیز علاقهمند به این جایگاه به شمار میروند.
🔸با مسیر حرکتی که جامعه در پیشگرفته و جایگاهی که دین در جامعه یافته است، نهاد مرجعیت بسیار نیازمند «رشد و ارتقاء»، «همسان سازی با نیاز جامعه» و «خودیابی در دنیای جدید» است. تحول فوریترین تکلیف متولیان دین است. «والذی یسکن الفؤاد ان للبیت ربا» آنچه دل آرام من است، «خانه صاحب دارد.»
@rohaniyatemrooz_ir
☑️حجاب و نرمش قهرمانانه
🔻وحید نجفی، نویسنده و پژوهشگر مسائل راهبردی:
🔸هجدهم اردیبهشت امسال از نقطه بیبازگشت در حجاب نوشتم و پس از توجه به سنگر از دست رفته، نسبت به شکاف اجتماعی هشدار دادم. اما نه آن نوشته در حاشیه از نویسندهای بیارج، نه چند درگیری پر سر و صدای بر سر حجاب و پس از آن موجب هشیاری نشد. تا آنکه پتانسیل عظیم انباشته شده در پس سالها جنگ شناختی در ماجرای حجاب و مقولات فرهنگی شبیه آن، موتور محرک اصلی اغتشاشات ۱۴۰۱ گردید.
🔸اما به امداد الهی و حماقت دشمن، این موتور محرکه، دچار سکت شد که از دست خدا در کشف حجاب نوشتم که کشف حجاب در جبهه داعشیها قرار گرفت و زمینه مساعدی برای حرکت مجدد به سمت سنگر از دست رفته بود. آنگاه از ابزارهای قانونی و فرهنگسازی و وزن هر کدام نوشتم که پای قانون از گلیم خودش درازتر نشود و زمینه برای کسب موفقیت تباه نشود.
🔸اما همچنان گویی برخی از خواب برنخواستهاند، جز سادهترین راه نمیشناسند و بیش از نوک بینی خود نمیبینند و با صدور فرامین ریاستی بر آتش فتنه میدمند! یک روز از مسدودی حساب بدحجابان سخن میگویند و روز دیگر با تمسک به فرمان آتش به اختیاری در مقابل کشف حجاب کردهها، علنا در مقابل ولایت موضع میگیرند که راهبرد اساسیاش در ماجرای اخیر، مسأله نبودن حجاب و لزوم یک دستی جامعه بود.
🔸آقایان!
۱. اکنون الزام قانونی، علیه کشف حجاب کردهها مسأله اول و روی میز نظام نیست.
۲. اصرار شما بر راهبردهای غلط تجربه شده و سنگین کردن وزنه قانون، تنها بر مسدود شدن تأثیر کار فرهنگی موثر است.
۳. حجاب صد درصدی همه جامعه، بیش از آنکه حکم اسلام باشد، تابوی ذهنی شماست. حجاب، حکم زن محترم است! اگر فکر میکنید همه باید تابع احکام شرعی باشند، از خود بپرسید موضعتان نسبت به ریش تراشیدهها چیست؟
۴. آنکه از آتش به اختیاری و به میدان آمدن مردم به صحنه سخن می گوید، لبه مکمل قیچی جنگ داخلی و آشوب فراگیر است. بنگرید که صاحب فرمان آتش به اختیار، در ماجرای اخیر برخورد را منحصر در مجاری قانونی اعلام نمود.
۵. از پای کار بودن دشمن و برنامهریزی و حساب و کتاب کردن هایش درس بگیرید. معتقدم جمهوری اسلامی هنوز نتوانسته برنامه رضاشاه برای کشف حجاب را مهندسی معکوس کند! او از الزام به چادر روسپیها تا دوختن لباس برای فقرا با چادرهای مصادره شده تا ... در برنامه خود داشت. شما جز قانون و مجازات چه کردید؟
@rohaniyatemrooz_ir