eitaa logo
📚رمان عاشــ❤ــقانه مَذهَـبـیٖ💕
2.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
793 ویدیو
31 فایل
🌸 💌رمان های #عـاشــــ‌مذهبی‌ـــقانه💝 💌کپی مطالب فقط با لینک کانال و نام نویسنده مجاز است🚫 💕 💌کانال دوم ما↓ @im_princess 💕
مشاهده در ایتا
دانلود
~•°•~•💓•~•°•~ ⃣8⃣ صبح زود با صدای اذان که از پنجره باز اتاق میومد بیدار شدم. رفتم وضو گرفتم و دوباره اومدم توی اتاقم سجاده رو پهن کردم و نماز خوندم. امروز چند تا کلاس نظری پشت سرهم داشتم. تصمیم گرفتم یکم جزوه هامو بخونم. تا ساعت هشت خوندم و بعد وسایلم رو گذاشتم تو کولم و از اتاق اومدم بیرون که برم دانشگاه😊 مامان: حداقل یه لقمه صبحانه بخور که ضعف نکنی دختر 😣 _وای نه مامان ساعت نه کلاس دارم همینجوریم کلی دیرم شده بخدا😱 دوییدم از خونه بیرون و دیدم ماشین نیست... پس بابا بردش... باید با تاکسی برم...😁 بالاخره بعد یه رب معطلی تاکسی رسید و این ساعتم اوج ترافیک و شلوغی ولی بالاخره ساعت نه و رب رسیدم دانشگاه. پله هارو دوتا یکی بالا رفتم و رسیدم بالاخره به کلاس😊 بعد کلاس رفتم یه شیرکاکائو و کیک گرفتم و خوردم. بعدم دوباره سه تا کلاس پشت سر هم😁 از آخرین کلاس که بیرون اومدم مامان زنگ زد بهم📱 _سلام مامان. مامان:سلام دختر کجایی؟ _کلاسم دیگه مامان😐 مامان: امشب خالت اینا میان ها دختر من دست تنهام. _یادم نبود اصلا... باشه الان میام...😔 مامان: بدو دختر دیر میشه😁 دلم میخواست دیر برسم... میخواستم یه خراب کاری بکنم... ای کاش یه اتفاق میوفتاد تا مهدی یا خاله از من بدشون میومد و همه چیزو بهم میزدن... 😔 تصمیم گرفتم تا خونه پیاده برم😊 از در دانشگاه اومدم بیرون و از همون اول سعی کردم از دورترین راه برم😝 به خودم که اومدم دیدم روی پل عابر پیاده وایسادم و دارم پایین رو نگاه میکنم😕 به آسمون نگاه کردم دم غروب شده بود و صدای اذان بلند شد😱 وای خدا واقعا مامان منو میکشهههه😖 سریع از از پل اومدم پایین و پیچیدم توی کوچه و کلید انداختم و رفتم تو😵 داشتم دعا میخوندم به جون خودم که مامان قیمه قیمه م نکنه😣 _سلام مامان عزیزم😍 مامان با جیغ: الان وقت اومدنه؟؟؟ زود باش برو آمده شو دختره دیوونه الان خالت اینا میان😡 _حالا چرا جیغ میکشی بابا رفتمممم😁 خوشبختانه سریع دوییدم توی اتاقم و جارویی که پرت کرد تو سرم نخورد😊 حوصله لباس آن چنانی نداشتم. یه تنیک ساده پوشیدم و یه چادر سر کردم. همون لحظه زنگ در به صدا اومد.... فکر کنم خودشونن😔 ... ❤🍃 @taranom_ehsas 💙🍂 @roman_mazhabi 💜🍁 کپی فقط با ذکر لینک کانال......
~•°•~•💓•~•°•~ ⃣8⃣ مامان از تو آشپزخونه جیغ کشید بدو درو بازکن😁 رفتم تو حیاط و بعدم رفتم درو باز کردم. اول خاله و بعد شوهرش و بعدم مهدی گودزیلا اومدن داخل😡 با خاله اینا سلام و احوال پرسی کردم. مهدی با یه لبخند دندون نما نگاهم کرد و گفت: سلام عزیزم😃 چشامو ریز کردم و با خشونت نگاهش کردم و آروم گفتم: سلام و زهرمار😡 بعدم سریع قبل اینکه خاله اینا وارد شن خودم رفتم تو خونه و مستقیم رفتم آشپزخونه. یه نیم ساعتی خودمو الکی حیرون سالاد کردم که دیدم صدای بابا بلند شد😁 بابا: فائزه بیا دیگه😠 _ایییش😖 از پشت میز بلند شدم و چادرمو رو سرم مرتب کردم و رفتم نشستم بین جمع... مامان یه چشم غره خوشگل بهم رفت😠 _ای واااای ببخشید من باید چایی میاوردم یادم رفت شرمنده😱 سریع بلند شدم و دوییدم تو آشپزخونه و سینی چایی که نیم ساعت قبل ریخته بودم رو برداشتم و اومدم بیرون😑 با نگاه کردن به چایی هایی که پررنگ و سرد شده بودن خندم میگرفت ولی سعی کردم خودمو کنترل کنم و نخندم😊 اول گرفتم جلوی بابام بعدم جلوی مامانم☺️ مامان با چشم غره بهم فهموند پدرتو در میارم دختره ی نفهم باید اول جلوی اونا بگیری نه ما😁 البته همه اینا توی همون چشم غره اش محسوس بود ها😊 بعدم گرفتم جلوی خاله و شوهر خاله ام. آخرین نفرم جلوی مهدی زامبی گرفتم😁 بعدم سینی رو گذاشتم وسط نشستم. بابا گفت: خب دختر تو نظری درباره تاریخ عقد نداری؟ _هرچی خودتون صلاح بدونید. خاله ناهید: شب بیست و نهم اسفند چطوره ؟ هم ایام فاطمیه تموم شده هم صبحش عیده؟ باور کنید هرچی این دوتا جوون زودتر محرم شن بهتره. بابا: من که مشکلی ندارم خانوم شما چی میگید؟ مامان: نه خوبه تاریخش فقط این چند روزو بایدخیلی کار کنیم که اصلا وقت نداریم😱 _بنظرتون آخراسفند خیلی زود نیست؟ حداقل بزارید چهارم پنجم عید😞 مهدی: نه اتفاقا تاریخ خوبیه😊 مهدی رو به بابام کرد و گفت: عمو جان مبارکه؟ بابام بهم نگاه کرد و درحالی که توی چشماش پر از افسوس بود گفت: مبارکه...😕 ... ❤🍃 @taranom_ehsas 💙🍂 @roman_mazhabi 💜🍁 کپی فقط با ذکر لینک کانال......
~•°•~•💓•~•°•~ ⃣9⃣ اون شب به اصرار من قرار شد این مراسم عقد خیلی کوچیک و مختصر باشه و فقط درجه یکا رو دعوت کنیم. و اینکه همون شب توی خونه عاقد بیاد و عقد ببنده نه اینکه از صبح بریم محضر... حتی یک ساعت دیرتر محرم شدن با مهدیم برام غنیمت بود😢 امروز بیستم اسفنده و یعنی فقط نه روز مونده بود تا بدبختی😢 از امروز به بعد دیگه کلاسای دانشگاه تق و لق برگزار میشن منم تصمیم گرفتم دیگه نرم. با بچه ها خداحافظی کردم و از در دانشگاه اومدم بیرون. سوار ماشین شدم و زنگ زدم به فاطی و گفتم آماده شو میام دنبالت بریم یکم بگردیم😉 در خونه سوارش کردم و رفتیم. فاطی: به سلام عروس خانوم😍 _علیک سلام ننه بزرگ😂 فاطی: کوووفت بی ادب اگه به علی نگفتم😝 _اگه منم به گودی نگفتم😜 فاطی: یاحسین😳 گودی کیه؟ _مهدی گودزیلا رو میگم ها😂 فاطی با خنده گفت: خاک تو سرت ناسلامتی قراره زنش شی ها😂 _ببین من زن اینم بشم بازم واسه من همون زامبی ی گودزیلا ی جنگلیه☺️ فاطی: اینجوری که تو پیش میری ماه اول طلاقت داده ها _اتفاقا قصدمم همینه که بره طلاقم بده بگه مهرم حلال جونم آزاد😂 فاطی: این مثل برای خانوماس ها _ایش اون جنگلی اصلا قاطی ادم نیست چه برسه خانوم یا اقا باشه😁 فاطی: کجا داری میری زنه جنگلی؟ _هیچی فعلا بپر پایین دوتا کاسه آش بگیر دلم هوس کرده بعد بهت میگم😊 فاطی: تو دهات شما خجالتم خوب چیزی هست؟😁 _نه نیست😊 فاطمه پیاده شد و از مغازه دوتا کاسه آش رشته خرید و سوار شد. همونجور که میخوردم راه افتادم. فاطی: تصادف میکنیم ها وایسا بخور اول😖 _نترس ننه جون😄 فاطی: خب کجا میخوای بری حالا😳 _اوه بابا تو چقدر عجله میکنی خب خودت میفهمی یکم صبرکن😡 فاطی: باشه بابا حالا بیا منو بخور😣 ... ❤🍃 @taranom_ehsas 💙🍂 @roman_mazhabi 💜🍁 کپی فقط با ذکر لینک کانال......
إِنَّمَا الحَیَاتُ الدُنیَا لَعِبٌ وَ لَهوٌ "براستی زندگی دنیا بازی و سرگرمیست" 🔍 محمد/36 . ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️ 🌺 ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
👀👂! مواظب چشم و گوشت باش رفیق تخریب‌ چی در میدان جنگ، اول نفس خود را تخریب میکرد بعد مین را...🤞❤️ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️ 🌺 ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جوونای این دوره زمونه مژده بدم بهتون😍 آمپر زده بالا؟ سن ازدواج رفته بالا؟ اذیت میشی؟ جوونای الانِ ما از جوونای زمان جنگ بهترن!!! میگی نه!؟ کلیپو ببین😉 ببین پیامبر چه مژدگونی بهت داده😍 استاد طعم شیرین رهایی 🦋---°•🍃🌹🍃•°---🦋 ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️ 🌺 ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
މވࡄࡅߺ߳ߺࡉ މߊހތ 💔 ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️ 🌺 ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
آدم وقتی فقیر میشود خوبیهایش هم حقیر میشوند اما کسی که زر دارد یا زور دارد عیبهایش هم هنر دیده میشوند و چرندیاتش هم حرف حسابی به حساب می آیند. ~ دكتر على شريعتى ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️ 🌺 ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•❤️📜• همین‌ڪھ‌گرفتاࢪۍاش را‌برطرف‌ڪنیمـ||🍃 مۍرود‌پشت‌سࢪش‌را‌ هم‌نگاھ‌نمۍڪند؛|🥀 انگار‌نھ‌انگار‌ڪھ‌ماࢪا‌ براۍ‌رنجے‌ڪھ‌دچارش||🐾 شدھ‌بودصدازدھ‌بود🌱…] . .💚 . ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️ 🌺 ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
| •📱 •♥ ••• فاِنَّ مَعَ الْعُسْرِیُسْراً…🍃 پس از هر سختے،آسانےاست…☝️🏽 📖|سورھ شرح،آیه۵ 🌙 ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️ 🌺 ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
•|ولآتحزن اِن‌َّالله‌مـعنــٰا|• -غمگین ‌نشو‌‌من‌کنارتمـ..:) ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️ 🌺 ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
✨🌈 از مَـشـھـور شـُدَن مـُھـم تَـر ایـنِ آدَم بِـشـیـم.... :) 🕊🌱 ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️ 🌺 ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️