eitaa logo
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
4.7هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
712 ویدیو
72 فایل
ھوﷻ 📩رمانهای عاشقانه ی مذهبی را❣️ با ما بخوانید. 💚 🔔 #رمان انلاین هم داریم روزی دو رمان ظهر #روژان فصل ٣ و شب #فالی‌دراغوش‌فرشته در خدمتتونیم. 🌸کپی رمانها بدون اجازه ادمین جایز نیست وپیگرد دارد 🚫 🆔 @Ad_noor1 👈 تبلیغات و ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 گناهی که ظهور رو به تاخیر می‌اندازد بی حجابی و شرابخواری و.... نیست ❌ گناهی که ظهور رو به تاخیر می‌اندازد ناتوانی شیعه در زندگی دست‌جمعی است... 🔹تحملت رو ببر بالا ✓ 🔸لِه بشو در زیر ظلم‌های کوچیکی که رفیقت بهت میکنه تا رشد کنی...✓ 🔹الکی خالی نبند که فدایی هستی! 🔸خودتو در جمع نشون بده...✓ 👌
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 #رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 #قسمت_شصت_چهارم پ
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 وقتی سوزش ارام میشود غضبناک نگاهش میکنم +تویه دیوونه ای باید بری تیمارستان بستری بشی صدای قهقهه اش در فضای خالی اکو میشود . خنده هایش عصبی ترم میکند . بی هوا داد میزنم +انقدر بلند نخند نگاهم میکند و دوباره قهقهه میزند . میخواهد اذیتم کند . نفس عمیقی میکشم +از همون دفعه ی اول که دیدمت ازت بدم اومد . اون روز هم تو کافه من بهونه جور کردم تا از پیشت فرار کنم ابرو بالا میاندازد _خدبه حس شیشمت قویه سیگار را روی زمین می اندازد و با پایش له میکند و بعد به سمت در خروجی میرود . قبل از اینکه از در خارج شود میپرسم +ساعت چنده ؟ نگاهی به ساعتش میکند و بعد موشکافانه من را نگاه میکند _شیش و نیم عصر سر تکان میدهم . راهی که رفته را بر میگردد و نزدیک من میشود . لگد محکمی به پهلویم میزند . از درد روی زمین دراز میکشم و آخ بلندی میگویم . زیر لب میغرم +برای چی میزنی روانی ؟ لبخند شیطانی تحویلم میدهد _بهم گفته بود قبل از اومدن جوری بزنمت که نتونی فرار کنی . برو خدا رو شکر کن دلم برات سوخت وگرنه میخواستم بیشتر بزنم سریع به سمت در میرود و از چهارچوب در عبور میکند . به سختی مینشینم . درد در پهلویم میپیچد . تنها دلخوشی ام امدن شهریار است . باید تا نیم ساعت دیگر برسد . چشم هایم را میبندم و چند دقیقه ای به فکر میروم که صدای پارس سگی را میشنوم . با ترس چشم باز میکم . واقعا دارم میترسم . نازنین و سگی بزرگ و سیاه رنگ با چشم های وحشی در چهارچوب در ظاهر میشوند . با ترس نگاهم را میان آن دو میگردانم . نازنین لبخند کجی میزند _چه عجب بلاخره ترسیدی . در را میبندد و از پشت در میگوید _ این سگ رو اینجا میبندم . حواست باشه یه وقت فکر فرار به سرت نزنه ها . و بعد صدای چرخاندن کلید در قفل می آید . سگ با صدای مهیبی مدام پارس میکند . درد پهلو و گونه ام و دست و پای بسته ام کم بود ، حالا باید این سگ وحشی را هم تحمل کنم ! بغض میکنم و درد دل از خدا کمک میخواهم . نگاهی به خودم میاندازم . سعی میکنم با دست های بسته ام چادرم را جمع و جور کنم . دلم برای خودم میسوزد ، بغضم به اشک تبدیل میشود و از گونه هایم جاری میشود . یعنی چه کسی به نازنین گفته که با من این کار را بکند . صدای ماشینی از بیرون می آید . دست از گریه بر میدارم وگوش هایم را تیز میکنم . 🌿🌸🌿 《حیف ما نیست که یک زوج موفق نشویم ؟ حیف از این نیست که تو این همه تنها بشوی ؟》 احسان نصری &ادامه دارد ... 🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿 📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 ❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌ ↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻 @repelay
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 صدای ماشینی از بیرون می آید . دست از گریه بر میدارم و گوش هایم را تیز می کنم . با فکر آمدن شهریار بی اختیار لبخند میزنم . بعد از مدت کوتاهی صدای پای کسی از پله ها می آید . صدای پارس سگ بلند تر و مهیب تر میشود . دوباره میزنم زیر گریه . با صدای که از شدت گریه میلرزد میگویم +کی اونجاست ؟ پاسخی نمیشنوم . گریه ام شدت میگیرد ، در دل آیت الکرسی میخوانم . صدای پارس سگ قطع میشود . کسی دستگیره ی در را پایین میکشد . گریه ام آرام میشود ، از شدت ترس حتی نمیتوانم گریه کنم ! با خودم میگویم حتما شهریار است . اما اگر شهریار نباشد چه ؟ اگر شهریار بود که جوابم را میداد ، اگر شهریار بود صدایم میزد یا حداقل چیزی میگفت . صدای کوبیده شدن چیزی به در می آید . با ترس لبم را به دندان میگیرم که جیغ نزنم . تنم شروع به لرزیدن میکند ! در اوج تابستان احساس سرما میکنم و بدنم یخ کرده است . مدام صدای کوبیده شدن چیزی به در می آید که یک هو در از جا کندی میشود . چشم هایم را میبندم و جیغ بلندی میکشم . سریع دهانم را میبندم . بعد از چند ثانیه با تردید چشم هایم را باز میکنم . با باز شدن چشمم دوباره میزنم زیر گریه . انگار دیدن شهریار داغ دلم را تازه کرده است . شهریار با چهره ای آشفته و لباس های خاکی و بهم ریخته آرام جلو می آید . چشم های آبی ترسیده اش رنگ تعجب به خود میگیرند . انگار زبانش بند آمده است . با صدایی گرفته میخوانمش +شهریار تازه به خودش می آید و قدم هایش را تند میکند . کنار پایم زانو میزند و با عجز میگوید _گریه نکن الان کمکت میکنم . سریع دست هایم را باز میکند . بخاطر بسته بودن دست هایم مچ دست هایم قرمز شده اند . شهریار متوجه لرزش تنم میشود . دستم را میگیرد _چی شده ؟ گریه ام به هق هق تبدیل میشود +سردمه . فکر کنم دارم میمیرم . ابرو هایش را در هم گره میزند _این چه حرفیه . طناب دور پاهایم را باز میکند و ادامه میدهد _وایسا من برم از تو ماشین برات پتو بیارم . لباسش را چنگ میزنم و ناله میکنم +تر خدا نرو با مهربانی میگوید _باشه ، باشه آروم باش نگاه گزرایی به صورتم میکند که یکهو نگاهش روی صورتم میخکوب میشود . با چشم هایی که از تعجب گشاد شده نگاهم میکند . 🌿🌸🌿 《حکم پیشانی ام این بود که تو گم بشوی من به دنبال تو یک عمر مسافر باشم》 غلامرضا طریقی &ادامه دارد ... 🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿 📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 ❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌ ↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻 @repelay
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼با نام و یاد خدا 🌸می توان بهترین روز 🌼را برای خود رقم زد 🍂🌸پس با تمام وجود بگوییم 🌸بسم الله الرحمن الرحیم 🍂🌸الـ️ـهی به امید تو 🌸🍂
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
📌 🔆 یا اباصالح 🌸🍂 آب اگر تشنه نام تو نشد دریا نیست فکر کن عشق تو ما را بکُشد زیبا نیست؟🍂🌸 🌹سلام عشق عالم امکان🌹 ♥️🌿سلام محور زمین و زمان🌿♥️ ♥️🌷 مهربانم🌷♥️
(تقویم همسران) ⬅️ اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانال های تقویم نجومی ، اسلامی. ✴️ یکشنبه 👈 2 آذر 1399 👈 6 ربیع الثانی 1442👈 22 نوامبر 2020 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی . 🔥 مرگ هشام بن عبد الملک بن مروان ملعون " 125 ه.ق " . 🏯 بناء شهر بغداد توسط منصور دوانقی " 146 ه.ق " وی سادات بنی الزهراء را زنده زنده داخل دیوارهای شهر گذاشت لعنت خدا بر او باد . 🌙🌟 احکام دینی و اسلامی . ❇️ امروز روز شایسته ای است برای امور زیر : ✅ خواستگاری ، عقد ، ازدواج . ✅ خرید وسیله سواری . ✅ و رفتن به تفریح و شکار نیک است . 👼 برای زایمان مناسب و فرزندش خوش قدم و پر روزی خواهد شد . ان شاء الله ✈️ مسافرت : مسافرت خوب و سودمند و خیر دارد . @taghvimehamsaran 🔭 احکام نجوم. 🌗 امروز برای امور زیر خوب است : ✳️ برای دیدار بزرگان . ✳️ دادن سفارشات تجاری . ✳️ و از شیر گرفتن کودک نیک است . 💑مباشرت و مجامعت. مباشرت امشب (شب دوشنبه) ، فرزند حافظ قرآن گردد . ان شاء الله ⚫️ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری، باعث بلای ناگهانی خواهد شد . 💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن یا #فصد انداختن در این روز، از ماه قمری ، باعث رعشه اعضا می شود . 😴😴تعبیر خواب خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود طبق آیه ی ۷ سوره مبارکه " اعراف " است. و الوزن یومئذ الحق فمن ثقلت موازینه ... و چنین استفاده میشود که خواب بیننده انجام کاری از کارهای خود را به گروهی واگذارد و برخی در انجام آن تلاش کنند و موجب ترفیع مقامشان نزد او گردد و برخی کوتاهی که از چشم وی بیفتد . و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید...... 💅 ناخن گرفتن یکشنبه برای ، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد. 👕👚 دوخت و دوز یکشنبه برای بریدن و دوختن روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌. ✴️️ وقت در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. ❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد . 💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸ب بامیدپرورش نسلی مهدوی انشاءالله🌸
✨🌹امام صادق عليه السلام: ✨محبوبترين برادرانم نزد من، كسى است كه عيبهايم را به من هديه كند(أحَبُّ إخواني إلَيَّ مَن أهدى إلَيَّ عُيوبي). تحف العقول ص۳۶۶ ‌‌
✅صلوات کسی میگفت : مادرم چند‌ سال قبل مرده بود ... یڪ شب خوابش را دیدم گفت : پسرم ! هیچ‌ چیزی مثل صلوات روح من راشاد نمیڪند ... بهترین هدیه ڪه به من میدهی این ذڪر است ... ✍🏻 آیت الله بهاءالدینی
خوب است آدمی جوری زندگی کند که آمدنش چیزی به این دنیا اضافه کند… و رفتنش چیزی از آن کم …! حضور آدمی باید وزنی در این دنیا داشته باشد باید که جای پایش در این دنیا بماند آدم خوب است که آدم بماند و آدم تر از دنیا برود. نیامده ایم تا جمع کنیم آمده ایم تا ببخشیم, آمده ایم تا عشق را ؛ ایمان را ؛ دوستی را ؛ با دیگران قسمت کنیم و غنی برویم آمده ایم تا جای خالی را پر کنیم که فقط و فقط با وجود ما پر میشود و بس! بی حضور ما نمایش زندگی چیزی کم داشت آمده یم تا بازیگر خوب صحنه زندگی خود باشیم  
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 میخوای بری بیرون شارژ و بسته بخری😳 توی این وضع کرونا ؟! 😱 ( از پرداخت ایتا شارژ و بسته بخر👈🏻 😍 🔴الان خودپرداز ها پر از ویروس کروناس☹️ نمیتونی پرداخت کنی؟! ( از پرداخت ایتا پرداخت کن👈🏻😍 ♻️کلی چیز دیگه توی( پرداخت ایتا ) جمع شده😍 (انتقال💰،خرید از فروشگاه‌ها🛒) خرید با پرداخت ایتا مطمئنه و معتبر👌 ✅ از خدمات پرداخت ایتا استفاده کن و از پیامرسان داخلی حمایت کن🇮🇷🌷 👌برای اطلاعات بیشتر👈 راهنمای جامع ایتا 👌برای مشاهده‌ی لینک شیشه‌ای آپدیت کنید.
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
✅برای نمـازت وقتِ جداگانه ای بـذار ✍بزرگترین حسرت یه آدم توی آخرت که از هر جهنمی آدم رو بیشتر میسوزنه اینه که من میتونستم نماز بخونم و نخوندم. میتونستم وقت بذارم برای نمازم ولی نذاشتم، میتونستم نمازم را اول وقت بخونم ولی نخوندم میتونستم نمازم را باحضور قلب بخونم ولی نخوندم، چون تو آخرت می فهمیم بیشترین چیزی که انسان را در آخرت خوشبخت می کنه، میزان نشست و برخواست خصوصی با خدا و یاد خداست. جوون خیلی حواست باشه نمازت رو ترک نکنی، خیلی ها آرزوی یه سجده کردن تو دلشون مونده ولی دیگه نمیتونن، از نمازت مواظبت کن، براش یه وقت جداگانه ای تو برنامه‌ریزی ها داشته باش که یه روز حسرت نخوری!
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
(:"💛🌱 دورتان بگردم! باران می آید... شما نمی آیید؟؟!! 🌿🌿🌱🌱🌿🌿🌱🌱🌿🌿🌱🌱
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
شما شهـــــــــدا بـوی آسمـان داریــد پـس به حــــرمت خــــــدای آسمانهـا شفـاعتــمان ڪنیــد. بال و پـر پـرواز گــرفتہ‌ایـد، امــــا گہ گـــاهے نیــز خبر از زمینیــان غبـار آلــــود بگیـــریـد و پــاکمـــان کنید
(تقویم همسران) (اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی اسلامی) ✴️ دوشنبه 👈 3آذر 1399 👈 7 ربیع الثانی 1442👈 23 نوامبر 2020 🕌 مناسبت های دینی اسلامی . 👹 رمی شیاطین با شهاب های آسمانی 20 روز بعد از ولادت پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم . 🌙⭐️ امور دینی و اسلامی . ❇️ امروز روز شایسته ای است برای امور زیر : ✅ امور کشاورزی و زراعت . ✅ شکار . ✅ و مناظره و گفتگو نیک است . 👶برای زایمان مناسب و نوزادش ستاره اقبالش سبک و مبارک خواهد شد . ان شاءالله 🤒 بیمار امروز شفا یابد. ان شاءالله ✈️ مسافرت خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد . 👩‍❤️‍👩حکم مباشرت امشب . مباشرت امشب (شب سه شنبه ) ، مباشرت خوب و فرزند دهانی خوشبو و مهربان و دل رحم خواهد شد . ان شاء الله 🔭 احکام نجوم . 🌓 امروز انجام امور زیر نیک است : ✳️ از شیر گرفتن کودک . ✳️ افتتاح پروژه و کار . ✳️ و تجارت و داد و ستد نیک است . 💇‍♂ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، موجب دولت می شود . 🔴 یا در این روز از ماه قمری ، موجب مرگ ناگهانی می شود . 🔵 دوشنبه برای ، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد . 👕 دوشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود . ✴️️ وقت در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد . @taghvimehamsaran 💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 😴تعبیر خواب شب سه شنبه اگر کسی خواب ببیند تعبیرش از آیه ی 8 سوره مبارکه " انفال" است . لیحق الحق و یبطل الباطل و لو کره .... و از مفهوم ان استفاده می شود که میان خواب بیننده و دیگری اختلافی می شود و دعوا را نزد قاضی ببرند و معلوم شود حق با خواب بیننده است . و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 🌸زندگیتون مهدوی🌸
💠 استاد فیاض بخش: ☘ رفقا میگویند: فرهنگ خانه ی ما این است که ساعت دوازده زودتر نمی خوابند؛ 🍃 خیلی خب، شما که می دانید اگر دوازده شب بخوابید، دیگر برای نماز شب بیدار نمی شوید، پس نماز شب تان را بخوانید و بعد بخوابید. ☘ روی غیرت عمل کنید؛ حتی شده دو تا ساعت کوک کنید و بگویید من باید نماز شبم را بخوانم؛ اینگونه عمل کنید. 🍃 در روز نوافل تان را بخوانید؛ سعی کنید قرآن بیشتر بخوانید؛ بگذارید مطهرات روحتان بیشتر بشود. 👈نماز واجب نماز واجب نماز واجب را به موقع بخوانید که توفیقات شما رو فراوان خواهد کرد ✅
✳ مردِ صابون بود، نه مردِ صاحب‌الزمان! 🔻 دکان‌دار بود. سدر و کافور و صابون و عطر و... می‌فروخت. مدت‌ها بود که در زندگی‌اش یک جریانی پیدا کرده بود که به تاب‌وتبش انداخته بود. تا اینکه آن روز متوجه شد دو نفری که در مغازه‌اش هستند، راه ارتباطی به حضرت دارند. به التماس افتاد برای همراهی با آن‌ها. با اصرار، همراهشان شد. رسیدند به رودخانه‌ای پرآب که آن دو راحت پا بر آب گذاشتند. ماند او حیران و ترسان. گفتندش: نام امام را ببر و بگذر. نام امام را برد و پا بر آب گذاشت. میان راه، باران گرفت و مرد از خیال امام بیرون آمد و دل‌نگران صابون‌هایش شد که زیر باران مانده بود. رویش به سمت امام بود و دل و فکرش رفت روی پشت بام؛ پیش صابون‌ها؛ که پایش در آب فرو رفت... از دیار و یاد یار جا ماند و به قول آن عزیز: مردِ صابون بود، نه مردِ ! 📚 برگرفته از کتاب 📖 ص ۴۸ 👤 🙏
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
حاج_محمود_کریمی_عشق_و_نگارم_گل_زهرا.mp3
4.54M
🌸💕💚 • باغ و بھارم گل زهرا عشق و نگارم گل زهرا دار و ندارم گل زهرا ماه شب تارم گل زهرا حاج محمودڪریمے • 👏👏😍💐💐
🔕 رها کردن قرآن تنها گناه امت که پیامبر ، در روز قیامت از آن به خدا شکایت می برد : 🛑 وقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا 📘فرقان آية: ٣٠] 💟 و پیامبر شکایت کرد و گفت که پروردگارا ، قوم من ، قرآن را رها کرده و مهجور ساختند. ✋ امت اسلامی مرتکب انواع گناهان میشود اما از بین گناهان ، تنها گناهی که در روز قیامت پیامبر از آن به خدا شکایت می برد دوری از قرآن است، 🔚 زیرا امتی که قرآن را بفهمد ، قرآن ، سایر زندگی اش را نیز اصلاح میکند ...
🌺 حاج اسماعیل دولابی می‌گفت: هر وقت غصه‌دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده‌ها و مرده‌ها و آن‌هایی که بعداً خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدن‌تان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین‌ها باز می‌شود.
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 #رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 #قسمت_شصت_ششم صدای
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 نگاه گذرایی به صورتم می اندازد که یکهو نگاهش روی قسمت سوخته ی صورتم میخکوب میشود . با چشم هایی که از تعجب گشاد شده نگاهم میکند . صورتش به سرخی میزند و رگ گردنش برامده شده است . ابروهایش را درهم میکشد و با صدایی خَشدار میگوید _کی این کارو باهات کرده ؟ دهانمرا باز میکنم اما صدایی از دهانم خارج نمیشود . تن صدایش بالا میرود _مرد اینجا بوده ؟ سرم را به نشانه ی نفی به چپ و راست تکان میدهم . نفس آسوده ای میکشد و کلافه موبایل را از جیبش بیرون می آورد . سریع شماره ای میگیرد و تلفن را کنار گوشش میگذارد ، بعد از مدت کوتاهی میگوید _سریع پتو رو از تو ماشین بیار و بعد تلفن را قطع میکند . با تعجب میپرسم +کسی رو همراه خودت آوردی سر تکان میدهد _فعلا چیزی نپرس بعدا همه چیز رو برات تعریف میکنم تو هم باید تعریف کنی رفتار شهریار عجیب بود . با دلسوزی نگاهم میکند و دستم را میگیرد . قطره ی اشکی روی گونه راستم سر میخورد . لبخند مهربانی میزند وسعی میکند من را آرام کند . انگش شصتش را روی گونه ام میگذارد و سریع قطره اشک را پاک میکند _انقدر گریه نکن جیگرم میسوزه سعی میکنم خودم را آرام کنم . صدای پای کسی از پله ها می آید که بعد از چند ثانیه سجاد در چهارچوب در ظاهر میشود . با تعجب نگاهش میکنم . او هم با صورتی افروخته من را نگاه میکند . رگ بر آمده گردنش و اخم غلیظش او را ترسناک نشان میدهد . همراه پتو مسافرتی کوچک و سبز رنگی به سمت ما می آید . بدون هیچ مقدمه ای با صدایی که از خشم دورگه شده میگوید _کار کی بوده ؟ سعی میکنم صدایم نلرزد +بعدا توضیح میدم صدایش را بلند میکند _الان میخوام بدونم شهریار اخم تصنعی میکند و رو به سجاد میغرد +سجاد ! سجاد سرش را پایین می اندازد _ببخشید تابحال انقدر بهم ریخته ندیده بودنش . حتی وقتی بی اجازه داخل اتاق به وسایلش سرک کشیدم صدایش را برایم بلند نکرد ، خدا میداند چه به سرش آمده که این طور کفری شده است . 🌿🌸🌿 《لذت وصل نداند مگر آن سوخته ای که پس از دوری بسیار به یاری برسد》 امیر خسرو دهلوی &ادامه دارد ... 🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿 📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 ❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌ ↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻 @repelay
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 شهریار پتو را دورم میاندازد و دستش را دور بازو هایم حلقه میکند . رو به من میگوید _آروم بلند شو به محض تکان خوردن پهلویم تیر میکشد و آخ بلندی میگویم شهریار با هول و ولا میگوید _چی شد ؟ دوباره بغض میکنم +پهلوم درد میکنه . با لگد محکم به پهلوم زدن شهریار دوباره سرخ میشود و زیر لب زمزمه میکند _بی شرفا سعی میکند به اعصابش مسلط باشد . نگاهم به دست های مشت کرده ی سجاد می افتد . از ظاهرش معلوم است که به شدت غرق افکارش است . با پایش روی زمین ضرب میگیرد و مدام کلافه بین موهایش چنگ میزند . سرش را که بلند میکند برای چند لحظه نگاهمان به هم دوخته میشود . بی تاب نگاهم میکند و سریع نگاهش را میدزدد . ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ دیشب با سختی و هزار ترفند بلاخره شهریار و سجاد من را به ماشین رساندند ؛ اول به بیمارستان رفتیم ولی خوشبختانه مشکل خاصی نداشتم . بعد هم شهریار برای خانواده ام ماجرا را سر بسته توضیح داده و از همان موقع گریه ها و حرص خوردن های مادرم شروع شد و تا الان ادامه دارد . پدرم اوضاع خوبی نداشت و اگر شهریار و سجاد نبودند راه می افتاد دور خیابان ها تا مقصر را پیدا کند . با اصرار های زیاده شهریار که حتما میتواند مقصر پیدا کند پدرم کوتاه آمد وقرار بر این گذاشتیم که هیچکس دیگری به جز خانواده ام ، شهریار و سجاد از ماجرا خبردار نشودند . دیشب شب بدی بود اما یک چیز برایم برایم به شدت جذاب بود ، آن هم وقتی بود که شهریار سوختگی ته سیگار را روس صورتم دید و با فکر اینکه مرد در ساختمان بوده به قول پدرم رگ غیرتش بیرون زد . تعصبش در آن لحظه برایم جذاب و عجیب بود . چون او در خانواده ای بزرگ نشده بود که روی این مسائل حساست داشته باشند . با باز شدن در رشته افکارم پاره میشود . چشم هایم را باز میکنم و با آرامش به شهریار چشم میدوزم . +کی بود زنگ زده بود دو ساعت داشتی باهاش حرف میزدی ؟ سرش را بلند میکند و لبخند میزند _سجاد بود . میخواست ببینه ماجرا چی بوده . بهش گفتم هنوز برام تعریف نکردی . از پیگیر بودن سجاد خوشحال میشوم و بی اختیار لبخند میزنم . لبخندم از دید شهریار پنهان نمی ماند اما چیزی نمیگوید . سریع لبخندم را جمع و جور میکنم و در دل به خود نهیب میزنم . شهریار روی تخت مینشیند و به من چشم میدوزد _خب نورا خانم ! منتظرم تعریف کنیا سر تکان میدهم . از روز اول که نازنین را دیدم تا اخرین باری که دیدمش را مو به مو تعریف میکنم . 🌿🌸🌿 《اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من دل من داند و من دانم و دل داند و من》 مولانا &ادامه دارد ... 🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿 📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 ❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌ ↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻 @repelay
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
🌸👏😍نیست بوى آشنا را تاب غربت بیش ازین از نسیم صبح بوے یار مےبايد شنید...🤭♥✨ -صائب‌تبریزے 🌼🌿 💐💐😍👏👏 مبارک 👏👏😍💐💐 •🌸•[]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام و وقت بخیر خدمت اعضای محترم کانالمون، همگی لطفا توجه کنید🙏 مسئله مهمیه که امروز تصمیم گرفتم باهاتون درموردش حرف بزنم😍 شما مدتهاست همراه ما هستید کمترین وظیفه ما معرفی خدماتی برای راحتی شماست❤️ ایتا مدتهاست خدماتی آورده به اسم پرداخت ایتا، حتما 📹 فیلمو👆 دانلود کنید ببینید چه کارایی خوبی داره براتون👏👏 فکر نکنید این یک تبلیغه، نه این هدیه ایی برای همه هست و از کانال پاک نمیشه🎁👌 خدمات پرداخت ایتا حق همه ی ماست راستی لینک شیشه ایی براتون مشخصه؟👇 اگر نیست😔 نیازه حتما ایتاتون رو بروز کنید، چون پرداخت ایتا واقعا ویژه هست😍👏