eitaa logo
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
4.9هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
726 ویدیو
73 فایل
ھوﷻ 📩رمانهای عاشقانه ی مذهبی را❣️ با ما بخوانید. 💚 🔔 #رمان انلاین هم داریم روزی دو رمان ظهر #روژان فصل ٣ و شب #فالی‌دراغوش‌فرشته در خدمتتونیم. 🌸کپی رمانها بدون اجازه ادمین جایز نیست وپیگرد دارد 🚫 🆔 @Ad_noor1 👈 تبلیغات و ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
✅امام زمان ( عج ) در رفت و آمد کوچه و بازار ✍امام علی(علیه السلام) می ‌فرمايد: در دوره‌ ی غیبت بسياری از مردم گمان خواهند كرد كه حجت الهی از دنیا رفته و امامت پايان پذيرفته است. ولی سوگند به خدا، در چنين دوره‌ای حجت خدا در بين مردم است و در كوچه و بازار و در ميان آنان رفت و آمد می ‌كند. در منزل و كاخ‌های مردم آمد و شد دارد. غرب و شرق زمين را در مي‌نوردد. حرف‌ های مردم را می ‌شنود.به مردم سلام می ‌كند. آنان تا زمان معينی كه خداوند مقرر كرده است قادر به دیدن آن حضرت نخواهد بود. 📚بحارالانوار،ج٢٨،ص٧٠
🌱بزرگترین نصیحت علامه طباطبایی چه بود ؟؟ فرزند علامه، در این باره می گوید» : «پدر بیشتر از همه به کار و تلاش و تحقیق توصیه می کرد. خودش در تمام طول سال، فقط یک روز عاشورا را تعطیل می کرد و در بقیه ایام، چهارده تا شانزده ساعت مشغول تحصیل، تحقیق و تعلیم بود و هرگز احساس خستگی نمی کرد. بزرگترین نصیحتش این بود 👇👇 که حق را به مردم بشناسانید، آن هم بطور استدلال و حق کسی را ضایع نکنید.»    ❤️
🔹اے ڪه گفتے "عشـ♡ـق" را درمان بہ هجران میڪند .. 🔹ڪاش میگفتے ڪه "هجران" را چہ درمان میڪند؟ 💚 ♨️
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 #رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 #قسمت_چهل_نهم سرم
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 موبایل را کنار گوشش میگزارد و بعد از سکوت کوتاهی خطاب به شخص پشت تلفن میگوید _الو ، سلام . خوب گوش کن ببین چی میگم . حرف هایی که الان بهت میگم رو به هیچکس نمیگی و جلوی بقیه هم عکس العمل خاصی از خودت نشون نمیدی . دلم میخواهد بدانم با چه کسی صحبت میکند ، گوش هایم را تیز میکنم بلکه بفهمم . سجاد چند قدمی جا به جا میشود و بعد ادامه میدهد _الان آروم از باغ میای بیرون . مغازه آقا نادر رو که یادته کجا بود ؟ میای اونجا . نزدیک اونجا یه تپه هست میای پایین تپه فقط سریع بیا ، خودت یه بهونه ای جور کن که کسی شک نکنه . فکر میکنم دارد با سوگل صحبت میکند چون لحنش دستوری و خودمانی هست . برای چند ثانیه سکوت میکند . این بار به من نگاه میکند . نگاهش را از من میگیرد و دور میشود انگار میخواهد چیزی بگوید که من نفهمم ‌. نمیدانم چه میگوید اما حتم دارم هر چه که هست درباره ی من هست . سعی میکنم زیاد به این موضوع فکر نکنم . دلم میخوهد پایم را ببینم اما سجاد مدام من را نگاه میکند انگار میداند چه فکری در سرم میگذرد . اگر بفهمد میخواهم پایم را ببینم نمیگذارد . کم کم درد پایم بیشتر میشود . باید پایم را ببینم حداقل بفهمم دلیل این همه درد چیست . سرم را بر میگردانم تا سجاد را ببینم . انگار حواسش به من نیست . لبخند کوچکی میزنم و چادرم را میکشم تا از روی پایم کنار برود . سرم را آرام بالا می آورم اما چیزی نمیبینم . سعی میکنم خودم را بالا بکشم بلکه چیزی ببینم که ناگهان سردی چیزی را روی گونه ام احساس میکنم که سرم را به سمت چپ هل میدهد . صورتم را که بر میگردانم با قیافه ی درهم سجاد رو به رو میشوم . سریع چادر را روی پایم می اندازم . 🌿🌸🌿 《دل ز تن بردی و در جانی هنوز درد ها دادی و درمانی هنوز》 امیر خسرو دهلوی &ادامه دارد ... 🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿 📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 ❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌ ↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻 @repelay
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 #رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 #قسمت_پنجاهم موبای
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 صورتم را که بر میگردانم با قیافه ی در هم سجاد رو به رو میشوم . سریع چادرم را روی پایم میاندازم . چطور آمد که من متوجه حضورش نشدم ؟ سجاد اخم تصنعی میکند _چرا انقدر لجبازی ؟ با حالت عاجزانه ای میگویم +پام درد میکنه . میخوام ببینم این همه درد برای چیه . ابرو بالا می اندازد _الان مثلا ببینی دردت درست میشه ؟ با کلافگی سرم را به سمت مخالف بر میگردانم و ساعدم را روی چشم هایم میگزارم . درد کم کم دارد امانم را میبرد . چند دقیقه در سکوت میگذرد . هر بار که نگاه میکنم میبینم سجاد دارد من را دید میزند . انگار میداند منتظر فرصتی هستم تا پایم را ببینم . دردم به حدی رسیده که تحملش برایم سخت شده است . ساعدم را پایین می اورم و دوباره به سجاد نگاه میکنم . برای یک لحظه به او دقت میکنم . چقدر با همیشه فرق دارد . چه کسی فرکرش را میکرد پسر نجیب و سر بزیری مثل سجاد حالا انقدر جدی و محکم شده است . آنفدر متفاوت است که نمیتوانم باور کنم این همان سجاد قبلیست . امروز به من ثابت شد که سجاد در شرایط سخت یک مرد به تمام معناست . با شنیدن صدای پا دست از کاویدن سجاد بر میدارم . به بالای تپه چشم میدوزم که سوگل را میبینم . پشت سرش شهروز دست در جیب شلوار جینش کرده و با غروز از تپه پایین می آید . با دیدن شهروز انگار سطل آب سردی روز سرم خالی کرده اند . چه میخواستم و چه شد . آمدم از دست شهروز فرار کنم بدتر گیر شهروز افتادم . سوگل با دیدن من سریع از تپه پایین می آید وکنارم مینشیند . چشم هایش نگران ، اجزای صورتم را میکاود . دستم را میگیرد و میفشارد و با نگرانی ای خواهرانه میگوید _چی شده نورا ؟ به پایم نگاه مکنم . سوگل رد نگاهم را دنبال میکند و متوجه میشود . دوباره من را نگاه میکند _خیلی درد داری ؟ +تقریبا . دردش هی داره زیاد میشه دوباره صدای پای شهروز باعث میشود سرم را بر گردانم 🌿🌸🌿 《عمری گذشت و ساختم با نداشتن ای دل چه خوب بود اگر تو را هم نداشتم 》 ناشناس &ادامه دارد ... 🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿 📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 ❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌ ↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻 @repelay
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
حضرت امام على عليه ‏السلام: عَلَيْكُمْ بِالاَدَبِ، فَاِنْ كُنْتُمْ مُلوكا بَرَزْتُمْ وَ اِنْ كُنْتُمْ وَسَطا فُقْتُمْ ، وَ اِنْ اَعْوَزَتْكُمُ الْمَعيشَةُ عِشْتُمْ بِاَدَبِكُم؛ ادب بياموزيد، زيرا كه [در اين صورت] اگر پادشاه باشيد، برجسته مى‏ شويد، اگر ميانه باشيد، سرآمد مى‏ شويد و اگر تنگ‏دست باشيد، با ادبتان گذران زندگى مى ‏كنيد. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج20 ، ص304 ،ح483
(تقویم همسران) ⬅️اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانال های تقویم نجومی ، اسلامی. ✴️ یکشنبه 👈 25 آبان 1399 👈 29 ربیع الاول 1442👈 15 نوامبر 2020 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی . 🌙🌟 احکام دینی و اسلامی . 🌓 امروز ساعت ۱۹:۱۷ قمر از برج عقرب خارج می شود . 👼 برای زایمان مناسب و فرزندش شجاع و صالح خواهد شد . ان شاء الله ✈️ مسافرت : مسافرت مکروه است. 🔭 احکام نجوم. 🌗 امروز برای امور زیر خوب است : ✳️ درختکاری . ✳️جراحی چشم. ✳️مرهم گذاشتن بر دمل. ✳️تحقیق و تفحص. ✳️ابیاری. ✳️کندن چاه و قنات و کانال. ✳️ از شیر گرفتن کودک . ✳️ و جراحی چشم نیک است . 📛 از امور اساسی و زیر بنایی پرهیز شود . 🔲 این مطالب تنها یک سوم اختیارات سررسید تقویم همسران است بقیه امور را در تقویم مطالعه بفرمایید. 💑مباشرت و مجامعت. مباشرت امشب (شب دوشنبه) ، مکروه و فرزند ممکن است سقط گردد . ان شاء الله ⚫️ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری، باعث پرهیز از خلق خواهد شد . 💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن یا #فصد انداختن در این روز، از ماه قمری ، باعث نجات از بیماری می شود . 😴😴تعبیر خواب خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود طبق آیه ۱ سوره مبارکه " حمد " است. بسم الله الرحمن الرحیم الحمد الله رب العالمین و چنین استفاده میشود که نامه یا حکمی از بزرگی به خواب بیننده برسد و مایه خوشحالی وی گردد و یا به وی نعمتی برسد که شکر گذار باشد ان شاء الله . و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید...... @taghvimehmsaran 💅 ناخن گرفتن یکشنبه برای ، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد. 👕👚 دوخت و دوز یکشنبه برای بریدن و دوختن روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌. ✴️️ وقت در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. ❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد . 💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸به امیدپرورش نسلی مهدوی انشاءالله🌸
💚امام صادق(علیه السلام): 💎صاحب این امر(حضرت مهدی علیه السلام)🌹 در میان مردم راه میرود ودر بازارهایشان رفت وآمد میکند روی فرش هایشان گام برمیدارد ولی او را نمی شناسند. 📙بحار الانوار،ج ۵۲،ص۱۵۲ 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انسان که غرق شود قطعا می میرد چه در دریــا چه در رویــا چه در دروغ چه در گنــاه چه در خـوشی چه در حســد چه در بخــل چه در کینــه و چه در انتقـام و...... مواظب باشیم غرق نشویم گاندی
⁉️ که شاید اون آقایی که توی دعای ندبه، بهتون چای تعارف کرد، امام زمان بوده باشه؟!
فرمودهـ ڪهـ↯ فقط یکـ بار کافیـ استـ از تہ دلـ خُـدآ رو صدا کنید♥️ دیگر مالـ خودتانـ نیستید مالِـ او مے ‌شوید😌 🦋
😊لطفا لبخند بزنید 😊 دختر کوچکی هر روز پیاده به مدرسه می رفت وبرمی گشت. آن روزصبح هوا رو به وخامت گذاشت وطوفان ورعدوبرق شدیدی درگرفت. مادرکودک نگران شده بود که مبادا دخترش از طوفان بترسد، به همین جهت تصمیم گرفت با اتومبیل خود به دنبال دخترش برود. در وسط های راه، ناگهان چشمش به دخترش افتاد که با هر رعد و برقی می ایستد به آسمان نگاه کرده ولبخند می زند!!! زمانی که مادر از او پرسید چه کارمی کنی؟ دخترک پاسخ داد: من سعی می کنم صورتم قشنگ به نظر بیاد،چون خدا داره از من عکس می گیره...!!! در هنگام رویارویی با طوفان های زندگی، لبخند را فراموش نکنید! خداوند به تماشا نشسته است ...