eitaa logo
رمان های مـــذهبـــی 🕊
3.7هزار دنبال‌کننده
243 عکس
61 ویدیو
4 فایل
اینجا زیبا و بی گناه بخونید🤗 رمان های بارگزاری شده را در لینک زیر مشاهده کنید https://eitaa.com/romanemazhabi/1636 ناشناسمون🔰 https://daigo.ir/secret/5526871498 کانال گفتگو محورمون https://eitaa.com/joinchat/2873033431Cfb54e48f63
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤یا فاطمه الزهرا🖤 {السلام علیک یا امیر المومنین} و خدا جواب دعا های مادر ما فاطمه را داد..(عجل وفاتی)😭 🥀
حمایت امباپه از فلسطین کاپیتان تیم ملی فرانسه در مقابل اسرائیل بازی نکرد!
یکی از خوبی ازدواج برای خانوم های مذهبی اینه که : وقتی حال ندارن نمازشون رو به شوهرشون اقتدا میکنن هم ثواب بیشتر داره هم حمد و سوره نمیخونن هم زودتر نماازشون تموم میشه (چون اقایون سریع تر میخونن) خلاصه برید ازدواج کنید تباها ❤️ @mh_rohani
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان_ضحی💗 قسمت18 علی ای حال بنی اسرائیل از مصر خارج میشن راه می افتن طرف اورشلیم(فلسطین) طبعا توی راه باید از بیابون بگذرن چون در عهد با خدا هستن خدا کاملا مراقبشونه با حداکثر امکاناتی که میشه توی بیابون بهشون رسوند با وجود اینهمه معجزه بارها نافرمانی میکنن و طرد میشن باز توبه میکنن و پذیرفته میشه و به هر نحوی که هست می رسن به عرض موعودشون اابته کلی اتفاقات تو این مسیر میفته که توی قرآن هم اومده من دیگه توضیح نمیدم خلاصه وقتی رسیدن موسی گفت من باید یکماه به میعاد برم سی شب میرم به کوه طور که تورات رو بگیرم از خدا و برگردم قوم رو سپرد دست برادرش هارون که اون هم پیامبر بود به قومش گفت هارون جانشین منه تحت فرمانش باشید به حرفش گوش بدید* به هارون هم سفارش کرد بیش از هر چیز دیگه وحدت قوم رو حفظ کن نگذار جنگ و جدلی پیش بیاد موسی که رفت مردم منتظرش شدن اما خدا سی روز میقات رو به چهل روز بدل کرد و روز سی و یکم یه فرد تاثیر گذار توی قوم موسی "سامری" قد علم کرد این آدم نواده چهارم یوسفه بنی اسرائیل دوازده سبط بودن یعنی دوازده قبیله که هر کدوم از نسل یکی از فرزندان یعقوب(ع) بودن موسی و هارون از بنی لاوی بودن ولی سامری از بنی یوسف بود یوسف هم برای بنی اسرائیل خیلی عزیز بود چون از بیابانگردی آوردشون به مصر در زمان خودش کلی بنی اسرائیل شوکت پیدا کردن مایه اقتخارشون هم بود یکی از ماها عزیز مصر بوده برای همین این فرد خیلی در بین مردم اعتبار داشت سرمایه اجتماعی بود اومد بین مردم سخنرانی کرد گفت موسی گفته بود سی روزه برمیگردم درسته؟ امروز روز سی و یکمه... ما باید تکلیفمون روشن شه یا موسی دروغگوست. که نیست پیغمبر ماست یا هم اینکه مُرده! پس باید یه فکری به حال آینده بکنیم فوری خودش رو به عنوان جانشین موسی معرفی کرد با اینکه موسی قبل از رفتن هارون رو معرفی کرده بود این سامری از اولم به فکر بود که کی این موسی سرش رو میذاره زمین من بشم جانشینش یعنی این طرح رو داشت حالا برای اینکه بتونه این جایگاه رو به دست بیاره مدتها وقت گذاشته بود تحقیقات میدانی کرده بود که این قوم چه علایقی دارن چطور میشه راحت و بی دردسر جذبشون کرد؟ و اونم از شواهد و قرائن این نتیجه رو گرفته بود که اینا به شدت دلبسته ی فرهنگ مصرن سبک زندگی مصری رو دوست دارن حتی خدایان مصری رو هم دوست دارن! چون دوست دارن شبیه اونا رفتار کنن اونارو باکلاس و متمدن میبینن اون شبی که موسی و قومش از دریا بیرون اومدن به خشکی رسیدن راه افتادن سمت فلسطین تو همون خشکی به یه قوم بت پرستی برخوردن به موسی گفتن نمیشه ماهم مثل اینا یه خدایی داشته باشیم ببینیمش و بپرستیم؟! موسی تعجب میکنه میگه همین الان پاتونو از دریا گذاشتید بیرون! شما که پیروزی خدای نادیدنی به خدایان مصری رو دیدید دیگه چی میخواید؟ اونقدر گارد موسی محکم بود که عقب نشینی کردن ولی سامری این تمایل رو دید و یادداشت کرد برای وقتش وقتش هم دقیقا همینجا بود که موسایی نیست که گارد بگیره خیلی راحت یه خاطره دروغ از موسی نقل کرد که موسی راضی شده بود به ساختن بت ولی اجل مهلتش نداد!* تمام طلاهایی که مردم داشتن رو جمع کرد ریخته گری کرد یه گوساله طلایی ساخت حالا چرا طلایی؟ چون خدای آپیس مصری یه گاو زرد رنگ بود توی مصر اصلا گاوهای زرد رنگ رو مقدس میدونستن اینا هیچ وقت کار نمیکردن براشون خوراکی نذر میکردن کلا خوش بحالشون بود کسی ضبحشون نمیکرد گوشتشون رو نمیخورد اونقدر میموندن تا میمردن بعدم جسمشون رو برای تبرک مینداختن توی نیل که نیل برکت پیدا کنه... گوساله سامری یه چیز دیگه هم داشت صدا تولید میکرد قرآن بهش میگه خوار یعنی صدا بدون کلام... یعنی حرف نمیزد فقط صدا داشت صدای بی معنی! آیه قرآن میفرماید *آیا نمیدیدند که کلامی نمیگوید و هدایتشان نمیکند؟* یعنی به یه صدا دلبسته بودن بهش ایمان آوردن در حالی که موسی رفته بود تورات رو بیاره که کلام خدا بود خدایی که حرف میزنه منطق داره هدایت میکنه رو میذارن زمین مجسمه ای که صدای نامفهوم تولید میکنه رو برمیدارن... ژانت با تعجب گفت: یعنی چی که صدا درمیاره چطوری؟! _ احتمالا با یه حالتی اونو ساخته و حفره هایی ایجاد کرده و در جهتی نصب کرده که باد طوری توش بپیچه که صدا تولید کنه یکمم خاک توش ریخته بود که حرکتش تولید صدا میکرد... خلاصه با همون صدای نامفهوم با شور و شوق بهش ایمان آوردن و مشغول پرستیدنش شدن و دقیقا همون تعالیم بت ها رو پیاده کردن به طوری که وقتی موسی برگشت و اونا رو دید واقعا موند! یه وضعیتی که نگو و نپرس موسی با دیدن اون وضعیت قوم اولین کاری که کرد این بود که الواحی که گرفته بود رو به زمین زد... خب خیلی عجیبه دیگه چهل شبه رفتی اینو بیاری این الواح خیلی ارزشمنده کلام خداست! این چکاریه؟ موسی میخواد بگه وقتی شما جامعه رو رها میکنید دنبال هر ام قمری راه
رمان های مـــذهبـــی 🕊
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان_ضحی💗 قسمت18 علی ای حال بنی اسرائیل از مصر خارج میشن راه می افتن طرف اورشلیم(فلسطین) ط
میفتید این کتاب به چه دردی میخوره! اولین نفر هم یقه ی هارون رو گرفت بازخواستش کرد که این چه وضعیه؟! هارون گفت *ای پسر مادرم مرا در میان جمع مفتضح نکن این قوم تو مرا رها کردند و قصد جانم را داشتند* میگه خودت گفتی وحدت رو بهم نزن نذار درگیری بشه پیروان اندک من با پیروان زیاد سامری میفتادن به جون هم همدیگه رو قلع و قمع میکردن مشکلی هم حل نمیشد من مجبور شدم سکوت کنم... موسی میدونه چه اتفاقی افتاده ولی اول میره سراغ هارون که بقیه متوجه عمق فاجعه بشن بعد میره سراغ سامری... ازش سوال میکنه چرا اینکارو کردی؟ اونم خیلی رک میگه * سولت لی نفسی ؛ نفسم گولم زد* قدرت میخواستم میخواستم بشینم جای تو موسی هم میگه دور شو و دیگه با مردم در تماس نباش حالا مواجهه موسی با گوساله طلایی چطوره؟! گوساله رو میسوزونه براده میکنه و به دریا میریزه میخواد هیمنه پوشالی این خدا در ذهن بنی اسرائیل بشکنه اول میسوزونه بعد براده میکنه بعدم به دریا میریزه مثل آپیس! که بگه من علایق شما رو میشناسم! و همین محبتی که به تمدن کفر و مصادیق و نمادهاش دارن باعث انحطاط و انحراف یهود بعد از موسی ست چون اینا خیال میکنن اگر بخوان مثل مصر پیشرفت کنن باید همه چیزشون شبیه مصر باشه! چون دنبال قدرت های دم دستی هستن به شیاطین پناه میبرن و خدا رو رها میکنن درسته حصول به قدرت تو دستگاه شیطان راحتتره چون خدا مفت به کسی چیزی نمیده باید تلاش کنی ولی اصالت و اندازه و ماندگاری شون اصلا قابل مقایسه ست؟ البته تورات اسمی از سامری نمیاره ولی میدونید بجای سامری چه کسی رو به عنوان سازنده ی گوساله معرفی میکنه؟ هارون! انقد قشنگ جای خوب و بد رو عوض میکنن و رد پای دوستانشون رو پاک میکنن مثل قضیه شیطان تو ماجرای خلقت _خب ما چرا باید قول تورات رو نپذیریم و قول قرآن رو قبول کنیم به هر حال تورات قدمت خیلی بیشتری داره و خود این قوم نوشتنش _دقیقا مشکل همینجاست که خود این قوم نوشتنش! عهد عتیق در همه اقوال همونقدر قابل اعتماده که در نقل چینش خلقت موجودات و ماجرای خلقتش!!! اما قرآن رو که هنوز نقد نکردیم و ایرادی نتونستی بهش وارد کنی بعدم یکم به این فکر کن که برای قرآن چه فرقی میکنه یه بنی اسرائیلی رو تبرئه کنه و یکی دیگه رو بذاره جاش؟ برای پیامبر اسلام با فرض شما که پیامبر نباشه، فرق هارون و سامری چیه به چه دردش میخوره هارون رو تطهیر کنه سامری رو جایگزین؟! تازه برای جذب یهودی ها باید سعی کنه حتی المقدور تایید کنه متونشون رو چه سودی داره براش بی دلیل مخالفت کردن! علی ای حال موسی که از دنیا رفت، شرایط برای تطبیق دین خودشون با فرهنگ مورد علاقه شون و رو آوردن به قدرت هایی که دوستش داشتن فراهم شد تورات هم چون به دلیل حجیم بودن و کتابت روی لوح و سختی هایی که داشت به تعداد خیلی کم و نزد افراد خاص نگه داری میشد، یعنی اینطوری نبود مثل الان که هر کی بخواد یکی شونو تو خونه ش داشته باشه، امکان دست بردن توش به راحتی فراهم بود تازه عهد عتیق فعلی فقط ۵ تا کتابش توراته باقیش کتوبیم و نبوئیم وحی نیست خودشون نوشتن دیگه هر چی دلشون میخواسته میتونن نوشته باشن که همین کارم کردن اومدن روح کابالا رو وارد کالبد یهودیت و کتاب مقدس کردن که یه نمونه ش رو در ماجرای خلقت انسان اشاره کردم که چطور شیطان تطهیر و تقدیس شد _خب نفعش براشون چی بود؟ _گفتم که برای کسب قدرت برای به دست آوردن حکومت روی زمین و خدایی کردن پیش خدا رشد کردن سلسله مراتب داره تلاش نیاز داره باید آدم بشی سختشون بود ولی در خونه ابلیس هر چی صفاک تر و پلید تر مقرب تر! اما واقعیتی که وجود داره اینه که هر کس با شیاطین که با خدا اعلام دشمنی کردن رفاقت و همکاری کنه کافره ولی اینا برای اینکه هر دو طرف رو داشته باشن به زعم خودشون، اومدن به کمک تخیلشون این مشکل رو هم حل کردن و اسطوره قوم برگزیده رو ساختن... گفتن ما قوم برگزیده ایم خدا عاشق ماست هر کاری ام کنیم باز دوستمون داره برا همین نمیتونه مجازاتمون کنه برا همین انقدر راحت همه کار میکنن شریعتشون بهشون این اجازه رو میده! یه مثالی هم میزنن میگن هوشع یکی از پیامبران بنی اسرائیل یه زنی داشت نعوذبالله فاحشه! از دستش خسته میشه طلاقش میده ولی چون خیلی دوستش داره نمیتونه تحمل کنه دلش تنگ میشه میره دنبالش میبینه دارن تو بازار برده فروشا میفروشن زنش رو خودش بالاترین قیمت رو میده میخره میاردش خونه میگه اصلا تو هر کار خواستی بکن من نمیتونم دوریتو تحمل کنم! بعدم میگن مثل خدا و بنی اسرائیل هم مثل همین هوشع و زنشه ما هر کاری ام که بکنیم خدا عاشقمونه نمیتونه دوری ما رو تحمل کنه اصلا اون وابسته ست به ما! قوم برگزیده شیم عاشق ماست نمیتونه مجازاتمون کنه یعنی اصلا دلش نمیاد ولی خدا تو قرآن جواب تک تک اعتقادات بنی اسرائیل رو داده میفرماید شرمنده خدا قومی رو میخواد که *یحبهم و یحبونه*
هم خدا اونا رو بخواد هم اونا خدا رو بخوان! نه که تو برو هر غلطی خواستی بکن خدا هم ذلیلانه عاشقت باشه نتونه بگه چرا داری هستی رو به گند میکشی! متوهمن دیگه نگاهشون به خدا از داستان خلقتشون معلومه اصلا مگه تو چی داری که خدا باید عاشقت بشه خدا عاشق چشم و ابرو که نمیشه! خدا عاشق رفتار میشه رفتار شما هم که... قوم برگزیده بودن خون نیست که فقط تو رگ یه عده خاصی باشه لباسه اگر لازم باشه از تن شما بدر میکنن میره تن کسانی که لیاقتش رو داشته باشن و حرمتش رو حفظ کنن خداوند عقل محضه محبتش هم عقلانیت داره خرج ظالمان نمیشه سکوت طولانیم ژانت رو به حرف آورد: _من از بخش 62 سوال دارم اینجا گفته که هر کس با هر آیینی که داره، اگر به خدا ایمان داشته باشه و کارهای درست انجام بده و بدی نکنه کافیه و بهشتی خواهد بود خب... اینکه خیلی عالیه پس چرا شما مسلمون ها میگید همه باید به دین اسلام بیان و همه غیر مسلمون ها کافر و مرتد هستن و کشتنشون واجبه! با چشمهای گرد شده گفتم: در مورد بخش دوم صحبتت قبلا هم گفتم که ما همچین اعتقادی نداریم نمیدونم چرا اصرار داری اینو به ما بچسبونی مسلمون ها اعتقاد دارن حتی با کافر غیر حربی هم نمیشه وارد جنگ شد و باید امنیتش از جانب مسلمانها تضمین بشه چه برسه به پیروان ادیان و مذاهب دیگه! ما فقط با کسی که با ما بجنگه میجنگیم چه کافر چه مسلمون! مثالشم داعش که همه دیدن دیگه! اصلا یه چیز درستتر ما فقط با مستکبرها میجنگیم مستکبر یعنی زورگو و ظالم کسانی که به امنیت آدمها تعرض میکنن حتی اگر مستقیما با ما نجنگن به ما ظلم کرده باشن یا به دیگران مهم نیست ما روی ظلم و ظالم حساسیم در جهان چون خدای ما روی ظلم و ظالم حساسه صلح طلبی واقعی یعنی این یعنی دفاع از مظلوم در برابر ظالم رو وظیفه خودت بدونی اگر همه مردم دنیا این ویژگی رو داشتن هیچ ظلمی و هیچ ظالمی روی زمین باقی نمیموند و صلح به معنای واقعی کلمه جاری میشد پس ما بر مبنای فقهمون با مستکبر مبارزه میکنیم مهم نیست چی باشه کافر یا یهودی مثل صهیونیستا یا مسیحی مثل اوانجلیکال ها یا حتی مسلمان مثل وهابیا و سعودی ها و القاعده و طالبان و همین داعشیا... وگرنه پیروان سایر ادیان و مذاهب کاملا در نظر مسلمانها محترمن و رعایت حقوقشون واجبه هیچ مسلمانی و حتی دستگاه حکومت اسلامی اجازه نداره عارضش بشه و مثلا مجبورش کنه تغییر دین بده! و باید امنیتش رو تامین کنه هر اعتقادی که داشته باشه... اما اینکه میگیم دین در نزد خدا فقط اسلامه در حالی که این آیه حرف دیگه ای میزنه... جالبه بدونی که همین حرف اولم یعنی اینکه دین در نزد خدا فقط اسلامه هم آیه ی قرآنه... حالا اینکه منطقش چیه و این دوتا آیه آیا پارادوکسن یا نه و چطور با هم قابل جمعن رو الان برات میگم ببین اولا اگر خوب دقت کنی این آیه بین آیات نقل تاریخ یهود قرار گرفته و افعال ماضی هم داره پس منظور همه ی کسانی هست که قبل از آمدن اسلام به این ادیان بودن و از دنیا رفتن... نه اونهایی که از این به بعد و با وجود عرضه ی اسلام از این ادیان تبعیت میکنن علتش رو هم که گفتم یکی تحریف هایی که در این ادیان صورت گرفته و یکی هم اینکه اصلا اسلام همون مسیحیت و یهودیته چیزی از مقدسات اونها رو انکار نکرده فقط یه سری چیزا رو اضافه کرده خب یه یهودی یا مسیحی معتقد یا کلا یه آدم مومن و خداجو چرا باید اگر به صحت احکام جدید اسلام یقین کنه ایمان نیاره مگه چه فرقی داره با دین خودش؟ این فقط نسخه آپدیته ژانت فوری گفت: ولی من که در مورد صحت احکام اسلام یقین ندارم! _میدونم برا همینم داریم قرآن رو میخونیم که صحت یا عدم صحت محرز بشه خب... آیه 84 به بنی اسرائیل بین ده فرمان یه فرمان جالب میده فرمان عدم نفی بلد میفرماید شما مردمی هستید که بقیه انسان ها رو بی دلیل از سرزمینشون آواره میکنید! جالبه قبل ترش توی تورات هم عین این جمله بین فرمان های بنی اسرائیل اومده و هنوز هم هست(خروج_22) که میگه دیگران رو بی دلیل از خانه و زندگیشون بیرون نکنید فراموش نکنید که این بلا رو دیگران هم سر شما آوردن یعنی خودتون میدونید که چه ظلم بزرگیه! خدا این فرمان رو بهشون میده برای یه همچین روزی! اتمام حجت میکنه کتایون_این قرآن شما بجز حرف زدن درباره یهودیا کار دیگه ای نداره؟ _نه دقیقا یک ششم آیات قرآن مربوط به بنی اسرائیله بخاطر اینکه اینها اشل یک تجربه ناموفق در الگوی امت سازی هستن که تک تک رفتارهاشون برای مسلمون ها درس عبرته بقول لقمان که بهش میگن ادب از که آموختی؟ میگه از بی ادبان قرآن مدام احوالات بنی اسرائیل رو برای مسلمان ها تشریح میکنه و هی میگه بچه ها مثل اینا نباشید! بعدم اونها مثل نرم افزاری ان که بدافزار شده ویروسی شده الان دیگه دشمن بشریت و دشمن جبهه ی ایمانی محسوب میشن و ما باید دشمنمون رو بشناسیم که بتونیم باهاش مقابله کنیم قرآن هم اصلا کتاب دشمن شناسیه به بهترین شکل ممکن
دشمن رو معرفی میکنه... آیه 87 هم درباره مسیح حرف میزنه؛ مسیح آخرین پیامبر از بنی اسرائیله که برای هدایت قوم بنی اسرائیل میاد از یکم قبل ترش بگم... بنی اسرائیل در اورشلیم ساکن هستن و زندگی شون رو میکنن بطن یهودیت بطور کامل دچار تغییر و تحریف شده ولی پوسته و ظاهرش رو حفظ کرده تو همین فضا یه خانم مومنی باردار میشه و نذر میکنه بچه ش رو برای خدمت به بیت المقدس بفرسته ولی وقتی به دنیا میاد میبینه دختره! طبیعتا اونموقع فقط آقایون میتونستن خادم عبادتگاه باشن و به زعم خودشون از خانمها کار خاصی برنمی اومد یعنی اصلا خانمها در مراسم نیایش شرکت نمیکردن! اون زن با شرمندگی با خدا نیایش میکنه که خدایا من میخواستم پسر باشه که بتونه به تو خدمت کنه اما دختر شد اما خدا میگه *نذرت رو پذیرفتم!* و این دختر یک دختر خاص میشه مریم... اونقدر خاصه که از بچگی همه متوجه تفاوتهاش میشن به شدت آروم و روحانی و عاقل... یه اتاق خاص عبادت براش توی بیت المقدس فراهم میکنن و طبق نذر مادرش خادم اونجا میشه زندگی به همین شکل ادامه داره تا اینکه خداوند یک روز در عبادت به مریم وحی میکنه که به بیت المقدس برو و در مراسم دعا شرکت کن! درحالی که این مراسم کاملا مردونه ست و هیچ وقت زنها توش شرکت نکردن! به هر حال هرچند خیلی عجیبه ولی مریم اینکارو میکنه و سرش هم کلی جنجال درست میشه ولی میگذره تا اینکه یک روز که برای عبادت میره خارج از شهر توی یک غار جبرئیل نازل میشه و بهش بشارت یک مولود رو میده خب مریم هم میترسه هم تعجب میکنه میگه من اصلا ازدواج نکردم! باور نمیکنه... _تو خودت یکم به این ماجرا فکر کن! واقعا به نظرت شدنیه؟ _معلومه که شدنیه بله عجیبه و اصلا بناست که عجیب باشه چون معجزه است و از قضا معجزه خیلی خاصی هم هست ولی غیر ممکن نیست حالا میگم چطور جبرئیل جواب سوال مریم رو اینطور میده که اهمیتی نداره خداوند اینطور اراده کرده و خدا قادره که فرزند بدون پدر متولد کنه یادتون میاد؟ افسانه مصری... این تو دهنی خدا به کابالیستای یهودیه که بگه اون خدایی که قادر به انجام این کارای عجیب و غریبه منم نه شیطان! اون افسانه است روح شیطان در آیسیس حلول نکرد ولی روح خدا در مریم حلول کرد چون میخواد خدایی و برتریش رو ثابت کنه از اونجایی که احساس فخر و قدرت میکنن بهشون ضربه میزنه اونا افسانه میسازن خدا عمل میکنه! به لحاظ علمی هم اونقدری که میگی بعید نیست، منطقا برای تشکیل نوزاد چیزی که ضروریه وجود سلول مادره نه سلول پدر همین الان توی آزمایشگاه بدون نیاز به اسپرم از تخمک نوزاد میسازن از هر نوعش فقط کافیه یه سری تغییرات کروموزومی درون تخمک شکل بگیره که البته ما اعتقاد داریم از خدا برمیاد! خدایی که DNA اولیه رو طراحی کرده و هی جهش رو جهش موجودات رو تکامل داده یه جا برای یک نفر یه تغییر کروموزومی اصلا کاری به حساب نمیاد! شاید اون زمان برای مردم پذیرش این اتفاق خیلی سخت بود ولی امروز با فهم مسئله ژنتیک که دیگه نباید انقد سخت باشه! علی ای حال مریم باردار میشه و از شهر دور میمونه تا بچه ش به دنیا بیاد بعد از تولد نوزاد برمیگرده داخل شهر با توجه به پیشینه ای که داره اونقدر پاک و عابد شناخته شده که مردم نمیتونن باور کنن ولی با این وجود شروع میکنن مذمت کردن و کنایه میزنن خدا میدونه که توضیح دادن درباره این مسئله و دفاع چقدر برای مریم سخته و اصلا از توانش خارجه برای همین بهش میگه وارد که شدی حرف نزن اشاره کن روزه ی سکوت نذر کردی و به فرزندت اشاره کن که از اون سوال کنن! من خودم جوابشونو میدم... همین کار رو هم میکنه مسیح در بغل مادرش با جمعیت صحبت میکنه و همه رو متحیر میکنه... لبخندی زد: _مجموعه داستانهای باور نکردنی چرا باید انقدر اتفاق عجیب و غریب و غیر منطقی بیفته؟! _برای بار دهم خاصیت معجزه اینه که بعید باشه وگرنه معجزه محسوب نمیشه خصوصا اینجا که یه امر بعید رخ داده خب باید یه اتفاقی بیفته که مردم این معجزه رو باور کنن اما اینکه چطور ممکنه این که خیلی ساده است... انسان از زمان تولد همون تارهای صوتی رو داره همون زبان رو داره همون مغز رو داره در زمان مرگ هم همونا چیزی نیست که نداشته باشه و کم کم به دست بیاره دلیل اینکه حرف نمیزنه ذهن خالیه وگرنه صدا که در میاره حالا اگر این دیتا به یکباره بهش داده بشه نمیتونه حرف بزنه؟ چرا نتونه اونوقت دادن این اطلاعات از خدا برنمیاد؟ یه فلش به یه سیستم وصل میشه کلی اطلاعات جابه جا میشه بازم بحث بر سر همون پذیرش قدرت خداست... ما خدا رو به اندازه ابزارهایی که روزانه باهاشون سر و کار داریم هم قبول نداریم!
رمان های مـــذهبـــی 🕊
دشمن رو معرفی میکنه... آیه 87 هم درباره مسیح حرف میزنه؛ مسیح آخرین پیامبر از بنی اسرائیله که برای
علی ای حال عیسی(ع) بزرگ شد و به سن اعلام رسالت رسید عیسی از بدوتولد پیامبر بوده اما از زمان خاصی شروع کرد به اعلامش... شروعش همون وقتیه که با همون چهارپای معروفش میره به بیت المقدس و شروع میکنه سر خاخام ها فریاد کشیدن که چرا شریعت یهود رو ضایع کردید یه جمله ی خیلی قشنگی هم داره میفرماید *همینک شما فتوا میدهید که غذاخوردن در کاسه مطلا حلال است یا حرام حال آنکه فراموش کرده اید چه چیزی درون آن میریزید!*... یعنی حلال و حروم اون چیزی که داری میخوری که اصل مطلبه اصلا برات مهم نیس که از کجا اومده پول سود رباست یا چیه! بند کردی به حاشیه و توی احکام فرو رفتی! بنی اسرائیل دقیقا همین وضعیت رو داشتن در اصول به ناکجاآباد رفته بودن ولی درباره احکام و جزئیات دین اونچنان دقیق فتوا میدادن که مثلا اگر مرغی توی روز شبات(شنبه که روز تعطیلی یهودی هاست و کار کردن براشون ممنوعه) تخم بزاره فرداش میشه خورد یا نه! حضرت عیسی بهشون یادآوری میکنه یکم به اصل کارتون دقت کنید چون همه کار میکردن دیگه ربا که میگرفتن، ارتباط با شیاطین واین کارا هم که الی ماشاالله... کلا شریعت رو نابود کردن الان هم در یهودیت اشکال نداره از غیر یهودی ربا بگیری تازه سفارش هم شده! اما حضرت عیسی(ع) قیام کرد علیه این سبک زندگی غلطی که خاخام ها دیکته کرده بودن به بنی اسرائیل... یارانی هم داشت، حواریون راهکار یهود هم این بود که یه نفوذی وارد این حلقه حواریون کنه که بتونن پیداش کنن و بکشنش چون پنهان شده بود این نفوذی، یهودا اسکاریوتی، وارد حلقه حواریون شد و مکان مسیح رو لو داد که بگیرن و بکشنش اما فرق مسلمان ها با مسیحی ها اینجا اینه که ما میگیم مسیح به صلیب کشیده نشد و قبل از اینکه پیداش کنن عروج کرد ژانت_خب پس کی به صلیب کشیده شد؟ _خود یهودا اسکاریوتی که مکافات خیانتش این بود که با حضرت عیسی اشتباه گرفتنش و بجای او به صلیب کشیدنش وگرنه تو خودت ببین توی انجیل وقتی عیسی رو روی صلیب روایت میکنه میگه عیسی انکار میکرد خودش رو میگفت من عیسی نیستم! این چه پیامبریه که انقدر میترسه که خودش رو انکار میکنه! اگر انقدر میترسید اصلا چرا با این مافیای یهود در افتاد؟! انجیل به نقل از مسیح روی صلیب میگه؛ *ایل ایل لما شبختنی* خدایا خدایا چرا تنهام گذاشتی! واقعا مناجات یه پیامبر با خداش این شکلیه؟!اینکه مایه آبروریزیه... عیسی نماد شجاعته هر کسی این شهامت رو نداره که با سنتهای غلط یک جامعه و افراد متنفذ و زورگوش طرف بشه ولی متاسفانه بعد از عیسی تحریف ها بلایی سر انجیل آورد و شخصیتی از این پیامبر ساخت که تمام آدمای شجاع عالم بدشون بیاد! ژانت دوباره پرسید: یعنی میگی انجیل هم تحریف شده؟ _متاسفانه! اینم بخشی از پروژه ی یهود برای تخریب مسیح و دین مسیحیت بود همونطور که آئین و کتاب و پیامبران خودشون رو با تحریف نابود کردن، همین بلا رو هم سر مسیحیت آوردن یهود در پرورش و تزریق نفوذی به هر جایی که بخواد ید طولایی داره خیلی هم قوی عمل میکنه شائول یهودی که به ظاهر مسیحی شد و اسم خودش رو پولس گذاشت، بازهم مثل سامری، جانشین بحق عیسی پطروس رو کنار زد و شد همه کاره و مثل موریانه ریز ریز تمام شریعت رو جوید اومد گفت همه چی به دله! برای خدا چه فرقی میکنه شما ختنه بکنید یا نکنید چه فرقی میکنه گوشت خوک و شراب بخورید یا نخورید! یه کار دیگه هم کرد عیسی رو کرد خدا برای اینکه الگوی امت نباشه و هر الگویی دلش خواست ارائه بده... در مورد اولی؛ شریعت یه ظاهر داره و یه باطن و روح و اون ظاهر چارچوب‌شه درسته اصل نیست ولی مهمه مثل این لیوان لیوان رو از روی میز برداشتم و نشونشون دادم: این لیوان اصل مطلب نیست هدف من خوردن این آبه اما اگر همین لیوان نباشه من نمیتونم این آب رو اینجا نگه دارم میریزه خرابی هم به بار میاره! لیوان ظرفه نه محتوای اصلی ولی همین ظرف برای حفظ محتوای اصلی لازمه در برخورد با هر شریعتی و هر مکتبی اگر ظرف اصول و چارچوب و ساختار عملی دین رو بزنی، خود به خود محتوا ریزش میکنه... میشه مسیحیت فعلی که هیچ حدودی برای رعایت و هیچ عمل عبادی و هیچ تکلیف و دستوری نداره دینی که روی هیچ یک از شئون رفتاری توی زندگی اثر نمیگذاره یه گوشه ایه هر از گاهی دلت گرفت یه سری بهش بزنی و بعدم زندگی خودتو بکنی با همه ایراداتش و ندونی دقیقا روش درست توی هر کاری چیه هیچ کس توی این دینت هیچ راهنمایی بهت نکرده باشه که روش درست زندگی چیه! خب این دین به چه دردی میخوره وقتی تو رو از هیچ بن بستی خارج نمیکنه؟ ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓ @romanemazhabi ┗━━─━━━━⊰✾✿✾⊱━┛
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان ضحی💗 قسمت19 دین برنامه زندگیه خدا هم تو لحظه لحظه زندگی ما حضور داره اثر میگذاره دیازپام نیست که هر وقت حالت بد بود بری سراغش ما داریم با خدا زندگی میکنیم!! دینی کارآمده که بتونه یاد خدا رو پیوسته در وجود تو زنده نگه داره نه هفته ای یه بار اونم اگر خواستی برو اگر حال نداشتی هیچی ولش... راستی ژانت هیچ فکر کردی چرا شراب و گوشت خوک در یهودیت و اسلام هر دو حرامه ولی در مسیحیت نه؟! در حالی که مسیحیت بین این دو تاست باید از الگوی تابع رفتاری اینها پیروی کنه ولی اینطور نیست! خود یهود به واسطه پولس، تمام شریعت عیسی رو از بین برد و باز خود یهود با سوء استفاده از همین احکام جدید بهشون گفت کافر و مشرک و نجس! و مسیحی ها رو با یک چالش بزرگ مواجه کرد چون مسیحی ها به مجموعه ی عهد عتیق و جدید با عنوان کتاب مقدس اعتقاد دارن یعنی تورات رو هم قبول دارن و در عهد عتیق گوشت خوک حرامه در عهد جدید حلاله! در عهد عتیق ختنه واجبه، در عهد جدید نه و این دو گانه زجرآور مسیحیت رو آزار میده در مورد دوم هم مسیح رو کرد خدا که دیگه نشه به مسیحی ها گفت پیغمبر شما که شراب نمیخورد شما چرا میخورید؟ اونوقت مسیحی ها راحت میگن اون فرق داشت مثل ما آدم که نبود خدا بود! مسیحیت رو کردن یه دین حداقلی که توش همه چی خوبه اصلا بد وجود نداره کانه اینهمه ظلم و ظالم اصلا به چشمش نمیاد هیچ یک از قوای بدنی انسان رو هم که به رسمیت نمیشناسه نه غضب نه شهوت نه خرد! غضب که مسیح گفته یکی زد تو گوشت اینورم بگیر بذار یکی دیگه بزنه! شهوت هم که مسیح ازدواج نکرده شما هم ازدواج نکنید!! چرا ما میگیم مسیحیت قابلیت جهانی شدن به عنوان دین رو نداره چون مثلا به عنوان مثال همین یه آموزه رو درنظر بگیرید؛ اگر در حالت ایده آل همه مردم کره زمین مسیحی باشن و مومن هم باشن و بهش عمل کنن، نسل بشر منقرض میشه! قوه خرد و دانش هم که هیچی یه گالیله ای پیدا شده میگه زمین گرده میگن تو کافر شدی میخوان آتیشش بزنن این میشه که بعد از اون افراط این تفریط بعد از رنسانس بیرون میزنه که همه ی این فاکتورها در حد بی نهایت بروز پیدا میکنه غضب که در منتهاالیه خودش، جنگ جهانی اول و دوم در شهوت هم که دیگه هیچی یه فرویدی میاد دنیا رو به گند میکشه روابط جنسی آزاد از همه نوعش دیگه کار انسانها به ارتباط با حیوانات و حتی اشیاء کشیده و در علم هم که خردگرایی مطلق، همه چیز رو میتونم خودم با عقل خودم درک کنم یبارکی وحی رو هم منکر میشه طبیعتا دین با این آموزه ها در این جامعه متجدد میشه نماد تهجر و این انقلاب علیه دین هم انقلاب آزادی و آگاهی! اون افراط این تفریط رو به وجود آورد وقتی نفس رو حبس میکنی طبیعتا با فشار بیشتری آزاد میشه درد ماجرا اینجاست که این تعاریف جدید و غیر واقعی، مسیحِ شجاعِ مجاهدی که قهرمانانه با طاغوت زمان خودش درافتاد رو آماج توهین های آزادی خواهان نوین قرارمیده در حالی که حقیقتا مستحقش نیست نیچه رو ببینید چطوری با مسیح حرف میزنه؛ میگه ای مسیح تو مرا سرخورده به بارآوردی! امیال مردانه مرا نادیده گرفتی و سرکوب کردی! یه طعنه ای هم آخرش به باور تثلیث میزنه و مسخره میکنه خدایی رو که روی صلیب اشک میریزه! واقعا هم مسخره است اما حقیقت نداره اینا همش در ادامه همون پروژه تخریب چهره پیامبران در یهوده! ژانت بعد از یکم سکوت گفت: _مسیح باید همینطور باشه که تو میگی منطقی تره اما حتی اگر بپذیریم تمام کتب تحریف شدن به نظرم با وجود همه اینها مسیحیت بازهم بهترین دین برای پرستش خداست چون حداقل مسیحیت آموزه های خطرناک نداره و مروج خشونت نیست! ضمنا امروز دین غالب مردم جهان مسیحیته خب این چه معنایی داره جز مقبولیت؟! _اولا من که قبلا توضیح دادم در دین ما جنگیدن جز با کسی که اعلام جنگ کنه یا ظلمی ازش به خلق برسه روا نیست کجای جنگ های اسلام کشتار و خشونت محسوب میشه! در فضایی که جنگیدن اولین گزینه ست و تو مجبوری برای دفاع از ماهیت این مولود جدید یعنی اسلام و امتت و اینکه هضمتون نکنن از خودت دفاع کنی، کل جنگهای پیامبر در بدترین حالت و با جمع بیشترین تعداد نقل منابع تاریخی، در طول 23 سال 1300 تا کشته ست! تازه با در نظر گرفتن کمترین اقوال میشه 300 تا! ولی اصلا همون 1300 رو هم به 23 تقسیم کنی میشه سالی 57 نفر یعنی آمار مرگ و میر عادی منطقه از این عدد خیلی خیلی بیشتره! اونم تازه چه آدمایی همه حربی! در تمام تاریخ کسی رو نمیتونید پیدا کنید که به اندازه پیامبر ما از حسن خلقش تعریف شده باشه از تغییراتی که ایجاد کرده کاملا قابل درکه اگر در تمام عمرش فقط همین یک سنت زنده به گور کردن دختران رو در یک پهنه منسوخ کرده باشه تمام نهادهای حقوق بشری باید مقابلش تعظیم کنن چه اینکه این فقط گوشه ای از اثراتش بوده محمد(ص) دکترینش رو به دنیا صادر کرد تاریخ رو به قبل و بعد از خودش تقسیم کرد
رمان های مـــذهبـــی 🕊
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان ضحی💗 قسمت19 دین برنامه زندگیه خدا هم تو لحظه لحظه زندگی ما حضور داره اثر میگذاره دیازپا
این قابل انکار نیست این با شمشیر میسره؟ پس چرا مغول ها نتونستن دکترین صادر کنن؟ چرا اونا اومدن ایران مسلمون شدن رفتن! ولی اسلام توی ایران موند چون مردم خواستن و پذیرفتن چون درونش منطق دیدن با وجودی که با زبان خوبی بهشون عرضه نشد درسته بعد از پیامبر کشورگشایی هایی تحت لوای حکومت اسلامی صورت گرفت که روشش با روش و نگاه پیامبر متفاوت بود ولی حرف من الان عملکرد پیامبرمونه پیامبر موقع فتح مکه اگر دنبال کشتار بود باید از دم درو میکرد ولی به همه امان داد حتی ابوسفیان لیدر مشرکین در تمام جنگ ها علیه اسلام... ما جنگ طلب نیستیم اسلام پیروانش رو طوری تربیت میکنه که بزدل و توسری خور نباشن... ظلم رو نپذیرن و شجاع و حق طلب باشن نه جنگ طلب قبلا هم گفتم ما اجازه شروع جنگ علیه جایی رو نداریم ما فقط از ماهیتمون دفاع میکنیم... کتایون سر تکان داد: ولی عملا چیزی که میبینیم اختلافات مذهبی همیشه ریشه جنگ و کشتار بوده! _واقعا با چه رویی این حرف رو میزنی! جنگ جهانی اول و دوم ریشه ی مذهبی دارن؟ یا دعوای تقسیم قدرت بودن؟ بسط مدرنیته تا همین امروز 50 میلیون کشته روی دست بشریت گذاشته... ته ته جنگ های مذهبی که اونم از کژفهمی آدمهاست و ربطی به آموزه های دینی نداره، مثلا جنگ صلیبی بوده دیگه... چقدر کشته داشته؟ به اندازه 2 روز اول جنگ جهانی دوم! جنگها و کشتارها و تمام مصائب روی کره زمین زاده همین تفکر مسمومه که مقابل خدا ایستاده و ادعای خدایی داره اصلا خدا دین نازل میکنه که جلوی سلطه اینها بر مردم رو بگیره بساط ظلم اینا رو جمع کنه! ثانیا ژانت اکثریت سازی که منطق سازی نمیکنه لزوما! یعنی اگر اوضاع برعکس بود و دین تو پرتعداد ترین دین جهان نبود تو به این دلیل رهاش میکردی؟ یعنی اون اوایل مثلا در روم که بخاطر فشار حاکمیت و دست پنهان یهود مسیحی بودن جرم بود و مجازاتش اعدام و تعدادشون کم بود و مخفی بودن، مسیحیت ارزش نداشت و الان چون طرفدار پیدا کرده مهم شده؟ اینکه آدمهای بیشتری به یک تفکر باور و اعتقاد داشته باشن میتونه دلیل حقانیتش باشه؟ آیا میتونیم تک تک این افراد رو پایش کنیم ببینیم از چه سطح درکی نسبت به تعالیم اون دین برخوردارن؟ میشه فهمید چند درصدشون شناسنامه‌ای ان؟ دین باید استدلال و منطق برای ارائه داشته باشه و با اون سنجیده بشه بعدم مگه من دشمن مسیحیتم منم که گفتم مسیحیت دین الهیه نجات بخش امت یهود بوده یهودیت هم همینطور گفتیم دین الهی بوده اولین دینی که به سمت تشکیل تمدن الهی خیز برداشت اصلا همه اینها یک دین بودن خدا قصد تفرق نداشت بشر هی دین رو منحرف میکرد خدا نسخه آپدیت رو که میفرستاد با نسخه ویروسی شده کلی تفاوت داشت با نفس عمیقی سکوت کوتاهی ایجاد کردم و بعد باز ادامه دادم: توی آیه 102 به شروع یادگیری جادو جنبل در بنی اسرائیل اشاره میکنه و نکته جالبی داره میفرماید چه بد چیزی بود آنچه خود را بدان فروختید! عاقبت بخیریشون رو فروختن تا رفاه و قدرت بدست بیارن... نمایشنامه دکتر فاستوس رو دیدی؟ _نه ولی خوندمش... _اونجا دکتر فاستوس روح خودش رو به شیطان میفروشه تا توی زمستان آب گرم و توی تابستان آب خنک داشته باشه... نمادی از رفاه! یعنی بخاطر بدست آوردن رفاه و تکنولوژی رفاه آور حاضر شد عاقبتش رو قربانی کنه... _آها شما تکنولوژی رو شیطانی میدونید درسته؟ _به هیچ وجه نه تکنولوژی و نه رفاه شیطانی نیستن الان من تکنولوژی گریزم؟ پس اینا چیه که استفاده میکنم این گوشیم این لپ تاپم ما باید از امکانات این دنیا استفاده کنیم اما در خدمت هدفمون اینکه اون رو هدف قرار بدیم غلطه! اینکه برای بدست آوردنش هر کاری بکنیم غلطه این چیزی که منظور این آیه ست و این نمایشنامه هم بیانش میکنه اینه! حالا یه چیز مهمتر با همین مطالعه ابتدایی از قرآن هم این نکته مشهوده که قرآن به عنوان یک کتاب روی تورات اشراف 100 درصد داره. اما یه سوال اینجا پیش میاد اونم اینکه چطور ممکنه یک امی غیر یهودی یک کتاب به حجم و سنگینی تورات رو انقدر دقیق بشناسه اصلا تورات که مثل قرآن تو خونه همه نبود که راحت گیر بیاد فقط دست احبار و علماشون بود به نظرت اونا متونشون رو در اختیار یه غیر یهودی قرار میدادن که بخونه؟ به هیچ وجه! به همون مردم خودشون هم نمیدادن سالی چند بار تو مراسما از رو یکمش رو برای مردم میخوندن همین بعدم برفرض محال اگر اینکارو کرده بودن نمی اومدن بگن و آبروشو ببرن؟ آیه 111 رو ببینید واقعا قبل از قرآن چه زمانی و چه کسی از بشر خواسته بود فکر کنه و دلیل و استدلال بیاره؟ کدوم مکتب کدوم ایدئولوژی؟ اصلا کسی که از حقانیت خودش اطمینان نداشته باشه مردم رو به تفکر و تحقیق و مطالعه دعوت نمیکنه
رمان های مـــذهبـــی 🕊
این قابل انکار نیست این با شمشیر میسره؟ پس چرا مغول ها نتونستن دکترین صادر کنن؟ چرا اونا اومدن ایران
با چیزهای دیگه ای سرشون رو گرم میکنه... مثل مکاتب بت پرستی اصلا همین که این دین کتاب داره و مدام از علم حرف میزنه گویای سطح جهان بینیشه کتایون_یه سوال دارم از 115... دلیل وجود قبله چیه؟ در حالی که شما میگید خدا همه جا هست؟ پس چرا باید به سمت یک خونه ی سنگی عبادت کرد؟ به نظرت دلیلش تاثیر پذیری از بت پرستی نیست؟ ژانت بعد از مدتها به حرف اومد: منظورت رو متوجه نشدم کتی _میگم این پیامبر ادعا میکنه دین موحد آورده ولی چون متاثر از فرهنگ بت پرستیه باز یک خونه سنگی رو میکنه جهت سجده مردم! تازه خونه ای که توش پر از بته! انگار یادش رفته خودش گفته خدا همه جا هست اما تو همین کتاب چندین بار میگه روی خود رو به طرف خدا بگردانید(در نماز) انگار خود خداتون هم این تعریف رو قبول نداره و برای خودش جا درنظر گرفته وگرنه وجود لامکان که جهت نداره همه جا هست درسته؟ ژانت نگاه منتظرش رو به من دوخت و من هم جواب دادم: _اولا سجده به خانه کعبه که به قول تو سنگی و پر از بته در صورتی شرکه که خود خانه مد نظر باشه ولی هچ مسلمونی موقع نماز حتی به ذهنش هم خطور نمیکنه که داره کعبه رو تقدیس و عبادت میکنه اصلا همچین تصویری توی ذهنش نمیاد چون از اول اصلا اینو یادش ندادن هیچ وقت به کعبه توجهش ندادن کاملا برای همه حل شده ست که ما در نماز فقط خدا رو عبادت میکنیم اما اینکه حکمت وجود قبله چیه، وجود قبله نمادی برای وحدت و یکپارچگیه درسته خدا فقط توی خونه ش نیست و همه جا هست ولی اون خانه زمینی یک نماده که خدا خودش برای خودش در نظر میگیره و مثل یک قرارداد برای عبادته و طبیعتا بهش توجه ویژه داره چون اون مکان مکان خاصیه جدا از اون یکم دقیق بشی میبینی چقدر جذاب و قشنگه که به محض پخش یک آهنگ خاص که همون اذانه و به نوعی صدای خدا در دعوت بندگان به عبادته همه ی مسلمان ها در همه جای جهان مثل یک سری براده آهن حول یک آهنربا جمع میشن و به یک جهت یکسان توجه میکنن و یک وجود واحد رو عبادت میکنن همه در یک زمان خاص و یک جهت خاص و با اعمال یکسان خب این خیلی جذابه وحدت آفرین و زیباست واقعا این نظم کاملا تشکیلاتی! ژانت آروم گفت: آره واقعا عبادت دسته جمعی و پرجمعیت با حرکات یکسان خیلی جذابه** بلند شدم و چراغ آشپزخانه رو روشن کردم هوا رو به تاریکی میرفت استکانهای خالی دمنوش رو تو سینک گذاشتم و آب رو باز کردم: پس قبله لازمه چون مظهر وحدته اما اینکه چرا کعبه چون مکان خاص و مقدسیه جاییه که آدم و حوا بعد از هبوط هم رو پیدا میکنن و اولین بار یک خونه به نیت عبادت خدا اونجا میسازن و سالیان بعد خدا خودش مستقیما دستور ساخت خونه ش رو مجدد به ابراهیم و اسماعیل میده و اونها بناش میکنن پس کعبه اونقدری تقدس داره که بخاطر حضور چند تا بت ازش صرف نظر نشه کعبه اصالت داره این بت ها هستن که باید بیرون برن و چند سال بعدش هم میرن مهم اینه که هدف تو از این عبادت چیه وقتی هدف تو خداست و این کار هم به دستور خداست چه اهمیتی داره اون تو چی گذاشتن کتایون دوید توی حرفم: همین که میگی پیامبر و خانواده ش به دین حضرت ابراهیم بودن درحالی که آخرین دین در اون زمان مسیحیت بوده مگه نمیگید ادیان آپدیت همن پس چرا پیامبرتون خودش آپدیت نبوده و آخرین نسخه رو استفاده نمیکرده؟ استکان های شسته رو توی آبچکون گذاشتم و روی صندلی نشستم هنوز کوفتگی توی بدنم مونده بود ولی ناچار بودم از خودم کار بکشم که هرچه زودتر روبه راه بشم: _ادیان همیشه جهانی نیستن بیشتر قومی و امتی هستن یهودیت و مسیحیت برای قوم خودشون وجوب داشتن و فقط دین حضرت ابراهیم و بعدش اسلام جهانی بودن البته تصدیق همه ادیان و پیامبران واجبه ولی گرایش بهشون نه ببین پیامبرا سه دسته ان یا تبلیغی ان یا شریعت و دین به همراه دارن همون پیامبران اولوالعظم که همه باید تصدیقشون کنن و هر کس درکشون کرد بهشون ایمان بیاره یا در بالاترین درجه رسولانی هستن که رسالت جهانی دارن که قرآن با واژه امام تعریفشون میکنه و اونوقته که بر تمام انسانها در طول تاریخ پذیرش اون دین واجب میشه فقط هم دو نفر این مقام رو دارن در بین پیامبران ابراهیم و رسول الله قرآن فقط دو جا الگو معرفی میکنه کان فی ابراهیم اسوه حسنه کان فی رسول الله اسوه حسنه پس طبعا پیامبر و خانواده ش قبل از نزول اسلام به دین حنفیت(دین حضرت ابراهیم) بودن چون یهودیت و مسیحیت ادیانی بودن که برای قوم بنی اسرائیل نازل شده بودن البته گرایش بهش اشکال نداشت ولی واجب شرعی هم نبود خصوصا بعد از اونهمه تحریف دیگه منطقی نبود! در مورد اینهم که گفتی خدا توی قرآن میگه رویتان را به سمت خدا کنید در حالی که ما میگیم خدا لامکانه و همه جا هست، ببین جریانهای فکری جناح دارن سمت و سو دارن درسته حق و باطل ذی مکان نیستن ولی جهت دارن. روی خودت را به طرف خدا بگردان بجز اینکه اشاره به تمایل به قبله در نماز داره داره یعنی جهت گیریت این طرفی باشه
رمان های مـــذهبـــی 🕊
با چیزهای دیگه ای سرشون رو گرم میکنه... مثل مکاتب بت پرستی اصلا همین که این دین کتاب داره و مدام از
جهتت جهت خدا باشه جهتت صراط مستقیم باشه راه جهت داره دیگه درسته؟ صدای اذان بلند شد و من با همون سستی از جا بلند شدم: بعد نماز ادامه میدیم فقط متاسفانه امشب شام نداریم! در سرویس باز بود و داشتم وضو میگرفتم برای همین صدای ژانت رو شنیدم که راحت گفت: من اسپاگتی دارم تا نمازتو بخونی درست میکنم از سرویس بیرون اومدم دستی به صورت خیسم کشیدم و من باب یادآوری گفتم: فقط گوشت... ژانت_خیالت راحت گوشت نمی ریزم ... از نماز که برگشتم ژانت اسپاگتی رو حاضر کرده بود. غذای مورد علاقه ش که هم راحت پخته میشد و هم راحت خورده میشد! پشت میز نشستم و با شرمندگی گفتم: دستت درد نکنه ژانت خیلی زحمت کشیدی کلا شام یادم رفته بود ژانت_ شام حاضر کردن که وظیفه ی تو نیست ما هم باید کمک کنیم دیگه کتایون چنگالش رو توی غذا فروبرد: ولی من هنوز هیچ کاری نکردم یعنی البته ما رو لایق نمیدونید وگرنه بدم نمی اومد جبران کنم! متعجب نگاهش کردیم خودش حرفش رو کامل کرد: فکر نکن متوجه نشدم اونروز پول پیتزاها رو از کیفم برنداشتی اتفاقا خیلی هم بهم برخورد اما نخواستم به روت بیارم _بیخود پذیرایی وظیفه میزبانه نه مهمان... برخوردن نداره _امیدوارم دلیلش همین باشه نه چیز دیگه اخم ناخودآگاه بین ابروهام نشست: چی مثلا؟ _مثلا اینکه پول من حروم باشه! مگه من دزدی و اختلاس کردم درآمد کارمه کارمم که میدونی دزد و راهزن و قاچاقچی نیستم یه شرکت مهندسی دارم خدمات میدم پولشو میگیرم فکر نمیکنم توی هیچ شرع و عرفی پول این کار حروم باشه مگه اینکه از نظر شما من نجس باشم و پول و کیف پولمم نجس آهسته زدم روی میز: بسه دیگه تمومش کن! چرا امشب انقدر چرت و پرت میگی شامتو بخور من از کیفت پول برنداشتم چون اینجا مهمون بودی من کی گفتم تو نجسی یا پولت حرومه چرا حرف تو دهن من میگذاری؟ _ولی شما میگید کافرها نجسن مگه نمیگید؟ _مگه تو کافری؟ نگاهش رو داد به بشقاب و بجای جواب دادن سوال کرد: اگر باشم باید بهم بگی نجس؟ آخه این چه تفکریه که هرکسی همفکرتون نیست نجسه این توهینه ادرار و مدفوع نجسه سگ نجسه کافر هم نجسه خیلی توهین بدیه اصلا مگه سگ جاندار نیست مگه نمیگید همه موجودات و کائنات رو خدا آفریده پس شما چه دشمنی با این حیوون بیچاره دارید؟ چه گناهی کرده که باید نجس باشه؟ _نجاست به معنای بی احترامی نیست به معنای حفظ فاصله توی سبک زندگیه مقایسه ت بی ربطه توی اسلام خون هم نجسه خب این به این معنیه که خون چیز بدیه یا باید همه رگشون رو بزنن و خون نجس رو از بدنشون بیرون بکشن؟ معلومه که نه اصلا یه جاهایی توی این ایدئولوژی خون بالاترین ارزش رو پیدا میکنه مثلا وقتی خون شهید باشه پس نجاست به معنای توهین نیست که تو بیخود گارد میگیری سگ نجسه چون ناقل میکروب و بیماریه پس انسان باید از ارتباط فیزیکی زیاد با این حیوان حذر کنه دلیلش اینه مگه گفته سگها رو بکشید که میگی شما چه دشمنی با سگ دارید! هیچ جای دین حیوان آزاری وجود نداره تازه به شدت هم طرفدار حفظ جان موجودات و رعایت حقوقشونه!** در حالی که کسانی که ظاهرا مدافع حقوق حیوانات هستن در واقع حیوان آزارهای واقعی هستن اونا یه سگ یا یه گربه یا هر حیوون دیگه ای رو از زیست بوم طبیعیش و عادت های رفتاریش محروم میکنن که بتونن توی آپارتمان یا خونه فسقلی شون اون حیوانات رو نگه دارن مثلا گربه ای که باید بدوئه از درخت بالابره مجبوره تمام مدت بشینه روی یه فرشینه پشمی توی یه اتاقی که دماش برای بدن انسان تنظیم شده و از گرما بپزه عمر مفیدش کم بشه و اینهمه اذیت بشه که این انسان خودخواه رو از تنهایی دربیاره و بجای سبک زندگی خودش سبک زندگی انسان رو بپذیره! این همون انسان محوریه و دلیل اصلیش اینه که آدما تنها شدن و بجای تشکیل خانواده و فرزندآوری میرن سراغ زندگی با حیوانات که خودشون از تنهایی دربیان در واقع هیچ کی دلش به حال اون حیوانات نسوخته این نیاز توئه نه اون تازه تو برای رفع نیازت داری اونو آزار میدی وگرنه اون چه نیازی داره با تو زندگی کنه و باید و نباید های زندگی تو رو بپذیره اینجا نرو اونجا کارخرابی نکن این ساعت غذا بخور این ساعت بخواب! اون اصلا طوری طراحی شده که از روز اول تولدش از پس نیاز های اولیه خودش برمیاد نیازی به کمک تو نداره اون نوزاد آدمه که تا چند سال به مراقبت نیاز داره نه حیوانات پس میپذیری که آدما بخاطر رفع تنهایی خودشون حیوانات رو نگه میدارن و نه بخاطر حمایت از حیوانات؟ _خب شاید آره ولی مگه چه اشکالی داره آدم تنهاییش رو با یه حیوون پر کنه اونا هیچ وقت دروغ نمیگن هیچ وقت کلک نمیزنن دل کسی رو نمیشکونن من فکر میکنم اونا همنشین های خوبی هستن. درباره مریضی و اینطور چیزا هم که مدت هاست واکسن اختراع شده خانم دکتر و از این طریق از انتقال بیماری هم جلو گیری میشه چنگال غذا رو به دهان فرو بردم و خوب جویدم لبخندم دراومده بود:
رمان های مـــذهبـــی 🕊
جهتت جهت خدا باشه جهتت صراط مستقیم باشه راه جهت داره دیگه درسته؟ صدای اذان بلند شد و من با همون سست
_اگر من خانم دکترم بهت میگم زدن واکسن به هیچ وجه کافی نیست چون همونطور که صدسال پیش این واکسنها وجود نداشت چون عامل بیماری زای اونها شناسایی نشده بود، همین الان هم در بدن این موجودات کلی پاتوژن وجود داره که هنوز شناخته نشدن و واکسنشون وجود نداره زیادی علم انسان رو جدی گرفتی انسان دائم در حال کشفه هیچ وقت به نقطه شناخت 100 درصد از هیچی نمیرسه چون این جهان بی کرانه واقعا واضحه که دو موجود از دو گونه مختلف میکرو ارگانیسم هاشون برا خودشون نرمال فلوره ولی برای دیگری ممکنه پاتوژن باشه بعدم مهمترین نکته همینه که تو داری با تحمیل سبک زندگیت اونو آزار میدی! _در عوض کلی محبت از من میگیره _محبتی که بهش نیازی نداره تو ناخودآگاه همش داری اونو با خودت مقایسه میکنی واقعا حیوانات به این حجم از محبت نیاز ندارن _اینطور نیست حیوانات محبت رو میفهمن مثلا سگ خیلی باوفاست کافیه بهش محبت کنی و تو رو بشناسه اونوقته که دیگه هر کاری از دستش برمیاد برات بکنه این یعنی محبت رو میفهمه _کی گفت حیوانات محبت رو نمیفهمن؟ گفتم به این حجم نیاز ندارن مگه کسی گفت به موجودات محبت نکن همه مخلوقات خدا ارزش محبت کردن دارن ولی چه نیازی هست تو اونو ببری تو فضای داخلی خونه ت؟ این دیگه نیاز توئه نه اون نیاز کاذبی هم هست که بجای تعامل با انسانها در ارتباط با حیوانات دچار افراط بشی! سگ همونطور که وفاداره وحشی هم هست و این خصلت و ذاتشه نه عیبش اینطوری خلق شده این تویی که باید بفهمی و فاصله ت رو حفظ کنی خدا به اون عقل نداده چون نیازی نداشته ولی به تو که داده چند وقت پیش تو یکی از کشورای اروپایی یه سگ خونگی گردن یه بچه ی دوساله ی خانواده رو شکست و بچه رو کشت* خب اون که مقصر نیست اون به غریزه ش عمل میکنه مقصر اون انسان بی فکریه که نمیفهمه داره چکار میکنه! اما درباره اینکه گفتی حیوانات همشینای خوبی ان چون هیچ کار بدی نمیکنن خب پس این دیوار این مبل این میز و صندلی هم همه همنشینهای خوبی هستن چون هیچ کدوم این کارها رو نمیکنن دروغ نگفتن و دل نشکستن وقتی حسنه که کسی بتونه این کار رو بکنه و نکنه حیوانات اصلا نمیتونن حرف بزنن چه راست و چه دروغ! چی رو فضیلت حساب میکنی؟ توی سیستم فکری ما انسان شانیت بالایی داره چون ادراک پذیره و میتونه یاد بگیره و رشد کنه حالا اگر این موجود بجای اتصال و همنشینی با کسایی که میتونن رشدش بدن با کسانی مجالست کنه که چیزی برای ارائه بهش ندارن خب به ضرر خودشه مثل کسی که بزرگ شده دیگه وقتشه روابط اجتماعی خودش رو با دیگران شکل بده ولی هنوز سرگرم عروسکاشه عروسک موجود بدی نیست حیوانات مقصر چیزی نیستن اما برای همنشینی با انسان به طور صرف مناسب نیستن چون چیزی برای ارائه ندارن سگ بودن بد نیست برای سگ ولی سگ بودن برای انسان بده! تمام موجودات که هیچ تمام ذرات عالم همه تجلی قدرت خدا هستن و حیاتشون محترم و هیچ کس حق نداره اونا رو از حق حیات محروم کنه یا آزار بده اما دیدن حیوانات و دار و درخت تا یه جایی میتونه تو رو یاد خدا بندازه و پندت بده جز اون به چیزای دیگه هم نیاز داری اگر حبس بشی دیگه رشدی نمیکنی حضرت سلیمان هم با حیوانات حرف میزد ولی حبس نمیشد در این ارتباط بشر امروز قانع شده صرفا به همین ارتباط! و قید سایر روابط متعالی رو زده خب این خیلی بده! چشم تنگ کردم و به کتایون در حال فرار خیره شدم: _ضمنا میدونستی اگر این معرکه گیری ها واسه اینه که من یادم بره این یه ماه چی بود و چی شد و کاری به کارت نداشته باشم کور خوندی؟ فوری از جاش بلند شد و مشغول جمع کردن بشقابها شد: _چه ربطی داره ژانت هم شاید برای شرکت نکردن توی بحثمون بی موقع برای مسواک زدن روانه سرویس شد شیر آب رو باز کرد و مشغول شستن ظرفها شد منتظر تماشاش کردم تا این بهانه ش هم تمام بشه و ببینم بهانه بعدی چیه تا جایی که میتونست شستن همون چند بشقاب رو طولانی کرد اما بالاخره ناچار شد برگرده و روی صندلی مقابلم بشینه سعی کرد بجای دفاع حمله کنه: _چیه چرا اونجوری نگام میکنی! خب سختمه... صریح و کوتاه گفتم: _تا امروز هرچی من و مامانت رو چزوندی مفت چنگت! ولی الان اگر میخوای جون سالم بدر ببری مثل بچه آدم بدون یک کلمه توضیح و آه و ناله یه عکس میفرستی برای من که با شماره ت بفرستم برای مامانت که ببیندت و هر وقت خواست بهت پیام بده بهش میگم بهت زنگ نزنه تو هم نخواستی فعلا پیامهاش رو جواب نده ولی اون حق داره حرفهاش رو بزنه گوشیش رو روی میز به سمتش هول دادم: زود باش... لبخند خسته ای از سر ناچاری زد: خیلی زورگویی! _تو دیگه حرف از زورگویی و قلدری نزن که دیکتاتوری هستی واسه خودت! بجمب... عکسی برای من فرستاد و بعد به من که مشغول فرستادن عکس و شماره و توضیحات برای مادرش بودم خیره شد همونطور مشغول کار پرسیدم: چیه آدم ندیدی؟ ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓ @romanemazhabi ┗━━─━━━━⊰✾✿✾⊱━┛
دیگران‌‌ گر‌ به‌ تماشای‌ جمال‌ تو‌ خوشند ما‌ شب‌ و روز‌ به‌ یک‌ وعده‌ دیدار‌ خوشیم❤️‍🩹
🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان ضحی💗 قسمت20 _چرا ولی اینجوریشو ندیده بودم ممنون که انقدر برات مهمه ممنون که به زور هم که شده میخوای طناب پوسیده رابطه ما رو گره بزنی! هیچ کس تا امروز توی زندگیم انقدر بهم کمک نکرده و به فکرم نبوده! من همیشه مدیون کمکهات میمونم به زبون آوردن این کلمات برای کوه غروری نظیر کتایون قطعا از کندن همون کوه سخت تر بود لبخند کوچکی زدم: _خواهش میکنم قابل نداشت تا چند دقیقه دیگه گوشیت منفجر میشه... خندید... و برای من همین خنده کافی بود همین که اون از این اتفاق خوشحال بود و من تونسته بودم به باز شدن این گره کهنه و لجوج کمکی بکنم در همین اثنا ژانت وارد آشپزخانه شد:باز فارسی چی میگفتید؟ با اخم و خنده اعتراض کردم: دیگه وقتی تو نیستی که میتونیم فارسی حرف بزنیم! ملیح خندید: باشه قبوله ولی باید بگید چی میگفتید! سر بسته ماجرا رو براش توضیح دادم و اونهم با لبخند ابراز شادمانی کرد ولی خیلی زود ابراز شادمانیش تموم شد و پرسید: حالا نمیخوای ادامه بدی؟ نگاهی به کتایون انداختم: خسته نیستید؟ ژانت بجای کتایون هم جواب داد: نه نیستیم ادامه بدیم چون کتایون هم مخالفتی نکرد دفترم رو از روی کانتر برداشتم و نگاهی انداختم: _خب... آیه 124... اول یکم درباره حضرت ابراهیم توضیح بدم کسی که در سرزمین بابل یا بین النهرین(عراق فعلی) به دنیا می آد جایی که تفکر کفرآمیز شیطان اونقدر ریشه داره که یه برج میسازن که برن خدا رو بکشن پایین توی داستان خلقت گفتم داستان برج نیمه تمام بابل رو در زمان حکومت نمرود که چیزی شبیه فراعنه مصره، به لحاظ شباهت های فرهنگی و آئینی و اعتقادی و تمدنی و چون پدرش از دنیا رفته بود عموش سرپرستی ش رو به عهده میگیره شخصی به نام آذر که بت پرسته توی یه همچین شرایطی چنین خانواده و چنین اجتماعی رشد میکنه و بزرگ میشه و در نهایت ادعای پیامبری میکنه!! اولا اصلا با اون تربیت این ادعا رو از کجا آورد؟ ثانیا هر عقلی کم و نزدیک به صفر بودن احتمال استقبال از این آئین در اون فضا رو درک میکنه هر ادعایی اونجا از این ادعا بیشتر میصرفید تصور کن جامعه ای رو که سالیان سال چند خدایی داشتن تراشه ها و پادشاهان رو پرستیدن، سر قدرت خدایانشون با تمدن های دیگه رقابت دارن ملاک رقابتشون هم شکوه و زیبایی و ثروتمندی پیکره ها و پادشاهی ها و سبقه تاریخی پرستش اونهاست بعد یهو بیان به یه آئین نو ظهور گرایش پیدا کنن که هیچ نمود ظاهری برای فرو کردن تو چشم بقیه نداشته باشه! تاریخ هم اثبات میکنه که همیشه از پیامبران استقبال نمیشه و همین جواب تکراری رو بهشون میدن که چرا باید دین پدرانمون رو ترک کنیم و به دین نوظهور تو دربیایم؟ خدای یکتای نادیدنی دقیقا دو فاکتور اصلی مدنظر اونها رو نداشت شکوه بصری و انحصار نژادی و تمدنی نه میشه مجسمه ش رو ساخت بهش طلا آویزون کرد نه سبقه نژادی تمدنی داره براشون پس چرا پیامبرا این ادعا رو میکردن؟! و مهمتر اینکه چی شد که اینا در طول تاریخ انقدر ماندگار شدن در حالی که درمیان قوم خودشون و زمان خودشون به شدت مهجور و تحت ستم بودن؟! الان عمده مردم کرده زمین ادیان ابراهیمی دارن یعنی چه یهودی باشی چه مسیحی چه مسلمان پیرو مکتب فرزندان ابراهیم هستی و ابراهیم رو قبول داری خب این موفقیت حاصل چیه؟ بیش از سه و نیم میلیارد جمعیت! هیچ آدمی روی کره زمین این مقبولیت رو نداره دستی به صورتش کشید: _نمیدونم شاید شانس حالا نوبت من بود که لبخند کج تحویلش بدم: _آخه شانس؟! _خب آره اینم یه احتماله دیگه همونطوری که یه دوره ای بت پرستی باب بوده یه دوره هم یکتاپرستی باب شده _اصلا حرف تو درست که البته درست نیست اما با فرض درست بودن اونا خودشون که نمیدونستن قراره در آینده مکتبشون مورد اقبال قرار بگیره حتی اگر هم قابل پیش بینی بود که نبود، فرقی به حالشون نمیکرد چون چیزی گیرشون نمی اومد در دنیایی که خدایی و آخرتی نیست این چیزا چه اهمیتی داره باید سعی کنه چیزی به دست بیاره که در زمان حیات خودش به دردش بخوره پس چرا اینکارو کردن؟! _نمیدونم اونجوری نگام نکن قرار نیست که جواب همه سوالا رو من بدونم! _خوبه پس این جمله یادت بمونه خلاصه در جوانی به پیامبری میرسه و از خانواده خودش یعنی همون عموی خودش دعوت رو شروع میکنه واضحه که قبول نمیکنه بعد میره وارد اجتماع میشه تا با مردم حرف بزنه مردم خودشون خدایان متعدد اعم از خورشید و ماه داشتن ایده ابراهیم اینه که برای ارتباط گرفتن با مردم باید باهاشون همراه شد میره و باهاشون یه صبح تا شب در مراسم نیایش خورشید شرکت میکنه شب که میشه میگه این خدا چرا رفت؟ من خدایی که افول کنه رو نمیخوام خدایی میخوام که همیشه باشه...
خدایی که افول نمیکنه و غایب نمیشه قهر نمیکنه که برای بازگشتش مجبور باشید بچه هاتون رو بکشید!! واضحه که چندان استقبال نمیشه ولی استمرار داره تا اینکه ماجرای شکستن بت ها پیش میاد مردم شهر در یک تاریخ خاصی برای برگزاری یه مراسم آئینی از شهر خارج میشن ولی ابراهیم همراهشون نمیره و وقتی اونها از شهر بیرون میرن ابراهیم تمام بت های معبد اصلی شهر رو میشکنه و تبر رو روی شانه بت بزرگ میگذاره که بعدا اگر ازش به عنوان معدود افرادی که توی شهر بوده و سابقه دشمنی با خدایان رو هم داره بازجویی کردن بگه بت بزرگ خداهای کوچیکتر رو نابود کرده که اگر قبول کنن نمیتونن مجازاتش کنن و اگر نکنن بگه پس چرا این خدای ناتوان رو که خودتونم میدونید کاری از دستش برنمی آد عبادت میکنید؟! یعنی یه دو قطبی منطقی میچینه برای ایجاد یک موج آگاهی اجتماعی با اینکه قطعا میدونه اینکار چقدر خطرناکه واقعا هم با منطق تو این سوال پیش میاد که این شجاعت از کجا میاد چرا هزینه تولید این موج رو میپذیره؟! خلاصه وقتی برمیگردن و وضعیت رو میبینن و احضارش میکنن، همون جواب رو به سوالشون میده ولی کتمان نمیکنه که کار من بوده اونا هم همین نتیجه رو میگیرن و دستگیرش میکنن و چون کار خیلی عجیب و بی سابقه ای کرده نمرود میخواد که ببیندش و میبرنش پیش نمرود... اونم میپرسه اینکارایی که میکنی چه معنی میده چرا بیخودی با اعتقادات و سنتهای ما در افتادی ابراهیم هم تمام و کمال از رسالتش و از خدای خودش حرف میزنه خب تصور کن پیش کسی که خودش رو خدا میدونه از یه خدای دیگه صحبت کنی! فوری میخواد یک تقابل شکل بده که قدرت خودش رو ثابت کنه میگه از این خدای تو چه کارایی برمیاد؟ ابراهیم میگه خدای من حیات و ممات کل کائنات به دستشه *زنده میکند و میمیراند!* اونم فوری دستور میده دو تا زندانی بیارن یکی رو آزاد میکنه یکی رو میکشه میگه منم زنده کرده و میراندم! ابراهیم دیگه سر این که چقدر این ادعا مضحک بود باهاش بحث نمیکنه چون اگر میفهمید خودش میفهمید دیگه حرف بعدی رو طوری میزنه که دیگه جای مغلطه نباشه میگه خدای من هرروز خورشید را از مشرق به طلوع می آورد تو اگر میتوانی امروز از مغرب بیاور خب طبیعیه که نمیتونه اما چرا خورشید؟ یه جور تحقیر تفکرشون هم بود که خورشید که خدای شماست هم به فرمان خدای منه و شما دخل و تصرفی در رفتارش ندارید تو اگر فرزند خدای خورشید بودی باید اینکار ازت برمی اومد و میتونستی مسیر حرکتش رو تغییر بدی! نمرود هم دیگه بحث نمیکنه سر ضرب حکمش رو میده میگه یه معرکه بزرگ از آتش درست کنید و این کافر رو بسوزونید! ماهها مردم بخاطر تبرک جستن به این عمل مقدس انتقام گرفتن از دشمن خدایان چوب جمع میکردن و به اون محوطه اعدام می آوردن یعنی کامل مردم رو آماده کرد و تماما همه جا خبرش پیچید بعد هم اول آتیش رو بپا کردن و بعد ابراهیم رو با منجنیق داخلش انداختن بس که آتیش بزرگ بود! حالا چرا این معرکه ی بزرگ رو ترتیب میده؟ میخواد آبرویی که از آئینشون رفته برگرده و برتری خدای خودشون برخدای ابراهیم رو خیلی واضح نشون بده چون اقوام قدیم هیچ خدایی رو انکار نمیکردن فقط میگفتن خدای ما قوی تره! خلاصه نیتشون این بود که خدا هم جوری این میتینگ سیاسی فرهنگی شون رو نابود کرد که واقعا قابل تصور نبود تهدید رو به فرصت تبدیل کرد خبرش مثل بمب پیچید اون آتش با اون حجم وسیع خاموش شد و ابراهیم زنده موند اونا میخواستن با این هیبت ابراهیم رو بسوزونن که قدرت خدایانشون رو به نمایش بگذارن که چطور از دشمنشون انتقام گرفتن! خدا هم هیبتشون رو خاکستر کرد و با یه اتفاق خارق العاده جون پیامبرش رو نجات داد در حالی که اینکار با روش های ساده تر هم میسر بود قطعا ولی گفتم، این روش خداست معجزه از جایی که فکرش رو نمیکنی دقیقا از نقطه ی قوتت بهت ضربه میزنه که ثابت کنه تمام قدرتت پیش قدرتش هیچه میخواد هیمنه ساختگی کفر رو در نظر مردم بشکنه برای کمک به هدایتشون
بعد از این اتفاق خب نمرود و کل سیستم اعتقادیش خورد شده بود میخواست عجز خدای ابراهیم رو در سوختنش به نمایش بزاره خودش خاکستر شده بود! باید یه کار خیلی خاصی انجام میداد که اون افتضاح رو بپوشونه بخاطر همین تصمیم میگیره حمله کنه به درخت حیات طبق همون افسانه اساطیری که گفتم فکر میکردن خدا تو آسمونه و اون درخت هم توی عرشه و شیشه عمرشه که اگر انسان فتحش کنه کار خدا تمومه گفت میخوام برم بالا با خدای ابراهیم بجنگم بکشمش پایین حالا روشی که داشت چی بود؟ برج خیلی بلندی ساخته بود گفت براش یه سبد بزرگ حصیری ببافن و به دو سه تا عقاب وصلش کنن که از بالای اون برج پروازی بره تا برسه به ملکوت یه تیر کمونم داشت با خودش برد که خدا رو بکشه! هیچ درکی از خدا نداشتن همه چیز رو با همون خطکش مناسبات انسانی خودشون اندازه میگرفتن فکر میکرد اگر از ابرا رد بشه میرسه به ملکوت خدا و شکستش میده و دیگه تمام! اون روزی که بنا بود بره رفت بالای برج ایستاد اون ظرف پرنده ای که براش حاضر کرده بودن رو هم از بیرون با طناب مهار کشیدن بالا و باید میرفت سوار میشد از لبه برج که بپره! حالا احتمالا موقع سوار شدن از شدت شکوه خودش هیجان زده میشه یه نفس عمیقی میکشه و یه مگسی اون دور و بر بوده با هوا میکشه داخل بینیش! مگسه حرکت میکنه اینم گیج میشه سرش رو تکون میده بجای اینکه سوار بشه میفته از بالای برج پایین! با کاردک میان از رو زمین جمعش میکنن میخواست با بزرگترین پرنده بره خدا رو پایین بکشه خدا با کوچیکرترین پرنده ی عالم کشیدش پایین خدا خیلی خوب با کسایی که ادعای خدایی دارن کل کل میکنه! مثل بزرگ کردن موسی تو خونه ی فرعون! اونهمه بچه رو کشت فقط یکی رو نکشت که همونی بود که باید میکشت! تازه خودش بزرگش کرد تو خونه خودش با خرج خودش خدا اینجوریه دیگه باهاش بازی کنی باهات بازی میکنه خلاصه نمرود میمیره ولی ابراهیم اونجا نمیمونه میره از اون شهر با همسرش ساره میرن کنعان یعنی از عراق میرن فلسطین اونجا اعلام رسالت میکنه بین قبایل بیابان نشین اونا حرفش رو قبول میکنن و موندگار میشه اونجا زندگی میکنن منتها ساره باردار نمیشه بخاطر همین خودش پیشنهاد میده که بیا با کنیزم ازدواج کن که به عنوان پیغمبر بی نسل نمونی ابراهیم هم با هاجر ازدواج میکنه و اسماعیل به دنیا میاد اینجا خدا دستوری داره میفرماید هاجر و ابراهیم رو ببر به سرزمین حجاز! ابراهیم هم همینکارو میکنه اما دستور بعدی عجیب تره وقتی میرسن به اونجا دستور خدا اینه؛ زن و بچه ت رو اینجا بذار و برو تو بیابون خالی مثل کف دست نه شهری نه آدمیزادی نه حتی دار و درخت و چشمه ای! _خب این چه دستوریه اینکه با عقل جور درنمیاد یعنی خدا هر دستور غیر عقلانی ای داد بنده ها باید عمل کنن؟! _آره اصلا هیچ آدمی نباید سر خود همچین تصمیمی که خلاف عقله بگیره آدم باید همیشه با فرمون عقل جلوبره ولی نه کسی که به وحی متصله! کلام خدا عقلاتیت بیشتری داره یا پیام مغز من و تو؟! شاید ما حکمت عقلانیتش رو درک نمیکنیم مثل همین اتفاق مگه بد شد برای هاجر و اسماعیل؟ ابراهیم به خداش اعتماد و اعتقاد داره میدونه خداوند همواره بهترین صلاحش رو برای بنده مطیعش در نظر میگیره و هیچ جا بدون توجه و نگاه خدا امن نیست و هیچ جا با وجود نگاه خدا ناامن نخواهد بود *همین بس که خدا نگهدار انسان باشد* دیگه بیشتر از این چی میخوای؟ وقتی خدا مستقیم میگه بسپرشون به من و برو ابراهیم بگه نه خدایا تو نمیتونی من خودم باید مراقبشون باشم؟ درک ما از خدا همینه فرق من و تو با ابراهیم همینه چرا گفتم بنده خاص خدا بود حتی بین پیامبران هم متمایز بود خدا هم هر وقت حکم عجیب و غریب میکنه میخواد کار مهمی بکنه تاریخ هم گواهی داد که خدا بهترین نگهدار هاجر و اسماعیل بود و بهترین تدبیر رو براشون انجام داد یه چشمه ی زیر زمینی بر اثر حیات هاجر و اسماعیل اونجا سر باز کرد و حولش یک شهر شکل گرفت مکه! چون لازم بود اون شهری اونجا پدید بیاد جزئی از برنامه خدا برای آینده ی زمین بود و اسماعیل و هاجر هم شدن ابزار تحقق این برنامه که در نگاه اعتقادی افتخار بزرگی محسوب میشه هاجر بخاطر همون سختی چند ساعته ای که کشید شد الگوی یکی از مهمترین مناسک حج جهان اسلام هر سال دو میلیون نفر آدم توی مثل حاجر ۷ بار طول صفا و مروه رو طی میکنن تا زحمت این مادر پاس داشته بشه! ببین چه شکوهی بهش میده
بخاطر اینکه برای رضای خدا و اجرای حکم خدا چند ساعتی هول تشنگی بچه اش رو کشید و دنبال آب گشت اونقدر سعی و تلاش این مادر برای خدا ارزش داره که شمرده! میگه شمام باید دقیق ۷ بار برید و بیاید که خوب حالش رو درک کنید! تازه بچه چیزیش نشد با معجزه چشمه سیرابش کرد زمزم... که تا همین امروز هم هست و تنها دلیل شکل گیری شهر مکه با اون همه خشکی و کوه فقط همون یه چشمه ست که وجودش تو دل بیابون به لحاظ جئوگرافی جالب توجهه! یعنی خیلی طبیعی نیست حالا سالها میگذره تقریبا ۱۴ سال و ابراهیم خبری از زن و بچه ش نداره و دستوری هم داده نمیشه در این باره عجب صبری بعد کلی حسرت یه بچه خدا بهت بده بعد دو سال که به شیرینی افتاد بگه ببر بذارش تو بیابون چون من واسه اون بیابون برنامه دارم! واقعا هر کسی میتونه پیغمبر باشه؟ هر کسی میتونه از اولیا الهی و مطیع بی چون و چرا و ابزار انجام اوامر خدا باشه؟ خدا در نسل انسان اینطور بنده ها رو میدید که کل بشریت رو خلق کرد که با اراده و کامل بندگی میکنن و واقعا هم زیباست شیطان از پس یه سجده برنیومد! ولی خودش رو عابد میدونست و معتقد بود بهش ظلم شده اما پیامبران و اولیای صالح خدا تمام زندگی و علایقشون رو در راه خدا و به عشق خدا خرج میکنن و باز هم فروتن ترینن میگن ما هیچ کاری برای خدا نکردیم!! و نتونستیم حق بندگی ش رو بجا بیاریم عشق واقعی اینه مقام انسان کامل اینه! بگذریم بعد از ۱۴ سال یک شب توی خواب بهش گفته میشه که حالا باید برگردی و زن و بچه ت رو ببینی خدا چند سال دورش کرد بعد گفت حالا بیا ببین چقدر خوب نگهشون داشتم! دورشون شهر درست کردم! دیدی به من اعتماد کردی ضرر نکردی! البته که ابراهیم در این قضیه شکی نداره این برای ثبت در تاریخه برای ماهاست در واقع خلاصه ابراهیم راه میفته و وقتی میرسه می‌بینه اونجا یه سری قبیله ساکن شدن! طبیعتا خیلی هم خوشحاله که دوباره همسر و پسرش رو میبینه ولی توی همون سفر بهش وحی میشه که باید پسرت رو قربانی کنی! _آخه این چه آزمونیه هیچ عقلی توش نیست عین ظلمه تو که گفتی خدا مخالف ظلمه مخالف قربانی کردن انسانه این که دقیقا شد همون! دیگه ظلمی بالاتر از اینکه به پدری بگی بچه ت رو سر ببر؟ و اون پدر چطور قبول میکنه! _اگر سر میبرید حرف تو درست بود بنا نبود اصلا این اتفاق بیفته اتفاقا این ماجرا طعنه به ماجرای قربانی کردن انسان میزنه خدا اسماعیل رو تا قربانگاه می آره و بعد رها میکنه که این خبر رو بسازه و تا ابد به همه بگه من که خداتونم ازتون نمیخوام بچه هاتون رو قربانی کنید این خواست من نیست اون کس دیگه ایه که اینو از شما میخواد چون این رو به خدا نسبت دادن خدا از خودش رفع اتهام کرد! میخواد این سنت غلط رو بشکنه که این سناریو رو میچینه میگه مگه شما نمیخواید برای خشنودی خدا هدیه بیارید و قربانی کنید نیازی به انسان نیست حیوانات رو قربانی کنید تا برای اطعام و کمک مورد مورد استفاده قرار بگیره _به هر حال قصد قربانی کردن انسان رو داشته یا نداشته که تو میگی نداشته، اینکه انتظار داشته ابراهیم این کار رو قبول کنه و اینکه اونهم قبول کرده خیلی بی رحمانه است _اینکه ابراهیم چرا قبول میکنه رو گفتم چون به خداش اعتماد داره میدونه خداش هرگز راضی به ظلم نمیشه و مطمئنه هر چی که بخواد عین عدله به تجربه اینو فهمیده! مثل همین قضیه ی آوردنشون به مکه که نتیجه ش رو دید اینکه خدا چرا از ابراهیم توقع داره هم بخاطر همین فهم و شناختیه که در ابراهیم نسبت به خدا به وجود اومده قطعا خدا هیچ وقت از من و تو چنین توقعی نمیکنه! به هر حال چیزی که واضحه اینه که آدمی قربانی نشد تو این ماجرا اینم بگم که تورات میگه قربانی اسحاقه و قرآن میگه اسماعیله اما شواهد با تاریخی اصلا جور درنمی آد که اسحاق باشه!* اصلا اسحاق اونموقع هنوز بدنیا نیومده بود یعنی یک سال بعد از ماجرای قربانی تازه خداوند وعده اسحاق رو به عنوان یک معجزه به ابراهیم میده در حالی که هردوشون هم ابراهیم و هم ساره پیر شدن کاملا و بعد نبوت از شاخه ی اسحاق ادامه پیدا میکنه یعقوب و یوسف و بقیه پیامبران بنی اسرائیل _مگه نبوت سلطنته که موروثی باشه؟ تو که میگفتی شایسته سالاریه! _نبوت در ذریه حضرت ابراهیمه چون توی دعا کردن زرنگ بود قشنگ دعا میکرد گفت خدایا ذریه من رو از صالحان قرار بده بقیه ابناء بشر که اینو نخواستن این زرنگی ابراهیم بود خدا هم به عوض اینهمه امتحان سخت این دعاش رو پذیرفت ارزون نبود اصلا وگرنه پیامبری مورثی نیست و شایسته ی صالحانه به هر کسی هم نمیرسه و انتخاب میشن توی همین ذریه ابراهیم هم کلی آدم جهنمی داریم اتفاقا بدترین مردم جهان و بهترین مردم جهان هر دو از نسل ابراهیم هستن اینطور هم نیست که کسی فرزند حضرت ابراهیم به لحاظ ژنتیکی نباشه نتونه آدم خوب و خاصی باشه فرزند ابراهیم
یعنی کسی که تفکرش رو قبول داره و برعکس کسی بچه ابراهیمم باشه ولی منحرف، خدا لعنتش میکنه و نژادش کمکی بهش نمیکنه در انجیل هست که حضرت عیسی خطاب به سران یهود میگه انقدر به فرزند ابراهیم بودنتون افتخار نکنید خداوند قادر است از این درختان برای ابراهیم ذریه پدید آورد! خب این یعنی این عامل به تنهایی تضمین هیچ چیز نیست و مایه فخر هم نیست ملاک عمل انسانه هر کس عملش به ابراهیم شبیه باشه فرزند ابراهیمه شباهت این درختها به مکتب ابراهیم از شما بیشتره! حالا این آیه میفرماید ابراهیم بعد از اینکه از اون ماجرای قربانی سربلند بیرون اومد خداوند بهش فرمود ابراهیم مبارکت باشه امام شدی! ظاهرا امامت مقامیه که بالاتر از پیغمبریه چون اینجا سالها از پیامبری حضرت ابراهیم میگذره حالا این چه مقامیه؟ همون مقامیه که اگر کسی بهش رسید گفتم الگو میشه حضرت ابراهیم و پیامبر ما به این جایگاه رسیده بودن ولی باقی پیامبرا فقط پیامبر بودن توی تورات هم به این جایگاه اشاره شده فرق قائل میشه بین مقام ناوی(نبی) و ناصی(امام)* بعدا دقیق تر براتون توضیح میدم... آیه 137 هم به یکی از سنتهای الهی اشاره میکنه اصولا خدا امتی که باهاش عهد میبندن رو از شر قدرت خارجی یعنی کفر محافظت میکنه کفر دربرابر امت الهی هیچ کاری از دستش برنمیاد و محکوم به شکسته همونطور که فرعون با اون شوکتش حریف بنی اسرائیل نشد تنها چیزی که میتونه این انقلاب های الهی رو زمین بزنه و نقطه ی آسیب پذیریشه عامل درونیه که ما بهش میگیم نفاق چیزی که درون سیستمیه و خدا در مقابلش سکوت میکنه تا خودمون حلش کنیم یعنی آزمون رشد و بلوغ امته اینم یه سنته... خب فکر میکنم جزء اول تموم شد کتایون با بازدم نفس عمیقش گفت: چقدر طول کشید! خندیدم: نترس! من توی این جزء داستانهایی رو تعریف کردم که توی بخشهای مختلف قرآن قسمت به قسمت نقل شده جزء های بعدی انقدر طول نمیکشه! حالا با یه دمنوش بهارنارنج چطورید؟ ژانت صورتش رو جمع کرد و پرسید: چی؟! _یه نوشیدنی دم کردنی از یه گیاه خوش عطر و با خاصیت _خب اگر اینطوره که خیلی ممنون میشیم!! لبخندم عمیقتر شد و از جا بلند شدم: الان دم میذارم و میام بعد ادامه بدیم... ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓ @romanemazhabi ┗━━─━━━━⊰✾✿✾⊱━┛
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان ضحی💗 قسمت21 دمنوش رو که دم گذاشتم و نشستم نگاهی به دفترم انداختم و گفتم: خب توی جزء دوم... کتایون حدفم رو قطع کرد: آیه 155 رو ببین چرا واقعا خدا با اذیت کردن بنده هاش باید امتحانشون کنه؟ _قبلا در این باره حرف زدیم اذیتی در کار نیست خدا نمیخواد کسی رو بچزونه ماهیت امتحان با تلاش عجین شده هر کی نمره بهتری میخواد باید بیشتر تلاش کنه تو سیستم آموزشی ژاپن هر دانش آموزی قوی تر و درسخون تر باشه تمرینات سخت تری بهش میدن روش درستی هم هست چون هدف آموزش و رشده دیگه هدف خدا از خلقت رو همون روز اول گفتم رشد تعالی... پس منطقیه که به اونایی که زرنگ ترن تمریتای سختتری میده که بهتر پرورش پیدا کنن مثل برنامه بدنسازی که هرچی قویتر بشی تمرینات سنگینتر میشه ضمنا هر چی امتحان سختتری رو قبول بشی افتخارش بیشتره حیفه بعضیا همین جور الکی پاس کنن باید توانمندی هاشون متجلی بشه خدا هم مثل یه معلم دلسوز یه امتحان سختتر ازشون میگیره که وقتی قبول شد به همه بگه دیدید این خیلی بلد بود؟ هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش میدهند یعنی همین... پس آدم عاقل دنبال فرار از امتحان نیست تازه اگر احساس چالش نکنه باید بترسه بگه چرا انقدر همه چی عادی و کسل کننده میگذره چرا من امتحان نمیشم حتما عملکرد بدی داشتم که خدا دیگه تمرین درست و حسابی بهم نمیده! _ولی این یعنی فقط امتحان پاس کن و خوب سختی بکش که بری بهشت این عامل رباتیزه کردن بشره _امتحان مصیبت نیست چالشه خیلی هم هیجان انگیز و جذابه حتی مومن از امتحانش لذت هم میبره ولو ظاهرش سختی باشه به زاویه دیدت بستگی داره این همون فرمول خوشبختیه که همه دنبالشن و ایدئولوژی ما رو از بقیه مکاتب متفاوت کرده اما این تفکر ماتریالیسم که بیشتر بشر رو رباتیزه کرده! صبح تا شب همه مثل ربات کار میکنن که پول دربیارن که بعدش مثلا خوش بگذرونن ولی چون خوشی هاشون اصالت نداره بالاخره دلشونو میزنه اینهمه آمار خودکشی و افسردگی مال چیه؟ مثلا همین ژاپنیا که گفتم ساختار آموزشی خوبی دارن و خوب هم کار میکنن، ولی چون نمیدونن دقیقا برای چی انقدر زحمت میکشن یا اهداف بسیار پایینی دارن انقدر زود به پوچی میرسن و آمار خودکشی و افسردگیشون بالاست عامل رباتیزه کردن بشر اینه و باز هم تجربه بشری و آمارها اینو تایید میکنن... خب... آیه 170 هم به پذیرش دین آبا و اجدادی اشاره میکنه که هم کنایه ایه به یهود و هم به مشرکین مکه حالا یه سوال مهم قرآن این حرف رو کجا میزنه؟ جایی که خون عشیره و نژاد حرف اول رو میزنه جایی که شیخ عشیره همون خداست! چرا؟ زدن این حرف چه سودی براش داره؟ نفی نژادپرستی در دل فرهنگ عشیره ای عربی؟ تازه خطرناک هم هست! اصلا خودش چرا این رو ارزش میدونه مگه خودش هم یک عرب تربیت شده توی این فرهنگ نیست؟! جوابی نداد ادامه دادم: بگذریم جوابی ندارید قطعا... آیه 171 میفرماید خدا در روز قیامت با جهنمی ها حرف نمیزنه! بدترین عذاب جهنم به نظر من همینه ترسناک ترین تهدیده... یه دعایی داریم ما به نام دعای کمیل دعا از همون صحابی پیامبر که گفتم؛ امیرالمومنین علی بن ابی طالب که پسر عمو و داماد پیامبر هست و خلیفه چهارم مسلمین و امام اول شیعیان، از ایشون نقل شده که این دعا رو به کمیل صحابی خودش یاد میده که اینطوری با خدا مناجات کن مضامین دعا به شدت عاشقانه و زیباست عربیش که به شدت تاثیر گذاره توی بخشی از این دعا ایشون یه جمله ای داره که؛ "خدایا گیرم آتش جهنم رو طاقت آوردم؛ دوری تو رو چطور تحمل کنم؟" چون جهنم یعنی قهر خدا جایی که نگاه خدا معطوفش نیست دوری از آغوش و رافت خدا ژانت کمی گنگ لبخند زد و بعد آهسته گفت: چه تعبیر قشنگی... کمی سکوت شد و بعد کتایون به حرف اومد: _آیه 178 حکم قصاص به ازای قتله من اصلا برام این حکم جا نمی افته هر چی ام بگی میگم قصاص ظالمانه است به نظر من که در کنترل جرم و جنایت هم موفق نیست آمارا هم همینو میگه قوانین باید مبتنی بر روانشناسی انسانی باشه _چی ظالمانه است اینکه کسی که یک نفر رو کشته جونش رو گرفته باید جونش گرفته بشه؟ برابری از این بیشترم مگه داریم؟ بعدم میشه یه دلیل منطقی بگید که اعدام موجب اشاعه خشونته؟ نه ترس از عقوبت؟ مجرمی به سزای عملش میرسه چه خشونتی؟ _تو بیبینی یکی رو تنبیه میکنن حس طغیان بهت دست میده یا فروکش؟ _بستگی داره حقانیت القا شده باشه یا نه در مجموع یه بخشی از آدما اینجوری ان و یه بخشی هم اونجوری ولی در هر حال آدما عزیزتر از جونشون که ندارن پس بازدارنده ترین هم قطعا همینه نه چیز دیگه ای حالا واضحه که هیچ قانونی نمیتونه صددرصد برای همه آدما بازدارنده باشه ولی اکثریت باید لحاظ بشه دیگه همون بحث روانشناسی که گفتی کسی که از مرگ نترسه از پونزده سال حبس میخواد بترسه؟ پس چرا عملا جرم و جنایت در ممالک با قوانین اینجوری سازمان یافته تره؟
رمان های مـــذهبـــی 🕊
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان ضحی💗 قسمت21 دمنوش رو که دم گذاشتم و نشستم نگاهی به دفترم انداختم و گفتم: خب توی جزء دو
عقل میگه مرگ یعنی پایان همه چیز پس بالاترین تهدید همینه اگر قرار باشه آدم از چیزی بترسه اون همینه مگر اینکه سالم نباشه قانون برای اقلیت ها نوشته نمیشه برای اکثریت نوشته میشه آماری و موثق هم مقایسه کنیم جرم و جنایت در کشور های اسلامی نسبت به کشور های غربی بسیار بسیار کمتره میبینی که عینا این احکام باز دارندگی دارن اما در مورد رافت عمومی هم هیچ وقت نمیتونید ادعا کنید جایی در دنیا هست که مردمش بیشتر از کشور های اسلامی هم رو دوست دارن و بهم کمک میکنن پس تحلیلت اشتباهه این احکام هم بازدارنده ست و هم اگر درست اجرا بشه صدمه ای به رافت اجتماعی نمیخوره ایراد تحلیل شما اینه که متوجه نیستی این یک سیستمه که همه چیزش کنار هم مثل ساعت کار میکنه و خوبم کار میکنه تو فقط یه چرخ دنده رو گرفتی زیر ذره بین و میخوای تحلیلش کنی ضمنا مثلا اسلام اعمال شاقه در زندان رو نمیپذیره ولی شماها میپذیرید این ظالمانه ست طرف رو یه بار بکشی بهتره تا اینکه روزی صد بار بمیره! قطعا خیلی بیشتر هم باعث اشاعه خشونته کلی آدم الان تو همین زندان های آمریکا بخاطر شرایط بدشون روزی هزار بار آرزوی مرگ میکنن چند وقت پیش فیلم یه زنی اومد بیرون که توی زندان تنها زایمان کرد نه دکتری اومد بالا سرش نه هیچی آخرش نگهبان زندان اومد کمکش! کسی به اینا گیر نمیده نه حقوق بشر نه حقوق زنان نه هیچ نهاد دیگه ای اعدام میشه حکم ظالمانه که به بهانه ش جمهوری اسلامی تحریم شه ولی عربستانی که هنوز گردن میزنه چون آمریکاییه کسی باهاش کار نداره احساس کردم دمنوش دم اومده به همین خاطر بلند شدم و فنجونهایی که روی میز گذاشته بودم رو پر کردم همین که نشستم کتایون سرش رو از روی دفترش بلند کرد: آیه 183 حکم روزه است اینکار چه فایده ای داره؟ گرسنه بمون از صبح تا غروب هزارجور بیماری بگیر که مثلا اعمال عبادی انجام دادی؟ نمیشد یه عبادت سالمتر و کم زحمت تر انجام داد؟ _روزه یه فلسفه است دریایی از حکمته _ولی به بدن ضرر میرسونه! _به هیچ وجه به هیچ بدن سالمی صدمه نمیزنه برای بدن بیمار هم که اگر محرز بشه روزه برای اون بیماری ضرر داره نه تنها واجب نیس حرام هم هست گرسنگی به طور کلی اصلا برای بدن ضرر نداره اگر مراقبت تغذیه ای بین افطار و سحر درست باشه هیچ مشکلی به وجود نمی آد برعکس مفید هم هست کلی خاصیت فیزیولوژیک هم داره یه پژوهشگر ژاپنی تازگی ها برای یه پروژه تحقیقاتی نوبل پزشکی رو گرفته موضوع مقاله بررسی تاثیر فستینگ بر انهدام سلول های سرطانیه توی مقاله ش استدلال میکنه که چون سلول های سرطانی به نسبت سلول های سالم چندین برابر بیشتر قند(گلوکز) مصرف میکنن، پرخوری شرایط رشد این سلول ها رو فراهم میکنه و برعکس روزه داری مثل کاری که شیمی درمانی میکنه که به همه سلولا سم میده ولی به سرطانیا بیشتر، به همه سلول ها گرسنگی میده ولی به سلول های معیوب و سرطانی بیشتر چون اون بیشتر غذا میخوره بیشترم گرسنگی میکشه و تضعیف میشه ضمنا در شرایطی که سطح گلوکز بدن میاد پایین سیستم ایمنی بدن یه عیب یابی میکنه خودش به سلولهایی که مصرفشون زیاده حمله میکنه که ذخیره غذایی رو برای سلولهای حیاتی تر حفظ کنه و به اصطلاح هومئوستازی میکنه اما خب به غلظت شیمی درمانی نیست و صدمه به بدن نمیزنه و یه روش خیلی خوبه که دائم بدنت رو به تنظیمات کارخانه برگردونی یه چیز جالب دیگه اینکه وقتی بدن طولانی مدت گرسنه ست اولین غذایی که به بدن برسه صرف رشد و ترمیم میشه یعنی در کل روزه داری به زیبایی و جوانسازی هم کمک میکنه چون رشد توی انسان های بالغ بیشتر مربوط به سلول های پوستیه اما هدف مسلمون ها از روزه گرفتن اینه آیا؟ نه این هدف نیست این اثره این جایزه ایه که خدا توی همه اعمال عبادیش برا بنده هاش گذاشته همه اعمال عبادی کلی خاصیت فیزیولوژیک دارن اما هدف اطاعته ما میخوایم حرف خدا رو گوش کنیم هر چی که بگه چون در اثر بررسی و مطالعه و شناخت و کمک گرفتن از عقل به نقطه ی اطمینان رسیدیم که خدا عادله و همیشه صلاح ما رو میخواد و یه برنامه و هدفی از طراحی این چارچوب ها داره فلذا در جاهایی که علممون هم فعلا قد نمیده که کمم نیست(چون علم ما محدوده) اگرچه نفهمیم چرا حرفش رو گوش میدیم وگرنه مثلا تا چند سال پیش که این چیزا رو نمیدونستیم نباید روزه میگرفتیم؟! تمام حرف اینه که تو هر چیزی جای اینکه به خدا شک کنی به دانش خودت شک کنی منطقی تره چون محدود بودنش بارها بهت ثابت شده فلسفه روزه تمرین اطاعت و بندگی و همون طی مراتب رشده رابطه خدا و انسان در اعمال عبادی خیلی خیلی زیباست روزه یعنی تو یه سختی خفیفی میکشی برای خدا بعد میگی خدایا من بخاطر حرف تو (که البته حتما کلی هم منطق پشتشه) گرسنگی کشیدما! خدا هم میگه باشه تو برادریتو ثابت کردی منم برادریمو ثابت میکنم رابطه شکل گرفت! بچه ای که خوب به حرف پدرش گوش میکنه پدرش هم براش همه کار میکنه
مهمتر از همه محبتش هم نسبت بهش بیشتر میشه مخلص کلام اینه که بنده های خاص خدا فقط دنبال این محبتن محبتی که واقعا با هیچی تو دنیا قابل قیاس نیست فقط باید درک کنی و بچشی خدا البته همه رو دوست داره اما بعضیا دنبال بیشتر شدن این محبتن میخوان خدا بیشتر دوستشون داشته باشه همش در تلاشن حجم محبت بین خودشون و خدا رو افزایش بدن برای همین دوست دارن حتما خدا ازشون یه کادی بخواد و اونا براش انجام بدن! در نگاه معرفتی فلسفه تمام احکام اینه این اعمال رابطه رو شکل میده یادتونه درباره ماهیت روح و توجهش به جسم صحبت کردیم؟ روحی که در جسم حبس بشه و بیش از حد به جسم و خواسته هاش توجه کنه دریافت ادراکی خاصی نخواهد داشت اما اگر کمک کنی که روح کمتر متوجه جسم باشه میتونه یه تکون هایی بخوره روزه یه ریاضت خفیفه که توجه روح به جسم رو کاهش میده و چون این وجه کم میشه انسان در روزه حال روحانی خوبی رو تجربه میکنه خصوصا دم افطار اینا تجربه است قابل انتقال نیست برای فهمش حتما باید تجربه کنی. حس بیان شدنی نیست منتقل شدنی هم نیست هر کس یکبار با نیت قربه الی الله روزه گرفته باشه میفهمه حرف منو قبلا هم گفتم هدف از خلقت انسان اینه که به سرمنشا و مهمترین موضوع هستی توجه پیدا کنه دنبالش بگرده پیداش کنه باهاش ارتباط برقرار کنه و در نهایت درش حل بشه. هر چیزی جز بینهایت رو هدف اصلی قرار دادن تنزل دادن شان انسانیه چون روح انسان از خداست و بهش تمایل داره وقتی شما با نیت نزدیک شدن به خداوند و ارتباط برقرار کردن باهاش از طریق گوش کردن حرفش، روزه میگیری، اون خلسه ی بیحالی و سستی ناشی از گرسنگی، اون لب های خشکیده از تشنگی همش میشه رنج مقدسی که واقعا ازش لذت میبری و عاشقانه سرش با خدا معامله میکنی مثل کسی که بخاطر معشوقش یه کار سختی میکنه و بعد توقع توجه داره ازش فرهاد چرا کوه بیستون رو کند! یه کار سخت! برای اینکه توجه شیرین رو جلب کنه ژانت_فرهاد کیه؟ _قهرمان یه افسانه ایرانی که بخاطر عشقش کوه بیستون رو می کَنه! این گرسنگی و تشنگی و بی حالی هم با این زاویه دید میشه یه حس شیرین که نوید نگاه خدا رو بهت میده و این خیلی زیباست خصوصا خود ماه رمضان که هم تاثیر جوی مغناطیسی و هم خاصیت معنوی خاصی داره جامعه اسلامی در ماه رمضان عبادت اجتماعی داره همه هم رو میبینن که در حال عبادتن چهره هایی که اثر گرسنگی درش نمایانه همه مثل هم میشن! و این خیلی جذابه حس معنوی در جامعه جاری میشه و همه واقعا مهربون ترن اینم آماری بگم که در کشورهای اسلامی توی ماه رمضان آمار جرم و جنایت به شدت کاهش پیدا میکنه ضمنا روزه کمک میکنه مثل یه مشق یا یه تمرین که همه امت معنای گرسنگی رو درک کنن و حداقل یه تجربه ای ازش داشته باشن با نفس عمیقی که کشیدم ژانت به حرف اومد: ببین آیه 186 میگه بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را یعنی هر چی از خدا بخوایم بهمون میده؟ کتایون پوزخندی زد: آره حتما رو به ژانت جواب دادم: اگر شرایط استجابت دعا فراهم باشه چرا که نه کتایون عصبی حرفم رو قطع کرد: همین جملات گیج کننده و گول زننده تونه که اعصاب آدم رو خورد میکنه اولش میگه دعا کنید تا اجابت کنم بعد میگه شرط و شروط داره مثل کلکایی که تو بازار واسه جذب مشتری میزنن آخرش هم هر دعایی برآورده نشد با خیال راحت میگید حتما شرایطش فراهم نبوده اینجوری کسی که دعا میکنه هم هیچ وقت به برآورده شدن دعاش امید نداره دعا مال یه سری آدم ضعیف که از پس برآورده کردن آرزوهاشون برنمی آن و خودشون رو گول میزنن انگار از دعاهای اجابت نشده ش دل پری داشت! گفتم: _برآورده شدن همه ی دعاهای همه ی مردم روی کره زمین بدون هیچ پیش شرطی به نظر خودت در فضای ماده چند درصد امکان داره؟ ممکنه بعضی دعا ها با هم در تضاد باشن اصلا خب اینجا اولویت بندی معنا پیدا میکنه باز برای بار چندم باید یاد آوری کنم که دنیا قانون داره و خدا خودش قانون گذاره پس طبیعتا از قوانین عدول نمیکنه که اعتبارشون ساقط بشه وگرنه اصلا چرا این سازوکار رو خلق کرد میتونست همینطوری دیمی و دستی کار کنه تمام زیبایی این خلقت به این نظم و سیستماتیک بودنشه توی این فضاست که چالش شکل میگیره ما به این دنیا اومدیم برای قرار گرفتن درون فضای همین چالش ها اما در مورد دعا، پس با فرض این مطلب مجموعه ای از شرایط لازمه تا یه دعا به اجابت برسه یکیش شرایط دعا کننده ست دعا کننده ای که خدا رو به خدایی قبول نداره که نمیتونه انتظار داشته باشه دعاش اجابت بشه کتایون_این چه حرفیه خب معلومه کسی که دعا میکنه قطعا خدا رو باور داره دیگه کافر که دعا نمیکنه. _آخه ایمان سه تا مرحله داره هر سه تا رو باید پاس کنی تا بشه بهت گفت مومن ایمان زبانی، قلبی و عملی بعضیا فقط اولی رو دارن یا نهایتا دومی رو ولی مهمترینش اون سومیه