فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨سخنرانی آیت الله #فاطمی نیا
همه مااتش زیر خاکستریم✨
🔸راه شهید راه وصول است نه حصول شهید تعلقات را وا می نهد تا به آن ذات یکتا تعلیق گیرد واین تعلق عین بی تعلقی است
#در_میان_میدان
هدایت شده از ▫
❣#سلام_امام_زمانم ❣
🔅خورشید من از دیار شب کرده عبور...
ای کاش کند ز مشرق عشق ظهور...
🔅هر لحظه در انتظار آنم برسد...
با خود ببرد مرا به مهمانی نور....
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🤲🌹 #جمعه
هدایت شده از کانون تبلیغاتی VIP فجر
سلام دوستان روزتون بخیر✋
ببینید چه خبره تو کانال فروشگاهی حجاب الزهرا (س)😍
کولاک کرده هم تخفیف های باور نکردنی هم هدایای عالی باور نکردنیه ۲۰ هدیه😱
انتخابات زیادی از چادر مشکی و رنگی تا دامن و روسری و کیف و سایر ملزومات حجاب میتونید داشته باشید😎 جا نمونید
درضمن این شگفتانه روز مادر و روز زنه، همیشگی نیست استفاده کنید حتما👏👇
https://eitaa.com/joinchat/2691760149C505dd3e785
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
بزنید روی جایزه که قراره
جایزه بارون بشه اینجا😍👇
ـ 🔴
ـ 🔴 🔵
ـ 🔴🔴 🔴 🔴
ـ 🔴 🔴 🔴 🔴 🔴 🔴
ـ🔴🔴🔴🔴 🔴🔴🔴 🔴🔴
ـ 🔴
ـ 🔵 🔵🔵 🔴
ـ 🔴
فرصتی عالی برای خرید هدیه و خرید
حتی عید😍
ویژه ولادت حضرت زهرا (س)
هدایت شده از 🗞️
🌺 امام جعفر صادق (علیهالسلام) : 🌺
🍃 آنکه کارهای خود را به #خدا بسپارد ، همواره در زندگی به آرامش می رسد.🍃
📚مصباح الشریعه، ۵۱
هدایت شده از 🗞️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺پـيامبر اکرم (ﷺ) :
🌿افضل جهاد امتي انتظار الفرج.
👌🏻برترين جهاد امت من ، #انتظارفرج است.
📚بحار الانوار ، ج ۷۷ ، ص ۱۴۳
#گفتگو
📌هدف از #آرایش⁉️
🔻خانمی رو دیدم که آرایش غلیظی داشت...
رفتم کنارش، سلام و علیکی کردم و
➕گفتم: ببخشید میشه یه سوال بپرسم؟
➖گفت: بفرمائید!
➕گفتم: شما برای چی آرایش کردید؟😊
➖گفت: خیلی خوشم میاد. همین!
➕با لبخند گفتم:
• عزیزم اگه خوشت میاد و آرایشت برای دل خودته، خب تو خونه آرایش کن😉
• اگه نه؛ برای مردمه، با این کار دیگران رو به گناه میندازی و خودتم تو گناه اونا شریک میشی ...😱
• اگرم برای خداست که خدا اینطور دوست نداره🚫 فقط در حال نماز دوست داره... اونم به شرطی که نامحرمی نباشه❌
➖گفت: خب وقتی همه آرایش میکنن، من یکی آرایش نکنم؟؟😒
➕گفتم: خواهر گلم وقتی خدا ازت چیزی خواسته دیگه کاری به حرف و عمل مردم نداشته باش و طبق سلیقهی خدا و امام زمانت عمل کن...👌😉
به فکر آخرتت باش... نتیجهی اعمالت رو از خدا میگیری نه مردم☝️
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💐💥سلاممم
عصر ادینه تون بخیر و نور 😊
اینم یک پارت اضافه🙈🙈
ممنون که همیشه با کم و کسری های ما سوختین و ساختین.😓😓
💐🍄ممنونم که با ما همراهید🦋🐚
💌پی وی همه ی حرفاتونو میخونم. ولی باور کنید فرصت نمیکنم خیلی جواب بدم . ببخشید 😢🙈
😎🤲منتظر روحیه دادناتون انرژی مثبتاتون هستم مثل همیشه😍💐
🌸🔔👌راستی ! کپی رمان #روژان و #لبخندبهشتی ممنوعه‼️
چون دارن چاپ میشن. لطفا رعایت کنید.💐
⛔️نویسنده هامون اجازه کپی نمیدن⛔️
┈٠~•°•🖋🥀🗞🥀✒️•°•~٠┈
رمــ🗞ـــــانکده مذهـ🥀ـــبی
📚 @romankademazhabi ♥️
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 #رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 #قسمت_صد_بیست_سوم
🌸🌿🦋🌿
🌿🌸🌿
🦋🌿
🦋 #رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿
🌸نویسنده: میم بانو🌸
🌿 #قسمت_صد_بیست_چهارم
#بخش_اول
از ادامه شروع به خواندن میکنم
《از این حرفا بگذریم ، میدونم آدم خوبی نیستم ، میدونم آدم بدی هستم ، ولی هنوز اونقدر بد نشدم که بخوام زندگی مشترک ۲ نفر که عاشق هم هستن رو به هم بزنم . به نظرم به اندازه کافی هم تو اذیت شدی ، هم پدرت .
یه چیزیو دلم نمیخواد بگم ولی علارقم میل باطنیم میگم ، یکی از دلایلی که باعث شد دیگه اذیتتون نکنم و از ایران برم خودم بودم .
آدم وقتی کسی رو اذیت میکنه خودشم اذیت میشه ، اینکه مجبور بودم بی خوابی بکشم تا نقشه بکشم تو رو اذیت کنم ، اینکه مجبور بودم ادعای عاشقی کنم در صورتی ازت متنفر بودم ، اینکه مجبور بودم به نازنینی که واقعا قابل تحمل نبود محبت کنم ، همش برام سخت بود ، خیلیم سخت بود . هیچی از زندگی نمی فهمیدم فقط فکر و ذکرم اذیت کردن تو بود .
فقط امیدوارم دیگه نه تو و نه پدرتو ببینم ، چون قول نمیدم دوباره اذیتتون نکنم . 》
نامه را میبندم و سرم را به صندلی تکیه میدهم .
پس هنوز امیدی به درست شدن شهروز هست .
چون هم به قول خودش آنقدر بد نشده که زندگی ما را به هم بزند و هم به این پی برده که در ازای بدی کردن باید تاوان بدهد .
نامه را میبندم و در سطل آشغال کناز میز پرت میکنم ،
ترجیح میدهم شهروز را برای همیشه فراموش کنم ، انگار که شهروز فقط خواب بوده و حالا من از این خواب تلخ بیدار شدم .
تنها خوبیش این بود که درس عبرت گرفتم و فهمیدم باید مشکلاتم را با خانواده ام درمیان بگذارم .
با صدای پیام موبایل آن را از روی میز برمیدارم .
با دیدن نام سجاد روی صفحه بی اختیار لبخند میزنم و پیام را باز میکنم
《اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من ، دل من داند و من دانم و دل داند و من》
میخندم و پیام را مجزا میخوانم .
معلوم نیست این وقت شب برای چه بیدار است .
برایش شروع به نوشتن میکنم
《چرا این وقت شب بیداری ؟》
چند لحظه بعد پاسخ میدهد
《خودت چرا این وقت شب بیداری ؟
داشتم یه سری از کارامو انجام میدادم طول کشید مجبور شدم بیدار بمونم .
وسط کارم یهو دلم برت تنگ شد .
اینو فرستادم که صبح پاشدی پیاممو خوندی خوشحال شی با انرژی روزتو شروع کنی .》
بلند میخندم . حتی به فکر بیدار شدنم هم هست .
با صدای اذان موبایل را خاموش میکنم و برای وضو از اتاق خارج میشوم
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
&ادامه دارد ...
🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿
📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️
eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌
↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻
@repelay