فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبی آروم✨
به امید تجلی روزی مملو از
انوار الهی براتون آرزومندیم...✨🙏
✨ #شبتون_نورانی✨
-------------------
『🌼'!』
قشنگگفتحاجمهدیرسولے🙂
[عقلانیتترسیدننیستمردم]
عقلانیتمثلشیر👀
مثلحاجقاسموسطمیدانایستادناست✋🏿
#حاجقاسم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[🙃]
🌸 من جای خالۍ تو را دوست دارم
#قاسمسلیمانۍ
🖼 #والپیپر 🌈
🎀 #دخترانه 🍓
🎞 #re_zero
🎏پرطرفدارترین کانال انیمه در سروش و ایتا😍🥇
💠 @best_anime
💠 sapp.ir/best_anime
💠 what.sapp.ir/best_anime
🎐اصکی ممنوع، دوستاتون رو به کانال دعوت کنید😌💖
#قسمت_پنجاهوپنجم
#باغ_بے_برگے
#الهہ_رحیم_پور
همراہ سوگند و نورا ، دخترعمهمان ..مشغول ریختن آش ها در ظرفهاے یڪبار مصرف و تزئینش با ڪشڪ و نعنا بودیم ...
میثاق و هادے هم براے خرید خرما وچند دیس حلواے آمادہ براے سرمزار از خانہ بیرون رفتہ بودند...عمو حمید و چند نفر از همسایہ ها هم دور حوضِ حیاط نشستہ بودند وڪاسہ هاے آش شان در درست داشتند و میخوردند. سڪوت در حیاط حڪم فرما بود و هر از چندگاهے جوانهایے ڪہ آش ها را پخش میڪردند مجدد باز میگشتند تا ظرفهاے بعدے را براے پخش ڪردن ببرند... در همین اثنا ؛ چشمم بہ دروازہ حیاط افتاد ڪہ یڪدفعہ عماد را دیدم ... پیرهن مشڪے رنگ سادہ اے با شلوار مشڪے بر تن داشت و ڪمے هم تہ ریش هایش پرتر شدہ بود... سر بہ زیر چند تقہ بہ در زد و یاللہ گویان ڪمے جلو آمد.
مامان ڪہ نزدیڪ در ورودے نشستہ بود سرش را برگرداند ..ڪمے چادرش را روے سرش مرتب ڪرد و بہ عماد تعارف ڪرد تا وارد حیاط شود...
خالہ مهین هم با او سلام و علیڪے ڪرد و خوش آمد گفت...
Sapp.ir/roman_mazhabi
عماد دستے در موهایش ڪشید و جلو آمد ... سرش را ڪمے بالاتر گرفت و نگاهش را بہ ما ڪہ روے تخت نشستہ بودیم دوخت ... با آرنجم ضربہ خفیفے بہ سوگند زدم و آرام لب زدم:
-پاشو عمادہ...پاشو سلام علیڪ ڪنیم.
سوگند ڪمے سربرگرداند و نیم نگاهے بہ عماد انداخت ...
هر دو از جایمان بلند شدیم و ڪمے جلو رفتیم ...
نگاهے بہ صورت عماد انداختم و گفتم:
-سلام آقاعماد... خوش اومدے.
سوگند هم گلویے صاف ڪرد و با صدایے آرام سلام گفت.
عماد سرش را ڪمے بالا گرفت و نگاهے بہ چشمان سوگند انداخت ... لحظہ اے سڪوت ڪرد و مجدد سرش را پایین انداخت و گفت:
- سلام ممنون. ببخشید دیر اومدم ...مامان یڪم ناخوش احوال بودن.
در جوابش ؛ لبخندے زدم و گفتم:
- خواهش میڪنم .. انشاء اللہ ڪسالت برطرف .
-ممنونم . آقا میثاق و هادے نیستن؟
- رفتن خرما و حلوا بخرن براے سرِخاڪ . شما تا آش میل ڪنین اونام میرسن.
-ڪارے هست انجام بدم؟
-نہ ممنونم . پسرعمہ هام و چندتا از پسراے همسایہ آش ها رو میبرن برا پخش . شما بفرمایید.
- قبول باشہ . خدا آقاجابر و رحمت ڪنه.
-ممنون .
سر برگرداندم و ڪاسہ اے آش از روے تخت برداشتم؛ ڪاسہ را بہ سمت عماد گرفتم و تعارف ڪردم تا روے تخت بنشیند ...
نورا ؛ ڪمے روے تخت جابہ جا شد و با صدایے آرام بہ عماد؛ سلام ڪرد ...عماد هم جوابش را داد و روے لبهے تخت نشست و مشغول خوردن آش شد.
🌱🌱🌱🌱
✍🏻نویسنده:الهہ رحیم پور
اینستاگرام:e.lahe_rahimpoor
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━━┓
📚Sapp.ir/roman_mazhabi
┗━━─━━━━━━⊰✾✿✾⊱┛
❤کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی کانال مجاز است❤
هدایت شده از 📚رمان عاشــ❤ــقانه مَذهَـبـیٖ💕
هدایت شده از 📚رمان عاشــ❤ــقانه مَذهَـبـیٖ💕
[• #راستمیگفت...
ما هممون داریم از سهمیه شهدا استفاده میکنیم...
خانوادمون،سلامتیمون،دینمون
حتی نفس کشیدنمون
به خاطر شهداست :) 🌿
-------•|📱|•-------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبی آروم✨
به امید تجلی روزی مملو از
انوار الهی براتون آرزومندیم...✨🙏
✨ #شبتون_نورانی✨
-------------------
8.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 دانلود #کلیپ بسیار زیبا
📝 عدالت گمشده...
👤 استاد رائفی پور
میگفتاوناییڪهماهرمضونُمیبینن
ومیگذروننولیڪربلاۍاربعینشونُ
نمیگیرن،
از تنبلیشونبودھ...💔
وگرنهارباببهحرمتخـدا؛
تواینماهدستردبهسینهیڪسی
نمیزنه...
#امانامانامان