eitaa logo
رمان های مـــذهبـــی 🕊
3.7هزار دنبال‌کننده
243 عکس
61 ویدیو
4 فایل
اینجا زیبا و بی گناه بخونید🤗 رمان های بارگزاری شده را در لینک زیر مشاهده کنید https://eitaa.com/romanemazhabi/1636 ناشناسمون🔰 https://daigo.ir/secret/5526871498 کانال گفتگو محورمون https://eitaa.com/joinchat/2873033431Cfb54e48f63
مشاهده در ایتا
دانلود
از آدم میپرسه چرا اینکارو کردی مگه نگفتم از میوه ی این درختا نخور؟ آدم چی جواب میده؟ عذر بدتر از گناه میگه خدایا این زن که قرین من ساختی مرا فریب داد حالا خدا هم قبول میکنه این عذر بچه گانه رو! به حوا میگه حالا که اینکارو کردی درد زایمان رو میدم بهت! لابد تا قبلش بنا بوده سزارین کنه! به مارم میگه حالا که اینکارو کردی پاهاتو ازت میگیرم تا ابد با شکم روی زمین بخزی! آدم رو هم اصلا جریمه نمیکنه! بعد درخت دوم که درخت حیات بود رو از اونجا برمی داره میبره میذاره تو ملکوت خودش توی یه دالان خاص یه سری مامور خاص میذاره محافظ این درخت با شمشیر برق آسا(همون رعد و برق) که انسان دیگه دستش بهش نرسه چون این الان تنها مزیت خدا بر انسانه و باید مراقبت کنه ازش که مغلوب نشه حالا این تدابیر امنیتی که انجام دادی از اول نمیتونستی انجام بدی که انسان به دانش هم دست پیدا نکنه؟ حالا انسان که میوه رو خورد آگاه شد چرا همونموقع تا خدا هنوز برا قدم زدن نیومده میوه درخت حیات رو نخورد؟! اینکه واضحه این داستان مضحک تماما انسان ساخته و با عقل سلیم کاملا مغایره رو کاری ندارم... به هدفی که پشت ساخت این داستانه کار دارم در این نگاه آدم میاد روی زمین با یک هدف. فتح درخت حیات و رسیدن به جاودانگی و مقام در این فلسفه خدا رسما دشمنه دشمنی که باید شکستش بدی و جاش رو بگیری و نابودش کنی! درخت دانش رو که به دست آوردی حالا نوبت درخت حیاته... همون سِفر پیدایشِ تورات میگه انسان ها توی بابل داشتن متحد میشدن علیه خدا که برن این درخت حیات رو بگیرن بین خودشون میگفتن درسته خدا یه مزیت داره نسبت به ما انسان ها ولی ما هم یه مزیت داریم ما زیادیم! اگر درخت حیات رو فتح کنیم دیگه کار خدا تمومه میکشیمش پایین ملکوتش رو تصرف میکنیم میشیم خدا... فقط باید باشیم این اتحاد مزیت ماست نباید از دستش بدیم توی همون بین النهرین یه برجی هم داشتن میساختن که مثلا برن بالا برسن به ملکوت که همون صائقه های آتشین بهشون خورد کارشون متوقف شد! بعد خدا گفت برم پایین ببینم مثل اینکه اینا دارن علیه من توطئه میکنن باید یه فکری به حالشون بکنم! باید زبانشون رو تغییر بدم که دیگه حرف همدیگه رو نفهمن جنگ و دعوا بشه متحد نشن این هدف رو فراموش کنن! تفرقه بینداز حکومت کن! ظاهرا این اول شعار خدا بوده بعدا بریتانیا قرض گرفته ازش! علی ای حال خدا رو زمین بین آدما فتنه انداخت که این هدف از یادشون بره و اینا کماکان دارن تلاش میکنن که متحد بشن و به اون هدف برسن... بعدا کامل میگم که تلاششون شامل چه کارهایی میشه! ولی شما به این نکته دقت کنید؛ خدایی که عامل دشمنیه! توقع داری این خدا رو بپرستن؟ حالا تعریف قرآن از ماجرای خلقت چیه؟ تو همین آیات و جاهای دیگه قرآن میبینید که؛ منطق قرآن میگه خدا انسان رو بر اثر بیکاری خلق نکرد. تمام کائنات رو با هدف خلق کرد. _چه هدفی؟ _رشد! به وجود آوردن یک فضای خاص که همه مخلوقات پتانسیل ها و ظرفیت های وجودی شون رو متبلور کنن و کنار هم در آرامش خدا رو پیدا کنن و عبادتش کنن و رشد کنن خدا علم رو همون ابتدا به انسان داد اصلا خدا دوست داره انسان آگاهی کسب کنه و رشد کنه هدف تربیت و پرورش و پالایش انسانه که قطعا با آگاهی میسر میشه *علم الانسان ما لم یعلم* من خودم بهت علم دادم! و درنهایت جایزه ی استفاده ی درست از این نعمت عقل و آگاهی هم جاودانگی در بهشته... من خودم اینها رو بهت میدم تو فقط مسیر رشدت رو درست طی کن امتحانت رو خوب بده و نمره قبولی بگیر جایزه ش دیگه با من خدا بخلی به بنده هاش نداره اصلا بر اساس محبتش به مخلوقات دنیا رو خلق کرده مثل هنرمندی که به اثر هنری خودش عاشقه!ما هنر دست خدا هستیم خدا از دیدن ما لذت میبره... این خدا پرستیدن داره خدایی که بنا نداره ما رو از چیزی محروم کنه اصلا خلق کرده که غرق نعمت کنه مشکلی هم نداره اونقدر بزرگه که دلیلی نداره نبخشه نامحدوده مجموعه نامتناهیه نه کم میاره و با کسری مواجه میشه نه خطری تهدیدش میکنه چون خدایی فقط و فقط مال خودشه چیزی شبیه انسان نیست که انسان رقیبش باشه اصلا این مقایسه خنده داره اگر انسان عظمت خدا رو درک میکرد خودش از این مقایسه بی معنی شرمنده میشد چطور خالق و مخلوق در قیاس با هم قرار بگیرن ؟ اگر انسان خیال کنه روزی میتونه به مقام خدایی دست پیدا کنه زهی خیال باطل خدا وجودیه در منطق قرآن که حتی وصفش در خیال نمی گنجه چه برسه خودش. خدایی که کلام در وصفش به بی وزنی میفته به نظر من که فقط این خدا لایق پرستیدنه قدرت مطلق، مهربانی و خیرخواهی بی نهایت و اقتدار بی نظیر. وگرنه یکی مثل خودت رو بپرستی که چی بشه! قبلا هم گفتم خدا یه وجه ذات داره و یه وجه صفات. وجه ذاتش همون چیز غیر قابل تصور بی نهایته که اونا درکی ازش ندارن خیال میکنن وجود خدا هم مثل انسانه وگرنه درک میکردن که
هیچ وقت نمیتونن خودشون رو با خدا مقایسه کنن چه برسه رقابت! و وجه صفاتش که از این وجه انسان باید سعی کنه به شناخت برسه و شباهت و قرابت پیدا کنه چون این صفات همه در وجود انسان هم هست چون روح خدا در انسان دمیده شده تمام این صفات رو داره و میپسنده! فقط باید سعی کنه این صفات رو هر چه بیشتر رشد بده و متبلور کنه مسیر تربیت و پرورشش همینه کتایون و ژانت هر دو هم زمان گفتن : خب... و بعد هر دو سکوت کردن... کتایون اشاره کرد: اول تو بگو ژانت هم پرسید: منظور تو از اینا کیه از کیا حرف میزنی قبلا هم سوال کردم ولی جواب ندادی _قبلا هم گفتم میگم یکم صبر کن این بحث تموم شه حتما کامل منظورم رو توضیح میدم تو بگو کتایون کتایون_ خب این روحی که گفتی چیه! یه مفهوم کاملا انتزاعی. این روح الان کجاست ما چرا نمیتونیم درکش کنیم تمام رفتارها و عواطف انسانی با فیزیکال بدن انسان و سلول هاش و هورمون هاش قابل توجیهه هیچ نیازی به وجود روح نیست! _ اولا طبیعیه که روح دیده نشه روح غلظت و تراکمی نداره که دیده بشه مثل انرژی که دیده نمیشه ثانیا روح چون جسمیت نداره ذی مکان و محدود به لحاظ فضایی و زمانی نیست مثل طول موج ها که نمیتونی بگی اینجای اتاق هست اونجای اتاق نیست تمام فضا رو در برمیگیره و پوشش میده طبعا سرعت بالایی هم داره من نمیتونم کیفیت دقیق روح رو برات توضیح بدم همینقدر میدونم که از این جنسه نه از جنس ماده حالا وضعیت روح ما نسبت به جسم مون چطوریه؟ روح که ذی مکان نیست چطور در این کالبد انسانی حضور پیدا میکنه؟ خب طبیعتا روح تو جسم به لحاظ فضایی حبس نمیشه که جاش رو توی بدن بهت نشون بدم اینجا قلبه اینجا کبده اینجا هم روحه نه! روح به عنوان یک شعور به اجسام توجه پیدا میکنه روح ذی مکان نیست که بگیم درون جسمه یا بیرون جسم روح به لحاظ فضایی آزاده ولی به جسم توجه داره بهتر بگم روی جسم متمرکزه و امورش رو رتق و فتق میکنه حالا این روح به هر جسمی هم نمیتونه متمرکز بشه باید یه حداقل امکاناتی داشته باشه گوشی ساده آنتن اینترنت چه تو اتاق باشه چه نباشه دریافتش نمیکنه باید حتما گوشی هوشمند باشه جسم انسان به لحاظ اندازه مغز و توان فکری و همه چیز به یه حدی رسید که این روح بتونه متوجهش بشه وگرنه مثلا روح تو میمون نمیتونه حلول کنه اینم که تمام عواطف و رفتارها با هورمون ها و اینا قابل توجیهه واضحه ما یک جسم حیوانی و زمینی داریم طبیعتا امیال ما ناشی از غریزه است و منشا جسمی داره طبیعتا پردازش اطلاعات و حافظه ی ما بوسیله مغز صورت میگیره حیوانات هم مغزشون دستور میده غذا بخورن صدا تولید کنن و... ولی احساسات و ادراک و تمایلات و روحیات دو دسته اند جسمانی و روحانی معرفت و محبت عمیق و تعقل مربوط به بعد روحانی انسانه همه حیوانات میتونن صدا تولید کنن و با کد گذاری حرف بزنن حالا انسان ها یکم پیشرفته تر واژه اختراع کردن ولی این عقله که کنترل میکنه شما کجا چی بگی صلاحدید داشته باشی مهندسی رفتار داشته باشی این چیزیه که حیوانات ندارن کاملا هم قابل تشخیصه وجود روح مثلا در مقوله خواب خوابها دو دسته ان یا منشا روانی دارن یا روحی بخش عمده خوابها تخلیه روانی جسم هستن منشاشون وقایع و مشغولیت های روزانه ی ماست ولی بخشی از خواب ها که معمولا هر انسانی تجربه شون میکنه حالا بعضیا بیشتر و بعضی ها کمتر، رویای صادقه است که توش نشانه هایی از حقیقت موجوده خیلی پیش اومده آدمها در خواب دریافت هایی داشتن که بعدها اثبات شده یا مکانهایی رو درک کردن که قبلا ندیدن و.. علتش هم اینه که روح تو که متوجه جسمته وقتی جسم در خوابه آزادی عمل بیشتری پیدا میکنه چون کانون توجهاتش فعلا غیر فعاله به چیزهای دیگری در عالم توجه میکنه میره عوالم دیگه سرک میکشه یا نشونه دیگه وجود روح تله پاتی هاست که بیشتر در مادر نسبت به فرزند دیده میشه مثلا مادرا اینطوری ان خیلی هاشون بچه هاشون بلایی سرشون بیاد دلشوره میگیرن. میدونی چرا؟ چون ماه ها جسم بچه درون جسم مادر بوده و روح مادر به هر دوی اینها توجه پیدا کرده و بعد از بدنیا اومدن هم مادر با اون محبت و توجهی که به بچه داره اون حساسیت روحی رو حفظ کرده پس بچه که بلایی سرش میاد چون روح اون رو درک کرده و خبر داره جسم هم مکدر میشه بدون اینکه علت رو درک کنه چون رابطه جسم و روح دوطرفه است دیگه یا مثلا، توی ایران چند وقت پیش یه گزارش گرفتن از یه مادر و دختری که مادر به هر چی فکر کنه دختر میتونه همون رو درک و بیان کنه کلی تست ازشون گرفتن مثلا مادر و دختر رو تو دو تا اتاق مجزا قرار دادن به مادر یه عددی رو میگفتن اون مینوشت دختر همونو میگفت. این جز با این دلیل قابل توجیه نیست که روح این دختر به مادرش متوجهه * یا مثلا دیدی بعضی وقتا تو آینه به خودت نگاه میکنی احساس غریبگی میکنی؟ اینم یکی از دلایل وجود روحه اون لحظه لحظه ایه که روح غالبه و میگه من واقعا اینم؟ فقط همین؟!
چون واقعا فقط همین نیست جسم برای روح مثل یک دست لباسه که بهش امکان ظهور مادی و زندگی در این شرایط رو میده برای همین تعجب میکنه! برعکسش وقیتیه که تازه از خواب بلند میشی هنوز روح درست و حسابی تمرکزش رو بازیابی نکرده و به خوی حیوانی خودت نزدیک تری هم بی حوصله ای هم گیجی هم پرخاشگری و... اصلا یه چیز مهمتر جسم با ویژگی ها و محدودیت هایی که داره کمال گرایی و ثبات طلبی رو از کجا میاره؟ به این تاحالا فکر کردی؟ ما توی همه ویژگی های جسمی مون سیری پذیری داریم مثلا تا یه حدی می تونیم غذا بخوریم بالاخره سیر میشیم ولی تو ویژگی های روحی و خلقی اینطور نیستیم هرچقدرم محبت از مادرمون دریافت کنیم نمیگیم بسه دیگه یا هرچقدرم به لحاظ موقعیت اجتماعی رشد کنیم نمیگبم دیگه کافیه کمال گراییم ذاتا با وجودی که جسممون در رشد محدودیت داره به نظر من این مهمترین دلیل اثبات وجود روحه... ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓ @romanemazhabi ┗━━─━━━━⊰✾✿✾⊱━┛
الحمدلله... برای سلامتی ادمین عزیزمون هم صلوات بفرستید و دعاکنید 🪴 و واقعا از ایشون ممنونم که مسئولیت تحقیقات درمورد‌رمان ها و...روی دوش ایشونه... واقعا محبت و لطف دارن 😍💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه کمی حرف‌بزن‌علی نمیره... حرف رفتن نزن علی میمیره.. کلمینی زهرا جان😭
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان_ضحی💗 قسمت15 حالا برگردیم به ماجرای خلقت از منظر قرآن؛ قبل از اینکه موجودات به صورت های قانونمند خلق بشن ارواح آزاد و ذراتی رها بودن؛ تا اینکه خداوند یک منشور رو رونمایی کرد و به همه گفت قصد دارم خلقتی ایجاد کنم و نعمت وجود عطا کنم که یک فرصت امتحانه برای رشد اما قوانین خاص خودش رو داره متناسب هر صورتی که باشید هر کس بخواد میتونه انتخاب کنه که خلقت پیدا کنه و در این به تعبیر من نمایشنامه بازی کنه و حتی نقشش رو هم خودش انتخاب میکنه و هر کس هم نخواست اجباری نیست ولی هر نقشی که میپذیرید قانون خاص خودش رو داره که باید بپذیرید و رعایت کنید هدف خلقت رو بیان میکنه: رشد و عبادت ممزوج با محبت... صورت ها یا نقش ها رو هم عرضه میکنه؛ جماد و نبات و حیوان و ملَک و جن و انسان... هر کدوم شرایط متفاوتی دارن و درصد ریسک متفاوت که قبلا درباره ش گفتم بحث اختیار و امکانات و ارزشمندی... و یک عهد خاص که همه باید قبول کنن تا خلق بشن... _چه عهدی؟ _عهد همون تلاش برای تحقق هدفه یعنی طی مراتب رشد و کمال "منتها فقط از یک مسیر خاص این میسره که روح این عهد الهیه و آخر بحث میگم چیه" به هر حال عمده ذرات به طمع خلق شدن و بهره مندی از مواهبش به این عهد بله گفتن و یه نقش هم انتخاب کردن و خلق شدن و حالا بناست ثابت کنیم کی بر سر اون عهد هست و صادقه و عملکرد درستی از خودش نشون میده و از مواهبی که در اختیارش گذاشته شده به درستی استفاده میکنه و به اون چیزی که باید تبدیلش میکنه کتایون پوزخندی زد: _پس چرا من چیزی یادم نمیاد _نبایدم یادت بیاد اگر یادت بیاد که دیگه امتحانی صورت نمیگیره... پنهان شدن و پیدا کردن... قبلا که گفتم _خب وقتی یادم نمیاد چطور باور کنم و ایمان بیارم این چه توقعیه که خدا داره از بنده هاش _تو اصلا بنا نیست با شنیدن این داستان ایمان بیاری خدا بهت عقل داده و برای فهم دین کلی دلیل عقلانی قرار داده که به موقعش بررسی میکنیم من اینو گفتم که بدونی چه اتفاقی افتاده و گوشه ذهنت داشته باشی برای درک بهتر وقایعی که توضیح میدم این عالم ذر تموم میشه و هیچ مخلوقی هم به اون رو یاد نمیاره و جهان و موجودات با همون چینش مد نظر خلق میشن و در جای خودشون قرار میگیرن ملکوت خدا مملو از فرشتگانه که عبادتش میکنن و مطیع دستوراتش هستن تا اینکه خداوند تصمیمش رو مبنی بر خلق موجودی به نام انسان در جمع شون علنی میکنه میفرماید میخوام این موجود رو با این ویژگی ها خلق کنم! فرشته ها چه واکنشی نشون میدن؟ اولین جمله ای که میگن اینه؛ خدایا میخوای موجودی خلق کنی که روی زمین خون بریزه؟ ما که عبادتت میکنیم چه نیازی به مخلوق مختار داری! خداوند در جواب می فرمایند: *من چیزی میدانم که شما نمیدانید* یعنی از آفرینش انسان هدفی محقق میشه و من در نظر دارم که شما درکی ازش ندارید انسان رو خلق میکنه و از روح خودش در اون میدمه... انسان رو خلق میکنه و برای اینکه ثابت کنه خلقت انسان کار اشتباهی نیست و هدفی درش هست آدم رو که عقل و آگاهی داره میاره در میان فرشتگان بعد یه سوال سخت میپرسه خواهشا خودتون جزء به جزء با کتاب مقدس مقایسه کنید دیگه اون از دستش در رفته بود نادم و پشیمان! این خدا محکم وایستاده که نه من اشتباه نمیکنم پشیمونم نمیشم به امکان و درصد خطای مخلوقم هم واقفم اما با محاسبه سود و زیان خلقش کردم درسته بیشترشون از اختیارشون سوء استفاده میکنن اما اگر یه انسان با اختیارش اطاعت کنه چی میشه! عالی ترین مرتبه قرب به خدا رخ میده و کمالات متجلی میشه خدا با خلقت انسان میخواد این مرتبه رو تجلی بده و زیبایی خلقت رو تمام کنه فرشتگان چون اطاعت محض هستن از این جنس فعالیت ها بهشون واگذار میشه یعنی کارهایی که صددرصد باید انجام بشه در کائنات بهشون واگذار میشه اما انسان اینطور نیست هم امکان رشد و سقوطش بالاست هم امکان تخطی داره پس کارهایی در خلقت به انسان واگذار میشه که کمال خلقته نه حداقل ها و واجبات عمومی خلقت که خدا برای بروز این کمالات منتظر رشد انسانها میمونه... برای اینکه پتانسیل مثبت انسان رو به همه ثابت کنه یه سوال سخت میپرسه همین آیات میگن خدا ازشون اسامی خاصی رو پرسید نه خود اسامی حقیقت و روح اسامی رو جواب فرشته ها این بود: *خدایا پاک و منزهی تو ما علمی جز آنچه به ما داده ای نداریم!* فرشته ها مثل سیستم هر چی روشون نصب شده باشه جواب میدن امکان کسب علم جدید ندارن. بعد خدا از آدم (ع) سوال میکنه و اون جواب میده. میگه دیدید گفتم من یه چیزی میدونم که شما نمیدونید من یه چیزی خلق کردم علامه است دانلود سرخوده خودش میگرده جواب رو پیدا میکنه! خیلی هم جذابه واقعا بیخود به خودش نمیگه *فتبارک الله احسن الخالقین* ژانت_چی؟؟ _قرآن میگه خدا وقتی انسان رو آفرید به خودش تبریک گفت! از شدت خاص بودن انسان و شوق خودش به این مخلوق جدید! بلا تشبیه مثل حس تو وقتی
رمان های مـــذهبـــی 🕊
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان_ضحی💗 قسمت15 حالا برگردیم به ماجرای خلقت از منظر قرآن؛ قبل از اینکه موجودات به صورت ه
یه تابلوی خیلی خوب میکشی مقایسه کنید با تورات که خدا از خلق آدم پشیمون و درمونده در به در دنبال راه چاره واسه رفع و رجوع کردنش! اصلا قابل مقایسه هستن؟ حالا که این مخلوق جدید نسبت به بقیه انقدر مزیت داره خدا دستور میده حالا همگی به این مخلوق من سجده کنید در بین فرشتگان یه موجود متفاوت حضور داره که فرشته نیست از جنس جنیانه ولی بخاطر عبادات فراوانی که کرده به عرش خدا راه پیدا کرده و مقربه ابلیس... همه فرشتگان بعد از اومدن دستور سجده میکنن بجز همین ابلیس وقتی خدا علت رو ازش میپرسه میگه * من از عنصر آتشم و اون از عنصر خاک* چون جن ها انریژیک هستن از جنس حرارتن من نژاد برترم نمیتونم به این سجده کنم! نژاد پرست بود... خدا هم گفت برو بیرون تو دیگه صلاحیت حضور در این مکان مقدس رو نداری و از درگاه من رانده شدی _خب تو همین قصه هم اشکال هست این موجودی که ترسیم میکنی یعنی ابلیس اینهمه عبادت میکنه و بعد بخاطر آدم اخراج میشه خب این عادلانه است؟ _بخاطر آدم؟ اشتباه نکن بخاطر آدم نبود بخاطر نافرمانی خودش اخراج شد چون مغرور و متکبر بود برای خودش در کنار خدا حق خدایی قائل بود که دستور خدا رو رد کرد و به فتوای خودش عمل کرد اونهمه سال عبادت به درد لای جرز دیوار میخوره وقتی نتونسته تکبر و خود پرستی این موجود رو از بین ببره توی این عبادت کی رو میپرستیده خدا رو؟ پس چرا اینجا نمیتونه اطاعت کنه؟ عبادت و نماز تمرین اطاعته برای یه همچین روزی که بتونی امر خدا رو اطاعت کنی اگر تمرینش به درد بخور بود جواب میداد اون عبادات خود به خود هبطه چون باید دید با چه پیشینه فکری عبادت میکرده این اعتقادات و باور ها هستن که به اعمال و عبادات ضریب میدن این ضریب عباداتش صفر بوده چون باورش به خدا مشرکانه بوده این نفهمیده خدا اشتباه نمیکنه! مهمه با چه باوری عبادت میکنی ابلیس یا همون شیطان عبد نبود. فقط عابد بود خوب دولا راست میشد. معرفت الله نداشت خدا رو نشناخته بود پس کی رو میپرستید اینهمه سال! خودش رو عبادتش برای این بود که ترفیع بگیره خودش مهم و توچشم باشه عبادتش برای رضای خدا نبود. اصلا میدونی درد اصلی شیطان چی بود؟ حسود بود حسادت کرد به جایگاه انسان گفت چرا انسان باید اون بهترین بنده خدا باشه چرا ماها نه! باقیش بهانه بود صلاح خدا رو باور نکرد نفهمید تمایزها حاصل تفاوت پتانسیل هاست شایسته سالاریه خدا به کسی ظلم نمیکنه انسان شایسته ی این رشد بود چون ریسک بزرگتری رو پذیرفت و با امکانات کمتر پا به عرصه وجود گذاشت کار شیطان یه نافرمانی ساده نبود گاهی اوقات یه رفتار دنیایی حرف پشتشه مفاهیم دیپلماتیک زیادی رو یدک میکشه! شیطان هم اگر عدالت و ارحم الراحمینی خدا رو پذیرفته بود که این نافرمانی رو نمیکرد اصلا به شناخت از خدا نرسیده بود از اونهمه عبادت چه عبادتی... از روز اول این تکبر حسادت و کفر توی دلش بوده از ابتدا هیچگاه ایمان حقیقی رو درک نکرده. قرآن دراین باره زیبا میفرماید *کان من الکافرین* این از اولشم کافر بود فقط اینجا در این لحظه و با این واکنش دست اعتقادش رو شد درونیاتش آشکار شد حالا آیا خدا به ضمیر مخلوقات آگاه نیست نمیدونه این تو باطنش چی میگذره؟ پس چرا اجازه میده بیاد وارد عرش بشه این سنت خداست که سالها سکوت میکنه تحمل میکنه تا امتحانی شکل بگیره و مخلوقات اونچه درون خودشون پنهان کردن رو آشکار کنن و ظرفیت هاشون رو بروز بدن چون قصاص قبل از جنایت که نمیشه کرد. این عدالت خداست تازه خدا برای همین بهونه ش هم دلیل میاره میگه میدونم جسم تو از جسم انسان امکانات بیشتری داره رقیقه انرژیکه این سنگین و مادیه ولی حسن انسان به جسمش نیست من از روح خودم درش دمیدم شما به روحش که روح منه سجده میکنید بازم قبول نمیکنه بهونه بعدی رو میاره فقط میخواد اینکارو نکنه! میگه خدایا اینکه من به غیر تو سجده کنم شرکه! خداوند میفرماید من دارم بهت میگم یعنی من خودم نمیفهمم چی شرکه چی نیست من دارم میگم چون تو داری حرف من رو گوش میکنی در واقع این سجده به منه اصلا اینجا دیگه انسان موضوعیت نداره این امتحان توئه تو اصلا انسان رو نبین امر من رو ببین گوش میدی یا نه؟! میگه نه. بعد تازه پررو پررو برمیگرده به خدا پیشنهادم میده. میگه بذار این سجده رو نکنم بجاش هزاران سال عبادتت کنم خداوند متعال میفرماید "انی ارید ان اعبد من حیث ارید لا من حیث ترید" من میخواهم آنگونه که خودم میخواهم عبادت شوم نه آنگونه که تو میخواهی" میخوای منو عبادت کنی روش پیشنهاد میکنی خودتو مسخره کردی؟ اگر من رو میخوای بپرستی من میگم چجوری بپرستی تو میخوای من رو عبادت کنی ولی اونجوری که خودت دلت میخواد! خدا با اون عظمت باید بایسته یک عبد و مخلوق ساخته دست خودش براش مصداق عبادت تعیین کنه؟ یعنی خودش متوجه نیست؟ اتفاقا از طراحی این شکل هدفی داره. اینجا اولین امتحان هستی شکل گرفت و شیطان شکست خورد چون مغرور
رمان های مـــذهبـــی 🕊
یه تابلوی خیلی خوب میکشی مقایسه کنید با تورات که خدا از خلق آدم پشیمون و درمونده در به در دنبال راه
و متکبر بود صفات بد رو اگر از بین نبری اگر چه پنهان کنی بالاخره یه جا توی یه چالش بروز میکنن و زمینت میزنن... رانده شد ولی قبل از رفتن یه درخواست از خدا داشت گفت خدایا تو منو به وسیله ی انسان آزمودی و گمراه کردی اجازه بده من هم وسیله ی آزمون انسان باشم خدا قبول میکنه نه بخاطر اینکه ابلیس حقی به گردن خدا داره واضحه که نداره بخاطر اینکه انسان هم آزمونش رو پاس کنه گفتم این دنیا تماما ورطه ی آزمونه پس نه ابلیس و نه هیچ مخلوق دیگری با شرارت هاش خدا رو عاجز نمیکنه بلکه اونها هم جزئی از این پازل هستن و نسبت به هم آزموده میشن چالش شکل میگیره برای اینکه هر کس درونیات و ظرفیتهای خودش رو کامل متبلور کنه و نتیجه ش رو ببینه همه مختارن که خوب باشن یا بد ولی طبیعتا باید در یک چالشی قرار بگیرن تا این خوبی و بدی بروز و ظهور پیدا کنه دیگه اگر چالشی نباشه که همه خوبن! حالا که خدا قبول کرده شیطان قسم میخوره که همه انسان ها رو گمراه میکنم و تمام تلاشم رو میکنم که بهت ثابت کنم انسان لیاقت محبت تو رو نداشت. و خدا چه جوابی میده؟ با اقتدار کامل جواب میده *تو و هر کس از تو پیروی کند به عزت و جلالم سوگند جهنم را از همه شما پر خواهم کرد* میگه فکر نکن با نافرمانی من رو عاجز میکنی یا با شریک جرم کردن انسان میتونی قصر در بری فکر نکن چون انسان اشرف مخلوقات منه دیگه نمیتونم مجازاتش کنم برای من فرقی نمیکنه کی باشه و چی باشه عدالت من فراتر از همه چیز عمل میکنه کسی که مرتکب جرم میشه باید پاسخش رو بگیره هر کی که میخواد باشه حالا برو مشغول شو تمام توانت رو هم بکار بگیر هر چی میتونی تلفات بگیر ولی بینشون هستن کسایی که حتی نتونی بهشون نزدیک بشی! اونم تا همین الان مشغوله دیگه! اما بعد از خلقت آدم و حوا چه اتفاقی می افته؟ آدم و حوا هر دو و ذی شعورن خدا هم اونها رو در یک باغ بهشتی سکنا میده و بهشون میگه شما از تمام ثمرات این باغ و همه مواهبش استفاده کنید ولی به اون شجره نزدیک نشید _اینکه شد همون داستان _تعریفش فرق داره اولا حرفی از خوردن میوه نیست میگه به اون شجره نزدیک نشید! نمیگه از میوه ش نخورید میگه لاتقربا، نزدیک نشید حالا اینکه این شجره دقیقا چیه رو بعدا توضیح میدم مهم اینه که درخت دانش نیست چون آگاهی رو که از اول به آدم داده ثانیا این شجره وجودش اونجا توجیه داره کاملا آگاهانه ست این شجره وسیله و ابتلای آدم و حوا برای سنجش میزان اطاعت و ولایت پذیریه خدا عادله همونطور که از شیطان این آزمون رو گرفت از انسان هم میگیره در کل خدا دو تا جمله به آدم و حوا میگه یک به این شجره نزدیک نشید دو شیطان دشمن آشکار شماست و بعد در صحنه امتحان تنهاشون میگذاره و سکوت میکنه به رسم همیشه تا انتخاب صورت بگیره... اینجاست که شیطان وارد عمل میشه و اولین توطئه رو میکنه خب حالا اینجا یه معما از تورات رمزگشایی میشه چون قرآن میگه اون کسی که میاد داخل بهشت آدم و حوا و وسوسه شون میکنه که نافرمانی کنن شیطانه حالا معلوم میشه این جناب "مار" در تورات کی میتونه باشه وگرنه آخه مار میتونه آدمو راهنمایی کنه چکار کن چکار نکن؟ خیلی استادانه اسم شیطان از کتاب مقدس حذف شده و با مار جایگزین شده. حالا اینکه چرا رو میگم براتون خلاصه شیطان می آد شروع میکنه با اینا حرف زدن میگه *دوست دارید راهنماییتون کنم که چطور ملَک یعنی فرشته بشید؟* خب خیلی عجیبه چون همه فرشتگان به آدم سجده کردن چرا آدم باید طمع کنه به جایگاه فرشتگان وقتی خودش مقام بالاتری داره؟ الا اینکه در این جمله، ملَک استعاره باشه به جزئی از ملک یعنی یک صفت خاص از فرشتگان که در انسان نیست و براش مهمه که داشته باشه و اون چیه؟ انسان ها دائم در حال نوسان بین خوب و بد هستن و میزان فضائل و رذائلشون بالا پایین میشه ولی فرشته ها همیشه کامل ان شیطان گفت میخواید یه راهنمایی بهتون بکنم انسان کامل بشید؟ طمع بزرگ انسان همینه انسان وقتی به کمال خودش برسه سعادتمند میشه و در آغوش خدا قرار میگیره و به جاودانگی میرسه خب پیشنهاد وسوسه کننده ای بوده میگن راهنمایی کن ببینیم اونم میگه ایناها همین شجره! _اصلا ماهیت این درخت چیه که آزمون انسانه چرا نباید بهش نزدیک بشه _شجره همیشه درخت مادی نیست درباره ماهیتش هم بعدا مفصل بحث میکنیم حالا وقتی به آدم و حوا گفت راهش اینه اونا فوری گارد گرفتن گفتن عدلی دست گذاشتی رو همون چیزی که خدا منع کرده خدا راست میگفت تو دشمن مایی برو پی کارت اما شیطان که ناامید نشد نشست زیر پاشون اونقدر قسم خورد که حرفش رو باور کردن جالبه قرآن میگه هر دوی آنان را فریفت حرفی از مقصر بودن حوا به میون نمیاد اصلا... وقتی آدم و حوا اون ترک اولا رو انجام دادن اینطوری نبود که تازه بفهمن عریانن اینا از اولش هم شعور داشتن بلکه عریان شدن یعنی اولین جریمه ی ترک اولا شون گرفتن پوشش بهشتی شون بود برای اینکه
رمان های مـــذهبـــی 🕊
و متکبر بود صفات بد رو اگر از بین نبری اگر چه پنهان کنی بالاخره یه جا توی یه چالش بروز میکنن و زمینت
زشتی کارشون براشون مجسم بشه ببین خدا تا لحظه انتخاب ساکته ولی بلافاصله بعد از وقوع جرم واکنش نشون میده یعنی طبعا ناظره میبینه و واکنش نشون میده اینطوری نیس که اصلا متوجه نباشه چه خبره تازه بیاد برا قدم زدن تو باغ و بفهمه چی به چیه. احاطه کامل! میبینی تعریف قرآن و تورات از قدرت و ماهیت خدا چقدر متفاوته؟ یه مسلمان که با نگاه قرآن بزرگ شده و اون عظمت و هیبت و قدرت بی نهایت خدا توی ذهنش نشسته وقتی تورات میخونه اصلا گیج میشه میگه خدای اینا چرا اینجوریه! تعریف ما از خدا یه چیز دیگه ست... کاملا متفاوت! حالا شمایی که میفرمایید پیامبر ما قرآن رو با اقتباس از تورات نوشته بگو ببینم این چه مدل کپی زدنه که منطق کلی کتاب، نگاهش، روایتش، همه چیزش فرق میکنه؟ همون داستان رو یکبار دیگه تعریف کرده ولی کاملا متفاوت! در واقع از دروغ هایی که بهش نسبت دادن اعلام برائت کرده بگذریم... حالا بعد از اون ترک اولا برخورد خدا با کار آدم و حوا چیه؟ باز هم مثل همیشه فرصت توضیح رو میده با اینکه بی نیازه ناظره خودش. و توانا به دادن هر نوع عقوبتی میپرسه: چرا حرفش رو گوش کردید مگه نگفتم او دشمن آشکار شماست؟ اون اصلا از شما متنفره قسم خورده همتونو گمراه کنه آدم چه جوابی میده؟ میگه خدایا من نمیدونستم اینجا میشه قسم دروغ خورد! دقیقا ضربه رو از خوش خیالی و عدم اگاهی خورد چون دشمن شناسی بلد نبود حالا تنبیه چیه؟ شما با نسلتون برید روی زمین وارد زندگی در عالم ماده میشید مورد آزمایش قرار میگیرید رشد میکنید بعضیا هم متاسفانه سقوط میکنن اونم خودشون انتخاب میکنن و در نهایت دوباره به سمت من برمیگردید و درباره این فرصت پاسخگو خواهید بود آدم و حوا به زمین میان و حیات بشر روی زمین آغاز میشه حالا اینکه بعد از حیات بشر روی زمین چه اتفاقی میفته و منطق این روایات عجیب کتاب مقدس چیه و "اینایی" که ژانت میپرسه کیا هستن رو الان عرض میکنم خدمتتون فقط یکم پیش مقدمه نیاز داره؛ هدفم قصه گفتن نیست نمیخوام وقتتونو پر کنم هر چیزی که میگم در توضیح دقیق ریشه های ایدئولوژیک نقطه عطفه یعنی پیش زمینه ایه برای اینکه وقتی روی اون موضوع اصلی مون بحث میکنیم حرفایی که میزنم درست درک بشه خب... بعد از اینکه انسان روی زمین اومد چه اتفاقی افتاد؟ در طول تاریخ خدایان مختلفی در بین مردم پرستیده میشدن الهه های مختلفی بودن، اجرام و اجسام مختلفی بودن، حالا مثلا معروف ترینش همینی که تو مثال زدی خورشید! خورشید در همه ی تمدن ها پرستیده شده. در تمدن مصر خدای "را" بوده، در ایران "میترا" بوده در یونان "هلن" بوده خلاصه همه جا بوده کتایون_خب این طبیعیه در همه جای کره زمین بزرگترین و موثر ترین چیزی که مردم در اطراف خودشون میدیدن همین خورشید بوده... ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓ @romanemazhabi ┗━━─━━━━⊰✾✿✾⊱━┛
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان_ضحی💗 قسمت16 _درسته این دلیل در اقناع بشر برای پرستش خورشید موثره اما در کافی بودنش شکه با توجه به اون جامعیتی که داره ضمنا نکات جالبی در موضوعِ پرستش خورشید هست مثلا وقتی شواهد و به جا مانده های تاریخی رو بررسی میکنی می بینی تمثال هایی که همه تمدن ها برای خدای خورشید ساختن نشانه های مشابهی با هم داره* یا مثلا این خدای خورشید همه جای دنیا دستورات مشابهی به پیروانش میداده... _منظورت چیه؟ _عجله نکن کامل توضیح میدم بین تمام تمدن ها پیشگامترین تمدن در پرستش خدایان به صورت تمدنی و چارچوب منده. مصر یک مکتب فکری رو حول این مسئله پایه گذاری میکنه یه دکترین ارائه میده. احتمالا اسمش رو شنیده باشید. کابالا... یک سیستم فکری اعتقادی با محوریت کهانت و معبد که مبتنی بر جادو و سحره اصلا برای همینم معجزه ی حضرت موسی از این جنسه برای اینکه مردم مصر توی فرهنگشون این چیزا رو زیاد دیدن و براشون جذابیت داره اصلا اونا مردم رو با همین چیزا جذب کردن ضد حمله ی خدا هم باید از همین نوع باشه منتها بهترینش که رو دست همشون بلند بشه اگرم دقت کنی در متون دینی وقتی موسی معجزه میکنه اولین چیزی که بهش میگن چیه؟ میگن این سحره. یعنی کاملا آشنایی داشتن بعدم میگه بیا با ساحران معبد مسابقه بده! واضحه که این سیستمشون بوده روال همیشگیشون بوده! در مجموع مصر یک تمدن بزرگه که تمام مشخصه های تمدنی خاص خودش رو داره؛ مناسبات اقتصادی خودش، معماری خاص خودش که ساعتها میشه راجع بهش حرف زد اون اهرام و آبلیسک ها با اون حجم و اندازه که با اون ابزار اندک و بدون هیچ ماشینی میساختن و هنوزم برای محققا سواله و حولش بررسی میکنن که اینا دقیقا چطوری ساخته شده، مناسبات اجتماعی و تعاملات انسانی خودش، ساختار نظامی خودش و... سایر مظاهر تمدنی که مهمترینش همون فرهنگ و دین خاص خودشه همون کابالا تو این مکتب اعتقادات خاصی داشتن خدایان زیادی داشتن خدایانشون رو تجسد زمینی هم میدادن در صورت انسان و حیوانات فرض میکردن مثلا از خدایان دیگه شون آپیس به شکل گاوه یا خدای دیگه شون که صورت گربه داره واضحه که هیچ بشری اونقدر نادان نیست که بگه این گاو یا این گربه ها مارو آفریدن بلکه اعتقادشون اینه که اون خدا میتونه در اون موجود حلول کنه برای همینم تمثالشون رو به اون شکل میساختن و اون موجودات هم مقدس و مورد احترام بودن یا مثلا میگفتن فراعنه فرزندان خدا و نمایندگان خدا روی زمینن و مقام نیمه خدایی دارن... افسانه های اساطیری زیادی هم در عقبه باور های فکریشون داشتن مثلا در ماجرای خدای خورشید یک افسانه اساطیری جالب دارن؛ خدای خورشید "را" چهار فرزند داره؛ آیسیس اسیریس نفتیس و ست اینا که دو تا دختر و دو تا پسرن دو به دو ازدواج میکنن و رقابت بر سر جانشینی و دریافت ارث خدایی بینشون وجود داره در نهایت زوجِ آیسیس و اسیریس وارث این میراث میشن و اسیریس میشه خدای خورشید اما نفتیس نسبت به این موضوع حسادت داره و مترصد فرصتیه که یه بلایی سر اسیریس بیاره و در یک فرصت مناسب همین کارم میکنه... بدن اسیریس رو 14 تکه میکنه و هر تکه رو یه جای زمین میگذاره که دیگه به هم نرسن چون به اعتقاد اینا خدایان بازسازی میشن! یعنی اگر این تکه ها به هم بچسبه اون خدا دوباره زنده میشه حالا به هر حال اینکار رو میکنه و بعد یه مدت که از ناپدید شدنش میگذره آیسیس میفهمه موضوع از چه قراره و میره میگرده دنبال شوهرش همه ی تکه های بدن اسیریس بجز یک تکه یعنی 13 تکه رو پیدا میکنه و بهم میچسبونه و اسیریس زنده میشه و بعد از مدتی صاحب فرزند میشن فرزندشون هروس خدای خورشید بعدیه و سرش قوش مانند یا تمثال شاهینه منتها نکته اینجاست که دقیقا اون تکه از بدن اسیریس که پیدا نشد همون اندام باروری بوده... یعنی زنی باردار شد بدون تماس با مردی میگن روحی در آیسیس حلول کرد و این فرزند زاده شد بعدش اسیریس میره به غرب و میشه خدای دنیای مردگان و براساس همین باور اساطیری مصری ها اهرام ثلاثه که محل دفن فراعنه، همون خدایان روی زمین، هست رو با در نظر گرفتن سه ستاره ی روی کمر صورت فلکی شکارچی میسازن صورت فلکی شکارچی نماد اسیریس و سه ستاره ی روی کمرش به نشانه مردانگی یعنی همون جایی که محل دفن خدایانه محل حلول خدای دنیای غرب اسیریس هم هست چون اینا اعتقاد دارن که خدایان در آسمان ها هستن و در ستارگان زندگی میکنن... پس از این درگاه خدا در اهرام حلول میکنه. ببین چقدر فلسفه منده رفتارها و تناسب مظاهر تمدنی با هم، معماری با ایدئولوژی... برا همین بود که گفتم همه چیز تمدنش مال خودشه و با هم در تناسبن! خندیدم: حالا جدای از داستان توان این خدایان رو ببینید یکیشونو که تیکه تیکه میکنن یکی هم که اصلا خبر نداره تازه کلی سرچ میکنه میفهمه چی به چیه بعدم باید بره دنبالش بگرده و آخرشم یه تیکه رو پیدا نمیکنه و..
رمان های مـــذهبـــی 🕊
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان_ضحی💗 قسمت16 _درسته این دلیل در اقناع بشر برای پرستش خورشید موثره اما در کافی بودنش شک
قوم یهود تمام داستانهای تورات رو با فرهنگ و باور مصری ممزوج کرد... چون کابالا رو دوست داشت وارد دین خودش کرد و شاکله کتاب مقدس و یهودیت رو با کابالا شکل داد و از اون صورت الهی خارج کرد. مثالش هم همون ماجرای خلقت که تعریف کردم البته از این مثال ها فراوانه! کمی احساس لرز میکردم... بلند شدم تا دمنوشی دم بگذارم همونطور که چای ساز رو برای جوش اومدن آب روشن میکردم ادامه دادم: حالا به نظرتون چرا؟ برگردیم به همون شخصیتی که توی قرآن دشمن بشریته ولی با منطق تورات دوست انسانها و کمک حالشون برای رسیدن به هدفشونه! شیطان... اگر یادتون باشه تو ماجرای خلقت گفتم شیطان سوگند خورده بود همه انسانها رو گمراه کنه برای گمراه کردن همه آدمها وسوسه تک به تک که جواب نمیده آدما زیادن زحمتش زیاده اثرش کم بهترین کار چیه؟ طراحی یک و مکتب که همه انسانها رو درون خودش جا بده و حل کنه و یکجا با هم ببره جهنم! شیطان در واقع اینو گفت؛ گفت خدایا کاری میکنم انسان نه تنها به تو سجده نکنه و کافر بشه بلکه به من سجده کنه! و من رو بپرسته و همین الگو رو روی زمین برای انسانها پیاده کرد پشت میز نشستم و دستهام رو روی بازو هام کشیدم که کمی گرم بشم: پشت تمام مکاتب غیر الهی و خدایان متعدد باستانی یک چهره و یک شخصیت پنهان شده و اون روح تمام بت ها... کسی که بت پرستی، الهه پرستی و چند خدایی رو روی زمین سنت کرد شیطانه کسی که در قالب بت ها خودش رو برای پرستش در مقابل خدا عرضه کرد شیطانه خدای خورشید همون شیطانه یادته گفتم هر جای دنیا تمثال خدای خورشید رو ساختن المان های مشابهی داشت* یادته گفتم دستورات یکسانی به پیروانش میداد؟ که الان میگم چه دستوراتی دلیلش این بود که پشت همشون یک نفر قرار داشت مکتب فکری کابالا مکتب پرستش شیطانه قدرت ساحران و کاهنان معبد ارتباط با شیطانه شیاطین رقیق هستن و از جنس حرارت و انرژی بنا براین قدرت های ماوراء الطبیعه ای دارن که برای انسان که جرمی و سنگینه و اون امکانات رو نداره جذابه انسانهای مجنون قدرتی که همیشه دوست داشتن روی زمین خدایی کنن رو شیطان زیر علمش جمع کرد و براشون مکتب فکری تشکیل داد تا باهاش تمام آدمهای عادی رو مدیریت کنن... و اون آدمهای خاص با شیاطین ارتباط داشتن یه قدرت های ابتدائی ای هم داشتن که در مقایسه با قدرت خدا هیچه ولی چون راحت به دست میاد یه عده میرن دنبالش و براشون جذابیت داره کابالا مکتب جوندار و اصلی شیطانه که توش ۳۳ مرتبه برای رسیدن به مقام خدایی ذکر میشه که این ۳۳ مرتبه در یک انسان جمع شده* از کتر یا تاج پادشاهی شروع میشه و تا ملخوت یا همون ملکوت خدا ادامه داره یعنی آخرین قله ای که باید فتح کنن ملکوت خداست! همون جایی که درخت حیات نگهداری میشه! پس قرار شیطان با اون انسان های قدرت طلب این شد که اون بهشون قدرت بده و اونا در عوض بپرستنش و مردم رو در باطن به پرستشش در بیارن پس هر آن چیزی که از اسطوره های خدایان در هر جای دنیا میشنوید همون شیطانه خدای خورشید اسیریس همون شیطانه هروس همون شیطانه آپیس همون شیطانه بعل همون شیطانه حالا این مکتب فکری وارد دین یهودیت شده یادتونه گفتم یهود بعد از موسی تورات رو کابالیزه کرد نشانه هاش رو هم تو ماجرای خلقت نشون دادم که چطور شیطان تطهیر و تقدیس شد عده خاصی از قوم موسی رفتن سراغ ارتباط با شیاطین و گرفتن قدرت و به مرور دینشون رو دچار تحریفات جدی کردن و کتاب مقدس رو به این روزی انداختن که میبینید! حالا آموزه های شیطان در این مکاتب برای پیروانش چیه؟! همون چیزایی که در بت پرستی میبینیم تو طول تاریخ اما یکی از این دستورات خیلی خاص و متفاوته در تمام مکاتب غیر الهی و بت پرستانه یک سنت وجود داره و اون کردن انسانه! اینطور برای مردم جا انداخته بودن که شما باید بابت هر پدیده طبیعی عجیبی قربانی کنید اونم انسان! زلزله می اومد آدم قربانی میکردن سیل می اومد خورشید گرفتگی میشد هر چیزی اصلا میگفتن خدایان غضب کردن باید خون بریزید تا بلا دفع بشه اگر اون بلا رفع میشد که میگفتن دیدید قربانی کردید خدایان بلا رو از بین بردن اگرم نمیشد میگفتن قربانی قبول نشده کم بوده دوباره! چقدر انسانهای بیگناه اینجوری کشته شدن بیشتر هم بچه چون میگفتن خون پاک بریزید! بیشتر بچه هاشون رو قربانی میکردن به روشهای مختلف یه جاهایی سر میبریدن یه جاهایی زنده زنده توی آتیش مینداختن خورشید پرستای برخی نواحی که خیلی خجسته بودن هر بار که خورشید غروب میکرد میگفتن خدا غضب کرده نعمت نورش رو از ما دریغ کرده باید قربانی بدیم تا صبح دوباره طلوع کنه و واقعا فکر میکردن اگر قربانی نکنن دیگه خورشید درنمی آد! "حالا سوالی که من دارم اینه که آیا ممکنه یه فکری همینجوری بیاد بین مردم و مثل صلاح کشتار جمعی از انسانها کشته بگیره؟ این فکر مال کیه و از این کار چه نفعی میبره؟! "
اگر فرض کنیم صرفا یه عده کاهن پشت تفکر بت پرستی هستن خب از این کار چه سودی میبرن میگفتن برای دفع بلا به معبد کمک کنید منطقی تر بود که! مردم بچه هاشون رو بکشن آخه چه سودی به حال کاهنان داره؟! این چه خدای و مرموزیه که به دنبال قربانی گرفتن از انسانه! کاهنان گفتن این دستور خدایانه و خدایان هم گفتم یعنی کی! اما شیطان از اینکار چه سودی میبره؟ خب معلومه شیطان دشمن انسان هاست این کارش هم یه تیر و دو نشونه هم آبروی آدم رو پیش خدا میبره و اونو از امکاناتی که خدا براش درنظر گرفته محروم میکنه هم به زعم خودش از خدا انتقام میگیره طبیعیه که ابلیس آرزوش فرصت سوزی از انسان ها و گرفتن تلفاته ضمن اینکه این خونریزی ها باعث قصاوت قلب و گمراهی مردم میشه اولین جمله فرشته ها در مواجهه با انسان در قرآن چی بود؟ "این انسان میخواد خون به ناحق بریزه" خدا هم که تنها حساسیتش چیه؟ ظلم بدترین ظلم هم خونریزی به ناحقه جمعی و جامعه ای که خون به ناحق برزمین بریزه اونم ساختار مند به عنوان سنت! ملعون و مغضوب خدا خواهد بود اتفاقا نقشه خیلی تمیزیه راحت آدما رو میندازه تو چرخه فنا... واقعا هم جای تاسف داره که چرا یکی از اینا از خودش نپرسید چرا خدای ما از ما میخواد بچه هامون رو بکشیم آخه از اینکار چه سودی میبره؟! دیگه من به جزئیات مراسم قربانی تمدن ها اشاره ای نمیکنم چون هم وقت نیست هم واقعا ناراحت کننده است فقط انقدری بگم که تاکید بر این بود که خون پاک ریخته بشه حتی المقدور بچه! دقیقا شیطان روی بدترین و خبیث ترین وجه وجودی پیروانش دست میگذاره و همونو متبلور میکنه طوری که قانع بشن بچه های کوچیک و معصوم خودشون رو زنده زنده بسوزونن! وگرنه چه منطقی داره یه نفر سر خود به یه همچین نتیجه ای برسه اگر به فطرتش هم رجوع میکرد میفهمید نباید اینکارو بکنه یه نکته هم اینجا در می آد؛ بطور مثال تمدن مصر رو ببینید با اون همه دبدبه و کبکبه فقط مظاهرش رشد کرده کاری برای آگاهی بخشی و تعالی انسان نمیکنه انسانیت درونش به قهقرا میره همه تمدن های غیر الهی با مردم همین کار رو میکنن جهل سازمان یافته پدید میارن چه جهلی بدتر از سنت ذبح و سوزاندن بچه ها و انسانهای بیگناه! کنار سنت قربانی سنت تقدیم کردن نسل و نطفه شون به شیطانه توی همون مراسم مثلا نیایش بت ها که وحشتناک ترین نیایش ممکنه بعد از اعطای قربانی مراسم ارگی(زنای دسته جمعی) انجام میدادن و اون نطفه حرام و بچه حرام زاده رو تقدیم خدای خودشون یعنی ابلیس میکردن! بلند شدم و استکان های آماده رو با دمنوش پر کردم: حالا برخورد خدا با این سیر قهقرایی بشریت چیه؟ روش عمل خدا فرستادن پیامبر و تلاش برای تشکیل تمدن الهی بر زمین برای رهایی مردم از جهل تمدن کفره تا ساختار درست نداشته باشی که نمیتونی با ساختار غلط مواجه بشی میخوای مردم رو از اون ساختار خارج کنی کجا ببری؟! _ولی به نظر من منطق پیامبری با عدالت در تضاده چرا باید فقط یک نفر با خدا در ارتباط باشه و بقیه نتونن با خدا ارتباط بگیرن این چه عدالتیه چرا باید یک نفر برتر از بقیه باشه؟ ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓ @romanemazhabi ┗━━─━━━━⊰✾✿✾⊱━┛
قاتلان شهید آرمان علی وردی به قصاص محکوم شدند... پ.ن.)قصاص کمشونه این وحوش روانی باید زجر کش بشن باید جوری نفسشون‌ گرفته بشه که هیچکس تاحالا گرفته نشده. باید جوری عذاب بکشن که ....
گریه کنید مادر ما بیگناه بود گریه کنید مادر ما پا به ماه بود 💔...
+فاطمه... _جانم؟ +جان علی نرو...😭
دیدن بغض علی در غم زهرا سخت است...😭
خیبر شکن باشی و پهلوی یارت بشکند ، حرف کمی نیست !
+ علی !! _ جانم؟ + فکر کن‌ اصلا فاطمه‌ نداشتی ...
🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان_ضحی💗 قسمت17 سینی محتوی استکان های دمنوش رو روی میز گذاشتم و همونطور که مینشستم با دست بفرما زدم: _اولا همه با خدا ارتباط دارن ولی درک خدا به لحاظ شهودی برای همه مردم ممکن نیست و اینهم چیزیه که مربوط به اعمال خودشونه ارتباط با عوالم غیر مادی یک سری ابزار شهودی میخواد یک کیفیت خاص میخواد همه مردم به سبب گناه ها و عدم مراقبت امکان این اتصال رو ندارن همه میتونن با خدا حرف بزنن و عبادتش کنن اما همه نمیتونن مستقیم پاسخ خدا رو درک کنن برای همین خدا وقتی میخواد با مردم صحبت کنه یک واسطه ی انسانی قرار میده... کسی که هم مردم حرفش رو بفهمن و هم اون بتونه خدا رو درک کنه یعنی باید آدم پاکی باشه قاعدتا یعنی در واقع پیامبر یه حلقه ی واسط بین خدا و بنده هاشه که این ارتباط رو تسهیل و به نوعی کاتالیز میکنه و این لطف خدا به بشره وگرنه خدا میتونست خیلی منطقی بگه من در فطرت انسان تمایل به خوبی ها رو قرار دادم عقل هم بهش دادم همین کافیه هرکی برمبنای فطرتش عمل کنه و صفات خوبش رو رشد بده و از گناهان دوری کنه به من نزدیک میشه و کم کم من رو درک میکنه مثل همین پیامبرها که قبل از نبوت هم با آدمای اطرافشون خیلی فرق میکنن و با خدا ارتباط دارن شدنیه ولی خیلی سخته خدا دائما امتیاز میده که کار ما رو راحت کنه که تو فقط بتونی پاس کنی این امتحانت رو خدا قدمهای زیادی به سمت ارتباط با بشر برمیداره با وجودی که بشر اصلا رفته توی یه وادی دیگه همه چیز رو میپرسته جز خدا! ولی فلسفه اصلی پیامبری دو تا موضوعه؛ یکی اینکه چون ایده و طرح و مدل خدا برای رشد و تعالی و پرورش بشر الگوی تمدنیه نه فردی؛ پس پیامبر برای امت نقش رهبر رو داره چون برای امت سازی و تمدن سازی عنصر رهبری لازمه اینو تجربه بشری هم تایید میکنه و دومین فلسفه پیامبری، الگو سازی برای امته یعنی خود پیامبر میشه تجلی عملی و انسانی تمام آموزه هایی که برای بشر آورده و مردم عملی و عینی با پروژه رشدشون آشنا میشن خود شما هم تایید میکنید که آموزش عملی هر چیز خیلی بیشتر از مدل تئوریک جواب میده و این یک روش موفق تدریسه که خدا هم دربرنامه آموزشیش ازش استفاده میکنه حالا مواجهه تمدن کفر با این پیامبران چیه؟ کشتار و تخریب... اگر کتاب مقدس رو بررسی کنید میبینید نه تنها خدا رو به طرز عجیب و غریبی تحریف کردن بلکه چهره پیامبران رو هم به بدترین شکل ممکن مخدوش کردن یعنی کتاب مقدس پیامبران رو طوری ترسیم میکنه که تو اگر این آدم رو با این شخصیت و ویژگیها تو خیابون ببینی دزدم دستش نمیدی! خب مگه میشه کسی برای شما دین بیاره از طرف خدا و خودش عامل نباشه و اونوقت شما مومن بشی؟ کسی بهت بگه دروغ نگو بعد خودش دروغ بگه حرفش روت اثر میگذاره؟! اصلا مگه قحط آدمه که خدا اینا رو کرده پیغمبر اینا از آدمای عادی هم بدترن با توصیفات کتاب مقدس! بعد برای توجیه این احوالاتی که برای پیغمبراشون نقل کردن اومدن یه قاعده قرار دادن که پیغمبر پستچیه یه پیام برات آورده تو خودت باید به پیام توجه کنی اون پیامبر عصمتی نداره خب پیامبری که عصمت نداره تازه کلی چیز بدتر از اینشم درموردش نقل کردید اصلا چطور بهش در وحی اعتماد میکنید از کجا معلوم کل مطلب رو دروغ نگه چطوری بهش اعتماد میکنید؟ بعد میگن خب فقط تو وحی معصومه ولی جاهای دیگه نه که این دیگه از اون حرفاست! پیامبری یک شأنه یک جایگاه قدسیه طرف رابط شما با خداست! هر کسی که شایستگی قرار گرفتن در تراز الگوی جامعه موحد رو نداره... هرچند وقتی خداشون اون باشه بایدم پیغمبراش این باشن یه نگاهی به داستان پیامبرا توی کتاب مقدس بندازید و ببینید چه تصویری ازشون ارائه دادن! یکی از یکی بدتر! نوح رو میگن اولین کسی بود روی کره ی زمین که از انگور شراب گرفت! ابراهیم هم که زبانم لال یه آدم بی غیرت و ترسو که وقتی از مصر رد میشن در مسیر سفر به کنعان و به دربار فرعون احضار میشن چون میفهمه فرعون از زنش خوشش اومده نمیگه همسرمه میگه خواهرمه! که به طمع زنش نکشدش! لوط رو میگن با دو تا دختر خودش زنا کرده بعد این مثلا فرزندان زنا زاده رو میارن پیوند میزنن به نسب پیامبران بعدی یه جا فاتحه کل خاندان پیغمبری رو میخونن... داوود و سلیمان هم که اصلا پیامبر نمیدونن پیامبر که پادشاه نمیشه یعنی نباید بشه! پادشاه بنی اسرائیل میدونن ولی در حقیقت که پیغمبر هستن؛ داوود که اصلا در کتاب مقدس معذورم بگم شخصیتی به شدت منفور و فاسده!
رمان های مـــذهبـــی 🕊
🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان_ضحی💗 قسمت17 سینی محتوی استکان های دمنوش رو روی میز گذاشتم و همونطور که مینشستم با دست ب
کسی که به زن سپهسالار سپاه خودش تجاوز میکنه و اون زن هم باردار میشه اونوقت اون بچه میدونی کیه؟! سلیمان!!! وحشتناکه واقعا... سلیمان رو هم میگن بت پرست بوده چندین بت رو پرستیده! یعقوب که شاهکاره! خب خدا در باور اینها جسمیت داره دیگه میاد پایین میره بالا شبا میاد پایین دعاها رو جمع میکنه و باید قبل از طلوع خورشید برگرده بالا! حالا داستان پیامبر شدن یعقوب چیه؟! خیلی خنده داره واقعا میگه یکی از همین شبایی که خدا واسه جمع کردن دعاها اومده بود رو زمین دم صبح برگشتنی از کنار یه برکه ای رد میشه یعقوبم یه جوون بیکاریه پای این برکه نشسته تا خدا رو میبینه میگه بهترین وقته یه چیزی از خدا بگیرم میره خدا رو غافلگیر میکنه باهاش کشتی میگیره! ‌ ژانت با چشم گرد شده گفت: کشتی میگیره با خدا؟! یعنی چی مگه میشه! _بخدا عین عبارت عهد عتیقه* خلاصه کشتی میگیرن و تازه خدا هم حریف یعقوب نمیشه! اینش عالیه خلاصه خدا میگه ولم کن بذار برم تا من نرم خورشید طلوع نمیکنه مردم منتظرن صبح شه کار و زندگی دارن یعقوب میگه نمیشه باید به من پیغمبری بدی خدا اول مقاومت میکنه میگه نمیشه بعد که میبینه حریف یعقوب نمیشه میگه باشه بابا جهنم بیا این پیغمبری مال تو ولم کن! یعقوب ولش میکنه خدا برمیگرده بالا! یعقوب و نسلش هم میشن پیامبر! بر اساس این داستان شایسته سالاری اصلا معنا نمیده انتخاب و هدف معنا نمیده پیامبرا هم لزوما باتقوا نیستن یه سری آدم زرنگن که موفق شدن از خدا امتیاز بگیرن رابطه خدا پیغمبری رو مثل روابط سیاسی سیاستمدارا جلوه میده! مخدوشش میکنه... کتایون یکم جلو کشید: اینا واقعا الانم تو کتاب مقدس هست یا مسخرمون کردی؟ _نه بخدا همین الانم هست و خیلی از پیروان کتاب مقدس هم اصلا اینا رو نمیدونن چون بس که حجم کتاب مقدس زیاد و داستان هاش مطوله کمتر کسی حوصله میکنه از اول تا آخرش رو بخونه اگرم کسی بخواد بخونه یه بخش های خاصی رو میخونه که معروفن و مضامین عرفانی دارن... حالا چرا اینطور تخریبشون میکنن؟ برای اینکه اون سنت پستچی بودن پیامبر و جدایی دیانت از سیاست رو جا بندازن و خودشون قدرت رو در بین قوم به دست بگیرن... که دیگه رفتار پیامبران الگوی امت قرار نگیره خودشون بشن همه کاره سبک زندگی مردم رو اونطوری که میخوان مدیریت کنن چون شیطان در ازای قدرتی که بهشون میده فقط یه چیز ازشون میخواد انسان ها رو بیار زیر پرچم من جمع کن تا من رو بپرستن و به حرف من گوش بدن برای همینم در یهود همون رفتارهای بت پرستانه اقوام گذشته متبلور شد همون سنت قربانی برای خدا همون انسان کشی همون جادو جنبل همون نسل حرام همش همونه! پیشنهاد میکنم مستندهای قربانی کردن انسان در بین یهودیان صهیونیست رو حتما ببینید...* البته صرفا تو حوزه فعالیتهای نمادین حبس نشدن کاملا سازمان یافته این سنتها رو در رفتارهاشون متبلور کردن هر روز هم بیشتر پیش رفتن اونقدر در طول تاریخ دسیسه چیدن و جنایت کردن که به جرئت میتونم بگم هر پدیده شوم تاریخی اتفاق افتاده پای اینا وسطه! چرا؟ چون عبد شیطانن شیطانم میگه برام قربانی بگیر توی همون کتاب انجیل شیطان که مبنای شیطان پرستی نوینه صراحتا این آموزه بیان شده: "برایم خون بریز خون انسانهای پاک خون کودک!" بخشیش همون مراسمات آئینی و نمادینه اما اصل مطلب ساختن ماشین کشتاره که دیگه خیلی تمیز و بدون دخالت دست این اتفاق بیفته... نگاهی به دفترم انداختم: برگردیم به قرآن؛ آیه 41، با فرض شما که قرآن دستنوشته پیامبر اسلام باشه، جالب نیست این پیغمبر ادعا میکنه نشانه های خودش درون تورات به وضوح وجود داره؟ با چه منطقی و چه جرئتی همچین ادعایی میکنه مگه واقعا پیامبره که نشانه هاش توی تورات باشه مگه توراتم خودش نوشته؟ از قضا مخالفین سرسختش که آدمای باسوادی هم هستن و ارزش اجتماعی دارن و در به در دنبال یه آتو ازش هستن که زمینش بزنن بر متون تورات تسلط کامل هم دارن و با یه همچین ادعایی اگر غلط باشه میتونن آبروش رو ببرن بگن کو این تورات بیا نشونمون بده! پس چرا صدا از دیوار در میاد ولی از اینا نه! وجود این آیه در طول تاریخ دلیل بر عدم ردشه خب چرا؟ لابد واقعا یه چیزی هست دیگه اصلا اونهمه یهودی تو شمال مدینه چکار میکنن؟ به فرمان تورات دنبال منجی شون رفتن اونجا حتی نشانه های ظاهری منجی هم دقیق توی تورات آمده بوده* اونا پیامبر رو شناختن ولی چون نژادپرست بودن همه دردشون این بود چرا از این عربا باید منجی بیاد منجی باید از بین ما بنی اسرائیل که برگزیده هستیم باشه نه از بنی اسماعیل اصلا به این فکر کردید که تو اون ساختار عشیره ای عربی چرا مردم مکه که همشهری و هم عشیره ای پیامبرن و باهاشون پیوند خونی داره حرفش رو قبول نمیکنن و میخوان بکشنش.. ولی مردم مدینه ندیده براش دعوت نامه فرستادن؟! چون اونقدر این یهودی ها سالها نشانه های خروج منجی رو تو گوش مردم مدینه خونده بودن که اونها شناختنش!
رمان های مـــذهبـــی 🕊
کسی که به زن سپهسالار سپاه خودش تجاوز میکنه و اون زن هم باردار میشه اونوقت اون بچه میدونی کیه؟! سلی
کتایون_آیه 48، صراحتا میگه شفاعت*‌ پذیرفته نمیشه! پس چرا شما به شفاعت اعتقاد دارید؟ _کلی جای دیگه هم گفته میشه! _یعنی همدیگه رو نقض میکنن آیه های قرآن؟ _به هیچ وجه! اونجاهایی که میفرماید اجازه شفاعت داده نمیشه خطاب به مشرکین و بت هاشونه که اعتقاد دارن شفیعشون هستن به مخاطب هر آیه توجه کن اما جاهای دیگه میفرماید به اذن خدا میشه شفاعت کرد و اینجا مخاطب بنده های صالح و مومن خدا هستن پس یه عده هستن که مومنین رو شفاعت میکنن! _کی ان اونا؟ _قطعا مهمترینشون پیامبر اسلامه در دیدگاه ما و اولیا و شهدا... دراین باره بعدا بیشتر توضیح میدم... از آیه 49 به بعد درباره بنی اسرائیل و موسی(ع) حرف میزنه اصولا قرآن دنبال قصه گویی نیست از سبک بیانش معلومه هیچ وقت هیچ قصه ای رو کامل نقل نمیکنه هرجا اونقدری از ماجرا رو که برای موضوع مدنظرش نیاز داده میاره فقط از نقل داستان پیامبران به دنبال استخراج پیامهای مد نظر خودشه برای همین لازمه منم یکم درباره داستان پیامبران توضیح بدم... اینو گفتم که سالهای بعد از یوسف برای بنی اسرائیل در مصر چقدر سخت میگذره تحقیر و اذیت و آزار و بیگاری و.. اینا بالاخره از این وضعیت خسته میشن و ظهور منجی شون رو از خدا میخوان تا نجات پیدا کنن و موسی متولد میشه حالا موسی در چه شرایطی متولد میشه؟ چند سال پیش از تولد موسی فرعون یک خواب میبینه خواب میبینه یک درخت از محله بنی اسرائیل در مصر رشد کرده و روی کاخش سایه انداخته وقتی خواب رو برای معبرهای معبد تعریف میکنه اونها پیش بینی میکنن که یک پسر بنی اسرائیلی که قراره متولد بشه حکومت تو رو دچار مخاطره میکنه و براساس جزئیات خواب این اطلاعات رو هم بهش میدن که سال تولدش سال فرد خواهد بود خب فرعون بر بنی اسرائیل تسلط کامل داره به راحتی دستور میده هر نوزاد پسری از این به بعد در سالهای فرد در بنی اسرائیل متولد شد ذبح بشه! موسی در چنین شرایطی و در سال فرد به دنیا میاد مادرش طبیعتا نمیخواد بچه بمیره دنبال یه راه چاره ای میگرده ولی تصمیمی که در نهایت میگیره تصمیم واقعا عجیبیه! بچه رو میزاره توی سبد و میندازه توی نیل!! آخه کی اینکارو میکنه بچه رو دست آب بسپری مگه از دست فرعون دادن امنیتش بیشتره؟ کدوم مادری اینکارو میکنه؟ علتش اینه که خدا هم در تورات و هم در قرآن میفرماید من به مادر موسی این امر رو وحی کردم و بهش گفتم بچه رو بنداز توی آب و نگرانش هم نباش من مراقبشم! و چه مراقبتی هم کرد ازش! سبد بچه دقیقا از نهری از نیل که از تفرجگاه فرعون رد میشد عبور کرد و مامورهای امنیتی فرعون دیدن از آب گرفتنش آوردنش و فرعون دیدش خب نمیتونست بفهمه این بچه بنی اسرائیلیه یا قبطی اما تصمیم میگیره بکشدش ولی همسرش آسیه مانع میشه میگه این بچه که آزاری نداره ما هم فرزندی نداریم بذار نگهش داریم خلاصه انقدر اصرار میکنه که فرعون بی خیال میشه و نگهش میداره بزرگش میکنه اما بر خلاف تربیتی که بهش میده آخرش میگه من یکتاپرستم! حالا شما این رفتار رو چطور تحلیل میکنید؟ در جایگاه موسی آخه چه کاریه خوشی زده زیر دلت بچه فرعونی دیگه از این بالاتر به کجا میخوای برسی؟! اصلا وسط ارض مصر تو اون چند خدایی تو خونه فرعون یکتا پرستی رو از کجا آوردی! چجوری به ذهنت رسید؟ علی ای حال موسی بخاطر ابراز عقیده دیگه امنیت نداشت و مجبور شد از شهر فرار کنه و سالها به کوه پناهنده شد اونجا با یه پیغمیر دیگه شعیب آشنا شد با دخترش ازدواج کرد و چهارده سال چوپانی میکرد وقتی چهارده سال چوپانی که وعده کرده بود با شعیب تموم میشه با زن و بچه از اون روستا کوچ میکنن شبانه از کنار کوه رد میشدن از دور یه نوری میبینه میگه برم ببینم اگه آتیشه یه مشعل بگیرم و بیارم میره و اونجا پیغمبری بهش داده میشه بعد از این اتفاق موسی برگشت به مصر و همراه برادرش هارون رفتن سراغ فرعون هارون برادر موسی بود که سال زوج به دنیا اومده بود و توی مصر در بین بنی اسرائیل زندگی میکرد موسی وقتی نبوت بهش داده میشه از خدا میخواد هارون رو هم پیامبر و وصیش قرار بده چون کمک بزرگی بود براش همراهیش میکرد خوب هم حرف میزد خدا هم قبول میکنه خلاصه این دو برادر رفتن به کاخ فرعون و بهش دین رو عرضه کردن واضحه که فرعون نپذیرفت و میخواست دستور بده دستگیرشون کنن چون موسی از مصر فراری بود و در مسیر فرار هم یک قبطی رو تصادفا کشته بود _چرا؟ مگه پیغمبرا هم گناه میکنن؟ _گفتم که تصادفی بوده نه عمدی اون قبطی داشته طبق معمول به یه بنی اسرائیلی زور میگفته موسی میره جلو میخواد جلوی این زورگوییش رو بگیره توی درگیری طرف کشته میشه ضمنا اون زمان موسی هنوز پیغمبر نبوده! 14 سال بعد در کوه طور به پیامبری میرسه خلاصه اینکه یکی از دلایلی که موسی بر حقانیت خودش برای فرعون میاره میگه من دررفته بودم یه حکم قتل هم گردنم بود میدونستم اگر برگردم محاکمه و مجازات میشم ولی برگشتم؛
رمان های مـــذهبـــی 🕊
کتایون_آیه 48، صراحتا میگه شفاعت*‌ پذیرفته نمیشه! پس چرا شما به شفاعت اعتقاد دارید؟ _کلی جای دیگه ه
چون دستور داشتم که این پیام رو به تو برسونم این جز دلیل حقانیت من چی میتونه باشه! اما واضحه کسی که تمام عمرش با تصور خدایی زندگی کرده هر دلیلی هم براش بیاری نمیتونه خدای دیگه ای رو بپذیره ولی اتفاقی که اینجا می افته اینه که وقتی موسی میگه پس اگر ایمان نمی آری بذار بنی اسرائیل رو با خودم از این شهر ببرم و باز قبول نمیکنه؛ موسی عصا رو میندازه و اژدها میره تا پای تخت فرعون و فرعون وحشت میکنه اونقدر که روی تخت به خودش ادرار میکنه و خبرش مثل بمب میپیچه طبیعتا اونهم دنبال بازیابی آبروی رفته شه برای همین یه میتینگ ترتیب میده و تمام ساحران درجه یک رو جمع میکنه چون خیال میکنه کار موسی سحره و چون خودشون در سحر خبره بودن تمام ساحران زبده شون رو جمع میکنن تا توی یک روز خاص که همه اشراف و رجال بیان تماشا یه مسابقه برگزار بشه و به زعم خودش موسی رو ضایع کنه و اون روز میرسه کتایون با لبخندی از سر کلافگی حرفم رو قطع کرد: _صبر کن نفس نمیکشی آدم سوال کنه! همین عصا کجای این داستان رو عقل میتونه باور کنه آخه مگه شدنیه‌؟! قشنگ معلومه افسانه ست ساخته ذهن بشره! _قبلا هم گفتم علم مدام در حال رشد و دریافته هیچ وقت به نقطه شناخت ۱۰۰ درصد نمیرسه بنابراین همه چیز رو که ما با دانسته های روزمون نمیتونیم توجیه کنیم ولی به طور مثال امروز نظریه تبدیل اشیا به هم توی مباحث فیزیک کوانتوم بررسی میشه و داره به نتایج خوبی هم میرسه برای ما که باید باور این نوع اتفاقات راحتتر باشه وقتی انقدر وقایع عجیب علمی میبینیم که مردم اون زمانها ندیده بودن قدرت خدا باور نشده وگرنه اینهمه کار عجیب همین الان از انسان بر میاد! الان توی آزمایشگاه های ما کارایی میکنن که اگر هزار سال پیش به یکی میگفتی قطعا میگفت دیوونه شدی مثلا بهش میگفتی یه روزی میرسه که اگر شما یه تار مو از خودت به من تحویل بدی من یکی عین خودت میسازم میارم بهت تحویل میدم!! قطعا این رو غیرممکن میدونستن ولی الان شدنیه داره اتفاق می افته! از این به بعدشم تا زمانی که بشر رو زمین باشه همینه برگردیم به داستان اون روز موعود میرسه رقابت بین ساحران و موسی در میگیره و اول اونها ریسمانهاشون رو می اندازن که البته قرآن تاکید داره این مردم هستن که اونها رو مار میبینن و اونها واقعا مار نمیشن یعنی اونا چشم بندی بلدن از خطای دید استفاده میکنن ولی عصای موسی واقعا اژدها میشه و کل بساط اونا رو میبلعه و اینو مردم حاضر در اون مراسم میبینن ولی نهایت درکی که دارن اینه که موسی از ساحرای ما حرفه ای تره! چون اصلا فراتر از اون تو ذهنشون تعریف نشده ساختار فکری فاسد انسان رو نابود میکنه خروج ازش واقعا سخته واسه همینم مومنین قبطی به دین موسی بسیار کم هستن با وجود اونهمه معجزه ولی اولینشون همین ساحرها هستن که بلافاصله ایمان می آرن! میدونین چرا؟ چون خودشون سحر رو خوب میشناسن! و تفاوت سحر و معجزه رو بهتر درک میکنن خدا در نقطه قوت بهشون ضربه زد میتینگ برگزار کردن هزینه ی تبلیغاتشم دادن که موسی رو ضایع کنن خودشون ضایع شدن اونم در ملا عام حالا برخورد فرعون با این ساحر ها چیه؟! میگه ایمان آوردید قبل اینکه من بهتون اجازه بدم؟ اعدامشون کرد! اما جدال موسی و فرعون تازه شروع شده... هربار موسی میاد میگه بذار بنی اسرائیل رو ببرم میگه نه یه معجزه جدید میاد که برای قبطیها بلاست میگه باشه قبوله معجزه هه جمع میشه باز برمیگرده سر حرف خودش تا ۹ مرتبه با ۹ تا معجزه پیش میرن آخرشم آدم نمیشه قبول نمیکنه دستور میاد که موسی شبانه قوم رو جمع کن حرکت کنید از شهر خارج شید بدون اینکه فرعون اجازه داده باشه خب تنها کاری که از موسی و قومش برمیاد اینه که حرکت کنن و خبرش رو مامورین امنیتی قطعا به فرعون میرسونن اما اونا وظیفه دارن برن چون خدا اینو خواسته و موسی ایمان داره حتما خدا طرحی داره و میدونه داره چکار میکنه وقتی فرعون مطلع میشه فوری با لشکر می افته دنبالشون تعقیبشون میکنه تا میرسن به دریا! دیگه نه راه پس دارن نه پیش غرغرا شروع میشه "موسی ما گفتیم تو منجی مایی اومدی ما رو نجات بدی قبلش فرعون از ما میکشت الانم میکشه پس چه فرقی کرد مثلا الان برا چی اومدیم اینجا گیر کردیم چکاری بود و..." موسی فقط یه جواب میده *ان معی ربی سیهدین* خدام یا منه به زودی هدایتم میکنه اعتماد داشت به خدا نمیدونست چطوری ولی میدونست که خدا کمک میکنه لازم نیست حتما خدا برات توضیح بده چطوری همین که بگه من هستم کافیه دیگه نیست؟* الیس الله بکاف عبده؟ آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟* اصلا اصرار خدا اینه مومنین به خدا اعتماد کنن و خدا اونها رو از جایی که فکرش رو نمیکنن کمک کنه *من حیث لا یحتسب* و کافرین رو هم از جایی که فکرش رو نمیکنن عقوبت کنه این سنت خداست میخواد غیرقابل پیش بینی باشه تاخداییش رو ثابت کنه...
رمان های مـــذهبـــی 🕊
چون دستور داشتم که این پیام رو به تو برسونم این جز دلیل حقانیت من چی میتونه باشه! اما واضحه کسی که
همینم میشه اصلا کی فکرشو میکرد قراره دریا شکافته بشه و رد بشن! اصلا بناست خدا برای این قومی که رفتن سراغ سحر و شیاطین کارای عجیب غریب بکنه که مردم قدرت خدا رو در مقایسه با قدرت اندک اونها ببینن وگرنه هیچ قوم دیگری و هیچ پیامبر دیگری در این حد معجزه نداشت! هزار تا راه دیگه برای نجات این قوم از دست فرعون هست ولی خدا عمدا شلوغش میکنه سر و صدا بپا میکنه که معجزه بزرگ خلق کنه _اونوقت این عدالته که اون قوم اینهمه معجزه ببینن و بقیه اقوام نه اصلا ما چرا یه دونه معجزه هم به چشممون ندیدیم؟ چرا از وقتی دوربین اختراع شد بساط معجزه هم جمع شد؟! _جوابت رو تو طول بحث دادم ولی دقت نکردی بخاطر اینکه اولا معجزات بصری گوشه بسیار کوچکی از برنامه هدایت هستن که اهمیت چندانی هم ندارن خداوند در آغاز نبوت هر پیغمبری چند تا معجزه بهش میده که مردم باور کنن پیغمبره ولی ادامه کار دینداری با معجزه راه نمی افته بلکه باید به فهم مفاهیم عقلی دین منجر بشه اصل اونه خدا منطق داده به انسان و در دین هم منطق قرار داده همین دلیل برای ایمان کافی و مهمه بشر هم با رشد عقلی و علمی کم کم نیاز به دیدن معجزه های کارتونی براش کمرنگ میشه و میرسه به جایی که معجزه ش بتونه یک کتاب باشه که تا ابد و همیشه در دسترس همه ابناء بشر باقی بمونه و با عقل که ابزار همه آدمهاست کار کنه معجزات بصری نه بعد از اکتشاف دوربین بلکه خیلی قبل ترش متوقف شدن چون دیگه پیامبری نیومد که معجزه ای از این جنس بیاره ولی اینطور نیست که بگی ما معجزه ای ندیدیم و برای ما معجزه ای نازل نشده معجزات عقلی همین الان هم روی زمین هستن همین قرآن که در حال خوندنش هستیم به گفته ی خدای عصای موسی بزرگترین معجزه ی هستیه که تو از درکش محروم نیستی و میتونی بررسیش کنی! و داری همین کارم میکنی... خلاصه بنی اسرائیل از دریا عبور میکنن و فرعون و سپاهش در دریا غرق میشن اینا هم راه میفتن به سمت ارض موعودشون اورشلیم یا فلسطین فعلی که تمدن الهی رو شکل بدن اینجا یک مفهوم جدید مطرح میشه؛ عهد الهی خداوند با بشر عهدی داره چون قرار بر اینه که انسان خلیفة الله باشه!.. وسیله خدا و به عبارت بهتر جانشین خدا بر روی زمین باشه برای تحقق هدف خدا روی زمین و حق و عدالت رو بر روی زمین جاری کنه و عبادت اجتماعی رو پایه بگذاره خداوند یک سنت داره به نام عهد الهی که با امت موحد و مومنی که درخواست بدن بسته میشه یه قرار داد دوطرفه است بین خدا و بشر با این مفاد که اون قوم ابتدا تصمیم میگیره مُصلح جهانی باشه و دین و آئین خدا رو بر روی زمین جاری کنه میشه قوم خدا و خدا میشه قَیِمش بنی اسرائیل اولین قومی بودن که به این درجه از فهم بشری رسیدن که در سطح اجتماعی به سمت خدا برن و این عهد رو با خدا بستن که همون قوم باشن منتها اون قوم باید ویژگیهایی داشته باشه و اون عهد هم دارای شرایطی ست شرایط عهد برای قوم اینه که بشن نافی ظلم در تمام عالم و گسترش دهنده ی عدالت برروی زمین برای همگان خدا هم امکانات خاصی بهشون میده اولین و مهمترین امتیازش اینه که؛ یک ولی یا رهبر بهشون میده که امورشون رو تدبیر کنه و اتحاد و انسجام امت رو حفظ کنه و موجب قوت قلب و عامل نصرت و پیروزی شون باشه چون دانه های تسبیح بدون نخ تسبیح جمع نمیشن هرچقدرم زیاد باشن ثانیا خدا همه امور این قوم رو به بهترین حالت ممکن تدبیر میکنه یعنی وقتی شما قوم خدا هستید تحت حمایت خدا هستید و خدا از شما دفاع میکنه و براتون همه کار میکنه خب این ته قدرت ممکن روی زمینه دیگه برای انسان ها! یعنی دیگه هیچکس حریف اون قوم نیست واضحه دیگه همه اهل زمین با تجهیزات رو بذار یه کفه ترازو خدا یه طرف قابل مقایسه ست؟ اما یک شرط داره اونم اینکه این رابطه دوطرفه باشه یعنی درصورتی خدا همه کار برای اون امت میکنه که امت همه کار برای خدا کرده باشه یعنی نهایت کاری که از دستش برمیاد رو انجام بده. این یک سنت الهیه اگر قوم الهی ۱۰۰% توانش رو در کاری به کار بگیره اون کار به نحو احسن انجام میشه حتی اگر ۱۰۰% توان اونها فقط ۱% کل اون کار باشه یا حتی کمتر چون انجام باقیش به عهده ی خداست خدا این رو سنت کرده و گردن گرفته و بارها هم ثابت کرده میگه تو تمام کاری که ازت برمیاد رو انجام بده بقیش رو بسپر به من ولی اگر تو در انجام کار کوتاهی و تنبلی کردی من وارد عمل نمیشم... این یه اصله.. بنی اسرائیل تمام کاری که میتونستن بکنن این بود که دنبال موسی راه بیفتن برن تا لب دریا از اونجا به بعدش دیگه دست اونا نبوده در حیطه ی قدرت اونا نبوده ولی حل شد به بهترین شکل ممکن هم حل شد چون خدا قول داده و وقتی قول داده دیگه باید خیالت راحت باشه چون *ان الله لایخلف المیعاد* خداوند هرگز خلف وعده نمی کند... ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓ @romanemazhabi ┗━━─━━━━⊰✾✿✾⊱━┛